تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838100970
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز حواسمان از غزه پرت نشود...
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز حواسمان از غزه پرت نشود...
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «جوشش غيرت هاى انسانى»،«حواسمان از غزه پرت نشود غزه حواسمان را پرت نكند»،«آموزش و پرورش در برنامه پنجم»«چرا غزه پيروز است»،«نشست اعراب در دوحه»،«ناروشني در سياستهاي اقتصادي» و... كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان
«جوشش غيرت هاى انسانى» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن ميخوانيد؛اعتراف روزهاي اخير مقامات نظامي رژيم صهيونيستي مبني بر عدم دستيابي به اهداف نبرد خونين غزه و شكست در اين عمليات از زبان وزيرجنگ و رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل و همچنين موضع گيريهاي سران سياسي اين رژيم كه با گذشت هر روز از حمله نظامي به باريكه غزه و مواجه شدن با موج مقاومت مردمي و حملات پي درپي حماس در موشك باران شهرك هاي صهيونيستي، اهداف اين جنگ را كمرنگ تر از گذشته وانمود كرده و نهايتاً به شكست خود اعتراف مي كنند، در صدر اخبار نبرد غزه قرار گرفته است.
جنگ غزه به واسطه خوي ددمنشانه صهيونيستها، حملات چندجانبه از هوا و زمين و دريا، بكارگيري انواع سلاحهاي جديد و مخرب تر و حمله مستقيم به غيرنظاميان و زنان و كودكان آن هم در منطقه اي كه مردم پيش از شروع نبرد، 18 ماه در محاصره كامل اقتصادي، مواد غذايي و دارويي و قطع برق و انرژي به سر برده بودند، تبديل به يك فاجعه بزرگ انساني شد. عدم حمايت از سوي دولت تشكيلات خودگردان فلسطين و سران كشورهاي عربي و امكان پذير نبودن امدادرساني به مردم مظلوم غزه نيز مزيد بر علت شده و به عمق فاجعه افزود.
جنگ غزه يك نسل كشي آشكار در آغاز سال جديد ميلادي بود. تصاوير منتشر شده از اجساد كودكان بي گناه فلسطيني كه زير هجمه ناجوانمردانه دشمن غرق در خاك و خون شده بودند، دل هر انسان آزاده اي را به درد آورد. اما اين جنگ عليرغم تلخي ها و چهره زشت و نفرت انگيز خود، دستاوردهايي به همراه داشت كه هر كدام از آنها را مي توان يك پيروزي بزرگ و تاثيرگذار به شمار آورد. تاثير جنگ غزه در «خيزش هاي اجتماعي» در سراسر دنيا به ويژه كشورهاي مسلمان و برانگيختن غيرت انساني، اسلامي و عربي مردم جهان و منطقه از جمله آثار و دستاوردهاي مهم اين جنگ است.
به دنبال حمله ارتش اسرائيل غاصب به غزه، حماس يك فرصت تاريخي بدست آورد تا نقش خود را به عنوان قهرمان مقاومت عليه رژيم غاصب صهيونيستي تثبيت كرده و بر روي توده هاي مردم و افكارعمومي دنيا حتي در كشورهاي عربي كه دولت هايشان اگر به حمايت علني از اقدام وحشيانه اسرائيل عليه مردم بي پناه غزه نپرداختند، با سكوت خود در برابر اين جنايات، مهر تاييد بر آن زدند، تاثير بسياري بگذارد.
دولت هاي عربي ميانه رويي چون مصر، عربستان و اردن كه راه برقراري صلح فلسطين را نه در «مقاومت» عليه 60 سال اشغالگري كه در خفت «مذاكره» مي بينند و در جريان جنگ غزه به حمايت صريح از رژيم سفاك صهيونيستي پرداخته و گناه خونهاي ريخته شده زنان و كودكان را گردن جنبش مقاومت حماس انداختند، نيز از سيل توفنده مردم كشورشان در حمايت از حماس و محكوميت جنايات اسرائيل بي نصيب نماندند.
60 سال حاكميت غاصبانه اسرائيل، 60 سال حاكميت زور و اسلحه بوده است. صهيونيست ها در باور پريشان و معيوب خود گمان مي كنند مي توان ايدئولوژي را با ضرب گلوله نابود كرد. شايد بر همين مبنا ارتش اسرائيل در سال 2006 ابتدا با شعار نابودي حزب الله لبنان وارد جنگ شد. پس از مدت كوتاهي ادعا كرد كه مي خواهد جنبش مقاومت حزب الله را قدري تخريب كند و بعد به خاطر ناتواني در پيروزي بر آنان اعلام كرد قصد داشته از خطر حزب الله جلوگيري نمايد و دست آخر پس از 33 روز نبرد با پذيرش شكست مفتضحانه خود اسلحه هايشان را غلاف كردند و راه خانه غصبي شان را پيش گرفتند.
رژيم صهيونيستي در جنگ غزه و نبرد با نيروهاي حماس نيز به نوعي در شرايطي مشابه جنگ با حزب الله لبنان، اعلام كرد كه قصد نابودي ايدئولوژي و توان نظامي حماس را دارد، غافل از آنكه براي مقابله با آرمانهاي آزادي بخش مردمي كه چند نسل گلوي خود را زير چكمه غاصبان مي بيند، نيروي نظامي و تجهيزات تسليحاتي كارايي ندارد چرا كه خونهاي ريخته شده نه تنها رزمندگان حماس را حذف نكرده بلكه باعث تقويت جنبش مردمي مقاومت و حمايت روزافزون مردم جهان از جبهه به ظاهر ضعيف آنان شده است.
به دنبال جنگ غزه موج حمايت هاي مردمي از حماس و خيزش هاي اجتماعي در سراسر دنيا بلند شد. صدها هزار نفر جمعيتي كه يكصدا نابودي اسرائيل را فرياد مي زدند در كشورهايي چون انگليس، آلمان، مصر، اردن و عربستان به خيابانها آمدند و برخلاف حكومت هاي وابسته شان خواستار توقف جنگ در غزه شدند.در انگليس جمعيتي بالغ بر صدهزار نفر در ميدان ترافالگار لندن در حمايت از آرمانهاي مردم فلسطين دست به تظاهرات زده و با پليس درگير شدند.
در تركيه نيز به يكباره فضاي عمومي اين كشور عليه حملات اسرائيل به غزه بسيج شد. از مسئولين و مقامات اين كشور گرفته تا مردم، نهادها و سنديكاها در اعتراض به رفتار غيرانساني رژيم صهيونيستي با ايراد سخنراني، برپايي تظاهرات و تجمع به محكوميت اين رژيم پرداختند.
در مصر كه مردم آن كشور حاكمان خود را شريك در جنايات غزه مي دانستند، تظاهرات و اعتراضات گسترده تر از ساير كشورهاي عربي بود. پليس مصر بارها با تظاهركنندگان برخورد كرده و سران اخوان المسلمين را دستگير و زنداني كرد تا شايد موج اعتراضات فروكش نمايد، اما چنين نشد. در مقابل حتي برخي از سازمانهاي عربي، قاهره را به گشايش گذرگاه رفح براي انتقال كمك به مردم غزه و اخراج سفير اسرائيل از آن كشور فراخواندند و در اين مورد تا آنجا پيش رفتند كه يكي از كشورهاي عربي، ورود مصري ها به آن كشور را تا زمان انتقال كمك هايش به غزه، ممنوع اعلام كرد.
در اردن نيز روزي نيست كه دامنه اعتراضات به خيابانها كشيده نشده و پرچم آمريكا و اسرائيل آتش زده نشود. عربستان هم كه سابقه اين قبيل اعتراضات مردمي را چندان نداشت ضمن اعلام ممنوعيت تظاهرات خياباني دست به دامن مفتي ها شد تا فتواي حرمت اينگونه اجتماعات را صادركنند!
يكي از نتايج مقاومت مردمي حماس در نبرد نابرابر غزه آن است كه كشورهاي سرسپرده عربي حالا در هراس اند تا مبادا موج اعتراضات مردمي به جريانهاي مقاومتي چون حزب الله و حماس تبديل شده و ساختار حكومتي و قدرت آنان را متزلزل سازد. بدون ترديد در آينده امتداد و گسترش خيزش هاي مردمي براي دولت هاي عربي كه ماموريتي جز اجراي سياست هاي دولت آمريكا و رژيم صهيونيستي ندارند، خطرساز خواهد شد.
پيداست كه حجم اعتراضات مردمي در كشورهاي اروپايي، آمريكاي لاتين، آمريكا، كشورهاي عربي و آسيايي، رژيم صهيونيستي را به مرز بحران رسانده است.آنچه از وضعيت افكارعمومي در سطح جهان برمي آيد اين است كه رژيم غاصب اسرائيل و حامي هميشگي آن-آمريكا -وضعيت بسيار بدي در مقابل افكارعمومي بين المللي دارند.
خيزش هاي مردمي در سطح جهان نه تنها رژيم صهيونيستي و حكام عرب بلكه كشورهاي غربي را نيز دچار بحران داخلي بيشتري كرده است. آمريكا و اروپا كه در تب بحران اقتصادي مي سوزند، حال دچار بحران سياسي و اجتماعي نيز شده اند. مردم، سران كشورهاي خود را به خاطر وابستگي به رژيم كودك كشي كه از هيچ جنايتي در برابر انسانهاي بي دفاع و تنها فروگذار نمي كند، بازخواست مي كنند و مشروعيت - البته نداشته- اسرائيل غاصب را زير سوال برده اند.
اكنون انقلاب اسلامي ايران، درس آموز مكتب مقاومت و ايستادگي ملتهاي مظلوم در برابر ظالمان شده، كساني كه از ستم ستمگران به ستوه آمده و با تاسي به الگوي پرافتخار انقلاب اسلامي و با ايمان به آرمانهاي رهايي بخش به مقاومت و ايستادگي رو آورده اند.
اين روزها خون به جوش آمده ملت هايي كه به حمايت از حماس و آرمان فلسطين و در محكوميت جنايات ارتش اسرائيل در جنگ غزه، مشت هاي خود را گره مي زنند، بوي زيتون دارد. آفتاب پيروزي از افق خيزش هاي مردمي ملت هاي آزاده جهان طلوع كرده است.
آفتاب يزد
«حواسمان از غزه پرت نشود غزه حواسمان را پرت نكند» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ سومين هفته از هجوم وحشيانه اسرائيل به غزه در حالي به پايان مي رسد كه نشانههاي سقوط اخلاق در دنياي سياستمداران بيش از هر زماني آشكار شده است. آنچه امروز در غزه ميگذرد تنها حمله به يك گروه مقاوم، سلحشور و مردمي نيست كه البته ممكن است برخي موضعگيريهاي پيشين آن مورد تاييد برخي افراد نباشد. فاجعه غزه را حتي نبايد تنها تلاش براي نابود كردن يك ملت دانست كه البته اين موضوع نيز اهميت زيادي دارد.
آنچه فجايع سه هفته اخير غزه را در بالاترين درجه اهميت قرار ميدهد نهادينه شدن بيغيرتي درميان كساني است كه حتي ديگر براي به خواب زدن خود هم تلاش نميكنند. امروز در تمام كشورهاي عربي در هر كوچه و خيابان فرياد همراهي ملتها با مظلومان غزه به گوش مي رسد و ضعيفترين چشمها نيز به راحتي ميتواند تصوير پدري را ببيند كه در شدت بُهتزدگي، نقاط تير خورده در بدن سه فرزند خردسال خود را نشان ميدهد كه به دست جنايتكاران صهيونيست به شهادت رسيدهاند، اما مدعيان ديروز «عروبت و غيرت عربي» حتي ديگر نام غيرت عربي را بر زبان نميا~ورند! كساني كه هر سال چند بار دور هم جمع مي شوند و براي خالي كردن عقدهها، مالكيت ايران برجزاير سه گانه را زير سوال مي برند امروز حتي حاضر نيستند به دعوت يك هم زبان خود- امير قطر- براي گردهمايي پاسخ دهند؛ مبادا ناچار شوند در كنار تكرار ادعاهاي ضد ايراني خود، كلامي هم در محكوميت جنايتكاران اسرائيلي بگويند و عجبا كه بسياري از سران عراق هم در اين بيغيرتيها، پاي در همان راهي ميگذارند كه مبارك و سران عربستان، اردن، بحرين، امارات و كويت آغاز كننده و ادامه دهنده آن هستند.
اين وضعيت البته بايد براي سياستمداران ايراني - اعم از حكومتي و غيرحكومتي- هم عبرت آموز باشد. برخي مسئولان دولتي و حاميان آنها،دريكي دو سال اخير مرتبا تعداد سفرها و ملاقات با بعضي از همين سران عرب را از موفقيتهاي بي نظير دولت فعلي برشمردهاند. در همين مدت رسانههاي طرفدار دولت نيز به نمايش عكسهايي پرداختند كه مسئولان دولتي را دست در دست بعضي از سران كشورهاي عربي نشان ميداد. امروز بايد بر مسئولان دولتي آشكار شده باشد كه در محاسبات خود نسبت به مباني فكري و سياسي بسياري از سران عرب اشتباه كردهاند. همانطور كه قاعدتا براي همگان آشكار گرديد كه مردم اسرائيل از بدترين مردم در سراسر جهان هستند به طوري كه سران رژيم صهيونيستي براي جلب آراي آنها در انتخابات آينده، مسابقه »كودك كُشي« در غزه به راه انداختهاند. بعضي از گروههاي سياسي مدعي روشنفكري و پيشتازي هم بايد امروز فهميده باشند كه برخي سخنان آنان در مقصر جلوه دادن گروههاي مقاومت،حتي ديگر براي »نمايش روشنفكري « به كار نميا~يد. اكنون همه ما بايد بدانيم كه غزه،خاكريز اوليهاي است كه »دشمنان اخلاق« اگر خداي نخواسته در آن به كوچكترين موفقيتي برسند گامهاي بعدي را در ساير نقاط جهان براي به خاك سپردن »انسانيت« برخواهند داشت.
اما روي ديگر سكه به مسائل داخلي باز ميگردد. حقيقت آن است كه دشمنان ملتهاي آزاده جهان، تلاش ميكنند با هر تيري چند نشانه را بزنند. قطعا يكي از اين اهداف ونشانهها،جلوگيري از پيشرفت و توسعه ملي و همه جانبه كشورهاي مستقل - از جمله ايران- است. پس مراقب باشيم انجام وظايف انساني نسبت به مظلومان غزه، حواس ما را از برخي تحولات مديريتي و اقتصادي داخل كشور منحرف نكند. اخباري كه در روزهاي اخير در رسانهها و مطبوعات -اعم از اصلاح طلب و اصولگرا- منتشر شده است نشان ميدهد كه احتمالا بعضي از مديران، تمايل دارند از فضاي فعلي براي تثبيت بي سرو صداي برخي تصميمات خود بهرهگيري نمايند. اعتراض همزمان چند رسانه اصولگرا و اصلاحطلب به قراردادگازي با تركمنستان و عدم پاسخگويي مسئولان مربوطه به آن، اعلام قطعيت واگذاري اپراتور سوم مخابرات به يك شركت اماراتي و سكوت اصولگراياني كه تنها چهار سال قبل ورود يك شركت خارجي - ترك سل- به سيستم مخابراتي كشور را برخلاف امنيت ميدانستند، كنار گذاردن بي سرو صداي يك استيضاح و جلوگيري از افشاگري يك نماينده در خصوص تعداد واقعي امضا كنندگان استيضاح و كساني كه امضاي خود را پس گرفتهاند، ابراز ترديد «وزير كار دولت نهم» نسبت به آمارهاي مربوط به كاهش بيكاري و نگراني او از ركود اقتصادي، تاخير بيسابقه در تقديم بودجه سال 88 به مجلس كه قطعا ميزان دقت نمايندگان در بررسي آن را تحت تاثير قرار ميدهد، افزايش بي سرو صداي نرخ سود بانكي عليرغم تبليغات پر حجم در مورد كاهش نرخ سود، بلاتكليفي در ارائه گزارش ساليانه دولت از عملكرد برنامه چهارم و نهايتا افول ناگهاني اظهار نظرها نسبت به مباني مورد نظر دولت در طرح تحول اقتصادي عليرغم كيفيت و كميت ابراز نگرانيها در ماههاي اخير،از موضوعاتي است كه به نظر ميرسد تاحدودي تحتالشعاع انجام وظيفه اخلاقي ،ديني وانساني نسبت به حوادث غزه قرار گرفته است.
فراموش نكنيم كه اگر ميخواهيم از ساير همكيشان و هم نوعان خود در سراسر جهان حمايت موثر داشته باشيم شرط اوليه آن، قوت داخلي است كه اين قوت نيز مستلزم دقت كافي در همه امور و وانگذاردن هيچ مسئلهاي به خاطر مسئله ديگر است.
رسالت
«آموزش و پرورش در برنامه پنجم» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن مي خوانيد؛سياستهاي كلي برنامه پنجم با رويكرد مبنايي پيشرفت و عدالت از سوي مقام معظم رهبري به رئيس جمهور ابلاغ شد تا دولت و مجلس و تمامي برنامهريزان كشور براساس اين سياستها، برنامه پنجم توسعه كشور را طراحي كنند و انتظار طبيعي آن است كه تجربيات چهار برنامه گذشته دقيقا مورد بهرهبرداري قرار گيرد و برنامه پنجم كارآمدتر و منسجمتر تدوين شود.در اين ميان به اين سوال نيز بايد پاسخ دادكه دستگاه عظيم تعليم و تربيت كشور در برنامه پنجم - كه گامي در راه دستيابي به اهداف سند چشمانداز است چه منزلت و در عين حال چه مسئوليتي دارد؟
مجموعه ابلاغ شده مشتمل بر 45 سياست كلي است كه باتوجه به برخي شفافسازيهايي كه ذيل بعضي از آنها آمده است جمعا بالغ بر 98 مورد ميشود و در بند هشت بخش امور علمي و فناوري، سياستي كه آموزش و پرورش بايد در تدوين برنامه پنجساله خود تعقيب كند چنين تبيين شده است؛ “تحول در نظام آموزش و پرورش با هدف ارتقاي كيفي آن براساس نيازها و اولويتهاي كشور در سه حوزه دانش، مهارت و تربيت و نيز افزايش سلامت روحي و جسمي دانشآموزان” براي آشنايي بيشتر با ابعاد اين تحول بنيادين و پيشنيازها و الزامات آن، ميبايست به نقش كليدي دستگاه تعليم و تربيت و جايگاه زيربنايي آن در تمامي برنامهريزيهاي كشور توجه كرد. به بياني روشنتر زيرساخت همه زيرساختها آموزش و پرورش است و در هر عرصهاي اگر بناست اقدامي اساسي و زيربنايي و ماندگار انجام شود بايد از مدرسه آغاز كرد. شواهدي از سياستهاي برنامه پنجم ميتواند گواه اين ادعا باشد.
به عنوان نمونه در بخشي از سياست هاي فرهنگي بر”تقويت قانونگرايي و انضباط اجتماعي و خودباوري، وجدان كاري و قناعت و روحيه كار جمعي و” ... تاكيد و در بخشي ديگر به “مقابله با جريانات انحرافي در حوزه دين و زدودن خرافات” اشاره شده است. چه كسي ترديد دارد كه تنها با تربيت صحيح و مستمر طي سالهاي مدرسه ميتوان اين فضايل اخلاقي را در نسل آينده نهادينه ساخت و انسانهايي كه با اين خصوصيات تربيت و آراسته شده باشند، خود براي پالايش فضاي فرهنگي جامعه همت ميگمارند.
همچنين در سياستهاي علمي و فناوري “بر ارتقاي جايگاه پژوهش و نوآوري و توليد علم و فناوري” تاكيد شده است. در اينجا هم نقش نظام آموزشي كشور در پرورش روحيه علم دوستي و تفكر خلاق در كودكان و نوجوانان بركسي پوشيده نيست و از اين دوران است كه ميتوان دانشآموزان را با انديشيدن و مطالعه و خلاقيت مانوس و علاقهمند ساخت.
در سياستهاي اجتماعي نيز به مواردي اشاره شده است كه با سرمايهگذاري در آموزش و پرورش ميتوان به آنها عينيت بخشيد، به عنوان مثال “تقويت هويت ملي جوانان” يا “اهتمام به توسعه ورزش” و يا تاكيد بر رويكرد “انسان سالم” را بايد از مدرسه آغاز كرد. در اين فصل در موضوع ارتقاي امنيت اجتماعي صريحا به ضرورت استفاده از ابزارهاي آموزشي براي پيشگيري اشاره شده است.
سياستهاي اقتصادي در دو بخش ابلاغ شده است. در بخش رشد اقتصادي اصولا تقويت انگيزه و روحيه فعاليتهاي توليدي و اقتصادي بايد به عنوان يكي از محورهاي تربيتي در نظام جديد آموزشي كشور مورد توجه قرار گيرد تا در درازمدت جامعه به رشد مطلوب اقتصادي برسد. در عين حال توجه به اهميت منابع زيرزميني نفت و گاز و يا “ارزش اقتصادي، امنيتي و سياسي و زيستمحيطي آب” را بايد از دوران كودكي آموزش داد.
در بخش گسترش عدالت اجتماعي نيز علاوه بر رسالتي كه آموزش و پرورش در تربيت انسانهاي عدالت باور و عدالتمحور دارد در موارد خاصي نظير ماده 35 كه بر “اقدامات لازم براي جبران عقب ماندگيهاي حاصل از دورانهاي تاريخ گذشته” تاكيد ميكند، بيترديد اساسيترين اقدام، تلاش براي حاكميت عدالت آموزشي و فراهم ساختن فرصتهاي برابر براي رشد استعدادهاي دانشآموزان مناطق محروم است و مجهز شدن به سلاح علم، ميتواند ريشه فقر و محروميت را در خانواده و محيط بخشكاند.
در امور سياسي، دفاعي و امنيتي هم تقويت حضور و مشاركت مردم” درعرصههاي گوناگون را بايد از دوران تحصيل به دانشآموزان آموخت، دانشآموزاني كه امروز در مسئله هستهاي يا دفاع از مظلومان غزه و نظاير آن حضوري فعال داشته باشند، فردا نيز در صحنههاي مختلف نقش و رسالت خويش را ايفا خواهند كرد.همچنين در اين بخش به ضرورت “تقويت زير ساختهاي انسجام و همبستگي ملي” اشاره شده است كه كارآمدي معلم و مدرسه در تحقق اين هدف بينياز از توضيح است چنانكه مقام معظم رهبري اشاره فرمودند كه: “منزلت معلمي يعني تاثيرگذاري در روند تاريخي و مرزبندي فرهنگي يك ملت”.باتوجه به آنچه كه اشاره شد به نظر ميرسد مفهوم سياست “تحول در نظام آموزش و پرورش”تا حدودي روشن شده باشد. نظام آموزش و پرورش كشور بايد براساس اصول و مباني نظام اسلامي تحولي بنيادين بيابد و تربيت انسان مطلوب را الگوي خويش قرار دهد، الگويي كه با استناد به قانون اساسي، سند چشمانداز، انديشههاي حضرت امام(ره) و رهنمودهاي مقام معظم رهبري ترسيم شده است و با حاكميت نظام مطلوب براساس فلسفه تعليم و تربيت اسلامي است كه مراكز آموزشي ما ميتوانند ازعهده وظيفه خطير خويش به عنوان نهاد مادر و تربيت كننده انسان برآيند و با پاسخگويي به انتظارات ديگر دستگاهها، بستر خدمتگزاري براي آنها را مهياتر سازند.اگر آموزش و پرورش اين نقش كليدي و شگفتانگيز را دارد، نبايد آن را هم عرض ديگر وزارتخانهها ارزيابي كرد زيرا وظيفه همه وزارتخانهها ارائه خدمات و يا توليدات براي انسانها است اما اين وزارتخانه وظيفهاش توليد “انسان» است. بلكه بايد دولت و مجلس و همه دستگاهها و مسئولان دست به دست هم بدهند و شرايط لازم را براي ايجاد تحول بنيادين در نظام آموزش و پرورش كشورفراهم آورند.روشن است كه به دليل دير بازده بودن دستگاه تعليم و تربيت، تحول بنيادين در اين دستگاه چنانكه رهبر فرزانه نيز پيش از اين اشاره فرمودهاند ممكن است به پانزده سال زمان نياز داشته باشد. اما انتظار ميرود در برنامه پنجم “فلسفه تعليم و تربيت اسلامي” و اصول كلي حاكم بر آن تدوين شود و به تاييد مقام معظم رهبري برسد و گامهاي نخست در اين راه برداشته شود.
اعتماد ملي
«نشست اعراب در دوحه» عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد ملي است كه در آن ميخوانيد؛با موافقت 16 كشور عربي فردا اجلاس سران كشورهاي عرب در دوحه برگزار خواهد شد.
اين اجلاس در حالي در دوحه برگزار ميشود كه سران كشورهاي عربستان سعودي و مصر رسما عدم حضور در اين گردهمايي را اعلام داشتهاند. ظاهر اين مخالفت آن است كه در ماه آينده اجلاس سران عرب در كويت برگزار خواهد شد و نيازي به اين جلسه اضطراري نيست.
اما واقعيت آن است كه عربستان سعودي به دليل مواضع نامناسب و غيرمنطبق با واقعيتهاي منطقه و افكار عمومي مردم خاورميانه، هر روز جايگاه خود را از دست ميدهد.
از سال 2002 طرح ملك عبدالله ارائه شده و سالها است روي ميز روساي اسرائيلي، آمريكايي و فلسطيني خاك ميخورد. اما در اين ميان تصميمهاي نسبتا معقولتر دولت قطر، چه در ماجراي اختلافات داخلي لبنان بر سر انتخاب رئيسجمهور و چه موضع امير و نخستوزير قطر در حمايت از مقاومت فلسطيني، نشانگر ارتقاي جايگاه اين كشور عربي و در چالش نهادن مصر و عربستان سعودي است. قطر در ماجراي تاسيس شبكه الجزيره نيز اين ظرفيت را از خود نشان داده است. در ماجراي اشغال عراق به دست آمريكا و حمله اسرائيل به لبنان و تهاجم وحشيانه به غزه، نقش اين رسانه در پوشش خبري فاجعه تهاجم غيرقابل انكار بوده است.
با اين همه، به نظر ميرسد همكاري دولتهاي عربي مسلمان، در حمايت از مردم فلسطين ميتواند ظرفيتهاي جديد سياسي و ديپلماتيك را در منطقه به رخ كشد.
جام جم
«چرا غزه پيروز است» عنوان سرمقالهي روزنامهي جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛جنگ تحميلي رژيم غاصب اسرائيل، عليه مردم مظلوم اما مقتدر غزه كه هفتم ديماه جاري آغاز شد، به نظر ميرسد به روزهاي پاياني خود نزديك شده است و مسوولان اين رژيم، زمينهسازي براي معرفي خود به عنوان پيروز جنگ را شروع كردهاند! ولي براستي پيروز واقعي اين نبرد نابرابر چه كسي است؟
پيروزي در نبردهاي نظامي مثل هر عرصه ديگري به ميزان تحقق اهداف از پيش تعيين شده بستگي دارد و بر اين اساس ارزيابي ميشود.
رژيم صهيونيستي نيز كه از ابتدا، نگران پايان جنگ بود، اهداف خود را به طور شفاف اعلام نكرد تا تير او به هر كجا اصابت كرد به دور آن دايرهاي بكشد و وانمود كند هدف همين نقطه بوده است!
براساس معادلات نظامي و اظهارات مقامات رژيم صهيونيستي، سه هدف اساسي را ميتوان براي اين تهاجم گسترده و بيسابقه برشمرد: 1- شكست مقاومت 2- پايان بخشيدن به پرتاب موشك توسط حماس 3- تضعيف پايگاه مردمي حماس
1- شكست مقاومت: مهمترين مانع دست يافتن رژيم جعلي اسرائيل به اهداف بلندپروازانهاش را بايد «مقاومت» ملت و گروههاي فلسطيني بدانيم. مقاومتي كه متجاوز از شصت سال پيشينه دارد و در برههاي كه ميرفت به سردي گرائيد با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، روح جديدي به آن دميده شد و سپس انتفاضههاي اول و دوم (انقلاب سنگ، انتفاضه الاقصي) شكل گرفت.
جريان مقاومت، با شكلگيري گروه حماس(حركت مقاومت اسلامي) در اواخر سال 1987، سازمانيافتهتر تداوم پيدا كرد تا حدي كه پس از پيروزي حماس در انتخابات پارلماني سال 2006 نهادينه شد و در قامت دولت مشروع فلسطيني ظهور يافت.مقاومت از اين پس ديگر يك جريان محدود و خواست گروه خاص نبود، بلكه آشكارا و در يك روند مردمسالار، ملت فلسطين را پشت سر خود داشت.
پيگيري قدرتمندانه آرمان فلسطين از سوي دولت حماس و نامشروع دانستن اسرائيل و احساس مخاطره شديد اسرائيل از قدرت روزافزون اين دولت، رژيم اسرائيل را برآن داشت تا براي نابودي و شكست مقاومت دستبهكار شود.
بخصوص اينكه در نشست خزانزده آناپوليس در پاييز 2007، روي تشكيل دو دولت فلسطيني مسيحي و يهودي در كشوري به نام اسرائيل توافق شده بود و وجود دولتي مثل حماس بزرگترين مانع براي تحقق اين طرح فريبكارانه بود. نگاه به بيست روز مقاومت مردم غزه و دولت حماس، براحتي نشان ميدهد امروز نهتنها مقاومت، آسيبي نديده بلكه با اقتدار و اعتماد به نفس بالاتر، استوار مانده است. اگر تا قبل از تحميل اين جنگ نابرابر، تهديدات اسرائيل احيانا ميتوانست بازدارنده ارزيابي شود امروز چون تهديد عملي شده ولي تاثيرگذار نبوده است، بازدارندگي اسرائيل ديگر سلاحي كند و از كار افتاده است.
هيمنه پوشالي اين رژيم كه در جنگ تابستان 2006 در جنوب لبنان از سوي حزبالله تركي عميق برداشته بود با مقاومت مظلومانهتر مردم غزه و حماس كه پس از ماهها محاصره و با كمترين امكانات و بدون عقبه، اين گونه پابرجا ماندند، تقريبا فروريخت و امروز ديگر توان نظامي اسرائيل، حبابي بيش نيست.
2- پايان بخشيدن به پرتاب موشكهاي حماس: هدف ديگري كه ميتوان براي اين تهاجم در نظر گرفت، پايان بخشيدن به پرتاب موشكهاي قسام از سوي حماس به سوي مناطق اشغالي است.
موشكهاي حماس، همواره براي رژيم اسرائيل رعبآفرين و نگرانكننده بوده است. اين موشكها هرچند قدرت تخريبي زيادي ندارند اما براي بزدلان بيريشه ساكن در اين سرزمين، همواره سايه مرگ تلقي ميشد و اين رژيم به دلايلي از جمله جلوگيري از روند روزافزون مهاجرت معكوس از سويي و بالا بردن ضريب امنيت اقتصادي خود از سوي ديگر، خود را ناگزير ميديد كه اين توان حماس را از او بگيرد. اما اگر پيش از اين نبرد، عمق بيست كيلومتري سرزمين اشغال شده فلسطين در تيررس موشكهاي قسام بود، امروز حداقل به 50 كيلومتر افزايش يافته و نگراني از در تيررس بودن مناطق حساسي چون ديمونا (محل استقرار موشكها و بمبهاي هستهاي اسرائيل) و تلآويو نيز به آن افزوده شده است.
و اين در حالي است كه بنا بر برخي اخبار، ذخاير موشكي حماس همچنان دست نخورده باقي مانده است.
3- تضعيف پايگاه مردمي حماس: سومين دليل محتمل براي شروع جنگ از سوي رژيم صهيونيستي، از بين بردن يا تضعيف پايگاه مردمي حماس بود. چنانچه گفته شد، اين مردم غزه بودند كه با راي خود، مقاومت را از حالت يك حركت محدود و در اختيار يك گروه خارج كرده، رسميت بخشيدند و او را نهادينه كرده و در قامت يك دولت عرضه كردند. لذا به زعم سردمداران صهيونيست، فشار و كشتار بيرحمانه مردم و بالا بردن هزينه مقاومت ميتوانست اين پايگاه را متزلزل كند.
نگاه به غزه قهرمان امروز ثابت ميكند مردم غزه به رغم جنايات انساني و كمسابقه رژيم صهيونيستي، اعتراضي به حماس ندارند و اتفاقا حقانيت اين حركت و قابل اعتماد نبودن رژيم صهيونيستي و ددمنشي اين رژيم بيش از پيش براي آنها آشكار گرديد. مردم غزه همچنين فهميدند دولت حماس قدرت لازم براي دفاع از استقلال آنها را دارد. امروز پايگاه مردمي حماس، محدود به باريكه غزه نيست و چون اقيانوسي گسترده در جاي جاي جهان شاهد حمايتهاي مردمي از غزه و حماس هستيم؛ از آذربايجان و تركيه گرفته تا آمريكاي شمالي، آمريكاي لاتين و آفريقا، اروپا و آسيا و خاورميانه و همه جا.
لذا علاوه بر اين كه رژيم صهيونيستي به هيچ يك از اهداف اصلي خود دست نيافت تا جايي كه به بحث خندهدار جلوگيري از قاچاق سلاح تنزل كرد، اين جنگ هزينههاي بسيار سنگين ديگري را نيز به اسرائيل غاصب و حاميان او تحميل كرد.
گسترش نفرت مردم جهان از اين رژيم و حاميان او بويژه آمريكا و برخي كشورهاي اروپايي، عميقتر شدن فاصله مردم با حكومتهاي عرب حامي اسرائيل، رسواتر شدن مدعيان شعارهايي چون حقوق بشر و دموكراسي، گسترش تفكر مقاومت و آشكارتر شدن كارآمدي اين تفكر از ديگر پيامدهاي بسيار مهم اين جنگ نابرابر بود.
خرابي خانههاي مردم غزه را فراموش نكردهايم و گريه و اندوه زنان و كودكان مظلوم فلسطيني قلبمان را ميفشارد. پيكر شهداي غزه و بدنهاي تاولزده از بمبهاي اسرائيل نيز بيتابمان ميكند، اما وقتي ميبينيم شكست مفتضحانه دشمن غدار را كه ميكوشد شكستش را پشت خندههاي زهرآگين پنهان كند و قامت بلند مقاومت را كه از ميان ويرانهها سرافراز ايستاده است و همراهي ميليونها انسان را در سراسر جهان و از همه مهمتر «رضايت پروردگار» را؛ اميدمان دوباره شعله ميكشد.
ابتكار
«نبوغ سياستمداران آمريكايي» عنوان يادداشت روز روزنامهي ابتكار به قلم آرش روزبه است كه در آن ميخوانيد؛ آمريكايي ها، نبوغ فوق العاده اي در خيالپردازي و داستان سرايي دارند و اين را مي توان در فيلم هاي هاليوود به عينه مشاهده كرد كه چگونه سناريوهاي آنان، در جهتي پيش مي رود كه عقل جن هم به آن نمي رسد.استعداد داستان سرايي آمريكاي ها، البته منحصر به فيلمنامه نويسان آنها نيست بلكه سياستمداران شان نيز، خوب بلدند قصه بگويند و البته فرق آنها با هاليوودي ها اين است كه به خوبي صاحبان صنعت فيلم، داستان ايشان باورپذير از آب درنمي آيد.اين چند نمونه را با هم مرور مي كنيم.
1-حدود 2 سال پيش در حالي كه در بازرسي آژانس بين المللي انرژي اتمي هيچ رديابي از انحراف ايران به سمت توليد سلاح اتمي يافت نشده بود، ناگهان آمريكايي ها شروع كردند به جاروجنجال كه ايهاالناس، ما يك لپ تاب پيدا كرده ايم كه داخل آن، اطلاعات محرمانه هسته اي ايران save شده است كه نشان مي دهد، ايراني ها دارند بمب اتم مي سازند.البته آنها، نگفتند در كجاي دنيا، اطلاعات محرمانه-آن هم اطلاعات مربوط به ساخت بمب اتمي -را درون لپ تاب مي ريزند تا لپ تاب گم شود و آمريكايي ها پيدايش كنند و بعد از ورود به آن بفهمند كه اي دل غافل! دارند بمب مي سازند، آن هم از نوع اتمي!البته بماند جنجال آنها مبني بر اينكه طرحي از بمب اتمي را در ايران يافته اند و اين در حالي بود كه اين طرح را مي توان در جستجوي گوگل نيز يافت!باور كنيد اگر ماجراي كشف اطلاعات هسته اي يك كشور از روي يك لپ تاب، فيلم مي شد، همه منتقدان به ضعف فيلمنامه خرده مي گرفتند مگر آنكه فيلم ساخته شده، كمدي مي بود!
2-در ماجراي حمله به عراق نيز اين سناريو در كاخ سفيد نوشته شد كه دولت وقت عراق موشك هايي دارد كه ظرف كمتر از يك ساعت مي توانند اروپا را شخم بزنند و به همين دليل بازرسان تسليحاتي سازمان ملل همه جاي عراق را زير و رو كردند اما خبري از اين موشك ها نبود.حتي در روزهاي آخر، كه آمريكايي ها دست بردار نبودند، صدام هم به آنها اجازه داد كه قصرهاي حكومتي و حتي اتاق خوابش را نيز بگردند. با اين حال، چون سناريوي آمريكايي ها معمولا اكشن هستند، سكانس هاي حمله نيز بدان افزوده شد و اينك كه آمريكايي ها تمام عراق را در قبضه قدرت خود دارند، باز هم خبري از آن موشك ها نيست و سناريست هاي آمريكايي، فقط در عالم تخيلات شان آن موشك ها را آفريده بودند.
3-چند روز پيش آمريكايي ها اعلام كردند ايميلي را يافته اند كه طي آن واسطه هاي خريد دولت ايران سفارش خريد اينترنتي 30 هزار تن تنگستن را كه در ساخت موشك هاي بالستيك كاربرد دارد را داده اند.احتمالا براي سناريست هاي آمريكايي نويسنده اين داستان، فرهنگ خريد اينترنتي خوب جا افتاده است و اين، اتفاقا خيلي هم خوب است زيرا خريد اينترنتي نه تنها در زمان و هزينه ها باعث صرفه جويي است بلكه مي تواند به كاهش ترافيك نيز منجر شود، ولي يادشان رفته است كه هيچ كس براي خريد چند تن تنگستن براي ساخت موشك بالستيك، ايميل و سفارش خريد اينترنتي نمي دهد تا پيك موتوري دم در بياورد و تحويل دهد... ولي در كل ايده جالبي است!
4-"ايران به حماس موشك مي دهد." اين هم از آن تخيلات است كه فقط از مخيله خيال پرداز آمريكايي ها مي تواند بروز كند. البته اگر ايران مي توانست به حماس سلاح بدهد، حتما اين كار را مي كرد ولي نمي تواند و اين مساله يك علت ساده دارد.اگر نويسندگان اين سناريو يك نقشه جغرافيا داشتند، مي فهميدند كه غزه از شمال و شرق، متصل به سرزمين هاي اشغالي (اسراييل) است. از غرب به دريا متصل مي شود و از جنوب نيز با مصر مرز مشترك كوچكي دارد.طبيعي است كه محموله هاي موشكي ايران، ابتدا به اسراييل نمي روند تا از آنجا راهي غزه شوند.ايران، با مصر هم كه رابطه ندارد تا هواپيماها يا كاميون هاي حامل موشك به كشور دوست و برادر، مصر، بروند و از آنجا با كمك اعراب متعهد و شجاع حاكم بر مصر، به غزه ارسال شوند.تمام سواحل غزه نيز كه تا كيلومترها تحت ديد و تيررس ناوچه هاي اسراييلي است و مگر مي شود كشتي هاي ايراني، موشك بار بزنند و از وسط ناوهاي اسراييلي، مخفيانه به غزه ببرند؟!اما خب، قدرت تخيل كه بالا باشد، همه چيز امكان دارد از جمله اينكه ايران يك اتوبان زيرزميني بين تهران و غزه زده و اين روزها، عجب ترافيكي است در اين بزرگترين تونل جهان!!اينها، البته مشتي نمونه خروار از قدرت خيال پردازي سياستمداران آمريكايي است كه اي بسا بايد به جاي كاخ سفيد به هاليوود مي رفتند و البته، تاريخ تماشاگر ويژه اين فيلم هاست.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقالههاي روزهاي پنجشنبه روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ اين روزها پس از غروب آفتاب خونين ترين روز تاريخ و حادثه عاشورا كه شقاوت رجاله هاي دوران را در حق فرزندان رسول خدا به خود ديد ايام تعزيه دار مصيبت جانكاهي است كه بر شهداي كربلا رفت و در پي آن شاهد جگرسوزترين مصائب و مظلوميتي است كه اهل حرم رسول الله به عنوان كاروان پيام آوران حادثه كربلا آنرا به جهانيان ابلاغ كردند. در اين ميان نقش بزرگ ام المصائب حضرت زينب (س ) و ذخيره عاشورا حضرت سجاد(ع ) در پيام رساني واقعه كربلا و بت شكني جباران از عجايب روزگار است و باعث شد در عين خزان جوانان بني هاشم در واقعه كربلا جوانه هاي آگاهي در دل تاريخ سبز شود و اسلام با حماسه و پايمردي اسراي كربلا به مشعل فروزاني براي راهنمايي بشريت تبديل شود. از اين رو بي سبب نيست كه ملت شريف ايران خود را همچنان مديون اين قيام انسان ساز بداند و به آن به عنوان ريسمان نجات بشريت چنگ بزند.
در هفته جاري رهبر معظم انقلاب طي نامه اي به رئيس جمهور سياستهاي كلي برنامه پنجم توسعه را ابلاغ كردند. اين سياستهاي كلان كه در چارچوب سند چشم انداز 20 ساله و متضمن رويكرد مبنايي براي دستيابي به پيشرفت و عدالت مي باشد داراي 45 بند و شامل سرفصل هاي امور فرهنگي علمي و فناوري اجتماعي اقتصاد سياسي دفاعي و امنيتي است دولت را ملزم به تدوين سياستهاي پنجساله براساس الگوي توسعه ايراني اسلامي با مشاركت جدي انديشه ورزان حوزه و دانشگاه كرده است .
اين هفته همچنين نقطه تلاقي ماه محرم و سوگواري شهداي كربلا با سوگواره مظلوميت مردم مظلوم غزه و رسوايي جنايات حراميان اسرائيلي بود. ملت مسلمان ايران در روزهاي اخير از هر سن و طبقه اي در ابراز همدردي و حمايت از مردم بيدفاع غزه سنگ تمام گذاشتند و با برگزاري تظاهرات در مقابل سفارتخانه هاي كشورهاي حامي رژيم صهيونيستي و دفاتر مجامع بين المللي كه در همسويي با آمريكا به مسئوليت خود پشت پا زده اند خشم خود را از آنان نشان دادند.
مسائل خارجي اين هفته نيز تحت الشعاع حوادث غزه قرار داشت و تحولات فلسطين بخش عمده مطالب گزارش و تفاسير رسانه هاي جهان را به خود اختصاص داد. اين هفته درحالي تهاجم رژيم صهيونيستي به غزه وارد دومين هفته شد كه نشانه هاي شكست صهيونيستها آشكار گرديد. منابع خبري رژيم صهيونيستي از بروز دودستگي و اختلاف شديد در ميان رهبران اين رژيم خبر دادند. همين منابع همچنين اذعان كردند اسرائيل با وجود بكارگيري حداكثر توان نظامي خود و ورود به مرحله تهاجم زميني به هيچ يك از اهدافش دست نيافته است . آنها همچنين به سردمداران رژيم صهيونيستي توصيه كردند براي جلوگيري از گسترش ابعاد افتضاح جديد ناشي از شكست در غزه هرچه زودتر اين منطقه را ترك كنند زيرا تداوم شرايط فعلي اوضاع را به سرعت براي صهيونيستها وخيم مي كند و با گذشت زمان رژيم صهيونيستي بيشتر و بيشتر در باتلاق فرو مي رود.
در همين رابطه محافل سياسي اسرائيل اعلام كردند ارتش اسرائيل تا روز شنبه به جنگ در غزه پايان خواهد داد. همزمان اعلام شد واشنگتن قصد دارد كاندوليزا رايس وزيرخارجه آمريكا را به منظور تلاش براي دستيابي به يك آتش بس به منطقه بفرستد. تا پيش از اين آمريكا و شخص رايس هرگونه توقف جنگ را رد كرده و وقيحانه اعلام نمودند كه زمان براي آتش بس مناسب نيست !
آنچه مسلم است اين است كه رژيم صهيونيستي در غزه شكست قطعي خورده و به هيچ يك از اهدافش نرسيده است . صهيونيستها به اين اميد به غزه هجوم بردند كه اولا دولت حماس را سرنگون كنند و يا اينكه رهبران حماس را از بين ببرند و دوم اينكه با كسب يك پيروزي بزرگ بر زخم هاي خود در جنگ 33 روزه لبنان كه به شدت حيثيت اين رژيم را از ميان برد و ابهت پوشالي و هيمنه ساختگي آن را فرو ريخت مرهمي بگذارند. با اينحال تمامي اين پيش بيني ها غلط و اشتباه از كار درآمد و صهيونيستها اكنون بايد خود را براي يك هزيمت بزرگتر و تبعات آن آماده سازند.
سه هفته حملات وحشيانه و همه جانبه ارتش رژيم صهيونيستي به ساكنان بي دفاع غزه حقايقي بسياري را آشكار كرد كه شايد اگر اين عمليات صورت نمي گرفت آن حقايق به اين سرعت روشن نمي شد. صهيونيستها در تهاجم به غزه آنچنانكه مشخص گرديد با كسب چراغ سبز و حمايت همه جانبه آمريكا و هماهنگي اعراب مرتجع منطقه صورت گرفت دريافتند كه با به كارگيري تمام توان تسليحاتي خود كه به ادعاي آنها ارتش برتر منطقه است و جمع آوري همه هواداران بين المللي و حاميانشان قادر نيستند اراده و مقاومت ملت فلسطين را درهم بشكنند و آنها را وادار به تسليم در برابر شرايط خود سازند. صهيونيستها چنين تصور مي كردند با تهاجم به غزه كه به گفته خودشان دو سال براي آن برنامه ريزي كرده بودند كار جناح ضد سازش را كه اينك جنبش حماس نماد و سمبل آن است يكسره خواهند كرد به ويژه آنكه دو سال و نيم محاصره غزه ساكنان اين منطقه به اندازه كافي مستاصل ساخته و آنها را مهياي شورش عليه رهبران حماس نموده است . با اينحال در طول دو هفته گذشته حتي يك مورد گزارش نشد كه مردم غزه از مسئولان حماس نارضايتي كنند و با اين عمل خود نااميدي و خشم صهيونيستها را بيش از پيش برانگيختند. قطعا همين مسئله است كه موجب شده صهيونيستها طي روزهاي اخير ديوانه وار حملاتشان به غزه را گسترش دهند و اگر روزهاي ابتداي جنگ سعي مي كردند چنين وانمود كنند كه به غيرنظاميان حمله نمي كنند ولي در روزهاي اخير حتي از درهم كوبيدن مدارس كودكان نيز ابا نكرده اند. بديهي است كه صهيونيستها با تشديد شرارتهايشان نيز در غزه طرفي نخواهند بست و شكست سرنوشت محتوم اين رژيم و تمامي جنايتكاران و غاصبان است .
خون ملت فلسطين و زنان و كودكان غزه به هدر نخواهد رفت و نهال آزادي فلسطين را باور خواهد نمود آنچنانكه از هم اكنون نيز تاثير خود را برجا گذاشته و موج همراهي و حمايت جهاني از فلسطيني ها و آرمان فلسطين و ابراز انزجار بي سابقه از صهيونيستها از دستاوردهاي اين خونهاي به ناحق ريخته است .
در اين ميان يكبار ديگر روسياهي براي حاميان بين المللي صهيونيستها و حكام سازش طلب و مرتجع منطقه خواهد ماند كه با طناب اين رژيم به چاه رفتند. با اينحال شكست رژيم صهيونيستي در غزه با ناكامي هاي گذشته اين رژيم يك تفاوت خواهد داشت و آن اين است كه بدون ترديد اين شكست به فروپاشي و اضمحلال رژيم صهيونيستي منتهي خواهد گرديد.
مردم سالاري
«پيشنهاد يك الگو براي گريز از زنگ خطر» عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم آرش محبي است كه در آن نميخوانيد؛در انتخابات مجلس هشتم بزرگي به اصلاح طلبان توصيه كرد كه با هماهنگي كامل وارد انتخابات شوند و براي حذف نشدن از عرصه سياست ايران اختلافات داخلي را كنار بگذارند و تدابير هوشمندانه اي بينديشند.چنين زنگ خطري از انتخابات مجلس هفتم براي اصلاح طلبان نواخته شده بود و پس از برگزاري چندين انتخابات كه با ردصلاحيت گسترده اصلاح طلبان همراه بوده است صداي اين زنگ بلندتر از هميشه به گوش مي رسد.
در چنين فضايي اصلاح طلبان به استقبال انتخابات رياست جمهوري دهم مي روند. البته عملكرد جريان حاكم به اصطلاح نئومحافظه كاران ايران در چهار سال گذشته به گونه اي بوده است كه بسياري از راست هاي پير و جوان نيز از عملكرد دولت نهم رضايت چنداني ندارند و حتي بسياري از آنان برخلا ف تبليغات رسانه اي كه عنوان مي كنند خط قرمزشان به قدرت نرسيدن يك اصلاح طلب است. خط قرمز، خود را انتخاب مجدد محمود احمدي نژاد به رياست جمهوري و تداوم جريان حاكم مي دانند. بحران درون گروهي جريان راست فرصتي براي اصلاح طلبان است كه در فضايي بازتر و به دور از فشارهاي چند انتخابات گذشته، با اتخاذ راهبردي مناسب، انتخابات رياست جمهوري دهم را به نفع خود رقم بزنند و پس از چند سال به عرصه قدرت باز گردند و هم پايه هاي حضور شان در بازي قدرت را تحكيم و تقويت كنند. از آغاز فعاليت هاي انتخاباتي اصلاح طلبان گزينه هاي مختلفي براي كانديداتوري اين جناح در انتخابات رياست جمهوري دهم مطرح شده است. مطرح شدن اسامي متعدد در فصل رايزني ها امري طبيعي و حتي مطلوب است و چنانچه در هنگام تصميم گيري نهايي براي انتخابات كانديداي واحد دردسرساز نشود قابل قبول و حتي نشانه توسعه و بلوغ سياسي گروه هاي اصلاح طلب است. تعدد كانديداها وقتي به نقطه ضعف اصلاح طلبان تبديل مي شود كه در هنگام تصميم گيري نهايي هر گروه يا حزب بدون توجه به فضاي انتخاباتي و آرايش سياسي جناح مقابل و شرايط حقيقي و حقوقي كانديداي موردنظر خود، بر روي وحدت همه گروه ها بر كانديداي اختصاصي خود پافشاري كنند و در نهايت به مانند انتخابات شكست بار سال 84 اصلاح طلبان با چند كانديدا وارد عرصه شوند.
اصلاح طلبان نبايد فراموش كنند رئيس دولت فعلي با تمام انتقاداتي كه به عملكرد آن وارد است و سطح بالاي نارضايتي عمومي از سياست هاي دولت به ويژه در بخش اقتصاد، اصلي ترين رقيب آنها در انتخابات رياست جمهوري است. خوش بيني كاذب اصلاح طلبان به راي آوري قطعي كانديداهاي خود مي تواند براي آنان بسيار گران تمام شود و نقطه پاياني به حضور آنان در عرصه سياست باشد. احمدي نژاد در كنار تمام ضعف هاي خود به دليل جايگاه حقوقي خود از امكانات و ابزاري برخوردار است كه او را در ميان ساير كانديداهاي بالفعل و بالقوه در جايگاه خاصي قرار مي دهد. براي تفهيم اين امر كافي است به حمايت هاي مستقيم و غيرمستقيم صدا و سيما و برنامه ريزي دقيق رسانه ملي براي حمايت از احمدي نژاد توجه شود. به راستي چند وقت است كه چهره محمدباقر قاليباف درصدا و سيما عرضه نشده است و عملكرد شهردار تهران به عنوان يكي از رقباي جدي احمدي نژاد انعكاسي در رسانه ملي ندارد. وقتي كه صدا و سيما به رقيبان هم جريان احمدي نژاد اين گونه لطف دارد! نحوه برخوردش با اصلاح طلبان اظهرمن الشمس است.
در چنين فضايي اصلاح طلبان براي خروج از عرصه تعدد و تكثر غيرعاقلانه كانديدا و رسيدن به كانديداي واحد بايد چند نكته را مورد توجه قرار دهند: اول اينكه خطر حذف خود را جدي بگيرند و به قول معروف خود را مستثني از تجربه هاي تاريخي نبينند.
دوم، درباره لزوم رسيدن به كانديداي واحد از حالت شعار دادن به شرايط عمل برسند. به نظر مي رسد كه اصلاح طلبان در چند انتخابات گذشته بيش از آنكه بر لزوم وحدت واقف باشند به تكرار زباني و شعاري آن بسنده كرده اند و در عمل نيز متكثر و متعدد وارد انتخابات شده اند. پس از توجه عملي و حقيقي به لزوم وحدت و انتخاب كانديداي واحد مي بايست چند نكته مطمح نظر باشد. اول از همه كانديداي واحد بايد امكان بالايي براي راي آوري داشته باشد. دوم، بيشتري�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]
-
گوناگون
پربازدیدترینها