واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام ، دموكراسي و غرب
هيأت آشتي ميتواند مأمور ايجاد تغيير در تصورات باشد و موانع موجود را از بين ببرد و پلهاي جديدي را بنا كند.
به عنوان دستاورد تقسيم مذهبي در سال 1947، من همواره تحت تأثير شباهتهاي موجود بين اوضاع در شبه قارة آسياي جنوبي و فلسطين قرار گرفتهام. هر تقسيمي دو كشور ايجاد كرده است ـ فلسطين و اسرائيل، هند و پاكستان. اين تقسيم در شبهقاره مورد قبول قرار گرفت اما اغلب احزاب موجود در خاورميانه آن را قبول نكردند. اين كه اين عدم پذيرش عاقلانه بود يا خير، خارج از موضوع موردنظر است. آنچه مدنظر است، اينكه امروز همة احزاب منطقي راهحلهاي مطروحه در اين مناقشه را قبول دارند، و در هر دو طرف افراطگرايان آن را به حاشيه ميرانند. تلاش جدي براي حل مسئلة فلسطين گام رو به جلويي خواهد بود، حداقل آن حذف يك مسئلة پردردسري است كه اغلب اوقات براي به تعويق انداختن مسائل قابل ملاحظة ديگر مورد استفاده قرار ميگيرد.
روشن است كه در نهايت دولت فلسطين در غزه و كرانة باختري تشكيل خواهد شد و من معتقدم هر چه زودتر، بهتر. مسائل ارضي و جغرافيايي قابل حل شدن هستند و حل نيز خواهند شد. مسئله بسيار حائز اهميتي كه ممكن است به نظر دشوار آيد، يافتن چارهاي براي بدبختيهاي آوارگان فلسطيني است كه در سال 1948 از خانههاي خود آواره شدند. كشورهاي عربي در نشست سران در بيروت، در سال 2002، بيانية رياض، در خصوص به رسميت شناختن موجوديت اسرائيل را به شرطي كه به نظر ميرسيد اسرائيل قبول نخواهد كرد، پذيرفتند: بازگشت 2 ميليون آوارة فلسطيني به سرزمين اصلي خود. اميد ميرود اكنون كه اوضاع به اينجا رسيده است، عربها و اسرائيليها بتوانند راهحلي براي اين مسئله پيدا كنند.
اما فلسطين تنها نگراني مسلمانان نيست كه در چندين سال گذشته كار آن بالا گرفته است. كشمير مشكلي است كه بايد حل شود، به ويژه از آنجا كه درگيري عاطفي است بين دو همساية مجهز به سلاح هستهاي كه در گذشته دشمن سرسخت يكديگر بودهاند. نميتوانيم به شصت سال پيش برگرديم كه آيا به مردم كشمير، در رابطه با مفاد تقسيم و حكم قطعنامههاي سازمان ملل، بايد اجازه داده ميشد كه آيندة خود را تعيين كنند يا خير. به هر حال اين حق از آنها گرفته شد، و در شصت سال گذشته كشور جامو و كشمير تبديل به كاتاليزور جنگ، خشونت و ستيزهجويي شده است.
هند و پاكستان با حمايت جامعة بين الملل در ديپلماسي خاموشي ظرف چند سال گذشته درگير شدهاند كه اين ديپلماسي به «گفتگويتركيبي» معروف است. راهحلي براي اين درگيري، يكي ديگر از منابع عدم رضايت و خشم مسلمانان را برطرف خواهد كرد و در عين حال به اقدامات نظامي در مرزها كه همواره بيم اين ميرفته كه به جنگ زميني يا وضعيت بدتري تبديل شود، پايان ميبخشد.
سرانجام، اوضاع چچن بايد با پختگي تمام توسط روسها، با اميد همكاري كشورهاي منطقه قفقاز و سازمان ملل حل شود. مسلمانان چچن احساس ميكنند كه هدف ظلم و ستم قرار گرفتهاند، درست همان طور كه فلسطينيها در كرانة باختري و غزه قبل از تشكيل رژيم خودگردان فلسطين احساس ميكردند. دليلي وجود ندارد كه تصور كنيم اين خشمها فروكش خواهد كرد. بايد با روشي با اين خشم و عصبانيت برخورد كرد كه به مسلمانان چچن حس اختياري بدهد كه از نظر جغرافيايي و سياسي براي روسها قابل قبول باشد. اين كار را نيز ميتوان انجام داد، اما انجام اين كار مستلزم تعهد احزابي است كه با رضامندي و اشتياق فعاليت ميكنند. اگر اين مسئله نيز حل شود، سومين مسئلة حمايتطلبي براي كساني كه به جاي «صلح» در جهت «برخورد» تلاش ميكنند، از بين خواهد رفت.
در اين نوشتهها، من تلاش كردم تا ريشهها، دلايل و راهحلهاي احتمالي براي بحران موجود در جهان اسلام و بحران بين جهان اسلام و غرب را دنبال كنم. مسلك، تاريخ، اقتصاد، دموكراسي و ديكتاتوري همه نقشهاي مهمي در آوردن اوضاع جهان به اين دو راهي ايفا كردهاند. پيش فرض من از آغاز اين بوده است كه افراطگرايي تحت ديكتاتوري شكوفا ميشود و فقر، ناداني و نااميدي به آن دامن ميزند. خطر افراطيگرايي در داخل جهان اسلام و بين جهان اسلام و غرب حلشدني است، اما حل آن مستلزم پرداختن به همة عواملي است كه به وجود آورندة آن هستند.
من تصديق ميكنم كه آنچه پيشنهاد دادهام ـ از آنچه كشورهاي مسلمان بايد انجام دهند تا آنچه غرب بايد انجام دهد ـ عظيم است و ممكن است رعبآور و حتي غيرممكن به نظر رسد. من اين توصيهها را مطرح ميكنم چون اين دوران به چيزي بيشتر از تجارت طبق معمول نياز دارد. بيشتر آنچه توصيه كردهام تا حدي صريح است. اما در لفافه سخن گفتن سبب ايجاد فقر، جهل، نااميدي، خشونت، ديكتاتوري براي مسلمانان در سراسر جهان شده است. در لفافه سخن گفتن، اسلام و غرب را در آستانة برخوردي خطرناك و غيرضروري قرار داده است. اكنون زمان مطرح كردن عقايد نوين است. زمان خلاقيت و نوآوري است. زمان تعهد جسورانه است. و اكنون زمان صادق بودن است هم در ميان مردم و هم با مردم. و اين همان چيزي است كه من سعي كردهام در نوشتن اين صفحات رعايت كنم. به اندازة كافي رنج و درد وجود داشته است. زمان صلح و آشتي فرا رسيده است.
چهارشنبه 2 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]