محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828756350
چرا كارگزاران توقيف شد؟
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: چرا "كارگزاران" توقيف شد؟
دكتر عبدالرضا داوري: روزنامه كارگزاران، ارگان حزب كارگزاران سازندگي روز چهارشنبه و بنا بر مصوبه هيئت نظارت بر مطبوعات و با استناد به تبصره ماده 12 قانون مطبوعات توقيف شد. تعطيلي هر روزنامه به عنوان يكي از مجاري آگاهي بخشي به جامعه امري ناگوار است، اما بايد اذعان داشت بررسي صفحات روزنامه كارگزاران طي دوره انتشار، حكايت از آن دارد كه دغدغه اين روزنامه، نه آگاهي بخشي به جامعه كه ايجاد فرصت و تريبون براي جريان هايي بود كه ضديت خود را با ملت ايران به اثبات رسانده اند. روزنامه كارگزاران بر خلاف حزب متبوع خود كه مدعي عملگرايي و ميانه روي است، صفحات خود را به ميدان عرضه نظرات ساختارشكنان و چهره هاي شاخص ضدانقلاب مبدل كرد. در اين گزارش برخي شواهد و مستندات عملكرد روزنامه كارگزاران را مرور مي نماييم تا درك مناسبي از رفتار هيئت نظارت بر مطبوعات در توقيف اين روزنامه فراهم آيد.
1- واگذاري تريبون كارگزاران به براندازان
روزنامه كارگزاران 28 ارديبهشت 87 مقاله مفصلي را از "رشيد- الف" عضو گروهك دانشجويان ليبرال كه ارتباط ويژه اي با تشكيلات وابسته به دختر ديك چني در دوبي دارند، منتشر كرد.
"رشيد- الف"، دانشجوي دانشگاه علامه طباطبايي است كه به دليل ايجاد اغتشاش در دانشگاه، از سوي كميته انضباطي به 2 ترم محروميت از تحصيل محكوم شده است. وي از "فعالين دانشجويي ليبرال" است و به جهت ايجاد بلوا در دانشگاه علامه، ورود وي به دانشگاه از سوي حراست ممنوع شده است.
انتشار اين مقاله در روزنامه كارگزاران در شرايطي صورت گرفت كه وي در تاريخ 85.6.10 در وبلاگ خود بنام "دست نوشته هاي يك ليبرال دمكرات" طرحي براي براندازي نظام جمهوري اسلامي پيشنهاد مي دهد و مي نويسد:
«مي دانم حرفي كه مي زنم، احتمالاً به مذاق هيچ كس خوش نمي آيد، ولي چاره اي جز گفتن آن نيست: به جد معتقدم هرگونه مبارزه و حركت اپوزيسيون بدون حمايت و ايفاي نقش مؤثر دولت ايالات متحده بي نتيجه خواهد بود، حالا فرياد وامليت و واصلحتان بلند نشود... رهبران اپوزيسيون هر طرحي كه براي براندازي جمهوري اسلامي دارند، اگر به نقش و موقعيت دولت امريكا توجه نكنند، فقط آب در هاون مي كوبند، افرادي كه با دولت امريكا ارتباط برقرار مي كنند، اولاً بايد در اپوزيسيون و افكار عمومي داراي وزن باشند، ثانياً مشخص باشد از كجا نمايندگي سياسي دارند. بايد از اكنون جلساتي با اپوزيسيون خارج از كشور براي ايجاد "كنگره حاكميت ملي" سازماندهي شود. بايد پشتيباني دولت امريكا از چنين طرحي جلب شود. كنگره حاكميت ملي براي اپوزيسيون يك هيأت رهبري انتخاب كند. پس از انتخاب هيأت رهبري، بايد استراتژي هاي مقابله با جمهوري اسلامي به دقت بررسي شود، پس از آن، هيأت رهبري به نمايندگي از كنگره حاكميت ملي با دولت امريكا ارتباط برقرار كند و راه هاي كمك و همكاري ايالات متحده را بررسي نمايد. در مقطع كنوني، شرايط مساعد بين المللي بزرگترين شانس نيروهاي تحول خواه به شمار مي رود. فرصتي كه تحول خواهان بايد آن را مغتنم بشمارند. فراموش نكنيم كه مهمترين انتقاد بسياري از ما به خاتمي و اصلاح طلبان فرصت سوزي بوده و هست. مبادا كه خود نيز به اين معصيت مصيبت بار دچار شويم.»
"رشيد- الف" در تاريخ 85.12.20 مطلب ديگري را در وبلاگش منتشر كرده و در آن خود راچنين معرفي مي كند: «من زماني به ماركسيسم گرايش داشتم. از يك سو، مطالعه متون ماركسيستي از سنين نوجواني -در خانه ما كتاب غيرماركسيستي وجود نداشت- و شايد مهمتر از آن بزرگ شدن در محيطي كه همه در آن "چپ" بودند و از سوي ديگر، ارتباطات جديدم با طيف هايي از اصلاح طلبان و دلبستگي به جنبش دوم خرداد، در كنار آشنايي با آموزه هاي عبدالكريم سروش و علاقه به دكتر محمد مصدق، بذرهاي تناقض را در دل من كاشت. من اگرچه هيچ گاه ماركسيست ثابت قدمي نبودم، اما امروز بي شك ليبرال مؤمني هستم. من با كمال افتخار، بي هيچ شرمگيني و هراس، ليبرال دمكراتم»
وي سپس در تاريخ 86.1.29 در مطلب ديگري به معرفي بيشتر انديشه ها و سوابق خود در وبلاگش مي پردازد: «من يك ليبرال- سكولار هستم، جدايي دين از سياست، ازجمله اصول مسلم ليبراليسم است. من نيز نه در خط مشي سياسي و نه حتي در زندگي شخصي "اسلامگرا" يا "در خط اسلامي ها" نيستم. مرا با اسلامگرايي هيچ عقد اخوتي نيست... من نه تنها ناسيوناليست نيستم، بلكه خود را ناقد ملي گرايي خصوصاً از نوع ايرانيش مي دانم. فهم من از ليبراليسم فهمي گلوبال (جهاني) است. كه با فهم ليبرال- ناسيوناليستها در برخي مسائل واجد تفاوتهاي جدي است... من سخت از آرمان هاي ليبراليسم مشعوفم و دفاعي شورمندانه از آن را سرلوحه كار خويش قرار داده ام. من به معني واقعي كلمه ضدانقلابم. چه اسلامي، چه كمونيستي، چه هرچيز ديگر!- من اصلاً ضدانقلاب تر از خودم سراغ ندارم! انقلاب يعني فاجعه! من عزيزترينهايم را سال ها پيش در اعدام هاي دهه 60 ازدست دادم. آنها كمونيست بودند."**
اما روزنامه كارگزاران تنها به انتشار اين مقاله اكتفا نكرد و در موارد متعدد، بيانيه هاي گروهك دانشجويان ليبرال را در ستون جامعه مدني خود منتشر ساخت.
2-واگذاري تريبون كارگزاران به افراطيون ساختارشكن
در اين خصوص، شواهد و مستندات فراواني در پرونده روزنامه كارگزاران به چشم مي خورد اما يكي از موارد شاخص آن را مي توان انتشار مقاله اي تحت عنوان "پيام اميد به روشنفكران مسئول" به قلم يكي از اعضاء سازمان مجاهدين انقلاب تلقي كرد.
محمدعلي توفيقي در اين مقاله كه در روزنامه كارگزاران 2 اسفند 86 منتشر شده بود، از براندازي نظام و حاكميت دموكراسي به عنوان "وعده خداوند" ياد كرده و از همه مخالفان نظام خواسته است كه صبر كنند تا وعده خداوند محقق شود.
3- واگذاري تريبون كارگزاران به ضدانقلاب
روزنامه كارگزاران 23 شهريور 87 مواضع "محمدرضا نيكفر"، ضدانقلاب خارج نشين را در خصوص تحقير نظام حقوقي اسلام ضمن انتشار تصوير وي، با لحني جانبدارانه منتشر كرد و چنين نوشت:
«محمدرضا نيكفر در مقاله اي در كتاب "خشونت، جامعه مدني و حقوق بشر"، اين گونه مچ منتقدان سنتي حقوق بشر را مي گيرد كه: مثلاً تصور كنيد (البته اين تصور براي زمان نوشتن مقاله بوده و اينك امور، به جريان ديگري افتاد) ملاعمر، رهبر طالبان، كاخ كاغذي ايلغاري اش فرو ريزد و او آواره خيابان ها و كوچه هاي فرنگ شود! براي آنكه، عمر بتواند مدعي حق پناهندگي، آزادي و آسايش انساني شود، او به حقوق بشر بين المللي اي توسل مي جويد كه همه مي شناسيم يا به شرع اسلام و مقررات خاص مسلمانان؟ مسلماً او در شرايط عادي و بر مسند خلافت طلبه ها، يا اصلاً حقوق بشر به گوش اش نخورده بود يا مدعي مي شد، "ما، حقوق اسلامي خود را داريم كه از هر نظام حقوقي اي كامل تر است"، اما چون به نياز افتد، تنها مي تواند به حقوق بشري و آزادي هاي اساسي اش استناد جويد. اگر بخواهيد، منتقدان يك نظام هنجاري را در بحث، عقب بنشانيد، شيوه كلاسيك و جاافتاده اين است كه طرف مقابل را به پرسش بكشيد كه مثلاً "اگر ناچار شويد، خودتان به اين هنجارها تن نمي دهيد"، "شما خودتان دركنه ذهن و جان تان به هنجارها پايبنديد، در ظاهر لج بازي مي كنيد صرفاً" و از اين دست پرسش ها كه كلام طرف بحث را به فطرت اش يا به عمل واقعي اش احاله مي دهد.»
كارگزاران در اول ديماه 87 نيز مجدداً مواضع محمدرضا نيكفر را بازتاب داد. كارگزاران در ويژه نامه اي كه ضميمه روزنامه اول دي ماه منتشر كرد، به موضوع ليبراليسم پرداخت و ضمن انتشار مقاله اي از محمدرضا نيكفر، ضدانقلاب خارج نشين، از وي به عنوان "روشنفكر و محقق ايراني مقيم آلمان" ياد كرد.
در اين مقاله كه با تصوير نيكفر نيز همراه شده است، در دفاع از ليبراليسم و لزوم برخوردهاي تند و ساختارشكنانه ليبرال ها آمده است: «در ايران، اصلاح طلبي فاقد يك سنت است. اصلاح طلبان سلسله هاي اخير از يك مقوله نيستند و تجربه هاي شان به سختي به يكديگر پيوند مي خورند. آنان اما شكست هاي مشابهي دارند. همه آنان در جايي، به تخت سينه واقعيت دستگاه مي خورد. واقعيت مصدق در مقوله رفرميسم مي گنجد. اسطوره او اما وارد گفتار انقلابي شده است، چيزي كه اتفاقي نيست. ليبرال ها مي بايست انقلابي باشند و انقلابيون مي بايست، ليبرال مي شدند. در اين صورت شايد شرط امكان ليبراليسم در كشور پيدا مي شد.»
روزنامه كارگزاران در شرايطي به ترويج مواضع محمدرضا نيكفر مي پردازد كه او درتاريخ 77.10.24 ضمن انتشار بيانيه اي مشترك با چهره هاي ضدانقلاب نظير "ژانت آفاري"، "صدرالدين الهي"، "سهراب بهداد"، "باقر پرهام"، "علي اصغر حاج سيد جوادي" و "مسعود نقره كار"، نظام جمهوري اسلامي را به كشتار نويسندگان متهم كرد.
نيكفر در تاريخ 84.11.27 و در بحبوحه بحران "كاريكاتورهاي موهن عليه پيامبر اسلام(ص)" طي گفت وگو با صداي آلمان به حمايت از توهين كنندگان به پيامبر اسلام(ص) و تقبيح اقدامات مسلمين در دفاع از حرمت رسول الله(ص) پرداخت و اظهار داشت: «اگر بر روي اصل ماجرا متمركز شويم و به موضوع كشيدن كاريكاتورها توجه كنيم، مي توانيم بگوييم كه به لحاظ حقوقي آن نشريه دانماركي خطايي مرتكب نشده است... اين كار را با توسل به آزادي بيان به عنوان يك حق بنيادي توجيه مي كنند... در مورد واكنش هاي مسلمانان عليه كاريكاتورها هم بايد گفت صحنه گردانان جهان اسلام ديكتاتورها و آشوبگراني هستند كه آن چه برايشان مهم نيست، حق است و چون خود نمي توانند چيزي را رعايت كنند، با شيوه هايي كه در پيش گرفته اند، نمي توانند كسي را به رعايت كردن فراخوانند، زيرا مسلمانان، كساني نيستند كه شماتت اخلاقي كنند و حرفشان را جهانيان جدي بگيرند. آناني كه جلوي صحنه را پركرده اند، همگي آلوده اند و فاقد هرگونه شأن اخلاقي اند. جهانيان به درستي مي گويند كساني كه نمي توانند، رعايت حقوق شهروندان خود را كنند، حق ندارند، مدعي سخنگويي آنان باشند و اينك از ما بخواهند در نظرشان بگيريم.»
نيكفر در ادامه موضع گيري هاي ضدانقلابي خود روز 87.6.9 طي سخنراني در جمع ضدانقلابيون مقيم شهر كلن، نظام جمهوري اسلامي را به كشتار زندانيان سياسي متهم كرد.
وي همچنين در 25 آذر 87 با انتشار مقاله اي در سايت ضدانقلابي گويا نيوز، تحت عنوان "رژيم و ايدئولوژي تبعيض" خواستار سرنگوني جمهوري اسلامي شد و نوشت: «مشخصههاي اصلي رژيم حاكم بر ايران چه هستند؟ اين رژيم اصلاحپذير نيست و چارهي اين رژيم اصلاحناپذير سردادن شعار سرنگوني است و بايد سنت انقلابي را ادامه داد.»
4-تجليل از چهره هاي ساواكي در كارگزاران
روزنامه كارگزاران روز 23 آبان 87 به بهانه انتشار يكي از آثار "رسول پرويزي" از اعضاء شبكه فرهنگي ساواك، در عباراتي عجيب و غريب به تجليل از وي پرداخت. كارگزاران در رابطه با رسول پرويزي نوشت: «صميميت رسول در كلامش مثل خورشيد مي درخشد. او درباره خودش و نزديكانش چنان بي پرده سخن مي گويد كه خواننده در صداقت او ترديدي به خود راه نمي دهد. نام "رسول پرويزي" در ميان فرهنگ دوستان خاطره انگيز است. زبان ساده و شيرين قصه ها در ميان شيفتگان و عاشقان فرهنگ و ادب، نويسنده را از محبوبيتي خاص برخوردار ساخت. اين محبوبيت به دست آمده از هنر نويسندگي، بر عوارضي كه در سايه رسيدن به مقامات عالي حكومتي گريبانگيرش شد، سايه افكند، رنگ زننده و پرزرق و برق مناصب سياسي در برابر زلال هنر او رنگ باخت.»
كارگزاران در شرايطي از رنگ باختن مناصب سياسي رسول پرويزي در رژيم ستمشاهي در برابر زلال هنر او(!) سخن مي گويد كه او به عنوان يك توده اي سرخورده در كنار ماركسيسيت هاي سرخورده اي چون جهانگير تفضلي، محمد باهري، پرويز نيكخواه و دهها عنصر ديگر معتقد به روشهاي لنينيستي نيز در تور ساواك جمع شده و به شبكه اسدالله علم وصل شدند، تا در كنار گروه متمايل به امريكا و با حضور مشاوران فرح ديبا اضلاع اصلي نظام تك حزبي رستاخيز را تشكيل دهند.
5- ترويج سكولاريسم در روزنامه كارگزاران
كارگزاران هفتم ديماه جاري "سكولاريسم" را ضامن بقاي مردمسالاري دانست. اين روزنامه در همين رابطه با فردي به نام "محمد محمدي آملي" گفت وگو كرد و ضمن اين گفت وگو، به تجليل از سكولاريسم پرداخت ونوشت: «سكولاريسم عمده ترين دليل بقاي دموكراسي در هند است. آنها سكولاريسم را به عنوان يك ظرف سياسي پذيرفتند، نه به عنوان يك ايدئولوژي؛ در ايران از سكولاريسم به عنوان ايدئولوژي ياد مي شود. ولي هندي ها سكولاريسم را ساختاري سياسي مي بينند كه با همبودگي اي عادلانه را براي همه مهيا مي نمايد. ساختاري كه امكان مي دهد، گروه ها و قوميت هاي مختلف، بدون آنكه هويت فرهنگي خود را از دست بدهند، در كنار هم به حيات خود ادامه دهند و با هويت سياسي اي متمايز وارد عرصه عمومي شوند. جامعه هند، جامعه اي كاملاً مذهبي است. احترام به مذهب به گونه اي است كه، به عنوان مثال، به احترام شيعيان كه كمتر از يك درصد جمعيت هند هستند، روز عاشورا تعطيل ملي مي شود. آنها به همه اديان احترام مي گذارند. اين تجربه به ما مي آموزد كه پذيرش سكولاريسم به معناي حذف دين نيست. بلكه تعريف كردن و مشخص نمودن حوزه هاي مختلف اجتماعي و چگونگي ارتباط آنها با هم است.»
در عين حال، كارگزاران روز سوم تيرماه 87 نيز مجدداً با نيكفر گفت و گو كرد و طي اين مصاحبه، فصل مشبعي را در ترويج و تقديس سكولاريسم گشود. در اين مصاحبه نيكفر اظهار داشت: «سكولاريسم، چاره جويي دنيوي براي مسائل دنيوي است. مثلاً بيماري، يك مسئله دنيوي است؛ يعني همه مكانيسم آن، با فاكتورهاي زيست شناختي توضيح دادني است. پزشكي جديد، يك علم سكولار است، اصحاب دين هم آن را به رسميت شناخته اند. آنان خودشان كتاب هاي پزشكي خاص خودشان را داشته اند. اما ديگر به آن كتاب ها رجوع نمي كنند و انقلاب فرهنگي هم كه كردند، نگفتند "علم سكولار پزشكي تعطيل، از اين پس، كتاب هاي ما را بخوانيد، مثلاً بخش هاي خاصي از نوشته هاي علامه مجلسي را!"، آنان به سكولاريسم در پزشكي تن داده اند. آنان مدرسه جديد و دانشگاه را هم پذيرفته اند كه نهادهايي سكولار هستند، حتي آن هنگام كه محتواي كتاب هاي درسي آنها را حوزه نوشته باشد. ايده مجلس هم بنيادي سكولار دارد و خيلي چيزهاي ديگر، مثلاً مقررات راهنمايي و رانندگي. رفتن به نزد پزشك، علامت بي ديني نيست، زماني اما بوده است و در اين مورد داستان هايي به جا مانده. به مدرسه رفتن، علامت بي ديني نيست و نيز دختر خود را به مدرسه فرستادن. اما مي دانيم كه در اين مورد، زماني چه شر و شوري برپا شده است. پس از انقلاب، موضوع سكولاريسم را مخالفان آن به مسئله تبديل كردند و در دستور كار بحث اجتماعي نهادند. آنان، مجموعه اي از صفت هاي منفي را در آن انبار كردند و گفتند، بديل ما اين است. سكولاريست ها، در مقابل، نيازي به اتهام زدن ندارند. به سادگي مي توانند بگويند بديل نظام سكولار همين است كه هم اينك مستقر است. هركس با حسابرسي عمومي، بي استثنا و علني اجتماعي مشكلي نداشته باشد، با سكولاريسم مشكلي نخواهد داشت. قضيه بسيار ساده تر از آن است كه مي پنداريم. روشنفكران ايران، گرايش ناپسنديده اي به راز آلود كردن مسائل دارند. موضوع را كه ساده كردند، تازه مي فهميم، آن را فهميده اند يا نه. نكته اي ديگر در مورد ماترياليسم: عده اي هستند كه مي گويند "آنان كه دغدغه دين دارند، بهتر است، يكسر به كار دين بپردازند و خود را به امور مادي نيالايند"، اين عده را اگر ماترياليست بخوانند، آنگاه بايد گفت "چه نيكوپارساياني اند اينان!"
6- همدردي روزنامه كارگزاران با جرج بوش!
روزنامه كارگزاران كه ظاهراً از حركت شجاعانه منتظر الزيدي خبرنگار عراقي در پرتاب كفش به سمت جرج بوش به خشم آمده بود، روز 5 دي 87 ويژه نامه اي را در همين رابطه منتشر كرد و ضمن ابراز همدردي با جرج بوش، حركت "الزيدي" را پرتاب لنگه كفش به سمت "دمكراسي" خواند!
كارگزاران در اين ويژه نامه، حركت الزيدي را جهان سومي و بي ادبانه خواند و از قول يك خواننده مدعي شد "به نظر من يك رئيس جمهور، حتي اگر دشمن هم باشد اما پرستيژ خاصي براي خودش و مردم دنيا دارد و نشان دادن اعتراض به اين شكل، فقط از كشورهاي جهان سوم برمي آيد، اين كار نشان دهنده فرهنگ يك جامعه است. اين يك حركت سياسي نبوده يك حركت بي ادبانه بوده است."
كارگزاران سپس با انتشار نقل قول هايي كه آنها را به شهروندان عراقي منتسب مي كرد، "الزيدي" را شخصي معرفي كرد كه خدمات امريكا در صدور دمكراسي به عراق را ناديده انگاشته و به همين دليل بايد مجازات شود. كارگزاران در همين رابطه نوشت: «كاري كه الزيدي انجام داد، حرفه خبرنگاري را زير سؤال برد. او به پرچم عراق اهانت كرد. دمكراسي پرتاب كفش نيست. از دولت مي خواهيم كه او را مجازات كند.»
كارگزاران سپس مدعي شد: در كربلاكه زائران شيعه زيادي در آن حضور دارند هم مخالفان زيادي پيدا مي شوند. ابوقسيم، 47 ساله چنين نظري دارد: "كاري كه اين خبرنگار انجام داد، كار بچه هاي خياباني است. مثل اينكه او فراموش كرده كه اگر امريكا نبود، رژيم صدام سرنگون نمي شد و دهها سال ما را عذاب مي داد.
اين روزنامه سپس با انتساب جمله اي به يكي از شهروندان عراقي مدعي شد: «بوش به اينجا آمده بود تا از عراق و عراقي ها خداحافظي كند. او رئيس جمهوري امريكاست و ما را از شر صدام خلاص كرد و آزادي را براي ما به ارمغان آورد. پس اميدوارم كه او اين حادثه تلخ را فراموش كند. كار خبرنگار، اهانت به عراق، عراقي ها و نخست وزير عراق بود. مردم عراق به ميهمان نوازي شهره هستند و باعث شرم و خجالت است كه با يك ميهمان اينگونه رفتار كنيم.»
كارگزاران در ادامه حملات خود به منتظر الزيدي، اقدام او را اقدامي تروريستي خواند و مدعي شد: «اقدام او نشان دهنده تروريسم و ملي گرايي افراطي موجود در عراق بود. اين خبرنگار بايد تنبيه شود. او به اين زودي، دوران صدام را فراموش كرده است.»
اين روزنامه سپس با انتشار چندين مصاحبه، خبر و گزارش تلاش كرد تا اقدام شجاعانه الزيدي را مورد مخالفت جامعه خبرنگاران قلمداد كرده و مدعي شود: «كار خبرنگار شبكه البغداديه در پرتاب كفش، كاري روزنامه نگارانه نبود؛ او در حقيقت، از جايگاه خود به عنوان روزنامه نگار استفاده كرد تا عملي غيرروزنامه نگارانه انجام دهد. هر كاري جايي دارد؛ زيدي اگر مي خواست، كفش هايش را به سوي بوش پرتاب كند، جايش در كنفرانس خبري نبود؛ او مي توانست در مسير حركت بوش در شهر قرار بگيرد و در خيابان، كفش ها را به سوي بوش پرتاب كند و اگر پليس نمي گذاشت، اين كار را بكند. صدمه اي كه زيدي به روزنامه نگاري زد، به اندازه همان خدشه اي باشد كه به شخصيت بوش وارد آمد.
ما حق داريم كه مخالف يا موافق بوش باشيم اما حق نداريم به سوي او كفش پرتاب كنيم. الزيدي و تمام كساني كه از چنين كاري حمايت مي كنند، سلاح قلم كه با آن مي توان از فردي انتقاد يا حمايت كرد و به روشنگري پرداخت را با لنگه كفش عوض كرده اند. جايگزين كردن قدرت ذهن و تفكر با لنگه كفش بدترين اتفاقي است كه مي تواند براي ما رخ دهد.»
7- انتشار مواضع صهيونيستها در قالب بيانيه گروهك هاي دانشجويي
روزنامه كارگزاران 10 دي 87 به انتشار بخشي از بيانيه وقيحانه طيف غيرقانوني دفتر تحكيم وحدت پرداخت كه در آن، جنبش مبارز و انقلابي حماس "تروريست" خوانده شده است. در بيانيه اين تشكل غيرقانوني، بدون ارائه هيچ شاهد و مستندي ادعا شده است، رزمندگان حماس خود را در بيمارستان ها و كودكستان ها مخفي مي كنند و در ادامه جنگ، همانقدر مقصرند كه اسرائيلي ها مقصر هستند! اين سخنان كه برخاسته از عمق خودباختگي نزديك به وابستگي برخي گروه هاي چند نفره داخلي محافل صهيونيستي است و از كينه توزي تاريخي آنها نسبت به محور مقاومت -الگو گرفته از ايران- حكايت مي كند، در حالي بيان شده كه اولاً رزمندگان حماس اساساً از مردم نوار غزه قابل تفكيك نيستند و در عين حال، حتي يك گزارش هم از اينكه در كودكستان ها پناه گرفته باشند، وجود ندارد چراكه به خوبي مي دانند و سابقه اسرائيل هم نشان مي دهد كه غاصبان قدس شريف، هرگز به بيمارستان و كودكستان رحم نمي كنند.
روزنامه اصلاح طلب كارگزاران بيانيه اين گروه خودباخته را كه با اظهارات رسمي مقام هاي صهيونيست انطباق كامل دارد، بدون هرگونه تعريض و توضيحي درج كرد.
بيانيه خيانت بار گروهك موسوم به تحكيم علامه در شرايطي صادر و در روزنامه كارگزاران منعكس شده است كه سفير اسرائيل در لندن هم عيناً همين مواضع را در خصوص بحران غزه اعلام كرده است.
به گزارش ايرنا "ران پراسور" سفير اسرائيل در انگلستان در مصاحبه اختصاصي با شبكه تلويزيوني سي.ان.ان ادعاكرد: «حماس غير نظاميان را در اسرائيل هدف حملات راكتي خود قرار مي دهد و از سوي ديگر در پس ساكنان غير نظامي در غزه پنهان مي شود. حماس غير نظاميان را چون سپري براي خود در آورده است. اين خود حماس است كه به مردم خود ظلم كرده است.»
انطباق مواضع گروهك موسوم به تحكيم علامه و مسئولان ارشد رژيم صهيونيستي و نيز انتشار كامل آن در روزنامه كارگزاران از پيوندهاي استراتژيك في مابين حكايت دارد.
در پايان قضاوت را به خوانندگان محترم وامي گذاريم كه دريابند هيئت نظارت بر مطبوعات در توقيف روزنامه كارگزاران تا چه حد محق بوده است.
_______________________________
**روزنامه كيهان-28/8/86 صفحه 14
نظرات كاربران:
غلام
دستشان درد نكند كه توقيف كرده اند اما دست اندركاران اين حزب اين كار را كرده اند تا توقيف شوند تا بها نه اي جديد از دولت نهم داشته باشند مرگ بر منافق
صاحب نظر
البته آنجور كه بنده مطلع شدم گردانندگان اين روزنامه تصميم گرفته اند روزنامه جديد التأسيسي با عنوان ( چوب لاي چرخ گزاران ) را بزودي انتشار دهند .
ناصر
پس بفرماييد همه غير از مديحه سرايان نظام خفقان بگيرند.
شنبه 14 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]
-
گوناگون
پربازدیدترینها