تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835112873
سيدمحمد خاتمي: سكولاريسم پاسخگوي كامل خود غربيها هم نبوده است آنچه انقلاب انجام داد، در مسير خواست تاريخي مردم بود
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: سيدمحمد خاتمي: سكولاريسم پاسخگوي كامل خود غربيها هم نبوده است آنچه انقلاب انجام داد، در مسير خواست تاريخي مردم بود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي
حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمد خاتمي گفت: اصلاحات بايد در عرصه دين هم حضور داشته باشد، البته با معيارها و موازيني كه وجود دارد و جنبه علمي و روشمندي حركت فكري اصلاح بايد حفظ شود.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، رييس بنياد باران كه در چهارمين نشست تبيين مباني اصلاحات سخن ميگفت، پس از سه نشست قبلي كه به مباحث مباني نظري اصلاحات پرداخت، با توجه به بعضي سؤالات، مباحثي پيرامون اصول موضوعه اصلاحات در زمينههاي حكومت ديني و دموكراسي مطرح كرد.
سيدمحمد خاتمي با اشاره به قرارگرفتن در آستانه واقعه بينظير عاشورا از اين واقعه به عنوان «معلم بزرگ انسانيت و پيشواي بزرگ اسلامي» ياد كرد و گفت:« اين واقعه در جهت دفاع از خداپرستي، اخلاق، انسان و آزادي او و رهايي از بيداد ظلم و فساد رخ داد و اميدوارم كه خداوند به ما و به خصوص به كساني كه دم از اصلاحات ميزنند و آن را راه كمهزينه و پرفايده سير آدمي به سوي كمال ميدانند، توفيق بدهد درسهاي لازم را از عاشوراي حسيني بگيريم.»
وي تصريح كرد:«امام حسين(ع) هم در ابتدا ماهيت، جهت و رويكرد اين حركت را "اصلاح" در امت پيامبر را اينگونه اعلام كرد كه« اريد الاصلاح في امت جدي». اميدوارم ما هم در مسيري كه انتخاب كردهايم، با بهرهگيري از آموزههاي عاشورا راه خود را بهتر بشناسيم و بنمايانيم.»
رييس بنياد باران سپس با بيان اينكه «آنچه به عنوان اصول اصلاحات مطرح است، يكسري اصول موضوعه است»، افزود:« اين اصول بدون آنكه وارد مسائل تئوريك و مباني آن شويم، بيان ميشود و آنچه به نظر ما اصول اصلاحات است، اينهاست.»
وي ادامه داد:« اين اصول ناظر به جنبه عيني و حيات اجتماعي انسان است و راهي كه معتقديم از دهها سال پيش و بيش از يك قرن است كه در ايران و بسياري از كشورهاي اسلامي شروع شده است و اوج ها و مقاطع زيادي داشته است و انقلاب اسلامي هم از آن مقاطع بلند است؛ راهي كه ملت ايران در جهت اعتلاي زندگي فردي و جمعي و موقعيت و تاثيرگذاري در عرصه حيات ملي، منطقهاي و جهاني ميخواهد و بايد طي كند.»
خاتمي با يادآوري بحثهاي مطرح شده در سه جلسه قبلي گفت:« از تبار اصلاحات صحبت شد و اينكه اصلاحات يك حركت ناگهاني در عرصه حيات اجتماعي نيست و راه درست هم همين است؛ اما از اين حركت بايد اصول راهنما را استنباط و اتخاذ كرد و كوشيد آنچه در عمق خواست ملت بوده، به بخش خودآگاه و وجدان جامعه آورده شود تا حركت را معنادار، آگاهانهتر و مطمئنتر كند.»
رييس موسسه گفتوگوي فرهنگها و تمدنها همچنين تاكيد كرد كه بحثهاي مطرحشده در سه جلسه قبل اصول موضوعه نبود، بلكه پيشدرآمد و بازكردن افق بود و در اين جلسه هم بعضي مطالب به طور بازتر مطرح ميشود.
وي گفت:« قبلاً اظهار داشتم بعضي پرسشها ميتواند مربوط به اشكالات جاري باشد كه بسياري از آنها نيز وارد است».
خاتمي ادامه داد:«بسياري از اينها به رويهها و احيانا قانونهاي وضع شده غير از قانون اساسي بازميگردد كه فكر ميكنم خيلي از آنها داراي اشكال است، ولي نه به نارسايي قانون اساسي برميگردد و نه به اصولي كه براي اصلاحات تعريف شد، لطمه ميزند.»
رييس بنياد باران تصريح كرد:« حتي در راهكارها و راهبردهايي كه بايد اتخاذ شود، اصلاح آن جهات، براي نزديك شدن به آن خواستها و تامين بهتر آنچه در قانون اساسي آمده است و مورد نياز جامعه بوده، بايد صورت گيرد كه بحث ما در اينجا نيست و بايد كارگروههايي تشكيل شود تا ابتدا راهبردها و سپس در صورت نياز راهكارها براي كساني كه به نام اصلاحات در قدرت حضور پيدا ميكنند و يا براي تبديل آن اصول به گفتمان در جامعه، صرفنظر از آنكه اصلاحات در قدرت باشد يا نباشد، صورت بگيرد. اصلاحاتي هم كه بايد در رويهها و قوانين و ساز و كارها و ارتباطات بايد صورت گيرد، مراحل بعدي قضيه است.»
خاتمي با طرح اين سوال كه آيا اصلاحات حوزه دين را هم شامل ميشود؟ گفت:«اينكه دين اصلاح شود، به اين معنا نيست كه پناه بر خدا دين خدا ناقص است و كمبود دارد و بشر بايد آن را اصلاح كند. دين خدا نقص ندارد كه نياز به اصلاح داشته باشد.»
وي تاكيد كرد:« اينكه چگونه از دين برداشت ميكنيم، مسالهاي تاريخي است و بشر هم محدوديتهاي ذهني و عيني دارد و با گذشت زمان و مكان ميتواند برداشتهاي جديدتري بيايد و اينكه چگونه دين را بفهميم كه پاسخهاي عادلانهتر و عاقلانهتر به خواستهها و نيازهاي بشر بدهد، يا در مقابل مكاتب رقيب كه براي زندگي بشر راه حلهايي دارند، چگونه دين را بفهميم كه راه حل آن برتر و جامعه قانعتر باشد. اينها همه اموري است كه كم و بيش هميشه بوده است و امروز بيشتر مورد نياز است.»
رييسجمهور سابق كشورمان همچنين با اشاره به اين سوال كه آيا بايد مانند سيدجمالالدين اسدآبادي حاكمان را آگاه و يا همانند حضرت امام(ره) مردم را روشن كرد، اظهار كرد:«طبعا اگر حاكمان ضد مردم باشند و برآمده از آنان نباشند، اصلاحات واقعي بايد درصدد تغيير حاكمان باشد؛ ولي اگر حاكمان مشروع و متكي به خواست مردم باشند، هم مردم بايد حقوق خود را بشناسند و براي دفاع از آن هزينه بپردازند و هم حاكمان دائما بايد مورد نقد قرار گيرند تا از حدي كه شرع و قانون معين كرده، فراتر نروند.»
وي با اشاره به اينكه با توجه به اين موضوع دو سوال عمده پيش ميآيد، سوال اول را درباره سازگاري ولايت فقيه با مردم سالاري و اين سؤال كه در پيشنويس قانون اساسي كه مورد تأييد امام (ره) هم بود، اصل ولايت فقيه وجود نداشت و بعدا اضافه شد و سوال دوم را اينكه با تجربه 30 سال از پس پيروزي انقلاب اسلامي گمان نميكنيد، سكولاريسم چاره باشد؟ عنوان كرد.
خاتمي در پاسخ به اين پرسش اظهاركرد:«محوريترين اصلي كه در اينجا بيان شد، مردمسالاري بود كه نياز جامعه است و ميتواند سازگار با دين باشد. آنچه انقلاب انجام داد، در مسير خواست تاريخي مردم بود.»
رييس بنياد باران توضيح داد:« يعني مردمي كه از استبداد، وابستگي به اجانب و عقبماندگي رنج ميبردند و در عين حال ميانگين خواست مردم ديني بود. اين انقلاب متكي به حضور مردم بود و تلاش داشت تا خواست تاريخي ملت، يعني استقلال، آزادي، پيشرفت و عدالت را با هويت تاريخياش هماهنگ كند و در نتيجه، در مقام سلب، رژيم سابق نفي و در مقام ايجاب، جمهوري اسلامي مطرح شد.»
وي با اشاره به اينكه «جمهوري اسلامي يك امر بديع بود كه از يك طرف به جمهوري به عنوان يك اصل امروزي كه پايه و مايه آن مردم هستند و قدرت در مقابل آنها مسؤول است توجه شود و از سوي ديگر به اينكه معيارهاي اسلامي بر جامعه و نظام مورد نظر حاكم باشد و طبعا ديالكتيك ميان آنها برقرار است»، افزود:«يعني جمهوريت بايد به گونهاي نباشد كه معارض اسلام باشد و اسلام هم به گونهاي نباشد كه تعارضي با معيارهاي اساسي جمهوريت و مردم داشته باشد.»
خاتمي از قانون اساسي مطرحشده به عنوان يك امتياز براي انقلاب اسلامي ياد كرد و ادامه داد:«بعد از به راي گذاشتن اصل نظام، بلافاصله خبرگان ملت براي تدوين قانون اساسي انتخاب شدند و در نهايت خود قانون هم به راي مردم گذاشته شد و كشور در كمتر از يكسال صاحب قانون اساسي شد.»
خاتمي افزود:« اين مساله كه با وجود دين و قرآن چرا به قانون اساسي نياز داريم ديدگاه جديدي بود كه متناسب با خواست و هويت ملت بود و انقلاب اسلامي آن را تائيد كرد و امام (ره) هم با شجاعت بيان كردند و اينكه چارچوب هم بايد مورد رضايت مردم باشد. نهادها و ارگانهايي هم كه در اين قانون مشخص شده بود، بلافاصله برقرار شدند.»
وي همچنين به مشخصشدن تكليف اولين دوره رياستجمهوري و قوه قضائيه در بهمن 58، برگزاري انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي در اسفند آن سال، برگزاري و تشكيل مجلس در خرداد 59، اشاره و اظهار كرد:« هيچ انقلابي را سراغ نداريد كه اين روال و روش را داشته باشد؛ اين نظم بر اساس خواست ملت مستقر شد و چارچوب مشخص هم داشت و آن هم قانون اساسي به معناي امروزي آن بود كه حق حاكميت مردم بر سرنوشتشان به رسميت شناخته شده بود.»
به گزارش روابط عمومي بنياد باران، خاتمي در ادامه با اشاره به متفاوت بودن برخي اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با قانون اساسي ساير كشورها، از اصل ولايت فقيه به عنوان يكي از اين تفاوتها ياد كرد و يادآور شد:« نظريه فقهي- كلامي امام(ره) در مورد ولايت فقيه كم و بيش روشن است. ايشان در سالهاي 46-47 درسهايي را در اين زمينه داشتند كه توجيهكننده حركتهايي بود كه از چند سال قبل به رهبري ايشان شروع شده بود و اين مسائل مطرح بود كه آيا روحانيون مي توانند در سياست دخالت كنند و آيا در عصر غيبت چيزي به نام حكومت مبتني بر دين ميتواند تحقق يابد؟»
وي افزود:«امام خميني(ره) ميگفتند ميتوان اين كار را انجام داد و اين امر پاسخي به گرايشهاي خاصي بود كه دين را جدا از سياست ميدانست و اصلا دخالت علما و روحانيون در سياست را ناروا ميدانست و پيشنهاد بيتفاوتي نسبت به سرنوشت جامعه ميكرد. ايشان در عمل هم به طور روشن، پيشنهاد جمهوري اسلامي را دادند.»
رييسجمهور سابق كشورمان همچنين با بيان اينكه در آن پيشنويس قانون اساسي هم اصل ولايت فقيه وجود نداشت، اظهار كرد:«قطعا تناقضي ميان جمهوريت و اسلاميتي كه ايشان با ولايت فقيه ميخواستند، نميتواند وجود داشته باشد. يك فرد عادي اگر تفكراتش را به درستي بيان كند، در آن تناقض وجود ندارد، چه برسد به فرد عالمي كه در عرفان و حكمت و فلسفه و فقه جايگاه والايي داشت.»
خاتمي تاكيد كرد:«چگونه ميتوان گفت كه ايشان نظريهاي دارند و اين نظريه با نظريه بنيادي ايشان در تناقض است؟ اگر تناقضي هم وجود دارد، يا بايد بگوييم كه امام (ره) از نظريهشان برگشتند- كه چنين نيست- و يا معقول اين است كه بگوييم تناقضي وجود ندارد. البته كساني بودند و هستند كه ميگويند اسلاميت با جمهوريت و به خصوص ولايت فقيه سازگاري ندارد و جالب است كه وقتي بررسي ميكنيم، ميبينيم آنها چندان با راه و رسم امام(ره) همراهي نداشتند و در دوران حيات ايشان هم در جامعه ميدان چنداني نداشتند، ولي حالا به صراحت ميگويند امام(ره) به جمهوريت اعتقاد نداشتند.»
رييس موسسه گفتوگوي فرهنگها و تمدنها با اشاره به اينكه امام ميزان را راي ملت ميدانست، اين عقيده امام راحل را نشاندهنده اين دانست كه تناقضي ميان نظريهشان و اين مساله نميديدند.
وي همچنين گفت:«در پيشنويس اوليه هم اصل ولايت فقيه نبود، اما بعدا در مجلس خبرگان، به عنوان يك اصل مطرح شد و مانند اصول ديگر داراي جايگاه ويژه است، به عنوان يكي از اركان نظم جامعه پذيرفته شده است و با ساز و كارهايي كه در قانون اساسي تعريف شده است، با اصول مردمسالاري ناسازگاري ندارد.»
خاتمي به انتخاب اين مقام از سوي مردم و نيز مسئوليت آن در مقابل نهادهاي مردمي و همچنين تعريف امكان جابجايي آن توسط مردم اشاره كرد و گفت:« تمام ساز و كارهاي آن مشخص شده است.»
خاتمي در پاسخ به اين پرسش كه پس از 30 سال آيا سكولاريسم راه حل نيست؟ گفت:«خيليها 30 سال پيش هم به اين نتيجه رسيده بودند كه دين امر فردي است و در حيات اجتماعي بايد متكي به دريافتها و برداشتهايي بود كه عقل انسان به دست مي آورد.»
رييس بنياد باران افزود:«"سكولار" كه در فارسي به "عرفي" ترجمه شده است و "سكولاريسم" هم به "عرفي گرايي"، يعني محور بودن عقل و عرف آگاه بشري در عرصه حيات اجتماعي او و در نتيجه دين را به حيات فردي بردن. اين سكولاريسم، اگر نگوييم كه در ذات مدرنيته است، قطعا ملازم آن است.»
وي تصريح كرد:«نميتوانيم سكولاريسم را از حيات مدرن بشري جدا كنيم و يكي از مسائلي كه با مدرنيته تحقق يافت و بسط پيدا كرد، همين مساله سكولاريسم است. اين مساله در غرب تحقق پيدا كرده است.»
رييسجمهور سابق كشورمان با بيان اينكه اگر نگاهي به تحولات رخداده در غرب و نحوه حركت آن از قرون وسطي به قرون جديد داشته باشيم، خيلي مسائل دستگير ما ميشود، گفت:«اين مسير ادامه پيدا كرد تا اينكه در قرن هجدهم اصول مدرنيته مشخص شد و غرب به اقتدار و غرور شگفتانگيزي رسيد. اين غرور به گونهاي بود كه فكر كردند به راز و رمز يك زندگي برخوردار انساني دست يافتهاند، از جمله اين كه محور و مبناي مرجع شناخت حقايق انساني- تكويني و طبيعي- و تشخيص ساز و كارهاي زندگي، عقل خودبنياد بشري است.»
خاتمي همچنين توضيح داد:«اين عقل، يعني عقل خود انسان بدون نياز به چيزي خارج از آن، از جمله وحي. انسان بايد بر اين عقل تكيه كند و از طريق آن زندگي خودش را راه ببرد و موضوع آن هم همين دنيا و وجه ملموس زندگي است و مراد از "برخورداري" هم زندگي در همين دنياست.»
وي جريان ديگر را رفرميسم و اصلاحات ديني پروتستانيسم كه يك حركت ديني بود، خواند و افزود:« اين جريان رويكردي را ايجاد كرد كه مدرنيته را تقويت كرد، رفرميستها بر خلاف اسلافشان به نوعي گشايش متقابل انسان و اين جهان نسبت به يكديگر معتقد بودند و اصلا اين گشايش را يك امر الهي ميدانستند و هرچه اين گشايش و گشودگي متقابل هم بيشتر شود، انسان را به سعادت نزديكتر ميكند؛ بر خلاف ديدگاه ديگر كه سعادت را فقط در جهان ديگر ميدانست و زندگي اين دنيا را زندگي آلوده به حساب ميآورد كه بشر گرفتار آن شده است و بر اساس يك گناه ايجاد شده است كه رهايي از آن، شرط رسيدن به سعادت است كه نتيجهاش نوعي پستشمردن دنيا بود؛ در حالي كه دنياي مدرن كاملا به زندگي اين جهان اهميت مي دهد و اصلاحات ديني هم اين مساله را تقويت كرد.»
رييس بنياد باران با بيان اينكه لائيسيته هم در همين جهت معنا پيدا ميكند، تصريح كرد:« در اين ديدگاه، جهان ديگر هم يا نيست و يا اگر هست، تاثيري در زندگي اين جهان ندارد، انسان به خودش رها شده است و هيچ چيز جز خود انسان نبايد در اين زندگي دخالت كند يا به تعبير اگزيستانسياليستها انسان موجود خودآگاهي است كه به عرصه هستي پرتاب شده است و به خاطر اين آزاد بودن و آگاه بودن و بعد پرتاب شدن، دچار "دلهره" ميشود. به هر حال سكولاريسم در چنين دنيايي با اين شرايط پديد ميآيد؛ البته دنياي غرب در اوج غرور اين حرف را زد.»
خاتمي همچنين گفت:«اينكه در پايان قرن بيستم، "پايان تاريخ" مطرح ميشود، بيان سطحي و ژورناليستي بينشي است كه عميق ترين وجه آن در قرون 18 و 19 در غرب وجود داشت و افراد بزرگي مانند "توين بي" و به خصوص سياستمداران به آن معقد بودند و آن اينكه بشر در غرب به كمال خودش رسيده و البته در اين تعبير ژورناليستي كه نظريهپرداز آن از نظر خود برگشت، گفته شده كه بشر در غرب به كمال خود رسيده است و غرب با ليبرال دموكراسي و اوج ليبرال دموكراسي هم در ايالات متحده است؛ بنابراين تاريخ ديگر هدف كمالي ندارد و پايان تاريخ است و همه دنيا بايد از آن پيروي كند، يا از صحنه محو شود.»
رييس موسسه گفتوگوي فرهنگها و تمدنها، ادامه داد:« اين تفكر در قرن هجدهم هم بود و از همين جاست كه استعمار به وجود ميآيد. در غرب، شرقشناسي و اسلامشناسي به وجود آمد، اما نه به عنوان چبزهاي مهم، بلكه مانند كاوش در تپههاي قديمي و آثار باستاني و به اين منظور كه تمدنهاي غيرغربي مانند مواد مردهاي هستند كه دوران آنها گذشته و به اين دليل بايد صورت غربي پيدا كنند، بايد آنها را بشناسيم و به آنها صورت غربي بدهيم.»
وي تصريح كرد:«اين ديدگاه توجيهكننده استعمار است كه غرب را پيشبرنده و متمدنكننده همه ميداند. نگاه غرب به دنيا اينچنين بود. »
در ادامه، سيد محمدخاتمي به بيان تاريخچه و نيز نقد و بررسي سكولاريسم پرداخت.
او با بيان اين كه«سكولاريسم در غرب به وجود آمد»، گفت:«يك تفاوت عمده ميان امور طبيعي و انساني و اجتماعي وجود دارد و آن اين است كه امور اجتماعي به شدت تاريخياند و متناسب با شرايط اجتماعي و تاريخي كه وجود دارند، هستند.»
رييسجمهور سابق كشورمان با اشاره به تفاوتي كه اگوستكنت پيشواي پوزيتيويستها (تحققيگرايان) ميان علوم تجربي و اجتماعي تفاوتي قائل ميشود و آن را داراي پيچيدگي بيشتر و كليّت كمتر نسبت به علوم طبيعي ميداند، تصريح كرد:« اگر سكولاريسم در غرب به وجود آمده است، متناسب با شرايط تاريخي و اجتماعي آنجاست و تسري آن به جوامعي كه داراي اين شرايط نيستند، غلط است.»
رييس بنياد باران افزود:«اينكه چيزي را كه در جامعهاي با شرايط تاريخي خاص ميسر شده بخواهيم در جايي ديگر ايجاد كنيم، ممكن نيست. يكي از مشكلات كساني كه ميخواستند تناقض ميان سنت و مدرنيته را با هضم شدن در مدرنيته و نفي كامل سنت حل كنند و ناكام ميمانند، همين مساله است. سكولاريسم در كدام جامعه و كدام شرايط پديد آمد؟ آيا در جامعهاي كه ما هستيم، آن شرايط وجود دارد و اصلا قابل پياده شدن است؟»
وي مساله دوم را اين موضوع عنوان كرد كه وقتي اين حرف را ميزنيم كه غرب دو قرن از قرن 18 فاصله گرفته و با بحرانهاي جدي رو به رو شده و آثار بحرانش امروز مشخص شده است.
خاتمي افزود:« البته غرب دستاوردهاي بسيار بزرگي هم داشته است. در خود آنجا هم نقدهاي بسيار شالودهشكن نسبت به مدرنيته صورت گرفته است. عليرغم آنكه تصور ميشد با كنارگذاشتن دين از صحنه اجتماعي، بشر ميتواند به سعادت برسد، ولي خود غرب با بحرانهاي اجتماعي بسيار مفصلي رو به رو شده است و نوعي گرايش به سوي معنويت و دين هم در انجا پيدا شده است؛ يعني سكولاريسم پاسخگوي كامل خود غربيها هم نبوده است.»
رييس بنياد باران با تاكيد بر اين كه « اگر شرايطي كه سكولاريسم در آن به وجود آمد، تحقق پيدا كند، چه بخواهيم و چه نخواهيم سكولاريسم تحقق پيدا ميكند و بالعكس»، اظهاركرد:«اگر هم بخواهيم به صورت تحميلي آن را به وجود آوريم، به مسائل ديگر منجر ميشود؛ مثلا در اتحاد جماهير شوروي كه پس از 70 سال فرو پاشيد، اولين چيزي كه در انسانها بروز كرد، هويت دينيشان بود.»
وي افزود:« در همين تركيه- البته سكولاريسم بر خلاف آنچه در غرب بوده در كشورهايي مثل تركيه و ايران زمان رضا شاه بود، دينستيز بود؛ در حالي كه سكولاريسم به معني دينستيزي نيست؛ بلكه به معني عدم دخالت دين در عرصه حيات اجتماعي است- پس از 60-70 سال بروز هويت ديني، حتي به صورت افراطي آن بيشتر است.»
رييس موسسه گفتوگوي فرهنگها و تمدنها با اشاره به «ديني» كه در قرون وسطي وجود داشت، گفت:« در آن دين، توجه خيلي شديد به ظواهر بود و تلقي اينكه دين در برابر عقل و آزادي انسان است، كليسا مرجعيت انحصاري داشت. داوري درباره حقيقت، سعادت، زندگي و خوب و بد در دست او بود و عقل در مقابل نهاد دين مطرود به حساب ميآمد و توجه عمده دين هم به ظواهر بود. بشر نتوانست اين را تحمل كند و انفجاري در غرب رخ داد كه خشم ناشي از آن به جاي آن كه به آن سمت شيوههاي غلط به نام دين باشد، تا حدود زيادي به آن اصول و معيارهايي سرايت كرد كه سيستم قرون وسطي ميگفت، من نه تنها وابسته به آن هستم، بلكه تنها بيانگر و متولي آن هستم.»
وي تصريح كرد:« اگر ما دين را در شريعت و شريعت را در ظواهر خلاصه كنيم و چنان تلقي كنيم كه دين در مقابل عقل آدمي است يا با دين، انسان از عقل بينياز ميشود و يا انسان و خدا در مقابل همديگرند و انسان آزاد و متفكر جاي خدا را تنگ ميكند؛ بنابراين انسان نبايد آزاد و متفكر باشد تا دين حاكم باشد، در اين صورت مطمئن باشيد كه سكولاريسم خواهد آمد.»
خاتمي تاكيد كرد:«دين را بايد به گونهاي تعريف كنيم كه در اين تعريف، نه تنها عقل با دين ناسازگار نباشد، بلكه اصلا دين را بايد با عقل فهميد، خداوند رقيب انسان نيست، بلكه او را آزاد آفريده و او از آن جهت كه انسان است داراي كرامت و حقوقي است. شريعت صرف جايگزين عقل، اخلاق و عدالت نيست، در اين صورت، نه تنها سكولاريسم جايي نخواهد داشت، بلكه دين ميتواند زندگي را لطيفتر، مطلوبتر و برخوردارتر كند.»
وي افزود:« اگر به جاي دين، تحجر و قشريگري حاكم باشد كه امام (ره) هم بسيار به آن حمله ميكردند، به اين مفهوم كه انسان در برابر خدا قرار بگيرد، چون خدا حاكم است، انسان آزاد عاقل نبايد وجود داشته باشد و اينكه نيازي به عقل نداريم، سكولاريسم خود به خود خواهد آمد.»
خاتمي با بيان اينكه «اگر ديني گفت كه جهان بزرگتر از ماده است و جهان مادي و غيرمادي را بايد از طريق عقل شناخت - در عين حال كه معتقد باشيم دريافتهاي ما مطلق نيست- همين دين را هم بايد با كمك عقل شناخت»، افزود:«كسي نبايد بگويد، دريافتهاي من از دين مطلق است و كسي حق چون و چرا ندارد.»
رييس بنياد باران ادامه داد:« استاد مطهري هم بحثي را دارند كه عدالت در سلسله احكام اسلامي است و اگر در ظواهر چيزي بود كه با معيارهاي عدالت سازگار نباشد، آن شرعي نيست. اگر چنين برداشتي داشته باشيم و اين نظر را به اخلاق و كرامت انسان هم سرايت دهيم و همه اينها را در سلسله علمي لحاظ كنيم عقل و آزادي تعطيل نميشود و انسان از حقوقي كه دارد محروم نميشود ، اصلا جايي براي سكولاريسم هم نميماند.»
رييسجمهور سابق كشورمان همچنين گفت:« اين ديدگاه نقصهايي را كه در دنياي غرب وجود دارد و بحرانهاي ايجادشده در آن را ميتواند حل كند. دين ميتواند آزادي را تلطيف كند، همچنانكه آزادي ميتواند برداشتهاي ديني را پويا كند. اين يك ديالكتيك است كه ميان اين دو وجود دارد. در فضاي نقد ميتوانيم برداشتهاي خودمان از دين را مورد بازبيني قرار دهيم و با توجه به تحولاتي كه پيش ميآيد آنها را نو كنيم. اگر دين در كنار آزادي قرار گيرد، آزادي را از خشونت بيرون ميآورد و لطيف ميكند.»
سيدمحمد خاتمي خاطرنشان كرد:« اصلاحات ميخواهد شرايطي كه باعث استقرار سكولاريسم ميشود - با توجه به زيانهاي آن- به وجود نيايد و بنده ميگويم بزرگترين عامل پيدايش سكولاريسم در يك جامعه، حاكميت تحجر بر آن است و به همين دليل ما با تحجر و قشريگرايي مخالف هستيم و به همين دليل ميگويم اصلاحات بايد در عرصه دين هم حضور داشته باشد، البته با معيارها و موازيني كه وجود دارد و جنبه علمي و روشمندي حركت فكري اصلاح بايد حفظ شود.»
بر اساس اين گزارش در پايان سخنان خاتمي تعدادي از حضار به طرح پرسشهاي خود پرداختند كه رييس بنياد باران نيز به اين سوالها پاسخ داد، متن پرسش و پاسخهاي انجامشده به زودي از سوي روابط عمومي بنياد باران منتشر ميشود.
انتهاي پيام
شنبه 14 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]
-
گوناگون
پربازدیدترینها