واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: ورود كاروان اسرا به كوفه؛ آغاز بخش دوم نهضت حسينى
گروه خبرنگاران افتخاري / جمشيد غضنفري: حادثه خونين كربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسين(ع) و اصحابش پايان پذيرفت و بخش دوم نهضت حسينى به رهبرى امام سجاد(ع) و عمه بزرگوارشان، حضرت زينب كبري (س) آغاز شد.
حركت كاروان اسيران كربلا به سمت كوفه در روز يازدهم محرم سال 61 هجري، يعني فرداي عاشوراي حسيني ثبت شده است. عمر سعد كاروان اسراي اهل بيت(ع) را به سمت كوفه حركت داد. كاروان 12 محرم سال 61 هجري به كوفه رسيدند.
كوفه براى خاندان پيامبر اكرم شهرى آشنا بود، برخى از بانوان اسير در كاروان همچون، حضرت زينب(عليهاالسلام) روزگارى نه چندان دور، خود بانوى گرانقدر اين شهر بود و در اين شهر جلسه تفسير قرآن داشت. اين شهر مدتى مركز حكومت امام على(عليه السلام) بود و مردم اين شهر خاندان على(عليه السلام) را از ياد نبرده بودند.
اهـل بـيـت رسـول خـدا را هـمـانـنـد اسـيـران وارد كوفه كردند. امام سجاد(ع) از شدت بيمارى رنجور شده بود، ولى با اين حال او را در غل و زنجير كرده بودند.
آيا اين همان كوفهاي هست كه تو در آن تفسير قرآن ميگفتي؟! آيا اين همان كوچهاي هست كه كوچههايش، خاك پاي تو را مريدانه به چشم ميكشيد؟
آيا اين همان كوفهاي است كه زنانش، زينب را برترين بانوي عالم ميشمردند و مردانش بر صلابت عقيله بني هاشم سجود ميبردند؟ نه، باور نميتوان كرد.
اين همه زيور و تزيين و آذين براي چيست؟اين صداي دهل و دف از چه روست؟ اين مطربان و مقنيان در كوچه و خيايان چه ميكنند؟ اين مردم به شادخواري كدام فتح و پيروزي اين چنين دست ميافشانند و پاي ميكوبند؟ در اين چند صباح، چه اتفاقي در عالم افتاده است؟ چه بلايي، چه حادثهاي، چه زلزلهاي، كوفه و مردمش را اين چنين دگرگون كرده است؟ چرا همه چشمها خيره به اين كاروان غريب است؟ به دختران و زنان بيسرپناه؟ اين چشمهاي دريده از اين كاروان چه ميخواهند؟(1)
سخنراني حضرت زينب (س) برابر مردم شهر كوفه
بشير بن حذلم اسدى مىگويد: در آن روز متوجه زينب دختر اميرالمومنين(عليهماالسلام) شدم، به خدا سوگند! در عين حال كه سخنورى توانا و بىنظير بود، حيا و متانت سراپاى او را فرا گرفته بود و گويا سخنان گهربار على(ع) از زبان رساى او فرو مىريخت و او علىوار سخن مىراند. مـردم كـوفـه با ديدن كاروان اسيران شيون و زارى سر دادند. زينب كبرى(ع) به مردم اشاره كرد خاموش باشيد! در اين هنگام نفسها در سينهها حبس گشت و زنگهاى شتران از صدا افتاد پس زينب كبرى(ع) شروع به سخنرانى كرد: (2)
اتَبْكُونَ؟! فَلا رَقَاتِ الدَّمْعَةُ، وَلا هَدَاءَتِ الرَّنَّةُ، اِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ انْكاثا، تَتَّخِذونَ ايْمانَكُمْ دَخَلا بَيْنَكُمْ... .
اى مردم كوفه! اى اهل خدعه و غدر! آيا براى گرفتارى ما گريه مىكنيد؛ پس اشك چشمانتان خشك نشود! و نالههايتان فرو نشيند!
مَثل شما مردم، مَثل آن زني است كه رشته خود را بعد از آن كه محكم تابيده شده باشد تاب آن را باز گرداند. شما ايمان خود را مايه دغلى و مكر و خيانت در ميان خود مىگيريد؛ آيا در شما صفتى هست الا لاف و گزاف زدن و به جز آلايش به آنچه موجب عيب و عار است و سينههايتان مملو از كينه و زبان سرشار از چاپلوسى است... .(3)
شما همانند گياهى هستيد كه در منجلابها مىرويد كه قابل خوردن نيست يا به نقرهاى مانيد كه گور مرده را به آن آرايش دهند.
آگاه باشيد كه بد كارى بوده آنچه را كه نَفْسهاى شما براى شما پيش فرستاد كه موجب سخط الهى بود و شما در عذاب آخرت، جاويدان و هميشگي خواهيد بود. آيا گريه و ناله مىكنيد، به خدا كه بايد گريه بسيار و خنده كم داشته باشيد؛ زيرا به حقيقت كه به ننگ و عار روزگار آلوده شديد كه اين پليدي و آلودگي را به هيچ آبى نتوان شست؛ گناه كشتن فرزند خاتم پيامبران و آقا و سرور جوانان اهل بهشت را چگونه ميتوان شست؟!
كشتن همان كسى كه در امور، پناه شما و در هنگام نزول بلا، فريادرس شما و در مقام حجت با خصم، رهنماى شما و در آموختن سنت رسول الله (صلي الله عليه و آله)، بزرگ شما بود.
آگاه باشيد كه بد گناهى بود كه به جا آورديد، هلاكت و دورى از رحمت الهى بر شما باد و به تحقيق كه به نوميدى كشيد كوشش شما و زيانكار شد دستهاى شما و در اين معامله، دچار خسارت و ضرر شديد. به غضب خداى عزوجل برگشتيد و داغ ذلت بر شما نشست؛ واى بر شما باد، اى اهل كوفه!
آيا مىدانيد جگرگوشه رسول خدا(ص) را پاره پاره كرديد. آيا ميدانيد بانوان محترمه و با عزتِ در گوهر را آشكار كرديد؟! ميدانيد خون رسول خدا را ريختيد و حرم او را ضايع كرديد؟!
به تحقيق كه كارى قبيح و زشت انجام داديد كه موجب سرزنش است و ظلمى به اندازه زمين و آسمان نموديد.
آيا تعجب ميكنيد كه اگر آسمان، خون بر سرتان باريده است و البته عذاب روز بازپسين خواركنندهتر است و در آن روز شما را ياورى نخواهد بود.
پس به واسطه آن كه خدا به شما مهلت داده از حد خويش خارج نشويد؛ زيرا عجله در انتقام، خداى را به شتاب نمىآورد و او بىتابي نمىكند كه بر خلاف حكمت كارى كند و نمىترسد كه خونخواهى كردن از دست او برود. به درستى كه پروردگار به انتظار بر سر راه است (تا داد مظلوم از ظالم ستاند).
راوى گويد: به خدا سوگند! مردم كوفه را در آن روز ديدم همه حرّان و عطشان، دستان بر دهان گرفته و گريه مىكردند.
پيرمردى را ديدم در پهلويم ايستاده چنان گريه مىكرد كه ريشش از اشك چشمانش تَر شده بود و گفت: پدر و مادرم به فداى شما باد؛ پيران شما از بهترين پيران عالمند و جوانان شما بهترين جوانان و زنانتان بهترين زنان و نسل شما بهترين نسلهاست و اين نسل خوار و مغلوب ناكسان نمىشوند.(5)
********************************************************************
پينوشتها:
1- آفتاب در حجاب، سيدمهدي شجاعي .
2- لهوف سيد بن طاووس .
3- حضرت زينب(عليهاالسلام) به ذكر اين صفات، كفر باطنى اهل كوفه را اثبات نموده و بيان فرموده كه اسلام ايشان فقط به زبان است و حقيقتى ندارد بلكه از صفات انسانيت هم دورند؛ زيرا "صلف" ابر پر رعد و كم باران را گويند و در حديث است "المومن لا عنف و لا صلف" و در مثل است "رب صلف تحت رعدة" و "غمز الاعداء" اشاره به آيه شريفه است و اذا مروا بهم يتغامرون (سوره مطففين، آيه 30)؛ حال اهل كوفه مانند حال كفار است كه چون به اهل ايمان مىرسند به ايشان چشمك مىزنند.
4- عبارت اولى مىتوان اشاره باشد به آن كه اگر احيانا عمل خيرى از ايشان صادر گردد، چون ريشه ايمان ايشان مستحكم نيست آن عمل نتيجه و ثمرى نخواهد بخشيد؛ زيرا سبزهزار بر روى منجلاب ثمر نمىبخشد.
عبارت دومى: اشاره باشد كه آن عمل محض صورت و ظاهر است و چون روح ايمان ندارند و چشم دل كور است، آن عمل خير را در غير محل خود واقع مىسازند.
5- لهوف، سيد بن طاووس .
منبع : تبيان
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]