محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846491677
ويژگيهاي حكومت ولايي در انديشه رهبر معظم انقلاب
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ويژگيهاي حكومت ولايي در انديشه رهبر معظم انقلاب
خبرگزاري فارس:پيام مهم بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در عيد غدير امسال توجه به ويژگيهاي امام علي(ع) به عنوان كانون وحدت بخش جهان اسلام و هوشياري مسلمانان در مقابل طرح هاي تفرقه افكنانه دشمنان اسلام بود.
پيام مهم بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در عيد غدير امسال توجه به ويژگيهاي امام علي(ع) به عنوان كانون وحدت بخش جهان اسلام و هوشياري مسلمانان در مقابل طرح هاي تفرقه افكنانه دشمنان اسلام بود.رهبر معظم انقلاب با اشاره به اينكه هرچند فقه، كلام و فلسفه شيعه اعتقاد به ولايت وجانشيني امام علي(ع) را در طول تاريخ حفظ كرده وبه آن پايبند است؛ اما تاكيد كردند كه اين مسئله به هيچ وجه نبايد سبب اختلاف و ايجاد تفرقه ميان شيعه وسني شود. از همين رو ايشان غدير را از زاويه اي ديگر عامل وحدت بخش جهان اسلام مي دانند وآن شخصيت و ويژگيهاي والاي حضرت علي(ع) است كه تمام علماي اسلام بر آنها اتفاق نظر دارند:« همين قضيهى غدير در يك نقطه وسيله و مايهى اجتماع امت اسلامى است و او شخصيت اميرالمؤمنين است. دربارهى شخصيت و عظمت اين انسان بزرگ و والا بينِ مسلمين اختلافى نيست. اميرالمؤمنين را همه در همان نقطهى عالى و سامى(رفيع) كه بايد به او در آن نقطه نگريست - از لحاظ علم، از لحاظ تقوا، از لحاظ شجاعت - مينگرند و مىبينند؛ يعنى ملتقاى عقيدهى همهى آحاد امت اسلامى اميرالمؤمنين است.»
علاوه بر تاكيد رهبر معظم انقلاب بر شخصيت امام علي(ع) به عنوان كانون وحدت در جهان اسلام، نوع تبيين ايشان از انديشه "حكومت ولايي" برخاسته از جريان غدير خم، به هيچ وجه در جهت بر جسته كردن اختلاف انديشه سياسي شيعه وسني نبوده و مي توان گفت كه رويكردي وحدت آفرين را دنبال مي كند.
از آنجا كه حادثه عظيم غدير، قله مرتفع و شاخص برجسته نظريه اسلامي است كه مدل حكومت اسلام را - كه "حكومت ولايي" باشد - تبيين و تفسير نموده است. لذا براي شناخت صحيح ابعاد مختلف نظريه حكومت در اسلام بايد مساله غدير مورد توجه و بازنگري قرار گيرد.
حضرت آيت الله العظمي خامنهاي درباره اهميت غدير ميفرمايند: «معناي اين حركت كه در روز هجدهم ذيالحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اين است كه اسلام به مسألهي مديريت جامعه به چشم اهميت نگاه ميكند. اينطور نيست كه امر مديريت در نظام اسلامي و جامعهي اسلامي، رها و بياعتنا باشد. علت هم اين است كه مديريت يك جامعه، جزو اثرگذارترين مسائل جامعه است.» (10/11/83)
معظم له در سالهاي متمادي در مناسبت عيد غدير خم و ديگر زمانهاي مناسب به تبيين اين موضوع پرداخته است كه توجه به اين سخنان براي علاقمندان به نظام اسلامي و وحدت جهان اسلام ضروري مي نمايد.
الف- تأملي در معناي "ولايت"
اولين گام براي شناخت دقيق مساله حكومت در اسلام، دقت در واژه اي است كه براي معرفي حكومت اسلامي بكار گرفته شده است كه آن واژه "ولايت" است. اين واژه از زوايا و ابعاد مختلف معنايي برخوردار است كه چهره حقيقي حكومت در اسلام را متفاوت از ديگر نظامهاي سياسي ترسيم مينمايد.
كلام حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در اين زمينه چنين است:
1- «ولايت، معناي عجيبي است. اصل معناي ولايت، عبارت از نزديك بودن دو چيز با يكديگر است. فرض بفرماييد وقتي كه دو ريسمان، محكم به هم تابيده ميشوند و جدا كردن آنها از يكديگر، به آساني ممكن نيست، آن را در عربي «ولايت» ميگويند. ولايت، يعني اتصال و ارتباط و قرب دو چيز به صورت مماس و مستحكم با يكديگر. همهي معانياي كه براي «ولايت» در لغت ذكر شده است - معناي محبت، معناي قيوميت و بقيهي معاني، كه هفت، هشت معنا در زبان عربي هست - از اين جهت است كه در هر كدام از اينها، به نوعي اين قرب و نزديكي بين دو طرف ولايت وجود دارد. مثلا «ولايت» به معناي محبت است؛ چون محب و محبوب، با يكديگر يك ارتباط و اتصال معنوي دارند و جدا كردنشان از يكديگر، امكانپذير نيست.» (6/2/76)
2- «ولايت كه عنوان حكومت در اسلام و شاخصهي نظام اجتماعي و سياسي براي اسلام است، يك معناي دقيق و ظريفي دارد كه معناي اصلي ولايت هم همان است و آن عبارت است از پيوستگي، پيوند، درهمپيچيدن و در هم تنيدگي. اين، معناي ولايت است. چيزي كه مفهوم وحدت، دست به دست هم دادن، با هم بودن، با هم حركت كردن، اتحاد در هدف، اتحاد در راه و وحدت در همهي شؤون سياسي و اجتماعي را براي انسان، تداعي ميكند. ولايت، يعني پيوند. (27/1/77)
3- «ولايت، يعني سرپرستي، پيوند، ارتباط، اتصال، بههم پيچيده شدن دوچيز، به هم جوشيدگي و به هم پيوستگي كساني كه با يكديگر ولايت دارند. معنا و شكل و مفهوم ولايت در جامعه و نظام اسلامي، اين است. از اينجهت، در جامعهي اسلامي، كلمهي ولايت به حكومت اطلاق ميشود و رابطهي بين ولي و مردم، يك رابطهي ولايتي است و ارتباط و اتصال آنها، غيرقابل انفكاك ميباشد و تمام اجزاي اين جامعه، با يكديگر متصلند و از هم جدا نيستند. قضيه، مثل دستگاههاي سلطنت، دستگاههاي قدرت و كودتاچيهايي كه بر يك جامعه مسلط ميشوند، نيست.» (20/4/69)
4- «معناي ولايت چيست؟ به طور خلاصه معنايش اين است كه اسلام در نماز و روزه و زكات و اعمال فردي و عبادات خلاصه نميشود، اسلام داراي نظام سياسي است، حكومتي بر مباني مقررات اسلامي پيشبيني شده است. در اصطلاح و عرف اسلامي، نام حكومت، "ولايت" است.» (6/1/79)
ب- شاخصههاي حكومت ولايي
در تفسير و تبيين حكومت ولايي شاخصه ها و مشخصات متعددي را برشمردهاند كه هر يك از منظري توانسته است ابعاد اين حقيقت واحد را مشخص نمايد، اما آنچه در ادامه خواهد آمد منظر مورد نظر حضرت آيت الله العظمي خامنهاي است كه به نوبه خود نگاهي نو و محققانه، و مبتني بر نيازها و سوالات زمانه ماست كه ابعاد ناشناخته اي از حكومت ولايي را براي محققين آشكار ميسازد. رويكردي دقيق و معطوف به عمل كه افق نظام اسلامي را ترسيم نمايد.
در اين ميان سه شاخصه و مولفه از جايگاه ويژه اي برخوردارند: 1- الهي بودن خاستگاه حكومت. 2- محوريت يافتن معيارها و صلاحيتهاي الهي در اين حكومت 3 – جايگاه محوري مردم در نظام ولايي.
اما پيش از پرداختن به اين سه پايه اصلي نظام ولايي برخي ديگر از ويژگيها كه در كلام حضرت آيت الله العظمي خامنهاي مطرح گرديده و در تمييز اين نظام از ديگر نظامهاي سياسي ميتواند مفيد باشد به اختصار مرور ميگردد.
1- تفاوت نظام ولايي و نظام سلطنتي
يكي از اتهامات مطرح شده توسط مخالفين نظام ولايي، يكسان انگاشتن آن با حكومت سلطنتي است. در اين باره حضرت آيت الله العظمي خامنهاي ميفرمايند:
«ماهيت امامت، با ماهيت سلطنت، مغاير و متفاوت و مناقض است، اين دو ضدهماند.
امامت، يعني پيشوايي روحي و معنوي پيوند عاطفي و اعتقادي با مردم اما سلطنت، يعني حكومت با زور و قدرت و فريب، بدون هيچگونه علقه معنوي و عاطفي و ايماني؛ اين دو، درست نقطه مقابل هم است.
امامت، حركتي در ميان امت، براي امت و در جهت خير است.
سلطنت، يعني يك سلطه مقتدرانه بر عليه مصالح مردم و براي طبقات خاص براي ثروتاندوزي و براي شهوتراني گروه حاكم...
امامت، يعني آن دستگاهي كه:
1- عزت خدايي را براي مردم به وجود ميآورد؛
2- علم و معرفت را به مردم ميدهد؛
3- رفق و مدارا را ميان آنها ترويج ميكند؛
4- ابهت اسلام و مسلمين را در مقابل دشمن حفظ ميكند؛
اما سلطنت و حكومتهاي جائرانه، نقطهاي مقابل آن است...» (27/1/79)
ايشان تبديل ولايت به سلطنت را بزرگترين انحراف در تاريخ اسلام دانسته ميفرمايند: «اگر دقت كنيد، ميبينيد جنگهاي اميرالمؤمنين در اين مدت كوتاه، همه در راه جلوگيري از تبديل امامت و ولايت اسلامي به آن شكلهاي منحرف است؛ تبديل امامت به سلطنت؛ تبديل حكومت معرفت به حكومت جهالت؛ تبديل حكومت مبتني بر ناديده گرفتن منافع شخصي به حكومتي كه در رأس آن كساني باشند كه بيش از همه چيز، به منافع شخصي خود و جمع كردن مال و منال دنيوي ميانديشند.»(12/12/80)
2- ويژگيهاي عمومي حكومت ولايي
«ولايت، چه طور حكومتي است؟
ولايت، آن حكومتي است كه شخص حاكم با آحاد مردم داراي پيوندهاي محبتآميز و عاطفي و فكري و عقيدتي است.
آن حكومتي كه زوركي باشد؛ آن حكومتي كه با كودتا همراه باشد؛ آن حكومتي كه حاكم، عقايد مردمش را قبول نداشته باشد و افكار و احساسات مردمش را مورد اعتنا قرار ندهد، آن حكومتي كه حاكم حتي در عرف خود مردم - مثل حكومتهاي امروز دنيا- از امكانات خاص و از برخورداريهاي ويژه برخوردار باشد و براي او، منطقهي ويژهيي براي تمتعات دنيوي وجود داشته باشد،
هيچكدام به معناي "ولايت" نيست.
ولايت، يعني آن حكومتي كه در آن، ارتباطات حاكم با مردم، ارتباطات فكري، عقيدتي، عاطفي، انساني و محبتآميز است مردم به او متصل و پيوستهاند به او علاقهمندند و او منشا همه اين نظام سياسي و وظايف خود را از خدا ميداند و خود را عبد و بندهي خدا ميانگارد.
استكبار در ولايت وجود ندارد.
حكومتي كه اسلام معرفي ميكند از دمكراسيهاي رايج دنيا مردميتر است؛ با دلها و افكار و احساسات و عقايد و نيازهاي فكري مردم ارتباط دارد؛ حكومت در خدمت مردم است.
از جنبهي مادي، حكومت براي شخص حاكم و ولي و تشكيلات حكومتي، به عنوان يك طعمه نبايد محسوب بشود والا ولايت نيست.
اگر آن كسي كه در رأس حكومت اسلامي است، براي حكومت، براي خود، براي اين شان و مقامي كه به او رسيده است يا ميخواهد به او برسد، كيسهي مادييي دوخته باشد، آن شخص، ولي نيست آن حكومت هم ولايت نيست.
در حكومت اسلامي، آن كسي كه ولي امر است- يعني كار ادارهي نظام سياسي به او سپرده شده است- از لحاظ قانون با ديگران يكسان است. او حق دارد بسياري از كارهاي بزرگ را براي مردم و كشور و اسلام و مسلمين انجام دهد اما خود او محكوم قانون است.
از روز اول تا امروز، و بخصوص بعد از تشكيل نظام جمهوري اسلامي، در معناي ولايت تحريف كردند به دروغ ولايت را چيزي غير از آنچه كه هست، معرفي كردند گفتند ولايت معنايش اين است كه مردم محجورند به سرپرست وقيم احتياج دارند آدمهاي نام و نشاندار، اين را صريحا در كتابها و مطبوعاتشان نوشتند! دروغ محض، تهمت به اسلام، تهمت به ولايت!...» (6/1/79)
«معناي ولايت در اصطلاح و استعمال اسلامي، اين است؛ يعني حكومتي كه در آن، اقتدار حاكميت هست، ولي خودخواهي سلطنت نيست، جزم و عزم قاطع هست - كه «فاذا عزمت فتوكل عليالله» - اما استبداد به رأي نيست...ولايت، يعني حكومتي كه در آن در عين وجود اقتدار، در عين وجود عزت يك حاكم و جزم و عزم و تصميم قاطع يك حاكم، هيچ نشانهاي از استبداد و خودخواهي و خود رأيي و زيادهطلبي و براي خود طلبي و اينها نيست.
اين، آن نشانهي اصلي براي اين حكومت است.» (16/1/78)
3- خاستگاه الهي حكومت ولايي
يكي از پايههاي اصلي حكومت ولايي، الهي بودن خاستگاه آن است. بدين معنا كه برخلاف نظامهاي سياسي غرب كه مبتني بر "قرارداد اجتماعي" شكل گرفتهاند، اين حقوق الهي است كه مبداء و منشاء حقوق سياسي - اجتماعي در حكومت ولايي است. رهبر معظم انقلاب در عباراتي اين تفاوت را چنين توضيح ميدهند:
«مبناي مردمسالاري ديني با مبناي دمكراسي غربي متفاوت است. مردمسالاري ديني - كه مبناي انتخابات ماست و برخاستهي از حق و تكليف الهي انسان است - صرفاً يك قرارداد نيست. همهي انسانها حق انتخاب و حق تعيين سرنوشت دارند؛ اين است كه انتخابات را در كشور و نظام جمهوري اسلامي معنا ميكند. اين، بسيار پيشرفتهتر و معنادارتر و ريشهدارتر از چيزي است كه امروز در ليبرال دمكراسي غربي وجود دارد...» (14/3/84)
ايشان با تاكيد بر اينكه در اسلام هيچ كس بر كس ديگر ولايت ندارد ميفرمايد: «در اسلام هيچ ولايت و حاكميتي بر انسانها مقبول نيست، مگر اينكه خداي متعال مشخص كند. ما هرجا كه در مسائل فراوان فقهي كه به ولايت حاكم، ولايت قاضي يا به ولايت مؤمن - كه انواع و اقسام ولايات وجود دارد - ارتباط پيدا ميكند، شك كنيم كه آيا دليل شرعي بر تجويز اين ولايت قائم هست يا نه، ميگوييم نه؛ چرا؟ چون اصل عدم ولايت است؛ اين منطق اسلام است. آن وقتي اين ولايت مورد قبول است كه شارع آن را تنفيذ كرده باشد و تنفيذ شارع به اين است كه آن كسي كه ولايت را به او ميدهيم - در هر مرتبهيي از ولايت - بايد اهليت و صلاحيت يعني عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند؛ اين منطق مردمسالاري ديني است كه بسيار مستحكم و عميق است.» (26/9/82)
منطبق با راي و نظر ايشان :
«در اسلام، سرپرستي جامعه، متعلق به خداي متعال است. هيچ انساني اين حق را ندارد كه ادارهي امور انسانهاي ديگر را بهعهده بگيرد. اين حق، مخصوص خداي متعال است كه خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالك امور انسانها، بلكه مالك امور همهي ذرات عالم وجود است. خود اين احساس در جامعهي اسلامي، چيز كمنظيري است. هيچ قدرتي، هيچ شمشير برايي، هيچ ثروتي، حتّي هيچ قدرت علم و تدبيري، به كسي اين حق را نميدهد كه مالك و تصميمگيرنده درباره سرنوشت انسانهاي ديگر باشد. اينها ارزش هستند. حق توليت امور و زمامداري مردم را به كسي اعطا نميكند. اين حق، متعلق به خداست. خداي متعال، اين ولايت و حاكميت را از مجاري خاصي اعمال ميكند. يعني آن وقتي هم كه حاكم اسلامي و ولي امور مسلمين، چه بر اساس تعيين شخص - آنچنانكه طبق عقيدهي ما، در مورد اميرالمؤمنين و ائمه(ع) تحقق پيدا كرد - و چه بر اساس معيارها و ضوابط انتخاب شد، وقتي اين اختيار به او داده ميشود كه امور مردم را اداره بكند، باز اين ولايت، ولايت خداست؛ اين حق، حق خداست و اين قدرت و سلطان الهي است كه بر مردم اعمال ميشود. آن انسان - هركه و هرچه باشد - منهاي ولايت الهي و قدرت پروردگار، هيچگونه حقي نسبت به انسانها و مردمِ ديگر ندارد.»(20/4/69)
4- حكومت ولايي حكومت معيارها و صلاحيتها
شاخصه برجسته و كليدي ديگر حكومت ولايي توجه به اين مساله است كه در اين مدل از حكومت آنچه ملاك و معيار حاكميت و قرار گرفتن در راس امور است وجود برخي صلاحيتهاي انساني و الهي از جمله علم و تقوا و عدالت است كه در هر فردي وجود داشته باشد آن شخص ميتواند در اين نظام صاحب منصب گردد.
حضرت آيت الله العظمي خامنهاي در تبيين اين مولفه ميفرمايد:
«ولايت در اسلام، ناشي از ارزشهاست؛ ارزشهايي كه وجود آنها، هم آن سِمت و هم مردم را مصونيت ميبخشد. مثلاً عدالت به معناي خاص - يعني آن ملكهي نفساني - از جملهي شرايط ولايت است. اگر اين شرط تأمين شد، ولايت يك چيز آسيبناپذير است؛ زيرا به مجرد اينكه كمترين عمل خلافي كه خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهي اسلامي است، از طرف آن ولي يا والي تحقق پيدا كرد، شرط عدالت سلب ميشود. كوچكترين ظلم و كوچكترين كجرفتاري كه خلاف شرع باشد، عدالت را سلب ميكند. هر تبعيضي، هر عمل خلاف و گناه و ترك وظيفهيي، عدالت را از والي سلب ميكند. وقتي هم كه عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل ميشود... ولايت، يعني حاكميت انسانهاي پارسا، انسانهاي مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهاي عامل به صالحات. اين، معناي ولايت اسلامي است.» (10/4/70)
ايشان با اشاره به داستان غدير و ماجراي نصب حضرت علي(ع) توسط پيامبر اعظم(ص) ميفرمايد:
«معناي اين نصب، اهميت دادن به آن معيارهاست. اين همان نكتهاي است كه بايد در نظام و جامعهي اسلامي، تا قيام قائم مورد نظر همه باشد. اگر مسلمين در طول تاريخ نتوانستهاند از مواهب اسلامي به طور كامل بهره ببرند، به دليل نقيصهي بزرگ ناشي از نشناختن معيارها بوده است... معنايش اين است كه در همهي تاريخ، در همهي مسؤوليتهاي اساسي در نظام اسلامي، بايد معيارها رعايت شود. رعايت معيارها هم، مخصوص رياست جامعهي اسلامي نيست؛ بلكه اهميت دادن به ارزشها، معيارها و ملاكهاي اسلامي، يك امر ساري و جاري در كل جامعهي اسلامي است، و اين است كه بركات را متوجه مسلمين ميكند.»(8/3/73)
اين فراز از بيانات رهبر معظم انقلاب به روشني نشان ميدهد كه حقيقت نصب امام علي (ع) به جانشيني پيامبر (ص) و ماجراي غدير رويكردي وحدت گونه دارد كه همه جهان اسلام را به سمت حاكميت ارزشها دعوت ميكند. اگر اهل سنت در موضوع امامت حضرت علي(ع) نظر موافقي با شيعه ندارند؛ اما در حال حاضر همه مسلمانان ميتوانند تحت لواي انديشه حاكميت ارزشها و ملاكهاي اسلامي اتحاد خود را محكمتر كنند؛ وحدتي كه در شرايط قتل و عام مردم فلسطين توسط جنايتكاران صهيونيست بيش از هر زمان ديگري نياز است.
معظم له ضمن تاكيد بر اين مطلب كه عهدهدار ولايت، بايد پرتويي از ولايت الهي را در جامعه تحقق ببخشد، به برخي از اين خصوصيات چنين اشاره ميدارد:
«خصوصيات ولايت الهي، قدرت و حكمت و عدالت و رحمت و امثال اينهاست. آن شخص يا آن دستگاهي كه ادارهي امور مردم را به عهده ميگيرد، بايد مظهر قدرت و عدالت و رحمت و حكمت الهي باشد. اين خصوصيت، فارق بين جامعهي اسلامي و همهي جوامع ديگري است كه به شكلهاي ديگر اداره ميشوند. جهالتها، شهوات نفساني، هوي و هوس و سلايق شخصي متكي به نفع و سود شخصي يا گروهي، اين حق را ندارند كه زندگي و مسير امور مردم را دستخوش خود قرار بدهند. لذا در جامعه و نظام اسلامي، عدالت و علم و دين و رحمت بايد حاكم باشد؛ خودخواهي نبايد حاكم بشود، هوي و هوس - از هر كس و در رفتار و گفتار هر شخص و شخصيتي - نبايد حكومت كند. سرّ عصمت امام در شكل غايي و اصلي و مطلوب در اسلام هم همين است كه هيچگونه امكان تخطي و تخلفي وجود نداشته باشد. آنجايي هم كه عصمت وجود ندارد و ميسر نيست، دين و تقوا و عدالت بايد بر مردم حكومت كند كه نمونهيي از ولايت الهي محسوب ميشود.» (20/4/69)
مساله قابل توجه ديگر اينكه حتي دموكراسي غربي نيز امروز فارغ از چارچوب نبوده و در چارچوب نظام سرمايهداري تعريف ميگردد. در حالي كه در نظام ولايي اين اسلام است كه موازين و چارچوبها را مشخص ميكند. ايشان در اين باره چنين توضيح ميدهند:
«در همه جاي دنيا دموكراسيها در يك چهارچوب قرار دارند. هيچ جا وجود ندارد كه يك دموكراسياي باشد، اما به وسيله يك چهارچوب و يك هدفگذاري خاصي هدايت نشود؛ يا به وسيلهي احزاب است، يا به وسيلهي دستگاههاي قضائي است، يا به وسيلهي دستگاههاي خارج از دستگاه قضائي و اجرائي است. همه جاي دنيا اينجور است. ما اين چهارچوب را اسلام قرار داديم؛ چون ملت ايران ملت مسلمانند؛ چون ملت ايران مؤمنند.» (12/10/86)
5- مردمسالار بودن نظام ولايي
با مروري بر كلام و انديشه معظم له به اين مطلب خواهيم رسيد كه از نگاه ايشان حكومت ولايي به معناي تاثير گذار بودن مردم در تشكيل حكومت و تعيين حاكم و مسئولين نظام سياسي اسلام است و اين به معناي جايگاه مهم مردم در شكل گيري و اداره نظام ولايي است.
«اسلام، حكومت را با تعبير "ولايت" بيان ميكند و شخصي را كه در رأس حكومت قرار دارد، به عنوان والي، ولي، مولا - يعني اشتقاقات كلمهي ولايت - معرفي ميكند. معناي آن چيست؟
معناي آن، اين است كه در نظام سياسي اسلام، آن كسي كه در رأس قدرت قرار دارد و آن كساني كه قدرت حكومت بر آنها در اختيار اوست، ارتباط و اتصال و پيوستگي جدايي ناپذيري از هم دارند. اين، معناي اين قضيه است. اين، فلسفهي سياسي اسلام را در مسألهي حكومت براي ما معنا ميكند. هر حكومتي كه اين طور نباشد، اين ولايت نيست؛ يعني حاكميتي كه اسلام پيشبيني كرده است، نيست.
اگر فرض كنيم در رأس قدرت، كساني باشند كه با مردم ارتباطي نداشته باشند، اين ولايت نيست.
اگر كساني باشند كه رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبت و التيام و پيوستگي - اين ولايت نيست.
اگر كساني با كودتا بر سر كار بيايند، اين ولايت نيست.
اگر كسي با وراثت و جانشيني نسبي - منهاي فضايل و كيفيات حقيقي كه در حكومت شرط است - در رأس كار قرار گيرد، اين ولايت نيست. ولايت، آن وقتي است كه ارتباط والي يا ولي، با مردمي كه ولايت بر آنهاست، يك ارتباط نزديك، صميمانه، محبتآميز و همانطوري كه در مورد خود پيامبر وجود دارد - يعني «بعث فيهم رسولا من انفسهم» يا «بعث منهم»: از خود آنها كسي را مبعوث كرده است - باشد؛ يعني از خود مردم كسي باشد كه عهدهدار مسألهي ولايت و حكومت باشد. اساس كار در حاكميت اسلام اين است.» (6/2/76)
ايشان در عباراتي در تبيين معناي "مردمي بودن" حكومت چنين ميفرمايد: «مردمي بودن حكومت اسلامي به دو معناست: «يكي اينكه مردم در اداره و تشكيل حكومت و تعيين حاكم و شايد در تعيين رژيم حكومتي و سياسي نقش دارند. ديگر آن كه حكومت اسلامي در خدمت مردم است، آنچه براي حاكم اسلامي مطرح است، منافع عامه مردم است نه منافع اشخاص يا قشر و طبقه معين. اسلام به هر دو معنا داراي حكومت مردمي است.
اما تا وقتيكه حكومت مردمي به معناي اول تأمين نشود و مردم در حكومت نقشي نداشته باشند، نميشود گفت حكومت، مردمي و در خدمت مردم است.
اين ادعا كه يك حكومت بدون آنكه با مردم خود ارتباط مستقيم داشته و به آراي مردم متكي باشد، خود را مردمي بشمارد، ادعاي پذيرفتني نيست. نميتوانند ثابت كنند كه مردمياند، چون حكومتهاي تحميلي هم خود را مردمي قلمداد ميكنند.»(به نقل از مقاله "نقش مردم در دولت اسلامي از ديدگاه رهبر معظم انقلاب"، فصلنامه حكومت اسلامي، ش43، بهار 1386، صص 8-9)
ايشان همچنين از عناصر چهار گانه مردمي بودن حكومت در انديشه سياسي حضرت امام(ره) ياد ميكنند و ميگويند:
«عنصر دوّمي كه امام به آن حداكثر توجه را كرد، عنصر «مردم» بود. ادعاي «مردم گرايي» در همه نظامها - حتي استبداديها - وجود دارد، اما مهم اين است كه حقيقتاً در كجا براي مردم شأن و منزلت و حق و نقش قائل ميشوند. امام به معناي حقيقي كلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامي معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقيق و حقيقي خود قرار داد:
عرصه اول، عرصه تأكيد نظام به آراء مردم است. تكيه نظام به آراء مردم يكي از ميدانهايي است كه مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها بايد در اينجا خود را نشان بدهد. در قانون اساسي ما، در تعاليم و راهنماييهاي امام، هميشه بر اين نكته تأكيد شده كه نظام بدون حمايت و رأي و خواست مردم در حقيقت هيچ است. بايد با اتكا به رأي مردم كسي بر سر كار بيايد. بايد با اتكا به اراده مردم نظام حركت كند. انتخابات رياست جمهوري، انتخاب خبرگان، انتخابات مجلس شوراي اسلامي و انتخاباتهاي ديگر، مظاهر حضور رأي و اراده و خواست مردم است. درحقيقت انتخاب و حضور مردم در صحنه انتخاب رئيس جمهور و نمايندگان مجلس و يا ساير انتخاباتهايي كه ميكنند، هم حق مردم است و هم تكليفي بر دوش آنها.
عرصه دوم، عرصه تكليف مسؤولان نظام در قبال مردم است. وقتي ما ميگوييم مردم، معنايش اين نيست كه مردم بيايند رأي بدهند و مسؤول يا نمايندهاي را انتخاب كنند، بعد ديگر براي آن مردم هيچ مسؤوليتي وجود نداشته باشد. صرفاً همين باشد كه اگر كسي ميخواهد براي مردم كاري كند، به اين خاطر باشد كه مردم بار ديگر به او رأي دهند. مسأله اين نيست. در اسلام و نظام جمهوري اسلامي فلسفه مسؤوليت پيدا كردن مسؤولان در كشور، اين است كه براي مردم كار كنند. مسؤولان براي مردمند و خدمتگزار و مديون وامانتدار آنها هستند. مردم محورند.
عرصه سوم، بهره برداري از فكر و عمل مردم در راه اعتلاي كشور است؛ يعني استعدادها را شكوفا كردن و معطل نگذاشتن. امام اين فكر و اين توجه را هم، در اين نظام نهادينه كرد كه استعدادهاي جوانان اين كشور احساس توانايي كنند.
عرصه چهارم عبارت است از لزوم آگاه سازي دائمي مردم. خود امام در سنين بالاي عمر-با حال پيرمردي - از هر فرصتي استفاده كرد براي اينكه حقايق را براي مردم بيانكند.» (14/3/80)
در مجموع ميتوان گفت كه از منظر ايشان مردمسالار بودن نظام ولايي در چهار عنصر زير قابل تعريف ميباشد:
1- نقش مردم در تشكيل حكومت، تعيين حاكم و اداره كشور؛
2- حكومت در خدمت ملت و تامين كننده منافع همگاني؛
3- بهره گيري حكومت از فكر و انديشه مردم در راه اعتلاي كشور؛
4- آگاه سازي مداوم مردم توسط حكومت.
جمع بندي
آنچه در اين مختصر مورد بررسي قرار گرفت برشمردن شاخصههاي اصلي نظام سياسي اسلام توسط حضرت آيت الله العظمي خامنهاي، منبعث از "چراغ تابناك غدير در عرصه تاريخ بشريت" بود كه ميتوان آن را " نظام ولايي" نام نهاد. مولفههاي سهگانه خاستگاه الهي، معيار و صلاحيت محوري و در آخر مردمسالار بودن اين نظام سياسي، شاخصههايي است كه امروزه جمهوري اسلامي مبتني بر آن شكل گرفته و در تلاش براي تطبيق همه جانبه با آن است
توجه به اين نوع تبيين از نظام سياسي اسلام توسط مقام معظم رهبري در عصر كنوني مساله اساسي است كه تنها مختص شيعه نبوده و مربوط به كل جهان اسلام مي شود.توضيح اينكه نظام استكباري دنيا با محوريت آمريكا ورژيم صهيونيستي همواره سعي كرده اند جمهوري اسلامي را تهديدي براي كشورهاي سني نشين منطقه تلقي كرده و بين ايران و اين كشورها تفرقه ايجاد كنند؛ حربه اي كه از دوران استعمار كهن همواره مورد استفاده استعمارگران قرار گرفته است. در شرايط كنوني نيز مساله تفرقه افكني ميان كشورهاي اسلامي و خراب كردن روابط ايران با كشورهاي اسلامي حوزه خليج فارس شدت گرفته است. به عبارتي مي توان يكي از سياست هاي باراك اوباما را در مقابله با ايران همين ابزار دانست. بر همين اساس كارشناسان، نشست چند هفته گذشته گروه 1+5 به همراه اعراب منطقه در نيويورك و نشست دو هفته گذشته منامه را در راستاي سياست تفرقه افكني غرب ميان جمهوري اسلامي و اعراب منطقه ارزيابي مي كنند. از اين رو مقام معظم رهبري در ديدار روز عيد غدير مي فرمايند: «الان يكى از بخشهاى مهم سياست استكبار در همين منطقهى ما - علاوه بر دشمنىهاى ديگرى كه ميكنند - اين است كه اين سران بعضى از كشورهاى عربى را با خودشان همراه كنند و آنها را در مقابل ملت ايران قرار بدهند؛ در مسائل گوناگون؛ در مسئلهى هستهاى و غير مسئلهى هستهاى، از مسائل مختلف.»
با توجه به اين مسئله، ملاك قرار دادن تبيين رهبر معظم انقلاب از نظام سياسي اسلام مي تواند در حوزه هاي انديشه اي مورد اختلاف نظر شيعه وسني هم وحدت نظر ايجاد كند و يا حداقل طرح هاي تفرقه افكنانه و برداشت هاي منتهي به جداكردن كامل دو حوزه انديشه اي شيعه وسني را پايان دهد.
................................................................................
انتهاي پيام/
سه شنبه 17 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 395]
-
گوناگون
پربازدیدترینها