واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: محمدتقي صبوري (ملك الشعراي بهار)
خراسان بزرگ هميشه مهد بزرگان، مفاخر و شخصيت هاي علمي، فرهنگي، ادبي و هنري بوده و در دوران معاصر هم اين سرزمين از وجود اين بزرگان بي بهره نبوده است. در اين ستون بنا داريم نگاهي كوتاه به زندگي تعدادي از اين بزرگان بدون هيچ تقدم و تاخر زماني بيندازيم. از اين رو هم يادي از مفاخر گران سنگ چون فردوسي و خيام و خراسان بزرگ خواهيم كرد و هم اشاره اي به دوران معاصر و نام آوراني مي كنيم كه در عرصه ادبيات و هنر و فرهنگ اين سرزمين سهمي دارند. اين ستون را با ملك الشعراي بهار آغاز كرديم كه به نوعي از بنيان گذاران روزنامه خراسان هم بود و حوزه ادبيات خراسان هميشه نام او را به ياد خواهد داشت.
محمدتقي بهار ملقب به ملك الشعرا در هفدهم آذر ۱۲۶۵ در مشهد متولد شد و در اول ارديبهشت سال ۱۳۳۰ رخت از جهان فاني بربست. اگرچه بهار در روزنامه نگاري، تاريخ نويسي و عرصه سياست هم صاحب نام و عنوان است، او را بيش از همه با كسوت يك شاعر مي شناسند. شايد مهم ترين دليل اين كه بخت او در شاعري بيشتر بوده، اين است كه پدرش هم ملك الشعراي آستان قدس رضوي بود و بخت افزون تر اين كه تحصيلات مقدماتي را نزد پدر فرا گرفت و صد البته ذوق سرشاري كه خود او داشت. او همچنين از محضر استادان نام آور زمان خود مثل اديب نيشابوري در علوم ادبي و عربي بهره گرفت. ملك الشعرا كه پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۲ به دستور مظفرالدين شاه قاجار و در سن ۱۸ سالگي به اين لقب رسيد، شاعري ممتاز بود. پاي بندي او به شعر كهن فارسي و در كنار آن توجه به برخي قالب ها مثل قصيده و مستزاد او را به عنوان شاعري كه دلبستگي اش را به قالب سنتي شعر فارسي مي رساند، در ميان اهل ادب شناسانده بود. شعر بهار، شعري با خمير مايه سبك خراساني و سخته است. جالب اين جاست كه چون بهار حدود ۱۴ سالگي شعر گفتن را آغاز كرد، برخي اطرافيان او گمان مي كردند، اشعار پدرش را به نام خود مي خواند و به همين دليل كار به بديهه سرايي كشيد و در جمعي قرار شد بهار با ۴ كلمه چراغ، نمك، چنار و تسبيح كه چندان تناسبي با هم نداشتند، يك رباعي بگويد. در اين هنگام بود كه محمدتقي جوان بي درنگ سرود:
به خرقه و تسبيح مرا ديد چو يار
گفتا ز چراغ زهد نايد انوار
كس شهد نديده است در كان نمك
كس ميوه نچيده است از شاخ چنار
اشعار آغاز جواني او بيشتر حال و هواي مدح داشت. وي بيشتر مدايح خود را در نعت پيامبر (ص)، امام رضا (ع)، ائمه (ع) و اشعاري در عظمت اعياد اسلامي در اين دوران سرود. از ويژگي هاي شعري او اين است كه مستزادهاي روان دارد. در مثنوي و قطعات، غالبا نكات اخلاقي را به كار مي برد و البته لحن نظامي، سنايي و جامي را دارد. قصايد او محكم و گرم است و در عين استفاده از واژه هاي ساده، تركيبات كهن سبك خراساني و عراقي را هم در خود دارد. به قول مرحوم دكتر معين، بهار در شعر، شيوه فصيح قدما را به نيكوترين صورتي بيان كرده است و در ضمن از زبان متداول، لغات، تعبيرات و اصطلاحاتي را در اشعار خود به عاريت گرفته است. ملك الشعرا در كنار شاعري، اثر ارزشمندي را با عنوان سبك شناسي از خود به يادگار گذاشته است به طوري كه با گذشت بيش از نيم قرن يعني از ۱۳۳۱ تاكنون، هنوز هم اين اثر يكي از معتبرترين آثار در حوزه ادبيات و محل رجوع استادان و دانشجويان است.
زنده ياد بهار در روزنامه نگاري هم از سرآمدان بود. او كه از دوران استبداد صغير در سال ۱۳۲۸ به مشروطه طلبان خراسان پيوسته بود، در انتشار روزنامه خراسان هم همكاري جدي داشت و حتي اشعارش را در اين روزنامه به چاپ مي رساند. بهار خودش درباره انتشار روزنامه خراسان گفته است: من و رفقاي ديگر در اين مدت عضو مراكز انقلابي بوديم و روزنامه خراسان را به طريق پنهاني طبع و به اسم رئيس الطلاب موهوم منتشر مي كرديم و اولين آثار ادبي من در ترويج آزادي در آن روزنامه انتشار يافت. حتي شعر معروف كار ايران با خداست كه با مطلع «باشه ايران زآزادي سخن گفتن خطاست» در روزنامه خراسان چاپ شد. بهار از اين زمان به بعد مقالاتي هم به چاپ رساند كه بيشتر با امضاي م.بهار چاپ مي شدند و يا آن ها را بدون امضا در حبل المتين كلكته نشر مي داد. او البته نوبهار را هم در سال ۱۳۲۸ در مشهد منتشر كرد كه دوامي نياورد و توسط كنسول روسيه متوقف شد ولي روزنامه ديگري به نام تازه بهار را منتشر كرد كه اين نشريه هم در سال ۱۳۳۰ به دستور وثوق الدوله توقيف شد. بهار را در همين زمان دستگير كردند و به تهران فرستادند اما او سال بعد به مشهد برگشت و روزنامه نوبهار را با اجازه والي خراسان مجددا منتشر كرد. فعاليت سياسي او با انتخابش به عنوان نماينده مجلس جدي تر شد كه در اين ميان دستگيري چندباره و به زندان افتادن او هم از بهار يك شخصيت كاملا سياسي ساخته بود، تا جايي كه حتي ديوان اشعار او كه در چاپخانه مجلس به چاپ رسيده بود، اجازه توزيع نيافت. اگرچه يك دوره از تصدي وزارت فرهنگ را هم بايد در فهرست فعاليت هاي سياسي-فرهنگي او برشمرد، باز هم از بهار همچنان بايد به عنوان يك شاعر و اديب ياد كرد. آثاري چون تاريخ سيستان و مجمل التواريخ او به نوعي معرف شخصيت فرهنگي بهار است. تاسيس انجمن ادبي دانشكده و راه اندازي يك مجله ادبي با همين عنوان، كاملا نشان دهنده برتري شخصيت ادبي اوست. او حتي در راه اندازي انجمن ادبي ايران كه به رياست اديب السلطنه سميعي بود، نقش تاثيرگذاري داشت. برپايي جلسات ادبي در عمارت فرهنگستان كه بهار هم يكي از شاعران و نويسندگان اين جمع بود از حضور ملك الشعرا در مجامع ادبي حكايت مي كند. از مهم ترين و زيباترين اشعار او، شعري است كه درباره دماوند سروده است كه ابياتي را از آن مي خوانيم:
اي ديو سپيد پاي دربند
اي گنبد گيتي اي دماوند
از سيم به سر يكي كله خود
ز آهن به ميان يكي كمربند
تا چشم بشر نبنددت روي
بنهفته به ابر چهر دلبند
تا وارهي از دم ستوران
وين مردم نحس ديو مانند
با شير سپهر بسته پيمان
با اختر سعد كرده پيوند
پنجشنبه 3 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 930]