واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: وحشت سران مرتجع عرب از موج بيدارى اسلامى در منطقه
سيدابراهيم علوي
شايد سؤالي كه اين روزها اذعان خيلي از انديشمندان و افكار عمومي داخل و خارج از كشور را به خود مشغول كرده، اين باشد كه چرا بعضي از سران مرتجع عرب، هماهنگ با غرب و آمريكا، رژيم صهيونيستي را در كشتار مردم مظلوم فلسطين در نوار غزه همراهي مي كنند آن هم با اين صراحت و وقاحت بي سابقه، تا جايي كه شيمون پرز رئيس جمهور جايزه صلح نوبل گرفته ي! رژيم اشغالگر قدس در اظهارات عجيب، از ترغيب و درخواست بعضي از كشورهاي عربي از رژيم صهيونيستي، براي ادامه فشار و حمله نظامي تا نابودي كامل دولت منتخب حماس، خبر مي دهد! شايد در نگاه اول هضم اين موضوع خيلي راحت به نظر نرسد، اما اگر گذرا به سير تاريخي مبارزات 60 ساله مردم فلسطين و به نقش و عملكرد دولتهاي مزبور، به خصوص در جنگ شش روزه 1967 كه به شكست تحقيرآميز آنها (آنهم در زماني كه دولت صهيونيستي، قدرت، توان و تجهيزات فعلي را نداشت) منجر شد، نظري بيندازيم و آن را با جنگ 33 روزه لبنان كه با شكست تاريخي دولت صهيونيستي و پيروزي قاطع و استراتژيك حزب الله لبنان همراه بود، مقايسه كنيم و به ارزيابي واقعه بينانه دلايل آن شكست تحقيرآميز و اين پيروزي افتخارآميز بپردازيم، شايد بتوانيم، تحليل دقيق تري از رفتار امروز دول مرتجع عرب براي اذعان پرسشگر افكار عمومي ارائه دهيم.
به اين منظور، ابتدا بطور خلاصه و تيتروار، عمده ترين و مهم ترين دلايل شكست و عقب نشيني جهان عرب از آرمان هاي مردم فلسطين و جهان اسلام، از شكست در جنگ شش روزه گرفته تا عقب نشيني و رويكرد سازشكارانه و بي نتيجه پيمانهاي كمپ ديويد و اسلو و... را مي توان اين طور ارزيابي و تبيين نمود: 1- سكولار بودن اكثر حكومتهاي عربي (كه شايد بتوان از آن به عنوان مهمترين و كليدي ترين عامل فروپاشي تمدن اسلامي در گذشته ياد كرد) و تاكيد آنها بر تعصبات كور و سطحي پان عربيسم و قوميت محوري به جاي اسلام محوري به عنوان مهمترين عامل مقاومت، انسجام و اتحاد جهان اسلام در برابر تهديدات و مطامع استعمار 2- دست نشانده بودن و عدم خاستگاه و جايگاه مردمي اكثر حاكمان اين كشورها و اتكاي آنها به حمايت قدرتهاي استعماري 3- استحاله فرهنگي جوامع اسلامي در اثر تهاجم دراز مدت فرهنگي غرب و دوري از ارزش هاي واقعي ديني كه به تبع آن از خود بيگانگي، عقب افتادگي و ضعف در زمينه هاي علمي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي اين كشورها را رقم زد 4- وابستگي اقتصادي كشورهاي مذكور به توليدات و كمك هاي كشورهاي غربي و استعماري و...
اما در مقابل، تحليل و ارزيابي عوامل پيروزي يك گروه كوچك شيعي در لبنان با آن امكانات محدود و نيروي اندك به لحاظ كمي در جنگي نابرابر مقابل ارتشي كه به اصطلاح چهارمين ارتش دنيا به حساب مي آيد حكايتي ديگر است كه به تاييد اكثر انديشمندان و صاحب نظران سياسي داخلي و خارجي، ريشه در آموزه هاي انقلاب اسلامي ايران دارد. انقلابي كه با اتكا به مباني اصيل اسلامي و تاكيد بر احياي حكومت ديني مبتني بر فقه شيعي و الهام از آموزه هاي عاشورايي به عنوان الگويي در برابر الگوهاي شرق سوسياليستي و غرب ليبراليستي قد علم كرد و پايه گذار نهضت و جريان فكري در منطقه شد كه از آن به عنوان موج بيداري اسلامي نام برده مي شود، آنهم در دوره اي كه مسلمانان به عنوان آخرين وارثان افول تمدن اسلامي در غفلت و ذلت عميقي دچار بودند و مي رفت تا جهان اسلام بطور كامل بلعيده و در دستگاه گوارشي استعمار هضم شود. بدون شك آن روزي كه استعمار شرق و غرب در همراهي بي سابقه از انقلاب ايران به عنوان خطري بالقوه و بزرگ براي منافع نامشروع و دراز مدت خود ياد مي كردند و با طرق مختلف در صدد مقابله با آن برآمدند، اين روزها را پيش بيني مي كردند و چه درست پيش بيني كرده بودند. شايد آن روزي كه سران مرتجع عرب با هماهنگي قبلي و سفارش استعمار، دست به ربودن و حذف امام موسي صدر از صحنه سياسي لبنان زدند، خطر انتشار اين موج بيداري را از شيعيان لبنان به ساير مناطق اسلامي و نفوذ آن در بدنه مردمي جهان عرب را پيش بيني مي كردند، اما غافل از اينكه اين حركت پويا، قائم به شخص نيست و البته زحمات بزرگاني همچون امام موسي صدر و شهيد چمران كه خود شاگرد مكتب امام خميني(ره) بودند هم عقيم نماند و تربيت نسلي از جوانان آگاه، آزاد انديش و ولايت مداري همچون سيدحسن نصرالله كه به نوبه خود جريان فكريي در جهان عرب به وجود آوردند كه روز به روز درحال گسترش است و شايد اولين و كمترين دستاورد آن، پيروزي غرور انگيز و حيرت آور در جنگ 33 روزه باشد كه برخلاف جنگ شش روزه، ريشه در مولفه هاي سطحي قوميت گرايي پان عربيسم نداشت و بلكه با ماهيت ديني و مبتني بر آموزه هاي نهضت عاشورايي امام حسين(ع) شكل گرفت و نتيجه آن شد كه شد و در آينده نزديك هم بايد در انتظار حركت و جنبشي فراگير بود كه صاحب نظران از آن به عنوان اوج گيري بيداري اسلامي و رشد اسلامي سياسي در منطقه ياد مي كنند.
جرياني كه به شدت غرب و سران مرتجع عرب را به وحشت انداخته است، چون آنها و بخصوص حاكمان خودكامه و دست نشانده عرب به خوبي مي دانند كه با رشد گرايشات اسلامي و اسلام سياسي دربين ملت هاي مسلمان، حكومت و حاكميت آنها علاوه بر عدم مقبوليت، دچار عدم مشروعيت هم خواهد شد و بيم آن مي رود كه با قوت گرفتن اعتراضات و مخالفتهاي داخلي، انقلابهايي اما اين بار ديگر با ماهيت ديني و غيرقابل كنترل، مشابه و يا نزديك به آنچه كه در ايران 57 اتفاق افتاد، دراين گونه كشورها هم رخ دهد كه در درجه اول به منافع نامشروع غرب و در درجه دوم به حاكميت حكام دست نشانده و كمپرادور (مستخدم به زبان هندي) عرب پايان دهد، تا جايي كه بسياري از تحليل گران سياسي يكي از مهمترين اهداف طرح خاورميانه بزرگ آمريكا را مقابله با رشد سريع اسلامي گرايي در خاورميانه و نگراني از وضعيت بقاي حكومتهاي وابسته عربي، ارزيابي مي كنند كه البته اين طرح هم با مقاومت دليرانه حزب الله در جنگ 33 روز قبل از زايمان، نوزادش مرده به دنيا آمد و با شكست روبرو شد. حال با اين تفاسير بهتر مي توان به اين سؤال پاسخ داد كه چرا سران مرتجع عرب تااين حد آشكارا و بدون پرده پوشي در كنار غرب و رژيم صهيونيستي عليه دولت منتخب مردم فلسطين موضع گيري مي كنند و علاوه بر همكاري در محاصره مردم مظلوم غزه، پا را از آنهم فراتر گذاشته و حتي خواستار ادامه حملات تا نابودي كامل حماس مي شوند. وقتي مردم فلسطين پس از سالها مبارزه با شعارهاي توخالي ناسيوناليستي بي نتيجه و قبول شكستهاي متمادي و عقب نشيني هاي متوالي و صرف هزينه هاي جاني و مالي فراوان در دستيابي به حقوق حقه خود از جانب حكام سازشكار عرب و همچنين رهبران به اصطلاح ميانه رو فلسطيني خسته و نااميد شدند، با الگو قرار دادن مبارزات آزادي بخش حزب الله لبنان در بيرون كردن رژيم اشغالگر صهيونيستي ازجنوب لبنان و بدنبال آن پيروزي در جنگ 33 روزه، در رويكردي تاريخي و انقلابي، ماهيت مبارزه خود را از ماهيت سكولار به ماهيت ديني و اسلامي تغيير دادند و در انتخابات سال 2006 به گروه هايي روي آوردند كه از اين الگو پيروي مي كردند و همانطور كه قبلا هم اشاره شد، اين يعني همان رشد و نفوذ بيداري اسلامي كه غرب و حكام مرتجع عرب از آن به شدت وحشت داشتند و از آن مهمتر اينكه اين مسئله ديگر محدود به يك گروه شيعه و در كشوري خاص نبود بلكه اين بار يك گروه سني مذهب (حماس) و آنهم در جايي مثل فلسطين كه به عنوان قبله اول مسلمين، تحولات آن در كانون توجه افكار عمومي جهان اسلام قرار دارد و غرب و بخصوص سران مرتجع عرب به خوبي مي دانند كه پيروزي حماس در اين جنگ به اوج گيري هرچه سريعتر موج بيداري اسلامي در بين ملتهاي منطقه دامن زده و بقاي حكومت آنها را با چالشي جدي مواجه خواهد كرد.
يکشنبه 29 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]