واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: 15 توصيه سازمان جاسوسي امريكا در پروژه "براندازي نرم" عليه ايران
دفتر پژوهش و بررسيهاي خبري:ندا سلماني- در گزارش كميته خطر جاري كه توسط مارك پالمر جمع بندي و تدوين شد، براندازي نظام جمهوري اسلامي با تمركز فعاليت ها بر سه محور دكترين مهار، نبرد رسانه اي و ساماندهي نافرماني مدني، مورد تاكيد و توصيه قرار گرفت.
كميته خطر جاري (The committee on the present danger ) عنوان كميته اي است كه در دهه 1970 و در اوج جنگ سرد، توسط گروهي از سناتورهاي آمريكايي، مسولان ارشد وزارت خارجه، اساتيد برجسته علوم سياسي، موسسه مطالعاتي «امريكن اينترپرايز» و گروهي از مديران باسابقه سيا و پنتاگون تاسيس شد.
هدف از تاسيس اين كميته، خروج از بن بستي بود كه در دوران جنگ سرد ميان دو ابرقدرت آن زمان يعني ايالات متحده آمريكا و اتحاد جماهير شوروي در توازن هسته اي به وجود آمده بود. به گونه اي كه كارشناسان ارشد نظامي به صراحت اعلام كرده بودند، در صورت وقوع جنگ هسته اي ميان دو ابرقدرت، هر دو طرف جنگ بازنده نهايي خواهند بود، چرا كه تسليحات اتمي در اختيار دو قطب بلوك شرق و غرب براي نابودي كامل موجودات زنده كره زمين براي 250 بار كفايت مي كند.
در ميان اعضاي اين كميته در دهه 70 ميلادي، اسامي افرادي چون «نييوت گينگريچ» رييس سابق مجلس نمايندگان « جورج شولتز» وزير خارجه دولت ريگان «جان ليبرمن» سناتور دموكرات «جان كيل» سناتور جمهوريخواه «جوزف شولتز» از سناتورهاي برجسته آمريكايي «جيمز وولوسي» رييس اسبق سازمان جاسوسي آمريكا «جرج تنت» از مديران برجسته سازمان سيا و مسؤول بخش خاورميانه «جوزف بايدن» و «مايكل لدين» از عناصر افراطي يهوديان آمريكا «مادلين آلبرايت» وزير خارجه آمريكا «كنت پولاك» مدير تحقيقات مركز سياست خاورميانه اي سابان در موسسه «بروكينگز» و همچنين مدير موسسه مطالعه خاور نزديك وابسته به يهوديان هوادار اسراييل «مارك پالمر» از استراتژيست هاي آمريكايي كه در كاخ سفيد از وي به عنوان يكي از نوآوران سياست خارجي آمريكا نام مي برند و «كاندوليزا رايس» وزير خارجه كنوني آمريكا كه در آن زمان قائم مقام پنتاگون در حوزه آسياي قفقاز و اتحاد جماهير شوروي بود، ديده مي شود.
اعضاي اين كميته با منتفي دانستن «جنگ سخت» بين دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقيب را در «جنگ نرم» و «فروپاشي از درون» طراحي و به مرحله اجرا درآوردند. براساس اين طرح «جنگ نرم» با اتخاذ راه كارهاي «دكترين مهار»، «نبرد رسانه اي» و «ساماندهي نافرماني مدني» همراه گرديد كه اين استراتژي زودتر از آنچه كه تصور مي شد، به ثمر نشست.
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد، فعاليت اين كميته براي يك دهه به حالت تعليق درآمد و پس از وقايع 11 سپتامبر بار ديگر عناصري چون مارك پالمر، كنت پولاكف، مارتين اينديك، ريچارد پرل، داگلاس فيث، كاندوليزا رايس و مارگ گرچت در اين كميته گرد هم آمدند تا به تجزيه و تحليل فرصت ها و تهديدهاي فراروي دولت ايالات متحده آمريكا بپردازند.
مارك پالمر از استراتژيست هاي معروف آمريكايي است كه در دستگاه ديپلماسي آمريكا از وي به عنوان يكي از نوآوران سياست خارجي ايالات متحده نام مي برند. پالمر كه امروزه رسانه ها از وي به عنوان چهره خبرساز ياد مي كنند، در دولت نيكسون، فورد، كارتر، ريگان و بوش پدر در وزارت خارجه مشغول بكار بود و در دولت كلينتون و دوره اول بوش پدر در خارج از مجموعه دولت به طراحي ابتكارات جديد سياست خارجي مشغول بود. وي 11 سال در شوروي، يوگسلاوي و مجارستان به عنوان دانشجو و ديپلمات زندگي كرده و در زمره متخصصين ايران و آسياي قفقاز محسوب مي گرديد. پالمر سالها براي رؤساي جمهور و وزراي خارجه آمريكا نطق نوشته كه معروفترين آنها نطق هاي «هنري كسينجر» مي باشد.
مديريت موسسه تحقيقاتي مركز سياست خاورميانه سابان در موسسه بروكينگز و نگارش دهها مقاله و همچنين كتاب پيرامون وضعيت خاورميانه از جمله نگارش كتاب طوفان تهديدزا كه تاثير انكار ناپذيري در جلب حمايت عده قابل توجهي از سياست گذاران دموكرات آمريكا در تهاجم نظامي به عراق، ايفا نمود، از ديگر بخشهاي عملكرد وي در دستگاه سياست خارجي آمريكاست.
بعد از دوم خرداد 1376 و حاكميت تدريجي اصلاح طلبان بر بخش هاي اعظيم دستگاه هاي اجرايي و تقنيني، پروژه نرم افزاري همان گونه كه توصيه شده بود، مورد توجه عناصر ضد انقلاب و اصلاح طلبان افراطي قرار گرفت و در حد امكان تلاش شده بود كه با توجه به شرايط و موقعيت هاي خاص ملي، سياسي و ايدئولوژيكي ملت ما، همان گونه كه مورد تأكيد و توصيه «شارپ» در جاي جاي اين كتاب بود، اين روش ها گزينش شده و به مرحله اجرادرآيد.
شارپ در يكي از مصاحبه هاي خود ضمن تاكيد بر اين كه، دولت ايالات متحده آمريكا بايستي بودجه اي را براي حمايت از چنين اقداماتي در ايران اختصاص دهد، در خصوص ميزان تأثيرگذاري اين كتاب در فرآيند تحولات سال هاي اخير مي گويد:
«كار ما اثر بسيار مهمي در ايران داشته است. البته متاسفانه هنوز حركتي كاملاً موفقيت آميز نداشته است. . . اين كار خطرناكي است. ولي مردم به اندازه كافي شجاع بودند كه اين امور را انجام دهند. »دولت مردان و سياستمداران آمريكا نيز در راستاي اين سياست، حمايت مالي از عاملين اين نوع اقدامات را اجتناب ناپذير مي دانستند.
«جوزف بايدن»، سناتور و رييس وقت كميته روابط خارجي مجلس سناي آمريكا و معاون رييس جمهور جديد امريكا ، در يكي از سخنراني هاي خود مي گويد:
«دولت بوش بايد به تمامي سازمان هاي غير دولتي آمريكايي اجازه بدهد كه به گروه هاي ايراني مرتبط با جامعه مدني، حقوق بشر، فرهنگي و خواهان دموكراسي كمك مالي كنند»
متعاقب اين اظهارات، در بيست و پنجم دي ماه 1381 (15 ژانويه 2003) كميسيون بودجه سناي آمريكا مبلغ 10 ميليون دلار را به اين امر اختصاص مي دهد.
در سخنان «ميچ مك كانال» سناتور جمهوري خواه آمريكا نيز، دكترين «جنگ نرم و مبارزه بدون خشونت»، يكي از دلايل اختصاص اين بودجه ذكر مي شود. وي در يكي از سخنان خود خطاب به رييس مجلس سنا مي گويد:
«آقاي رييس، هم اكنون زمينه هاي تغيير سياسي و اقتصادي در ايران وجود دارد. وظيفه ما اين است كه بفهميم چگونه از اين موقعيت استفاده كنيم. به نظر من حمايت مالي از فعاليت هاي مفيد زير بجاست. حمايت مالي از برنامه هاي راديو تلويزيوني ايراني، حمايت مالي از چاپ نشريات سياسي ايراني، حمايت مالي از ايجاد سايت هاي اينترنتي، حمايت مالي از اشاعه اطلاعاتي درباره دمكراسي، روش هاي مبارزه بدون خشونت و سكولاريزم»
سياست جنگ نرم، هر روز كه مي گذرد، در آمريكا طرفداران بيشتري پيدا مي كند. سياستمداران و دولت مردان آمريكا نيز در جديدترين بررسي ها و مطالعات خود، رويكرد جدي به جنگ نرم را در مواجهه با نظام جمهوري اسلامي مورد توجه قرار داده اند.
«كميته خطر جاري» كه اعضاي آن را برجسته ترين عناصر سياسي و نظامي آمريكا تشكيل مي دهند، در مهرماه 1384 و پس از انتخاب تاريخي دكتر محمود احمدي نژاد در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري با توجه به استحكام نظام جمهوري اسلامي و شكست دهها استراتژي در مقابل ملت ايران در طول سال هاي گذشته، جنگ سخت را بي فايده دانسته و خواستار توجه بيشتر دولت ايالات متحده به پروژه نرم افزاري «براندازي از درون» شدند.
«مارك پالمر»، از اعضاي برجسته اين كميته و چهره بانفوذ دستگاه سياست خارجي آمريكا، اخيراً در گفتگويي با «دبوراه سولومود»، خبرنگار روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز، صراحتاً با ايده تهاجم نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران مخالفت كرده و اعلام نموده است:
«ايران به لحاظ وسعت سرزميني، كميّت جمعيت، كيفيت نيروي انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه خاورميانه و هارتلند نظام بين الملل به قدرتي كم بديل تبديل گرديده كه ديگر نمي توان با يورش نظامي آن را سرنگون كرد»
در گزارش كميته خطر جاري كه در دسامبر 2005 توسط "مارك پالمر" جمع بندي و تدوين شد، براندازي نظام جمهوري اسلامي با تمركز فعاليت ها بر سه محور دكترين مهار، نبرد رسانه اي و ساماندهي نافرماني مدني، مورد تاكيد و توصيه قرار گرفت. كارشناسان مسائل سياسي با توجه به تجارب تدوين كنندگان اين گزارش و تاثير تصميمات اين كميته بر سياست هاي دولت آمريكا معتقدند سياست خارجي آمريكا در قبال ايران از اين گزارش الهام گرفته است.
گزارش كميته خطر جاري كه با عنوان «ايران و آمريكا، رهيافت جديد» تنظيم شده است، داراي پانزده محور كلي به ترتيب زير است:
1- ايران علاوه بر برنامه هسته اي اش، با حمايت گروه هايي چون حزب الله، حماس و جهاد اسلامي و گروه هايي در عراق، مانع تحقق منافع آمريكا در منطقه مي شود. از سويي ديگر ثروت رو به رشد نفت ايران، توانايي و ظرفيت آن را در داخل كشور و منطقه افزايش مي دهد. فرصتي كه در اين ميان وجود دارد، امكان تضعيف سياست هاي اقتصادي و دامن زدن به اختلافات دروني ايران است.
2-ايران بايد در صدر برنامه سياست خارجي آمريكا در چهار سال آينده قرار بگيرد. واشنگتن اكنون به رويكرد جديدي نياز دارد. بايد همه نيروها براي اين استراتژي بسيج شوند. بايد درس هاي گذشته مورد بازبيني قرار گيرد، درس هايي كه از فروپاشي بلوك شرق به يادگار مانده است و همچنين درس هايي كه در تغيير حكومت ها در كشورهايي مثل شيلي يا اندونزي گرفته شد.
3- دامن زدن به نافرماني مدني در تشكل هاي دانشجويي و نهادهاي غير دولتي و صنفي از ابزارهاي مهم فشار بر ايران است.
4- بايد براي بازگشايي سفارت ايالات متحده در تهران ابراز تمايل كنيم. همزمان بايد يكي از بلند پايه ترين مقامات خود را به عنوان فرد شماره يك، در اين سياست جديد در مقابل ايران انتخاب و معرفي كنيم. اين فرد مي تواند يكي از كنسول هاي وزارت خارجه باشد و بايد به طور مرتب حمايت خود را از حقوق بشر و دموكراسي در ايران مورد تاكيد قرار داد. از اين طريق مي توانيم ارتباط خود را با مردم ايران تقويت كنيم.
5-بايد شبكه هاي متعدد راديو تلويزيوني را براي ايرانيان تدارك ديد و پيام هاي خود را با پيشرفته ترين تكنولوژي هاي روز، به دست مردم ايران برسانيم.
6- اگر قرار است گفتگو و تعامل با ايران صورت گيرد، بايد با مقامات با نفوذ ايراني و آنها كه قدرت واقعي و كافي براي تصميم گيري ها دارند، انجام شود، همچون مقامات مورد وثوق و تاييد رهبري ايران. بايد دانست در اين باره ديگران در ايران چنين قدرتي ندارند.
7- درباره فعاليت هسته اي ايران، بايد با احتياط و دور انديشي و چند جانبه عمل كرد.اگر چه اولويت اول، اعمال فشار ديپلماسي از طريق متحدان به گونه اي است كه ايران داوطلبانه از فعاليت ها و برنامه هسته اي خود چشم پوشي كند.
8- حمايت از اپوزيسيون هم مي تواند از عوامل موثر بر تغيير رژيم ايران باشد. سفر فعالان جوان خارجي از كشورهاي متحد ايالات متحده به ايران، راه ديگري در اين رويكرد است. اين افراد مي توانند به عنوان جهانگرد وارد ايران شوند و در صورت نياز به جنبش هاي مدني و نافرماني ها بپيوندند.
9- بايد فعاليت NGOهاي آمريكايي را در ايران تسهيل كنيم و به صدور ويزا همت گماريم. دعوت فعالان جوان ايراني به خارج، براي شركت در سمينارهاي كوچك هم، اقدام مهمي است. اين كار در صربستان، فيليپين، اندونزي و شيلي و كشورهاي ديگر جواب داده است. اين افراد بايد از سوي مقامات آمريكايي انتخاب شوند، نه نهادهاي ايراني.
10- سفارتخانه هاي كشورهاي ديگر هم مي توانند در تهران براي ما موثر باشند. حضور در جلسات محاكمه، درخواست مشترك براي آزادي زندانيان ، كمك مالي به خانواده هاي زندانيان و گروه هاي مخالف حكومت و حتي نظارت يا مشاركت در اعتراض ها، از جمله اين راه هاي تاثيرگذار است. كنگره بايد تصويب قانوني به نام «آزادي ايران» را بررسي كند تا از طريق آن حمايت كافي از آن را به عمل آورد.
11- تضعيف ستون هاي حمايتي حكومت ايران كه همانا سرويس هاي امنيتي و نظامي اين كشور مي باشند، بايد در دستور كار قرار گيرند.
12- سرويس هاي امنيتي و قضايي آمريكا و متحدانش بايد در همكاري با سازمان هاي حقوق بشر به جمع آوري مدارك و شواهدي در متهم كردن مسئولين ايراني به نقض حقوق بشر اقدام كنند.
13- گفتگو با دولت ايران هم بايد در دستور كار باشد. ما بايد تعامل خود را براي ديدار با مقامات ايراني و بحث و گفتگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگراني دو طرف نشان دهيم.
14- بايد رهبران روحاني ايران را وادار كرد يا از قدرت سياسي به صورت مسالمت آميز كناره بگيرند يا ديگر از تندروهايي مانند احمدي نژاد حمايت نكنند. بايد با اعمال تحريم اقتصادي و فشار رسانه اي ،زمينه روي كارآمدن جريان رفرميست(اصلاح طلب) هوادار غرب را در ايران فراهم ساخت تا ديگر امكان روي كارآمدن تندروهايي مانند احمدي نژاد براي هميشه از بين برود.
15- بايد قدرت بسيج و سپاه را از ميان برد و در وزارت اطلاعات تغييرات اساسي و يا بطور كلي آن را حذف كرد.
دوشنبه 30 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]