تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837164164




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: حسين امامي دموكراسي و منتقدانش‌


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: حسين امامي دموكراسي و منتقدانش‌
خبرگزاري فارس: دموكراسي شكلي از جامعه سياسي است كه در آن ارزش‌ها نسبي‌اند، بنابراين در برخورد با يكديگر قرار مي‌گيرند و انتقاد از ارزش‌ها امكان‌پذير است.


دموكراسي، تركيبي است از دو كلمه يوناني DEMOS يعني مردم و؛ KERATOS يعني قدرت و حكومت و معني آن حكومت مردم يا مردم‌سالاري است. اين تركيب نخستين‌ بار، 500 سال پيش از ميلاد مسيح‌(ع) در كشور يونان تجربه شد. مردم در زمان‌هاي معين براي انتخاب نمايندگان خود در امور شهر و قضاوت، گردهم مي‌آمدند؛ اما اين تجربه با توفيق قرين نشد و دموكراسي يونان در حقيقت دموكراسي اقليت بود، چرا كه گروه‌هاي اجتماعي وسيعي بيرون از حلقه شهروندان قرار مي‌گرفتند و حق مداخله در حكومت را نداشتند.

از‌ جمله خارجيان ساكن دولتشهرها، زنان و بردگان كه بخش بسيار مهمي از جمعيت دولت شهر را تشكيل مي‌دادند. دموكراسي اگر‌چه يكي از قديمي‌ترين اصطلاحات فلسفه سياسي است؛ اما هنوز تازگي خود را از دست نداده است. مردم‌سالاري پر‌كاربردترين اصطلاح فلسفه سياسي ميان مردم در عصر حاضر بويژه در كشورهايي است كه به لحاظ سياسي تازه به اين شيوه حكومتي روي آورده‌اند. در اين مقاله نويسنده ابتدا مفهوم دموكراسي را از نظر تاريخي بررسي و سپس به نظرات منتقدان شيوه حكومتي دموكراسي اشاره كرده است.

دانشمندان و محققان سابقه دموكراسي را در تاريخ كهن سومر، در نيمه هزاره چهارم پيش از ميلاد بازيافته‌اند. ياكوبسن در كتاب خود به نام «پيش از عصر فلسفه» مي‌نويسد: «در دموكراسي بدوي سومر، قدرت نهايي سياسي در دست مجمع عمومي شهر قرار داشت كه از تمام مردم بالغ و آزاد تشكيل مي‌شد. به طور ‌متعارف، امور روزمره جامعه را شوراي معمرين شهر اداره مي‌كرد. تمام كارهاي بزرگ و تمام تصميم‌هاي مهم از مجمع عمومي همه اتباع سرچشمه مي‌گرفت».

محقق ديگري به نام اسپنسر مي‌نويسد: «مقام مجمع شهر سومري كه اهميت تاريخي‌اش بتازگي شناخته شده بر پايه مشورت استوار بود و آن دلالت داشت بر محدود كردن قدرت سياسي. فرض اين بود كه هيچ امر مهم اجتماعي به اجرا درنيايد مگر اين ‌كه پيشتر به تصويب مجمع برسد. سومريان اين تدبير را در نگهباني استقلال شهر بر ضد حكمراني فردي به كار گرفتند».

دانشمند ديگري به نام ساموئل كرامر در مقدمه‌اي كه بر ترجمه يكي از متن‌هاي سومري نوشته است، مي‌گويد: «به نظر نمي‌آيد كه روش زندگي موسوم به دموكراسي و مهم‌ترين بنياد آن يعني مجمع سياسي، محصول تمدن مغرب‌زمين و در انحصار آن بوده است و به تصور كسي نمي‌آيد كه نخستين مجمع سياسي تاريخ مدون بشر، در شهرهاي مستقل سومر پديد آمده باشد».

گذار حدود 30 كشور در فاصله سال‌هاي 1990 - 1974 از نظام سياسي غيردموكراتيك به نظام سياسي دموكراتيك، دليلي بر گسترش و اقبال همگاني به مردم‌سالاري است. شايد به چنين دلايلي باشد كه آمارتياسن، مدعي جهانشمول بودن دموكراسي است.

همان ‌طور كه گفته شد، مفهوم دموكراسي به معني شكل حكومت، سابقه‌اش به يونان باستان مي‌رسد؛ اما معني جديد آن مربوط مي‌شود به قيام‌هاي انقلابي جامعه ‌غربي اواخر سده هجدهم.

اواسط سده بيستم، در بحث‌هاي مربوط به معناي دموكراسي 3 برداشت مهم مطرح شده است. دموكراسي به معني شكل حكومت، برحسب منابع قدرت براي حكومت بر پايه مقاصدي كه حكومت در پيش مي‌گيرد و بر مبناي شيوه و روال‌ كاري كه در تشكيل حكومت به ‌كار گرفته مي‌شود، تعريف شده است.

در تعريف دموكراسي، دشواري‌هاي جدي و ابهام وقتي پا به ميان مي‌گذارند كه بخواهيم از منابع قدرت حكومت يا مقاصدي كه حكومت در پيش ‌دارد، بهره بگيريم. در اين بررسي، دموكراسي بر بنياد شيوه و روال كار حكومت مورد نظر است. در ديگر نظام‌هاي حكومتي افراد بر مبناي تولد، بخت و اقبال، ثروت، زور و تجاوز، گزينش بين خود، دانايي، انتصاب يا گذراندن امتحان، به قدرت و رهبري مي‌رسند. در دموكراسي بر مبناي روال كار اصل، انتخاب رهبران به وسيله مردم از طريق انتخابات آزاد رقابتي است.

ما نبايد دموكراسي را با حاكميت اكثريت يكي بدانيم. دموكراسي الزامات پيچيده‌اي دارد كه شامل راي‌گيري و احترام به نتايج انتخابات مي‌شود؛ اما مستلزم حفاظت از حقوق و امتيازات شهروندي و آزادي‌ها، احترام به حقوق قانوني، تضمين گفتگوي آزاد و توزيع بدون سانسور و اخبار و تفسير بيطرفانه نيز است. دموكراسي يك نظام مكانيكي نيست و تنها از يك قاعده نظير حاكميت اكثريت تشكيل نمي‌شود.

دموكراسي نظامي است كه الزامات زيادي دارد. در تعريف دموكراسي بر حسب انتخابات آزاد، به حداقل قناعت شده است. در نظر بعضي ديگر، تعريف دموكراسي بسياري از نكات ضمني ايده‌آلي و جامع را شامل مي‌شود. در نظر اينها دموكراسي واقعي عبارت‌ است از: آزادي، مساوات و برادري. در تئوري كلاسيك دموكراسي، دموكراسي بر حسب اراده مردم و نفع مردم تعريف شده است.

دموكراسي علاوه بر دارا ‌بودن ارزشي ‌ذاتي براي شهروندان و اهميت ابزاري در تصميمات سياسي، داراي اهميت ساختاري نيز است. ادعاي دموكراسي به مثابه يك ارزش جهاني بايد ملاحظات را مورد توجه قرار دهد.

ادعاي دموكراسي مبني بر ارزشمند بودن، تنها بر يك شايستگي خاص متكي نيست. كثيري از ارزش‌ها در اينجا نمايان مي‌شوند كه از‌جمله آنها عبارتند از: نخست، اهميت گوهري مشاركت سياسي و آزادي در زندگي انسان. دوم، اهميت موثر محرك‌هاي سياسي در حفظ و تداوم پاسخگويي و مسووليت‌پذيري حكومت‌ها و سوم، نقش ساختاري دموكراسي در صورت‌بندي ارزش‌ها و فهم نيازها، حقوق و تكاليف.

قدرت حاكميت از سوي مردم و براي مردم، قدرتي كه حقوق اساسي شهروندان را به بركت استقلال قوه قضايي رعايت كند، مراقب تندروي‌هاي قدرت بويژه به وسيله يك سازمان‌عالي (شوراي قانون اساسي يا ديوان‌عالي) باشد، وجود احزاب سياسي گوناگون به گفت ‌و ‌شنود سياسي ميدان دهد و با انتخابات همگاني كه بتدريج گسترده‌تر مي‌شود از مشروعيت برخوردار باشد.

دموكراسي شكلي از جامعه سياسي است كه در آن ارزش‌ها نسبي‌اند، بنابراين در برخورد با يكديگر قرار مي‌گيرند و انتقاد از ارزش‌ها امكان‌پذير است.

با وجود اين دموكراسي از ديدگاه‌ها و نقطه‌نظرات مختلفي مورد انتقاد قرار گرفته است. شايد اولين حُسن انتقاد اين باشد كه مي‌تواند در شناسايي نقاط ضعف و رفع آن به انتقادشونده كمك كند. اهميت نقادي و انتقادپذيري ميان انديشمندان بسيار مهم است، تا به اين حد كه پوپر، عقل را به معني قبول آمادگي براي انتقاد از طرف خود و ديگران تعريف مي‌كند و روش انتقادي را جرياني عام‌تر از آزمون تجربي مي‌داند. در ادامه اين مطلب، انتقادات تعدادي از انديشمندان از دموكراسي مطرح مي‌شود.

كورنليوس كاستورياديس: در انديشه كاستورياديس، تنها در جايي دموكراسي وجود دارد كه در آنجا تقاضاي خودمختاري وجود داشته باشد و مقصودش از جامعه خودمختار، جامعه‌اي است كه سازماندهي صريح جامعه به دست خود جامعه باشد. به اين معني كه سازماندهي چنين جامعه‌اي حاصل كار اعضاي آن ‌جامعه باشد. به بيان ديگر جامعه خودمختار جامعه‌اي است كه به دست خود ايجاد مي‌شود و به دست خود تغيير مي‌كند. به اين ترتيب كاستورياديس شيوه ارائه و كاربرد كنوني كلمه دموكراسي را نمي‌پذيرد؛ بنابراين تعريف وي از دموكراسي مستقيم برخاسته از نقدي است كه از اشكال مختلف اعمال قدرت به عمل مي‌آورد. هريك از اين شيوه‌‌هاي اعمال قدرت، در نظر وي، نفي عملي نهاد دموكراسي هستند.
كاستورياديس مسلما ابا دارد از اين كه اصطلاح دموكراسي را در گفتگو از جوامع غربي به كار برد؛ اما در عوض آنها را اليگارشي‌هاي ليبرال مي‌داند. وي مي‌گويد: دموكراسي به معناي قدرت مردم است و حال آن‌كه رژيم‌ها در كشورهاي غربي زير سلطه قشرهاي خاصي مانند سرمايه‌داران، صاحبان صنايع بزرگ، مقامات عالي‌رتبه دولتي، سياسي و... قرار دارند.

گائتانو موسكا: موسكا، جامعه‌شناس و متخصص علوم سياست ايتاليايي، يكي از مشهورترين منتقدان و مخالفان دموكراسي است. وي معتقد است لازمه ظهور تاريخ، وجود دو طبقه حاكم و فرمانبردار است. سياست، مجمع اشراف است و دموكراسي، وهم و خيالي بيش نيست.
موسكا مي‌گويد: نماينده در واقع بايد منافع راي‌دهنده خود را مدنظر داشته باشد، همچنان‌كه اين مطلب در حقوق خصوصي رعايت مي‌شود؛ در حالي‌كه نماينده جامعه در عمل به آزادي‌هاي بي‌حد‌وحصري دست مي‌يابد كه نياز دائم به مشورت با راي‌دهنده خود را احساس نمي‌كند و از آن گذشته از احساسات او سوء‌استفاده نيز مي‌كند و تحت تاثير مقاصد خود قرار مي‌دهد و به همين دليل اين نمايندگي به رابطه‌اي يكطرفه كه بيشتر به نمايشي مسخره مي‌ماند تا نمايندگي ملت تبديل مي‌شود. وي ادامه مي‌دهد: در اين ارتباط يك قاعده كلي حكمفرماست؛ يعني طبقه سياستمدار مقاصد خود را به وسيله باورها و اعتقاداتي كه بر جامعه حكمفرما شده است در قالبي بظاهر عقلاني ارائه مي‌دهد تا با مقاصد خود جامه عمل بپوشاند. كافي است فقط گروهي اندك از آنان يعني وابستگان سياست در ميان اقشار جامعه با تبليغات دائمي اين اهداف را زنده نگاه داشته و به اهداف و منافع خود دست يابند.

گروه اندك نخبه در جامعه با تاثيرگذاري بر طبقه متوسط، پايه‌هاي قدرت خود را مستحكم مي‌كند، طبقات پايين‌ نيز از طبقه متوسط جامعه تاثير مي‌پذيرند و به اين‌ترتيب همواره گروهي اندك ولي با نفوذ بر گروه اكثريت مطيع (توده) حكم مي‌رانند.

رابرت ميشلز: وي قانون آهنين اليگارشي را مهم‌ترين و پابرجا‌ترين قانون ابدي جوامع سياسي در جهان مي‌داند و به همين دليل او اجرا، استقرار و دوام دموكراسي را در عمل غيرممكن مي‌داند. اگر‌چه او، دموكراسي را آرزو مي‌كند. ميشلز عقيده داشت كه دموكراسي به وسيله مردم و براي مردم هيچگاه معني پيدا نمي‌كند، بلكه دموكراسي به دست مردم و براي نخبگان معني پيدا كرده و نافع مي‌شود.

وي معتقد بود كه هيچ گروه، حزب يا دولتي بدون داشتن سازمان نمي‌تواند استمرار پيدا كرده و به اهداف خود نايل آيد و بايد اين اصل اساسي را پذيرفت كه در حقيقت سازمان معنا و عملكرد واقعي اليگارشي است و دولت هيچگاه چيزي غير از سازمان يك اقليت نبوده است كه همواره مراقب حفظ و استمرار قدرت و امتيازات خود است. سازمان ايجاد نظم مي‌كند، پس محدود‌كننده آزادي است و باعث محافظه‌كاري مي‌شود.

با اين كه ميشلز انتقادات شديدي به دموكراسي وارد مي‌كند و به آن بدبين است؛ اما آن ‌را از انواع ديگر حكومت‌ها بهتر مي‌داند و به عبارت ديگر شر و ضرر دموكراسي را كمتر از شر ديگر انواع حكومت‌ها مي‌داند.

جورج گسينگ: وي در برابر هجوم دموكراسي و نيروهاي عصر جديد به دفاع از اشرافيت فكري و به مبارزه با دموكراسي، سوسياليسم و جامعه مدرن برخاست. وي معتقد بود كه دموكراسي انسان‌ها را به شكل توده در مي‌آورد و انسان‌ توده‌اي موجودي تباه و شرور خواهد بود و يگانه راه گريز از ناروايي‌هاي تمدن مدرن پناه بردن به سنت‌هاست.

وي مي‌گفت: سازمان سياسي و اجتماعي هر جامعه‌اي بتدريج طي نسل‌هاي متوالي و متناسب با ذهنيت و خلقيات مردم پديد مي‌آيد، بنابراين نمي‌توان بدون آسيب رساندن به خلقيات و ذهنيات مردم آن سازمان را دگرگون كرد. سنت مبتني بر عقل سليم است و ربطي به آرمان‌‌هاي انتزاعي و خيالي دموكراسي ندارد. پس راه‌حل مسائل جامعه مدرن را به هيچ روي نمي‌توان در دموكراسي يافت. بايد مدرنيته عنان‌گسيخته و سرگردان را با سنت و حكومت اشرافي مهار كرد.

دبليو. اچ. مالاك: وي معتقد بود دموكراسي در رد و انكار نقش رهبران خطايي فاحش مرتكب شده و تصوري نادرست از رهبران رايج كرده است. به اين معنا كه نقش آنان صرفا بيان خواست‌هاي اكثريت شده است؛ حال آن‌كه مردم ذهنيت مستقلي از خود ندارند. با اين همه بنا به استدلال مالاك، ضرورت رهبر بودن گروهي كوچك به معناي انقياد اكثريت نيست، حال آن‌كه سوسياليسم مي‌خواهد با توسل به زور به اهداف خود دست يابد.

وي مي‌گويد: در دولت متمدن، دموكراسي فقط در پرتو همكاري با اليگارشي تعيين مي‌يابد. وي معتقد است در عصر مدرن، بي‌ديني عامل اصلي هرج و مرج اجتماعي است و پوزيتيويست‌ها و دانشمندان جديد با حذف خداوند و تسليم به علم، طبيعت انسان را در سرگرداني و بيچارگي عميقي گرفتار كرده‌اند. دموكراسي جديد نيز با تكيه بر اين آموزه‌ها بر اصول عقل محض تاكيد مي‌كند و به تمدن اخلاقي انسان نگاهي تحقير‌آميز دارد.

اروينگ بابيت: وي در مهم‌ترين اثر سياسي خود، يعني در كتاب «دموكراسي و رهبري» استدلال مي‌كند كه رهبري حقيقي در جامعه نفي‌ناشدني است و دموكراسي كه اين حقيقت را ناديده مي‌گيرد، تهديدي است براي تمدن. وي مي‌گويد: در زندگي مدرن همه چيز كمي شده و دموكراسي عددي و كمي جاي رهبري طبيعي و راستين را گرفته است.

پل المر مور: به نظر مور، جهان مدرن دچار طبيعت‌گرايي و عمل‌گرايي و اراده معطوف به قدرت و... شده است و در چنين اوضاعي، تنها راه بازگشت به راهنمايي اشرافيت طبيعي است؛ يعني بايد دموكراسي را قانع كرد تا بار ديگر اشرافيت طبيعي را بپذيرد. درمان دموكراسي نه در دموكراسي بيشتر و بهتر، بلكه در حكومت اشرافي جديد است. منظور مور از اشرافيت جديد، انتخاب بهترين افراد و واگذاري قدرت به آنهاست. حكومت اشرافي به اين معنا، بهترين شكل دموكراسي است.

جورج سانتيانا: وي به دموكراسي اكثريتي و توده‌اي سخت حمله مي‌كرد و از شور و احساسات عوام و تأثير آن برسياست وحشت داشت و مي‌گفت: توده، ذهني مانند كرم و چنگالي مانند اژدها دارد و قهرمان واقعي كسي است كه چنين هيولايي را بكشد و از ميان ببرد. راه گريز از دموكراسي جاهلان، حكومت اشرافي است، خواه سلطنتي باشد خواه تيموكراسي.

به زعم وي، در تيموكراسي برعكس دموكراسي، فرديت محفوظ مي‌ماند و هر كس براي بهره‌مندي از توانايي‌هاي خود فرصتي برابر با ديگران خواهد داشت و فقط برگزيدگان و اشراف واقعي به قدرت مي‌‌رسند، ولي تنوع طبيعي جامعه از ميان نمي‌رود و گرايش به همگني و يكدست سازي كه ويژگي دموكراسي‌هاست، ضعيف مي‌شود.

به زعم سانتيانا، حتي ديكتاتوري به شرط آن‌كه دموكراسي كارشناس و كاردان باشد بهتر از دموكراسي عددي و توده‌اي است.

سلطه بورژوازي بر دموكراسي‌

امانوئل مونيه: به نظر او دموكراسي به علت سلطه پول و سرمايه در عمل خفه شده و مرده است. فردگرايي بورژوايي چنان ذهن عامه را فاسد كرده كه روابط اجتماعي سالم ناممكن شده است. اين‌گونه، دموكراسي در دام بورژوايي افتاده است و در نتيجه، سخن گفتن از حاكميت مردم و آرمان برابري بيهوده و بي‌معناست. همچنين، در دموكراسي‌ها، احزاب گرايش توتاليتر پيدا كرده و در صدد تحميل نظر خود به كل جامعه بر آمده‌اند.
مونيه همچنين با مفهوم دموكراسي مشاركتي مخالفت مي‌ورزيد. به نظر وي دموكراسي را نبايد به اين معنا گرفت كه هر كس در كار حكومت صلاحيت دارد. حكومت حرفه‌اي است كه مناسب عده‌اي معدود از افراد با استعداد است. وي معتقد است دموكراسي اكنون به مذهبي بدل شده كه در آن همه مي‌خواهند هم روحاني و هم پيرو باشند؛ اما نقش واقعي فرد در جامعه نه در حكومت كردن، بلكه در اطاعت از اصول نهفته است. دموكراسي به معناي درست فقط بايد به مفهوم تعادل نيروها در جامعه پذيرفته شود.

منابع:
1- مدرنيته، دموكراسي و روشنفكران، نشر مركز، چاپ دوم، 1378.
2- حسين بشيريه، تاريخ انديشه‌هاي سياسي قرن بيستم، نشر ني، چاپ سوم، 1380، جلد دوم.
3-‌ ملك يحيي صلاحي، انديشه‌هاي سياسي در قرن بيستم، نشر قومس، 1383.
4- جوزف شومپيتر، كاپيتاليسم، سوسياليسم و دموكراسي، حسن منصور، نشرمركز، چاپ دوم.
5-‌ ساموئل هانتينگتون، موج سوم دموكراسي، احمد شهسا، انتشارات روزنه، چاپ سوم، 1381.
6- آمارتيا سن، توسعه به مثابه آزادي، حسين راغفر، انتشارات كوير، چاپ اول، 1381.
....................................................................................................
 چهارشنبه 25 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن