محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831310709
سر بر شانه دوكوههگزارش اختصاصى كيهان از تاسوعا و عاشوراى حسينى در كربلاى ايران
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: سر بر شانه دوكوههگزارش اختصاصى كيهان از تاسوعا و عاشوراى حسينى در كربلاى ايران
صابر عظيمي
نگاهم كه به بليط قطار افتاد كلمات تهران- انديمشك مرا به بيست سال پيش كشاند كه خدمت سربازيم درمسير تهران- انديمشك، دهلران به سر آمد. در آن دوران عشق را به شخصيت و عرفان و اخلاق و منش حسن يوسفي باخته بوديم. هنوز از عشق او نياسوده بوديم كه عزم خدمت كرد. بعد خبر رسيد همرزم بسيجيان شده و عشق را بدان ها باخته. ما نيز از پنجره اي كه او گشود آن فضا را به نظاره نشستيم اما خبر شهادت اوفصل اين ديدگاه را تمام كرد و خلأ او چه تازيانه ها كه بر روح ما ننواخت. ما نيز نشستيم و عزم سفر كرديم و خود را به خدمت سربازي سپرديم و سر از لشكر 21 حمزه و دهلران درآورديم و اين چنين راه از دوكوهه جدا شد. و من در هر آمد و شد تا محل استقرار خدمت تابلوي جهت نماي فكه و دوكوهه را مي ديدم، اما اينكه فكه و دوكوهه با خود و در خود چه معاني اي داشت سرپنجه هاي عقل و عرفان و درك من نمي يافت و آنچه تن به تور حواسم مي داد بيابان لم يزرع بود و مشتي خاك و افرادي كه در تلقي من قد و وزنشان وجه اشتراكمان بود و من اين وجه اشتراك را همه اشتراك مي يافتم. اما اكنون سرپنجه هاي فهم و احساسم به معناي بلند فكه و دوكوهه چنگ زده است و مصطفي رحيمي مدخل اين چنگ اندازي است. عجب خوش حادثه اي. بعد از شهادت حسن يوسفي مصطفي درآمد و آئينه آن فضا و امتداد حسن يوسفي شد كه تو بر لب چشمه تشنه جان ندهي و تو بعد از آنكه فهميدي فكه و دوكوهه و شلمچه و طلائيه و... يك مشت خاك نيستند و تبديل شده اند و انسانهاي بزرگي را به آغوش كشيده اند و خدا در آنجا بارش گرفته است، چه حسرت خانمان سوزي را تحمل كردي و اما اكنون فكه برايم يك مشت خاك نيست، يك مشت افلاك است، يك مشت عشق است. جايي كه انسانهايي اندام كوچك و روح بزرگ خود را به پاي عشق درافكندند و هستي خود را به تير و تركش و آتش و عطش آن سپردند و قمقمه هاي پرآب خود را لاجرعه سرنكشيدند، كه مي دانستند حضور در پيشگاه معبود عطشان و لب خشكيده و سرخ گون زيبنده تر است. بعد از ساعتها خود را در برابر دوكوهه يافتم و نگاهم كه به سوي دوكوهه خيز گرفت يكباره قلبم شكار شد. در پي يادگاران آن دوران، حاج سعيد قاسمي، حاج عباس برقي و تني چند از رزمندگان ديگر وارد دوكوهه شديم و همه وجود گوش و چشم ما براي شنيدن و ديدن.
راهيان مانور عاشورا
در بدو ورود سردار سعيد قاسمي در سخناني چند از كاروان، انگيزه و اهداف آن چنين گفت: اول اينكه اين كاروان تحت عنوان راهيان نور نيست و راهيان مانور عاشوراست. اين كاروان سالي يكبار آنهم روز تاسوعا و عاشورا راهي قتلگاه فكه مي شود و يك سابقه 10 ساله دارد كه در ابتدا با افرادي انگشت شمار شروع و رفته رفته اين تعداد به چهار هزار نفر رسيده كه همه خودجوش در قتلگاه فكه حضور مي يابند و اين برنامه اين چنين جا افتاده است. يعني مردم مي دانند كه روز عاشورا در فكه عزاداري است. دراين سفر انتقال تجربه ها، آشناكردن افراد با مناطق جنگي، تشريح عمليات جزء برنامه ها است. عمليات هاي بزرگي كه دراين خطه واقع شده است در كار ميداني، در منطقه عملياتي تشريح مي شود. از نزديك عمليات ها را توضيح داده و علل شكست ها و پيروزي ها را بازخواني مي كنيم. خاطرات عمليات ها در همان مناطق عملياتي كه افراد كاروان در آنجا حضور دارند بازگو مي شود.
وي ادامه داد: ما دراين مناطق چندعمليات بزرگ داشته ايم: نبرد فتح المبين، نبرد والفجر مقدماتي، عمليات تنگه چذابه، عمليات الله اكبر، عمليات هويزه، و نبرد طلائيه كه ما بر روي نقشه و حضور در خود منطقه همه را شرح خواهيم داد و قاسمي از برنامه هاي امسال گفت.
خاطرات و حال و هواي دو كوهه، همراه با عزاداري صبح عاشورا در منطقه عملياتي فتح المبين ظهر عاشورا حركت به سوي فكه و سخنراني و خاطره و عزاداري شام غريبان مهمان هويزه و بازخواني ماجراي دانشجويان پيرو خط امام به فرماندهي سيد حسين علم الهدا و نيروهايش و فرداي عاشورا هم حركت به طرف طلائيه و شرح عمليات خيبر كه برنامه اي جديد است و امسال به برنامه ها اضافه شده است.
دو كوهه و حسينيه حاج همت
در دو كوهه و حسينيه حاج ابراهيم همت اولين سخنران حاج عباس برقي بود. وي پيرامون تاريخچه استقرار لشكر 27 محمد رسول الله گفت: اين پادگان قبل از بهمن سال 1360 هيچ تفاوتي با پادگان هاي ديگر نداشت، يك پادگان نظامي و نيمه ساخته. اولين مرد بزرگ و شجاع كه قدم در اين پادگان گذاشت حاج احمد متوسليان بود كه با ورود او پادگان رنگ و بوي ديگري پيدا كرد. بعد از ايشان حدود 120 نفر از بزرگان در اين پادگان حضور پيدا كردند و اين پادگان تبديل شد به قطعه اي از بهشت.
سپس عزاداران به طرف صبحگاه دو كوهه حركت كردند. سكوت و خلوت بر عرصه آن حكومت مي كرد. پرچم برافراشته ميدان صبحگاه دل آدمي را به سالهاي جنگ مي كشاند و تو را در صبحگاه كنار غوغاي بچه ها مي نشاند، اما دريغ از روزهايي كه ديگر باز نمي گردند.
يكي از عزاداران چنين گفت: بچه ها يادتان است، صبحانه نان و پنير بود و شيشه خالي مربا ليوان چاي و چايمان يا جوشيده بود و يا رنگ پريده اما سفرهامان پر از صفا و عشق بود. اي دوكوهه ما هنوز غوغاي نيايش هاي بچه ها را فراموش نكرده ايم از چه روست كه امروز اينهمه ساكت و آرام گرفته اي. ما هنوز هم مي گوئيم كه ستاره هاي فراز تو نسبت به ستاره هاي ديگر هم پرفروغ ترند و هم مفتخر. اين ستاره ها از بچه ها نور مي گرفتند.
شب دهم
شب است و سرما و فقط نورافشاني ماه كه كار را خراب كرده و موضوع تذكر خاطره گويان قرار گرفته كه در شب هاي عمليات از ماه و نورافشاني خبري نبوده و فقط ظلمت و تاريكي بوده است. كاروان راهيان مانور عاشورا در دو صف به نظم ايستاده و منتظر. حاج سعيد قاسمي براي توجيه هم قطاران مي گويد: مسير دوكوهه تا مقر تخريب را با خاطره گويي و عزاداري طي مي كنيم. در مسير حال و هوايي را كه بچه ها داشته اند شرح مي دهيم و تا حد ممكن آن صحنه ها را بازسازي مي كنيم تا حاضرين را به حال و هواي بچه هاي جنگ در اين شب ها يك گام نزديك تر كنيم. كاروان حركت را آغاز مي كند و دقايقي بعد حاج سعيد چنين مي گويد: آه از اين مسير كه روزي به سوي شهادت مي رفت. كسي كه داوطلبانه به دوكوهه مي رسد، تا اينجا از پدر و مادر و بستگان و شهر و جواني و آرزوهايش خداحافظي كرده است و همدم انسانهايي مي شود كه لباس هاي هم را مي شويند و در هواي هم تنفس مي كنند و رفتار عاشقانه و فداكارانه دارند. باورش سخت است. در اين خطه از زمين جريان حوادث متفاوت بود. مسافر ديار دوكوهه و جنگ در اين حشر و نشر يكي از اين جمع مي شود. بوي عمليات مي پيچد و رنگ بوي همه چيز، كلمات، قلم، نوشته ها و چهره ها عوض مي شود و همه آماده براي هر حادثه اي و از آنجا شكستن خط و در ادامه نبردهاي خونين با دشمن و دزدان آب و خاك و ايمان و ناموس و بعد پرواز در مي گيرد. سردار قاسمي ادامه مي دهد: رزمنده با لباس غواصي به آب زده، و تا موانع خودش را رسانده و چسبيده به موانع. سوز سرما امان نمي دهد. در شب و تاريكي سرفه و عطسه بسيجي را مي گيرد. نگاه فرمانده با او حرف مي زند كه اگر سرفه قطع نشود همه قتل عام مي شوند. نگاه فرمانده اش خوب مي گيرد كه او تيزفهم است اگر تيز فهم نبود يا در رخت خواب بود يا دخل و دكان. رزمنده نوجوان براي پايان دادن به سرفه هاي غيرعمد، خود را ميهمان قعر آب مي كند و بعد چند حباب و ديگر هيچ. مبادا صدايي خفيف، ساحل را قتلگاه صدها رزمنده كند. مي دانم باورش براي خيلي ها سخت است.
¤ ¤ ¤
كاروان در آستانه ورود به مقر تخريب است. تاب از كف مي رود، اشك امان را مي برد. مي گويند از بچه هاي تخريب 90 درصد شهيد شده اند. مي گويند نيايش در اين حريم پاسخ مي يابد. اين مقر همانجاست كه نزديكترين فاصله به آسمان است و دست به آسمان مي رسد. فقط كافيست دستت را تسليم سرما نكني و به طرف آسمان بركشي تا پنجه هايت در آسمان فرو شود. كاروان با نوحه و عزاداري وارد مقر مي شود و با همين حال و هوا سوگواري پايان مي پذيرد.
روز واقعه
كاروان در منطقه عملياتي فتح المبين خيمه مي زند. نقشه اي به ميان مي آيد و قاسمي توضيحاتي را بر نقشه مي دهد: دشمن براي پيش روي و سقوط جنوب از شش محور عمل كرد. فلش و محور اول: محور بصره، تنومه، شلمچه و ادامه به سمت خرمشهر و تسخير خرمشهر و فلش به سمت آبادان و نهراروند، خط مرزي ما و آنها. فلش دوم: نشوه، كوشك به سمت حميديه، استقرار روي جاده آسفالته اهواز- خرمشهر و تسخير جاده و بستن عقبه ها. فلش سوم: بصره، نشوه، طلائيه، سه راهي جفير حركت به سمت هويزه و تسخير سوسنگرد و فلش از سوسنگرد به اهواز. محور چهارم: العماره، پل غزيله، تنگه چزابه، فلش به سمت تسخير بستان و تسخير ارتفاعات الله اكبر و بستن جاده مقابل عبدالخان كه به اختلال كامل عقبه اهواز ختم مي شد.
محور پنجم: العماره، پل غزيله، فكه، چنانه، سايت و تسخير شوش و پل نادري محور ششم: مقابل عين خوش، تسخير دشت عباس و بستن عقبه كل جنوب. و حاج عباس برقي نيز با سخناني از عمليات فتح المبين و انگيزه ها و اهداف و نتايج آن اين بخش را به پايان برد.
ظهر عاشورا، قتلگاه فكه
كاروان ظهر عاشورا به قتلگاه فكه رسيد. حال و هوا عجيب و توصيف ناپذير بود. نمازها بر خاك هاي رمل و بي مهر و سجاده و پاپوش برگزار شد. پيشاني ها خاك رمل را در مقابل خداوند بوسه مي زد. حس مي كردي شهداي قتلگاه، اكنون در كنارت حضور دارند حاج جعفر جهرودي حاج مصطفي رحيمي و حاج سعيد قاسمي از سخنرانان ظهر عاشورا در قتلگاه فكه بودند. جعفر جهرودي، سخنان خود را با كربلا آغاز كرد و حماسه قتلگاه فكه را ملهم از آن دانست و خاطراتي از اين حماسه جاويد را بيان داشت و در نهايت سخن را با حماسه كربلا به پايان برد.
حاج مصطفي رحيمي نيز سخنانش را با تحليلي از ياران امام حسين(ع) آغاز كرد و با خواندن مقاله اي كه شرح ياران عاشورا را تا آغاز نبرد عاشورا در برداشت و به قول حاج سعيد مقتل نامه بود به پايان برد و اين مقتل نامه حال و هواي قتلگاه را طوفاني كرده بود و در پايان سخنان حاج سعيد قاسمي را داشتيم. وي از قتلگاه فكه، از عاشورا، از ميثاق با شهدا، از تجارب و خاطرات جنگ مي گفت. فحواي كلام او نشان از سينه پردرد و دلير آن مرد داغ ديده داشت و تو اگر دقيق تر بودي آن سوز و داغ را بر پيكر روحت حس مي كردي. در ادامه صحنه نمايشي از خيمه سوزي برپا شد و با سوختن خيمه ها تو، نيز در آتش ديگري مي سوختي. نوحه و عزاداري هاي جانسوز در گرفت و عزاداران به سمت قتلگاه سيدمرتضي آويني جهت عوض كردند و كربلاي حسيني و كربلاي ايران را در هم آميختند.
مويه هاي غريبانه
بعد از نماز مغرب و عشاء كاروان نمازگزار به استقبال سخنان حاج سعيد قاسمي پيرامون دكتر مصطفي چمران رفت. زندگي، فعاليت ها، اخلاق، شجاعت، تحصيلات، گذشتن از زندگي و رفاه، عرفان، هجرت و نبردهاي دكتر چمران موضوع سخنان سردار قاسمي قرار گرفت.
عزاداري شام غريبان در آرامگاه شهداي هويزه، دانشجويان پيرو خط امام، شهيد محمدحسين علم الهدا برگزار شد.
اين پايان نيست
فرداي عاشورا، كاروان قدم در طلائيه گذاشت، منطقه عملياتي خيبر. راوي شب هاي درگيري خونين آن شب عمليات را به تصوير مي كشد و دل را نرم مي كند و تو در همان منطقه، بر فراز همان خاك ريز ايستاده اي و گويي در كنار تمام آن بچه ها بر سينه خاكريز در نبرد حضور داري.
ويژگي جغرافيايي طلائيه به گونه اي است كه خطوط مرزي، از غرب و جنوب يك زاويه 90 درجه را مي سازد. بخاطر همين دشمن هم در جنوب حضور داشت و هم در غرب. حركت نيروهاي خودي براي انجام عمليات بر سينه خاك ريز در حالي از شرق شروع مي شود كه دشمن به شمال منطقه آب انداخته و از سمت جنوب هم تا مرز جنوبي 1200متر وجب به وجب مين هاي والمري و گوجه اي و ضدتانك و بشكه هاي فوگاز و خورشيدي و تله هاي انفجاري ايجاد شده است. سرتاسر غرب تا جنوب نيز حضور سنگرهاي دوشكا و تيربار و خمپاره و تك تيراندازهاي دشمن است. بنابراين اگر صحنه را خوب تصوير كني با يك منور و تيرتراش دوشكا، كم و زياد كردن برد يك خمپاره 60 ببين چه عاشورايي برپا مي شود كه شد. به حق اين سخن وزين است كه هر كس در طلائيه ايستاد، اگر در كربلا هم بود مي ايستاد. با تشريح گره هاي كار سخن راوي به پايان مي رسد و همه در تلاطم بازگشت. اگر نجنبيم احتمال دارد كاروان به قطار نرسد. اتوبوس ها مسير راه آهن انديمشك را در پي مي گيرند و سر ساعت مقرر كاروان در راه آهن است و من با كوله باري از عشق و اشك و بغض و حماسه گويي نه از فكه كه از مكه كنده شده ام. از پنجره قطار به افق هاي دور دست و ناپيدا خيره شده ام و گويي در دلم آشوب و طوفاني است. طوفاني كه اي كاش تا عاشوراي سال ديگر آرام نگيرد.
يکشنبه 29 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]
-
گوناگون
پربازدیدترینها