واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: روح اسلامي هنر
حكمتو فلسفه- منيره پنجتني:
نظريه هرمنوتيك كه مخصوصا در قرن بيستم، توجه طيف وسيعي از فيلسوفان، منتقدان ادبي، جامعهشناسان، انسانشناسان، دينپژوهان و مورخان را بهخود جلب كرده به چه معني است و چه هدفي را دنبال ميكند؟
لفظ «هرمنوتيك» (hermeneutics) از فعل يوناني «hermeneuein» به معني «تاويلكردن» گرفته شده است. هرمنوتيك را ميتوان نظام شناختي دانست كه درباره پيشفرضهاي تاويل بشر بحث ميكند. هرمنوتيك از نام يكي از خدايان يوناني به نام «هرمس»( خداي پيامآور) ريشه گرفته و اين معنا را در خود مستتر دارد كه هر متن يا پيامي كه مربوط به منبع مشخصي است، تاويلكنندهاي را ميطلبد تا آن معنا را به فرد معيني منتقل كند.
بنابراين در نظريه هرمنوتيك مسائلي مانند متن، چيستي و فهم و پيشفرضهاي شخصي كه متن را تاويل ميكند، بررسي ميشود. انجام اين اعمال ذهني، نشان ميدهد كه هرمنوتيك مسئلهاي كاملاً فلسفي است و با توجه به زمينه مشخصي، ميتوان به عمل هرمنوتيكي دست زد؛ مثلاً ميتوان هنر اسلامي را با رويكردهاي هرمنوتيكي بررسي و تحليل كرد. دلايلي كه سبب ميشوند هنر اسلامي طبيعتي هرمنوتيكي داشته باشد از موضوعات مطرحشده در سخنراني «محمدسعيد حنايي كاشاني» بود كه در روز سهشنبه 10 دي ماه 1387 در سالن كنفرانس نقشجهان فرهنگستان هنر با عنوان «رويكردهاي هرمنوتيكي به هنر اسلامي» برگزار شد. كوتاه شدهاي از اين سخنراني از نظرتان ميگذرد.
دين و هنر در مرحلهاي از تاريخ خود چندان با يكديگر پيوستگي و اتحاد دارند كه بهسختي ميتوان آنها را از يكديگر متمايز ساخت. با سربرآوردن اديان توحيدي و ترك اديان شرك، پيوند دوباره دين و هنر به مسئلهاي دشوار تبديل شد كه بخش بزرگي از كوششهاي متفكران جهان اسلام را براي احراز دوباره مشروعيت هنر، به خود معطوف داشت.
اين كوششها بدون رويكردي هرمنوتيكي به «هنر» با موفقيت همراه نميشوند؛ هر چند موفقيت متفكران مسلمان براي كسب مشروعيت هنر آن هم از كانال رويكرد هرمنوتيكي، تنها موجب رواج هنر نميشود بلكه خود هنر نيز در اين ميان طبيعتي هرمنوتيكي مييابد. اين سخنان را ميتوان درآمدي دانست بر سخنراني حنايي كاشاني كه كاملاً زمينه را براي يافتن پاسخ اين پرسش كه «چه دلايلي سبب شده هنر اسلامي طبيعتي هرمنوتيكي داشته باشد؟» فراهم ميكند.
وي در پاسخ به اين پرسش چنين گفت: «سرشاري هنر اسلامي از بيانهاي تمثيلي، استعاري، نمودگارانه و رمزي، همه حاكي از اين است كه هنر اسلامي نميتوانسته يا نميتواند بدون استفاده از اين شگردهاي بياني وجود يابد يا به حيات خود ادامه دهد. بنابراين هنر اسلامي، به دو معنا طبيعتي هرمنوتيكي دارد: 1- نميتواند بدون كسب مشروعيت از جهانبيني مسلط بر زمانه و زمينه خود حياتي مختار داشته باشد، بنابراين ميبايد خود را تاويل كند. 2- امكانهاي تاويلي بسياري را در خود نهفته دارد كه هم ميتواند بازتابي باشد از تسليم به جهانبيني مسلط زمانه و زمينه خود و هم بهصورتي متناقضنما، شورشي بر ضدآن باشد.»
مترجم كتاب «تاريخ و مسائل زيباشناسي» در طرح خود كوشيد تا با توجه به اين دو معنا، گامي «مقدماتي» را در تبيين طبيعت هرمنوتيكي هنر اسلامي و رويكردهاي هرمنوتيكي به آن بردارد.
مدرس فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي در پاسخ به اين پرسش كه «چرا هنربايد از دين طلب مشروعيت كند؛ مگر هنر و دين عناصر مشتركي ندارند؟» چنين گفت: «بهنظر ميآيد كه دين و هنر واجد عناصر مشتركي باشند؛ هر دو به فهم و بيان جهان واقعيت ميپردازند. نظريهپردازان هر دو حوزه ميتوانند مدعي شوند كه بصيرتها يا شهودهاي هنري و ديني فهمي مستقيم و غيرمفهومي از جهان واقعيت به دست ميدهند و متكي به الهام و نبوغ يا ديگر استعدادهاي موهوبياند. هر دو از صورتها و موضوعات و فعاليتهايي بحث ميكنند كه بيانگر شهودهايي خاص از واقعيتاند و اين شهودها بهطور غالب، اما نه همواره، غيراستدلالياند.» مترجم كتاب «رودلف بولتمان» در ادامه بهطور خاص به دين اسلام و ويژگيهاي آن پرداخت.
وي اسلام را در مقام ديني وحياني، داراي خداشناسي خاصي دانست كه در آن توجه به اصل توحيد در رئوس همه اصول ديگر، از هر واقعيت ديگري، سلب اصالت ميكند. وي اصل توحيد را اصلي معرفي كرد كه در مقام سرچشمه و سرآغاز، وراي هر موجود محسوس قرار ميگيرد و چنين افزود: «همين امر اسلام را بر آن ميدارد كه سختگيرانه، عادتهاي ذهن انسان بدوي را در توجه به جهان محسوس، نفي و انكار كند و به او بياموزد كه آنها را فقط «آيات» يا نشانههاي واقعيتي بزرگتر و پايدارتر ببيند تا بتواند به دركي از كل عالم و روابط حاكم بر آن دست يابد.»
اما نكته مهمي كه مترجم كتاب «فلسفه وجودي» در ادامه بر آن تمركز كرد، تجربه تاريخي اسلام درباره اهل شريعت و اهل هنر و شهود و انديشه بود كه نشان ميدهد اين افراد برداشت يكساني از خداشناسي آيات قرآني ندارند. وي گفت: « اهل ظاهر، ميكوشند كه هرگونه توجه قلبي انسان به امور مادي و محسوس را نفي و از اين طريق او را به پرستش خداي يگانه وادارند. گاه خداي اهل شريعت نزد پاكدينترين آنان به مفهومي يكسره انتزاعي تبديل ميشود. اما ارباب معرفت، اهل باطن، ميكوشند، از راه مشاهده ربوبيت به حقيقت دست يابند و خدا را نه بهصورتي مفهومي صرفاً انتزاعي و غايب و بركنار از جهان بلكه بهصورت موجودي حاضر در جهان و آشكار در آن ببينند. آيات خداوند آشكاركننده او نيز هستند. انسان به فهم خداوند نميرسد مگر از رهگذر فهم آيات او. از همينرو، ديدگاههاي باطني در اسلام نياز به مشروعيت «زيبايي» جسماني و مادي به منزله راهي بهسوي خدا مييابند.»
حناييكاشاني براي روشنتر شدن مطلب و همچنين شرح توأم با مثال اين روند هرمنوتيكي در تجربه تاريخي، شكلگيري مفهوم «هنر» در جهان اسلام، از رويكردهاي هرمنوتيكي معاصر آغاز كرد و به اين منظور ابتدا به سراغ نظريات هرمنوتيكي 2تن از مورخان و نظريهپردازان معاصر «هنر اسلامي»، تيتوس بوركهارت و سيدحسيننصر رفت و چنين ادامه داد: «در اين دو رويكرد توجهي به «معنا»ي اساساً ديني هنر اسلامي و بازتاب اصول اعتقادي اسلام در اين هنر، وجود دارد.
بدينترتيب، اين مورخان و نظريهپردازان به تعريفي از اسلام و هنر قائلاند كه تركيب «هنر اسلامي» را معنادار ميسازد. در بخش دوم توجه ميكنم به رويكردي كه به تخاصم مشهور هنر و دين در جامعه اسلامي ميپردازد و نشان ميدهد كه چگونه رفع اين تخاصم و مشروعيتبخشيدن به هنرهاي سكولار در جامعه ديني ممكن شده است؛ چرا كه به زعم برخي در جامعهاي ديني «هنر» نميتواند وجود يابد مگر اينكه بتواند از «دنيويترين» تعابيري كه در جامعه ديني نكوهيده ميشود نيكوترين تاويل ممكن را بهدست دهد.»
مترجم كتاب «علم هرمنوتيك» در ادامه با توضيح عنوان «هنر اسلامي» كه از سوي هنرشناسان و مورخان اروپايي به آثار هنري بهوجود آمده در تمدن اسلامي داده شده است، هنر اسلامي را همچون بسياري از شاخههاي ديگر دين و تمدن و فرهنگ و تاريخ كشورهاي اسلامي و نيز اديان و فرهنگهاي ديگر، از قرن نوزدهم ميلادي مورد توجه محققان خاورشناس اروپايي دانست و خاطرنشان كرد: «در دهههاي اخير با رشد نهضتهاي سياسي و فرهنگي در جهان اسلام براي خود مسلمانان نيز هنر اسلامي به موضوعي درخور كسب خودآگاهي فرهنگي و ديني و سپس تثبيت هويت ملي و ديني تبديل شد.
در چرايي توجه اروپاييان به تمدن و فرهنگ و تاريخ و دين و هنر جوامع ديگر و طبقهبندي و توصيف نظريهپردازي و كاوش در ميراثهاي آنان سخن بسيار گفته شده است و در اينجا نيازي به تكرار يا نقد و بررسي آنها نيست، اما بايسته است يادآور شويم كه نظريههاي مربوط به «دين» و «هنر» و «زيباشناسي» و «هرمنوتيك» در مقام رشتههايي متمايز از يكديگر و تابع قواعد علم سكولار، به قرن هجدهم ميلادي بازميگردد و مرهون ظهور روشنگري اروپايي است. اين علوم همچنين ادامه سنت «انسانگرايي» اروپايي است كه به عصر رنسانس برميگردد.»
وي از اين قسمت چنين نتيجه گرفت كه پرداختن به تحقيقاتي درباره هنر اسلامي يا هر «هنر ديني» يا «مقدس» ديگري، صرفنظر از اينكه اين تحقيقات چه اغراض و مقاصدي را ميتواند بهطور ثانوي در پي داشته باشد، ريشه در مباني انسانگرايانه دانشهاي عصر جديد دارد. «بدين طريق، هرگونه نگاه ما به گذشته، چه «بازسازانه» و چه «واسازانه» بيهيچ شرمندگي يا پنهانكاري، مقيد و متكي به يافتهها و برساختههاي نظريهپردازيهاي جديد اروپايي است.»
مترجم كتاب «فلسفه اروپا در عصر نو» از جمله نكات مهم بررسي شده را جنبههاي فكري و نمودگارانگارانه و معنوي هنر اسلامي دانست و افزود: «هنر اسلامي، بهطوري كه دانشوراني همچون تيتوس بوركهارت و سيدحسين نصر عقيده دارند پيوندي تنگاتنگ با اسلام در مقام ديني وحياني دارد و اين هنر را نميتوان بدون مباني معنوياش چنانكه بايسته است فهميد و قدرشناخت.
اين نظر اگر مطلق پنداشته شود، بهصورتي كه «اوليور ليمن» در «درآمدي بهزيباشناسي اسلامي»(2004)، آن را وصف ميكند، يكي از يازده خطاي مشتركي است كه درباره هنر اسلامي وجود دارد: تعريف ماهيتگرايانه از اسلام، آنجا كه بهگفته ليمن، نصر در كتاب خود، علم و تمدن در اسلام، ميگويد: «نمودگار تمدن اسلامي رودي جاري نيست، بلكه مكعب كعبه است كه صلابت و استواري آن نمودگار خصلت پايدار و تغييرناپذير اسلام است.»، به ديدگاهي ماهيتگرايانه روي ميآورد كه گرچه به كلي ناموجه نيست- چون هر ديني بايد خصوصيتي ثابت داشته باشد تا متمايز از اديان ديگر باشد- نظري را ابراز ميكند كه از آزمون سربلند بيرون نميآيد؛ چرا كه اين نظر در سنجش همه رفتارهايي كه آنها را ميتوان اسلامي طبقهبندي كرد، همه تاويل و تفسيرها را دربرنميگيرد.»
در ادامه بهعنوان آخرين مبحث، مدرس فلسفه غرب دانشگاه شهيد بهشتي، از جمله كوششهاي مهم برخي از نويسندگان تاريخ هنر اسلامي يا نظريهپردازان اين حوزه را تلاش براي تبيين يا شرح معاني رمزي و نمودگارهاي هنر و عرفان اسلامي دانست و بهارائه خلاصهاي از نظريات و آراي دو تن از برجستهترين آنها پرداخت.
دوشنبه 23 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]