تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833807532
در باب اولين اكسپوى تخصصى عكس ايران در صبااكسپو «عكس» با چاشنى «تفاهم»!
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: در باب اولين اكسپوى تخصصى عكس ايران در صبااكسپو «عكس» با چاشنى «تفاهم»!
فرزاد زادمحسن- جريانى كه بر سر حضور و ارائه آثار چند چهره شاخص و شناخته شده سينما در اولين اكسپو (نمايشگاه فروش آثار) عكس ايران (موسسه فرهنگى هنرى صبا) فضاى هنرى كشور را چند روزى تحتالشعاع قرارداد مىتواند نمونه قابل توجهى از يك نياز و ضرورت جدى براى تمرين و آزمودن خيلى چيزها در اين عرصه باشد؛ خيلى چيزها كه براى يافتنشان بايد بيشتر تجربه و تمرين كرد. اصل اين جريان چه بود؟
پوشش خبرى و بازتاب مطبوعاتى حضور و مشاركت چند سينماگر برجسته (كيارستمي، تقوايي، نيكى كريمي، كيانيان و...) يكباره چندان وسيع و فراگير شد كه عدهاى از عكاسان پيشكسوت، دلآزرده و سرخورده نسبت به اصل جريان؛ موضعگيرى كردند و واكنش منفى از خود نشان دادند، چرا كه اين ميزان توجه و تاكيد را حق مسلم خود مىدانستند. شايد تا حدودى حق هم داشتند. بيشتر واكنشها هم از جانب چند عكاس كه خواستار پس گرفتن و عودت آثار خود از اين نمايشگاه بودند؛ نسبت به سخنانى همچون مصاحبه فريبرز عربنيا بود كه طى آن گفته بود در آخرين فرصت باقىمانده به اصرار برگزاركنندگان چند كار آماده كردم و فرستادم. قبول كنيد كه چنين لحنى براى خيلى از عكاسان حرفهاى كه دنيا را از پشت ويزور دوربينهايشان مىبينند و مىفهمند؛ برخورنده است يا حداقل در آن اندك مايهاى از بىاحتياطى يا كمسليقگى هست. كار تا آنجا پيش رفت كه عدهاى را به توهم جبههگيرى سينماگران و عكاسان در مقابل هم انداخت اما كل اين جريان شايد در حد يك سوءتفاهم بود كه ابعادش رفتهرفته بزرگتر شد. بياييد قضيه را خيلى ساده و سرراست بازخوانى يا تحليل كنيم:
1- در اولين نمايشگاه فروش آثار عكس ايران كه موسسه صبا آن را با انگيزه تقويت و رونق اقتصاد و هنر، بسترسازى حمايت نهادها و موسسات بزرگ اقتصادي، صنعتى و توليدى متعلق به دولت و بخش خصوصى از هنرمندان و نيز راهاندازى يك بازار ملى خريد و فروش آثار هنرى با الگويى مبتنى بر اصالتهاى فرهنگ ايرانى در داخل كشور به جاى حراجهاى كريستى و سايتى و بونافر و... در اروپا و دوبى برگزار مىكند در ميان استقبال كمسابقه بيش از 600 عكاس ايرانى نام چند چهره آشنا و برجسته سينما هم به چشم مىخورد؛ از اين ميان عباس كيارستمي، ناصر تقوايى و محمود كلارى كه در حرفه عكاسى سالهاست نام خود را تثبيت كردهاند. جناب تقوايى در عكاسى حتى پيشكسوتتر از سينماگرى است و سابقه ديرينهتر دارد. آنچنان كه در داستاننويسي. كيارستمى هم تاكنون هم اثر منتشر شده در حوزه عكس در داخل ايران دارد و هم نمايشگاههاى متعددى در داخل و خارج از كشور از مجموعههاى عكس خود برگزار كرده و به فروش رسانده و در اين عرصه سالهاست حضور و فعاليت دارد. مىماند چند چهره ديگر كه بيشتر و پيشتر به عنوان بازيگر مىشناختهايم و توجه زياد و تاكيد و تمركز خبرها و حرفهاى رسانهها و مطبوعات روى آنها، دوستانى را كه سالهاست به شكل حرفهاى عكاسى مىكنند رنجانده و به كليت ماجرا بدبين كرده است. 2- اقتضاى سليقه و ذائقه ژورناليستى اين است كه در هر حركتى بيشتر سراغ چهرههاى خبرساز (به اصطلاح صفحهپركن) مىروند و روى چهرههايى زوم مىشود كه مردم آنها را بيشتر مىشناسند يا محبوبيت و شهرت بيشترى دارند و مىتوانند براى يك جريان به اعتبار سابقه و عنوان و پشتوانه شهرت خود؛ مخاطب بيافرينند. اين رنجش و دلخورى دوستان البته ناحق و ناروا نبود اما مقصر، برگزاركنندگان هم نيستند. نمىتوان يقه مطبوعاتچى و خبرنگار و روزنامه را هم گرفت كه چرا به فلان چهره بازيگر كه در هنر عكاسي، تازهكار است و در مسير تجربههاى اول؛ اين همه پرداختهاى و پررنگش كردهاى و اسم اينهمه آدم خاك صحنه خورده و پيردير و مقيم اين حريم را از قلم انداختهاي. اين خصلت ذاتى ذائقه ژورناليستى است كه ملاكهاى خاص و تعريفشدهاى براى خود دارد و البته كسى هم منكر اين نيست كه بايد معيارها و ملاكها را در مواردى تغيير داد. آن هم اگر قصد تكامل و پيشرفتى در ميان است اما در يك روند تدريجى و براساس فرهنگسازى و ارتقاى معيارها و مناسبات اخلاقى و حرفهاي.
در همهجاى دنيا در هر حركت فراگير و جريانسازى كه قرار است در گستره و ابعاد ملى تحقق يابد يك باكس و جايگاه ويژه متعلق به هنرمندان شاخص و از جمله نامآوران هنرهايى چون سينما هست كه با حضور خود و آوردن سرمايه؛ شهرت و سابقه حرفهاى خود؛ آن حركت را رونق مىدهند و توجه عموم مردم را به سمت آن معطوف مىكنند و سببساز گرايش رسانهها و مطبوعات به آن مىشوند. حتى اگر اين حضور و مشاركت در حد تزئينى – ويترينى و تشريفاتى و با كاركرد صرفا تبليغاتى هم باشد تاثير خود را در برانگيختن توجه و علاقه بسيارى از مخاطبان خواهد گذاشت. چه رسد به اينكه بسيارى از اين فيلمسازها و بازيگران جدى و به عنوان يك دغدغه زيبايىشناختى ذوقي، عكاسى هم مىكنند. مثلا در گفتوگويى كه با رضا كيانيان داشتم علاقه او به عكاسى را در امتداد همان ذوق و نگاه كنجكاو و جستوجوگرى يافتم كه هم در نقاشى نمود دارد و هم در پيدا كردن و پرداختن تنديس وارههاى چوبى از دل طبيعت و البته در بازيگرى درخشانترين جلوه خود را نشان داده يا بازتاب نگاه هستىشناسانه و طبيعتگرايى فرمگرا و شاعرانه؛ كيارستمى را سالهاست كه در عكاسى هم – به موازات فيلمسازىاش – ديدهايم. اگرچه معتقدم بىاحتياطىهايى هم در اين ميان بود اما چه كسى مىتواند مدعى شود كه ضريبى از ضعف و خطا در حركتى كه نخستين قدم جدى و تجربه عملى خود را آزمون مىكند؛ محتمل نيست؟
البته اعتراض عدهاى متوجه نحوه شركت دادن آثار اين هنرمندان و احتمال موثر واقع شدن برخى ملاحظات غيرحرفهاى و لحاظ كردن عواملى چون شهرت و محبوبيت شخصى آنها بود تا اصل حضورشان اما با شناختى كه از هيئت انتخاب آثار و عوامل و كادر برگزاركننده داريم و بهخصوص تاكيد مكرر آنها براينكه هدفشان ارائه الگويى روشن از رعايت تمامى استانداردهاى بينالمللى يك اكسپوى حرفهاى بوده است آن هم در سطح و اندازه ملى و بهعنوان نمادى از يك تحول اساسى در نظام توليد و ارائه آثار هنري، تعيين شاخصهاى اقتصادى و قواعد بازار عرضه و تقاضا و پويش جديد هنرى كه سابقه سنتهاى اصيل و كهن را در پس و پشت دارد و حالا مىخواهد جهانى شود و يكى از ملزومات اين جهانى شدن هم حضور در اكسپو و تن دادن به مقتضيات و معيارهاى پذيرفته شده آن است؛ لذا بر اين باورم كه تعمدى در كار نبوده است. چه كسى در پى ناخشنود كردن عكاسانى است كه آثار خودشان رونقدهنده اين اكسپو است؟ مىماند انتقادهاى اصولى ديگر كه عزيزانى چون مسعود زندهروحكرماني، جمشيد بايرامى و... يادآور شده بودند: نزديكى بيشتر به استانداردهاى يك اكسپو در نصب و چيدمان آثار، انتخاب ابعاد كار، رعايت كيفيت ارائه آثار در دقيقترين و كاملترين اجزا و جزئيات خود (نحوه نورپردازي، رنگ ديوار سالنها و...) كه اتفاقا مسئولان اين نمايشگاه از جمله مدير مجموعه صبا اعلام كرده بود با وجود درخواست براى بينالمللى شدن اين اكسپو در اولين تجربه خود؛ تصميم گرفتيم در قدم اول اين حركت را به صورت ملى برگزار كنيم تا ضعفها و ايرادهاى كار را دريابيم و پس از برطرف كردن آنها و رفع كليه نواقص و اشكالات آماده شويم تا حركتى در شان هنر ايران و با اعتبار جهانى – در شكل و كيفيت مديريت و ساماندهى آن – تحقق يابد.
از حاشيهها كه بگذريم مىماند چند نكته مهمتر در باب ضرورت و اهميت اين كار در فضاى هنرى امروز ايران كه لازم بود بالاخره از جايى و به گونهاى شروع شود. قرعه به نام صبا افتاد و بار امانت جمع كردن و كنار هم نشاندن بيش از 600 عكاس ايرانى براى اولين بار آن هم زير يك سقف و يك چتر واحد كه همان هويت منفى و حرفهاى عكاسى ايران باشد؛ لاجرم بر دوشش ماند.
اكسپوى عكس صبا مىتواند الگويى از بازار ملى خريد و فروش آثار هنرى باشد. اين امر چگونه ممكن مىشود؟ اولا: طرح اين ضرورت اساسى كه نظام توليد و عرضه آثار هنرى منسجم و سامانمند شود، قوانين و معادلات حاكم بر آن بهگونهاى مدون و ثبت شوند كه امكان تغيير و تخلفى نباشد. مسائل حقوقى و صنفى مرتبط با آن به دقت كارشناسى و بررسى سپس تدوين شوند. از همينجا مىتوان دو هدف محوري: «تشكل حرفهاي» و «حقوق صنفي» قشر هنرمند را بر زمينهاى منضبط، مستقر و مقرون به ضمانت اجرا احيا كرد و به تثبيت رساند. چيزى كه جاى خالى آن همواره احساس مىشده است. چرا اكسپو نتواند راهگشاى تحقق انگاره «هويت صنفى هنرمندان» و زمينهساز تعامل جمعى بر مبناى اهداف و منافع مشترك باشد؟ تاكنون «تفاهم» را تنها بر محور اخلاقيات، تنازعات و منافع كلى معنا كرده بوديم و از اين پس مىتوان به منافع مادى قابل دسترس هم فكر كرد و از آن مبنايى براى كار گروهى و جمعى ساخت.
اينكه عده زيادى از هنرمندان كار خود را براى فروش و عرضه كنار هم نشانند و الگوى يك همكارى و همگرايى در اين سطح گسترده و چندصد نفرى را تجربه كنند امرى است كه در اين مملكت چندان مسبوق به سابقه نبوده است. حتى در جريان آمادهسازى همين نمايشگاه هم عده زيادى از هنرمندان با توجه به نوع خصوصيات و روحيات همكارانشان به شكلگيرى و پايهريزى يك حركت منسجم و اصولى كه حضور هنرمندان زيادى در آن با نظر به مصالح و منافع جمعى و صنفى تضمين شود، چندان خوشبين نبودند و تصور داشتند كه در اين جمع هر كسى يك «سازي» مىزند اما ديديم كه عملا اتفاق افتاد. ثانيا: وجه ديگر اين اكسپو مىتواند تمرين و تجربهاى براى شكلگيرى يك «رفتار حرفهاي» و تكوين يك قالب و الگوى عملى و روشن از حركت جمعى معطوف به «هويت صنفي» باشد. ميزان حمايت و مساعدت دولت؛ مسئله ديگرى است كه اين اكسپو در پى نهادينه شدن آن به شكلى منضبط و مستمر و در قالب جاافتاده سياست خريد آثار هنرى و پشتيبانى از هنرمندان بخش خصوصى و رويكرد مديران دولتى به جمعآورى آثار و خريد عمده با استفاده از امكانات دولتى وحتى اختصاص رديف بودجه مستقل است.
پيشنهادى كه اخيرا غلامحسين اميرخانى پيشكسوت خوشنويسى ايرانى درخصوص تاسيس موزه هنرى در هر وزارتخانه ارائه داد هم يك راهكار جدي، پرجاذبه و قابل تحقق براى ايجاد تمركز و ساختار و سامان بخشيدن به كار جمعآوري، خريد، حفظ و نمايش آثار هنرى با پشتوانه منابع دولتى است. ايجاد دواير و سازمانهايى با مديريت واحد و متمركز دولت و براساس دستورالعملها و ضوابط مشخص كه از قدرت اجرايى كافى و توان تعامل و مذاكره و همچنين قدرت خريد بالا برخوردار باشند با شبكههاى مرتبط و به هم پيوستهاى از روابط موثر و دائم با نگارخانهها و گالرىهاى هنري، هنرمندان، مجموعهداران و صاحبان اشيا و آثار هنرى نفيس در ايران و حتى خارج از كشور يك مجموعه پرقدرت و بانفوذ و با مديريت تشكيلاتى و ادارى و اجرايى متمركز و كارآمد مىتواند آثار هنرى را وارد يك چرخه مطمئن سازد كه طى آن جريان اقتصاد هنر در ايران رونق مىگيرد و سرمايهگذارى دولت با تشويق موسسات اقتصادي، بنگاهها و مراكز بزرگ توليدى و تجارى و صاحبان صنايع فعال كشور به خريد آثار هنري، به ورود اثر هنرى در فرآيند «توليد و توسعه ملي»، بازدهى و سودآورى مالى و انتفاع اقتصادي، بازگشت سرمايه و در نهايت افزايش ضريب امنيت و ريسك سرمايهگذارى در اين بخش منتهى مىشود. نكتهاى كه رئيس بانك مركزى در بازديد خود از صبا طرح كرده بود چرا نتواند جامهعمل بپوشد؟ تبديل اثر هنرى به پشتوانه پول و ذخاير ارزى در رديف ديگر منابع شناخته شده و به عنوان يكى از عناصر مولد، سرمايهساز و كارآفرين در روند توسعه كه از پى خود مىتواند ايده راهاندازى بازارهاى رقابتى و تجارى را به عمل نزديكتر كند. اگر چه امروز در حد يك آرمان يا ايدهآل به نظر مىرسد اما بايد قدمى هم برداشت.
دولت مىتواند با ورود به اين ميدان و حضور، مشاركت و نظارت خود در اجراى ساماندهى و مديريت اين حركت به عنوان يك نهاد الگوساز به تدوين افقها و چشماندازهاى كلى بپردازد و در نهايت الگويى مطابق شأن و مقتضيات هويت ملى و منطبق با استانداردهاى جهانى از خود ارائه دهد. بر همين اساس اكسپو مىتواند الگوهايى از تعامل دولت با مراكز و موسساتى كه در نقش واسط – حامى عمل مىكنند را بسترسازى كند. شكل مذاكره و توافق نهادهاى دولتى با بخش خصوصى و هنرمندان در رونق و شكوفايى فضاى رقابت و عرضه آثار و هم در ساز و كارها و قواعد خريد و فروش بسيار تعيينكننده است و عملا در صورت پياده شده يك الگوى درست به تقويت هويت و جايگاه صنفى هنرمندان به عنوان يك نهاد مدنى مستقل و داراى اعتبار و موقعيت اجتماعى مىانجامد و فضاى ارتباطى – تعاملى دولت و هنرمندان را در قالبى دموكراتيك، گفتوگو محور و مبتنى بر منافع مشترك و هدفگذارىها و چشماندازهاى واحد ترسيم مىكند.
4- مولده: «آثارى كه در معرض فروش قرار مىگيرند از ديدگاه فرهنگى داراى اصالت و از ديدگاه اقتصادى داراى ارزش تضمين شدهاند» يكى از آثار و نتايج مهم اين اقدام تحول و اصلاح بنيادين در نحوه تلقى رايج و فهم عمومى از فرآيند خلق و عرضه اثر هنرى است.
تا پيش از اين و حتى امروز هم عموم مردم از اثر هنرى توقع تاثيرگذارى در فرآيند رشد و توسعه اقتصادي، درآمدزايي، جذب سرمايه و يا قابليت سرمايهگذارى را نداشتهاند و آثار هنرمندان تنها در وجه ذوقي، تفنني، معطوف به التذاذ زيبايىشناسانه صرف و منحصر در كاركرد و قالب تزئيني، ويترينى و فرماليتيك (ornamental) و (decorative)منحصر شده بود و تقسيم كارى هم اگر بود كمتر كسى براى هنر وظيفهاى از جنس رونقبخشى به روند اقتصادى و سودآورى مالى از طريق «ارزش افزوده» و «جذب سرمايه» قائل بود و كاركرد اثر هنرى صرفا در همين وجوه شناخته شده پيشين خلاصه مىشد كه بدان اشارتى رفت.مهمترين تاثير اين اكسپو مىتواند در تثبيت و فراگير شدن اين باور باشد كه هنر عملى سودآور و قابل انتفاع مادى است و استمرار و تداوم آن در فضا و شرايطى مطلوب و توام با امنيت بالاى سرمايهگذارى مىتواند متضمن منافع مالى بسيار و بازگشت سرمايه و حتى جذب سرمايهها از خارج كشور با شكلگيرى يك بازار موفق و معتبر باشد. به اين ترتيب تاثير بزرگ اكسپوها، انديشيدن به راهكارها، تمهيدات و بسترهاى حقوقى و رفع موانع و محظورات قانونى از تحقق و فراگير شدن اين تلقىمحورى است كه : اثر هنرى – كه تا پيش از اين صرفا «وجاهت غيرمادي» داشته و از مصاديق «مالكيت معنوي» محسوب مىشده از اين پس واجد «شيئيت» و «ماليت» و «قابل تقويم به انتفاع مالي» در اصطلاح حقوقى خواهد بود.همچنين توان و سود و كارآفرينى در حوزه توليد و تجارت در سطح ملى و كلان را دارد و مشمول قوانين ثبت و انتقال مالكيت هم مىشود. با تحقق اين امر كه مقدمات آن در همين اكسپو فراهم شد – به يقين اتفاقى بزرگ را از پس اين حركت شاهديم كه حاصلش ايجاد يك نظام حقوقى براى اقتصاد هنر ما خواهد بود.
5- هواردبكر: «منتقدان و فروشندگان موفق كه به داشتن حس تشخيص ارزش زيباشناختى (و در نتيجه اقتصادي) شهرت دارند، شكلدهنده ذوق مشترياناند» نتيجه ديگر اكسپو، بازيابى و شناخت نقش نهادهاى واسط در اقتصاد هنر است كه با يك مدل و الگوى عملى در اندازهاى وسيع مىتوان ارزيابى و تحليل دقيقتر، مشخصتر و واقعبينانهترى از آن داشت. تاثير اين نهادهاى واسط (اعم از گالرىها، كارشناسان و بازاريابهاى هنري) چه در تعيين و رواج معيارهاى زيبايىشناسانه در سطح عمومى و چه در تثبيت الگوها و شيوههاى خريد و فروش، قيمتگذارى و كليه مراحل مذاكره و كارشناسى آثار و... غيرقابل انكار به نظر مىرسد. مكانيزمهاى كنترل قيمت، تعيين شاخصها و پارامترهاى بازار و ايجاد رويكرد و گرايش به يك جريان، شخص يا اثر و از پى آن سليقهسازى و موجآفرينى از شمار اين كاركردهاست. كافى است اين نكته را دريابيم كه اثر پس از مرحله توليد و خلق توسط هنرمند در اين فرآيند ديگر كاملا از صاحب اثر جدا شده و در تمامى مراحل خود تا فروش در اختيار همين نهادهاست كه نبض حساسيتها، تقاضاها و تمايلات موجود در بازار را در دست دارند و حتى خود به آن شكل و جهت مىدهند. مىتوان از اين رهگذر و با تداوم اكسپوها دو هدف عمده را پيگيرى و دنبال كرد: اول- نهادهاى واسط واقعا در شكل يك «نهاد» و به صورت مستقل، متمركز، خودسامان و خودپويا و مهمتر از همه تعيينكننده و تاثيرگذار و با نفوذ عمل كنند و اگر به واسطه تحقق نيافتن «جامعه مدني» و فقدان كارآمدى حلقههاى واسط ميان دولت و بدنه اجتماع، نبود تشكل صنفى و حضور نهادهاى پيگير حقوق و منافع اصناف تاكنون در قامت و قالب يك نهاد ظاهر نشدهاند هم با كمك دولت (كه بازهم امرى ناگزير است) و هم با حمايت هنرمندان توان مذاكره؛ تعامل و چانهزنى اين نهادها در داخل و خارج كشور گسترش يابد. ظرفيتهاى مثبت و موثر جهتدهى به بازار و تنظيم و تعيين قيمتها و جريانسازى فعاليتهاى جمعى هنرمندان (نظير اجتماع دهها گالرى و نگارخانه هنرى ايران در كنار هم و با هدف فروش آثار در موسسه صبا كه انتخاب آثار و تعيين قيمتها نيز به عهده خود آنها بود) در اين نهادها شناسايى و فعال شود. پيگيرى مطالبات صنفى هنرمندان مىتواند بخشى از وظايف اين نهادها باشد.
همچنين اين نهادهاى واسط مىتوانند حلقه پيوند هنرمندان و نهاد دولت باشند. منويات دولت را به آنان و خواستهها و دغدغههاى هنرمندان را به مسئولان و مديران دولتى انتقال دهند. تنظيم و مهمتر از آن فرهنگسازى اين روابط و مناسبات به شكلى مستمر و نيز سازوكارهاى تعيين نسبت فرهنگ عمومى با فضاى فعاليتهاى هنرى و ايجاد تعادل و چارچوب بخشى به آن، تعريف و تثبيت حوزه فعاليتهاى تجسمى و برنامهريزىهاى بلندمدت به منظور ورود عرصههاى توليد و عرضه اثر هنرى به فضاها و حيطههاى عمومى و شهرى (سمپوزيومها، كارگاهها و وركشاپهاى زنده و نمايشگاههاى محيطى و...)، زمينهسازى ارتباط هنرمندان داخلى و خارجي، دعوت از چهرههاى نامآشناى هنر جهان، نمايشگاههاى منطقه و دورهاي، نمايشگاههاى مرور آثار، حكمتها و دورههاى مختلف هنر ايران و جهان با رويكردهاى پژوهشى و مطالعاتى خاص و... كه شكلدهنده ساختار نرمافزارى و مديريت راهبردى اين نهادهاست همه مىتوانند در شمول اين وظايف و كاركردها به شمار آيند.
دوم- تقويت بخش خصوصى و واگذارى بخش مهمىاز تعهدات و مسئوليتهاى دولت به نهادها و مراكز اين بخش از طريق تعيين جايگاه جدىتر و تثبيت شدهتر براى نهادهاى واسط در اقتصاد هنر كه قدرت تعامل با موسسات و نهادهاى اقتصادي، بنگاههاى توليدى و مراكز تجارى خصوصى و نيمه دولتى و نيز مراكزى چون سفارتخانهها و رايزنىهاى فرهنگى خارجى در ايران و ساير نقاط را داشته باشند تا با گسترش قابليتهاى تشكيلاتى و مديريتى خود توانمندى راهاندازى بازار بينالمللى هنر را در داخل كشور و انتقال روند عرضه آثار هنرمندان ايرانى در حراجهاى اروپا و دوبى به ايران را كسب كنند. قدرتيابى اين نهادها هم به مصلحت دولت است و هم به سود هنرمندان و هم يك عامل قطعى اعتدال و توازنبخشى به مناسبات و فعاليتهاى هنرى در كشور، تقسيم و تعيين حوزههاى اختيارات و وظايف و مشخص شدن كاركردها و مسئوليتها محسوب مىشود.
6- يكى ديگر از مهمترين پيامدهاى اين اكسپو گستردن عرصههاى پژوهشى در جامعهشناسى ذوق، ادراك و التذاقه هنرى و زيباشناختى عمومىاست. با سنجش ميزان استقبال عمومىاز آثار و نوع گرايش به جريانهاى هنرى مىتوان مطالعات جامعه شناختى را در اين حوزه گسترش داد و با پارامترها و شاخصهاى عملى و محسوس سنجيد و آزمون كرد و در جهت بهبود و اصلاح ذهنيت و ذوق زيبايىشناسانه عمومىاقدام كرد و حلقههاى مطالعه و پژوهش تحليلي، آسيبشناختى و... را با تكيه بر موارد و مصاديق عينى آن كاملتر كرد.
7- سرانجام به نكته فرجامين بحث مىرسيم: اكسپو مىتواند و بايد نمايى روشن و مترو معيار و مدلى در دسترس از نحوه تعامل، همكنشى و شكل عملكرد مثلث: 1- سرمايهگذار- فروشنده و كارآفرين 2- خريدار و 3- منتقد و كارشناس هنرى را در سطح عمومى ترسيم كند؛ سرمايهگذار، فروشنده و كارآفرين اعم از بخش خصوصى يا دولتي، گالرىها، موسسات و نهادهاى واسط، سفارشدهندگان توليد و ارائه اثر و برگزاركنندگان اكسپوها، سمپوزيومها، جشنوارههاى تجسمى و نمايشگاههاى هنرى كه با نوع و كيفيت مشاركت و فعاليت خود، شيوه مناسبات و مذاكرات خود با هنرمند، تنظيم قواعد بازار و تطبيق قوانين عرضه و تقاضا بر آثار هنرى و ضابطه بخشى كليه مراحل عرضه و فروش و انتقال آثار، شتاب جريان اقتصاد هنر و ورود اثر هنرى به چرخه فعاليت توليدى و تجارى را تضمين مىكنند. 2- خريداران و متقاضيان بازارهاى هنرى حلقه ديگر اين ارتباط را تشكيل مىدهند كه گرايش خاص و سطح سليقه و پسند خود كيفيت تداوم محصولات و توليدات هنرى را تعيين مىكنند. 3- منتقدان و كارشناسان هنرى كه با نقد و داورىهاى خود تمايل و ذائقه بازار را جهت بخشى و هدايت مىكنند. كار اين گروه پس از ارائه اثر توسط هنرمند شروع مىشود كه شكل و نحوه استمرار فعاليت هنرى را در چرخه اجتماعى سامان مىدهند. البته اين مثلث سرمايهگذار و واسطه- خريدار و منتقد، به اتفاق هم فرآيندهاى پس از آفرينش اثر توسط هنرمند را شكل و پوشش مىدهند. نقش محورى خود هنرمند را بر فراز اين جريانها بايد در مقولهاى مستقل ارزيابى كرد. تاثير متقابل هنرمند و اجتماع يا مناسبات فرهنگى و اجتماعى رايج، كاركرد هنرمند در ارتقا و تكامل سطح ذوق هنرى عموم مردم، جايگاه هنرمند در اقتصاد هنر، رابطه متقابل شكوفايى و رونق اقتصادى و گسترش كمى و كيفى فعاليتهاى هنري، روابط هنرمند با فضاى اجتماعى و شرايط اقتصادى حاكم، تاثير ماهيت نظام اقتصادى بر حوزه مناسبات حرفهاى هنرمندان، رابطه هنر و سرمايه و تاثير پشتوانه مالى بر ماهيت اثر هنرى در شكل، محتوا، مخاطب و... همه از جمله مباحث جدى و قابل تامل در اين عرصه به شمار مىروند.
8- اما نكته واپسين كه ناگفته نگذاريمش اينكه چرا جريان اكسپو با «عكس» شروع شد؟ حقيقت آن است كه بايد به تعمقى بيشتر در ماهيت عكس به عنوان ملتقاى «هنري» و «رسانه» با كاركرد توأمان «زيباشناسي» و «اطلاعرساني» قدرت جذب مخاطب در سطح وسيع و اثرگذارى فورى و انتقال و القاى سريع پيام كه در عين حال مىتواند با گذر زمان و نفى كاركرد كوتاهمدت و به اصطلاح با گذشت، «تاريخ مصرف خاص» در گنجينه هنر نيز از منظرى ديگر نگريسته و ارزيابى شود؛ نگاه كرد و به ارزشهاى زيبايى شناسى آن در عين خصلت مردمىبودن، همه فهم بودن و مخاطب و متقاضى وسيع و عام داشتن نيز نظر داشت. شايد بخشى از كار اين اكسپو دعوت به يك تربيت زيبايىشناختى و تكامل ذوقى و ارتقاى فرهنگ بصرى جامعه ما در نگريستن به ماهيت و معناى عكس باشد. گذار عكس از روزمرگى و انتقال حرف پيام يا كاركرد تزئيني، تبليغاتي، شعارى و نشاندن آن در يك جايگاه تثبيت شده از عمل، فرآيند و خلاقيت هنرى با خلق موقعيتها و لحظههاى ناب انسانى و گشودن افقهاى هستى شناسانه در نگاه به انسان، حادثه، اقليم و طبيعت، كليت جهان و... باز كردن دريچهاى به فرصت حتى كورسويى و نيم نگاهى از وراى آنچه تا امروز از عكس دانستهايم و انتظار داشتهايم به منظرهاى فلسفي، نقادانه، روانكاوانه، زيبايىشناسانه و افقهاى تفسيرى و بينامتنى عكس و حيطههاى متناظر آن با نقد و نظريه ادبي، تئورىهاى زيبايى شناسي، نشانه شناسي، جامعه شناسى هنر و پيوند و تعامل آن با اين حوزهها... و ديگر: تمرين تحمل، تفاهم، مدارا و همزيستى در كنار هم... اگر حتى يك گام در اين مسير روشن پيشتر رفته و پيموده باشيم چه جاى درنگ، كه گفت: «خود راه بگويدت كه...»
جمعه 29 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]
-
گوناگون
پربازدیدترینها