واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مهمترين رويدادهاي آمريكا در سال 2008
![](http://www.ettelaat.com/new/newdata/2009/01/01-11/14-41-10.jpg)
آمريكا به عنوان ابرقدرتي كه به زعم خود رقيب ندارد در سال2008 با حوادث گوناگوني مواجه شد. جرج دبليوبوش رئيس جمهوري ايالات متحده در آخرين سال حضورش در كاخ سفيد، نتايج برخي از اشتباهات گذشته خود را ديد و تلاش بيهوده كرد تا بخشي از آنها را توجيه كند و بخشي ديگر را به جبر زمان و حوادث غيرقابل پيشبيني نسبت دهد. در اين ميان البته چندين مقام آمريكايي در اعتراض به سياستهاي بوش استعفاد دادند. آمريكا در سال گذشته ميلادي با دو حادثه بسيار مهم كه هر يك از آنها از اهميت بسيار بالايي برخوردار بودند، مواجه شد: انتخابات رياست جمهوري تا براي جرج بوش جانشيني پيدا شود و بحران اقتصادي كه به گفته كارشناسان مهمترين بحران اقتصادي بعد از بحران 1929 است. سهم جرج بوش در اين دو رويداد بزرگ بسيار زياد است چه در انتخاب رئيس جمهوري جديد و چه در بروز بحران اقتصادي. عملكرد جرج بوش در دوران رياست جمهوري تاثير زيادي بر عدم موفقيت كانديداي رياست جمهوري هم حزبياش جان مككين گذاشت. بحران اقتصادي هم نتيجه مستقيم عملكرد بوش است.
اين دو موضوع مهم كه تاثير آنها بر ساير كشورها نيز آشكار است در ادامه مقاله مورد توجه قرار خواهد گرفت.
***
اگر عدهاي از مردم تا امروز ترديد داشتند كه چرا دنيا بايد با آمريكا تعامل داشته باشد، امسال ديگر پاسخ خود را دريافت كردند و متوجه شدند كه سيستم مالي و اقتصادي جهان با آمريكا ارتباط مستقيم دارد. اين حقيقت تلخ است ولي واقعيت دارد.
موسسه آمريكايي آمارگيري گالوپ در محدوده زماني 12 تا 14 مهرماه سال شمسي جاري يك نظر سنجي در مورد كاركرد جرج بوش و ميزان رضايتشان از اوضاع كنوني آمريكا انجام داد. در اين نظرسنجي 91 درصد مردم از وضع اقتصادي، اجتماعي و سياسي اين كشور ناراضي بودند. براساس اين گزارش رضايت 9 درصدي مردم از وضع اقتصادي در آمريكا پايينترين ميزان رضايت در تاريخ نظرسنجيهاي موسسه گالوپ است.
در اين نظرسنجي 69 درصد سؤال شوندگان مسايل اقتصادي را مهمترين مسئله آمريكا و بقيه افغانستان و عراق، فساد حكومتي، مشكلات شبكه بهداشت و درمان، مسائل اخلاقي با وضع آموزشي و مهاجرت غيرقانوني را مهمترين مشكلات و مسائل آمريكا اعلام كردند.
بوش از نظر محبوبيت فاصله قابل توجهي با بيل كلينتون رئيس جمهوري سابق آمريكا دارد كه پيش از پايان رياست جمهورياش 45 درصد مردم آمريكا گفته بودند كه براي او دلتنگ ميشوند.
يك نظرسنجي به سفارش توسط در روزهاي 19 تا 21 دسامبر انجام شد كه حدود هزار نفر در آن شركت داشتند، يك سوم از تمامي افراد نظرسنجي شده، خواستار آن بودن كه بوش را در آينده در امور سياسي و اجتماعي نبينند. 28 درصد از كساني كه در اين نظرسنجي حضور داشتند جرج بوش را نامناسبترين رئيس جمهوري در تاريخ آمريكا ميدانند. البته 31 درصد مردم نيز دوره رياست جمهوري جرج بوش را دوره خوبي توصيف ميكنند.
پل ريچر در مقالهاي در روزنامه مينويسد:
در اين مقاله تصريح شده است: .
در اين گزارش با اشاره به مواضع آمريكا در تشكيل ائتلاف آمده است: آمريكا در تشكيل ائتلاف، قدرتهاي ديگر را هم راستا با تمايلات خود مشاهده نميكند>.
اين مقاله ميافزايد: .
بنابراين گزارش، بوش بهطور گستردهاي مسئول نابودي ابهت آمريكا است و افت نفوذ آمريكا نتيجه واكنش به تهاجم او به عراق، مقابله با شبهنظاميان اسلامي و تحقير معاهدات بينالمللي است.
استوارت پاتريك يكي از مقامات پيشين مركز مطالعات شوراي روابط خارجي آمريكا ميگويد: .
چارلز كوپچان يكي از اعضاي شوراي روابط خارجي و يكي از اساتيد دانشگاه جرج تاون نيز عقيده دارد: آمريكا از جنگ جهاني دوم تاكنون، با قدرت نفوذ و توان اقتصادي خود جهان را اداره كرده اما ناراحتي ديگر كشورها از جنگ عراق وعملكرد دولت بوش در جنگ با تروريسم نشان ميدهد كه الگوي آمريكايي مشروعيت كمتري دارد و قدرت نفوذ آن درحال افول است>.
در اينجا ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه در شرايطي كه وضع نامناسب اقتصادي، مهمترين مسئله مردم آمريكا است، دولتمردان اين كشور تلاش ميكنند تروريسم را به عنوان بزرگترين مشكل معرفي و توجه افكار عمومي را از مسائل داخلي منحرف كنند.
حمله خبرنگار عراقي به جرج بوش رئيس جمهوري آمريكا با لنگه كفش، نشانگر انزجار عموم مردم عراق از وي و سياستهاي جنگطلبانهاش است. واكنشهايي كه به اين اقدام خبرنگار عراقي صورت گرفت، ثابت كرد كه مردم اكثر نقاط جهان و به ويژه مردم منطقه با اين خبرنگار هم عقيده هستند.
بحران اقتصادي
در سال 2008 اقتصاد آمريكا، دچار ركود كامل شد. شنبه 13 سپتامبر رسماً معلوم شد كه يكي از بزرگترين بانكهاي سرمايهگذاري ايالات متحده در آستانه ورشكستگي است. زيرا به دليل ركود اقتصادي مردم نتوانسته بودند اقساط وامهاي خود را بپردازند. در آن زمان اگر بانك آمريكا (بياي) اين بانك را به خود ملحق ميكرد، نجات پيدا ميكرد ولي بانك آمريكا، بانك ديگري را خريد. در آن زمان بزرگترين بانك بيمه آمريكا (ايآيجي) اعلام كرد كه دچار مشكل شده و نيازمند كمك است. دوران وامهاي احمقانه و آسان زمان بوش بدين ترتيب به سر رسيده بود. ديگر به مرور صف دريافت كمك هزينههاي دولتي براي بيكاران طولانيتر ميشد. روزهاي سياه آغاز شده بود. مردم اين وضعيت ناگوار را از قيمت خانه، وضعيت شغلي خود، كارت اعتباري و وضع تحصيلي فرزندانشان احساس ميكردند، البته غولهاي اتومبيلسازي هم وارد دوران نابسامان خود شده بودند.
بحران مالي آمريكا در عين حال پيامدهاي بسيار بدي براي دنيا به همراه داشت. اين شديدترين بحران مالي و اقتصادي دنيا، پس از جنگ جهاني دوم است و عواقب آن تا سالها بر روي كشورهاي مختلف جهان تأثير خواهد داشت. در حالي كه اشتباه اصلي در سيستم مالي آمريكا و توسط حكومتگران اين كشور روي داده است. يكي ديگر از پيامدهاي بحران 2008 فاش شدن اختلاس مدير (دومين بازار بزرگ سهام آمريكا، بعد از بازار مبادلات نيويورك است) بود كه 50 ميليارد دلار ضرر مالي در پي داشت.
بحران عظيم اقتصادي آمريكا، نظام پولي و ساختار اقتصادي - صنعتي و حتي اجتماعي آمريكا را به شدت تحت تأثير قرار داد و طيف وسيعي از مشكلات سياسي - اجتماعي و اقتصادي را به صورت زنجيرهاي به همراه آورد. اقتصاددانان آمريكا پيشبيني كردندكه دوران ركود و بحران آغاز شده و اين ارزيابي بيانگر آن است كه اوباما و دستيارانش تا سالها مجبور خواهند بود با عواقب و آثار بحران اقتصادي كنوني مبارزه كنند. يكجانبهگرايي و سياستهاي ناپايدار بوش اوضاع را بر متحدان واشنگتن بسيار سخت كرده بهطوري كه سران اتحاديه اروپا در آخرين گردهمايي رسمي خود، درباره اوضاع و احوال اقتصادي و سرنوشت آمريكا به گفتگو پرداختند. اين بدان معنا است كه نزديكترين متحد آمريكا از رفتار سياسي بوش و طيف نومحافظهكاران به شدت ناراحت است.
آمريكا از اين پس بايد خود را يك كشور مهم ارزيابي كند نه قدرت مسلط، و در همين قواره هم وارد عمل شود.
كشورهاي عضو اتحاديه اروپا در خاتمه نشست وزيران امور خارجه خود نامهاي تنظيم كردند و در آن نامه ازجانشين بوش خواستند كه برخي مسائل را در رفتار سياسي واشنگتن مدنظر قرار دهد. از جمله پرهيز از رفتارهاي آمرانه و زورگويانه و تاكيد بر همكاري مشترك و اشتراك در رايزنيها و تصميمگيريها است. در اين ميان ميتوان دريافت كه اروپا بيشتر خواستار در رفتارها و روشها و اساس سياست خارجي آمريكا است و از وارث دوران بوش و نومحافظهكاران ميخواهد به اين بازي بدفرجام خاتمه دهد و اروپا را هدف تحقير قرار ندهد.
ژاپن يكي از كشورهايي است كه به ويژه در زمينه اقتصادي تعامل تنگاتنگي با آمريكا دارد. وزير اقتصاد ژاپن ميگويد: توكيو همه تحولات اقتصادي آمريكا را به دقت زيرنظر دارد چرا كه بحران بازارهاي مالي و ركود بخش مسكن آمريكا تاثيرهاي منفي زيادي بر اقتصاد ژاپن خواهد داشت. روزنامه هرالد
تريبون ضمن اعلام اين مطلب به نقل از هيروكو اوتا ميافزايد: با ادامه بحران در صندوقهاي مسكن آمريكا، سرمايهگذاري در بخش مسكن اين كشور همچنان كاهش خواهد يافت. و اين مسئله موجب گسترش ركود در اقتصاد آمريكا ميشود. ما بايد با دقت تحولات اقتصادي آمريكا را زيرنظر داشته باشيم. اين توصيه هوشمندانه از طرف زمامدار كشوري است كه رابطه نزديكي با آمريكا دارد و توصيههاي وي ارزش توجه و دقت را دارد.
انتخابات متفاوت
هيلاري كلينتون همسر بيل كلينتون رئيس جمهوري سابق آمريكا كه از مدتها قبل خود را نامزد شركت در انتخابات رياست جمهوري آمريكا كرده بود، هرگز تصور نميكرد كه در انتخابات درون حزبي با رقيب توانمندي همچون باراك اوباما مواجه شود. همه نظرسنجيها پيروزي قاطع هيلاري بر ساير رقبايش را نشان ميدادند. او ميخواست به عنوان اولين رئيس جمهوري زن آمريكا وارد كاخ سفيد شود. مقدمات كار هم فراهم شده بود. ولي سرنوشت گويا طرح ديگر ريخته بود. باراك اوباما از همان بدو ورود نشان داد كه آماده هرگونه زورآزمايي است و همه امتيازات مربوط به تصاحب آراء را در اختيار دارد. از همه مهمتر شعار اصلي تبليغات انتخاباتي او يعني بود. آمريكاييها كه دل خوشي از دوران زمامداري جرج بوش نداشتند و جرج كوچك آنها را دوبار با جنگ خانمانسوز در افغانستان و عراق مواجه كرده بود، از عمق وجود خواهان بودند. هيلاري كلينتون در رقابت انتخاباتي با اوباما يك به يك مواضع خود را تسليم حريف كرد. البته رسانهها بعدها پيروزي قدرتمندانه باراك اوباما در انتخابات رياست جمهوري آمريكا را اجتناب ناپذير اعلام كردند ولي اين نتيجه يك سال پيش از آن، غيرممكن به نظر ميرسيد. در هر صورت اوباما توانست در انتخابات دروني حزب دموكرات باتفاوت نه چندان زيادي بر هيلاري كلينتون پيروز شود. اوباما اينك ديگر در مقابل رقيبي (جان مك كين) قرار گرفته بود كه وارث جرج بوش در بحران اقتصادي و دو جنگ بزرگ افغانستان و عراق بود. اوباما در تبليغهاي انتخاباتي خود قول داد كه در حوزههاي مراقبتهاي بهداشتي و آموزش و پرورش اصلاحات به وجود آورد و مردم را از اين بحران اقتصادي كه نتيجه 8 سال حكومت بوش و مخارج هنگفت دو جنگ بزرگ بر مردم آمريكا بود، نجات دهد. آمريكاييهادر نهايت در 4 نوامبر 2008 آراء خود را به صندوقهاي راي ريختند و اولين رئيس جمهوري سياهپوست را به كاخ سفيد فرستادند. در اين ميان نه تنها مرزهاي نژادي شكسته شد بلكه در اين تلاش حماسي كه با ابتكار و ابداعات زيادي، در مبارزات انتخاباتي همراه بود توانمنديهاي خود را نشان داد.
اهميت انتخاب باراك اوباما زماني ارزش بيشتري پيدا ميكند كه بدانيم در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، قوانين تبعيضنژادي به شدت در آمريكا رواج داشت. به عنوان مثال هر سياهپوستي در اتوبوس بايد هميشه جاي خود را براي مسافر سفيدپوست خالي كند. مارتين لوتركينگ (جوانترين برنده جايزه صلح نوبل) با ديدن اين بيعدالتيها، مبارزه خود را براي برابري حقوق انسانها، آغاز كرد.
او اميد داشت كه روزي در دنيا، انسان به خاطر ظاهر، جنس، مذهب، مليت و رنگ پوستشان با تبعيض مواجه نشوند. با توجه به اين پيشينه ملاحظه ميكنيم كه انتخاب باراك اوباما به عنوان رئيس جمهوري كشور قدرتمندي كه روزي سياهپوستان را به پاركهاي سفيدپوستان راه نميداد، از چه اهميتي برخوردار است.
باراك اوباما، اينك بايد زمام امور آمريكا رادر دست گيرد و براي نخستين بار در تاريخ آمريكا و غرب يك رنگين پوست براين كشور حكومت ميكند. اوباما وارث حكومت جرج بوش و نومحافظهكاران است و با تعهداتي كه در طول دوران تبليغات انتخاباتي داده قاعدتاً بايد در فكر در بسياري جهات در صحنه داخلي و بينالمللي باشد.
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]