پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848751120
دانشجويان امروز،انقلابي تر از مردم 30 سال پيش هستند
واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: دانشجويان امروز،انقلابي تر از مردم 30 سال پيش هستند
رئيس نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها ، به تشريح وقايع انقلاب اسلامي با تمركز بر فضاي دانشگاهها در قبل و بعد از انقلاب، وحدت حوزه و دانشگاه ، حركت جريان دانشجويي در شكلگيري انقلاب دوم ( تسخير لانه جاسوسي آمريكا) ، نقش دانشگاه و دانشجويان در حماسه هشت سال دفاع مقدس ، تأثير انقلاب بر ساير نهضتهاي آزادي خواه در جهان و جايگاه آن در دنيا پرداخته است.
گفتگو از مركز ارتباطات و اطلاع رساني نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها (مأوا )
ارتباط حوزه و دانشگاه در فضاي قبل از پيروزي انقلاب چگونه بود؟ نقش روحانيون دانشگاهي نظير شهيد مفتح در فضاي آن روز دانشگاه ها را تشريح ميفرماييد؟
فضايي كه امروز در آن قرار داريم با فضاي سي سال يا چهل سال قبل به قدري متفاوت است كه براي نسل جوان ما گاهي تصويرپردازي آن دوران هم با مشكل مواجه مي شود. تبيين نگاهي كه دو مجموعه دانشگاه و حوزه قبل از انقلاب به هم داشتند، امروز براي نسل جوان دشوار است.
دانشگاه ها بر اثر تبليغاتي كه آن روز انجام گرفته بود نگاهشان به حوزه ها نگاه به مجموعه قديمي و كهنه مربوط به صدها سال قبل بود كه از كارايي لازم در شرايط آن زمان برخوردار نبود، نگاهي هم كه در حوزه نسبت به دانشگاه ها شكل گرفته بود نگاه جدا از دين و فاصله گرفته از مباني دين بود.
در چنين شرايطي روحانيوني از حوزه ها به دانشگاه ها آمده بودند، دانشگاهياني هم بودند كه با حوزه ها در ارتباط بودند اما اين افراد واقعا انگشت شمار بودند.
يكي از اين روحانيون شهيد مفتح بود كه با توجه به روشن بيني كه در ايشان وجود داشت و ضرورت ارتباط اين دو مجموعه سرنوشت ساز و حياتي را درك كرده بودند با آمدن به دانشگاه و درك اين ارتباط زمينه خوبي براي رفع اين سوء تفاهم ها ايجاد كرده بودند. امروز چون بسياري از سوء تفاهم ها برطرف شده و نگاه حوزويان به دانشگاه و دانشگاهيان به حوزه تغيير كرده شايد نتوانيم اهميت كاري را كه آن روز شهيد مفتح، شهيد مطهري، شهيد بهشتي و كساني ديگري كه از حوزه به دانشگاه آمده بودند درك كنيم. اهميت آن را بايد آن روز در نظر بگيريم كه چقدر تاثير گذار بود و با توجه به اينكه در آن زمان داشت به ثمر مي رسيد ان ديدگاه ها اگر تغيير نمي كرد حتي ما در دوران انقلاب با معضلات فراواني روبه رو مي شديم. نقش آنها در آن دوره واقعا نقش كليدي بود.
اگر روز شهادت استاد مفتح را روز وحدت حوزه و دانشگاه ناميدند به دليل همان ضرورت هايي بود كه آن روز احساس مي شد.
قطعا ايجاد پيوند بين اين دو مجموعه فقط يك پيوند ساختاري نبود كه بخواهيم بگوييم چون انقلاب پيروز شده بود، اينها مي توانستند با يك دستورالعمل يا جلساتي ارتباط بين آنها ايجاد شود.
در مجموعه هاي علمي چه حوزوي ، چه دانشگاهي آن چيزي كه حرف اول و آخر را مي زند اقناع منطقي و آن نزديكي فكري به همديگر است و تا اين اتفاق نيفتد از طريق ساختارها خيلي كاري ساخته نيست.
نقش مهم شهيد مفتح و امثال ايشان اين بود كه آن زمينه فكري وحدت را فراهم كردند و ان توهماتي كه از جهت فكري وجود داشت كه اين دو مجموعه نمي توانند با هم باشند، ان ها را به شكل عملي نشان دادند كه توهم است و ما در بسياري از موارد و بلكه بعدا در همه موارد مي توانيم مكمل هم باشيم. حوزه و دانشگاه مكمل همديگرند نه رقيب يكديگر.
شايد بزرگترين موفقيت شهيد دكتر مفتح و استاد مطهري را بتوان در اين يك جمله بيان كرد؛ آن ها حوزه و دانشگاه را از حالت رقابتي خارج و مكمل هم كردند. وقتي حوزه و دانشگاه مكمل همديگر شدند مصداق آن مثال معروف شدند ، مثل دو بالي كه براي پرواز يك پرنده لازم است، اين دو بال به گونه اي حركت مي كند كه پرواز را شكل مي دهند.اين مهم ترين نقشي بود كه آنها ايفا كردند و رقابت را تبديل به مكمل هم بودن كردند.
روز وحدت حوزه و دانشگاه چگونه شكل گرفت؟
همان طور كه ميدانيد 27 آذر روزي است كه استاد شهيد مفتح به عنوان استاد دانشكده الهيات دانشگاه تهران مورد حمله قرار گرفت و ترور شد.
آن سال، ترورهاي كور در كشور بود. اين ترورها كور بود چون با اهداف كاملا غير انساني و براي بستن مجاري اصلي روشن افشاني به جامعه در حال اتفاق بود، شهادت استاد مطهري قبل از آن اتفاق افتاده بود ، اين ترور هم با همين هدف قطع بنيان هاي معرفتي و اعتقادي نظام صورت گرفت.
27 آذر هم شهيد مفتح در مقابل دانشكده الهيات ترور شد و به شهادت رسيد. پيام مهم 27 آذر اين بود؛ يك روحاني كه سال ها در دانشكده الهيات تدريس كرده بود و با جمع دانشجويي و روشنفكري انس گرفته بود و توانسته بود نشان دهد يك حوزوي در دانشگاه حرف براي گفتن دارد و مي تواند ارتباط خوبي را برقرار و متناسب با فضاي دانشگاه معارف ديني را بيان كند، درست در مقابل دانشكدهاي كه تدريس مي كرد به شهادت ميرسد.
ذكر اين نكته شايد مفيد باشد كه ما در هر دوره اي از تطورات فكري و فرهنگي جامعه نياز داريم دين و معارف ديني را با ادبيات جديد و متناسب با نياز هاي نو بيان كنيم. اين رسالت سنگين همه كساني است كه در حوزه دين دغدغه دارند و آن بار سنگين پيام انبيا را بر دوش مي كشند. ما اگر نتوانيم نياز هاي روز و ادبيات جديد و قابل فهم مخاطب را براي تبيين معارف ديني به كار گيريم ، قطعا در گذشته متوقف خواهيم شد.
دين براي اداره زندگي امروز ماست، زندگي امروز حتما با ديروز از جهت نيازها متفاوت است خصوصا دوران ما كه يك دوران شتاب شديد و سرعت در تغيير و تحول است، درك درست نيازها از يك سو و توجه به زباني كه مشترك بين گوينده و شنونده باشد، مهم ترين خصلتي بود كه در شهيد مفتح و امثال ايشان وجود داشت، لذا به راحتي در دانشگاه كه نسل جوان با نيازهاي جديد بودند مي توانستند ارتباط برقرار كنند و علاوه بر آن گوهر ناب دين را به مخاطب منتقل كنند.
امروز هم ما به اين دو خصلت به شدت نياز داريم، ما در عصر ارتباطات قرار داريم و نسل جوان ما خيلي راحت با جهان امروز در ارتباط است و تحولات را از نزديك رصد مي كند و گاهي تحت تاثير قرار مي گيرد. ما براي اينكه در تبيين معارف ديني موفق باشيم، ديني ميخواهيم كه پاسخگو باشد، ديني كه بتواند نيازها را برطرف كند، به اين دو پيش نياز عميق يعني نيازشناسي روز و ادبيات جديد احتياج دارد، با اين دو ابزار خوب مي توانيم مسير وحدت حوزه و دانشگاه را ادامه دهيم.
نقش حوزه و دانشگاه و پيوند آنها در به ثمر نشستن جريان انقلاب چه بود؟
درباره نقش وحدت حوزه و دانشگاه بايد عرض كنم يك بحث مربوط به خود اين مجموعه هاست و تكاملي كه از ارتباط با همديگر پيدا مي كنند يك بحث هم مربوط به آثار اين ارتباط در جامعه.
قطعا در بخش اول وقتي حوزه و دانشگاه با هم مرتبط شدند، تحولاتي كه در اين دو مجموعه ايجاد شد بسيار قابل تامل و فراوان بود.
كساني كه با حوزه آشنايي بيشتري دارند مي دانند كه در ارتباط با دانشگاه چقدر رشد كرد و متحول شد. بركتي كه در ارتباط با دانشگاه براي حوزه حاصل شد براي طرح مسائل بنياني تر ، جديدتر و پاسخگويي به مباحث توانست شادابي بيشتري را در حوزه ايجاد كند و نسل جديدي امروز در حوزه پديد آورد كه از جامع نگري بيشتري نسبت به نسل هاي گذشته برخوردارند. از
واقع نگري بسيار بيشتري نسبت به مسائل جهان، كشور و مسايل مختلف فكري برخوردارند و اين دو نكته يعني هم جامع نگري و هم واقع نگري بيشتر به خاطر فضاي جديدي بود كه در ارتباط با دانشگاه براي حوزه پديد آمده بود.
طبعا اگر با اين نگاه در حوزه يك مروري بكنيم تحولاتي كه در حوزه علميه ما بر اثر اين ارتباطات پيدا شده است شايد در هيچ مجموعه اي اين همه تحول ايجاد نشده كه آن هم به دليل استعدادهاي نهفته اي بود كه در حوزه وجود داشت.
البته دانشگاه هم در اين ارتباط از بركات بسياري بهره برده است. دانشگاه با اين ارتباط هويت اصلي خود را پيدا كرد و به اصل خود بازگشت و اين واقعا جزء كارنامه درخشان انقلاب اسلامي است كه در اثر ارتباط حوزه و دانشگاه، دانشگاه بازگشت به خويشتن را شروع كرد. در اين زمينه واقعا آنقدر تحول زياد است كه مي توان ساعت ها به بحث درباره آن پرداخت كه دانشگاه چطور خود را پيدا كرد و به اصل خود بازگشت. اگر امروز هم درباره تحول دانشگاه بحث مي شود ريشه اش بازگشت دانشگاه به اصل خويشتن و دامن اين مردم و توجه به نيازهاي واقعي جامعه و بومي شدن است لذا هم حوزه از اين ارتباط سود برد و به واقع نگري و جامع نگري فراواني دست يافت و هم دانشگاه در اين ارتباط به سود فراواني رسيد و توانست به اصل خودش بازگردد و چون به اصل خود بازگشت توانست با مردم رابطه اش را بسيار نزديك و كاربردي كند و مشكلات جامعه را بتواند حل بكند.
اين در مورد آثار وحدت حوزه و دانشگاه. اما اگر جامعه ما يك جامعه انقلابي نبود كه تازه يك رشد جهشي رادر اثر انقلاب مي خواهد شروع كند مطمئنا اگر نبود بحث وحدت حوزه و دانشگاه به ويژه آن دانايي محوري كه امروز در جامعه تبديل به يك گفتمان و نهادينه شده اتفاق نمي افتاد. شما امروز آثار دانايي محوري همراه با معنويت محوري را در جامعه ما، ميتوانيد ببينيد كه در اثر وحدت حوزه و دانشگاه است.
روز شهادت دكتر مفتح، روز وحدت حوزه دانشگاه نامگذاري مي شود. دليل اين امر چيست؟
اصل اين موضوع به خاطر نيارهايي بود كه در جامعه احساس مي شد، رهبري انقلاب امام راحل و همه كساني كه در سطح كلان تصميم گيري جامعه بودند، هم اين نياز را با تمام وجود لمس مي كردند، هم خطر جدايي اين دو مجموعه را.
سال 58 در دانشگاه ها خطر حضور نيروهاي ماركسيست از يك سو، نيروهاي ليبرال از سوي ديگر و وجود بيش از 50 جريان در دانشگاه تهران كه پرچم خاص خود را داشتند و به گونه اي حركتشان را از حركت عمومي مردم جدا كرده بودند. كاملا احساس مي شد از سويي حوزه هنوز آن درك درستي كه بايد از دانشگاه داشته باشد به دليل فاصله زيادي كه به وجود آمده بود بدست نياورده بود. همه كساني كه مي خواستند براي نظام برنامه ريزي كنند وقتي نگاه مي كردند متوجه نقاط استراتژيكي ميشدند كه در كشور وجود داشت، قطعا اولين چيزي كه به چشم مي خورد حوزه و دانشگاه بود. بالاخره انقلاب با رهبري روحانيت پيش آمده و به پيروزي رسيده بود، دانشگاه تاثير كليدي و فوق العاده زيادي در پيروزي انقلاب داشت. همه احساس مي كردند با پيوند اين دو انقلاب به پيروزي رسيد لذا براي پاسخ به اين نياز كاملا طبيعي و بسيار عميق دنبال اين بودند كه برنامه ريزي صورت پذيرد.
وقتي شهيد مفتح كه خودش نماد ارتباط بين اين دو مجموعه بود، به شهادت رسيدند فرصت خوبي براي طرح اين موضوع بود . در طول تاريخ شهادت ها هميشه مبدائي براي آغاز بوده اند، معمولا كساني كه دست به ترور مي زنند فكر مي كنند به مساله پايان مي دهند ولي خاصيت شهادت اين است كه آغازگر مسأله است.
هر جا ما شهادتي داريم مي توانيم اين نكته را ببينيم. رقيب به دنبال حذف است ولي خاصيت و ماهيت شهادت اين است كه درست نتيجه عكس مي دهد و آغازي شكل ميگيرد.
آنها فكر مي كردند با حذف شهيد مفتح، ارتباط حوزه بادانشگاه قطع مي شود وكسي كه مي توانست اين رابطه را تقويت دارد از بين مي رود در حالي كه خداوند اين چنين مقدر كرده است كه شهادت آغاز باشد نه پايان و واقعا هم اين طور شد، بالاخره اين جرقه هايي كه در چنين مواردي زده مي شود و آثاري كه خداوند درخون قرار داده است، آن هم خون پاك و در راه اعتلاي دين خدا باشد جرقه هايي را به وجود مي آورد ، البته چون زمينه و نياز وجود داشت، اين جرقه در جايي زده شد كه تمام شرايط آماده بود. خيلي جرقه ها زده مي شود، اما آن جايي كه ماشيني راه مي افتد همه شرايط آماده است و آن جرقه مي تواند آن را راه بيندازد.
نيازها وجود داشت و احساس مي شد، شهادت شهيد مفتح جرقه اي بود كه حالت جهشي داشت و جريان ساز بود. از آن روز اساتيد بسياري از دانشگاه ها و دانشجويان فعال آن روز از يك سو و حوزويان از سوي ديگر با اين نامگذاري اين روز و تاكيدي كه بر آن شد، جلسات متعددي با هم برگزار كردند، همايش ها و هم انديشي هايي كه برگزار شد ، به تدريج ابعاد مختلف اين وحدت تبيين شد و امروز هم بركات مختلف اين وحدت را شاهد هستيم.
تصوير دانشگاه قبل و بعد از انقلاب را چگونه مي بينيد؟ چه تفاوت هايي ملاحظه مي شود؟
اين كه دانشگاه در جامعه ما از همان موقعي كه تاسيس شد تا امروز جزو تاثيرگذارترين مجموعه ها بود. هيچ ترديدي نيست. واقعا دانشگاه در رشد فكري، فرهنگي و اجتماعي جامعه ما از ابتدا موثر بوده است.
تفاوتي كه دانشگاه قبل و بعد از انقلاب دارد اين است كه كساني كه قبل از انقلاب دانشگاه را طراحي كردند- نه كسانيكه در دانشگاه حضور داشتند، مي خواهم به تفاوت اين دو دقت داشته باشيد، طراحان دانشگاه با كساني كه دردانشگاه حضور داشتند متفاوتند ما در دانشگاه قبل از انقلاب، نيروهاي متعهد، علاقمند به كشور و مسلمان كم نداشتيم، آن موقع هم بوده اند- اما طراحي دانشگاه براي اين بود كه فرهنگ اين جامعه را تغيير دهند. در مسير ارزش هايي كه از غرب بازگشتگان مي خواستند آن را نهادينه كنند. گاهي با عبارتي با اين مضمون كه از سرتاپا بايد فرنگي شويم و با عبارات ديگر به دنبال اين بودند كه دانشگاه فرهنگ اسلامي و ايراني ما را تغيير دهد و ما هم مثل بسياري از كشورها كه فرهنگشان را از دست دادند مصرف كننده فرهنگ غربي باشيم. اينكه در اين امر چقدر موفق بودند يك بحث ديگر است.اما طراحي واقعا براي اين بود كه دانشگاه در اين مسير گام بردارد.
لذا شما در دانشگاه قبل از انقلاب خيلي كم اعتماد به نفس ملي را مي بيبند. خودباوري خيلي كم و توليد علم بسيار اندك است. حتي وضع كمي دانشگاه هاي ما بسيار محدود بود، اكثر افراد مستعد سعي مي كردند به خارج از كشور بروند و در كشور نمي ماندند و حالت خودباوري بسيار كم ديده مي شد. علاوه بر اين بي اعتنايي به فرهنگ خودي و حتي تحقير آن بسيار ديده مي شد لذا آن تاثير گذاري در سطح بالا اتفاق نمي افتاد، در يك جمله فاصله بين مردم ودانشگاه بيشتر مي شد.
وقتي جريانات انقلاب پيش آمد و بدنه دانشگاه به سمت تحول و بازسازي و هم نواشدن با مردم آمدند، بسياري از اين جريانات تغيير كرد. بعد از پيروزي انقلاب شما مي توانيد تفاوت را خيلي روشن ببينيد كه خود اين انقلاب اعتماد به نفس ايجاد كرد، خودباوري ايجاد كرد، اصلا انقلاب ارزشي و فكري هم همين است. در دانشگاه هاي ماخودباوري و اينكه ما بايد خودمان روي پاي خودمان بايستيم و روي ارزش هاي خودمان بيشتر پافشاري كنيم توانست دانشگاه ها را به قدري متحول كند كه شما امروز از جهت توليد مي توانيد ببينيد در بسياري از رشته ها حرفي براي گفتن داريم. نه اين كه فاصله نداريم، بالاخره ما 200 سال عقب نگه داشته شديم ولي در اين سي سال به اندازه 100 سال و بيشتر دانشگاه هاي ما رشد كيفي و كمي كردند 200 هزار دانشجوي قبل از انقلاب كجا، سه ميليون و پانصد هزار دانشجوي امروز كجا. به تناسب اين مي توان هيئت علمي و تعداد رشته هاي دانشگاهي را منظور كرد كه اين هم از افتخارات نظام جمهوري اسلامي است اما جنبه اصلي آن احساس امروز استاد ما است كه من كم از ديگران ندارم و مي توانم تا مرزهاي دانش حركت كنم ما امروز خودباوري و احساس هويت را در همه بخشهاي جامعه بين مردم مي توانيم شاهد باشيم علاوه بر اينكه دين باوري و اصلا علم و دين در فرهنگ ما تفكيك ناپذير است. عقل و خرد با خداگرايي و معنويت گرايي در فرهنگ ما عجين است و غير از فرهنگ غربي است كه سال هاي سال علم و دين در آن باهم جنگيد و آخر دين به حاشيه رانده شد. ديني كه ما داريم تمام همتش اين است كه به سمت علم و مرزهاي دانش برويم و هر چه مي توانيم در بالندگي علمي كار كنيم . امروز الحمدالله دانشگاه هاي ما عجين بودن علم و دين در مقام عمل را نشان مي دهند . اين تفاوت اصلي است كه ما با دانشگاه هاي قبل از انقلاب داريم.
" اشغال لانه جاسوسي امريكا"
بعد از انقلاب دانشجويان سفارت امريكا را اشغال مي كنند و انقلاب دوم به تعبير امام راحل رقم مي خورد، تحليل شما از اين رخداد چيست؟
بانيان انقلاب دوم دانشجويان بودند كه با حمايت جدي رهبران انقلاب در آن دوره مواجه شد. اصل ماجرا اين بود كه مردم توانسته بودند اين زنجير وابستگي را پاره كنند اما همان كشوري كه ساليان سال چنگال خود رادر اين كشور فرو كرده بود و هر چه توانسته بود به اين ملت جفا كرده بود هنوز سفارتخانه اش در اين كشور فعال بود و براي نفوذ در اركان انقلاب و حضور موثر در بخش هاي تاثيرگذار برنامه ريزي ميكرد.
امريكا قطع طمع نكرده بود استدلالش اين بود كه مردم انقلاب كرده اند و چون به جايي وابسته نيستند حتما نمي توانند انقلاب را اداره كنند. شما نگاه كنيد تنها انقلابي كه دردنياي ما اتفاق افتاده است كه انقلابيون آن به جايي وابسته نبوده اند كه از آنجا نسخه هاي آماده اي بگيرند و كشورشان را اداره كنند انقلاب اسلامي است. همه انقلاب هاي معاصر اگر در بلوك شرق بود، متكي به غرب بود و تجربيات براي كشورداري آماده بود، اگر در بلوك غرب بود متكي به شرق بود و تجربيات آماده بود.انقلابيون نسخه هاي آماده اي براي كشور داشتند البته آن نسخهها را كمي بومي مي كردند. امريكايي ها مي دانستند كه انقلابيون در كشور ما نه وابسته به آنها و نه به جريان شرق هستند. با خود محاسبه مي كردند و مي گفتند قطعا اين انقلاب نمي تواند ادامه پيدا كند و براي اداره كشورشان نيازمند هستند ناچارند از نسخه هاي ما استفاده كنند، ما هم بسترسازي مي كنيم اين ها نسخه هاي ما را مي گيرند. لذا با دولت موقت آن زمان هم توانستند ارتباطاتي برقرار كنند، دانشجويان انقلابي اين رگه ها را احساس مي كردند و مي ديدند امريكاييها اميدشان از بين نرفته و فكر مي كنند در عرض يكي دو سال آينده مي توانند دوباره آن نقاط كليدي كشور را در دست بگيرند.
اين احساس كمكم بيشتر شد و با تاثيراتي كه سفارت آمريكا در بخش هاي متفاوت مي گذاشت خصوصا بر روي جرياناتي كه در دانشگاه ها حضور داشت به اوج رسيد. آن زمان بيش از 50 گروه در دانشگاه ها با نام هاي بسيار متفاوت و پرچم مختلف فعال شده بودند. حتي در دانشگاه ها وقتي دانشجويان مسلمان وارد شدند تعدادي از آنها در دانشگاه تهران با خود اسلحه آورده و آماده مبارزه بودند. دانشجويان ما در آن موقع يك تيزبيني داشتند، تيزبيني آنها اين بود كه خيلي به خط اول توجه نكردند و سعي كردند ريشه را بيابند. ديدند ريشه همان جايي است كه ما بيش از 50 سال در كشور از آن ضربه خورده بوديم، هميشه ريشه آن جريانها را هدايت مي كنند ، دانشجويان به اين تحليل رسيدند كه سفارت امريكا هنوز تاثير خود را دارد لذا وارد شدند و جريان واقعا حماسي و بصير ايجاد كردند. انتخاب آنها انتخاب درستي بود.
امام راحل با آن تيزبيني خاص خود حركت دانشجويان را تاييد كرد. اگر اخبار آن روزها را تعقيب كنيد من يادم است تقريبا همه اقشار ملت آمدند از دانشجويان حمايت كردند. يك حمايت همه جانبه اي از دانشجويان پيرو خط امام انجام گرفت و ريشه را زدند. اگر امروز مي بينيد روي اين موضوع در رسانه هاي امريكايي و غربي تاكيد و تلاش مي شود آن را به گونه اي تخطئه كنند و يك حركت كور معرفي كنند، علت آن است كه آنها با اين حركت نتوانستند انقلاب را از درون تهي كنند. حركت، حركت مهمي بود. البته امروز ممكن است برخي از افراد از همان دانشجويان پشيمان شده باشند، بالاخره گذر ايام و چرب و شيرين دنيا و خستگي ها بر افراد تاثير مي گذارد اما اثر اين حركت در حفظ استقلال اين انقلاب و نگهداري از پايه هاي اصلي انقلاب كه مي توانست مورد تهديد قرار بگيرد فوق العاده است. به همين دليل امام اسم آن را انقلاب دوم گذاشت كه مقوم و حافظ انقلاب اول بود و توانست ريشه اصلي وابستگي هاي ما را قطع كند. از آن موقع به بعد بود كه امريكايي ها ناچار شدند به سمت بحث نظامي پيش روند و تلاش كنند عراق به ايران حمله كند كه الحمدالله از اين آزمون هم ملت ايران با سرافزاري بيرون آمد. به هر حال انقلاب دوم اصلش براي حفظ انقلاب اول بود.
" دفاع مقدس "
بي شك 8 سال دفاع مقدس از مهم ترين وقايع پس از پيروزي انقلاب اسلامي محسوب مي شود، حضور همه اقشار مردم برگ زريني از افتخارات اين مرز و بوم است، سهم جامعه دانشگاهي را در اين خصوص چه طور ارزيابي مي كنيد؟
اگر بخواهيم حضور دانشگاه ها در جبهه را بررسي كنيم كافي است به دانشگاه هاي كشور برويم و از شهداي دانشگاه ها گزارشي تهيه كنيم. ما چندي پيش در دانشگاه علوم پزشكي تهران به يادمان شهداي دانشگاه رفتيم، تعدادي از تصاوير شهداي دانشگاه را در سالن دانشكده پزشكي نصب كرده بودند، چند روز پيش هم در دانشگاه علم و صنعت كه مقام معظم رهبري حضور داشتند مردم تصاوير بيش از 110 شهيد دانشگاه را مشاهد كردند. ما هر دانشگاهي كه برويم شهداي دانشگاه را مي بينيم و متوجه مي شويم حضور دانشگاه و دانشجويان در جبهه ها چگونه بوده است. واقعا در دوران دفاع مقدس دانشجويان ما احساس مي كردند كه به تمام حيثيت و هستي و ناموس آنها حمله شده است. اصلا بحث جنگ بين دو دولت و كشور نبود ، عراق را همه يك ابزار مي دانستند در اين هيچ شكي نبود و ترديدي نبود كه صدام و لشكرش ابزاري است و پشت اين ابزار قدرت هاي بزرگ قرار دارند . از طرفي هم فقط بحث خاك مطرح نبود، بحث هويت و حقيقت و دار و ندار ما بود، لذا كسي كه احساس مي كند به هستي و هويتش حمله شده با تمام وجود به ميدان مي آيد.
ما در جبهه ها هر جا كه مي رفتيم حضور بچه هاي دانشجو و دانشگاهيان بسيار پر رنگ بود به گونه اي كه اصلا گاهي تفكيك دانشگاهي و غير دانشگاهي سخت بود.
يك احساس وظيفه ديني و ملي در فضاي دانشگاه ها وجود داشت خصوصا در زماني كه مي خواست عمليات صورت بگيرد. بعضي از اين بچه ها هم مي آمدند درس مي خواندند اما هرگاه متوجه مي شدند عملياتي در پيش است كلاس ها خالي مي شد و حركت انجام مي گرفت. من شخصا بارها در جبهه ها بچه هايي را مي ديدم كه كتاب در دست در وقت هاي خالي درس مي خواندند تا بتوانند در امتحانات با مطالعه اي كه انجام داده اند، شركت كنند و حضورشان در جبهه محفوظ باشد. اين افتخار از برگ هاي زرين دانشگاه هاي ما است. در زماني كه ملت مورد حمله قرار گرفته بود جوان هاي اين كشور با تمام وجود واردميدان شدند واز حيثيت و هويت اين كشور دفاع كردند.من اين را هم اضافه كنم اگر يك روزي دوباره دشمن طمع كند آزموده خود را بيازمايد- البته هر چه دشمن احمق باشد مي دانيم آن قدر حماقت نمي كند كه بخواهد دوباره آزموده خود را تجربه كند- مطمئن باشيد بسياري از دانشجويان سلاح بدست مي گيرند و با همان شور و هيجان واحساس در مقابل دشمن مي ايستند و از همه وجودشان براي كشور و ملت و دينشان مايه مي گذارند. ما همان احساس را امروز در دانشگاه ها داريم كه نسلي كاملا معتقد به كشور و دين وجود دارد كه اگر اتفاقي بخواهد بيفتد ما امروز در دانشگاه ها كساني را داريم كه چند برابر آن روز از كشور و نظام دفاع كنند و براي آن خون بدهند.
" تشريح سفر امام به قم و برگشت به تهران"
چرا حضرت امام «ره» پس از بازگشت به ايران، راهي قم شدند و در آنجا اقامت كردند و دوباره به تهران بازگشتند؟
يك بخش همان بخش عاطفي است، علما انسي كه به قم دارند و فضاي علمي و معنوي قم اصلا يك كشش طبيعي دارد كه به سمت قم بروند. اين كاملا طبيعي است و شايد اگر امام به قم نمي رفت اين جاي سئوال داشت.بالاخره هم مركز علمي حوزه ها قم است و هم مركز آغاز انقلاب قم بود وكساني كه در فضاي قم نفس كشيده اند هرجا بروند دلتنگ آن جا مي شوند. مدارس و فضاي معنوي قم خيلي جاذبه دارد. ما كه چند سال قم بوديم هيچ وقت نمي توانيم اين فضاي معنوي را فراموش كنيم و هميشه اين كشش وجود دارد. قطعا براي امام هم كه 15 سال از اين فضا دور شده بود و خاطراتي كه امام از آن زمان داشت و در قم بزرگ شده و كار كرده بود، شاگرد تربيت كرده بود اين طبعا به طور عادي كشش خودرا داشت علاوه بر آن امام هنوز آن رسالت مرجعيت و شاگرد پروري در ذهنش بود كه امام به قم تشريف بردند. ولي بيماري امام و عارضه قلبي كه پزشكان تشخيص داده بودند به گونه اي بود پزشكان تصريح داشتند كه امام حتما بايد در تهران حضور داشته باشند تا تحت مراقبت هاي ويژه باشند علاوه بر اين قبل از پيروزي انقلاب يا همان اوايل چنين برداشتي كه ممكن است اين همه كار زياد وجود داشته باشد احتمالا در ذهن ها نبود. فكر مي كردند كه كارها روان و عادي پيش مي رود اما انقلاب به قدري شتابش زياد بود كه مي شود گفت در اين سي سال حداقل ما سه برابر حركت هاي عادي كار كرده ايم. اين شتاب فراوان و ضرورت هاي كاري كه پيش مي آمد اين ضرورت را ايجاد ميكرد تا امام دوباره از قم به تهران برگردد وگرنه رفتن امام به قم يك حركت كاملا طبيعي بود كه هر چيزي به اصل خودش برمي گردد و امام نيز به اصل خودشان كه قم بود بازگشتند، ضرورت ها امام را دوباره به تهران برگرداند.
" تأثيرات انقلاب بر كشورهاي اطراف و خاورميانه "
تاثير انقلاب اسلامي بر كشورهاي اسلامي و جهان را چطور ارزيابي مي كنيد؟
مشكل اصلي جهان اسلام در اين چند قرن اخير همان مشكل هويتي بوده و است. يك زماني كشورهاي اسلامي مهد تمدن و علم بودند و از جهان اسلام محصولات فكري و علمي به تمام دنيا صادر مي شد. آن وقتي كه علم دست جهان اسلام بود با دست گشاده و واقعا با سخاوت در اختيار دنيا قرار داد ولي با تحولاتي كه در دنيا پديد آمد و علم به دست غرب افتاد، اين علم را قطره چكاني در اختيار ديگران قرار دادند و آن دست و دل بازي كه مسلمان ها براي دادن علم به دنيا داشتند از بين رفت. اين مطلبي است كه با كمتر مطالعه اي مي توان به آن دست يافت. آنها علم را به شرطي به ما دادند كه ما بندگي و خدمتگزاري مان را امضا كنيم تا بخشي از علم آنها را بتوانيم، بگيريم اين موضوع يك تحقير تاريخي شد براي جهان غير غرب، فقط هم براي جهان اسلام نيست.امروز غير جهان غرب را جهان سوم مي گويند. غربي هاي به علم رسيده جهان غير خودشان را تحقير كردند. شما به هندوستان برويد مي توانيد اين را ببينيد، در آسيا در آفريقا مي توانيد اين ها را ببينيد كه ملت ها چطور براي اينكه بتوانند از اين علم استفاده كنند تحقير شدند.
وقتي انقلاب اسلامي اتفاق افتاد براي جهان اسلام يك پيام جديدي بود، همان بحث هويت كه همه انسانها بيش از آب و غذا به هويت نياز دارند و اين است كه انسان را سر پا نگه مي دارد.
انقلاب اسلامي از اين جهت براي جهان اسلام يك پيام جديدي بود كه مي شود دوباره خود را بازيافت و بر روي پاي خود ايستاد و هويت پيدا كرد و گفت من هم هستم. امروز بيداري جهان اسلام به اعتقاد همه دوستان و كساني كه چشم ديدن نظام جمهوري اسلامي را ندارند محصول انقلاب اسلامي است.اين زمينه در كشورهاي اسلامي وجود داشت بالاخره انسان هايي به دنبال پيدا كردن هويت خودشان بودند اما اين هويت يابي از يك جايي بايد شروع مي شد. الان شما در كشورهاي اسلامي و منطقه خودمان هر كجا كه برويد شناخت خوبي از ملت وانقلاب ما دارند كه در دنيا كم نظير است، اطلاع مردم ديگر از يك حادثه اي كه در كشور ديگري افتاده است.
اطلاعي كه مسلمان ها امروز از وضعيت ما دارند حتي شرايط درگيري هاي جناحي داخل كشور به دليل حساسيتي كه دارند بسيار بالاست،. آنها مي دانند در كشور ما چه جرياناتي در داخل نظام وجود دارد. اين به دليل همان هويت يابي جهان اسلام است كه بوسيله انقلاب اسلامي اتفاق افتاد و تابو شكست ، نكته مهم ديگر اين است كه اين اتفاق در اذهان كاملا شكل گرفته بود كه بدون تكيه به شرق كه آن موقع اتحاد جماهير شوروي بود يا بلوك غرب كه ايالات متحده امريكاست، كشوري به پيشرفت، رفاه و تحولي برسد.
انقلاب اسلامي بزرگترين كارش اين بود كه اين تابو را شكست كه مي شود بدون اتكا به بلوكها باشيم و پيشرفت كنيم و كشورمان را اداره كنيم. اين شكست تابو بزرگترين تاثير انقلاب اسلامي بود خصوصا بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروري كه امروز فكر كردند دنيا شد يك دهكده و دهكده هم يك كدخدا بيشتر ندارد، اين كدخدا هم كه تعيين شده است و آن هم امريكاست. آنها با اين نگاه يك دفعه ديدند انقلابي مي تواند در مقابل تمام خواسته هاي سلطه جويانه بايستد و اقتدار و عزت خود را حفظ كند. گرچه اين عزت خواهي هزينه داشت هر كار بزرگي هم هزينه دارد و ملت ما اثبات كرد براي كارهاي بزرگ حاضر است هزينه بدهد. امروز اين تابو در دنيا شكسته است اين غير از اين است كه ما به سلاح هسته اي برسيم يا نرسيم اصلا ما دنبال سلاح هسته اي نيستيم.
حتي امريكا مي داند اگر ما در كشورمان سلاح هسته اي داشته باشيم چه كار مي توانيم بكنيم. مگر كشورهاي ديگر سلاح هسته اي ندارند؟ امروز مگر در دنيا مي شود از سلاح هسته اي استفاده كرد؟ بحث اصلي اين است كه كشور توانسته در مقابل چنين قدرتي كه ادعاي كدخدايي دارد علي رغم مخالفت هاي آنها روي پاي خود بايستد و بگويد من به فناوري بالايي رسيده ام. از طرفي وقتي كدخدايي ابهتش مي شكند و احساس مي كند در سلطه اش خدشه اي وارد شده است طبيعي است خيلي تلاش مي كند اما تلاش هاي به جايي نمي رسد.
امروز نه تنها در جهان اسلام بلكه در كشورهاي نزديك به آمريكا نيز اين تابو شكسته حتي در همسايه هاي آمريكا، يعني در حيات خلوت خود آمريكا، تابوي امريكا شكسته است. كشورها پي بردهاند كه ميتوان به آمريكا نه گفت و بر هويت و عزت تأكيد كرد. از اين جهت است كه انسان هاي آزاده و افرادي كه آزاد بودن و آزادگي آرمان هاي بزرگ برايشان اصل است انقلاب اسلامي برايشان درخشش ، است در هر جاي جهان اسلام قدم بگذاريد و انسان هاي آزاده را ببينيد ملت ايران محبوب ترين واژه در دل انهاست، كافي است يك قدم از مرزها بيرون بگذاريم، هر كجا برويم محبوبيت ملت ايران و پيام انقلاب اسلامي را ميبينيم.
صحبت نهايي حجت الاسلام و المسلمين محمديان
امروز در سي امين سالگرد انقلاب اسلامي اگر به اين نكته توجه كنيم كه بسياري از اين انقلاب ها اوجي داشتند و بعد از آن اوج فرود را تجربه كردند، خيلي ها مطابق با اين رويه منتظر بودند بعد از اينكه اوج انقلاب اسلامي را ديدند فرودش را هم ببينند. شايد براي شما جالب باشد، بعد از پيروزي انقلاب مي گفتند تا شش ماه آينده انقلاب از بين مي رود و نظام سقوط مي كند. شش ماه مي گذشت، مي گفتند شش ماه ديگر. ما چند سال از اين شش ماه ها گذر كرديم و گفتند يك سال ديگر ، سال ديگر ...
امروز 30 سال است كه از انقلاب اسلامي مي گذرد. سي سالي كه هشت سال آن به جنگ گذشت. دو سال قبل از آن هم شورش هاي داخلي در بسياري از قسمت ها سعي كردند نظام را با چالش مواجه كنند.
20 سال بعد از آن هم ما را با بحران هاي سياسي، علمي و فرهنگي مواجه كردند اما امروز ببينيم بعد از سي سال در كجا قرار داريم و افق آينده ما چيست. بعد از سي سال امروز همه قبول دارند كشور ما از جهت علمي واقعا رشد جهشي داشته است.
از لحاظ سطح فكر و مشاركت هاي اجتماعي مردم و حضور در عرصه هاي سياسي كشور ما قطعا در دنيا بي نظير است. در طي 30 سال حدودا 30 بار انتخابات در كشور انجام گرفته است، از سويي همه انتخابات هاي ما از نرم عمومي انتخاباتي كه در كشورها اتفاق مي افتد بهتر است و مردم ما شعور انتخاباتي و سياسي خود را هر سال به نمايش مي گذارند.30 سال است كه 22 بهمن مردم به صورت ميليوني در راهپيماييها حضور مي يابند با اينكه آن نسل اول همه ريش و سر سفيد شده است و دو نسل ديگر آمده اند بعد از آن، اما شما امسال همين 22 بهمن ببينيد يك ذره احساس مي كنيد شور و هيجان كمتر شده است؟ هيچ سالي چنين احساسي دست نمي دهد و مردم با درك بالاتري وارد مي شوند. اگر برخي حرف ها زده مي شود كه مردم مي دانستند چه نمي خواهند و نمي دانستند چه مي خواهند اشتباه بزرگي كرده اند. مردم واقعا مي دانستند چه مي خواهند و چه نمي خواهند، 30 سال است كه با ديدن انقلاب اسلامي هنوز هم مي دانند چه مي خواهند و چه نمي خواهند البته اين به معني اين نيست كه مردم ما مشكلاتي ندارند. ما در جامعه مشكلاتي داريم مثل همه جوامع كه با مشكلات مختلف دسته پنجه نرم مي كنند اصلا مشكلات عرصه رشد جامعه است ولي مردم بعد از 30 سال پشت سر اين نظام و انقلاب ايستاده اند خيلي شاداب تر و بانشاط تر و افقي كه امروز براي آينده اين ملت است خيلي روشن تر از 30 سالي كه ما پشت سر گذاشتيم.
آمريكا سمبل دشمن ما در ضعيف ترين موقعيت ممكن قرار گرفته است. محبوبيت امريكا نسبت به سي سال قبل امروز به شدت آسيب ديده و طبق آماري كه دستگاه هاي نظرسنجي امريكا مي دهند منفوريت امريكا در منطقه ما به بالاي 90 درصد رسيده و در ساير نقاط جهان بالاي 70 درصد است. شما نگاه كنيد هيچ گاه در تاريخ امريكا چنين اتفاق نيفتاده بود كه اين همه در دنيا مورد نفرت قرار گرفته باشد. در طول تاريخ امريكا اينها اجازه نداده بودند يك سياهپوست رييس جمهور شود اما اين بار اين كار را انجام دادند قطعا با تحليل منفوريت امريكا اين كار صورت گرفت تا بتوانند چهره امريكا را دوباره در دنيا بازسازي كنند. دشمن امروز در ضعيف ترين شرايط خود قرار دارد و انقلاب اسلامي با همه مخالفت ها در اوج عزت و رشد خود قرار گرفته است. البته اين به آن معني نيست كه كار ما به پايان رسيده است. ما هنوز در اول راهيم و راه طولاني در پيش داريم براي اينكه تمدن اسلامي را دوباره بازسازي كنيم، تمدن اسلامي قابل احيا است و ما اميد داريم كه دوباره اسلام ناب را اسلام زندگي را اسلام سرزنده بودن و اسلامي كه آزادگي به مردم هديه مي كند و به مردم استقلال مي دهد و عدالت را به ارمغان مي آورد بتوانيم در دنيا پياده كنيم و مردم ما در خط مقدم جريان جديدي قرار گيرند كه امروز در دنيا اتفاق افتاده است. ما آينده را خيلي روشن تر و افق ها را اميد بخش تر نسبت به گذشته مي بينيم و اين سي سال تجربيات به قدري براي ما ارزشمند است كه دريك جمله مي شود گفت هر ملتي ايستادگي كند با تكيه بر خداوند، پيروزي او قطعي است و ملت ما اثبات كرده با تكيه بر خداوند ايستادگي خود را از دست نمي دهد و حتما چنين پيروزي براي چنين ملتي در سنت هاي الهي محقق شده است.
دوشنبه |ا| 7 |ا| بهمن |ا| 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-