واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: همراهى با"باد"محمودجعفريان -41
حميدقزويني
در كتاب خاطرات منتسب به فريده ديبا، مادر فرح از قول وي آمده است: «در بين درباريان و رؤساي دواير دولتي و حتي در ميان افراد رده اول وزارت خانه ها و دانشگاه ها اشخاصي با سوابق كمونيستي وجود داشتند... صدها توده اي مرتد داشتيم كه اكثراً بهايي شده بودند و خود را جان نثار محمدرضا مي ناميدند. ولي من به اين اظهارات آنها شك داشتم!
محمدرضا مي گفت:«اين بيچاره ها كه در جواني فريب شعار آزادي و عدالت اجتماعي و رفاه عمومي كمونيستها را خورده بودند، حالا در ميانسالي به عينه مي بينند مدينه فاضله اي كه كمونيستها نشان مي دهند در ايران مجسم شده است! به همين دليل درصف اول علاقه مندان ما قرارگرفته اند.»
به اعتقاد من اين افراد دروغگوهايي بودند كه درجواني به خاطر آنكه اوضاع جهاني را درمسير انقلابهاي كمونيستي مي ديدند و براي خود آينده اي روشن را مجسم مي كردند. به اجتماعات كمونيستي نظير كنفدراسيون و سازمان جوانان، يا دانشجويان حزب توده پيوستند تا از اعانات احزاب كمونيستي بهره مند شوند. اما پس از پايان تحصيل و برگشتن به ايران چون اوضاع را مخالف كمونيستها ديدند... درجهت وزش باد سرخم كردند و با رژيم همراه شدند.»
وي مي افزايد: «به من حق بدهيد اگر اين افراد را مشتي آدمهاي فرصت طلب بنامم كه در هر زمان خود را با جريان مقتدر عصر همگام و هماهنگ مي كردند و به قول معروف از هر طرف كه «باد» مي آمد «باد» مي دادند!
بعد از سقوط رژيم شاهنشاهي ايران ديدم در بعضي كتابهاي خاطرات و يا در جريان محاكمه دستگير شدگان نظير پرويز نيكخواه و محمود جعفريان اين افراد در صحبتهاي خود گفته اند:«ما به دروغ خود را به رژيم و به شاه نزديك كرده بوديم تا از درون به سلطنت و شاهنشاهي لطمه بزنيم.»
جعفريان علناً دردادگاه انقلاب گفته بود ما به اين نتيجه رسيديم كه با نزديك كردن خود به رژيم بهتر مي توانيم آن را از درون تهي كنيم!
ملاحظه بفرماييد چه افراد شريفي در اطراف ما بوده اند!» (119)
علي اميني نخست وزير اوايل دهه 1340 هم كه به رغم برخي بي مهريهاي شاه همواره مدافع سلطنت بود و به نحوه استفاده از نيروها و اعطاي مسئوليتها انتقاد داشت، درباره محمود جعفريان و عملكرد او گفته بود:«اوضاع به طوري وخيم است كه ما در لبه پرتگاه قرار گرفته ايم.... نمي دانم چرا مي بايست افرادي كه در ايران به عنوان كمونيست شناخته شده اند براي افتتاح راديو، قرآن بخوانند.» (120)
وي در اظهار نظر ديگري مي گويد:«هنر جعفريان اين است كه نه تنها مخالفين را موافق نمي كند بلكه اين شخصيت بين المللي قادر است كليه موافقين را هم مخالف كند.» (121)
اما نراقي در تبيين عملكرد اين عده مي گويد:«ما از ماركسيستها خبرها ديديم. اين ماركسيستها مي خواستند ماركس را به محمدرضا شاه متصل كنند... نيكخواه كمي اين جوري بود. چند تا از كساني كه در واقعه 21 فروردين در قتل شاه نقش داشتند و شاه هم آنان را بخشيده بود. وارد دربار شده بودند و ماركسيسم خود را صرف سلطنت استبدادي شاه مي كردند. (122)
وي پيرامون واگذاري امور به مخالفان رژيم تأكيد مي كند كه اين كار سياست فرح بوده، شاه هم با آن مخالفتي نداشته است چرا كه دردسري براي رژيم ايجاد نمي كرد. (123)
برخي اطلاعات حاكي از آن است كه فرح ديبا در دوران تحصيل در فرانسه جذب سازمان دانشجويي حزب توده شده بود. (124)
فرانسه از جمله كشورهاي غربي است كه انديشه هاي كمونيستي و ماركسيستي نفوذ و گسترش زيادي درآن داشته و گروههاي چپ همواره از آزادي عمل زيادي براي فعاليت برخوردار بوده اند.
براساس آنچه كه به نقل از مادر فرح مطرح شد، رابط و عامل ارتباط او با حزب توده «انوشيروان رئيس فيروز» يكي از همكلاسيهاي فرح در دانشكده پلي تكنيك پاريس و يكي از فعالان سازمان دانشجويي حزب توده درپاريس بوده است. (125)
احسان طبري هم كه از گردانندگان و نظريه پردازان اصلي حزب توده بود، رفت و آمد و فعاليت فرح به شاخه دانشجويي حزب توده درپاريس را تأييد مي كند. (126)
البته گفته مي شود علاوه بر فرح، اشرف پهلوي خواهر محمدرضا و يكي از پرنفوذ ترين افراد خانواده سلطنتي نيز در اين امر فعال بوده است.
فريدون هويدا مي گويد:«اشرف نيز فعاليتهايي را براي جذب عناصر چپ گرا آغاز كرده بود تا آنهايي را كه به خاطر خارج بودن از دور، خود را عاطل و باطل احساس مي كردند به راه آورد.
به خصوص كه اين عده مثل بقيه، هم ثبات رژيم را پذيرفته بودند و هم مي ديدند كه شاه علاوه بر حمايت از سوي غرب، اخيراً مورد عنايت بلوك شرق نيز قرارگرفته است. به همين جهت ضمن آنكه راه ديگري جز پيوستن به رژيم فراروي خود نمي ديدند. حداقل اميد داشتند كه شايد از اين طريق بتوانند زمينه برقراري دموكراسي را از درون رژيم فراهم سازند.»
مترجم كتاب سقوط شاه كه مطالب فريدون هويدا را نقل كرده در تشريح اين موضوع مي نويسد:«همه كمونيستهايي كه به مرور ايام درخدمت رژيم شاه قرارگرفته بودند، اقدام خود را به همين نحو توجيه مي كردند و حتي بسياري از آنان كه اركان «ساواك» را تشكيل مي دادند از قبيل محمود جعفريان منوچهر آزمون، عباس شهرياري، كوروش لاشايي، پرويز نيكخواه و... معتقد بودند كه از طريق نفوذ به تشكيلات رژيم بهتر مي توان به توده ها! خدمت كرد. چنان كه كمونيستهاي قديمي نيز مثل: هوشنگ نهاوندي، دكتر باهري، الموتي و برادران هويدا نيز با پيروي از همين نظريه به سلك خدمت گزاران شاه درآمده بودند.» (127)
به هرحال آنچه كه از مجموع اسناد و قراين به دست مي آيد اينكه رژيم براي جذب و استفاده از توده ايهاي سابق بسيار جدي بوده در اين راه توفيق زيادي نيز كسب كرده است و اين كار را حتي به قيمت مخالفت نيروهاي وفادار به رژيم نيز، ترك نمي كرد.
جالب اينكه بخش عمده اي از اين نيروها در دستگاه هاي فرهنگي، هنري و رسانه اي به كار گرفته مي شدند. درباره علت اين امر گمانه هاي مختلفي مطرح است:
بخشي از آن احتمالاً ناشي از تخصص اين گروه و بخشي به دليل علاقه آنها و اهميتي است كه براي دستگاه هاي مذكور قايل بوده اند. به عنوان مثال بسياري از اين افراد در راديو- تلويويزن، مراكز توليد آثار هنري و يا كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اشتغال داشتند.
بديهي است هيچ يك از آنها بدون توصيه و يا موافقت ساواك امكان راهيابي به مراكز فوق را نمي يافتند و سؤال اين است كه چرا رژيم نيروهاي باسابقه ماركسيستي را بيشتر در نهادهاي فرهنگي به كار مي گرفت.
پاسخ روشن است. از يك سو حكومت پهلوي از داشتن نيروهاي كارآمد با ويژگي هاي موردنظر خود محروم بود و از سوي ديگر افراد باسابقه ماركسيستي قرابت زيادي به برنامه ها و آموزه هاي فرهنگي رژيم شاه داشتند و در اين چارچوب زمينه بيشتري براي فعاليت مي يافتند. اين گروه در پروژه مذهب زدايي، كارآيي فراواني داشتند و نيز مي توانستند عليه مكتب ماركسيسم كه رژيم به شدت دنبال فروپاشي آن بود، اظهارنظر تخصصي كرده آن را رد كنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:
119- ديبا، فريده، دخترم فرح، ترجمه: الهه رئيس فيروز، تهران، نشر به آفرين، چ دوم، 1380، صص 282 تا .285
120- رجال عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك، علي اميني، ج 2، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تهران، بهمن 1379، ص .335
121- بايگاني مركز اسناد انقلاب اسلامي، سند 57.5.31 با كد پرونده .3230.1
122- در خشت خام، ص .121
123- همان، ص .82
124- عروس آخر، ص .21
125- همان.
126- همان، ص 22 نقل از طبري، احسان، كژراهه، تهران، انتشارات اطلاعات، ص .23
127- سقوط شاه، ص .138
چهارشنبه 2 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]