محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840731093
فائزه مصلحي در گفتگو با فارسعدم انتشار سند شهيد بهشتي موجب اختلاف شد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فائزه مصلحي در گفتگو با فارسعدم انتشار سند شهيد بهشتي موجب اختلاف شد
خبرگزاري فارس: حرف ما اين بود كه اگر سند خيانت است اعلام كنند، اگر هم نيست كه بگويند تا فشار از روي شهيد بهشتي برداشته شود. وقتي بعضي ها مي گويند دو روز بعد از تسخير لانه، جريان را از دست ما خارج كردند. همين ها نميگذاشتند كه سند شهيد بهشتي منتشر شود.
خانم فائزه مصلحي در سال 1358از جمله صدها دانشجويي بود كه فتح لانه جاسوسي آمريكا را به نام ملت ايران به ثبت رساندند.او پس از سه دهه ي پر فراز و نشيب، در يك روز سرد پاييزي به نقل خاطرات خود از آن روز پرداخت. مصلحي امروز از اساتيد حوزه و دانشگاه است.
*فارس: به عنوان اولين سوال بفرماييد چه سالي وارد دانشگاه شديد؟
*مصلحي: سال 1358 وارد دانشگاه شدم. دانشكده دماوند كه در حال حاضر محل اين دانشكده در اختيار سازمان مركزي دانشگاه پيام نور است.
*فارس: آيا دانشگاه مجزايي بود يا اينكه زيرمجموعه دانشگاهي محسوب مي شد؟
*مصلحي: دانشكده دماوند دانشكده مجزايي بود كه براي فرحناز پهلوي ساخته شده بود و دانشكده بسيار شيك و مجلل با امكانات خوب بود. زبان رسمي اين دانشكده هم انگليسي بود، يعني من كه رشته الهيات و معارف اسلامي قبول شده بودم بايد با زبان انگليسي رشته معارف را تحصيل ميكردم. همان اوايل كه من وارد دانشگاه شدم قضيه لانه جاسوسي به وجود آمد، من هم چون عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشكده بودم به عنوان نماينده انجمن در لانه جاسوسي فعاليت ميكردم.
*فارس:در شوراي مركزي انجمن اسلامي، دانشكده شما نماينده اي داشت؟
*مصلحي: شوراي مركزي يعني شوراي هماهنگي نمايندگان دانشگاه تهران، صنعتي شريف، پليتكنيك و شهيد بهشتي بودند كه خيلي هم اجازه به ديگران نميدادند كه وارد اين مجموعه شوند چون طيف خاصي بودند.
*فارس:منظورتان از طيف خاص چيست؟
*مصلحي: طيف خاص تنها در بين اعضاي شوراي هماهنگي لانه بود. در بين دانشجويان پيرو خط امام رنگ سياسي خاصي ديده نميشد، دانشجوياني كه عاشق امام و انقلاب بودند و دغدغه آينده انقلاب آنها را با هم همراه كرده بود.
در مورد شوراي هماهنگي كه منتخبين دانشگاه هاي شريف، بهشتي، پلي تكنيك و تهران بودند موضعگيري هايي ديده ميشود كه به طيف چپ نزديك بود، شاهد مثال و صدق اين گفتار و ادعا را ميتوان در نحوه تعامل آنهابا حزب جمهوري در مورد عدم افشاي سند استقامت شهيد بهشتي در برخورد با امريكائي ها دانست، در خصوص تصميمگيري در مسائل مربوط به لانه جاسوسي نظر ساير دانشجويان لحاظ نميشد و به نوعي ميتوان گفت در تصميمگيري ها قيم مابانه رفتار مي شد. در حالي كه اين حركت دانشجويي بود و بايد مسائل بصورت جمعي به پيش ميرفت كه اينطور نبود. ساير دانشجويان به نظر ميرسيد بخاطر حفظ اصالت حركت، يا مجموعه شورا هماهنگي ميكردند و سعي در حفظ وحدت بود.
*فارس: اين مخالفت شان با حزب جمهوري علت خاصي داشت؟
*مصلحي: خاطرم هست كه يك مرتبه قرار بود از طرف حزب جمهوري يك راهپيمايي صورت بگيرد كه من آن زمان در واحد تبليغات لانه فعاليت داشتم. از طرف حزب تماس گرفتند كه ما ميخواهيم در جلوي لانه جاسوسي راهپيمايي داشته باشيم، من با شوراي هماهنگي لانه تماس گرفتم و موضوع را به آنها گفتم زيرا معمولاً راهپيماييها هماهنگ ميشد كه البته موافقت هم كردند اما بعضا ميشنيدم كه بعضي افراد ميگفتند: چه لزومي دارد كه حزبجمهوري به طرف لانه راهپيمايي كند.
*فارس: شما از قبل در جريان بوديد كه روز 13 آبان چه اقدامي قرار است كه انجام شود؟
*مصلحي: خير، خيلي از افراد در جريان نبودند.
*فارس: شما چه زماني به لانه رفتيد؟
*مصلحي: دو روز بعد از تصرف لانه به آنجا رفتم.
*فارس: از چه طريقي جريان را مطلع شديد؟
*مصلحي:من از اخبار شنيدم و اولين اقدامي كه انجام دادم سريع با شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه خودمان تماس گرفتم و موضوع را به آنها اطلاع دادم و بعد با صداوسيما تماس گرفتم و گفتم كه انجمن اسلامي دانشكده ما از اين حركت شديداً حمايت ميكند.
*فارس: چرا دو روز بعد از شنيدن خبر به لانه رفتيد؟
*مصلحي: به اين دليل كه بيمار بودم و در منزل استراحت ميكردم. تنها موردي كه مرا در منزل نگه ميداشت بيماري بود.
*فارس:بعد كه به لانه رفتيد چه كار كرديد و با چه كسي تماس گرفتيد؟
*مصلحي:معرفي نامه ي را از طرف انجمن اسلامي دانشگاه به لانه جاسوسي بردم و تحويل شوراي هماهنگي دادم و قرار شد در واحد تبليغات لانه فعاليت كنم. خارج سفارت سمت خيابان طالقاني چادري بود كه آنجا محل ارتباط مردم با مجموعه داخل سفارت بود كه علاوه برمن آقاي جواد تركآبادي كه بعدها سفير ايران در امارات شد و يكي دو نفر ديگر از برادران حضور داشتند كه اسامي آنها خاطرم نيست.
حدوداً 4 تا 5 ماه در اين چادر فعاليت داشتم وبه سؤالات مردم كه در مورد مسائل مختلف بود را تا حدي كه ميدانستيم پاسخ ميداديم،سؤالاتي هم كه نميدانستيم كسب اطلاع ميكرديم و به مردم جواب مي داديم. پخش تراكت و پوسترهايي كه از طرف خود دانشجوها چاپ شده بود از ديگر فعاليتهاي ما بود. به ياد دارم پوستر بزرگي چاپ شده بود كه در ارتباط با تحويل شاه به ايران با اين مضمون كه (ما شاه جنايتكار را ميخواهيم) با پيشزمينه آبي در تيراژهاي خيلي بالا در اختيار مردم قرار ميگرفت. ارگان ها، نهادها، خصوصاً آموزش و پرورش از اين پوسترها ميبردند كه اين چادر، محل پخش لوازم فرهنگي و تبليغي هم بود.
*فارس: اولين مرتبه چه زماني گروگان هاي آمريكايي را ديديد؟
*مصلحي:زمان دقيق آن را به خاطر ندارم اما اولين بار با فردي به نام اليزابت روبرو شدم كه ظاهرا وابسته مطبوعاتي سفارت بود. خانم ريزنقشي كه عنيك ميزد و موهايش را از پشت ميبست، حدوداً 55 ساله بود. يك مقداري انگليسي در دانشكده آموخته بودم به صورت خيلي كم و محدود.
*فارس:با اليزابت صحبت كرديد؟
*مصلحي:خير. چون قرار نبود خيلي با گروگان ها صحبت كنيم، وظيفه ما نگهباني از آنها بود.
*فارس:آيا دانشجويان ديگر ارتباطي با گروگان ها برقرار كرده بودند؟
*مصلحي: سعي براين بود كه اين ارتباط برقرار نشود. فقط ما بايد مواردي كه گروگان ها نياز داشتند را برايشان تهيه ميكرديم.
*فارس: شما بيشتر فعاليت تان در چادرتبليغات بود، چه زماني به داخل لانه مي رفتيد ؟
*مصلحي: وقت ناهار و شام به داخل لانه مي رفتم بعد نماز ميخواندم و استراحتي ميكردم و دوباره برميگشتم. شب ها هم براي خوابيدن به داخل لانه مي رفتيم.
*فارس:بيشتر چه قشر افرادي در مقابل درب سفارت حضور داشتند؟
*مصلحي: مردم، كارگران، معلمين، دانشآموزان، دانشجويان و حتي سربازان ارتش. يعني عامه مردم مي آمدند جلوي لانه و اعلام همبستگي و حمايت ميكردند.
*فارس: به ياد داريد بيشتر چه شعارهايي مي دادند؟
*مصلحي:بيشتر اين افراد توسط انجمن اسلامي مراكز آموزشي، نهادها، مدارس، ادارات دولتي و حركت هاي خود جوش مردمي بود و شعارشان هم اين بود: "دانشجوي خط امام افشا كن، افشا كن جاسوس آمريكايي را رسوا كن، رسواكن" و همچنين "مرگ برآمريكا" بيشترين شعار اين بود و اعلام حمايت هايي كه روي پارچه نوشته بودند و ميآوردند.
*فارس:از احزاب سياسي كدام حزب ها بيشتر فعاليت داشتند؟
*مصلحي:ساعت 12 شب به بعد جلوي لانه محل مانور احزاب سياسي بود. مثلاً از روزنامه آنها آنجا ميآمد تا كتاب هايي كه تودهايها چاپ كرده بودند، كتابهايي كه چريك هايي فدايي خلق داشتند. يا اكثريت كه ديدگاه و سياست هاي آن موقع بيشتر نزديك به توده بود، منافقين هم حضور داشتند. آنجا ساعت 12 تا 2 نيمه شب بيشتر بحث هاي سياسي بود كه البته نه فقط مقابل سفارت بلكه فضاي خيابان طالقاني، يعني از چهارراه طالقاني - وليعصر تا چهار راه مفتح - طالقاني كه تقريباً 12 شب به بعد يك محفل دانشجويي بود و محمل بسيار داغي هم ميشد و اصلاً آدم فكر نميكرد كه نيمه شب است، گويي روز است با اين تفاوت كه آسمان يك رنگ ديگر داشت. در حقيقت نمايشگاهي از كتاب هاي گوناگون در كنار خيابان بر پا مي شد و بيداري خيابان كاملاحس ميشد، از دو نيمه شب به بعد يك مقدار فضاي خيابان خلوت ميشد و شهرداري ميآمد كاغذهايي كه روي زمين ريخته بود را جمعآوري ميكرد.
*فارس:فضاي غالب در اختيار چه افرادي بود؟
*مصلحي: در اختيار همه و اصلاً فضاي بحث و گفتوگو بود. ساعت 12 تا 2 نيمهشب از هر گروه و قشري آنجا حضور داشتند، اما بيشترين موضعگيري افراد نسبت به تأييد حركت دانشجويان در تسخير لانه بود.
آنجا مكاني شده بود براي فروش كتاب هايي كه هر حزب و دسته و گروهي چاپ كرده بود و ميخواست بفروشد. در كنار اين كتاب ها و نوارها و جرايدي كه به فروش ميرسيد طبيعتاً مباحثي هم در مورد مثلاً تيتر آن روزنامه و كتاب بين خريدار و فروشنده ردوبدل ميشد كه اين طبيعي بود. اما فضاي غالب مسلماً فضاي انقلابي بود، گروههاي چپ مثل چريك ها و... آنجا خيلي فعاليت كردند اما درگيري و برخوردي به وجود نيامد زيرا فضاي كاملاً گفتماني حاكم بود چون 12 شب به بعد فضاي آنجا يك فضاي دانشجويي بود.
بين دانشجويان اين گونه برخوردها كمتر به وجود ميآيد، مثلاً خاطرم هست يك روز ساعت 4 بعدازظهر بود كه دو نفر به درب جنوبي لانه مراجعه كرده و با خود طوماري در تاييد حركت دانشجويان آورده بودند، آنها از حزب توده بوده و در تاييد ادعايشان طوماري با امضاء تحويل دادند كه از تريبون اعلام شود . روي پشتبام نگهباني سفارت تريبوني با ميكروفون گذاشته بودند كه اين متعلق به سخنراناني كه دستهجات و گروه ها با خودشان ميآوردند و بعدازظهرها شوراي هماهنگي يكسندي از ميان اسناد را از پشت تريبون قرائت ميكردند، يك سندي كه تازه كشف شده بود.
*فارس: از چه روزي شروع به خواندن اين سندها كردند؟
*مصلحي: دقيقاً يادم نيست اما از همان روزهاي اول اين كار شروع شد. براي اينكه اثبات شود تسخير لانه يك حركت درستي بوده است و مردم منتظر بودند كه اسناد بدست آمده هر چه زودتر به اطلاع آنها برسد.
*فارس:شخص خاصي اين سندها را قرائت ميكرد؟
*مصلحي: اعضاي شوراي مركزي سندها را قرائت مي كردند.
*فارس:سندها بيشتر حول چه محوري بودند؟
*مصلحي: اوايل بيشتر حول افراد مرتبط با آمريكا بود كه در دولت موقت همكاري داشتند.
*فارس: از طرف دولت موقت كسي در لانه حضور نداشت و يا حمايت نكردند؟
*مصلحي: خير ، نميتوانست حمايت كنند زيرا سه روز بعد دولت استعفا داد و آقاي بازرگان دانشجويان پيرو خط امام را بچههاي شيطان ناميد.
*فارس:چه مدتي در لانه جاسوسي آمريكا حضور داشتيد؟
*مصلحي: يك سال.
*فارس: در طول اين مدت شب ها در لانه بوديد يا به منزل برميگشتيد؟
*مصلحي: به صورت شبانه روزي در لانه بودم و تنها روزهاي جمعه به منزل ميرفتيم و بعد به لانه برميگشتيم.
*فارس:بالاخره شما دختر بوديد و دچار مشكل نشديد؟
*مصلحي: خير، شرايط آنجا به لحاظ زندگي خواهران و برادران كاملاً تعريف شده بود.
*فارس: خانواده از رفتن شما به لانه جلوگيري نمي كردند؟
*مصلحي: خير.
*فارس:در آن يك سال فقط در چادر تبليغات فعاليت ميكرديد؟
*مصلحي: آن چادر حدودا به مدت 4 تا 5 ماه فعاليت داشت.
*فارس: در چادر تبليغات بحث هاي سياسي هم صورت ميگرفت؟
*مصلحي: در مورد همه مسائل روز صحبت مي شد كه مثلاً بالاخره چه ميشود، شاه به ايران پس داده خواهد شد يا خير؟ تحريمها كه شروع شد در مورد تحريمها سؤال ميشد كه بعد از تحريمها چه ميشود؟ يا اينكه مي پرسيدند كه گروگان ها چه كار ميكنند؟ آيا شما آنها را ديدهايد؟ اينها به چه صورت هستند، چه ميگويند؟ چه ميخورند و راجع به همه مسائل سؤال ميشد. مخصوصاً گروه هاي دانشآموزي كه ميآمدند در مورد همه زمينه ها سؤال ميپرسيدند.
*فارس: گروگان ها در كجا نگهداري مي شدند؟
*مصلحي: در ابتدا گروگان ها در زيرزمين ساختمان مركزي لانه جاسوسي نگهداري ميشدند، از سمت خيابان طالقاني كه عبور ميكنيد اين ساختمان ديده مي شود يك ساختمان مكعب مستطيل شكل. همان ساختماني است كه بچهها وارد آن شدند و اسناد را از آنجا پيدا كردند، زيرزمين آن ساختمان محل خوبي براي نگهداري گروگان ها بود.
آنها ساعت هاي خاصي براي هواخوري داشتند، در فضاي پشت آن ساختمان فضاي خلوتي بود كه خيابانبندي داشت و اين گروگان ها را به آن قسمت ميبردند براي مدت نيم يا يك ساعت حالا با توجه به آن زمانبندي كه شده بود اين گروگان ها در آن مكان هواخوري داشتند، ساعت هاي استحمام داشتند، ورزش ميكردند و غذايشان هم كه فوقالعاده خوب بود.
*فارس: غذاي آنها از كجا تأمين ميشد؟
*مصلحي: اطلاع ندارم و هيچ وقت هم سؤال نكردم كه غذاي اينها از كجا تأمين ميشود. در بعضي از مواقع هم خانم هاي آمريكايي دوست داشتند خودشان آشپزي كنند مثلاً كيك ميپختند و همه امكانات هم در اختيار داشتند. يك آشپزخانهي بزرگ آنجا وجود داشت كه همه امكاناتي هم در آن بود. ميز بزرگي هم وسط آشپزخانه قرار داشت و خانم هاي گروگان سرشان به آشپزي گرم ميشد و در حقيقت تفريحي براي آنها بود.
*فارس: رابطه دانشجويان با گروگان ها چگونه بود، آيا با هم گفتگو مي كردند؟
*مصلحي: خير، در ساعاتي كه نوبت پاس ما بود گروگان ها كار خودشان را انجام ميدادند ما هم گوشهاي مينشستيم مثلاً روزنامه ميخوانديم.
*فارس: هيچگاه چه از طرف شما و چه از طرف آنها ارتباطي برقرار نشد؟
*مصلحي: بچههايي كه به زبان انگليسي تسلط داشتند در بعضي از مواقع با آنها صحبتي مي كردند مثلاً اگر آنها آشپزي ميكردند، ميپرسيدند اين كيك به چه صورت تهيه ميشود و...
به ياد دارم من يك روز ديدم خانمي از گروگان ها كه قدبلند و هيكلي بود در ماست شكر ميريزد .من قيافهام را به حالتي كردم كه نشان مي داد بدم آمده است. او به انگليسي گفت خوشمزه است و من اولين مرتبه بود ميديدم كسي در ماست شكر ميريزد. ارتباطات كلامي در حد بسيار محدود بود.
*فارس:اعتراضي نداشتند كه چرا آنها را گروگان گرفتهايد؟
*مصلحي: شرايط بسيار خوبي داشتند. نه شكنجهاي ميشدند، نه فشار روحي و رواني از سوي دانشجويان روي آنها بود.
*فارس:از گروگان ها بازجويي شد؟
*مصلحي: در ابتدا سؤالاتي از آنها پرسيده شد اما يكي دو مرتبه شيطنت كردند . يكي از آنها يك مرتبه فرار كرد كه بچهها او را دستگير كردند و يك مرتبه هم يكي از آنها به دستشويي رفته بود اطلاعاتي را در كاغذ نوشته بود و زير روشويي پنهان كرده بود به اميد اينكه نفر بعدي اين كاغذ را بردارد. برادري كه آن روز نوبت پاسش بود مشكوك شده بود وقتي آن گروگان از دستشويي بيرون ميرود داخل دستشويي ميشود و آن كاغذ را پيدا ميكند.
*فارس: در آن كاغذ چه اطلاعاتي نوشته بود؟
*مصلحي: اطلاع داده بود كه ما اينجا چند نفر هستيم و پرسيد بود كه شما كجا هستيد؟ و...
*فارس: مگر همه گروگان ها در يك سالن نبودند؟
*مصلحي: زيرزمين داراي اتاق هاي زيادي بود كه هر تعداد از آنها در يك اتاق بودند و بستگي داشت كه هر كدام از اين گروگان ها چه مسئوليتي داشتند و مجزا بودند.
*فارس:ماجراي فرار گروگان آمريكايي چه بود؟
*مصلحي:بعضي از بچهها خيلي صليب سرخي بودند. به ياد دارم يكي از برادرها گروگاني را به حياط لانه برده بود و روي سر او حولهاي انداخته بود و خودش هم يك گوشهاي ايستاده بود و مشغول كار ديگري بود كه به او گفتم آقاي فلاني اين گروگان است! در پاسخ گفت: كجا ميخواهد برود.
بعضيها ميخواستند خيلي رأفت به خرج دهند . ميگفتند گروگان جايي نميرود، اتفاقي نميافتد. فضاي داخل سفارت توسط خود بچهها حراست ميشد فضاي بيرون هم چندماهي زير نظر كميته بود بعد هم زير نظر سپاه و بچهها مطمئن بودند اتفاقي نميافتد.
خلاصه يكي ازگروگان ها از غفلت يكي از برادرها سواستفاده كرد و فرار كرد به سمت شمال شرقي لانه يعني وقتي به سمت مركزي سفارت ميآييم منزل سفير بود يك فضاي كاملاً مشجر كه شب ها فضاي بسيار ترسناكي بود كه به لطف برادرها خواهرها در آنجا زياد نگهباني ميدادند و يكي از سخـتترين فضاها ي سفارت از لحاظ امنيتي بود بعضي از شب ها به سمت لانه تيراندازي ميشد.
*فارس:چه كساني تيراندازي ميكردند؟
*مصلحي: نميدانم آن زمان مثل الان نبود كه خيابانها امن باشد، ماشين به سرعت ميآمد و تيراندازي ميكرد و بچههاي سپاه شليك ميكردند و طرف فرار ميكرد . ما كه داخل سفارت بوديم سريع موضع ميگرفتيم و به حالت آمادهباش درميآمديم.
يك شب از درب جنوب شرقي كه الان مترو مفتح است به سمت داخل سفارت شليك شد كه اتفاقاً آن شب من در همان قسمت نوبت نگهبانيم بود كه بلافاصله موضع گرفتيم برادرهاي ديگر هم آمدند آنجا موضع گرفتند فكر كنم ده دقيقهاي حالت آمادهباش بوديم بعد هم تمام شد.
در مورد فرار صحبت ميكردم كه آن آقا فرار كرد آمد به سمت همانجايي كه منزل سفير آمريكا بود پشت منزل سفير فضاي بسيار دنجي است دو تا حياط آن قسمت بود يك حياط سمت شمالياش است كه ديواري هم بين آن قرار دارد. اتفاقاً آنشب يكي از شيرينترين بچهها نوبت نگهبانيش بود كه دختر ساكت و با مزهاي بود و هميشه يك عينك تهاستكاني به چشمش داشت. آن شب او با خيال راحت نگهباني ميداد، آن گروگان از پشت سر او را ميگيرد و اولين اقدامي كه انجام ميدهد خشاب اسلحه آن خانم را بيرون ميآورد كه ايشان نتواند تيراندازي كند اما يك تير در لوله تفنگ باقي مانده بود كه آن تير را شليك ميكند و بچههاي عمليات اطلاع پيدا مي كنند. اين گروگان فرار ميكند و درگوشه ايي پنهان مي شود ، آقاي زحمتكش آن زمان مسئول عمليات بودند و شهيد عباس وراميني آمدند و حالت آمادهباش اعلام شد، شب برفي و هوا هم خيلي سرد بود. آقاي زحمتكش و ساير برادران آن منطقه را ميگردند و نااميد ميشوند و فكر مي كنند كه اين گروگان حتماً فرار كرده و رفته. آقاي زحمتكش كه از گشتن خسته شده بودند دستشان را روي سطل آشغال ميگذارد و تكيه ميدهند در حال فكر كردن بودند كه كجا ميشود اين گروگان را پيدا كرد متوجه مي شوند كه سطل زباله گرم است كه در آن سرماي زمستان كمي مشكوك بود، درش را كه باز ميكند ميبينند گروگان داخل سطل آشغال پنهان شده بعد از آن حادثه از لحاظ امنيتي كار جديتر شد.
*فارس:شما در آن يكسال سلاح در دست گرفتيد؟
*مصلحي: بله
*فارس:چه كسي آموزش نظامي ميداد؟
*مصلحي: شهيد وراميني . قسمت شمالي لانه يك محلي بود براي استراحت تفنگداران دريايي آمريكا كه ما طبقه دوم آنجا آموزش مي ديديم.
آموزش چند دوره برگزار شد به دليل اينكه همه بچهها فرصت نداشتند در اين كلاس ها شركت كنند دورهها هم تقريباً 15- 10 نفره بود و حضور در اين كلاس ها هم الزامي بود.دورهاي كه من گذراندم زير نظر شهيد وراميني آموزش ديدم بعد ما براي آموزش عملي اعزام شديم به پادگان سعدآباد كه خاطرات بسيار شيريني من از آنجا دارم براي رزم شبانه هم به پارك چيتگر رفتيم.
دورهاي هم رفتيم براي تيراندازي ثابت و متحرك و پرش از كاميون و... كه دوره خيلي سختي بود و برف شديدي باريده بود زمين هم يخ زده بود. خاطرم است شب بود همه خسته و در كيسه خواب خوابيده بوديم، دو نيمه شب چنان صدايي كنار گوش من بلند شد كه از شليك چند تير مشقي ايجاد شده بود كه با همان كيسه خواب به صورت عمودي ايستادم ديدم شهيد وراميني بالاي سرم با صداي بلند ميگفت: بدويد،بدويد! سريع، سريع!همه آماده باش با پوتين در كيسه خواب خوابيده بوديم گفتند به سمت بيرون حركت كنيد ، عمليات رزم شبانه بود.
روز بعد هم كاري كه گفتند بايد انجام دهيد خيزهاي 3 و 5 ثانيه بود و از كاميون در حال حركت بايد به پايين مي پريديم، كاميون هم كه خيلي بلند بود. الان فكر ميكنم چطور ما از آن كاميون به آن بلندي پريديم تعجب ميكنم.
از آن كاميون روي زمين يخ زده پريديم با اسلحه و تجهيزات همگي پريديم فكر ميكنم كاميون هم حدود 15 تا 20 كيلومتر سرعت داشت. برادرها هم اصلاً متوجه نبودند كه ما خانم هستيم و واقعاً سختگيري ميكردند.
مثلاً ميگفتند خانم ها بايد مانند آقايان تعليم ببينند. در حالتي كه از كاميون ميپريدم بايد خيزهاي 5 و 3 ثانيه هم ميرفتيم اگر درست نميرفتيم كنار گوشمان تير مشقي شليك مي شد. خاطرم است يك روز در همين عمليات يكي از دوستانم به نام مريم بديعي دانشجوي رشته روانشناسي دانشگاه شهيد بهشتي به همراه ما بود و آقاي رحيم نعمت هم كه دستيار اول شهيد وراميني بوددر آنجا حضور داشت. خانم بديعي هم قرار بود لبه كاميون بايستند و خانم هايي كه پايين كاميون هستند و ميخواهند سوار شوند دستشان را بگيرد و بكشد بالاي كاميون. يكي از خواهرها كه هيكل درشتي داشت باتجهيزات ميخواست سوار كاميون شود، خواهري كه بالاي كاميون بود و به ديگر خواهر ها براي بالا آمدن كمك مي كرد نتوانست او را بالا بكشد در نهايت ايشان از روي كاميون پرت شد پايين. آقاي نعمت هم كه ايستاده بود اين صحنه را ميديد زد زير خنده. اين خواهر خطاب به آقاي نعمت گفت دست شما درد نكند ،خندهدار بود؟
اين خواهر گفت من اين كار آقاي نعمت را تلافي ميكنم. اين موضوع گذشت تا اين كه يك شب در ماه مبارك رمضان ايشان نوبت نگهباني داشت و افطارش دير شده بود . نيم ساعت از افطار گذشته بود و هنوز براي او افطاري نبرده بودند كه يك دفعه صداي شليك گلوله آمد تا صداي شليك بلند شد همه گوش ها تيز شد كه ببينيد چه اتفاقي است، خلاصه آقاي رحيم نعمت كه آن شب پاس بخش بود آمد و گفت: خواهر چه شده؟
در جواب گفت: آقاي نعمت افطاري مرا نياورده اند. آقاي نعمت گفت: خوب خواهر برايت ميآوريم چرا شليك ميكني؟ گفت: من نميدانم گرسنه ام بايد افطاري مرا بياوريد. خلاصه اين قضايا باعث شد اين دو نفر بعدها با هم ازدواج كنند و در حال حاضر هم پنج فرزنددارند.
بعد از آن دوره ، دوره پارك چيتگر بود كه رزم شبانه بود آن شب فضاي بسيار جدي حاكم بود ، البته تهديداتي هم وجود داشت از جمله احتمال حمله منافقين به محل تمرين نظامي دانشجويان.
*فارس: بعضي از افراد در مصاحبه هايشان ادعا مي كنند كه بعد از دويا سه روز از تسخير لانه ماجرا از دست دانشجويان خارج شد و در اختيار ديگران قرار گرفت نظرتان در اين زمينه چيست؟
*مصلحي:مرحوم سيد احمد خيلي مراوده داشتند و به لانه آمد و رفت داشتند و اطلاعات و اخبار را پيگيري ميكردند حالا اگر بعضي ها اين حرف را زده اند و گفته از دستشان خارج شده شايد منظورشان اين است كه اين حركت از دانشجويي به يك حركت مردمي تبديل شده.
چون ميدانيد برنامه ريزي براي گرفتن لانه موقتي بود گفتند يا 2 الي 3 ساعت يا 3-2 روز يعني انتظار نداشتند اين قدر طولاني شود.
حضرت امام از اين حركت كه مردمي شده بود حمايت كردند احزابي مثل حزب جمهوري اسلامي حمايت كرد تقريبا يك حركت ملي شد حضرت امام فرمودند: اين كار انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است.
*فارس:بني صدر آنجا نماينده داشت؟
*مصلحي: خير . اصلا بني صدر اين حركت را قبول نداشت كه بخواهد نماينده داشته باشد.
*فارس: در ابتدا كه حمايت كرد؟
*مصلحي:بني صدر هيچوقت اين حركت را قبول نداشت يكبار لانه آمد جمعيت زيادي مقابل لانه جمع شده بودند و مردم اعلام تظاهرات كرده بودند سخنران آن روز ايشان بود كه وقتي به سفارت آمد ما جلوي درب جنوبي سفارت كه ايستاده بوديم ايشان چنان با غصب به ما نگاه ميكرد كه اين خشم و ناراحتي در چهره او نمايان بود ايشان اين حركت را به هيچ عنوان قبول نداشت.
*فارس:حتي روزنامه انقلاب اسلامي هم حمايت نميكرد.
*مصلحي:من خاطرم نيست. چه نهضت آزادي و چه شخص بني صدر اين حركت را به هيچ عنوان قبول نداشتند.
*فارس:اگر بخواهيم تحليل كنيم به اين نتيجه ميرسيم. كه بني صدر دنبال قدرت بود تا رقيبش بازرگان و دولت موقت از قدرت بركنار شوند به همين علت هم خوشحال ميشد كه اين اسناد بر عليه بازرگان و دولت موقت اعلام ميشد من از اين ديد نگاه ميكنم ميگويم شايد حمايت كرده باشد؟
*مصلحي: خير من تحليلم چنين نيست چون دولت موقت كه استعفا داد و رفت انتخابات رياست جمهوري برگزار شد رقيب آقاي بني صدر دكتر حبيبي بود يعني بني صدر به دكتر حبيبي به عنوان رقيب نگاه ميكرد يعني خط اصول گرانه بازرگان با ديدگاه بني صدر زاويه نداشت بني صدر جاسوس امريكا بود و سندش هم در لانه بود در اسنادي كه بعدها به وجود آمد.
*فارس:ميتوان گفت به عنوان مشاور اقتصادي اش فعاليت داشته نه اينكه جاسوس بوده .
*مصلحي:حركات بعدي اش نمايانگر اين بود كه در جهت منافع امريكا حركت ميكند .
*فارس:چرا اشغال سفارت اينقدر طولاني شد؟
*مصلحي:اولين خواسته دانشجوها استرداد شاه بود طبيعتا شاه تا زنده بود گروگان ها در اختيار بچه ها بودند خواسته دوم بچه ها اين بود كه پول هاي بلوكه شده ايران آزاد شود خواسته سوم اين بود كه آمريكا امضاء دهد و متعهد شود كه دخالت در امور داخلي ايران نداشته باشد تا امكانات اين فراهم شود و آمريكا متقاعد شود كه اين شروط دانشجويان را بپذيرد زمان صرف ميشد و از آن طرف امريكا وقت كشي ميكرد تا بتواند حيثيت بر باد رفته خودش را به نوعي بازسازي كند دنبال فرصت بود براي حمله به ايران لذا واقعه طبس در 5 ارديبهشت ماه 1359 اتفاق افتاد.
كه شما بهتر ميدانيد چه اتفاقاتي افتاد و با كمك عوامل داخلي آمريكا در ايران قرار بود چيزي شبيه كودتا در ايران انجام شود و گروگانها هم از اين طريق آزاد شوند البته بعد از اين قضايا بود كه دانشجويان تصميم گرفتند گروگان ها را تقسيم كنند.
*فارس: يك كميسيون در اسفند ماه به نام "تحقيق بين المللي جنايت شاه و آمريكا" تشكيل شد، آيا واقعا اين كميسيون ها در پي حل اين جريان بودند؟
*مصلحي: بازديد كننده زياد بود ولي اين كميسيون ها و حركتهاي ديپلماسي خيلي جدي گرفته نميشد نه از طرف مردم نه از طرف دانشجويان آنها اساسا اعتقادي به اينكه حسن نيتي در مورد اين قضيه وجود دارد نداشتند و اين خوش بيني وجود نداشت كه اينها در پي حل اين ماجرا هستند لذا شخصيتهاي متفاوتي مثل آقاي اولاف پالمه به ايران آمدند شخصيت هاي مذهبي از كليساهاي مختلف و از سازمان ملل آمدند ولي هيچ اعتمادي نبود كه اينها در پي حل اين قضيه هستند آن موقع دنيا بر عكس الان نسبت به آمريكا بدبين نبود.
*فارس: در داخل از تشكيل اين كميسيونها چه كسي بيشتر حمايت ميكرد؟
*مصلحي:جريان وابسته به تفكر نهضت آزادي خيلي مايل بودند اين قضيه تمام شود.
حمايتشان در غالب اظهار نظرهايي كه در مورد اين قضيه ميشد ديدگاههايي كه در روزنامه منتشر ميشد كه اين قضيه سريعتر تمام شود شايد ترس از حمله امريكا و ترس از تحريم ها را داشتند و ميترسيد مبادا مسئلهاي به ضرر خودشان به وجود آيد چون فكر ميكردند امريكا قدرتي دارد كه خيلي كارها ميتواند انجام دهد به نوعي مرعوب قدرت آمريكا بودند ولي ملت چنين تفكري نداشتند حمايتهاي مردمي كه بعد از اشغال سفارت شد امريكا بلافاصله رابطه اش را با ايران قطع كرد كه بلافاصله حضرت امام فرمودند چه بهتر رابطه سياسي تان را با ما قطع كرديد اين رابطه رابطه گرگ و ميش است ما رابطه گرگ و ميش را نميخواهيم بعد از آن اعلام كردند تحريم اقتصادي كه حضرت اعلام كردند: ملت ما ملت روزه است روزه ميگيريم. به محض اينكه امريكا اعلام تهديدي ميكرد حضرت امام پاتك ميزد و اين جنگ رواني امريكا را بلافاصله با موضعي كه داشتند خنثي ميكردند.
*فارس: در هنگام تسخير لانه همايشي در ايران برگزار شد به نام "گردهمايي جنبش هاي آزادي بخش" در اين زمينه صحبت مي كنيد.
*مصلحي: در سال 1358 اولين گردهمايي جنبشهاي آزادي بخش در تهران به همت دانشجويان برگزار شد، براي دعوت از اين جنبش ها كه مقر آنها در كشور الجزاير بود برادر ابوطالبي كه مسلط به دو زبان بود به اتفاق يكي دو نفر از برادران ديگر به الجزاير اعزام شدند و از مبارزين كشورهاي مختلف دعوت به عمل آوردند، از جمله اين جبنش ها، جنبش آزادي بخش فتح، پوليساريو، مورو، زيمبابوه، شيعيان عربستان، عراق و جنبش امل بودند، همزمان با برگزاري اين گردهمايي تعداد 51 نفر از اساتيد، دانشجويان، روزنامهنگاران و حتي از رهبران آزاديخواه آمريكايي دعوت به عمل آمد. علت انتخاب 51 نفر هم به اين دليل بود كه تعداد گروگان ها 51 نفر بود لذا به تعداد آنها از آمريكائيان روشنفكر و آزاديخواه دعوت شد كه به ايران آمده و از نزديك با انقلاب و خواست دانشجويان از گروگانگيري و همچنين با جنايات رژيم پهلوي در سايه حمايتهاي همهجانبه آمريكا آشنا بشوند.
محل برگزاري گردهمايي در هتل انقلاب تهران واقع در خيابان طالقاني بود. شايد در آن روزها هيچ مكاني در تهران تا به اين اندازه مورد توجه روزنامهنگاران و خبرنگاران خارجي واقع نشده بود از تمامي خبرگزاريها به منظور كسب خبر و ارسال آن به تهران آمده و در مقابل هتل انقلاب تهران تجمع كرده بودند حضور يا سر عرفات در آن زمان به گردهمايي رنگ خبري داغتري مي زد من هم به عنوان ميزبان يك گروه 3 نفره از ميهمانان آمريكايي كه به گروههاي سه يا چهار نفره تقسيم شده بود و هر گروه توسط 2 يا 3 نفر ميزباني ميشد، پيوسته بودم.
در ميان اين گروه 51 نفر برخي بيشتر جلب توجه ميكردند مثلا يكي از آنان كه در گروهها قرار داشت دختر دانشجويي بود كه در رشته علوم اجتماعي در امريكا تحصيل ميكرد به نام رندي گردمن RANDY GOODMAN، دختر پرجنب و جوشي بود. مدام سوال ميكرد و عكس ميگرفت، با هم صميمي شده بوديم و توضيحات لازم را در خصوص مسائل انقلاب، خواست دانشجويان مسلمان پير و خط امام، اسلام، جنايات شاه، حجاب و هرچه كه به ذهن اش ميرسيد ميپرسيد و با كمك مترجم جواب ميدادم، به ياد دارم روزي كه قرار بود از ايران برود در فرودگاه ملتمسانه اصرار داشت كه مدت بيشتري بماند تا با انقلاب ايران بيشتر آشنا بشود.
بعد از خروج از ايران از او نامه اي دريافت كردم كه به قولي كه در زمينه ايجاد نمايشگاهي در دستاوردهاي انقلاب پس از پيروزي و اسلايدهايي كه از مردم تهيه كرده بود، خصوصا اسلايدهايي كه از آقاي خامنه ايي (در آن زمان هم ايشان در بين قشر دانشجو و جوان محبوبيت ويژهاي داشتند) در دانشگاه محل تحصيل اش برپا كرده بود، خبر داد.
به خاطر دارم در ديداري كه آمريكائي ها با آقاي خامنهاي در منزل ايشان داشتند كه بسيار مورد توجه آنان قرار گرفت. رندي عكسهاي زيبايي از ايشان به منظور تهيه اسلايد گرفت. خاطرم هست روزي كه به ديدار معظم له رفتيم، ميهمانان آمريكايي خيلي مجذوب سخنان ايشان و نحوه برخورد صميمانه ايشان شدند، به نحوي كه در آخر آن ديداربسيار علاقمند شدند كه ديدارهاي دو نفره با ايشان داشته باشند كه البته در حد وقت ايشان اين ديدارها در همان جلسه اتفاق افتاد. از ملاقات هاي اين گروه با برخي زندانيان اوين كه از مهرههاي رژيم شاه بودند به منظور آشنايي بيشتر با جنايات شاه، ملاقات با برخي نمايندگان مجلس در محل مجلس سابق شوراي اسلامي بود.
*فارس:كميته خاصي روي افشا اسناد نظر داشتند يا اينكه هر اسنادي پيدا ميشد به دست مردم ميرسيد و براي مردم خوانده ميشد؟
*مصلحي: اسناد بدست آمده توسط تيمي كه محمد حسين شيخالاسلام گردآورده بود و از دانشجويان مسلط به زبان انگليسي تشكل شده بود ترجمه ميشود و در اختيار شوراي هماهنگي قرار ميگرفت و اين شورا بود كه تصميم ميگرفت چه سندي افشا شود و چه سندي افشا نشود.
اسنادي هم كه رشته رشته شده بود با روش هاي ابداعي دانشجويان كنار هم چيده شد و دوباره بازخواني شد، خاطرم هست كه تعدادي از دانشآموزان علاقهمند به همكاري در اين زمينه داوطلب شدند و در كنار دانشجويان اسناد را ترميم ميكردند.
يك مطلبي كه بچه ها را ناراحت ميكرد اين بود كه چرا دانشجويان در جريان نحوه انتخاب وانتشار اسناد قرار نميگيرند. هر هفته جلساتي برگزار ميشد و تحليلهاي كلي در همان ساختمان مركزي به عمل ميآمد، فكر ميكنم آخر هفته بود كه خواهرها و برادرها همه در اين جلسات حضور پيدا ميكردند ولي در مورد مسائل ريز اسناد هيچگاه با ما صحبت نمي شد، يعني آن موقع ما محرم راز تلقي نميشديم. در بين بچه هاي لانه زمزمه شدكه ازشهيد بهشتي درلانه سندي موجود است. اين مطلب براي من و خيلي از بچه هاي حاضر در لانه مهم بود كه بدانم اين سند چيست؟ به يكي از برادران به نام آقاي مختاري كه در واحد اسناد فعاليت ميكرد گفتم: آقاي مختاري شما به من بگوييد اين سند چيست؟ من به كسي هيچ مطلبي را نميگويم . در جواب گفت: اين سند در تائيد شهيد بهشتي است يعني از استقامت ايشان در مقابل آمريكا صحبت شده.
*فارس:پس چرا همان موقع اعلام نكردند؟
*مصلحي:اين يك سوال جدي است كه من به عنوان كسي كه حقي در اين حركت دارد از بعضي آقايان دارم كه چرا اين سند در آن زمان افشا نشد.
*فارس: آيا براي افشاء اسناد كميته خاصي تصميم گيري مي كرد؟
*مصلحي:اين تصميم گيري در اختيار شوراي هماهنگي كه متشكل از آقايان اصغر زاده ، حبيب الله بيطرف، رحيم باكري، محسن ميردامادي و محمدرضا سيف اللهي و در حقيقت اينها حلقه اصلي بودند، آقايان علي زحمتكش و محسن امين زاده هم كم و بيش با بچههاي شورا مرتبط بودند.
*فارس: آيا بچههاي انجمن اسلامي دانشگاه علم و صنعت با تسخير لانه مخالف بودند و اينكه بعد از تاييد اين حركت توسط امام آنها به لانه رفت و آمد داشتند؟
*مصلحي:خاطرم نيست ولي يادم هست كه بچههاي علم و صنعت خيلي تائيد نكردند ولي بعد از تائيد حضرت امام و گذشت زمان خيلي از قضايا حل شد. خاطرم هست جواد ترك آبادي از دانشجويان علم و صنعت (ميكانيك) در لانه با هم همكار بوديم. دانشجويان علم و صعنت بچه هاي متديني بودند كه در بين دانشگاه هاي تهران ، دانشگاه علم و صنعت فيضيه دانشگاه به حساب مي آمد .
*فارس:آقاي موسوي خوينيها هر روز در لانه بودند؟
*مصلحي:بله، ايشان تقريبا هر روز در لانه بودند و نماز جماعت توسط ايشان اقامه ميشد.
*فارس:بعد از اينكه چادر چادر جمع شد شما در لانه چه سمتي داشتيد؟
*مصلحي:درقسمت تبليغات لانه به فعاليت خود ادامه دادم.
*فارس: مسئول تبليغات چه كسي بود؟
*مصلحي: آقاي مجيد شفاهي .
*فارس:در آن يكسال كارهاي تبليغات عمدتا چه بود؟
*مصلحي: بروشور، چاپ پوستر، برگزاري نمايشگاه و... خاطرم است سير اشغال لانه جاسوسي و وضعيتي كه در آن بوده را بچه ها به صورت عكسهاي 20×15 چاپ كرده بودند و نمايشگاهي ترتيب دادند و آنها را در اختيار مدارس قرار ميداديم.
*فارس: چرا بعضي از افراد ي كه درلانه بودند با حزب جمهوري مشكل داشتند؟
*مصلحي: كلاس بعضيها اين بود كه با حزب جمهوري مخالفت كنند و اسم آن را هم روشنفكري ميگذاشتند و ميگفتند حزب جمهوري اسلامي انحصار طلب است. به ياد دارم كه يك روز در بلوك نشسته بوديم (كنار شوراي هماهنگي بلوكي بود كه محل استقرار خواهران بود) كه يكي از خواهران با مداد زير فيوز برق نوشت "درود بر سه ياور خميني، هاشمي و دو سيد حسيني" ايشان از بچه هاي شهرستان نهاوند بود. دو سيد حسيني منظور آقاي بهشتي و مقام معظم رهبري بود، به او گفتم چرا اينقدر ريز نوشتي؟ گفت: دنبال دردسر ميگردي فقط ميخواستم اين را اينجا بنويسم. يعني اين تفكر در شوراي هماهنگي غالب بودند و ما انتقادات بسيار جدي به عملكرد شورا داشتيم اما جرات بروز نداشتيم چون كارت ترددمان باطل ميشد و ديگر اجازه فعاليت در لانه را نداشتيم.
*فارس: يعني اين كار را انجام ميدادند؟
*مصلحي:بله اين كار را با آقاي كاتوزيان كردند و ما نفهميدم ايشان چرا شبانه از لانه با آمبولانس اخراج شد .
*فارس:از كجا متوجه شديد آقاي كاتوزيان اخراج شده؟
*مصلحي:اين خبر در لانه منتشر شد. من اصلا ايشان را نديده بودم فقط ميدانستم كه شخصي به اسم كاتوزيان از لانه اخراج شده كه اين خبر را هم برادراني كه مخالف اين حركت بودند انتشار دادند كه به گوش ما رسيد.
*فارس:علت اخراج آقاي كاتوزيان چه بود؟
*مصلحي:گفتند ايشان يكسري سوالات اضافه كرده بود و به بچههاي شوراي هماهنگي ايراد گرفته است. آنها هم شبانه او را سوار آمبولانس بهداري سفارت كه آمبولانس پيشرفتهاي بود كردند و شبانه از سفارت خارجش كردند. بعدها شنيدم ايشان در قزوين سخنراني كرده و مسائلي را عليه شوراي هماهنگي مطرح كرده بود.
*فارس: فقط كاتوزيان اخراج شد؟
*مصلحي: بله.بچهها اگر مخالف مسئله ي بودند چيزي را بروز نميدادند، اما ما پنج نفر كه به قسمت شمال سفارت رفته بوديم مقداري ناپرهيزي مي كرديم. در طبقه اول آن ساختمان رستوران سفارت بود و درطبقه بالا آن ما زندگي ميكرديم
*فارس: اين افراد چه كساني بودند؟
*مصلحي: از خواهران دانشجوي دانشگاه هنر، شهيد بهشتي و تهران بودند. يكي از اين خواهران آشنا با نقاشي و كاريكاتور بود، با همفكري گروه مشكلات و انتقادات نسبت به عملكرد شوراي هماهنگي به صورت كاريكاتور كشيده ميشود و حدود ساعت 11 صبح قبل از حضور خواهران و برادران در سلف سرويس، به طور پنهاني به نحوي كه كسي متوجه نشود كار كيست به روي تابلوي اعلانات سلف سرويس نصب ميشد، اين كاريكاتورها مورد توجه دانشجويان مستقر در لانه قرار ميگرفت. اعضاي شوراي هماهنگي وقتي براي ناهار به سلف ميآمدند توقفي كوتاه در مقابل تابلو ميكردند و به روي مبارك خود هم نميآوردند. ما هم به نوبت به رصد رفتارها مينشستيم و بازخورد بچهها را مشاهده و بررسي ميكرديم، بعيد ميدانم متوجه شده باشند كار چه كساني بوده است؟
*فارس: اختلافات از چه زماني به طور جدي بروز كرد؟
*مصلحي:سرقضيه سند شهيد بهشتي كه چرا افشا نميشود و شوراي هماهنگي متن آن را اعلام نميكند.حرف ما اين بود كه اگر سند خيانت است اعلام كنند، اگر هم نيست كه بگويند تا فشار از روي شهيد بهشتي برداشته شود. وقتي بعضي ها مي گويند دو روز بعد از تسخير لانه، جريان را از دست ما خارج كردند. همين ها نميگذاشتند كه سند شهيد بهشتي منتشر شود.
اين از سوالات جدي ما بود، براي خود من قضيه آن قدر مهم بود كه آقاي مختاري را كنار كشيدم و از او در مورد اين سند سوالاتي كردم.
آقاي مختاري به من اطمينان دادند كه سند در تاييد شهيد بهشتي است. من سوال كردم كه چرا شوراي هماهنگي اين را اعلام نميكند. گفت: نميدانم.
در مجموع افرادي بودند كه نسبت به عملكرد شوراي هماهنگي اعتراض داشتند اما هيچ وقت جرأت بيان آن را نداشتند. به همين خاطر ما طيف خودمان را از مجموعه جدا كرديم و درقسمت شمال سفارت مستقر شديم.
*فارس:يعني آقايان و خانمهايي كه مخالف عملكرد شوراي هماهنگي بودند از بقيه افراد جدا شدند؟
*مصلحي:خير، ما خودمان اين كار را كرديم. يك گروه 6 - 5 نفره بوديم كه به آن قسمت رفتيم و اعتراضمان را نميگفتيم. اما در جمعهاي خودي مسائل را تحليل مي كرديم اما باز هم احتياط ميكرديم چون ميترسيديم كه مبادا اجازه ورود به لانه را به ما ندهند.
*فارس:شما شخصا متن سند را ديديد؟
*مصلحي:خير، اما ايشان مطالب سند را به من گفتندكه ظاهرا ديداري شهيد بهشتي با امريكاييها داشتند و با آنها محكم برخورد ميكنند. من خيلي خوشحال شدم، گفتم: چرا اين را اعلام نميكنند؟ شهيد بهشتي شديدا زير فشار است و واقعا هم زير فشار بودند. هم از سمت گروههاي سياسي و هم از سمت بچههاي مذهبي حزب اللهي. چون بين بچهها شبهه افتاده بود كه بالاخره شهيد بهشتي در اين قضيه مبرا هست يا نه؟ اين را عمدا نميگفتند. براي خراب كردن حزب جمهوري اسلامي و خراب كردن افرادي كه واقعا هر كدام استوانهاند. شهيد بهشتي در راس حزب است او كه خراب شود حزب زير سوال ميرود. من اين را كار تصادفي نميدانم و ضعف تحليل نمي بينم . برعكس براي كارشان تحليلهاي خودشان را داشتند ما هم اگر زياد صحبت نميكرديم اجازه اين كار را نداشتيم.
همان طور كه مي دانيد بعد از اين جريان غائله كردستان پيش آمد. يكسري از بچههاي لانه داوطلبانه به كردستان رفتند، يكي از خواهران بعد از بازگشتشان كتاب خاطراتشان را نوشتند و اشاره كوتاهي به حضور خود در لانه كرده بود بعد از چاپ اعضاي شوراي هماهنگي ايشان را خواست و به او گفتند: شما حق نداري جايي عنوان كني كه عضو لانه بودي به اين معنا كه مبادا از اين فرصت بخواهي استفاده كني. شما با اشارهات در آن كتاب خواستي از حضورت در لانه سوء استفاده كني.
جالب است كه بعد از تمام شدن بحث تسخير لانه و تحويل دادن گروگانها، آقايان در مدت زمان كوتاهي با نام دانشجويان پيرو خط امام وارد مجلس شدند و روزهاي آخر كه ما از لانه خارج ميشديم اين را به طور جد گفتند: از اين پس احدي حق ندارد عنوان كند كه دانشجوي پيرو خط امام بوده و از اين طريق قصد استفاده داشته باشد.
دقيقا همان افرادي كه به ما گفتند نبايد از عنوان دانشجو پيرو خط امام استفاده كنيد، خودشان با همين عنوان وارد مجلس شده و زير تراكتهاي تبليغاتيشان نوشتند از اعضاي دانشجويان پيرو خط امام. طيف بچهها يعني اكثريت افرادي كه عضو لانه بودند بعد از لانه دنبال تحصيل رفتند. 61 نفرشان در جبههها شهيد شدند، خانمها پزشك يا مدرس دانشگاه يا معلم شدند. آقايان هم بعضا دنبال كارهاي خود رفتند اما تعدادي هنوز هم از اين موقعيت نان ميخوردند، اين حركت مردمي بود و هست و خواهد ماند.
*فارس: به خاطر همين اختلافات بچهها ترجيح دادند جبهه بروند؟
*مصلحي:خير .بعد از حمله عراق وقتي گروگان ها را تحويل دادند اكثر قريب به اتفاق بچهها به جبهه رفتند چون تكليف خود مي دانستند.
*فارس: شهيد وزوايي را هم چه سمتي درلانه داشت؟
*مصلحي: ايشان از بچههاي عمليات بود و بسيار مودب ، سربه زير و جواني قد بلند بودند. آنچه از ايشان در ذهن من باقي مانده محجوبيت، تقوا و حياي ايشان است.
*فارس: به نظر شما چرا خيلي از افراد لانه بعدها در كار خود شبهه ايجاد كردند؟
*مصلحي: عدم درك خط امام. اگر كسي امام و خط امام را خوب درك كند و با يك جو وارد حركت نشود و با جو هم از آن حركت خارج نشود، اگر با بينش، درايت و اعتقاد وارد حركت سياسي شود هيچ وقت پشيمان نميشود. اما اگر اين طور نباشد و آدم با حركتي همراه شود بعد از گذشت ساليان اگر حركتهاي ديگر موقعيتهاي ديگر را براي او فراهم كند و اين موقعيت جديد مستلزم توبه از گذشته باشد اين يعني از بن دندان به خط امام اعتقاد نداشته.
حضرت امام چه زماني كه شهريور 1321 تنها بودند و اولين اعلاميهشان را صادر كردند با اينكه طلبهاي جوان هستند. اين امام همان امامي است كه در دهه 40 مبارزهشان را علني ميكنند چه سال 42 چه سال 43 چه زمان تبعيد، برگشت به ايران و ...
امام سال 1321 با امام سال 1368 كه از دنيا ميرود يك سير را طي كرده چون اعتقادي حركت را آغاز كرده. حركتي كه بر اساس اعتقاد است با حوادث و افت و خيزهاي زمانه عوض نميشود. بچههايي كه از اين حركت پشيمان هستند فكر ميكنم تعدادشان بسيار اندك است. بچههايي كه جبهه رفتند و شهيد شدند با خون خود اعتقادشان را نشان دادند و تداوم اين حركت را در يك ميدان و تكليف ديگر ديدند. آقايان و خانمهايي كه در حال حاضر در بخشهاي مختلف مشغ�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]
-
گوناگون
پربازدیدترینها