واضح آرشیو وب فارسی:قدس: ازدواج اجباري؛جاده اي يك طرفه به مقصد طلاق
* مسعود كوشش
داستان اول
همه چيز از روزي شروع شد كه هنوز خوابهاي شيرين روياهاي كودكي ام را مي ديدم، اما وادار شدم مردي را دوست بدارم كه نه از عشق، كه از مردي و مردانگي هم هيچ نمي دانست و امروز با هر رفت و آمد در راهروهاي پر غصه دادگاه خانواده، جدايي از او را با تمام وجود آرزو مي كنم! آن هم نه به تنهايي، بلكه با كودك چهارساله اي كه در هر بار همراهي با من، مي رود تا نااميدي، وحشت و نفرت را با قلب كوچكش تجربه كند...
همه چيز از زماني آغاز شد كه پدر از من خواست قلبم را سراي محبت مردي قرار دهم كه نه مي شناختمش و نه تصورش را مي كردم كه روزي بتوانم به چشم يك همسر دوستش بدارم.
اويي كه مرا بيشتر به ياد پدر بزرگ مي انداخت تا كسي كه قرار بود همسرم شود. پدر توصيه نمي كرد، سلاح او آزار و اذيت جسمي و روحي بود و مادر نيز كه خود تجربه تلخ ازدواج اجباري را چشيده بود، نه تنها كمكي نكرد، بلكه او نيز براي راضي كردن من به ياري پدر شتافت.
تحمل اين همه فشار برايم ميسر نبود، پس بناچار تن به تقدير شوم خود دادم، سرنوشتم را پذيرفته بودم و تصميم گرفتم با آن مدارا كنم. سپس روزها و سالها عشق ورزي و محبت به او را تمرين كردم. نتيجه اش اين شد كه هر روز و هر ساعت مرا به باد كتك مي گرفت و پس از آن هم وادارم مي كرد تا حضور زن ديگري را در خانه اش و در كنار خود تحمل كنم.
اينك من مانده ام با اين همه رنج و بدبختي و كودك شيرين زباني كه با اين همه مصيبت، هنوز هم لبخند شادي از لبانش دور نمي شود و پدر و مادري كه هنوز ترغيب به سوختن و ساختنم مي كنند، نمي دانم شايد نمي خواهند همواره ننگ اجبار به ازدواجم را با طلاق و جدايي مشاهده كنند.
داستان دوم
بر اثر خشونت خانوادگي، يك دختر جوان با شليك گلوله به قتل رسيد.
دختري كه قرباني خشم خانوادگي شده، 20 سال داشت و به دست پدرش به قتل رسيده است. اين مرد 50 ساله كه در روستاي... از توابع شهرستان ... سكونت دارد، تصميم داشت دختر 20 ساله اش را به عقد جوان مورد نظر خود در آورد. اما دختر جوان حاضر به اين ازدواج اجباري نبود.
پدر وقتي با مخالفت دخترش رو به رو شد، به خشم آمد و با شليك گلوله او را كشت.
داستان سوم
دو خواهر نوعروس براي تن ندادن به ازدواج اجباري كه خواسته پدرشان بود، با فرار از خانه در ماجراي گروگانگيري ميليوني گرفتار شدند.
اين دو خواهر كه 16 و 17 ساله اند سميه و سهيلا نام دارند، پس از يك سال نامزدي اجباري با دو تن از پسران فاميل پدري، از خانه گريختند.
همزمان، مردي به كلانتري... مراجعه كرد و با ادعاي اينكه دو دخترش ربوده شده اند، از پليس خواست آنان را از دست گروگانگيران نجات دهند.
پدر سهيلا و سميه در ادعاي خود گفت: چهار روز پيش وقتي دخترانم خانه را ترك كردند و ديگر باز نگشتند همه جا را گشتيم تا اينكه دختر بزرگم به ما گفت پسر جواني طي تماس تلفني خواسته است او را در يكي از ميدانهاي شهر ملاقات كند.
بعد از اينكه پرونده گروگانگيري به جريان افتاد و در تحقيق كارآگاهان مشخص شد پدر دو دختر جوان، در بازار صاحب يك توليدي معتبر است كه با وجود سن پايين سميه و سهيلا، آنان را با اصرار زياد به عقد يك جوان آهنگر و يك جوان بازاري در آورده است. از سوي ديگر، دو دختر زمان ترك خانه مدارك و لوازم شخصي خود را به همراه برده بودند كه نشان مي داد آنها قصد فرار از خانه را داشته اند.
با رديابي تلفن جوان ناشناس، كارآگاهان توانستند ردپاي سهيلا و سميه را در يك شركت خصوصي پيدا كنند و سپس به محل اختفاي آنان برسند.
سميه و سهيلا پس از آزادي از دست گروگانگيرها و در حالي كه بسيار پشيمان بودند، در بازجويي ها ادعا كردند، به خاطر فضاي پدرسالاري كه بر خانه شان حاكم بود، ناخواسته در دام آدم ربايان افتاده اند.
* ازدواج اجباري چرا؟!
پسر 17 ساله اي كه همسر 14 ساله خود را پس از خفه كردن، با چاقو سلاخي كرده بود، علت اين اقدامش را اجباري بودن ازدواجش اعلام كرد و...
ازدواج اجباري، مصداق عيني تضييع حقوق انسانهاست كه دختران جامعه قربانيان اصلي آن هستند. اين پديده، هيچ جايگاهي در قانون مدني ايران نداشته و طبق شرع، هر گونه عقدي كه به اجبار از سوي خانواده ها صورت گيرد، باطل شده و به رسميت شناخته نمي شود، اما با اين همه اين آسيب اجتماعي گريبانگير حدود 60 درصد دختران و پسران جوامع ابتدايي بويژه عشاير و به قولي ديگر دامنگير 20 درصد جوانان شهرستاني شده و آنان را تسليم خواسته هاي والدينشان مي كند تا به سنت اجداديشان عمل كنند.
اين در حالي است كه بنا به اعتقاد بسياري از آسيب شناسان اجتماعي، ناتواني مالي والدين در امرار معاش فرزندان، موجب بروز ازدواجهاي اجباري در سنين پايين مي شود؛ يعني در دوره اي كه پدر و مادر احاطه كامل بر فرزند خود داشته و او نمي تواند مخالفتي در اين زمينه داشته باشد. كارشناسان با توصيف پديده فقر، اين نوع ازدواجها را به فروش دختران نيز تعبير مي كنند.
از پيامدهاي ناگوار ازدواجهاي تحميلي، گسست بنيان خانواده است. وادار كردن جوانان بدون توجه آمادگي و علاقه آنان به ازدواج، مي تواند پيامدهاي ناخوشايند و جبران ناپذيري را در پي داشته باشد كه اثرات كوتاه مدت آن، احساس نبود درك متقابل، ناتواني در تأمين هزينه هاي زندگي و... است كه در نهايت موجب نوعي احساس جدايي به عنوان تنها راه رهايي خواهد بود.
شنبه 7 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]