محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854702054
مقام و تاريخ هنر اسلامي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مقام و تاريخ هنر اسلامي
خبرگزاري فارس: بدون دانستن تاريخ هنر اسلامي، نميتوان تحولات تاريخ انديشه اسلامي را به خوبي باز شناخت. در ادامه، تاريخ معماري، نقاشي و موسيقي را در سرزمينهاي اسلامي به روايت كتاب «تاريخ فلسفه در اسلام» اثر م.م.شريف مرور ميكنيم.
معماري اعراب
5-1- شبه جزيرهي عربستان هنگام ظهور اسلام معماري قابل ذكري نداشته است. تنها بخش كوچكي از جمعيّت اين سرزمين سكونت دائمي داشتند و اقامتگاه اين عدّه نيز به سختي از يك سرپناه محقّر تجاوز ميكرد. آنان كه در خانههاي خشتي زندگي ميكردند اهل المَدَر ناميده و اعراب بدوي را، به سبب چادرهايشان كه از پشم شتر بافته شده بود، اهل الوبر ميخواندند.
حريم كعبه در زمان حضرت محمّد (ص)، تنها محوّطهي مستطيل شكل كوچك بدون سقفي بود كه چهار ديوار از اطراف آن از پاره سنگهاي خشن و بدون ملات چيده شده و ارتفاع آن كمي از قّد يك انسان بلندتر بود. چاه مقدّس زمزم درون اين محوّطه قرار داشت.
هنگامي كه حضرت پيامبر (ص)، به سبب خصومت كفّار مكّه، به مدينه هجرت كرد، براي خود و خانوادهاش خانهاي بنا نمود. اين خانه در حدود يكصد ذرع مربّع وسعت داشت و ديوارهاي آن از خشت خام بود. در سمت جنوب، ايوان سرپوشيدهاي بود كه ستونهايي از تنهي نخل داشت و سقف آن از برگ نخل و پوشيده از گل بود. محاذي جبههي خارجي ديوار شرقي حُجراتي بنا شده بود كه متعلّق به همسران پيامبر (ص) بود و همگي به حياط در داشت. ابن سعد توصيف اين حجرهها را به نقل از عبداللّه بن يزيد نامي كه آنها را درست قبل از تخريب به دستور وليد، ديده، چنين ضبط كرده است: «چهار خانهي خشتي را ديوارهايي از شاخهي درخت خرما به اتاقهاي مجزّا تقسيم ميكرده و پنج خانهاي كه از شاخههاي گل اندود نخل بنا شده بود فاقد تقسيمات داخلي بود. بالاي درها، پردههايي از پارچهي مويين سياه آويخته شده بود كه هر ضلع آن 3 ذرع طول داشت. ارتفاع سقفها به اندازهاي بود كه دست به آنها ميرسيد»، رهبر اهل مدينه در چنين خانهاي ميزيست.
قبه الصخره؛ اولين بناي معماري اسلامي
5-2- قديميترين اثر موجود معماري اسلامي يعني قّبةالصّخره در بيتالمقدس، به دست خليفه عبدالملك بنا گرديد و ساختمان آن در سال 72/691 به پايان رسيد. اين بنا مدوّر بود كه گنبدي چوبي داشت كه در ساقهي بلند آن شانزده پنجره تعبيه شده بود و گنبد بر چهار جزر و دوازده ستون كه بر دايرهاي جاي داشتند استوار بود.
مسجد جامع دمشق
5-3- وليد پس از مرگ پدرش عبدالمك، در سال 86/705، به خلافت رسيد و بلافاصله ساختمان مسجد جامع دمشق را آغاز كرد. از زمان فتح دمشق به دست مسلمين، اين شهر حالتي غير عادي به خود گرفته بود. معبدي عظيم متعلّق به يكي از خدايان سوري (سوريّه يا شام در قديم نام منطقهاي مشتمل بر بخشهايي از سوريّه و اردن و فلسطين كنوني بوده و محدودهي جغرافيايي متفاوت با سوريهي كنوني داشته است). در اين شهر قرار داشت كه ابعاد صحن داخلي آن از شمال به جنوب بالغ بر 100 متر و از شرق به غرب قريب 150 متر بود و محوّطهي خارجي پيرامون آن مربّعي بود كه هر ضلع آن بيش از 300 متر طول داشت. درون صحنْ معبد جاي داشت.
در قرن چهارم ميلادي، مذهب مسيحيت رسميت يافت و تئودوسيوس Theodosius (379-395 ميلادي) معبد مذكور را تبديل به كليسا كرد. پس از فتح دمشق به دست اعراب، معبد ميان مسلمين و مسيحيان تقسيم شد. ابنشاكر مينويسد كه اهل هر دو مذهب «از يك مدخل وارد ميشدند كه در ضلع جنوبي واقع بود (و امروز محراب بزرگ در اين محل قرار دارد)، سپس مسيحيان از سمت چپ روانهي كليساي خود (معبد سابق) ميشدند و مسلمانان به راست ميپيچيدند و به مسجد ميرفتند. محل مسجد احتمالاً زير رواق جنوبي صحن معبد قديم بود كه امروز محراب صحابهي پيامبر (ص) است». در مورد برجهاي واقع در گوشهها، ابن فقيه چنين مينويسد: «مناره (مِئذنه)هاي مسجد دمشق در دورهي يوناني در اصل برج مراقبت بود... وليد كه اين موضع را تماماً تبديل به مسجد كرد، برجها را به وضع قديم خود باقي گذاشت». مسعودي مينويسد: «بعد مسيحيت آمد و معبد را به طور يكپارچه بنا كرد و در صوامع (برجهاي چهار گوشه) تغييري نداد. امروز از اين برجها بانگ اذان سر داده ميشود» وضع بدين منوال بود تا اينكه وليد به دنبال جلب موافقت مسيحيان، همه چيز را به جز ديوارهاي خارجي و برجهاي كناري خراب كرد و مسجد فعلي را ساخت.
نقاشي هيچگاه در قرآن حرام شمرده نشده است
5-4- آنچه بيش از همه جالب توجّه است، نقاشيهاي ديواري است كه بيشتر نشان دهندهي تصاويري از زندگي روزمرّه، يك صحنهي شكار و مظاهري از تاريخ، شعر و فلسفه است به صورت پيكرهايي كه بالاي سر آنان كلماتي به زبان يوناني نوشته شده است. گنبد گرمخانه به شكل آسمان نقاشي شده بود و صورفلكي دُبّ اكبر، و دُبّ اصغر، علائم منطقةالبروج و غيره بر آن نقش بسته بود. اما از همه مهمتر، تصاوير دشمنان اسلام بود كه بنياميّه آنان را مغلوب ساخته بودند و اسامي آنها بدين شرح به زبانهاي عربي و يوناني بالايشان ثبت شده بود: قيصر (امپراتور بيزانس)، رودوريك Rodoric (پادشان ويزيگوت اسپانيا)، خسرو ( Chosro)، نجاشي پادشاه حبشه و دو نام ديگر كه محو شده است.
بر خلاف اعتقاد عامّه، نقاشي در هيچيك از سور قرآني از منهيات شمرده نشده است و تنها در حوالي پايان قرن دوم/هشتم بود كه مخالفت با آن شكل كاملاً مذهبي به خود گرفت.
يادگارهاي معماري دورهي اموي آثار واقعاً شكوهمندي است كه از سنگ تراش خورده و رشته طاقهايي با ستونهاي مرمرين بنا گرديده و داخل ساختمانها با قابسازيهاي مرمر و معرّق كاري (فسيفسا) تزيين گرديده است. سقف مساجد تقريباً در تمام موارد به صورت دو شيبه ساخته شده است. منارهها بلند و چهارگوش و نشئت گرفته از برج كليساهاي دورهي قبل از اسلام سوريّه است و شكل سه دهانهي شبستانها نيز از همين تأثير حكايت ميكند. معماري دورهي اموي آميختهاي از شيوههاي مختلف است، در درجهي اول سبك سوريه، سپس ايراني و در عين حال در انتهاي اين دوره، نشانههاي نفوذ معماري مصري را در مشتّي به وضوح ميتوان ديد. معماري اموي داراي مشخصههاي زير بود: قوسهاي نيم دايره، هلالي و جناغي درگاهها يا طاقهاي تخت (تاوهاي) با طاق كمكي نيم دايره در بالا: سنگ طاقهاي كام و زبانهدار؛ طاقهاي نيم استوانهي سنگي و آجري، گنبدهاي چوبي و گنبدهاي سنگي با لچكيهاي كاملاً كروي. ظاهراً عنصر سكنج در اين دوره معمول نبوده است. از نوشتههاي قدماً چنين بر ميآيد كه نوعي مسجد در عراق متداول بوده است كه ديوارهايي از آجر و گاهي از خشت خام داشته و سقف صاف چوبي آن بدون استفاده از قوس واسطه مستقيماً بر روي ستونها استوار ميشده است. در اينجا ارتباط مستقيمي ميان بارگاه باستاني ايران (آپادانا) با ايوانهاي سرپوشيده (تالار) كاخهاي جديدتر ايراني كه داراي سقف مسطّح است مشاهده ميشود.
تقريباً در همين اوقات، قسمتهايي از مسجدالاقصي در بيتالمقدس به دست خليفه المهدي بازسازي شده بود. تحقيقات اخير مؤيّد اين است كه مسجد مذكور داراي يك راهرو مركزي به عرض 50/11 متر و هفت راهرو و در هر يك از طرفين چپ و راست بوده كه هر يك 15/6 متر پهنا داشته است. تمام راهروها عمود بر ديوار قبله و داراي سقف دو شيبه بوده است. در انتهاي راهرو مركزي گنبد چوبي بزرگي قرار دارد. در ضلع شمالي يك در بزرگ در وسط و هفت در كوچكتر در جوانب چپ و راست واقع بود و ضلع شرقي يازده در «تزيين نشده» داشت.
شيوهي معماري اين مسجد در طرح مسجد جامع قُرطُبه كه در سال 170/786-787 به دست عبدالرحمن اول، آخرين خليفهي خاندان اموي ساخته شد، تأثير زيادي داشته است. در مسجد اخير طّي سه مرحله الحاقاتي صورت گرفته است، اما قسمتهاي اوّليّه هنوز موجود است. در اينجا نيز مثل مسجدالاقصي، راهروها كه تعداد آنها يازده تاست همگي بر ديوار عقب عمودند، با سقفهاي دو شيبهي موازي پوشيده شدهاند و راهرو وسط از ديگر راهروها عريضتر است. نفوذ معماري سوريّه در اسپانيا در اين دوران عجيب نيست، چرا كه اسپانيا مملو از پناهندگان سوري بود.
از ديگر ابنيهي اين دوره كه در تاريخ معماري از اهمّيّت فراوان برخوردار است، آب انبار رمَله در فلسطين است. قسمت زيرزميني اين آب انبار 8 متر عمق دارد و با پنج رشته طاق 4 دهنه، به شش راهرو تقسيم شده است. طاقها همه نوك تيز هستند و به نظر ميرسد كه مراكز دو نيمه قوس هر طاق بين يك پنجم تا يك هفتم عرض دهانه از يكديگر فاصله داشته باشند. تاريخ ذوالحّجهي 172 / مه 789 كه به خط كوفي بر گچكاري زير سقف نقش بسته است، جاي ترديدي باقي نميگذارد كه اين طاقها، قرنها بيشتر از نخستين قوسهاي جناغي در اروپا زده شده است.
اعراب نخستين بار در سال 19/640 تحت فرماندهي دليرانهي عمرابنالعاص، فاتحانه قدم به خاك آفريقاي شمالي نهادند. سرتاسر مصر در ظرف كمتر از دو سال تصرف شد و عمروعاص اردوگاه نظامي فسطاط را در جنوب قاهرهي امروزي بر پا كرد. فُسطاط تا سال 360/969 كه فاطميّون قاهره را تأسيس كردند همچنان پايتخت مصر بود. عمرو در فاصلهي سالهاي 20-21/641-642 مسجد سادهاي در فسطاط بنا كرد كه اوّلين مسجد آفريقا به شمار ميآيد. اين مسجد در عهد امويان توسعه و بهبود يافت و با گذشت زمان به صورت مسجد معروف فسطاط درآمد.
مسجد عمرو نخستن بار در سال 53/673 به دستور معاويه توسعه يافت و چهار مناره در چهارگوشه آن بر پا شد. اين اوّلين بار بود كه در يك بناي اسلامي مناره ساخته ميشد.
توسعهي عمدهي بعدي اين مسجد در سال 212/827، مقارن دوران خلافت مأمون و به دست عبداللّهبنطاهر، والي مصر صورت گرفت. از آن زمان تا به حال، اين مسجد بارها تعمير و بازسازي شده است.
مسجد عمرو در حال حاضر محوّطهي وسيعي را شامل ميشود. در ديوارهاي جانبي بيست و دو پنجره تعبيه شده كه روشنايي بيست و دو راهرو شبستان را تأمين ميكند. شبستان سه محراب و هفت رشته طاق داشته است و هر رشته طاق داراي نوزده دهانه و متكي بر بيست ستون بوده است. تمام طاقها با تيرهاي تزيين شده كلافبندي شده است.
معماري دوره عباسي
5-5- در دورهي عباسي، تأثيرات هلني شيوهي سوريه جاي خود را به بقاياي سبك ساساني ايران داد كه اين امر به دگرگوني كامل هنر و معماري و پيدايش مكتب هنري سامرا انجاميد. دامنهي اين نفوذ در زمان ابن طولون به مصر كشيده شد و حتي نيشابور و بحرين را نيز در بر گرفت. معماري كاخها، در دورههاي اموي و عباسي با يكديگر اختلاف بسيار داشت و اين تا حدودي ناشي از پذيرش پندارهاي پارسيان دربارهي سلطنت بود كه شاه را تا حدّ پرستش ارج مينهادند و لذا كاخها داراي شاهنشينهاي مجلل و عالي بود كه اغلب سقفي گنبدي داشت و محلّ بار خاصّ بود. متصلّ به اين فضا ايوان طاقداري (يا چهار ايوان متقابل) بود كه محلّ بار عام بود. «بيتها» هم متفاوت بود و شكل آنها به جاي قصرهاي سبك سوري مشاطه و قصر الطّوبي، از قصر شيرين تبعيت ميكرد. از خصايص بارز معماري اين كاخها عظمت ابعاد و شكل محوري نقشه آنهاست. ساختمانها بدون استثنا، از آجر و در بسياري از قسمتها با پستترين مصالح (خشت خام)، ساخته شده و روي آن با لايههاي ضخيمي از گچ پوشانده شده است. قوس جناغي چهار مركز از ابداعات اين دوره است. قديميترين نمونههاي موجود سكنج در معماري اسلامي به اين دوران تعلّق دارد. از ابداعات مهمّ اين زمان استفاده از كاشيهاي لعابي برّاق است كه اوّلين نمونههاي آن در سال 248/862 از قيروان به عراق آورده شد. نقش اين كاشيها معمولاً به صورت حواشي پهني از خطّاطي است كه روي زمينههاي آبي جلوهگر ميشود. با اين همه، دامنهي نفوذ همه جانبهي هنر عبّاسي اسپانيا را شامل نشد، چرا كه در اينجا، ره آورد پناهندگان سوري هنر اموي حضوري كامل داشت.
معماري اسلامي در اسپانيا
5-6- معماري اسلامي اسپانيا مظهري از اصالت و زيبايي است. مساجد و كاخهاي با شكوه، باغها و ارگها، سنگابها و آبگذرها، حمامهاي عمومي و منازل خصوصي كه عبدالّرحمن اول (139-172/756-788) و جانشينانش در قُرطبه، اشبيليّه، غرناطه و ديگر شهرهاي اين غربيترين نقطهي گسترش فرهنگ اسلامي بنا كردند، در تمامي جهان متمدن آن روز نظيري نداشت.
اسپانيا در فاصلهي سالهاي 93/711 و 527/1132 به دست فرماندهان عرب خلفاي اموي فتح شد. پايتخت خلاف اموي در اسپانيا شهر قرطبه بود. به زودي آباديهاي عربنشين، به خصوص سورينشين، در همه جا تأسيس شد. همين سوريها بودند كه در كار احداث ساختمانهاي جديد به عنوان معمار و صنعتگر به استخدام حكام قرطبه در آمدند و بدين ترتيب چهرهي شهرها به عمارات زيباي بسياري آراسته شد. بنابراين طبيعي است كه معماري اسلامي اسپانيا عمدتاً مبّين تجلّيّاتي از هنر سوري است.
معالوصف، در عمل، تنها پس از تأسيس حكومت مستقل امويان اسپانيا توسط عبدالرّحمن اول بود كه اين ابنيهي عالي با روال منظمي زينت بخش شهرهاي اسپانيا گرديد. اين روال تا زمان مرگ ابن احمر (متوفي به سال 671/1272)، سازندهي كاخ و قلعهي معروف الحمراء ادامه داشت.
در دورهي خلافت امويان قرطبه به باشكوهترين شهر مغرب زمين تبديل شد. اين شهر كه در آن زمان يك راهبهي ساكسون آن را « نگين جهان » ناميده است، يكصدوسيزده هزار خانهي مسكوني، بيست و يك شهرك، هفتصد مسجد و سيصد حمام عمومي داشت.
يكي از اولين طرحهاي عبدالرّحمن اول، احداث آبگذاري براي تأمين آب آشاميدني پايتخت بود. او همچنين ديواري به دور شهر كشيد و به تقليد از كاخي كه پدر بزرگش خليفه هشام در شمال سوريه ساخته بود، براي خود در خارج قرطبه، قصري به نام مُنية الرُّصافه بنا كرد.
عبدالرحمن همچنين كار احداث مسجد جامع قرطبه را در سال 170/786 آغاز كرد. ساختمان اين مسجد ظرف مدت يكسال و با هزينهي 80000 دينار (40000 پوند) به پايان رسيد. اين مسجد با 26500 يارد مربع وسعت، سوّمين مسجد بزرگ دنيا به حساب ميآيد و به شكل مستطيل بزرگي است كه چهار طرف آن باز است. به استثناي جناح جنوبي مسجد كه داراي هفده رشته طاق است، ساير جوانب آن با رواقهايي احاطه شده است. شبستان مسجد فضاي وسيعي است با نوزده راهرو كه سقف آن بر هجده رشته طاق متكّي است. شبستان زماني سيزده در به خيابان داشت. اطراف صحن مسجد را رواقهايي گرفته است.
شبستان اين مسجد جنگلي از ستون با اشكال بسيار متنوع است. بعضي از ستونها صاف، برخي خيارهدار و حتي بعضي خيارهدار مارپيچ هستند. رشته طاقها نيز طرح جالبي دارد.
مسجد مذكور چندين بار به دست حكام متوالي ترميم شده و توسعه يافته است. به عنوان مثال، عبدالّرحمن سوم منارهاي بدان افزود كه تا بلندترين نقطهي قّبهاش 73 ذرع ارتفاع داشت. روي اين قُبّه، سيبهايي از نقره و طلا قرار دارد. دو تا از اين سيبها از طلاي خالص و يكي ديگر از جنس نقره بود. در زير و بالاي هر يك سوسنهايي با زيبايي تمام كار شده بود و در قسمت انتهايي، يك انار كوچك طلايي قرار داشت. به همين ترتيب، الحاكم نيز در مقابل محراب گنبدي بر پا كرد كه با كاشيهاي طلايي تزيين شده بود.
هر چند شيوهي معماري مسجد جامع با توجّه به راهروهاي موازي با ديوار عقب شبستان طاقهاي هلالي (نعل اسبي) شكل، سقف دو شيبهي موازي و رواقهاي پيرامون صحن، به وضوح حاكي از تأثيرات سبك سوري است، رشته طاقهاي دو طبقه را بايد از اصيلترين خصايص معماري اين مسجد به حساب آورد.
عبدالرحمن سوم (207-238/822-852) نيز كوشك با شكوهي ساخت كه آن را به اسم همسرش، الزّهرا نام نهاد. اين قصر كه ساختمان آن در سال 221/836 آغاز شد، روي يكي از بلنديهاي رشته كوه سِيرّامورنا و مشرف بر وادي الكبير بنا گرديده بود. سنگ مرمر مورد استفاده از كارتاژ (قرطجنه) و نوميديا تأمين شده بود و ستونها و حوضچههاي مزيّن به مجسّمههاي طلايي را از قسطنطنيّه وارد كرده بودند.
قصر و قلعهي الحمراء (كاخ سرخ) متعلّق به قرن هفتم / سيزدهم كه به دست ابناحمر (671/1272) در غرناطه بنا شده، ميراث گرانبهاي ديگري از معماري اسلامي اسپانيا است. اين مجموعه بر فراز يك تّپهي تسطيح شده و روي بقاياي يك ارگ قديميتر اُمَوي ساخته شده است. عمارت مذكور در عهد سه خليفهي بعدي بهبود و توسعه يافت.
مقرنس كاريها، كتيبهها و كاشيكاريهاي عالي اين مركز حكومتي شهر غرناطه به لحاظ طرح و اجرا «از كيفيت بالايي برخوردار است و بيشك مظهر كمال اين فنون به شمار ميآيد». به نوشتهي اميرعلي «برجها، ارگها و كاخها ] در الحمرا [ با معماري سبك و موزون خود، با سرسراها و رواقهاي شكيل، گنبدها و سقفهاي برّاق رنگيني كه هنوز تلالوي اوّليّهي خود را حفظ كردهاند، تالارهاي دلبازي كه رايحهي باغهاي مجاور را به درون خود راه ميدهند، فوّارههاي بيشماري كه كاملاً قابل تنظيم بود و فوران آب آنها به دلخواه كم و زياد، مرئي و نامرئي ميشد، گاه به هوا ميجهيد و گاه بر سطح آب حوضچههاي و پهنهي آرام و نيلگون آسمان منتشر ميشد با كاشيكاريها و، نقاشيها و طرحهاي مطبوع اسليمي كه آن چنان با دقّت و حوصله پرداخت شده بود كه حتي كوچكترين خانهها را جذابيّتي فوقالعاده بخشيده بود و با انواع تيره و روشن رنگهاي طلايي، صورتي، آبي آسماني و ارغواني تيره تذهيب كاري شده بود، ازارههاي خوش تركيبي از جنس كاشي لعابي با تصاوير و رنگهاي گوناگون، تالار زيباي «شيرها» كه رواقي با يكصد و بيست و هشت ستون باريك و ظريف داشت، كف آن به رنگ آبي و سفيد بود و با تركيب هماهنگي از سرخ روشن، نيلي و طلايي رنگآميزي شده بود. مشبّك كاريهاي ظريف و زيباي مرمرين كه دهانهي طاقها را پر ميكرد، گنبدهاي زيبا، گلدان معروف گچي در وسط؛ تالار فرحبخش «موسيقي»، جايي كه درباريان در آن گرد ميآمدند و به نغمهسرايي رامشگران مستقّر در سكوهاي بالايي گوش فرا ميدادند، حرمسراي زيبا با سقفهاي عالي و شبكهبنديهاي ظريف برنجي؛ رنگآميزي دلچسب مقرنس كاريهاي تالار بزرگ و طاقچههاي مخروطي اتاقهاي كوچكتر»، همه و همه باعث شده بود كه اين اثر معماري از شگفتيهاي جهان به شمار آيد.
درون ديوارهاي غرناطه كوشك سلطنتي ديگري موسوم به الجنراليف (تغيير شكل يافتهي جامعة العارف) قرار داشت كه به سبب باغها، گلها و چشمه هايش مظهري از زيبايي به حساب ميآمد. باغها به صورت پلكاني تسطيح شده بود.
آلكاسار (القصر) سِويل (اشبيليه)، نشانهي قابل توجّه ديگري از نقش مسلمين در معماري اسپانياست. بناي مذكور در اصل به دست يك معمار تولدوئي (طُليطُلي) براي حاكم وقت (596-597/1199-1200) از سلسلهي موحّدون ساخته شد. از ميان قصر (آلكاسار)هاي بسياري كه در قرطبه، تولدو (طليطله) و ديگر شهرهاي اسپانيا ساخته شد، تنها قصر اشبيليّه (آلكاسار سويل) بر جاي مانده كه معروفترين آنهاست. اين قصر كه با ظرافت تزيين گرديده، تا همين اواخر اقامتگاه حكام اسپانيايي بوده است. از دورهي موحّدون بناي ديگري نيز در اشبيليّه موجود است كه برج خيرالدا ناميده ميشود و در اصل منارهي مسجد جامع بوده است. اين ساختمان در سال 580/1184 بنا گرديده و مزيّن به طاقهاي كنگرهدار است.
معماري اسلامي در ايران
5-7- در تواريخ آمده است كه نخستين مسجد ايراني مسجدالثّور نام داشت كه به سال 81/700 در قزوين ساخته شد. اما قديميترين بناي اسلامي كه تاكنون در ايران كشف گرديده، مسجدي به نام تاري خانه در دامغان است، در نيمه راه مشهد به تهران. اين مسجد در فاصلهي سالهاي 133/750 و 170/786 ساخته شده است. به نوشتهي گدار Goddard ، «اين مسجد به سبب هماهنگي تناسبات و جزرهايش هنوز يكي از باشكوهترين ابنيهي اسلامي است». اين مسجد با طاق پوشيده شده است.
در طول دورهي اسلامي، ساختمانهاي ايراني به داشتن گنبدهاي زيبا معروف بودهاند. اين گنبدها به خلاف آنچه در شيوهي بيزانسي معمول بود هرگز روي لچكيهاي از نوع رومي بنا نميشد، بلكه بر سكنجهاي سادهاي استوار بود كه بر گوشههاي سقف سوار ميشد و شكل مربّع سقف را مبدّل به هشت ضلعي ميكرد. نخستين گنبد متعلّق به دورهي اسلامي در ايران از آن مسجد جامع قم است. اين گنبد در سال 256/878 به دست ابوسعدبن حسين ساخته شده و هشتاد پا ارتفاع دارد.
از آن زمان تا به حال، سه نوع متفاوت از گنبد در ايران ساخته شده است: (1) گنبدهاي يك جداره، (2) گنبدهاي دو پوسته و (3) گنبدي كه با گنبد خيمهاي چندوجهي يا سقف مخروطي شكل ] رك (رخ) - م. [ پوشانده شده است. گنبد يك جداره محصول تداوم شكل گنبدهاي دورهي ساساني است و در دورهي سلجوقي متداول بود. برجستهترين و بارزترين گنبدهاي نوع دوم را در مقبرهي سلطان سنجر در مرو (552/1157) ميتوان ديد و معروفترين نمونهي اوّليّه از نوع سوم، گنبد قابوس (398/1007) است.
گنبد قابوس در سال 397/1006 به دست شمسالمعاليعبدالحسن قابوس حكمران گرگان و طبرستان ساخته شد. اين مقبره در اصل برجي استوانهاي شكل است كه قسمت بالاي آن مخروطي است. درون آن خالي است و اين فضاي از كف تا سقف تهي را در بالا مخروط خيمهاي شكلي ميپوشاند. ارتفاع كلي برج اندكي بيش از 167 پاست. اين بنا با آجر ساخته شده است. ساختمان مذكور داراي دو كتيبه به خط كوفي است كه يكي در ارتفاع 26 پا و 3 اينچ از سطح زمين و ديگري درست زير حاشيهي مقرنس كاري قرار دارد.
مقابر برجي در معماري دورهي سلجوقي از اهميت خاصّي برخوردار است. اين نوع مقبرهها بيشتر در آذربايجان و سرحدهاي قونيّه يافت ميشود. از جمله نمونههاي برجستهي اين نوع ابنيه، خليفه غازي در آماسيه و مقبرهي برجي درون مسجد سلطان علاءالدّين در قونيّه و مقابر برجي واقع در اخلاط و قيصريه را ميتوان نام برد.
پوشش اين مقبرهها از سنگ است. نقشهي آنها معمولاً به صورت هشت ضلعي است و سقفهاي مخروطي شكل دارند. نماي خارجي با طاقنماهايي كه به صورت برجسته بر بدنهي سنگي بنا حك شده، تزيين گرديده است. بيشتر مقبرهها چهار پنجره يا سردر دارند. درون مقبره معمولاً ساده است و هميشه با يك گنبد داخلي كه از سنگ تراشيده ساخته شده، پوشانده ميشود. اين بناها به ندرت داراي پله است و براي ورود به آنها احتمالاً از نردبان استفاده ميشده است.
كار معماري دورهي سلاجقه عمدتاً معطوف به ساختن مساجد بود و در اين دوره بود كه اصول معماري مساجد رسمي ايران شكل قطعي به خود گرفت. خصايص اين نوع مسجد بدين شرح است: در ابتداي محور طولي مسجد، ايوان و سردر ورودي قرار دارد كه به يك حياط روباز منتهي ميشود. رشته طاقهاي گرداگرد حياط را چهار ايوان قطع ميكند كه دوتاي آنها بر محور طولي و دوتاي ديگر بر محور عرضي قرار گرفتهاند و در پشت رشته طاقها، نمازخانهها جاي دارد. ايوان اصلي به شبستان مربع شكلي راه دارد كه گنبدي در بالا و محرابي چسبيده به ديوار عقب دارد.
قديميترين مسجد دورهي سلجوقي كه تمام اين عناصر را دارد مسجد جامع كوچك زواره در شمالشرقي اصفهان است كه در سال 530/1135 ساخته شده است.
در دورهي سلجوقي، سقف نمازخانههاي مربع يا مستطيل شكل با انواع مختلف از طاق پوشانده ميشد. در قديميترين مساجد موجود ايراني، دهانهها با طاق نيم استوانهاي پوشانده شده است. پوشاندن زوايا در اين شيوه مشكل بود و مهارتهاي فنّي معمار نيز محل بروز نداشت. معماران سلجوقي طاق چهارسو را جايگزين طاق نيم استوانهاي كردند. طاقهاي متقاطع، طاقهاي چهارسو، طاق و تويزه، طاق با لچكي كاذب، طاقهاي چهاربخش فانوسي، گنبدهاي كمخيز و طاقهاي تاوهاي كه توسّط معماران اين دوره ساخته ميشد بيشتر جنبهي تزييني داشت. نمونهي اين پوششها را در قسمتهايي از بناي مسجد جامع اصفهان كه منسوب به دورهي سلجوقي است ميتوان ديد.
تزيينات سطوح در معماري اسلامي ايران بر سه نوع است: نماسازي با آجر، گچبري و كاشيكاري. آجر چيني تزييني قبل از دورهي سلجوقي آغاز گرديد، در دورهي مذكور به اوج خود رسيد و در قرن هشتم / چهاردهم رفتهرفته منسوخ شد. گچبري حتي در نخستين ابنيهي اسلامي از شيوههاي مهمّ تزيين و پيوسته مورد توجه بود. كاشي لعابي را اوّل بار سلاجقه در مقياس وسيع به كار بردند و فنّ كاشيكاري در عهد ايلخانيان پيشرفت قابل ملاحظهاي كرد و در دورهي تيموري و صفوي به اوج اعتلاي خود رسيد.
بعضي از مساجد دورهي سلجوقي محرابهايي دارند كه با آجرهاي كوچك تراش خورده ساخته شده است. آجرهاي دُمبي منقّش نيز به عنوان تزيين به كار ميرفت ولي گچبري و تا حدّي حجّاري است كه بيشترين نقش را در تزيينات خارجي و داخلي ابنيهي دورهي سلجوقي دارد. نقش اسليمي و كتيبهنويسي با خطوط تزييني كوفي و نستعليق در اين دوره به عنوان عناصر مهم تزييني به كار گرفته شد. براي مثال در مرو، از مقبرهي سلطان سنجر (511-552/1117-1157)، آخرين پادشاه بزرگ سلجوقي، هنوز ويرانههايي برجاست كه نماي داخلي آن با لوحههاي زيبايي از خط و طرح اسليمي تزيين شده است. كتيبههاي كوفي و نسخ هر دو از سفال پيش بُر ساخته شده است. يكي از زيباترين نمونههاي كتبيهنويسي در اين دوره را در مدرسهي مخروبهي خرگرد در خراسان ميتوان ديد. در اين كتيبهها نام نظامالملك وزير اعظم سلطان آلپارسلان (455-485/1063-1092) ذكر شده است. مسجد جامع قزوين كه در سال 509/1116 ساخته شده و محراب امامزاده كرّار در بزون (528/1134) نشان دهندهي تكامل هنر حجّاري و گچبري در شيوهي سلجوقي است. مسجد جامع اردستان (555/1160) داراي سه محراب است كه با گچبريهاي عميق و پركار تزيين شده است. در اين محرابها انواع مختلف اسليمي به صورت آميخته در هم يا قرار گرفته روي هم نقش شده است و زمينهي كار را معمولاً اسليميهاي پركار و تزييني كه به صورت تمام برجسته حك شده است پر ميكند.
در دورهي سلجوقي استفاده از گچ در تزيينات، نه تنها در مساجد، بلكه در كاخها و خانههاي اشراف نيز بسيار متداول بود. تصاوير تزييني عبارت بود از صحنههاي شكار و مناظري از دربار. عمق كندهكاريها در بعضي موارد آن قدر زياد بود كه به مجّسمهسازي شباهت داشت. اين نقوش برجستهي گچي عمدتاً در ري (تهران) و ساوه يافت ميشود.
در پانزده بناي بازمانده از دورهي سلجوقي، كاشيهاي لعابي مزيّن به شبكههاي نقوش يا كتيبهنويسي در نماي داخل يا خارج به كار رفته است. هنر معرّقكاري كه در گنبد كبود مراغه (593/1196) عرضه شده است به مرحلهاي رسيد كه با كار گذاشتن رديفهاي كاشي لعابدار در زمينهي گچي، شبكهي در هم بافتهي پركار و دقيقي به وجود ميآورد. ازارهها از جنس كاشي و ستارهاي شكل با جلاي قهوهاي طلايي بود كه روي زمينهاي سفيد رنگ كار گذاشته شده بود. تزيين محرابها نيز به همين گونه بود و براي مثال محراب مسجد ميدان در كاشان (623/1226) را ميتوان نام برد. از سلاطين قابل ذكر دورهي سلجوقي، ملكشاه، پادشاه بزرگ اين سلسله (465-485/1072-1092) است كه پايتخت خود، اصفهان، را به يكي از زيباترين شهرهاي آسيا مبدّل ساخت. مسجد جامع اصفهان در زمان اين پادشاه ساخته شد و اولين بار در ايران برجهاي خيارهدار مخروطي در عهد او بنا گرديد. بهترين نمونهي اين منارههاي استوانهاي شكل ميناي عالي در ايران است كه به دستور ملكشاه ساخته شده است. اين مناره با شبكههاي نقوش هندسي و نوارهايي از كتيبههاي كاشي لعابدار تزيين گرديده است.
در آغاز قرن هفتم / سيزدهم، كشور ايران گرفتار مصيبت حملهي مغول گرديد. مرو و نيشابور در سال 617/1220 به دست چنگيزخان سقوط كرد و در طّي بيست و پنج سال نه تنها تمام مملكت به اشغال مهاجمين درآمد، بلكه شهرها به كلي در آتش سوخت، ساختمانها تماماً با خاك يكسان شد و در بعضي نقاط تمامي سكنه مثل حيوان از دم تيغ گذرانده شدند و بدين لحاظ، از ساختمانهايي كه در فاصلهي هجوم اعراب به ايران تا روي كار آمدن ايلخانان مغول در اين كشور بنا گرديد، امروز تعداد بسيار كمي بر جاي مانده است.
مغولها قريب 143 سال (644-791/1246-1389) بر ايران حكومت كردند. هلاكو بنيانگذار امپراتوري مغول لقب ايلخان بر خود نهاد و تبريز را پايتخت ساخت.
نخستين بناي دورهي مغول در ايران رصدخانهاي است در مراغه، پايتخت تابستاني هلاكوخان ، كه بنا به پيشنهاد وزير معروف وي خواجه نصيرالدين طوسي در سال 678/1279 ساخته شد.
معذلك احياي معماري عظيم سنّتي ايران در زمان حكومت جانشين هلاكو، ارغون، صورت گرفت. احداث ارغونيّه، حومهي دلنشين تبريز در زمان وي آغاز شد. در سلطانيّه واقع در نزديكي قزوين نيز اقدامات مشابهي صورت گرفت و كاخهاي ييلاقي در آلاتاغ، منصوريّه و لار بنا گرديد.
با اين حال، دوران طلايي معماري ايلخاني معاصر حكومت غازانخان است كه اسلام آورد و در سال 694/1295 به سلطنت رسيد. غازانخان نه تنها در عمران و آبادي جدّ و جهد بسيار داشت، بلكه خود نيز معمار بود. شِنب، حومهي غربي تبريز، به دست او طرّاحي و در سال 696/1297 ساخته شد. بر روي رصدخانهي سابق الذّكر گنبدي زده شد كه طرح آن از غازانخان بود. مقبرهي رفيع غازانخان در شنب نيز به دستور خود او ساخته شد. نقشهي اين مقبره به شكل دوازده ضلعي بود و سرداب آن در سطح زمين قرار داشت. مقبرهي عظيم را كتيبهاي طلايي احاطه ميكرد. قريب 14000 كارگر براي احداث اين بنا به كار گرفته شدند. ديگر ابنيهي مجاور مقبره عبارت بود از: خانقاهي براي دراويش، مدارسي براي مذاهب حنفي و شافعي، مدرسهاي براي تحصيل فلسفه، اقامتگاهي براي سادات، يك بيمارستان، يك قصر و يك كتابخانه به علاوهي كوشك زيبايي موسوم به ارديليّه. مقبره در كانون مجموعه جاي داشت و باغهاي اطراف آن را حومهاي به نام غازانيّه احاطه ميكرد. نزديك هر يك از دروازههاي اين شهر كه به زودي به رقيبي براي تبريز بدل شد، بازار، كاروانسرا و حمامهاي عمومي ساخته شده بود. معمار اعظم غازانيّه ، تاجالّدين عليشاه نام داشت.
از غازانّيهي امروز جز تودهاي از آجر چيزي بر جاي نمانده و مقبرهي معروف غازانخان به تلّي از خاك مبدّل شده است ولي شرح دقيقي از ساختمانهاي بسياري را كه به دستور او بنا گرديد، در آثار رشيدالدّين وصّاف، حمداللّه مستوفي و شمس كاشاني ميتوان يافت.
پس از غازانخان، برادر معروفش الجايتو (705-718/1305-1318) جانشين وي شد. الجايتو اسلام آورد و نام محمّد خدابنده را برگزيد. الجايتو در زمينهي معماري بر اسلاف خود سبقت جست. در واقع بيشتر ابنيهي مشهور دورهي ايلخاني در زمان حكومت وي ساخته شده است.
الجايتو ، اندكي پس از رسيدن به سلطنت، دست به كار عمران سلطانيّه، محلّي واقع در نزديكي قزوين گرديد. نقشهي اين پايتخت جديد را پدر وي ارغون تهيّه كرده بود، ولي او قبل از شروع به ساختن آن درگذشت. الجايتو شهر باشكوهي در سلطانيّه تأسيس كرد. ارگ شهر در يك جهت 500 گز طول داشت و داراي يك ديوار و شانزده برج بود كه از سنگ تراشيده شده ساخته شده بود، مسجد اصلي با مرمر و چيني تزيين گرديده بود. بيمارستان و مدرسهاي هم در اين محل قرار داشت. كاخ سلطنتي را كه به صورت كوشكي مرتفع بود دوازده كاخ كوچكتر در برگرفته بود. محوّطهي تمام مجموعه با سنگ مرمر مفروش بود.
اين كاخها امروز از ميان رفتهاند، امّا مقبرهي سلطان محمّدالجايتو خدابنده هنوز در محل خودنمايي ميكند. به عقيدهي گُدار، اين مقبره به طور قطع بهترين نمونهي شناخته شده از معماري دورهي مغول است، از شايستهترين پديدههاي سنّتي معماري اسلامي ايران به شمار ميآيد و از نظر فّني احتمالاً جالبترين آنهاست.
دومين بناي معروف دورهي ايلخاني، مسجد تاجالدّين عليشاه وزير الجايتو در تبريز است. امروز تنها بخش بسيار كوچكي از اين مسجد موجود است اما مستوفي در سال 736/1335 ساختمان ايوان اصلي اين مسجد را بسيار عظيم توصيف كرده است. عرض دهانهي اين ايوان 15/30 متر بود و ديوارهاي جانبي آن 40/10 متر ضخامت داشت. ارتفاع تا زير طاق 25 متر بود. قوس جناغي محراب بر دو ستون مسي استوار بود و قاب محراب با طلا و نقره تزيين و بندكشي شده بود. به نوشتهي ابنبطوطه، حياط روباز مسجد با مرمر فرش شده بود، ديوارها پوشيده از كاشي بود و حوض مربع شكلي با فوّاره در وسط قرار داشت.
در عين حال، بارگاه معظم امام رضا (عليه السّلام) در مشهد و مرقد خواهر آن حضرت، حضرت فاطمهي معصومه (سلام اللّه عليها)، در قم را نبايد از نظر دور داشت.
در دورهي مغول، دو سلسلهي بسيار معروف، يعني اتابكان و آل مظفّر در قسمتهاي مركزي و جنوبي ايران روي كار آمدند. اتابكان حكّام خودمختار فارس بودند و شيراز مركز حكومت آنان بود و آلمظفر بر سرتاسر ناحيهي جنوبي تهران امروزي تسلط داشتند و پايتخت آنان يزد بود. در تاريخ آمده است كه اتابكان در شيراز ابنيهي زيباي بسياري بنا كردند، ولي امروز به ندرت اثري از اين ساختمانها يافت ميشود. بناهاي ساخته شده توسّط آل مظّفر از اين لحاظ خوش اقبالترند، چرا كه هنوز تعداي از آنها در يزد و كرمان موجود است.
معماري ايراني در دورهي ايلخانيان و مغولها همچون ديگر رشتههاي هنري اين سرزمين جنبهي تزييني داشت و لطافت، دقّت و سراحت از خصايص اصلي آن بود. به هر حال، سبك معماري دورهي ايلخاني به خلاف دورهي سلجوقي، تأكيدي عمدي بر كشيدگي قامت بنا داشت. نظري به سردر مسجد جامع اصفهان و قوسهاي جناح شمالي آن، سردر خانقاه در نطنز، مرقد و بارگاه در زيارت، محراب مقبرهي بايزيد در بسطام و سردر پيربكران، اين نكته را ثابت ميكند. ارتفاع اتاقها نيز به نسبت ابعاد افقي آنها افزوده شد. ايوانها نيز باريكتر و بلندتر گرديد.
شاه عباس كبير (995-1038/1587-1628) پادشاه صفوي، از بزرگترين چهرههاي عمران و آبادي در تاريخ ايران است. او شهرساز قابلي بود. دستاورد وي در اين زمينه را ميتوان در اصفهان، پايتخت او، ملاحظه كرد كه او آن را از نو بنا كرد. طرح شهر شامل ميدان بزرگي است كه بازارهاي سرپوشيده و در بزرگ مسجد شاه كه به وسط ضلع جنوبي گشوده ميشود و كاخ عاليقاپو كه در سمت غربي ميدان جاي دارد آن را در ميان گرفته است. همچنين طرح شامل خياباني است موسوم به چهارباغ كه بيش از دو مايل طول دارد.
مسجد جامع اصفهان را نيز شاهعباس ساخت. اين مسجد چهار ايوان و يك شبستان با سقف گنبدي دارد كه در جناح قبلهي آن محرابي قرار گرفته است. در طرفين ايوان جنوب شرقي دو تالار واقع است كه هر كدام يك محراب و هشت گنبد دارد. سرتاسر بنا و از جمله گنبد اصلي آن به نحو دلپذيري با كاشيهاي لعابي و معرقكاري تزيين شده است.
مقبرهي موجود سلطان اسماعيل (279-294/892-907) بنيانگذار سلسلهي ساماني در بخارا به منزلهي نقطهي شروع معماري اسلامي در آسياي مركزي است. ساختمان بنا به شكل مكّعب و داراي گنبد است. تزيينات بنا تقريباً به طور كامل از آجر است. بر روي لچكيهاي قوس وسطي اشكال چهارگوش نقش بسته است. گنبد نيمكرهي مركزي را چهار قبّهي كوچك در چهارگوشهي بام در بر ميگيرد.
اوزگند در شرق فَرغانه مركز ديگر حكومت ساماني بود كه چهار بناي مهم آن - يك مناره و سه مقبره - هنوز برجاست. مناره عبارت است از مخروطي شكلي كه محيط دايرهي آن با نزديك شدن به نوك آن به تدريج كاهش مييابد. برجْ مدوّر و خيارهدار است و قسمت فوقاني آن از بين رفته است. اين برج در نوع خود قديميترين نمونه است و بعدها در ايران و تركيه بسيار متداول شد. تزيينات آن عبارت از كاشيهايي است كه با شبكههاي هندسي تركيب شده و فواصل آنها را برگهاي ريزگچي پر كرده است.
مرو از ديگر مراكز عمدهي فرهنگ اسلامي در اين ناحيه بود. قديميترين بناي اين شهر مسجدي است كه در بين سالهاي 131-138/748-755 ساخته شده است. اين مسجد، به ياد حاجي يوسف نامي از اهالي همدان، «مسجد همداني» نامگذاري شده است. مسجد مذكور امروز در وضعيت خوبي است و در آن نماز اقامه ميشود.
پايتخت اميرتيمور (737-807/1336-1404) شهر سمرقند بود و كاخها، مساجد و زيارتگاههايي كه تيمور در اين شهر بنا كرد آن را به صورت يكي از دلنشينترين شهرهاي مشرق زمين درآورد. سبك اين ابنيهي دورهي تيموري از شيوهي خراساني تبعيّت ميكند، هر چند نشانههايي از هنر تركي و چيني نيز در آن مشهود است. مسجد معروف خواجه احمديساوي در نزديكي سمرقند نيز كه در سال 800/1397 ساخته شده، از بناهاي اين دوره است. معمار اين مسجد ايراني و از مردم اصفهان بود. ساختمان مسجد چهارگوش و عظيم است و به شكل مكّعبي است كه بر بالاي آن دو گنبد قرار دارد. يك گنبد، سقف خود مسجد و ديگري متعلّق به مقبرهي خواجه است. گنبد اخير به شيوهي معمول دورهي تيموري خربزه شكل است. در طرفين ورودي مسجد دو برج قرار دارد كه به برج قلعه شبيه است و از روحيّهي نظاميگري وقت حكايت ميكند.
تيمور تعلّق خاطر شديدي به زادگاهش كِش داشت. او در اين شهر قصري ساخت كه بينندگان در آن زمان آن را خيرهكن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 556]
-
گوناگون
پربازدیدترینها