تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835343429
آشنايي با جريانهاي سياسي تاريخ معاصر ايران(10)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آشنايي با جريانهاي سياسي تاريخ معاصر ايران(10)
خبرگزاري فارس: تاريخ پژوهان، تا چندي پيش نسبت به نقش آيت الله بروجردي درتحولات سياسي دهه 20 و 30 كم اعتنا بودند. برخي او را شخصيتي داراي مباني انديشه اي نفي كننده نقش سياست در تفكر ديني مي پنداشتند، بعضي ازعوام هم مي گفتند كه او چون از سادات حسني بوده، روش سياسي امام حسن مجتبي(ع)را برگزيده است.
آغازي براي التقاط چپ
سيدجمال الدين اسدآبادي در رساله «نيچريه» ]ناتوراليسم[ خود سوسياليست ها را «رهبراين طريقه» (طبيعت گرايي) دانسته و آنها را اين گونه توصيف كرده بود كه «خود را محب الفقرا و الضعفا و المساكين ظاهر ساخته اند» اما در سال 1322 گروهي با اين آرمان به صحنه سياسي وارد شد كه بايستي عدالت گرايي سوسياليسم را به نفع اسلام، از كمونيست ها و حزب توده، مصادره كرد! محمد نخشب با چنين ايده اي «نهضت خداپرستان سوسياليست» را تاسيس كرد. به عقيده او سوسياليسم به جاي آن كه با ماترياليسم كمونيسم تناسب داشته باشد، با خداپرستي منطبق است. چرا كه كمونيسم با پذيرش جبر تاريخ هرگونه آرمان خواهي و تلاش عدالت جويانه متكي بر اراده مردم را نفي كرده است. نخشب با اين استدلال كه تنها از راه مبارزه وسيع محرومين اجتماع و قيام ناراضيان روابط اقتصادي و سياسي مضمحل خواهد شد، مبارزه حزبي را تجويز كرد. با اين حال اين جريان در هسته مركزي خود در حد يك تشكيلات مخفي باقي ماند. به رغم مخفي بودن مركزيت تشكيلات اعضاي نهضت خداپرستان سوسياليست در مدارس و اجتماعات سياسي به كار مقابله نظري با كمونيست ها و حزب توده مشغول بودند.
اين اولين جريان چپ مدعي اسلامگرايي در تبليغات خود سعي مي كرد يك ادبيات جديد را در ميان اقشار مذهبي تاسيس كند. خداپرستان سوسياليست از حضرت علي(ع) به عنوان «بزرگترين مرد سوسياليست دنيا» ياد مي كردند.
در مقاله اي با همين عنوان كه در شماره 29 روزنامه «مردم ايران» ارگان اين گروه به چاپ رسيد، چنين آمده بود: «هفته پيش هفته شهادت جانگداز وي بود كه هنوز دنيا نظير او را به خود نديده است، تعليمات سوسياليستي او تا آفتاب مي درخشد.»
عمده ترين محملي كه اين گروه در آن به ارايه ديدگاه هاي خود مي پرداخت انجمن اسلامي دانشجويان بود كه به گفته دكتر عباس شيباني در بين 15 هزار دانشجوي آن زمان تنها 75 عضو داشت. جالب است كه اين انجمن به طور همزمان محل رشد دو جريان تجددگراي اما متفاوت مذهبي (يعني جريان غيرسياسي و صرفا علم گراي بازرگان و ديگري سوسياليست مسلمان) شده بود.
سوسياليست هاي خداپرست در جريان تحولات سياسي منتهي به ملي شدن صنعت نفت زير لواي حزب ايران به رهبري اللهيار صالح (عمده ترين جناح جبهه ملي اول) فعاليت مي كردند وا ز طرفداران سرسخت مصدق ليبرال بودند. آنان در چارچوب همان تفكرات سوسياليستي و با استفاده از ادبيات چپ گرا و ماركسيستي، از مردم مي خواستند كه همراهي با نهضت ملي و مصدق را در جهتي پيگيري كنند كه در هم شكستن اساس فئودال-بورژوازي (زمينداري-سرمايه داري) را به دنبال داشته باشد.
بدين ترتيب دو جريان به ظاهر مذهبي (يكي با شعار علم گرايي در تفسير دين و ديگري با شعار سوسياليسم،انواعي از التقاط عقيدتي و سياسي را در جمع اقشار مذهبي تحصيلكرده بنيان نهادند كه در دهه هاي بعد ثمرات تلخ آن در شكل ظهور گروه هاي افراطي به بار نشست. اين دو جريان بعدا به هم ملحق شدند. شايد جالب باشد كه بدانيم دبير كل كنوني گروه ليبرال نهضت آزادي (ابراهيم يزدي) از اعضاي گروه «نهضت خداپرستان سوسياليست» بوده است!
چالش هاي چندگانه فداييان اسلام
نواب براي اين اقبال مردم خون دل فراواني خورده بود. اولين تحركات فداييان اسلام (قصد مقابله با برگزاري تشييع جنازه رضاشاه) از سوي حضرت آيت الله العظمي بروجردي به عنوان اخلال در نظم حوزه تلقي شد. اين امر بايكوت و گاه سركوب طلاب طرفدار نواب صفوي را به دنبال داشت. آيت الله بروجردي بيش از هر چيز به احياي حوزه علميه تخريب شده قم مي انديشيد و اين نوع تحركات را باعث سركوب مجدد روحانيت و از دست رفتن اولين امكان ها براي بازسازي مبنايي ترين تشكيلات هدايت عمومي شيعيان كشور مي دانست.
ايشان در يكي از جلسات درس خود از فداييان اسلام به عنوان طلاب و سادات عصباني ياد كرده بود كه بايد موعظه شوند و از فداييان اسلام خواسته بود كه روش خود را دنبال نكنند و چنين استدلال مي كرد كه ما تحولات زيادي را در عمرمان ديده ايم. در جريان مشروطيت و... ديديم كه كارها چگونه شروع و به كجا ختم شد.
برخورد گاه تند و افراطي فداييان اسلام نسبت به سوءاستفاده عناصر بازي خورده دربار از موضع آيت الله بروجردي :كه گاه در حد ضرب و شتم حاميان نواب در حوزه بروز و ظهور مي يافت- باعث تحريك بيشتر مركزيت حوزه و انزواي افزونتر فداييان اسلام در بين اكثريت روحانيت مي شد. تا جايي كه كم اعتنايي آيت الله سيدمحمدتقي خوانساري (عمده ترين حامي حوزوي براي فداييان اسلام) را نسبت به فداييان اسلام به دنبال داشت. چه طلاب پرشوري كه در اين مقطع از حوزه اخراج شدند. يكي از اين طلاب شهيد شيخ فضل الله محلاتي بود كه البته با وساطت آيات مرتضي حايري يزدي و سلطاني طباطبايي به حوزه و تحصيل بازگشت. اين تنها چالش فداييان اسلام در جبهه خودي نبود. آنها در بدو ورود به همراهي با جريان هاي سياسي طرفدار ملي شدن نفت، كه با وساطت آيت الله كاشاني صورت گرفته بود، با وي شرط كرده بودند كه پس از به سرانجام رسيدن ملي شدن نفت تلاش براي اجراي احكام اسلام در كشور آغاز شود. عدم تحقق اين امر ابتدا تيرگي روابط با آيت الله كاشاني و سپس سركوب و زنداني شدن آنان توسط دولت مصدق را به دنبال داشت.
تاريخ پژوهان، تا چندي پيش نسبت به نقش آيت الله العظمي بروجردي د رتحولات سياسي دهه 20 و 30 كم اعتنا بودند. برخي او را شخصيتي داراي مباني انديشه اي نفي كننده نقش سياست در تفكر ديني مي پنداشتند، بعضي از مردم هم در قضاوتي عاميانه مي گفتند كه او چون از سادات حسني بوده، روش سياسي امام حسن مجتبي(ع) (پذيرش صلح مصلحتي با حاكم جائر) را برگزيده است. اخيرا نيز برخي از جريان هاي سياسي سعي كردند تا چهره اي سكولار از آيت الله بروجردي و فكر و عمل او ترسيم كنند.
بدون شك، شأن آيت الله بروجردي برتر از آن است كه از او به عنوان سردمدار يك جريان سياسي يا غيرسياسي ياد شود. اما او در جايگاه زعامت حوزه علميه عظيم قم بلكه رهبري دنياي تشيع تاثيرغيرقابل انكاري بر جريان هاي سياسي آن زمان داشت. اين درحالي است كه آن فقيه بزرگ در هيچ يك از اتفاقات سياسي دوره زعامت ديني خود به طور رسمي دخالت نكرد. از زاويه نگاه سطحي نگر، ممكن است اين مسئله به حساب عدم بهره مندي از صفت شجاعت تعبير شود، اما واقعيت جز اين است. شايد اين حكايت كمتر گفته شده باشد كه آيت الله بروجردي در سفري به نجف درباره نحوه مبارزه با حكومت ديكتاتوري پهلوي اول مورد مشورت علماي آن حوزه مقدس قرار گرفت و در بازگشت به ايران دستگير و روانه زنداني در يك پادگان تهران شد. رضاشاه در اين پادگان به ملاقات مرحوم بروجردي رفته بود آن فقيه بزرگ در توصيف اين ملاقات گفته بود كه سعي كرده است با نحوه نشستن و رفتار، به رضاشاه بفهماند كه مرعوب قدرت او نيست. برخي همين نوع برخورد آيت الله بروجردي را علت مقاومت رضاشاه در برابر ايده مهاجرت آيت الله بروجردي از اراك به حوزه علميه قم مي دانند.
نوع برخورد آيت الله بروجردي با مسائل سياسي نه از خصلت فردي (فقدان شجاعت) بلكه از عواملي از قبيل زير ناشي مي شد:
1-نوع تلقي نسبت به تحولات سياسي سال هاي قبل؛ 2-ارزيابي از استعداد اجتماعي و سياسي كشور در همراهي با حركت هاي مبارزه جويانه روحانيت؛ 3- تصور عدم كفايت برنامه هاي سياسي گروه هاي اسلامي موجود براي تاسيس حكومت اسلامي و...؛ 4-بي اعتنايي احزاب سياسي موجود به كيان اسلام و تشيع؛ 5- احساس خطر از قدرت يابي الحاد كمونيسم؛ 6-نقش تاثيرگذار مقدس نماها در ممانعت از هرگونه حركت انقلابي و مصلحانه؛ 7-نقش افراد نفوذي در بين اطرافيان و بيت آيت الله بروجردي و متقابلا در بين جريان ها و شخصيت هاي سياسي اسلامي مثل آيت الله كاشاني و نواب صفوي.
فرجام غم انگيز مشروطه تاثير مخربي بر فكر و ارزيابي بزرگاني مثل آيت الله بروجردي داشت. به گفته استاد علي دواني «مرحوم آيت الله بروجردي خودش گفته بود كه من در جلسات مشورتي مرحوم آخوند خراساني بودم و ديدم كه ايشان درباره شيخ فضل الله نوري اشتباه كرد و ترسم در سياست آن است كه من هم دچار چنان اشتباهي بشوم.»
آيت الله بروجردي وضعيت استعداد اجتماعي را هم براي همراهي در تحركات مبارزه جويانه نامساعد يافته بود. مرحوم آيت الله سيدمحمدباقر سلطاني طباطبايي اين سخن را از آيت الله بروجردي نقل كرده است: «گاهي تشري به دربار مي زنيم. اما مي دانيم كه مردم آمادگي ندارند و اگر تهديد و فشار پيش بيايد شانه خالي خواهند كرد.اين گونه نيست كه تا پاي جان بايستند. «حتي زماني كه آيت الله سيد محمدتقي خوانساري از آيت الله بروجردي براي صدور اطلاعيه دعوت به اعزام نيروهاي مردمي به فلسطين استمداد كرده بود، وي تاكيد داشت: «اگر دولت موافقت نكند كه نمي كند شما حتي يك نفر هم نمي توانيد به فلسطين اعزام كنيد. مگر اين كه قاچاقي برويد. با تبليغات علني كه اكنون به راه افتاده كاري پيش نمي رود و شخصي مثل شما نبايد به كاري كه عاقبت آن روشن نيست و ثمره اي ندارد، اقدام كنيد.» طبيعي بود وقتي آيت الله بروجردي در اصل پذيرش مبارزه سياسي در آن شرايط حرف داشت نمي توانست با ايده «حكومت اسلامي» فداييان اسلام با عنوان چند طلبه جوان همراهي كند. علاوه بر اين، به گفته برخي از بزرگان، آيت الله بروجردي به اين نتيجه رسيده بود كه تشكيل حكومتي كه فداييان اسلام شعارش را مي دادند به معني درج همه چيز و حتي مرجعيت در آن است. و به همين سبب با آن مخالفت مي كرد.
رفتارهاي پرشور و هيجان زده فداييان اسلام از سويي و شايعات و سخن چيني هايي كه از سوي مقدس نماها و عوامل رژيم درباره موضع آنها نسبت به آيت الله بروجردي منتشر مي شد بر آتش اين اختلاف مي دميد، گاه نامه هايي منتسب به فداييان اسلام :كه در آنها براي همراه كردن افراد از تهديد به قتل و غصب اموال متمكنين استفاده شده بود- به اطلاع آيت الله بروجردي مي رسيد و او را در ممانعت از اقدامات فداييان اسلام مصمم تر مي ساخت. با اين حال آيت الله بروجردي هيچگاه موضع پدري نسبت به اين گروه را هرگز رها نكرد. مرحوم آيت الله بدلا مي گويد كه بارها حامل كمك هاي مالي آيت الله بروجردي براي شهيد نواب صفوي و فداييان اسلام بوده است و بعدها آيت الله بروجردي چنان در شهادت فداييان اسلام متاثر شده بود كه حتي ملاقات روزانه را تعطيل كرده و گفته بود از ناراحتي حال هيچ كاري ندارم.
اين تنها فداييان اسلام نبودند كه روش و عملكرد آنان مورد تاييد آيت الله بروجردي قرار نداشت. آيت الله بروجردي در قبال مهمترين جنبش سياسي اين دوره (يعني نهضت ملي شدن صنعت نفت) سكوت اختيار كرد. حجت الاسلام فلسفي درباره اين سكوت معتقد است: «ايشان ]آيت الله بروجردي[ در آن اوضاع بحراني و توطئه آميز و با حضور افراد مشكوك و فاسدالعقيده در جريان هاي موافق دولت نمي توانست از نظر ديني تشخيص دهد كه آيا مداخله در اين كار «بين الرشد» و وظيفه شرعي است يا خير» به اعتقاد مرحوم فلسفي، آيت الله بروجردي براساس اصل «قف عندالشبهه» (در موارد مشكوك متوقف شويد) سكوت را برگزيد و معتقد بود كه به انتخاب «خيرالشرين» (بهترين از ميان دو شر) دست زده است.
بدين ترتيب آيت الله بروجردي نه تنها با آيت الله كاشاني به عنوان يك رهبر سياسي مذهبي بلكه حتي با مراجعي مثل آيات سيد محمدتقي خوانساري و سيدصدرالدين صدر نيز در اين مورد هم نظر نبود. اما هيچ گاه اجازه نمي داد كه از اين تفاوت ديدگاه سوءاستفاده شود. چنان كه در يك ملاقات حضوري، شاه را از سخن چيني وبدگويي نسبت به آيت الله كاشاني برحذر داشت. حتي به گفته آيت الله صافي گلپايگاني زماني كه رژيم شاه قصد داشت آيت الله كاشاني را به جرم دادن فتواي قتل رزم آرا محاكمه كند آيت الله بروجردي تاكيد كرده بود: «فقيه مي تواند مطابق استنباط و اعتقادش حكم كند و نبايد براي اين حكمش، محاكمه شود.» همين نظر آيت الله بروجردي به آزادي آيت الله كاشاني منتهي شد.
از اين فراتر، وقتي آيت الله بروجردي احساس مي كرد كه دربار قصد مصادره عدم تمايل او به نهضت نفت به نفع خود را دارد وارد عمل مي شد و از سوءاستفاده جلوگيري مي كرد. چنان كه در يك مورد كه اين احساس را كرده بود، در جلسه درس خود به دفاع از دولت مصدق برخاسته و از طلاب خواسته بود كه مخالفت با اين دولت را دنبال نكنند.
با همه اينها هيچ گاه نقش مقدس نماها در ممانعت از همراهي آيت الله بروجردي با حركت هاي مصلحانه نه تنها سياسي بلكه صرفا حوزوي را نمي توان ناديده گرفت. امام راحل در خلال دروس ولايت فقيه در نجف ماجرايي را يادآوري كرده بودند: «روزي مرحوم آقاي بروجردي، مرحوم حجت، مرحوم آقاي صدر، مرحوم آقاي خوانساري (ره) براي مذاكره در يك امر سياسي در منزل ما جمع شده بودند، به آنان عرض كردم كه شما قبل از هر كار تكليف اين مقدس نماها را روشن كنيد. با وجود آنها مثل اين است كه دشمن به شما حمله كرده و يك نفر هم محكم دست هاي شما را گرفته باشد. اينهايي كه اسمشان مقدسين است نه مقدسين واقعي، متوجه مفاسد و مصالح نيستند. دست هاي شما را بسته اند و اگر بخواهيد كاري انجام دهيد، حكومتي را بگيريد، مجلس را قبضه كنيد كه نگذاريد اين مفاسد واقع شود آنها شما را در جامعه ضايع مي كنند. شما قبل از هر چيز فكري براي آنها بكنيد» استادعلي دواني هم نقل مي كند كه امام خميني در جايي گفته بودند: كساني در منزل آيت الله بروجردي هستند كه نمي گذارند كاري براي اسلام انجام گيرد.
اين «مقدسين» در بسياري از موارد موفق شدند. كار سخن چيني ها به جايي رسيد كه آيت الله بروجردي از ادامه كار هيئت مصلحين حوزه (از جمله امام خميني) و نيز برگزاري دروس فلسفه علامه طباطبايي و امام خميني جلوگيري كرد. چيزي كه به فاصله گيري ناگزير امام(ره) از بيت مرحوم بروجردي منجر شد. امام خميني اولين كسي بود كه براي عملي شدن ايده هجرت آيت الله بروجردي از اراك به حوزه علميه قدم برداشته بود و در اين مقطع نيز حاضر نبود بر فضاي تقابل با زعيم عالم تشيع در مسائل سياسي دامن زده شود.
برخي، عدم حمايت علني امام خميني از فداييان اسلام را ناشي از اين ملاحظه مي دانند. به گفته آقاي واعظ زاده خراساني امام راحل در يك جلسه خصوصي در آن زمان شجاعت فداييان اسلام در هماوردي و به وحشت انداختن رژيم شاه را ستايش كرده بودند.
شخصيت و عملكرد آيت الله بروجردي داراي ابعادي پيچيده و منشأ اثرات ژرفي است كه در قسمت بعد باز هم در اين مورد سخن خواهيم گفت.
...............................................................................
ادامه دارد...
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]
-
گوناگون
پربازدیدترینها