واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پـيـري
*در زمانهاي روم و يونان قديم طول عمر متوسط 20 سال بوده است. در دوره ساكسونها و نرمنها اين حد به 30-32 سال رسيده است. در اواسط قرن نوزدهم در ايالات متحده آمريكا اين عدد به 39 رسيد و به همين ترتيب در سال 1911 به 46 سال. در سال 1930 به 55 سال و سرانجام در سال 1964 حد متوسط طول عمر به 6/68 (براي مرد) و 7/74 سال (براي زن) رسيده است.
در عرض 100 سال عمر متوسط در حدود 70./. افزايش پيدا كرده است و اميد به زندگي در 30 سالگي از 35 سال به 51 سال رسيده (حدود 45./. افزايش يافته است.) ... [اما] اميد به زندگي نزد افراد 60 سال به بالا در طول اين مدت افزايش چنداني نداشته و بزعم بسياري از محققان بلكه كاهش نيز داشته است. زيرا ... اگرچه تعداد آنها از لحاظ آماري افزايش يافته است ولي از نظر نيروي جسماني از اجداد و اسلاف خود نيرومندتر نيستند.1
*چين و چروك خوردن پوست، سفيد شدن مو، كوچك شدن اعضاء و اندام، نقصان وزن بدن، كم شدن ترشحات غدد آندوكرين، كاهش نيروي عضلاني، كاهش حساسيّت قواي حاسه و... را در تعريف پيري بايد در نظر بگيريم.
پيري سني و پيري بيولوژيكي نه فقط به هيچ وجه با هم همزمان و همآهنگ نيستند بلكه حتي در نزد يك فرد نيز اين دگرگوني از يك عضو تا عضو ديگر و حتي از يك سلول به سلول ديگر تفاوت پيدا ميكند.2
*در طب پيري ما با سن بيولوژيك سروكار داريم نه سن زماني، زيرا در يك سن معيّن، افراد مختلف درجات مختلف پيري را نشان ميدهند.
اصطلاح كِبر سن يا ضعف پيري كه بدون توجه به معناي حقيقي آن در تشخيص باليني بيماران به پيري كه در حالتي نامطلوب و غيرقابل درمان قرار دارند بكار ميرود، اصطلاحي ناصواب است و (اشخاص) را در مظان اين انتقاد قرار ميدهند كه قادر نيستند بين حالات فيزيولوژيك و پاتولوژيك پيري فرق بگذارند.3
*ضربالمثل رايجي است كه ميگويد: هر فرد سن شريانهاي خود را دارد. يعني سن يك فرد آن اندازه است كه بيماريهاي عروقيش او را آن چنان معرفي ميكند.4
پيري مرضي. ويشر ميگويد: پيري در اغلب موارد با پديدههاي مرضي همراه است و مرگ از پيري خالص يا مرگ بيولوژيك امر نادري است زيرا كه سالخوردگي لانه و آشيانه امراض است.5
*شايعترين حالات مرضي در سنين پيري را بيماريهاي قلب، سرطانها و بيماريهاي دستگاه عصبي تشكيل ميدهند.
بيماريهاي اختصاصي دوران پيري معمولا كم ميباشند زيرا اكثر بيماريهائي كه در اين دوران ديده ميشوند همانهائي هستند كه در سنين متوسط نيز مشاهده ميگردند.
بيماريهاي اين دوران پيري بطور بي سر و صدا و خاموش ظهور ميكنند ولي سرسختانه پيشروي ميكنند و اغلب اتيولوژي نامعلوم و مبهمي دارند و اين درست خلاف حالتي است كه در عفونتهاي حاد دوره جواني ديده ميشود.
متخصصين آسيبشناسي اغلب با تعداد زياي بيماري كه با مرض اصلي در فرد همراه هستند مواجه ميشوند. غالب اين بيماريها واجد شخصيت پاتولوژيك [آسيبشناسانه] جداگانه و مستقلي ميباشند و بسيار مشكل است كه بتوان سهم هر يك از موارد بيماري را در ايجاد مرگ مشخص نمود و از اين جهت در طبقهبندي علل مرگ در سالمندان، با اشكال مواجه ميشويم.6
پيري رواني. آدمي سه نوع سن دارد. 1- سن قانوني (يا سن زماني) كه از روي تقويم و تاريخ و شناسنامه معلوم ميشود. 2- سن بدني (يا جسمي) كه برمبناي تحولات فيزيكي در موجود زنده تعيين ميشود و غالباً با سن زماني و قانوني نميخواند يعني يا كمتر است يا بيشتر. 3- سن رواني (يا روحي) كه مطابق آن احساسات و عواطف و هيجانات شخصي رشد كرده است.
معمولاً جنبههاي رواني پيري بيش از جنبههاي جسماني در احساسي كه ما از افزايش سن داريم دخالت دارد. تغييرات روحي شخصي كه براثر ازدياد سن بروز ميكند عبارت است از: كاهش نيروهاي رواني نظير: حافظه، هوش، دقت، ارتباط و همبستگي افكار (تداعي معاني) استدلال و غيره. مشخصترين تغيير رواني ناشي از افزايش سن ضعف حافظه و اختلال در حافظه است.
حافظه نزديك بيشتر دستخوش اختلال ميشود و حالت شخصي كه ما اغلب در سالمندان مشاهده ميكنيم پديد ميآيد... ممكن است اين افراد در خاطرات زندگي جواني توقف كنند زيرا كه خاطرات اين دوره براي آنها روشنتر است... بتدريج با افزايش سن حافظه دور نيز ممكن است ضعيف شود. يكي ديگر از مظاهر اين عارضه اختلال در تعيين موقعيت و جهتيابي است... بسيار شنيدهايم كه يك فرد پير فراموش نموده كه اشياء متعلق بخود را كجا گذاشته است.
نقصان هوش از سن چهلسالگي شروع ميشود و در سن 70-90 سالگي به حد اكثر ميرسد. ولي در آنهايي كه فعاليت فكري نسبتاً زيادي داشته، و معلوماتي كسب نمودهاند و همچنين در كساني كه مشاغلي خلاق و فكري داشته و هدفهاي خود را بدون وقفه در زندگي دنبال كردهاند تغيير چنداني پيدا نميكند... چنانچه گوته، نويسنده آلماني در 83 سالگي جان سپرد و يكسال پيش از مرگش قسمت دوم «فاوست» را به پايان رساند.7
پيري و توازن. كلود برنارد ميگويد: ثبات تركيب محيط داخلي بدن شرط اساسي زندگي سالم و طبيعي است.
بقراط حكيم (337-460 ق) و پيروانش به تئوري چهار جسمي معتقد بودند. بدن انسان را متشكل از چهار خلق يا طبيعت، ميدانستند كه تعادل يا عدم تعادل اين عوامل، از لحاظ كمي و كيفي موجب سلامت و يا علت بيماري شناخته ميشد... مطابق نظريه بقراط حكيم، طبيعت ذاتاً داراي قدرت شفا دهنده است، يعني بدن ذيروح، شخصاً بايد از بيماريها و ناخوشيهاي خود دفاع كند كه به لاتين آن را «ناتورامديكاتريكس» ميگويند؛ يعني طبيعت و مزاج خود معالجه كننده است.
امروزه بدرستي همه به اين عقيدهاند كه علل بروز اكثر ناخوشيها بهم خوردن تعادل بويژه تعادل شيميايي بدن است... هر وقت بدن تحت تأثير يك عامل مهاجم يا تقلا (بطور كلي استرس) اعم ازفيزيكي– شيميايي – بيولوژيكي – ميكروبي – رواني ... قرار گيرد تعادل هموستازيك آن بهم ميخورد... حال روشن ميشود چگونه غصه و فكر و نگراني سبب مرگ انسان ميشود، زيرا فكر و اندوه در بدن توليد استرس ميكند و استرس ترشحّات غدد آدرنالين، نورآدرنالين و... را كم يا زياد ميكند. كمي يا زيادي يا بدي ترشحات مزبور تعادل شيميايي بدن را بهم ميزند.8
مرگ. از نظر مردم مرگ بر 4 قسم است: مرگ طبيعي (بيولوژيك) مرگ مرضي. مرگ كيفري. مرگ اتفاقي. علائمي كه مرگ را مشخص ميسازند عبارتند از:
1) توقف قلب و گردش خون 2) توقف تنفس 3) رنگ پريدگي پوست 4) علائم عصبي – بصورت بيهوشي 5) علائم چشمي – بصورت گشادي مردمك 6) سقوط درجه حرارت بدن (براثر قطع جريان خون) به كمتر از 10 درجه سانتيگراد 7) جمود نعشي – ابتدا در صورت و گردن و سپس در اندام فوقاني. اين علامت معمولاً 3-5 ساعت بعد از مرگ شروع ميشود و تا 12 ساعت به حداكثر خود ميرسد 8) كبودي جسم – براثر مصرف تمامي اكسيژن خون بوسيله انساج و جمع شدن خون در وريدهاي قسمتهاي تحتاني بدن 9) خشك شدن جسد – بعد از مرگ، بتدريج از آب جسد كاسته ميشود.9
طول عمر در انسان. اگرچه حداكثر طول عمر در انگليس هيچگاه به پايه روسيه شوروي و يا بلغارستان نميرسد ولي از لحاظ طول عمر متوسط اين كشور در رديفهاي اول قرار دارد.
طول عمر طبيعي پستانداران طبق نظريه بوفون، شش برابر سن بلوغ و يا دو برابر طول عمر متوسط انواع بالغ ميباشد. بنابراين انسان بايد 110-130 سال عمر بكند. ولي در عمل، انسان امروزه در سن 65 متقاعد ميشود. در 75 سالگي او را پير ميگويند در 80 سالگي عمر او تقريباً كامل ميگردد و ميتوان گفت بقيه عمر يعني يك سوم ديگر را زندگي غيرطبيعي از بين ميبرد.
تمام حيوانات براي زندگي كردن تهيه ميبينند ولي اكثر تهيه و تدارك انسان براي مرگ است. انسان پسانداز ميكند، خود را بيمه ميكند، فقط براي اين كه در آن سالهاي بين تقاعد و مرگ راحت بخورد و منتظر مرگ باشد. اگر عمر طبيعي را از طلوع تا غروب آفتاب فرض كنيم انسان متوسط امروزي در نيم ساعت بعد از ظهر ميميرد و كساني كه به 80 سالگي ميرسند فقط تا ساعت 2 بعد از ظهر زنده ميمانند.10
طول عمر در حيوانات. در حيوانات طول عمر نسبت مستقيم با وزن مغز دارد. در پستانداران طولانيترين عمر متعلق به انسان است (120 سال) فيل هندي به 60 سالگي ميرسد. تنها پستاندار ديگري كه سن آن به 50 و بيش از آن نيز ميرسد اسب است (طول عمر خر در حدود 47 است.)
شير و خوك به حدود 30 سالگي ميرسند. (شمپانزه درحدود 39 و بيشتر از آن عمر ميكند). عمر جوندگان كوچك و گوشتخواران كوچك را در حدود 10 سال تعيين كردهاند. كمترين طول عمر در پستانداران (كمتر از 5 سال) متعلق به موش صحرايي و حشرهخواران است.11
به نظر ميرسد چهار عامل مهم و مشترك در طولاني كردن عمر نزد همه وجود داشته است: كار زياد، غذاي سالم، هواي آزاد و آسايش خاطر.12
*در نيمه اول قرن بيستم ضريب پيري در انگلستان از 23 درصد به 70 درصد افزايش يافت، درحالي كه در هند اين ضريب هميشه در حدود 15 درصد قرار داشته است.13
بطور كلي طبقهبندي سالمندان به سه طبقه سالم – ناتوان و بيمار از تشخيص وضع و موقع اين بيماران را آسان ميسازد.
در كشور انگلستان در حدود 95 درصد افراد سالخورده در خانه خود زندگي ميكنند و تنها 5 درصد افراد در سازمانها و يا بيمارستانها بسر ميبرند.
عقيده براين موضوع كه مردان و زنان قبل از بازنشستگي احتياج بهدوره آمادگي دارند مسألهايست كه بتازگي مورد توجه قرار گرفته است.14
منبع: پيري، موسي برال، دانشگاه تهران، 1354 به ترتيب صفحات:
52/5 ،39/4، 26-25/3، 8-7/2، 2-1/1
80-76/8 ، 72- 71/7 ،60-59/6
96-95/11 ،92-91/10، 90-87/9
168-166/14، 163/13، 104/12
چهارشنبه 2 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]