واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: از جمله بیماری های در حال گسترش در جوامع غربی و به ویژه ایالات متحده، بیماری های روانی و در رأس آنها افسردگی است. همه اکنون تنها در آمریکا میلیون ها نفر به این گونه بیماری ها مبتلایند و همه ساله نیز بر تعداد آنها افزوده می شود؛ بیماری هایی که با زندگی مدرن عجین شده اند و بنیان های اجتماعی و خانوادگی را سخت متزلزل ساخته اند. در سال ۲۰۰۳، از هر پنجاه آمریکایی یک نفر جزو بیماران روانی شناخته شد و این در حالی بود که این رقم در سال ۱۹۸۷، یک نفر در بین هفتاد و پنج نفر بود. این آمار که در سال ۲۰۰۵ از سوی روبرت وایتکر منتشر شد حکایت از آن داشت که این میزان در سال ۱۹۰۳، یک نفر در بین پانصد نفر و در سال ۱۹۵۵، یک نفر در بین ۳۰۰ نفر بوده است. در سال ۱۹۹۸، مارتین سلیگمن، رئیس وقت انجمن روان شناسی آمریکا به باشگاه روزنامه نگاران ایالات متحده اعلام نمود که شاهد شیوع و گسترش افسردگی در ایالات متحده هستیم. وی در این باره گفت: «این میزان ده تا بیست برابر بیش از آمار پنج سال گذشته است.» در سال ۱۹۹۹ بود که سازمان بهداشت جهانی، افسردگی را به عنوان چهارمین بیماری نابود کننده بشریت برشمرد و پیش بینی نمود که تا سال ۲۰۲۰، این بیماری رتبه دوم را عاید خود خواهد ساخت. همچنین این سازمان در سال ۲۰۰۱ مجدداً اعلام کرد که گسترش و شیوع این بیماری در ایالات متحده و دیگر کشورهای ثروتمند در مقایسه با کشورهای غیرثروتمند چشمگیرتر است. برپایه مطالعه ویلیام وگا که در سال ۱۹۹۸ صورت پذیرفت، مشخص شد که اختلالات روانی در بین مهاجران مکزیکی ای که پیش تر به ایالات متحده آمده اند در مقایسه با تازه واردها، دو برابر می باشد. وی به این نکته اشاره کرد که اختلالات روانی با گذشت زمان پس از مهاجرت به تدریج افزایش می یابد به طوری که مهاجرانی که از مهاجرت شان به آمریکا ۱۳ سال می گذرد، میزان اختلالات روانی شان برابر با خود آمریکاییان می باشد. آمارهای رسمی بیانگر آن است که فروش داروهای ضدافسردگی همچون پروزاک، ذولوفت و پاکسیل و نیز داروهای ضد روان پریشی در سال ۲۰۰۴، فروشی معادل ۲۰ میلیارد دلار داشته است که این رقم چهل برابر رقم پانصد میلیون دلار در سال ۱۹۸۵ می باشد. به علاوه براساس جدیدترین آمار منتشره در سال ۲۰۰۶ داروهای تجویز شده ضدروان پریشی در بین کودکان از ۶/۸ نفر در بین هزار کودک در سال ۱۹۹۵ به ۴/۳۹ نفر در بین همین میزان در سال ۲۰۰۲ رسیده است. عرضه کنندگان این داروها، تقصیر را متوجه سیستم اعصاب ما می نمایند، اما به راستی این افزایش چشمگیر به واسطه چیست؟ آنچه که به نحوی فوق العاده تغییر یافته، جامعه ماست و از این رو می توان تقصیر را متوجه عواملی از این دست نمود: ● زوال جامعه: به اعتقاد روبرت پوتنام، جامعه شناس برجسته آمریکایی، جامعه ایالات متحده در قرن گذشته مورد نوعی غارت قرار گرفته و این سرمایه به غارت رفته اجتماعی چیزی جز ارتباطات اجتماعی نیست. هم اکنون مردم این کشور کمترین وقت ممکن را با خانواده، دوستان و همسایگان خود سپری می کنند. به اعتقاد وی، همین میزان اندک ارتباطات اجتماعی مستقیماً با افزایش افسردگی ارتباط دارد. تا اکنون مطالعات متعددی به بررسی ارتباط اجتماع و شرایط روحی و روانی پرداخته اند و همگی به این نتیجه رسیده اند افرادی که دوستان نزدیک تر، همسایگان مهربان تر، و همکاران مناسب تری دارند، کمتر در معرض افسردگی، تنهایی، از دست دادن عزت نفس و حتی مشکلات غذایی روبه رو می شوند. ● فقدان معنا و استقلال: اندرو کیمبرل مدیر مرکز بین المللی سنجش تکنولوژی در سال ۱۹۹۹ در گزارشی اعلام نمود که مطالعات حکایت از آن دارد که حدود ۸۰ درصد کارگران آمریکایی احساس می کنند که شغل شان پوچ و بی معناست. امروزه شغل های رو به گسترش در جامعه آمریکا شامل صندوق داری، دربانی، کلفتی، خدمتکار رستوران و فروشندگی است و این درحالی است که در پایان قرن نوزدهم عمده آمریکاییان برای خود کار می کردند و این در حالی است که در پایان قرن بیستم، عمده آنها به زیر دست دیگران تبدیل شدند. در گذشته ای نه چندان دور، زندگی مردم آمریکا زندگی ای سخت و بر پایه فعالیت های بدنی بود، اما همین شرایط خود پادزهری در مقابل اختلالات و بیماری های روحی و روانی است. به علاوه بررسی ها جملگی حکایت از آن دارد که شغل هایی چون کشاورزی و صنعتگری با استقلال، خلاقیت و معنابخشی همراه بوده است. ● انفجار داروهای روانی: تجویز داروهای روانی برای رفتارهای غیرروانی، خود از بزرگترین مشکلات رایج است. استفاده از این داروها با پیامدهایی چون توهم، جنون و شیدایی همراه می باشد. استفاده بی مورد از این داروها که با اختلالاتی برای مصرف کنندگان همراه است، به شرایطی می انجامد که در نتیجه آن مصرف روزافزون این گونه داروها را می طلبد. ● مصرف زدگی افراطی: اریک فروم، معتقد بود که افزایش سرسام آور بیماری ها و مشکلات روانی در جامعه مدرن با افزایش مصرف زدگی ارتباط دارد. وی جامعه آمریکا را جامعه ای می دانست که با حرص، خشونت، فریبکاری، استیلاطلبی، تملک جویی و بیگانگی از خود، دیگران و دنیای طبیعی عجین شده است که نتیجه آن افزایش بیماری های روانی است. خلاصه این که اگر با عقل سلیم و برپایه مطالعات صورت پذیرفته به شرایط جامعه کنونی خود بنگریم، درمی یابیم که دلیل رشد فزاینده افسردگی، حرص ورزی، رفتارهای مخرب و بالاخره افزایش شمار آدم های روانی، خود جامعه بیمار ماست. منبع:www.zmagazine.com پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]