واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از نشست نقد «ميخواهم از فردا زندگي كنم»؛نويسنده افغان: در ايران ادبيات عامهپسند وجود ندارد
خبرگزاري فارس: محمدحسين محمدي نويسنده افغان مجموعه داستان «انجيرهاي سرخ مزار» گفت: در ايران ادبيات عامهپسند نداريم، چرا كه ادبيات عامهپسند را مردماني ميخوانند كه سطح سواد پاييني دارند.
به گزارش خبرنگار فارس، نشست نقد و بررسي كتاب «ميخواهم از فردا زندگي كنم» عصر ديروز در سراي اهل قلم در حالي برگزار شد كه مهتاب گنجعلي (نويسنده) و همچنين ناشر كتاب در اين نشست حضور نداشتند.
در ابتداي اين نشست علي الله سليمي گفت: اين جلسه در ادامه جلسات گذشته است و اختصاص به كتابهاي برگزيده در جشنوارههاي گام اول، جشنوارهاي كه امسال دومين دوره آن در بندر عباس برگزار شد، دارد.
وي گفت: اين جشنواره در آذر ماه امسال برگزار شد كه آثار برگزيدهاي هم داشت.
سليمي با اشاره به نويسنده اين كتاب (مهتاب گنجعلي) گفت: وي به عنوان نويسنده ميزبان اين جشنواره كه به صورت استاني برگزار شد به عنوان برگزيده استاني معرفي شد.
سليمي تصريح كرد: داوران جشنواره گام اول كتاب « ميخواهم از فردا زندگي كنم» را از ميان كتابهاي استان ميزبان برگزيدند و دايره انتخاب داوران بدين شكل بود كه كتابهاي منتشره در سال 1386را در محدوده زماني يكسال و در محدوده جغرافيايي استان مورد ارزيابي قرار دادند و اين كتاب در مقايسه با كتابهايي كه امروزه منتشر ميشود ميتواند چالش برانگيز باشد.
در ادامه اين نشست محمدحسين محمدي از داستاننويسان معاصر و نويسنده مجموعه داستان «انجيرهاي سرخ مزار» گفت: ادبيات داستاني به دو دسته ادبيات تفريحي و ادبيات تحليلي تقسيم ميشود.
وي در مورد ادبيات تحليلي گفت: طبعا اين ادبيات با تحليلها و جامعه شناختيها و شخصيت پردازيهاي عميق، داراي خوانندههاي ويژهاي است ولي ادبيات تفريحي سعي در سرگرم كردن خواننده دارد و مهمترين ويژگي داستانها اين است كه جذابيتها بيشتر از تحليلها است و معمولا براي خوانندگاني كه سواد پايين تري دارند نوشته ميشود.
وي در مورد دستهبندي ديگر ادبيات گفت: دسته ديگر ادبيات عامهپسند و نخبهپسند است، اما ما در ايران ادبيات عامهپسند نداريم، چرا كه ادبيات عامهپسند را مردماني ميخوانند كه سطح سواد پاييني دارند.
وي در مورد نقد اين كتاب گفت: اين كتاب در حيطه ادبيات تفريحي قرار ميگيرد نه ادبيات تحليلي كه نگاهي نافذ و دقيق به اجتماع دارد.
محمدي به ويژهگيهاي اين كتاب اشاره كرد و گفت: ميتوان به ويژهگيهايي از جمله: سطحي نگري محتوايي و موضوعي، سطحي نگري در تكنيك داستان، شخصيتهاي سطحي، يك جانبه نگري يا سفيد و سياهي مطلق چه به لحاظ نگاه نويسنده و چه به لحاظ شخصيت پردازي و جهان داستاني كه معمولا هم براي يك بار خواندن نوشنه ميشوند.
وي افزود: خواندن اين كتابها بسيار سهل و آسان است و خواننده در خواندن اين كتابها نياز ندارد حتي به سطر و كلمه قبل برگردد، در حالي كه در ادبيات تحليلي خواننده ناچار ميشود شايد چند بار به صفحه قبل بازگردد.
اين منتقد ادبي گفت: در اين كتابها عبارتهاي ساده و خطي، كم عمق بودن جهان داستاني و اغراق بيشتر ديده ميشود.
وي تاكيد كرد: جذابيت خاص ادبيات تفريحي نيست، يعني جذابيت لازمه يك رمان يا داستان است ولي عنصر جذابيت در ادبيات تفريحي بسيار نمايان است اما در يك داستان يا رماني كه در حيطه ادبيات تحليلي قرار ميگيرد ميتواند عنصر جذابيتش پايين باشد چرا كه خواننده به دلايل ديگري آن كتاب را ميخواند.
اين نويسنده تصريح كرد: معمولا جذابيتها در ادبيات تفريحي از نوع جذابيتهاي سطحي و آني است چرا كه فقط در هنگام خواندن براي خواننده جذاب است و پس از اتمام كتاب ديگر براي او جذابيتي ندارد.
وي گفت: در ادبيات تحليلي باز خواني اثر جذابيت بيشتري دارد زيرا جذابيتها پنهان است و آني نيست و خواننده با اندكي تامل به جذابيت ميرسد.
محمدي ضمن اشاره به ويژگي اغراق در اين كتاب گفت: سطحي نگري و اغراق به شدت در اين كتاب موج ميزند نويسنده بايد در نظر داشته باشد كه داستانش در چه زمان و مكاني است، يا داستانش در چه برهه اي از تاريخ اتفاق افتاده است.
در ادامه اين نشست گيتي رجبزاده نويسنده كتاب «بوي خيس كاج» گفت: فكر ميكنم در دوران جديد انسانها وقتي فكر ميكنند و يك مرحله جلوتر ميروند و تصميم ميگيرند كه بنويسند به اندازه كافي شجاع هستند و فكر ميكنم نويسنده اين كتاب اين چنين باشد.
وي گفت: گاهي اوقات پتانسيلهاي لازمه در افراد وجود دارد ولي نبود كلاس و استادان متبحر باعث ميشود كه كليت كار، خوب نباشد.
وي گفت:تكتك داستانها را خواندم جا داشت كه داستانها آغاز و پاياني بهتر ميداشت.
رجب زاده گفت: به گمان من خود نويسنده راهنماي موثري در مراحل اول نداشته و مطمئن هستم كه اين كتاب را حتي به چند نويسنده كه با نگاهي واقعي به داستانها بنگرند و اشكالات نثري را رفع كنند، نداده است.
وي در ادامه به يكي از داستانها با عنوان «دورنزديك» پرداخت و گفت: در اين داستان موقعيتها بسيار خوب انتخاب شده اما شخصيتها اصلا مناسب نيستند.
وي در مورد اشكال بزرگ كتاب گفت: يكي ازبزرگترين اشكالاتي كه در كتاب قابل مشاهده است اينكه؛ داستانها از جاي خوبي شروع نشدهاند يعني اگر يك سوم اول كتاب را حذف كنيم شايد كار خيلي بهتر شود.
وي با اشاره به داستان «مادر چيز غريبي است» گفت: اگر دو صفحه ابتدايي اين داستان حذف شود شايد اميد نجاتي براي اين كه اين داستان، داستاني خوب شود وجود دارد اما ميبينيم كه نويسنده در ابتداي داستان بيانيه صادر ميكند و هنگاميكه بيانيه صادر كرديم داستان از رونق ميافتد.
رجبزاده با اشاره به داستان كوتاه گفت: در داستان كوتاه هر چيز بايد يك دليل خاصي داشته باشد و اگر يك چراييهايي را از داستان حذف كنيم بايد در جايي ديگر آنقدر موفق عمل كرده باشيم كه بگوييم نيازي به اين چرايي و دانستن وجود نداشت.
رجبزاده در مورد داستان «بلوغ » گفت: اين داستان به لحاظ پايان بندي داراي يك مشكل بزرگ است كه آن را از مقوله داستان بودن حذف ميكند. فضاهاي بيگانه در اين داستان سبب شد كه از نظر من اين كار داستان به شمار نيايد.
اين منتقد در مورد آخرين داستان اين كتاب «خودكشي نهنگها » افزود: اين داستان ميتوانست داستان خوبي باشد كه متأسفانه نويسنده نتوانست از بنمايه خودكشي نهنگها و مرگ بچه ماهيها در آكواريوم استفاده كند.
وي در پايان گفت: اگر نويسنده با نگاهي ژرف و عميق به داستانها نگاه ميكرد حتما داستانهاي بهتري خلق ميشد.
انتهاي پيام/
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]