واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فرهنگ از نگاه مقام معظم رهبري
خبرگزاري فارس: فرهنگ به معناي خاص براي يك ملت، عبارت از ذهنيات، انديشهها، ايمانها، باورها، سنتها، آداب و ذخيرههاي فكري و ذهني است كه از اين جهات، ما نه فقط از دنياي پيشرفته در علم و تكنولوژي، عقب نيستيم، بلكه در بسياري از جهات، از آنها جلوتر هم هستيم.

«بين علم و تكنولوژي و تبعات آن، با فرهنگ، تفاوت وجود دارد؛ اينها دو مقوله جداگانهاند. اگر چه خود علم هم جزء شاخههاي فرهنگ است، اما فرهنگ به معناي خاص براي يك ملت، عبارت از ذهنيات، انديشهها، ايمانها، باورها، سنتها، آداب و ذخيرههاي فكري و ذهني است كه از اين جهات، ما نه فقط از دنياي پيشرفته در علم و تكنولوژي، عقب نيستيم، بلكه در بسياري از جهات، از آنها جلوتر هم هستيم. البته نميخواهيم مبالغه، اغراقگويي و مطلقگويي كنيم. گرچه در يك چيزهايي از همين شاخههاي فرهنگ، خارجيها و عمدتاً اروپاييها، از ما جلوتر هستند.(1)
بخش عمده فرهنگ، همان عقايد و اخلاقيات يك فرد يا يك جامعه است. رفتارهاي جامعه هم كه جزء فرهنگ عمومي و فرهنگ يك ملت است، برخاسته از همان عقايد است. در واقع، عقايد يا اخلاقيات، رفتارهاي انسان را شكل ميدهند و به وجود ميآورند. خلقيات اجتماعي، رفتارهاي اجتماعي را به وجود ميآورند. بنابراين، درست است كه مقوله فرهنگ در موارد زيادي شامل رفتارها هم ميشود، اما اساس و ريشه فرهنگ، عبارت است از عقيده، برداشت و تلقي هر انساني از واقعيات و حقايق عالم و نيز خلقيات فردي و خلقيات اجتماعي و ملي. بنده چند نمونه از خلقيات اجتماعي و ملي را كه براي يك ملت تعيين كننده است، در اينجا عرض ميكنم. مثلاً عزم و اراده، غرور ملي، احساس توانايي، احساس قدرت بر اقدام و عمل و سازندگي، انضباط، نشاط، همكاري و مشاركت. اگر فرض كنيم ملتي همراه با ايمان و عقيدهاي كه دارد، اين اخلاقيات را هم دارا باشد، خواهيم ديد كه چقدر در رسيدن به اهداف و آرمانهايش، به او كمك خواهد كرد. بنابراين، به نظر ما، مقوله فرهنگ از نظر تأثيرش در آينده يك ملت و يك كشور، با هيچ چيز ديگري قابل مقايسه نيست. اهميت مقوله فرهنگ از اين جاست.(2)
من فرهنگ كشور را در سه عرصه مهم و عام مشاهده ميكنم؛ اول در عرصه تصميمهاي كلان كشور است، يعني فرهنگ به عنوان جهتدهنده به تصميمهاي كلان كشور، حتي تصميمهاي اقتصادي، سياسي، مديريتي و يا در توليد، نقش دارد. وقتي ما ميخواهيم ساختمان بسازيم و شهرسازي كنيم، در واقع، با اين كار، داريم فرهنگي را ترويج يا توليد ميكنيم يا اشاعه ميدهيم. وقتي توليد اقتصادي هم ميكنيم، در واقع، داريم از اين طريق، فرهنگي را توليد ميكنيم؛ اشاعه ميدهيم يا اجرا ميكنيم. اگر در سياست خارجي، مذاكرهاي ميكنيم و تصميمي ميگيريم، عيناً همين معنا وجود دارد. بنابراين، فرهنگ، مثل روحي است كه در كالبد همه فعاليتهاي گوناگون كلان كشوري، حضور و جريان دارد. فرهنگي كه بايد در توليد، خدمات، ساختمانسازي، كشاورزي، صنعت، سياست خارجي و تصميمات امنيتي، رعايت شود و حدود را معين و جهت را مشخص كند، چيست؟ اين بايد در اينجا معين شود. دوم به عنوان شكلدهنده به ذهن و رفتار عمومي جامعه است. حركت جامعه، بر اساس فرهنگ آن جامعه است. انديشيدن و تصميمگيري جامعه، بر اساس فرهنگي است كه بر ذهن آن، حاكم است. دولت و دستگاه حكومت، نميتواند از اين واقعيتِ مهم، خود را كنار نگه دارد. وقتي مردم در خانواده، ازدواج، كسب، لباس پوشيدن، حرف زدن و تعامل اجتماعيشان، در واقع دارند با يك فرهنگ حركت ميكنند - بنده پيش از انقلاب در سخنرانيهايم مثال ميزدم و ميگفتم فرهنگ مثل توري است كه ماهيها بدون اين كه خودشان بدانند، در داخل اين تور، دارند حركت ميكنند و به سمتي هدايت ميشوند - دولت و مجموعه حكومت، نميتواند خود را از اين موضوع بركنار بدارد و بگويد بالاخره فرهنگي وجود دارد و مردم به چيزي فكر ميكنند. نه، ما مسؤوليت داريم اين فرهنگ را بشناسيم. اگر ناصواب است، آن را تصحيح كنيم. اگر ضعيف است، آن را تقويت كنيم و اگر در آن نفوذي است، دست نفوذي را قطع كنيم. چيزهايي كه در فرهنگ عمومي ما ضعيف است، يا جايش كم است، يا به قول آقايان، احتياج به دُز بالاتري دارد، كدام است؟ يكي از آنها انضباط است. جامعه ما، به انضباط، نهايت نياز را دارد.
ديگري اعتماد به نفس ملي و اعتزاز ملي است، يعني احساس عزت كردن از اين كه من اهل ايرانم. به قول سهراب سپهري، «اهل كاشانم، روزگارم بد نيست». اين، افتخار است. يا در جاي ديگر ميگويد: «من مسلمانم». اعتزاز به ايراني بودن ما، به اين نياز داريم. البته اين با مليگرايي ناقص - همان ناسيوناليسم منفي مطرودي كه ما هميشه آن را رد ميكرديم - نبايد اشتباه شود. اين، ناسيوناليسم مثبت است. اين، مليگرايي، به معناي خوب قضيه است. ما به اين احتياج داريم.
مورد بعدي، قانونپذيري است. به هم تنه نزدن، از هم جلو نيفتادن، حق همديگر را برنداشتن، توي جيب همديگر دست نكردن. اينها قانون است و ما در جامعه، اينها را لازم داريم.
موضوع ديگر، غيرت ملي است. اگر ببينيم كسي دارد به نحوي از انحا، به مرزهاي فرهنگي يا ديني يا جغرافيايي يا ملي ما تعرض ميكند يا فكر تعرض دارد، بايد خون ما به جوش بيايد و غيرت ما تحريك شود.
مقوله بعدي، تدين و دينباوري است. دينباوري با همان معناي عام خودش. من به دانشجويان هم اين نكته را گفتم كه هر كس شب بيست و يكم، قرآن سرش گرفت و "بك يا الله" گفت، از نظر من، او همان دانشجويي است كه من ميگويم متدين و خدايي و مسلمان و حزباللهي است. كاري ندارم از كدام حزب و جناح و تشكيلات است. ما بايد همه را به اين طرف بكشانيم كه شب بيست و يكم ماه رمضان، احساس كنند دلشان به سمت مسجد و قرآن ميكشد. اين حالت، براي كشور ما، خيلي لازم است.
موارد ديگر؛ فرهنگ ازدواج، فرهنگ رانندگي، فرهنگ خانواده، فرهنگ اداره و فرهنگ لباس است. بنده با مُد، خيلي موافقم و جزء آدمهايي هستم كه به مُد گرايش دارم؛ اما مُدي كه از داخل جوشيده باشد، چون مُد يعني ابتكار و نوآوري. نه چيزي كه از بيرون بيايد. مُد آرايش مو و لباس و حرف زدن ما، همهاش دارد از بيرون ميآيد. الگوي مصرف وسايل زندگي، مهم است اينكه فرش و پرده و چراغمان چهطوري باشد؟ اينها را نميشود نديده گرفت. اگر كسي در بحر اين كارها برود، ميبيند چقدر سرمايه و فكر و همت و هنر، صرف اينها ميشود كه گاهي بسياري از آنها بيهوده است. بالاخره جايي بايد موضع خود را درباره اينها معين كند. حتّي اگر بگويد من الان وقت ندارم و اولويتم تعيين لباس ملي نيست. خيلي خوب، معلوم بشود كه ما تا پنج سال يا ده سال، اين اولويت را نداريم و ميخواهيم آن را كنار بگذاريم. اما بالاخره اين انبار مجموعه فرهنگي، [بايد] صاحبي داشته باشد. اين هم فرهنگ در عرصه دوم است.
عرصه سوم فرهنگ، سياستهاي كلان آموزشي و علمي دستگاههاي موظف دولت است، يعني آموزش و پرورش، آموزش عالي و بهداشت و درمان. دستگاههاي موظف دولت، بالاخره بايد سياستهاي كلان آموزشي و علميشان را از مركزي بگيرند. درست است كه آموزش و پرورش خودش يك مجمع مشورتي دارد، ولي او كار ديگري ميكند و نزديك به اجراست و اما اين، دورتر از اجراست. كلانتر و وسيعتر نگاه ميكند.(3)
پي نوشت:
1. بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار عالمان و روحانيون تبريز، 5/5/1372.
2. بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، 19/9/1379.
3. بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، 26/9/1381.
.................................................................................................
انتهاي پيام/
جمعه 20 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]