تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816351906




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده:بهزاد حميديهايران و رشد دين‌نماهاي جديد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده:بهزاد حميديهايران و رشد دين‌نماهاي جديد
خبرگزاري فارس: جنبش‌هاي نوپديد ديني ، كه مخففاً تحت عنوان NRMs) ) شناخته مي‌شوند، دين‌هاي جايگزين آيين‌ها و كيش‌ها هر يك در ادبيات علوم اجتماعي تعريف فني خاصي دارند، همچنين گاه از واژه معنويت استفاده مي‌شود.


جنبش‌هاي نوپديد ديني ، كه مخففاً تحت عنوان NRMs) ) شناخته مي‌شوند، دين‌هاي جايگزين آيين‌ها و كيش‌ها هر يك در ادبيات علوم اجتماعي تعريف فني خاصي دارند، همچنين گاه از واژه معنويت استفاده مي‌شود. با چشم‌پوشي از بررسي تعاريف و تمايزات ظريف معنايي ميان اين مفاهيم كه مجالي ديگر مي‌طلبد، مي‌توان موضوع نوشتار حاضر را با تعريفي گسترده عبارت دانست از گروه‌هايي كه پس از جنگ جهاني دوم، خصوصاً در دهه هفتاد و مابعد آن، در غرب و به‌ويژه آمريكا ظهور يافته، آگاهانه و عامدانه يا به غفلت، متصدي ارائه پاسخ به برخي پرسش‌هاي غايي شده‌اند كه اديان اصلي پيش‌تر بدان‌ها مي‌پرداختند‌: آيا خدايي وجود دارد؟ خدا را بايد كجا و چگونه يافت؟ هدف و معناي غايي زندگي چيست؟ پس از مرگ بر ما چه اتفاقي مي‌افتد؟ چه مناسك و شعائري به ارضاي وجودي انسان مي‌انجامد؟ …. اين شبه تعريف، حتي برخي "اديان" و فلسفه‌هاي الحادي همچون برخي فرقه‌هاي بوديزم و جنبش پتانسيل انساني كه اعضايش را وامي‌دارد تا به دنبال "خداي دروني" بگردند يا جنبش‌هاي مختلف اجتماعي (همچون برخي جنبش‌هاي سبز) را نيز در بر مي‌گيرد. از جمله جنبش‌هاي مشهور مي‌توان از موني‌ها (كليساي وحدت‌بخش)، انجمن‌ بين‌المللي هارا كريشنا، علم‌شناسي، جنبش راجنيش و جنبش خانواده (كه گاه تحت عنوان فرزندان خدا ناميده مي‌شود) ياد كرد.
همه اديان در زمان خود، ديني نوظهور تلقي مي‌شدند: مسيحيت، زرتشت، اسلام، متوديسم…. خصوصيت ويژه‌اي كه در NRMs معاصر وجود دارد و آن‌ها را از اديان سنتي جدا مي‌كند، تكثر، تنوع و التقاط‌گرايي شديدي است كه در ميان آن‌ها يافت مي‌شود. اولين موج ظهور فرق جديد در غرب نظير "بيداري‌هاي بزرگ" در امريكا يا آيين‌هايي نظير "علم مسيحي"، "شهود يهوه" و "مورمون‌ها" كه در قرن نوزده ظهور كردند، تقريبا‏‏ً همگي مشتركاتي با سنت يهودي- مسيحي داشتند؛ اما موج جديدتر، اولاً به اديان غير ابراهيمي نظير هندوئيزم، بوديزم و شينتو تمايل و تشابه فراوان نشان داده‌اند و ثانياً تركيبي التقاطي از اديان رسمي، مفاهيم اومانيستي و سايكولوژيك در قالبي تجربه‌گرايانه مهيا ساخته‌اند؛ علاوه بر اين، جامعه‌شناسان دين از يك نوع اديان بسيار جديد نيز ياد كرده‌اند كه خصوصيت فروكاهشي دين در آن‌ها بسيار ملموس‌تر و مشهودتر است. به طور كلي سيري فروكاهشي در اديان جديد ديده مي‌شود:
1. به مثابه وحي لايتغير الاهي به دين چونان عناصر معنوي و تجربي؛
متفرق و انتخابي اما معطوف به غايت الاهي؛
2. از اين دين معنوي فروكاسته به دين معنوي معطوف به غايات اومانيستي؛
3. از دين اومانيستي به دين مصرفي عرضه‌شده در بازار ديني؛
4. از بازار ديني به دين چونان ابزاري معطوف به اهداف اقتصادي دون‌پايه.
البته در اين مجال به همين فهرست بسنده مي‌شود و توضيح هر مرحله از مراحل فوق به مجال‌هاي ديگر ارجاع مي‌شود و تا حدي جنبش پتانسيل انساني كه اعضايش را وامي‌دارد تا به دنبال "خداي دروني" بگردند را نيز دربرمي‌گيرد ولي اكنون به سه مطلب مهم ديگر بايد پرداخت:
الف. وجه تمايز ميان يك دين جديد و اديان رسمي؛
ب. اهميت مبحث اديان جديد براي ايران؛
ج. آن‌چه بايد انجام داد.
الف. وجه تمايز ميان يك دين جديد و اديان رسمي
تنوع اين اديان به لحاظ سن اعضا، محل زندگي آنان (شهر، روستا، زندگي مدرن يا پسامدرن)، نحوه زندگي آنان (زندگي رياضت‌بار در عزوبت يا غوطه‌ور در هرزگي جنسي)، اعمال و شعائر (از سرود و نماز گرفته تا مديتيشن، رقص و حتي قرباني شعائر) آن‌قدر چشمگير و عميق است كه شايد در آغاز امر، هرگونه وجود وجه تمايز واحدي ميان اين اديان و اديان اصلي مورد انكار قرار گيرد.
در اين ميان صفات مشتركي وجود دارد كه كمابيش در تمام NRMs ديده مي‌شود:
1. معمولاً اعضاي اين فرقه‌ها، دلبسته‌تر و پايبندتر و حتي متعصب‌تر از كساني هستند كه در اديان اصلي به سر مي‌برند.
2. عضويت، وضعيتي غير معمول براي كل جامعه دارد. برخي فرقه‌ها در غرب و عموم آن‌ها در كشوري با دين رسمي قوي مانند ايران، تشكيلاتي كمابيش مخفي و شايد بتوان گفت زيرزميني تشكيل مي‌دهند و اعضا را از بازگويي آن‌چه در محافل خصوصي مي‌گذرد برحذر مي‌دارند.
3. رهبر كاريزماتيك غير مقيد به سنت كه تمام جوانب زندگي مريدان از نوع غذا، محل مسكن، همسر، لباس و حتي حق حيات را تعيين مي‌كند.
4. چنين وانمود مي‌كنند كه روايات روشن‌تري از حقيقت دارند، حتي روشن‌تر از اديان كهن.
5. تمايز دقيق ميان "آنان" و "ما". "آنان"، به طور متجانس، خوب و الاهي هستند، "ما" نيز به طور متجانس، بد و شايد شيطاني هستيم.
6. بر اين ادعايند كه راهي سريع، كاملاً مرحله‌بندي شده و قابل اجرا براي رسيدن به حقيقت دارند.
ب. اهميت مبحث اديان جديد براي ايران
بسياري از تحليلگران علت پيوستن افراد خصوصاً جواناني از قشر متوسط تحصيلكرده را در شست‌شوي مغزي جسته‌اند. بمباران محبت از سوي فرقه‌ها (همچون وعده شغل، مسكن، تسكين آلام روحي، بهبود امراض مزمن يا صعب‌العلاج جسمي، قرار گرفتن در محيطي كاملاً صميمي، يافتن ياران شفيق و …) توجيهي است كه اين تحليلگران‌ اجتماعي ارائه مي‌دهند. ولي اگر از اين تحليل با مزايا و كاستي‌هايش صرف‌نظر كنيم، شايد بتوان علل اجتماعي ذيل را براي پديده گرايش به فرق جديد برشمرد:
1. از چيزي فرار مي‌كنند؛ مثلا از خانواده‌اي با محبت اما بيش از اندازه انحصارگرا، دوستي بد يا زندگي‌اي نامرضي.
2. معتقدند دين‌هاي سنتي گرفته و خفه، خسته‌كننده، رياكارانه و بي‌حس و بي‌عاطفه هستند؛ در‌حالي‌كه اديان جديد، جمع‌هاي كوچك‌تر، صميمي‌تر، هيجان‌انگيزتر و جذاب‌تر ايجاد مي‌كنند.
3. برخي جويندگان مي‌خواهند رابطه‌‌اي نزديك‌تر با خدا يا جهاني بهتر (با ملكوت خداوند) داشته باشند.
4. برخي دوست دارند به جامعه دوستانه‌اي از افراد خوش فكر تعلق داشته باشند.
5. برخي نيز دوست دارند با كشف "خود حقيقي‌شان" خط مشي زندگي يا روابط خود يا سطح موفقيت خود در درس يا كار اقتصادي را بهبود بخشند.
توجه به عوامل فوق، براي آن‌چه در اين راستا در شهرهاي بزرگ ايران خصوصاً تهران مشاهده مي‌شود مهم است. وجود برخي فرقه‌ها كه نيمه مخفيانه تحت عناوين آموزش مديتيشن و يوگا به عضوگيري و فعاليت مشغولند، ظهور افرادي كه با تكيه بر فن بيان، چهره جذاب، نيروهاي طبيعي فوق‌العاده همچون انرژي‌درماني و … به جذب افراد مي‌پردازند، گسترش نشر و اقبال به كتب برخي اساتيد مشهور فرق جديد همچون سايي بابا، چاپ‌هاي متوالي و با تيراژ بالاي كتب پائولوكوئليو، اشو، خوزه سيلوا و … ، تشكيل و تبليغ كلاس‌هاي خصوصي يا نيمه‌خصوصي، آموزش‌هاي وسيع‌الطيف تحت عنوان موفقيت، مديريت، آرامش و... كه مي‌كوشند مجموعه‌ كاملي از پاسخ‌هاي لازم به سوالات غايي ارائه كنند و انسان را از رجوع به اديان سنتي بي‌نياز سازند، همه و همه سيگنال‌هاي كاملاً معناداري از رشد اديان جديد در ايران دارند.
خطرات اين اديان جديد، جاي بسي تامل دارد. مهم‌ترين خطر، متوجه مفهوم دين است. اديان جديد با فروكاستن مفهوم دين، زدودن اتوريته الاهي آن، جايگزيني خود‌محوري به‌جاي خدامحوري و فرعي‌سازي دين نسبت به غايات اومانيستي، بزرگ‌‌ترين ضربه را بر كيفيت تدين وارد مي‌آورند؛ هرچند كميت دينداران را احياناً بالا مي‌برند (ذيلا اين نكته تفصيل بيشتر مي‌يابد). علاوه بر اين، ادعاي NRMs در مورد انحصار در داشتن حقيقت، ساختارهاي اتوريته‌اي كه اطاعت بي‌چون و چرا مي‌طلبند، تشويق به وابستگي فزاينده به جنبش از نظر مادي، معنوي و منابع اجتماعي، بريدن گروه از جامعه، همه و همه، خطرات بالقوه ديگري هستند كه نبايد از آن‌ها غفلت كرد. خطرات بالفعل از يك فرقه تا فرقه ديگر فرق دارد، خطراتي همچون اخذ پول زياد از افراد و مشتريان و كسب پول‌هاي بادآورده كلان، تخريب قدرت كار و شغل در اعضا، عدم ازدواج يا بي‌بندوباري جنسي، احساس ترس يا گناه، از ميان بردن تام احساس مسئوليت، هدايت كردن افراد به زندگي پرحيله، بي‌رحمانه و جنايت‌كارانه.
"معنويت" و طرح آن در ايران
گاه از آن‌چه محتواي اصلي اديان جديد را تشكيل مي‌دهد، به "معنويت" تعبير مي‌شود. غايت و هدف اصلي معنويت، "تحول فردي" است. اصولا "اديان خود" كه گاه "كيش‌هاي روان‌درماني" و گاه "جنبش نهفته بشري" خوانده مي‌شوند، هدف خود را "تحول فردي" اعلام مي‌كنند. مفاهيم كليدي مورد علاقه "معنويت" عبارتند از: مديتيشن، اگو "ego" و سلف "self"، تمركز فكر و نشان دادن تاثير خلاقه ذهن بر عين، آرامش و رهايي از رنج، رازهايي همچون روح، غيبگويي و تسخير نفوس، آزاد كردن نيروهاي عظيم نفساني بشر و … . كريسايدز در يك تيپولوژي مقدماتي، جنبش‌هاي ديني نوپديد را در پنج دسته جاي مي‌دهد و در بيان دسته چهارم مي‌نويسد: "دسته چهارم: دسته‌اي از علايق كه نوعا با معنويت در ارتباطند‌: شفابخشي، مراقبه، تجسم‌بخشي و تمرين‌هايي كه اغلب رازوَرانه ناميده مي‌شوند؛ مانند فال‌گيري، قَبالا (عرفان يهودي) و شايد واسطه‌گري در احضار روح".
شاخصه بسيار اصلي معنويت، فاصله گرفتن از اديان سنتي در اموري همچون تفاسير آزاد متون ديني و خالي شدن از مناسك و شعائر است. كريسايدز معتقد است كه جهت‌گيري اديان بشري، نداشتن مناسك است. خالي شدن اديان مبتني بر معنويت جديد از محوريت وحي و اتوريته فوق بشري، موجب آن مي‌شود كه انواع "معنويت"، بي‌اندازه متكثر و غير مشابه شود؛ به‌گونه‌‌اي كه مفهوم "معنويت"، همچون مثالي كه ويتگنشتاين به‌كار مي‌برد يعني "بازي"، جز با "شباهت خانوادگي"، قابل بازشناسي نخواهد بود. ظاهراً همين امر است كه جناب مصطفي ملكيان را وامي‌دارد تا تعريفي كاركردي از "معنويت" ارائه دهد: "ما معنويت را بر اساس فونكسيون آن اين‌گونه تعريف مي‌كنيم: فرآيندي كه فرآورده آن، كمترين درد و رنج ممكن باشد".
علاوه بر غايتي كه بنابه اعتقاد مصطفي ملكيان، عبارت است از كاستن درد و رنج انسان نه بار يافتن به عبوديت و تهي‌گشتن از انيت و انانيت، بدايت معنويت نيز ناظر به انسان است. انسان روشنگري شده و غوطه‌ور در نگرش اومانيستي، آغاز پروژه "معنويت" را نه در خارج بلكه در درون فرد انساني مي‌جويد. خود "ego" حتي "معنويت" را نيز به سود خويش برمي‌گيرد. "معنويت"، ديانتي است در خدمت بشر، نه آن‌كه بشر در خدمت معنويت باشد. "معنويت" تا آن‌جا معتبر، قابل احترام و لازم الاطاعه است كه فرد انساني، آن را خادم و نه سربار و مزاحم خويش بيابد. كوگيام ترونگپا، مروج تعليم شامبهالا كه در سرتاسر ايالات متحده، كانادا و اروپا شهرت يافته است، نكته اصلي هر تمرين معنوي را گام برداشتن به‌سوي خروج از بروكراسيِ "خود" اعلام مي‌دارد و مي‌نويسد: "اين به‌معناي خروج از نياز دايمي "خود" به روايتي هر چه برتر، معنوي‌تر و متعالي‌تر از دانش، دين، فضيلت، داوري، آسايش يا هر آن‌چه "خود" جزئي مي‌جويد است". بدين ترتيب مي‌توان ديد كه صبغه اومانيستي "معنويت"، كاملا غالب است. در آن‌چه ترونگپا "مادي‌گرايي معنوي" مي‌نامد، شاخصه اصلي تقويت نوعي خودمحوري "egocentricity" به‌وسيله تكنيك‌هاي معنوي است.
در ايران، اولين بحث جدي كه رسماً گفتمان معنويت را شكل داد، از آنِ مصطفي ملكيان بود. "اسلام معنوي"، اصطلاحي كه از سوي محسن كديور در سال 1380 به‌كار رفت، كاربردي متاخر بود. پيش‌تر از او، مصطفي ملكيان با پيگيري آن‌چه خود، آن را "پروژه عقلانيت و معنويت" مي‌خواند، از اواسط دهه هفتاد، جايگزيني "معنويت" به‌جاي دين را مطرح ساخته بود. هرچند ملكيان، از "معنويت"، شديدا حمايت كرده‌ است، ولي سخني از "اسلام معنوي" به ميان نياورده است، شايد به‌اين دليل كه در معنويت ملكيان، چندان تمايزي ميان اديان مختلف باقي نمي‌ماند. پروژه معنويت ملكيان و كديور، يك نقطه اساسي و جوهري مشترك دارند: تشديدزدايي از دين. حجم احكام، حدود انتظارات بشر، شدت الزام‌آوري، ميزان معرفت‌زايي و يقين‌آوري و ثقل اعتقادات متافيزيكي، همه و همه تضعيف شده و به سوي محو شدن شتاب مي‌گيرند. تشديدزدايي از دين، هر چند آشكارا در محصولات فكري دهه هفتاد عبدالكريم سروش ديده نمي‌شود، اما ايشان ‌در اوايل دهه هفتاد با طرح تمايز ميان بخش‌هاي ذاتي و عرضي دين يا قشر و لب و لب لب، فضايي گفتماني را گشود كه سال‌هاي بعد، شاهد روشنفكران "معنويت"انديش گشت.
سخنراني دكتر محسن كديور در سال 1380 تحت عنوان "از اسلام تاريخي به اسلام معنوي" را مي‌توان آغاز مشخص مرحله دوم روشنفكري ايشان دانست. ايشان كه پيش‌تر به عنوان مثال در كتاب "حكومت ولايي"، مقاله "بحث ارتداد" در (عصر ما، 1377) و نوشتار "اسلام، مدارا و خشونت" در (كيان، 1377)، از موضعي درون ديني و با اتكا بر مفاهيم و قواعد و ظرفيت‌هاي فقه سنتي، به بررسي مسائلي همچون ولايت فقيه و حقوق بشر مي‌پرداخت، در اين مرحله به نوعي اجتهاد در مباني گرايش يافت.
دكتر محسن كديور "رها كردن اسلام از آن دسته احكامي كه مصلحتشان منقضي شده و تنها قالب و ظاهر و صورتشان باقي مانده و ديگر، وصول به اهداف و غايات متعالي دين را تامين نمي‌كنند و تاكيد مضاعف بر غايت، محتوا و مغز تعاليم ديني" را كار مشترك عالمان دين و اسلام‌شناسان بصير دانسته است. ايشان پذيرفته است كه اين روند، سبب "كوچك‌تر شدن قلمرو دين" مي‌گردد و ضرورت پيگيري اين روند را در تناقضي مي‌جويد كه مفاهيم ديني با يافته‌هاي عصر مدرنيته پيدا كرده‌اند. ايشان معتقد است: "آرام آرام دستاوردهاي تمدن جديد و محصولات مدرنيته به عرف زمانه و به اصطلاح فني‌تر، به سيره عقلاي اين دوران تبديل شد" و همين سيره عقلا است كه بايد گزاره‌هاي ديني متعارض با آن به صورتي حل شود.
ايشان نهايتاً رويكرد اسلامي معنوي و غايت‌مدار را در نكات ذيل خلاصه مي‌كند:
"اول: ملاك اعتبار احكام شرعي در هر زمان، عادلانه بودن و موافقت آن با سيره عقلا است.
دوم: احكام شرعي در عصر نزول عادلانه، عقلايي و بهنجار بوده‌اند. اين ضوابط هم شرط حدوث و هم شرط بقاي ديني بودن است.
سوم: شارع تنها خدا و رسول (ص) است و غير معصوم نمي‌تواند عهده‌دار تشريع ديني شود. احكامي كه به دليل عدم احراز عادلانه بودن يا عقلايي بودن از حوزه احكام شرعي خارج مي‌شوند، هيچ حكم ديني جايگزين آن‌ها نمي‌شود؛ بلكه در آن موارد به قوانين عقلايي بدون استناد متكلفانه به دين عمل مي‌شود.
چهارم: در اين رويكرد، از حوزه فقه و شريعت به تدريج كاسته مي‌شود؛ هر چند به عمق و ژرفاي قلمرو دين افزوده مي‌شود".
مصطفي ملكيان معتقد است كه بايد امروزه فهم سنتي از دين تاريخي را كنار نهاد و به معنويت روي آورد. به تعريف ايشان، "معنويت يعني دين عقلانيت يافته و عقلاني شده". معنويت ملكيان، غيرتعبدي، تجربه‌گرا و غير مبتني بر مابعدالطبيعه و فاقد شخصيت‌هاي مقدس و امور مقطعي و محلي است. در مقايسه اين مفهوم از معنويت با اسلام معنوي كديور، آشكار مي‌شود كه به رغم اشتراك در تشديدزدايي از دين (به شرحي كه گذشت)، تفاوت‌هايي جدي در ميزان اين تشديدزدايي ميان آن دو وجود دارد. محسن كديور با مد نظر قرار دادن نوعي روتوش دين براي سازگار ساختن آن با مدرنيته، اين پروژه را در حوزه فقه، آن هم تنها در بخش احكام معاملي، محدود و محصور ساخته است؛ حال آن‌كه مصطفي ملكيان، آن را به تمام ابعاد دين، از مباني متافيزيكي گرفته تا روح تعبد، بركشانده است.
ج. آنچه بايد انجام داد.
به نظر مي‌رسد اولين اقدام در راستاي پيشگيري از خطرات NRMs شناخت دقيق و علمي- تحليلي آن‌ها باشد. گزارشات جامعه‌شناختي از كميت و كيفيت رشد اين فرقه‌ها، بازشناسي نحوه عضوگيري و تبليغاتشان، تحليل محتواي كلاس‌ها، كتب منتشره و شعارها و آموزه‌هاي آنان و بررسي نحوه تاثير وضعيت مدرن و پست‌مدرن بر گرايش افراد به اين فرق مي‌تواند منابع مهمي براي شناخت NRMs در اختيار ما بگذارد.
دومين اقدام علي‌القاعده، برشمردن نقاط ضعف و خطرات بالقوه و بالفعل اين اديان است. تعيين نقاط مثبتي كه در آموزه‌هاي اين اديان به چشم مي‌خورد و يافتن برابرنظير آن‌ها در مفاهيم ديني سنتي، گام بسيار مهمي است كه در مرحله بعد بايد انجام گيرد.
بسط و ترويج مفاهيمي از اديان اصلي كه مي‌تواند با ترميم خلاهاي رواني گروندگان به اديان جديد، آنان را از دگركيشي بازداشته، متوجه اديان اصلي سازد، گام مؤثري خواهد بود و مآلاً آن‌چه گفته شد، بايد در قالب برنامه‌ريزي فرهنگي كلان، مورد عنايت مسئولان فرهنگي جامعه قرار گيرد.
اقدامات مذكور، هرچند مهم و بسيار مفيد خواهد بود، اما نبايد در اولويت آن‌ها مبالغه كرد. آن‌چه در راس هرم اولويت‌ها قرار دارد، مقابله نظري با نخبگاني است كه بدون آن‌كه فرقه يا كيشي را رهبري كرده يا ديني جديد را بنانهند، با مساعي نظري خويش، علقه اذهان را با دين وحياني مي‌گسلند يا دست‌كم سست مي‌كنند. آنان با سخن گفتن مكرر و به‌ظاهر علمي و فني از ارزش‌هاي اومانيستي و محوريت عقل بشري و سنتي خواندن اديان وحياني، راه را بر گسترش اديان جديد مي‌گشايند.
 چهارشنبه 25 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 273]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن