واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: عبدالجبار كاكايي: آسيبهايي را كه مانع گسترش شعر عاشورا هستند، بشناسيم
خبرگزاري دانشجويان ايران - كرج
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
عبدالجبار كاكايي گفت: واقعه كربلا بر اساس جمله "مردن بر روي پا بهتر از زندگي بر روي زانوست" شكل گرفت؛ اين پيام جنبه جهاني شدن دارد و پيامي است كه همه ملتها به آن توجه ميكنند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين شاعر در جلسه بررسي شعر عاشورايي در كانون فرهنگي، تربيتي راديو البرز كرج اظهار داشت: آنچه ما از واقعه عاشورا از گذشته تاكنون شنيدهايم و آنچه در طول تاريخ بر اساس اين واقعه ساختهايم، آثار بسيار خوبي بوده كه قابل اعتنا و توجه در هر دوره بوده است. در هر مورد به يكي از ابعاد اين ماجرا نگاه كرديم؛ بر اساس مستندات و شواهدي كه در دست داشتيم. تاريخهاي عاطفي كه عموما نقل شده است و تعداد تاريخهايي كه با عاطفه آميخته شده، بيشتر از مستندات تاريخي و شواهدي است كه به هر حال نشاندهندهي دقت در رويداد تاريخي است. شايد هم بخشي از آن به خاطر اين بوده كه مورخين عموما تحت فشار حكومتها ناگزير بودند كه اين واقعه را طوري توجيه كنند يا از كنارش بگذرند؛ ولي ادبيات ما پايههايش را بر اين اساس نهاد. با اين حال، ميل شاعران متقدم ما در توجه به شخصيت امام حسين (ع) و كساني مانند سعدي و حافظ كه در مكتب وابسته به اسلام و قيام امام حسين (ع) بودند، در ادبيات پايهگذاري شد.
او افزود: براي خلق يك اثر جهاني بايستي طرف مقابلي را كه توصيف ميكنيم يا حادثهاي را كه شرح ميدهيم، يك حادثه بزرگ جهاني باشد تا بتواند ادبيات جهاني شود. از اين باب نكاتي را به عنوان انتقاد در خصوص شعر جنگ ميبايست مطرح كرد كه متأسفانه چون واكنشهاي تند و تيزي از سوي مخالفان وجود دارد، از كنار اين موضوع عبور ميكنيم.
كاكايي يادآور شد: اگر بخواهيم در نگاهي گذرا، شعر عاشورايي را بازنگري كنيم، ميتوانيم سرفصلهايي را براي آن درنظر بگيريم. ميتوان در حقيقت به شعر عاشورايي قبل از محتشم، و بعد از آن و بويژه از انقلاب اسلامي به بعد اشاره كرد كه نشانههايي در آن وجود دارد كه هركدام از آنها قابل توجه است.
سراينده مجموعه "آوازهاي واپسين" به سير موضوع عاشورا در ادبيات فارسي اشاره كرد و گفت: تا حدودي ميتوان گفت كه از قرن دوم به بعد در يك دوره ٣٠٠ تا ٤٠٠ ساله تحت حكومت عباسي كه امراي دستنشاندهاش در نقاط مختلف ايران داراي حاكميت بودند، نقادي حكومت اموي مرسوم بود كه گرايشات به موضوع عاشورا در بيان شعر مرسوم شد و برخي از بشارتها حكم صادق را پيدا كردند؛ به هر حال اين رخداد هم به شكل توجه به موضوع، هم با ابزار مثل، هم به شكل ابراز علاقه و عاطفه در شعر فارسي رواج داشت و از زيباترين آنها ميتوان به شعر سنايي و عطار در توجه به مقتل اشاره كرد.
كاكايي سپس ابراز كرد: محتشم در واقع از زاويهاي به عاشورا نگاه كرد كه از بقيه ديدگاهها كاملتر بود؛ اولا اقتضاي تاريخ و زمان در خلق شعر محتشم، خيلي مؤثر بود، در واقع وي زماني ترجيعبند معروفش را سرود كه جنبش شعر عاشورايي قبل از آن شروع شده بود. پيش از محتشم هم تركيببندهايي كار شده بود كه وي بر مبناي آن آثار، كار كرد و شعري كامل و جامع سرود. در واقع عبارت "باز اين چه شورش است كه در خلق علم است" به نشانه اين است كه آداب زيارت امام حسين (ع) در روز عاشورا و توجه به مراسم آييني توسط حكومت صفويه در ميان مردم جا افتاده بود. مبالغه در شعر محتشم به صورت بسيار زياد از اين صنعت استفاده ميكند. "ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند / به يكباره بر جريده رحمت قلم زنند"، در واقع بيان اين حرفهاي مبالغهآميز اعجابآور است، بخصوص در شعرهايي كه مربوط به ائمه (ع) است و تأثير بسزايي در مجالس دارد. پس از محتشم حدود چهارهزار ترجيعبند ثبت شده است، كه حداقل ٥٠٠ مورد آن مربوط به افراد صاحب عنوان است.
شاعر مجموعه "در مرثيه روح" بيان كرد: از اواسط دورهي قاجاريه به بعد، شعر دوره بازگشت، بويژه حلقه اصفهان، واجد يك نگاه خاص به موضوع عاشورا شد كه در كلام تبديل به يك تعريف جديد شد. اين تعريف شكل ديگري به عاشورا نگاه كرد. اگر محتشم دوربين نگاه خود را به واقعه عاشورا زمين گذاشته بود، اين تعريف دوربين را در بالا قرار داد و از فضاي بالا، روايت عاشورا را به شكل ديگري نگاه كرد.
وي ادامه داد: نگاه نسل ما يك قطع ديگري از اين نگاه به واقعه را تكميل كرد كه آن نگاه حماسي بود كه فكر ميكنم اين نگاه در مجموعه تفكرات روحانيت مبارز و روشنفكران مسلمان در سالهاي پيش از انقلاب به عاشوراست كه اينها واقعه عاشورا را تمثيلي براي وقايع روزگار خود قرار دادند و در واقع معنايي چون "يزيد زمان" و "حسين زمان" برگرفته از همين فرهنگ حماسي است كه در ميان آثار عاشورايي گذشته بيسابقه بود؛ مثلا وحشي بافقي، در قرن ١٠ به جاي آن كه در شعر خود به بيان عظمت واقعه عاشورا بپردازد و از قهرمانهاي عاشورا قهرمان بسازد، از تاريخ و زمان خود قهرمان ميگيرد و ازآنها ميخواهد كه به كمك امام حسين (ع) بروند.
كاكايي درباره تأثير ادبيات عاشورايي در بيرون از مرزهاي كشور گفت: جواب به اين موضوع بسياري از بيراهههايي را كه ما در پيش گرفتهايم، كشف ميكند. من دريافتهام كه ما در شعر جنگ به بيراهه رفتهايم. در واقع ما اگر قصدمان ارتباط جهاني است، بايستي به پيامهاي انساني توجه بيشتري كنيم تا پيامهاي خاص مذهبي. ما در رخداد جنگ، در ادبيات جنگ بيشتر رفتار ايدئولوژيك از خود نشان داديم؛ تا رفتار جهاني. در يك جنگ ساده كه بين دو كشور آمريكاي لاتين اتفاق افتاده بود، پيامها به حدي پيامهاي عالي انساني است كه اشعار قابل درك است؛ به عنوان مثال شاعر مقاومت فرانسه دربارهي يكي از جنگها ميگويد" دخترم، قهقهههاي مستانهات را برايم بفرست، من مهمات كم آوردهام!" در واقع شاعر جنگ را با زندگي پيوند داده است؛ در صورتي كه ما جنگ را يك عنصر ضدزندگي ميدانيم. ما با رفتارهاي تند ايدئولوژيك خود ادبياتي به وجود آورديم كه قابليت جهاني ندارد. در واقع به نيازهاي عام انساني كمتر توجه كردهايم و اين نوع ادبيات فقط مصرف داخلي دارد. در ميان ملل جهان اشتهاي سيري كاذبي نسبت به رابطه با عالم داريم؛ لذا خيلي نميتوانيم ادبيات خود را به جهان منتقل كنيم. ما براي اينكه بتوانيم ادبيات خود را به جهان منتقل كنيم، به عنوان مثال در عاشوراي حسيني بايد آزادگي بيان داشته باشيم. از طرفي ميتوان گفت مديريت فرهنگي ما را به اين سمت ميكشاند. ادبيات ما، يك ادبيات بنياننگر بدون درك و تحليل جهان و بدون انگيزه براي ارتباط با جهان است.
شاعر "زنبيلي از ترانه " يادآور شد: يك بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس در كشور ما به وجود آمده است كه همانطور كه از اسمش پيداست، بيشتر جنبهي تبليغاتي در آن وجود دارد؛ تا حفظ ارزشها؛ يعني در واقع ما مسؤوليم هرچه را خوب باشد، جمعآوري كنيم؛ در صورتي كه نبايد اينچنين باشد كه هر چه را كه بد باشد، دور بريزيم. بايد با جديت با اين مسائل برخورد كنيم. اينها ميتوانند تكهاي از فرهنگ ما باشند كه با جهان ارتباط برقرار كنيم. در واقع ما جنگ را به دفاع مقدس تبديل كرديم و دفاع مقدس را به آرم تبليغاتي خود. با فرهنگ عاشورا نيز همين رفتار را داريم و اجازه نميدهيم كه هيچ چيزي توسعه پيدا كند. اينها بيراهههايي است كه به عنوان آسيبشناسي فرهنگ عاشورا و شعر عاشورا بايد مورد بحث قرار گيرد.
كاكايي همچنين گفت: ما در كشور هيچ تريبوني پيدا نميكنيم و رسانههاي دولتي حرفهاي غيرمتعارف و خلاف آن چيزهايي را كه ميشنويم، نميزنند. خيلي كم به اين مسائل ميدان ميدهند. بلندگوهاي تبليغاتي غرب و شرق تريبون افرادي شده است كه ما گوشهاي محرمي براي شنيدن حرفهايشان بوديم؛ اما ما اجازه داديم كه از زبانهاي نامحرم اين حرفها گفته شود و به ابزاري در مقابل سياست و فرهنگ ما تبديل شود. جا داشت ما به نسلهاي پس از دهه ٦٠ اجازه دهيم تا حرفهاي خود را بيان كنند و نظرات خود را بگويند. اينگونه است كه ما بايد به هر ماجرا از يك زاويه نزديك شويم، اگر غير آن صورت گيرد، اجازه بيان وجود ندارد و همچنين اجازه انتشار نيز در آن نيست. اثري كه خلق ميكني، مورد بازبيني قرار ميگيرد تا به تريبونهاي آزاد عمومي برسد و دستكاري و سانسور ميشود و طوري ارائه ميشود كه مطلوب نيست. اين شكل از رفتار فرهنگي قامت مناسبي ندارد و نميتوان از اينگونه ادبيات، پيام ادبيات جهاني را توقع داشت. از ابتدا شاعران و اثرآفرينان مقصر نبودند؛ مديريت غلط فرهنگي در دهه ٧٠ بيشترين ضربات را بر پيكرهي ادبيات وارد كرد.
خالق "فرصت ناياب" در رابطه با گستردگي واژگان در شعر عاشورايي گفت: اين موضوع دو وجه دارد؛ يكي محدود بودن واژگاني است كه مربوط به روايت تاريخي ميشوند كه اين امري طبيعي است و اين ادبيات هدفش اين است كه رويداد تاريخي را بدون تفسير و تحليل بيان كند؛ پس طبيعي است كه واژگانش محدود است و به انجماد ميكشد. وجه ديگر آن اين است كه ما به هر اندازه كه بخواهيم رويداد تاريخي را گسترده بيان كنيم، ميتوانيم واژگان را نيز به طور گسترده به كار ببريم.
او همچنين ابراز اميدواري كرد، شعر جوان شهرستان كرج كه كانون پرتنش و فعال و مورد توجه منتقدين امروز است، دريچههاي جديدي را براي پرداختن به فرهنگ عاشورا باز كند.
كاكايي سخنانش را با خواندن بيتهايي به پايان برد: بايد سكوت كرد و صداي تو را شنيد / خاموش ماند و زمزمههاي تو را شنيد / مثل پرنده از قفس تنگ نيزهها / پرواز كرد و نالههاي تو را شنيد / از بند بند خنجر خونين قتلگاه / خوننامه مويان نالهها را شنيد / آنقدر مؤمنانه شكستي كه آسمان / دستت را گرفت و دعاي تو را شنيد.
انتهاي پيام
شنبه 21 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 722]