واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام ، دموكراسي و غرب
عناصر اصلي دموكراسي، زيربناي دموكراسي، چيزهايي هستند كه در طولاني مدت، به حفظ دموكراسي كمك ميكنند. تقويت سازمانهاي دموكراتيك شانس موفقيت دموكراسي را در همة جوامع به ويژه جوامع اسلامي كه خطر در آنجا بالاتر از اين نميباشد، فراهم ميآورد. ارتقاي دموكراسي سبب ارتقاي صلح ميشود. احزاب سياسي رقيب و سازمانهاي غير دولتي كارآمد سبب ارتقاي صلح ميشوند. مطبوعات آزاد و نظام قضايي مستقل موجب ارتقاي صلح ميشوند. ارتش ِ تحت كنترل غير نظاميان سبب ارتقاي صلح ميشود. حتي اگر جامعة بين الملل با انگيزههاي اخلاقي حاضر نيست دست به اقدامي بزند، بايد به خاطر منافع شخصي خودش هم كه شده، تلاش كند دنيايي آرام و با ثبات بسازد.
مفهوم كلي تبادل فرهنگي و اقتصادي كه در سرتا سر غرب در مركز ديپلماسي مردمي قرار دارد، بر پاية باوري - كه با شواهد موجود به اثبات ميرسد - است كه هر چه بيشتر در مورد ديگران بدانيد، كمتر احتمال دارد كه از آنها بترسيد. در واقع، يكي از ابزارهاي كلاسيك براي ارتقاي شناخت از دموكراسي كه توسط غرب در جهان در حال توسعه مورد استفاده قرار گرفته است، برنامههايي براي دعوت از دانشجويان به منظور مطالعه در مؤسسات غربي بوده است. از اين طريق آنان نه تنها در زمينة تكنولوژي و هنر تحصيل كردهاند، بلكه با هنجارهاي سياسي و معيارهاي قدرتمندي افراد كه نوع بشر با آنها شناخته ميشوند و مشتاق آنها هستند، آشنا شدهاند. در طول سالهاي تحصيلم در دانشگاههاروارد بود كه ياد گرفتم بسيج سياسي نه تنها بر سياست كلي تأثيرگذار است، بلكه در واقع سياست نادرست را باطل ميكند. آنجا بود كه آموختم رهبران بايد پاسخگوي مردم باشند، و رهبرياي كه در پاسخگويي به گرايش مردمي با شكست مواجه شود، ميتواند و بايد بركنار شود.
گروه ديگري از افراد غير دانشگاهي نيز وجود دارند كه با پيشنهاداتي مثبت براي كاهش خشونتي كه در دنيا شاهد آن هستند، در مورد نظرية برخورد تمدنها موضعگيري ميكنند. آنها سعي نميكنند لزوماً اين خشونت را طبقه بندي كنند يا به دنبال جلوگيري آن باشند. تنها هدف آنان جلوگيري از ايجاد خشونت بين تمدنها و ارتقاي گفتگو، همكاري و توافق بين آنها است. ما اين گروه را سازش كاران ميناميم. اغلب تلاش ميكنند تا گروههاي متفاوت را در سراسر دنيا براي گفتگو گردهم آورند. آنها بر اين باورند كه افزايش تعامل و گفتگو با ديگران و همچنين و آگاهي از آنان سبب افزايش شناخت ميشود و از ايجاد جنگ و درگيري جلوگيري ميكند.
يكي از اين پيشنهادات از منبعي جالب ارائه ميشود؛ محمد خاتمي، رئيس جمهور (اصلاح طلب) سابق ايران كه نظرية گفتگوي تمدنها را در جلسة مجمع عمومي سازمان ملل مطرح كرد. خاتمي معتقد است؛ اگر تمدنها بنشينند و با يكديگر گفتگو كنند، شناخت بيشتري در دنيا وجود خواهد داشت. بر خلاف مكتب هانتينگتون، كه تنها نبرد و درگيري را نتيجه تعامل ميداند، خاتمي مطرح كردن عقايد را عاملي مثبت و الزامآور و قدم حقيقي رو به جلويي در تعاملات ميان تمدني به حساب ميآورد. وي معتقد است كه ملتها وظيفه دارند اين گفتگوها را توسعه بخشند. «اعضاي سازمان ملل بايد تلاش كنند تا موانع موجود بر سر گفتگو ميان فرهنگها و تمدنها را از ميان بردارند، و به پيش شرط اساسي گفتگو وفادار بمانند. اين اصل اساسي جلوي هر گونه سوء استفاده را ميگيرد، و سبب ميشود كه همة طرفهاي گفتگو ضرورتاً از حقوق يكساني برخوردار شوند.»
خاتمي گسترش عقايد را در وراي مرزهاي فرهنگي غير قابل اجتناب ميداندو خاطر نشان ميكند كه بدون گسترش فلسفه، دين و هنر اين گسترش عقايد ناكامل و خطرناك است، و براي همة مردم در سراسر جهان ايجاد بحران هويت ميكند. «امروز، جلوگيري از انتقال عقايد فرهنگي در بين تمدنها در بخشهاي مختلف دنيا غير ممكن است.»
با اين حال، عدم وجود گفتگو ميان متفكران، عالمان، روشنفكران و هنرمندان از فرهنگها و تمدنهاي مختلف موجب تسريع «بيگانگي فرهنگي» ميشود: «اين بيگانگي فرهنگي آرامش و آسايش مردم را در فرهنگ خود و يا در افق وسيع دنيا ميگيرد.»
چنان كه در بسياري از جوامع نظاره كرده ايم، چنين خلأيي با تقاضاهاي عاطفي، بي منطقي و افراط گرايي پر ميشود. من قانع شده ام كه ممنوعيتهاي ديكتاتور بر آزادي بيان و همنشيني كه توسط ديكتاتوري مشرف در پاكستان برقرار شده است، به طور مستقيم به افزايش چشمگير افراط گرايي و خشونت در ايالت سرحد شمال غربي، بلوچستان و مناطق قبيلهاي خودگردان اداري مربوط ميشوند. در واقع اگر اين طنابي كه دور گردن روشنفكران بسته شده است بيشتر كشيده شود، اين احتمال قريب به يقين وجود دارد كه اين نفوذ افراط گرايي در شهرهاي پاكستان كسب قدرت كند.
خاتمي در سازمان ملل استدلال كرد كه گفتگوي بين تمدنها نه تنها به روابط بين الملل كمك ميكند بلكه به هر فرهنگي كمك ميكند تا خود را بهتر بشناسد:
يك هدف گفتگو ميان فرهنگها و تمدنها به رسميت شناختن و درك نه فقط فرهنگها و تمدنهاي ديگر، بلكه فرهنگ «خودمان» نيز است. ما ميتوانيم خود را با گذاشتن يك قدم فراتر از خود و آغاز سفري به وراي خود و سرزمين خود بشناسيم و در نهايت هويت راستين خود را تحسين كنيم.
چهارشنبه 4 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]