محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831377047
يادداشتهاى سفر به بروكسلاروپا؛ مقصد نامعلوم
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: يادداشتهاى سفر به بروكسلاروپا؛ مقصد نامعلوم
تهران- خبرگزاري كار ايران
سيد ابوتراب فاضل
بروكسل در بدو ورود هيچ جذابيتى براى گروه نداشت. هواى بارانى و گرفته و شهرى كه گويا زندگى در آن به سختى جريان دارد و خستگى و بىخوابى ناشى از يك سفر تقريباً طولانى از تهران به استانبول تركيه و سپس بروكسل پايتخت بلژيك، از جمله عواملى بود كه موجب شد اين حس نازيبا در درون افراد گروه پديدار شود.
به نمايندگي رسانههاي مختلف اعم از روزنامهها وخبرگزارىها به دعوت سفارت فرانسه در تهران كه رئيس دورهاى اتحاديه اروپايى را عهدهدار بود براى بازديد وآشنايى با اتحاديه اروپايى به بروكسل رفته بوديم تا تجربهاى ديگر از جهان مدرن را از نزديك مشاهده كنيم.
براى من اين سفر ميتوانست وجه ديگرى نيز داشته باشد. حضور در بروكسل و مشاهده يك همگرايى منطقهاى و لمس موفقيتها و شكستها ميتوانست جذابيت سفر را بيشتر كند. بدون ترديد انگيزه ترتيب دادن اين سفر تا 2 روز پس از ورود نيز براى گروه كاملاً ناشناخته بود؛ اگر چه مىشد حدس زد كه اتحاديه اروپايى با يك هدف كاملاً مشخص و از پيش تعيين شده سفر به پايتخت سياسى اروپا را برنامهريزى كرده است. در تهران نيز چيزهاى زيادى از اهداف اين سفر گفته نشد ولى با توجه به سوابق انجام چنين سفرهايى و اينكه روزنامهنگاران ايرانى طى سالهاى گذشته مورد توجه محافل سياسى غرب بودهاند، نوعى نگرانى از اهداف سفر را در خودم احساس مىكردم. به هر ترتيب، در ايران به حرفه روزنامهنگارى مشغول بوديم و مىتوانستيم به راحتى درك كنيم كه چگونه باتوجه به سوابق، مورد سوء استفاده محافل غربى قرار مىگيريم و در محافل داخلى نيز جريان حاكم چگونه از اين سفرها بهرهبردارى سياسى - تبليغاتى مىكند. دو روى سكه سفر ما نميتوانست برآيند خوشايندى به ما بدهد ولى پس از اينكه وارد بروكسل شديم و در فرودگاه مورد استقبال آقاي فرهنگيان وابسته مطبوعاتي سفارت قرارگرفتيم تا حدود زيادى از نگرانى سوء استفاده محافل سياسى از سفر به بلژيك كاسته شد. اگر چه بعداً اعضاىگروه گفتند "معاونت مطبوعاتي" وزارت ارشاد طي يك نامه رسمى انجام سفر را بلامانع دانسته است. البته اين شق موضوع لطمات بيشمارى به جريان روزنامهنگارىحرفهاى ايران وارد ساخته است. ورود دولت بهمفهوم عام به تمامى شئونات زندگى حرفهاى روزنامهنگاران و محدودسازى آنان حتى در خصوص ارتباط با دنياى پيرامونى از جريان رسانهاى ايران يك ساختار غيرحرفهاى ساخته است.
اين يك واقعيت است كه ما اگر چه روزنامهنگارى راخيلى زود آغاز كرديم و حتى وقايع سياسى پديد آورده در يك قرن اخير را حاصل حيات سياسى روزنامهنگاران ميدانيم، همچنانكه در مشروطه، نهضت نفت و انقلاب اسلامى نقش برجسته رسانهها را نميتوان ناديده گرفت، ولى در دنياى مدرن كه رسانه از جمله منابع و ابزار قدرت دولتها و كشورها به حساب مىآيد، متاسفانه هر روز بهعقب بر مىگرديم تا حدى كه ميتوان به وضوح گفت در عالم حرفهاى رسانههاي مدرن جايگاه خاصي نداريم. اين موضوع البته به نيروي انساني غيرحرفهاي برمىگردد و هم به كار ويژه خاص رسانهها كه به شدت جاى احزاب را گرفتهاند و هم به راهبردهاىدولت كه به نوعى متولى رسانهها در ايران است. دولت در ايران هيچ اقدامى در جهت استقلال رسانهها، معيشت اهالى رسانه، امنيت شغلى روزنامهنگاران، آموزشحرفهاى آنها و ارتباط با جهان جديد انجام نداده است. اينموضوعات البته در يك سفر رسانهاى و در تعامل با ديگراعضاى گروه بخوبى قابل مشاهده بود.
پس از ورود به بروكسل و استقرار در نيوهتل "NEWHOTEL" در نزديكى ساختمان كميسيون اروپايى "ساختمان اصلى و داراى اتحاديه اروپا" و استراحت يك روزه قرار شد تا روز يكشنبه بواسطه تعطيلات آخر هفته در بلژيك در يك تور داخلى، ما شهر بروكسل را نيز ببينيم. البته قبل از اينكه تور شهر برقرار شود اعضاىگروه به صورت فردى و جمعى به مركز شهر رفتند و از كليت حال و هواى بروكسل آگاه شدند. همين دو روز كافى بود تا تركيب گروه را برانداز كنم. از راستترين رسانه تاچپترين آنها تركيب دلچسبى به دست داده بود. برخىنمايندگان رسانهها هيچ سنخيتى با افكار و سلايق رسانه خود نداشتند و برخى نيز به قول يكى از افراد گروه فرياد اصولگرايى در اتحاديه سر مىدادند تا صداى حقطلبانه ايران را به غرب برسانند. اگر چه در نگاه اول تركيب نامتجانسى به چشم مىآمد، ولى به مرور دريافتيم كه اتفاقاً نمايندگان همه سلايق رسانهاى در ايران در گروه حضوردارند؛ اگر چه برخى نمايندگان به هيچ عنوان سليقه و افكار رسانه خود را بازتاب نمىدادند ولى مىتوانستم درك كنم كه اولاً روزنامهنگارى و اهل رسانه بودن در ايران تا آرمانحرفهاي شدن فاصله دارد و ثانياً بسيارى از خبرنگاران از غم معاش به يك جريده يا خبرگزارى ورود مىكنند و الزاماً همه كسانى كه در يك روزنامه كار مىكنند تابع افكار و سلايق مديران و گردانندگان آن رسانه نيستند. اينموضوع در برخى مواقع آزاردهنده بود و در برخى اوقات نيز كاملاً پذيرفتنى!
يكشنبه شب "روز دوم سفر"، آقاى على اصغر خاجى، سفير ايران در بلژيك در محل رزيدانس سفارت به افتخار اعضاى گروه ضيافت شامى را برقرار كرد كه از دو جهت براى ما حائز اهميت بود؛ اولاً كه ديگر خيالمان راحت شده بود كه سفارت ايران از جزئيات اين سفر كاملاً آگاه است و بعدها متوجه شديم كه حتى در انتخاب نفرات نيز سفارت چانهزنىهايى با اتحاديه داشته است. يكى از افراد گروه در حين سفر گفت: گروه اوليه انتخاب شده براى مسافرت به بروكسل عمدتاً از روزنامهنگاران به اصطلاح اپوزيسيون و رسانههاى چپ انتخاب شده بودندكه گويا با مخالفت محافل دولتى ايران مواجه شده و آنها مجبور شدند از طريق مديران رسانهها و درخواستمستقيم از آنها نمايندگان را براى اين سفر انتخاب كنند. با اين وصف گروه حاضر ميتوانست طيف متفاوتى از سلايق سياسى حاكم در ايران باشد كه كاملاً با نظر مثبت محافل دولتى انتخاب شدهاند. البته اين نكته نميتوانست براى من آزار دهنده باشد چون خبرگزارى ايلنا را بعنوان يك رسانه تأثيرگذار پذيرفته بودند و اين مسأله كاملاً خوشايند من بود. اما وجه دوم ضيافت شام سفير، غذاى ايرانى سرو شده در ضيافت بود كه خيلى زود اعضاىگروه را بىتاب كرده بود.
در طول جلسه 3 ساعته با آقاى سفير، نفر دوم سفارت، وابسته مطبوعات و مسؤول حقوقى ايران در اتحاديه اروپامباحث جالبى مطرح شد. در مورد پرونده هستهاى ايران و اينكه اين سفر در چارچوب رويكر د جديد اتحاديه اروپا در ايجاد ارتباط با جامعه مدني ايران انجام مىشود و همينانتخاب اوباما و اينكه ايران بدون اروپا و اروپا بدون ايران نميتوانند به زندگى سياسى خود ادامه دهند، همه و همه ازمباحث مطروح جلسه بود. از آقاى سفير پرسيدم براى ما جالب خواهد بود كه بدانيم موضع نماينده جمهورىاسلامى ايران در قبال سفر هيات رسانهاى ايران به اتحاديه اروپا چيست و آقاى خاجى كه گويا ديپلمات كاربلدى بود و سابقه سفارت در عربستان سعودى را نيزداشت، ميگفت: به نظر من اين سفر ميتواند به بهبودمناسبات كمك كند، البته اتحاديه اروپا تنها با ايران در اينحوزه به تعامل نپرداخته است. روزنامهنگاران از برزيل، اكوادور و چند كشور آفريقايى نيز در چارچوب برنامهجديد كارى اتحاديه به اينجا سفر كردهاند. ولى او گفت: ما از اين سفر استقبال مىكنيم و البته در طول جلسه او و همكارانش تلاش كردند تا اطلاعاتى در حوزه روابط ايران و اروپا به ما بدهند و اگر چه صراحتاً نگفتند ولى از ماخواستند كه در جلسات با مسؤولان اتحاديه نكاتى را بهآنها گوشزد كنيم، اينكه چرا اتحاديه از منافقين حمايت مىكند، اينكه چرا عليرغم تلاشهاى صورت گرفته سفارت، اتحاديه در تهران بازگشايى نمىشود و يا چرا اروپا در قبال اسرائيل هستهاى واكشن نشان نمىدهد درصورتى كه در قبال ايران به شدت وحدت به خرج مىدهد يا سياست فشار و مذاكره همچنان رويكرد اصلى اتحاديه در قبال ايران است، از جمله مواردى بود كه در جلسه مطرح شد تا گروه در جلسات خود با دست پر شركت كند. اگر چه اين جلسه اطلاعات خوبى براى اعضاى گروه داشت ولى پس از خروج از ساختمان رزيدانس سفارت كه اتفاقاً ساختمانى بسيار زيبا و مجلل بود و به گفته سفير قبل از انقلاب خريدارى شده بود و در يكى از نقاط خوب شهر مستقر بود، يكى از اعضاى گروه معترض بود كه چرا اعضاى سفارت فكر مىكنند ما آدم آنهائيم، مامستقليم و منافع ملى كشور را بهتر از اينها تشخيص مىدهيم. البته برخى اعضاى ديگر گروه بيان اين خواسته از سوى سفارت و مطرح كردن آنها با مسؤولان اتحاديه رايك امر معقول فرض كردند. علىايحال، ما در اين جلسهمتوجه شديم كه اتحاديه رغبتى ندارد كه اعضاى سفارت در جلسات ما با اتحاديه شركت كنند و شايد سفارت ايران در اين خصوصى كلى دلخور نيز بود ولى به رسم ديپلماتها خيلى واضح اعلام دلخورى نمىكرد.
صبح روز دوشنبه اول دسامبر 2008 اولين روز كارى ما در بروكسل طبق برنامهريزى اعلامى بود. آقاى نوابخان عضو EJC كه در حقيقت ميزبان ما بود در محل هتل به ما پيوست. نواب خان فارسى را به سختى حرف مىزد ولى مىگفت حدود 10 سال خبرنگار ايرنا در بروكسل بوده است.
ما به همراه نوابخان به ساختمان كميسيون اروپايى در نزديكي هتل رفتيم. اينجا قلب سياسى اروپاى متحد بود و البته براى من و ديگر اعضاى گروه كاملاً جالب و ديدني. در كنار اين ساختمان، دفتر مركز ژورناليسم اروپايى قرار داشت كه قبل از ورود ما كاملاً براى جلسه مهيا شده بود. جلسه با معرفى اعضاى گروه آغاز شد و سپس آقاى اوليور نته (OLIVER NETTE) معاون ارتباطات و اطلاعات كميسيون اروپايى، در خصوص ساختار اتحاديه و همچينين سازوكار تصميمسازى در اتحاديه توضيح داد. اگر چه او معتقد بود كه همگرايى منطقهاى در اروپا از ايده تا عمل به سرعت طى مسير كرده و فرجام خوشى درانتظار آن است ولى همچنانكه در جلسات بعدى و با حضور تحليلگران و روزنامهنگاران مستقل بيان شد و واقعيت درخور تعمق بوده و هست، هيچگاه اتحاديه اروپايى ايدهاى موفق نبوده است، اگر چه ما اكنون در مقر اين اتحاديه ساختمان عظيم با دفاتر متعدد بوديم ولى بيش از 2 روز طول نكشيد تا متوجه شويم كه اتحاديه يك آرمان بين نخبگان است.
آقاى نته توضيح داد كه ساختار اتحاديه بر سه پايه 1-كميسيون، 2- شوراى وزيران و 3- پارلمان اروپا استوار است و گفت كه پارلمان داراى بيشترين نقش در سازوكارتصميمسازى است و اعضاى آن توسط مردم بطور مستقيم انتخاب مىشوند. بر اساس توضيحات نته 27كشور با حدود 500 ميليون جمعيت و داراى سهم 23%توليد ناخالص ملى دنيا و 5/15 درصد تجارت جهان يعني بالاترين حجم تجارت در جهان، مجموع اتحاديه اروپا را تشكيل مىدهند كه بروكسل پايتخت آن است. البته بروكسل همان شهرى كه زندگى به سختى در آن در جريان بود، مقر سازمانها و نهادهاى اتحاديه، مقر ناتو، مقر اتحاديه گمرك جهانى و بنا به قولى محل استقرار 250 اتحاديه و NGO بينالمللى است و 60 هزار ديپلمات در آن زندگى مىكنند.
يكى از روزنامهنگاران مجله سياست اروپا مىگفت: درسالهاى اخير در بروكسل از حيث استقرار نهادهاى مدني و رسانهاى يك انقلاب رخ داده است و همه اينها به دليل وجود مقر سياسى اروپاى واحد بود.
آقاي نته دغدغههاى مهمى را مطرح مىكرد و آن اينكه مردم و نخبگان به درك مشتركى از پروسه ادغام و اتحاد نرسيدهاند و براى همين در انتخابات پارلمان اروپا در سال 2009 احتمالاً آمار راىدهندگان به زير نصف خواهد رسيد. البته اين دغدغه بعدها هم به صور مختلف در طول سفر توسط سخنرانان بيان شد ولى همه آنها اميدوارانه بهمقصد معلوم اروپا نگاه مىكردند.
جلسات ما ادامه داشت و در چارلز اسر CHARLES ESSER تحليلگر مسائل انرژى و نماينده گروه بحران بين المللى سخنران جلسه بعدى بود. او امنيت انرژى را در تأمين انرژى با ريسك كم و صرفه اقتصادى بالا تعريف مىكرد و مكرراً تاكيد مىكرد كه امنيت انرژى اروپا پيوستگى خاصى به امنيت ملى و سياست خارجى اروپا دارد. آقاى اسر بر اساس آمار مىگفت ؛ گاز مهمترينمنبع انرژى اروپاست؛ اگر چه بر اساس قوانين مصوب پارلمان اروپا ما بايد تا سال 2020 حدود 25% انرژى خود را از منابع تجديد شونده بدست آوريم ولى تا سال2010 حدود 60% مصرف گاز جهان در اروپا خواهد بود و اين يعنى مهم بودن ايران داراى ذخاير غنى انرژى گاز در سياستهاى استراتژيك اروپا در دهههاى آينده. قبلًا البته سفير تاكيد كرده بود كه در بسته انرژى اروپا نقش ايران بسيار برجسته است. اين تحليلگر به صراحت مىگفت: تاموضوع هستهاى ايران حل نشود، امكان صدور گاز ايران و حتى انعقاد موافقتنامه وجود ندارد؛ اگر چه به قول سفير حتى اگر امروز هم موافقتنامه احداث خط لوله گاز به اروپا منعقد شود، 10 سال و شايد هم بيشتر طول خواهد كشيد كه اين خط احداث و گاز در آن جريان يابد.
آقاي اسر ابايى نداشت كه سياستهاى اصلى و غيررسانهاى اروپا را نيز به صراحت اعلام كند: "تا زمانى كه غنىسازى متوقف نشود و روابط ديپلماتيك تهران -واشنگتن به سرانجام نرسد، امكان مذاكره در مورد صدورگاز منتفى است."
آقاي چارلز با عصبانيت اين حرف را مىزد؛ اگر چه يكى ازاعضاى گروه با خونسردى پاسخ داد: "شما به انرژى ما نياز داريد و مسلماً بايد حقوق هستهاى ايران را به رسميت بشناسيد" و ديگر عضو گروه معتقد بود اروپائيانتابعى از سياست آمريكايىها هستند و اگر چالش ايران وآمريكا حل شود، اروپا نمىتواند بر موضع سرسخت خود پافشارى كند.
آقاي BEN SARSA ديگر سخنران جلسه نيز بزرگترين چالش اروپا را امنيت انرژى مىدانست و تاكيد مىكرد كه امروز ثابت شده است كه مشكل انرژى مشكل بازار نيست بلكه انرژى يك كالاى كاملاً سياسى است؛ اگر چه اروپا به آن به عنوان يك ابزار سياسى نگاه نمىكند.
نظرات آقاى BEN SARSA از موضع بسيار بالايى بيان مىشد و جالبتر اينكه در لابلاى سخنان خود مرتباً تاكيد مىكرد امنيت اروپا در دهههاى آينده به امنيت انرژى بستگى دارد. او مىگفت: ما پول داريم و شفاف هستيم و مصرف كننده بزرگ. هم شما و هم روسيه به ما نياز داريد. البته او تاكيد مىكرد كه بايد وابستگى متقابل باشد و ادامهداد: ما انرژى خود را از حوزه خزر، آذربايجان و تركمنستان تامين مىكنيم و تا پايان سال ميلادى يك پيمان مشاركت در بهرهبردارى از منابع گازى عراق با اينكشور امضاء مىكنيم.
او البته گفت كه در دولت آقاى خاتمى و در سال 2002 توافقنامه همكارىهاى همه جانبه را امضا كرديم و حتى تاسال 2005 بخشي از آن را اجرا كرديم ولى از آن سالاجراى موافقتنامه متوقف شد؛ نكتهاى كه سفير نيز به آن اشاره مىكرد.
اين كارشناس به موضوع مهمى نيز اشاره كرد و آن اينكه ايران بايد تدابير ويژهاي براى استخراج گاز اتخاذ كند، اگر گاز ايران استخراج نشود، مسلماً ايران گاز دارد و ما همعجلهاى براى خريد گاز استخراج نشده ندارىم. به زعم او توانمندى ايران در استخراج منابع انرژى خود يك گزينه قابل تأمل است. حتماً به همكارى با غرب نياز دارد و تا زمانيكه مشكلات سياسى غرب و ايران حل نشود، غرب نه سرمايهگذارى مىكند و نه خريدار گاز ايران است.
سخنان همراه با عصبانيت آقاى BEN SARSA واكنشهايى را در اعضاى گروه برانگيخت و برخى اعضا حرفهاى او را تلقين يكسويه يك ديدگاه به خبرنگارانايرانى فرض كردند و....
نهار در يك رستوران ايتاليايى در شهر بروكسل و به همراهسخنگوى آقاي سولانا خانم گالاچ GALLACH CRISTIAN و دستياران ارشد آقاي سولانامانند آقايانكوپر و دىوير به يك جلسه گفتو شنود خوب تبديل شد، به خصوص زمانى كه آقاى كوپر از اعضاى هيات پرسيد: "شما با 630 كيلوگرم اورانيوم غنى شده چه كارى مىخواهيد انجام دهيد؟" و واكنش برخى اعضاى گروه كه اولا،ً ما سخنگوى رسمى دولت ايران نيستم و ثانياً، اروپا چرا با اسرائيل هستهاى مدارا مىكند ولى حق ايران را در استفاده صلحآميز انرژى هستهاى به رسميت نمىشناسد، موضوعى كه تا پايان سفر هيچگاه پاسخى براى آن دريافت نكرديم؛ اگر چه بارها مطرح شد و حتى برخى روزنامهنگاران و مقامات غير رسمى اروپا نيز به آن صحه گذاشتند.
آقاي كوپر كه به قول رئيس دفتر رويترز بروكسل قبل از اينكه مشاور آقاي سولانا شود، روشنفكر بود، مباحث چالشى بسيارى را مطرح كرد؛ اينكه ايران بايد به تعهدات بين المللى خود پاىبند باشد و يا عدم صداقت ايران در برنامههاى پيشين هستهاى كاملاً مشهود است و يا همكارى ايران با پاكستان در مورد دستيابى به تكنولوژى هستهاى و يا مباحث حقوق بشرى كه همه و همه موجب شد اعضاى گروه نيز طرح پرسش كنند: آيا در عربستان سعودى حقوق بشر رعايت مىشود؟ آيا رفتار اروپا با قرارداد هستهاى هند و آمريكا با رفتار آنها با ايران يكساناست؟ چرا اروپا تابع سياستهاي آمريكا است و ديگر سؤالاتى كه نه تنها بر سر ميز نهار آنروز پاسخى نيافت، بلكه تا پايان سفر نيز دغدغه ذهن اعضاى گروه بود.
پس از نهار يكى از اعضاى كميسيون تجارت اتحاديه اروپا در يك جلسه 1.5 ساعته وضعيت اقتصادى و تجارىايران و اروپا را بررسى كرد و گفت: در 3 سال گذشته بطور ميانگين و با احتساب بالا رفتن قيمت نفت سالانه حدود 25 ميليارد دلار حجم تجارى ايران و اروپا بوده است ولى مشكلات سياسى و بخصوص موضوع هستهاى باعث شده تا گستره تحريمها هر روز بيشتر شود. از او پرسيدم: "چرا اروپا در موضوع تحريمها جلوتر از قطعنامههاى شوراى امنيت حركت مىكند و حتى وزير خارجه يكى از اعضاى اتحاديه "بريتانيا" با سفر به امارات آن كشور را وادار به اتخاذ تحريمهاى بيشتر عليه ايران ميكند؟ آيا از سياست فشار و مذاكره تا كنون پاسخى گرفته است كه اروپا همچنان خواهان ادامه آن است؟" وى پاسخ داد: البته هر كشورى اعضاى اتحاديه سياست خارجى خاص خود را دارد، اگر چه تلاش مىشود كه هماهنگىها بيشتر شود ولى ما در قالب تحريمهاى بين المللى كار مىكنيم و نه بيشتر.
جلسه ساعت 4 بعدازظهر مشخص بود كه پربارتر است. در مسير رفتن به آخرين جلسه اعضاى گروه شايد در يك نقطه به همگرايى رسيده بودند كه اولاً اروپاى واحد تجلى خارجى ندارد، ثانياً، موضوع هستهاى ايران بزرگترين چالش روابط اروپا و تهران است. اگر چه سوابق تاريخى اروپا نشان مىدهد حل چالشهاى تهران - واشنگتن مىتواند اروپا را از موضع نرمترى به مذاكره با ايران وادار سازد.
آقاى دىدير و آقاى فرانسوا سخنرانان جلسه بعدازظهر بودند. آقاي فرانسوا زياد به ايران سفر كرده بود و مدتىمسؤوليت حوزه ايران در اتحاديه اروپايى را به عهده داشته و كمى زبان فارسى هم مىدانست. او معتقد بود كه چالش عمده در روابط ايران و اتحاديه اروپايى حقوق بشر و موضوع هستهاى است و تاكيد مىكرد كه تا زمانى كهموضوع هستهاى حل نشود، امكان حل ساير مسايل نيست. از او پرسيديم چرا اتحاديه در ايران سفير ندارد، همچنانكه در تمام جهان و گويا در 137 كشور سفير دائمى دارد؟ وي پاسخ داد: مشكلات تاريخى و البته منازعه هستهاى از جمله عواملى است كه اروپائيان را در رابطه خود با تهران مجبور به اتخاذ موضع سختتر مىنمايد.
البته قبلاً سفير ايران گفته بود كه اتحاديه يكسال پيشتصويب كرد كه در ايران سفير داشته باشد ولي بعد از يكسال مذاكرات خوب متأسفانه حدود 3 هفته پيش اعلام شد كه ما مىتوانيم يك وابسته توسعهاى در تهران مستقر سازيم.
فرانسوا كمى با حساسيت در مورد ايران سخن مىگويد. اعتراف مىكند كه ما ايرانىها داراى فرهنگ و تمدن غنىهستيم و فراموش كردن ايران امكانناپذير است اما تاكيد مىكند كه اگر چنانچه در سال 2009 و با توجه به نتيجه انتخابات آمريكا مشكل هستهاى ايران حل نشود، ممكن است همه فرصتها از دست برود و اين مسأله را بسيار پيچيده خواهد كرد. البته آقاى فرانسوا به سخنان گوشنر، وزير خارجه آلمان اشاره نكرد كه گفته بود آمريكا بايد در تجديد روابط با تهران اتحاديه اروپايى را در نظر داشته باشد.
فرانسوا كه بسيار خوب صحبت مىكرد، از برنامه اتحاديه اروپا در خصوص رويكرد جديد اتحاديه براى تماس با جامعه مدنى ايران و جذب دانشجو و تبادل استاد نيز حرفهايى زد و معتقد بود كه اين برنامه مىتواند به تسهيل روابط بيانجامد.
دىدير، ديگر مشاور سولانا در اين جلسه به موضوع عدم اعتماد ايجاد شده بين اروپا و ايران پرداخت و تأكيد مىكرد كه اگر گفتوگوها به سرانجام نرسد، با توجه به اينكه فضاى بينالمللى به نفع ايران نيست، كار بسيار سخت خواهد شد.
او البته تلاش كرد كه تهديد ايران از سوى اروپا را منتفى بداند ولى گفت: شرايط سختى پيش رو داريم.
اگر چه روز اول كارى در بروكسل به دانش ما اضافه كرد ولى همچنان موضوع آينده اتحاديه، برخورد دوگانه اتحاديه با ايران و تأثير انتخابات آمريكا بر رفتار اروپا به ايران از جمله سؤوالاتى بود كه بىپاسخ ماند.
سه شنبه 2 دسامبر - روز دوم كارى، ساعت 9 صبح ساختمان مركز ژورناليسم اروپا EJC- جلسه روز دوم با اعتراض برخى اعضاي گروه شروع شد كه معتقد بوند سفر ما براى بازديد از اتحاديه اروپا و آشنايى با ساختار آن بود و نه پاسخ دادن به اتهامات ادعايى غرب عليه ايران. بعضى اعضاء معتقد بودند شاه بيت جلساتروز اول توقف غنىسازى و موضوع حقوق بشر در ايرانبود و اينكه ميزبانان عمدتاً، خبرنگاران را مورد خطابقرار مىدهند كه چرا در ايران حقوق بشر نقض مىشود و يا شما چرا غنىسازى را متوقف نمىكنيد؟ البته گروه حق داشت چنين پرسش بىپاسخى را مطرح كند ولى گويا اساس ايجاد ارتباط با جامعه مدني و يا بخشى از اين ارتباط موضوع آگاهى بخشى به نهادهاى مدنى و گرفتنبازخورد آنها است. همه گروه شايد نمىدانست كه ميزبان به شدت علاقهمند است كه نظرات و يا برآيند نظرگاههاى مختلف رسانهها را بشنود و در اين راه البته با زيركى و طرح پرسشهاى متفاوت تا حدودى موفق بودند. طرح مباحث چالشى و يا اين پرسش كه شما با 630 كيلوگرم اورانيوم غنى شده چه كارى مىخواهيد انجام دهيد، راهكارى بود كه ميزبان براى دريافت نظرات متفاوت به كار گرفت.
جلسه روز دوم با تأخير آغاز شد ولى مباحث قالبى طرحىدر آن مطرح شد، بخصوص زماني كه در خصوص هويت واحد اروپايى و موضوع اقليتها بحث شد.
بازديد از يك روزنامه پرتيراژ بلژيكى به تمام LESOIR (لسواق) از جمله برنامههاى كارى تدارك ديده شده براىگروه بود كه همراه با صرف ناهار صورت گرفت.
خانم شادا اسلام از جمله مسؤولان بخش اقليتها در مركز سياستگذارى اروپايى در خصوص وحدت در تكثر سخن گفت و اينكه اروپاى واحد چگونه اقليتها رادر قالب يك شهروند فارغ از قوم و نژاد و مذهب خودشان بايد ببيند. از او پرسيدم آيا موضوع ادغام اجتماعى در اروپا كه يكى از بزرگترين چالشها بر سر اتحاد اروپايىاست با وجود تنوع قومى، نژادى و بروز ناسيوناليسم افراطى امكانپذير است و آيا ميتوان حتى از اقليتها كه اينك بسيار جمعيت قابل توجهى در اروپا دارد خواست تا از مذهب خود دست بكشند و به سمت هويت شهروند اروپايى حركت كنند؟ او معتقد بود كه مسير بسيار سخت و پيچيدهاى در راه است اما در بستر سكولاريسم ميتواناز تعصبات مذهبى كاست. البته او توضيح نداد كه موضوع عمده در اروپاي واحد اقوام و نژادها هستند نه اقليتهاي مذهبي. او تاكيد ميكرد كه شهروندان اروپايي بايد به انسجام هويتي برسند يعني مليت و مذهب خود را داشته باشند ولي اروپايي باشند. اگرچه خودش به صراحت ميگفت اين يك شعار است و به نظر من در زمينه هويت يكسان اروپايي، اروپا باز هم مقصد نامعلومي دارد. خانم "اسلام" در برابر اين موضوع كه واقعاً قوانين تا چه حدي ميتواند بر رسوم و آئين و عادات يك قوم غلبه كنند و خود موجد يك ساز و كار جديد باشند، نيز سكوت كرد. او حق داشت؛ چون اروپا حتي اگر در زمينه تجاري، سياست خارجي، امور بانكي و... هم متحد شود، بدون ترديد در زمينه "يكسانسازي هويتي" بسيار راه طولاني و سختي در پيش رو دارد.
حرفهاي رئيس دفتر رويترز در بروكسل و دو تن ديگر از روزنامهنگاران مقيم بلژيك شايد از اين باب از موضع غير رسمي و واقعيتري بيان ميشد و قابل تأملتر به نظر ميرسيد. آقاي تايلور كه مسؤوليت دفتر رويترز را داشت معتقد بود كه اروپاي واحد يك رؤيا است و وقتي از او پرسيديم كه واقعاً اروپا به وحدت كامل ميرسد؟ با ذوقزدگي گفت: اين سؤال 64 هزار دلاري است و بسيار مهم به نظر من. شايد در نگاه خوشبينانه سه نسل بعد از من به اروپاي متحد برسد ولي امروز عوامل تاريخي، موضوع حاكميت ملي كشورها، ناسيوناليسم، قوميت و نژاد و همه و همه از جمله موانع همگرايي هستند. اگرچه اروپا در پاسخ به بحرانها زيست ميكند و شكل ميگيرد و مثلاً يازده سپتامبر باعث شد رويه واحد قضايي و ديوان عدالت اروپايي تشكيل شود و يا همين بحران مالي پتانسيل خيلي خوبي براي يكسانسازي امور بانكي و مالي اروپا دارد اما امروز اروپا يك تشكل بيهويت است و نكته مهمتر اينكه مردم مانند نخبگان فكر نميكنند، آنها به اتحاد اروپايي بدبين هستند.
روز چهارشنبه چهارمين روز حضور در بروكسل و به تعبيري اولين روز كاري در مقر كميسيون اروپايي با توضيحات آقاي ديويد رينگرز DAVID RINGROSE، مدير روابط عمومي بخش روابط خارجي كميسيون اروپايي در مورد وضعيت كميسيون اروپايي و ساختار آن آغاز شد. اينكه آنها ابزار نشر اطلاعات را از طريق شش ميليون دلار اعتبار، 120 سايت، 100 خبرنگار و 20 بازديد رسانه اي از عمده كشورها انجام ميدهند تا اينكه سال آينده شبكه تلويزيوني فارسي و وب سايت فارسي را براي ارتباط بيشتر با جامعه مدني ايران آغاز ميكنند، از جمله موضوعاتي بود كه وي به آن پرداخت و از يك نظرسنجي خبر داد كه شبكه جهاني BBC در سال 2006 انجام داده و در آن مشخص شده ايرانيان به اتحاديه اروپايي خيلي خوشبين نيستند. از اين دريچه آقاي ديويد كار فرهنگي با ايران را بسيار مهم ميدانست و ارتباط با جامعه مدني را يك رويكرد مهمتر.
جلسه با آقاي توماس، مدير بخش مديترانه و خاورميانه كميسيون اروپايي كه به نظر ميرسيد كارشناس توانمندي در حوزه كاري خود است با يك جدل بين او و اعضاي گروه آغاز شد؛ وقتي از شوراي همكاري خليج نام برد و اعضاي گروه به او يادآوري كردند كه "خليج فارس". آقاي توماس معتقد بود كه همكاري اروپا با كشورهاي مختلف با پيشفرض وابستگي متقابل صورت ميگيرد و لذا اروپا از سال 2005 سياست "همجواري اروپايي" را در پيش گرفته و بر اساس اين سياست، تبادل موافقتنامههاي چندجانبه و دو جانبه، گفتوگوي سياسي، همكاري، تجارت، تبادلات فرهنگي، كمكهاي مالي، پيش بردن پروسه اصلاحات در حوزه جامعه مدني، دموكراسي، حقوق بشر و تحقيقات علمي و... را در دستور كار خود قرار داده است. او معتقد بود كه كشورهايي نظير تونس، مصر و مراكش خود را بسيار به اروپا نزديك كردهاند و وضعيت كمي آنها رو به بهبود است و همه اينها را مديون برنامه اروپا ميدانست. البته وقتي از او پرسيدم كه بر اساس چه آماري ميگويد كه تونس در زمره كشورهاي پيشرفته قرار گرفته، پاسخي نداشت. به هر صورت احساس خودشيفتگي در بين اروپائيان به دليل روند مطلوب توسعه يافتگيشان طي سالهاي گذشته كاملاً مشهود است. به خاطر دارم سالها پيش وقتي سر كلاس درس "امپرياليسم و مسائل آن" در دانشگاه تهران از دكتر الهي استاد مربوطه پرسيدم آيا "تمدن" و "پيشرفت" اعتماد به نفس ميآورد و يا اينكه آموزههاي تمدني خود به خود به بيرون از مرزها ميروند و ملتهاي ديگر را دچار عدم اعتماد به نفس ميكنند؟، جواب داد: اساساً تمدن اعتماد به نفس ميآورد و عدم پيشرفت اعتماد به نفس را از انسان سلب ميكند. او راست ميگفت و درطول سفر اين نكته ظريف را كاملاً حس كردم.
او ميگفت اروپا بسيار متمايل است كه ابتكار صلح اعراب را به دست گيرد و در اين فرايند دو كشور اسرائيل و فلسطين در كنار هم و در همسايگي هم دين ميشوند.
او موضع سرسختي نسبت به حماس داشت و معتقد بود چون روند صلح را تخريب ميكنند، مستحق دريافت كمك سالانه يك ميليارد دلاري اروپا نيستند.
در مورد ايران او اعتقاد داشت كه:
1. ايران اهميت تاريخي داشته و نقش بسيار مهمي در منطقه دارد.
2. رابطه با ايران بايد سازنده باشند.
3. موضوع هستهاي ايران و سياستهاي منطقهاي تهران از جمله موانع ايجاد رابطه با تهران است.
4. اروپا بايد با مردم ايران ارتباط داشته باشد.
يكي از اعضاي گروه پرسيد كه آيا فكر نميكنيد كمك به مردم فلسطين در برابر حمايت اروپا از اسرائيل يك كار سياسي است تا موضوع رفع نياز؟ و او پاسخ داد كه اين كمك كافي است ولي توضيح نداد چگونه يك ميليارد دلار ميتواند مضايق مردم فلسطين را رفع كند و البته او معتقد بود كه نبايد كشورها بر اساس كمكها ادامه حيات دهند ولي منازعه فلسطين و اسرائيل بايد حل شود.
از او پرسيدم كه چرا اصرار بر ارتباط با مردم ايران وجود دارد و او تائيد كرد و گفت كه دولت ايران امكان ارتباط نزديك را ايجاد نكرده است ولي بايد موضوع هستهاي حل شود. الان ممكن نيست پيشرفتي در زمينه حل مسائل با دولت ايران ايجاد شود و لذا با ملت و نمايندگان و پارلمان وارد رابطه شديم. متاسفانه رابطه بسيار نزديكي با ملت ايران نداريم. تا سال 2005 تلاش كرديم كه روابط بهتري داشته باشيم، در حقوق بشر پيشرفت نداشتيم و لذا تلاش ميكنيم كه در ارتباطگيري با دولت وضعيت را بهتر كنيم.
از او پرسيده شد: ارتباطگيري با نهادهاي مدني چرا به اپوزسيون منتهي ميشود و البته اين سؤال نمايندگان رسانههاي به اصطلاح اصولگرا را خوشحال كرد. البته اينكه چرا آنها خود را نماينده اصولگرايي و منافع ملي ميدانستند را متوجه نشدم ولي به هر حال گويا سؤال حرف دل بسياري از ايرانيان آگاه به مسائل داخلي بود. اپوزسيوني كه صلاحيت هيچ كاري را در ايران نداشت و البته هميشه مورد توجه دولتهاي مقابل دولت ايران قرار داشت. شايد در پس اين سؤال و جواب يك نكته نهفته بود و آن اينكه دولتها در ايران از پتانسيل روابط دوجانبه با كشورها نميتوانند استفاده كنند و لذا فرصت براي فرصتطلبان فراهم ميشود؛ آنچه كه در دوره اصلاحات نيز اتفاق افتاد و ....
البته آقاي توماس مجدداً توضيح داد كه ارتباط با جامعه مدني راهبرد اصلي اروپاست. ما مجدداً سؤال كرديم چرا ارتباطگيري با جامعه مدني فاقد صلاحيت و اپوزسيون صورت ميگيرد؟ و او پاسخ داد ما آمادهايم با همه ارتباط برقرار كنيم و البته يا او متوجه نشد ما چه ميگوييم و يا اينكه خود را به راه ديگري زد تا پاسخ درستي ندهد....
جلسه بعد از ظهر همراه با نهار كاري آغاز شد. توضيح در مورد بنياديترين برنامه اتحاديه اروپا براي تماس با جامعه مدني كشورهاي پيراموني به نام برنامه اراسموس (ERASMUS MUNDUS). آقاي ويتو بورلي VITO BORELI هدف برنامه را توسعه آموزش عالي در كشورهاي پيراموني، افزايش عمق آموزش عالي در اروپا و آموزش مديران و نخبگان آينده جهان سوم دانست وقتي از او پرسيدم آيا هدف سياسي هم داريد؟ به صراحت گفت: بله، ولي به نظر من اروپائيها در اين برنامه بهترينها را ميخواهند و هدف توسعه آموزش نيست بلكه هدف سياسيتر از اينهاست. همين كارشناس هم ميگفت كه اين هدف جذب بهترينها و استفاده از ظرفيتهاي علمي جهان سوم و كل جهان و تاثيرگذاري بر روند كلي كشورها در آينده است. اين نقشه شيطاني البته سالهاست كه اجرا ميشود و تنها يك دليل آن كشورهاي ميزبان هستند. كشورهاي توسعه نيافته مانند ايران هم شرايطي را ايجاد ميكنند كه نخبگان توان ماندن را از دست بدهند و به ديار ديگري بروند و البته دليل دوم بسيار دهشتناك است. يكي از اعضاي گروه در خلال طرح اين سؤال گفت كه از هشت نفر دانشجوي دكترا، پنج نفر به خارج از كشور رفتهاند و ديگر عضو گروه را به نقل قول از دخترش در دانشگاه صنعتي شريف ميگفت و البته به نظر من اين روند خيلي نگرانكننده نيست، چون خيليها بستر توسعه علمي خود را بر مبناي همين مهاجرتهاي علمي بنا ساختند.
آقاي "جرمي نگودا" JEREMY NAGODA سخنران بعدي بود كه قرار شد از وضعيت برنامههاي همكاري كميسيون اروپا صحبت كند. همكارش را مسؤول بررسي وضعيت حقوق بشر معرفي كرد و برخي اعضاي گروه به شوخي گفتند پس اينها هستند كه بيانيه حقوق بشري عليه ايران صادر ميكنند. آقاي نگودا قرار بود كه نماينده اتحاديه اروپا مستقر در ايران شود البته ميگفت اگر ايران بپذيرد. دموكراسي حقوق بشر و حمايتهاي مالي از دولتها و NGOها از جمله اهداف و وظايف اين بخش از كميسيون اروپايي بود.
خانم ماتياس همكار آقاي NAGODA و مسؤول رسيدگي به پروندههاي حقوق بشر معتقد بود كه حقوق بشر بر اساس يكسري ارزشهاي مشترك بنا شده است ولي در مورد ارزشهاي مشترك توضيحي نداد.
او پذيرفت كه ما هم ايدهآل نيستيم ولي تاكيد كرد كه ما سياستهاي حقوق بشري را بر عليه ملت و دولت ايران انجام نميدهيم؛ البته ما كارگزاريم و به سفارش دولتهاي اروپايي اين كار را انجام ميدهيم. او همه حرفهاي ما را ميپذيرفت ولي گويا در ساختار سياسي قدرت در اروپا مجبور به انجام و اتخاذ اين راهبرد بودند.
يكي از اعضاي گروه پرسيد كه آيا صدور اين قطعنامهها تاثيري هم براي بهتر شدن وضعيت حقوق بشر در ايران داشته است و پاسخ گرفت كه صدور قطعنامه ارائه نظريه است و البته در اين راستا عملهايي نيز به كار گرفته شده است ولي ما معتقديم اين روند صدور جنبه اجرايي هم بگيرد و اگرچه شايد اين قطعنامهها هيچ چيز را تغيير ندهد، مهم خواست مردم است و البته توضيح نداد كه پس چرا قطعنامهها صادر ميشود و در آخر نيز گفت كه بهتر است با ايران حرف بزنيم تا در محيط سوء تفاهمي حركت نكنيم.
كنفرانس خبري با سولانا در مقر شوراي وزيران اروپايي نقطه عطف اين سفر بود. سولانا، استاد سابق فيزيك و مسؤول ارشد سياست خارجي اتحاديه اروپا و نماينده گروه 1+5 در مذاكرات هستهاي ايران بود و معروفترين چهره هستهاي در نزد ايرانيان و البته مثبتترين آنها. حتي وقتي من در جلسه با آقاي سولانا به او گفتم كه شما معروفترين و مثبتترين شخصيت پرونده هستهاي ايران هستيد، با خنده تأييد كرد. ديپلماتي زبردست كه در طول مصاحبه هيچگاه عصباني نشد و البته هيچ پاسخ درخوري را نيز نداد. عليايحال جلسه مصاحبه برايم بسيار جالب بود. او مرتب تأكيد ميكرد كه شما به فرض اينكه الان تصميم بر ساختن يك راكتور هستهاي بگيريد، تا سال 2014 طول ميكشد. واقعاً چرا در سال 2008 در حال غنيسازي اورانيوم هستيد؟ به عبارتي اين اورانيومها را براي چه غنيسازي ميكنيد، در حالي كه شما سوخت كافي براي يك راكتور خود در بوشهر در اختيار داريد.
اگرچه سولانا تاكيد كرد كه انتخابات آمريكا هيچ تاثيري بر روند مذاكرات هستهاي نخواهد داشت و پاسخي به سؤال من در مورد تاثير انتخابات آتي ايران بر روند مذاكرات نداد، ولي چه كسي ميتواند باور كند كه خروج نومحافظهكاران از صحنه قدرت آمريكا و ورود اوباما با شعار "تغيير" هيچ تاثيري بر روند مذاكرات پرونده هستهاي ايران ندارد؛ اگرچه مثبت يا منفي بودن اين تاثير را به قضاوت آينده ميسپاريم.
سولانا در طول جلسه گفت كه من قصد خاطرهنويسي پس از قدرت ندارم و حتي در صورتي كه بنويسم همينها را در مورد پرونده هستهاي خواهم نوشت كه امروز ميگويم و ...
بعد از جلسه كنفرانس مطبوعاتي فرصتي شد تا در شب سرد بروكسل به همراه برخي اعضاي گروه سري به ميدان اصلي شهر بزنيم و از حال و هواي يك شهر اروپايي ديداري داشته باشيم.
روز پنجشنبه آخرين روز كاري ما بود. فكر ميكردم كه اين سفر بسيار مؤثر بوده است، حداقل از اين حيث كه ما از نزديك با يك تجربه همگرايي منطقهاي كرديم. تجربهاي نو در جهان جديد كه از ايده تا عمل شايد راه درازي در پيش داشته باشد. حتي اگر خيلي بدبين باشيم، بايد به آرمان اين ايده از ديده تكريم بنگريم، چون بشريت فارغ از تعصبات قومي و نژادي و مذهبي در يك بستر صلح و امنيت بايد به زندگي خود ادامه دهد و اين آرزوي بزرگ بشريت است؛ اگرچه تا واقعيت راه درازي مانده است و شايد بزرگترين مانع آن خلفيات انباء بشر است. در طول مسير كه در سرماي سوزناك بروكسل پياده به سمت پارلمان اروپا ميرفتيم، فرصتي پيش آمد تا با يكي از شهروندان مقيم بروكسل صحبت كنم. معتقد بود كه ما ايرانيها هيچ چيزي را از اروپائيها كم نداريم. اينجا زندگي خالي از معنويت و روح شرقي است. اينجا براي زنده بودن كار ميكنند و از نظر اقتصادي مقتصد هستند. او ميگفت بلژيكيها هنوز 100 گرم گوشت ميگيرند و مصرف ميكنند و اگر كسي يك كيلو گوشت بخواهد بايد به سراغ قصابهاي عربي برود. او به جد اعتقاد داشت كه حتي آزاديهاي فردي و عمومي در ايران نيز بيشتر است و از نگاه خود باور داشت ايرانيها كفران نعمت ميكنند. فرهنگ غر زدن دارند و وضع موجود را نميپسندند اگرچه بعدها از همان وضعيت به صورتي نوستالوژيك ياد ميكنند و به اصطلاح حسرت گذشته را ميخورند.
به نظر من راست ميگفت كه ما ايرانيها وضعيت موجود را نميپذيريم و به تجربه هم دريافتهايم كه وضعيت آينده هم بهتر از گذشته نيست!، نكتهاي تاريخي كه متاسفانه از آموزههاي ثابت فرهنگ ما شده است.
وارد پارلمان اروپا شديم كه 700 عضو دارد و از 27 كشور اروپايي كشورها بر اساس جمعيت خود نمايندگاني در پارلمان دارند. خانم "بير" معتقد است رؤساي دورهاي اروپا كه رئيس شوراي اروپا هم هستند، به مثابه يك قوه مقتدر در حيطه حاكميت ملي از جمله چالشهاي عمده پارلمان در برابر همه موضوعات است.
او معتقد بود كه پارلمان و مصوبات آن ضمانت اجرايي قوي در ساختار اتحاديه ندارد.
او مي گفت: اگر پيمان ليسبون كه در حقيقت قانون اساسي اروپاي متحد است تصويب شود، حتماً قدرت پارلمان افزايش مييابد. قرار نيست همه تصميمات مهم را شوراي اروپايي و آقاي سولانا بگيرند.
او ميگفت: تخصيص بودجه بهترين ابزار براي ضمانت اجراي مصوبات پارلمان است.
خانم بير در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران و استفاده سياسي از حقوق بشر توسط برخي سياستمداران اروپايي و آمريكايي نظرات قابل تأملي داشت. او ميگفت در ايران وضعيت حقوق بشر به اين شدت كه رسانهها ميگويند نگرانكننده نيست و تأييد ميكرد كه حقوق بشر يك ابزار سياسي است تا يك واقعيت اجتماعي.
عبور از راهروهاي مدرن و مجلل ساختمان پارلمان و شلوغ بودن راهروها و هدايت گروه به قسمت تماشاچيان پارلمان اروپا همه را به اين مهم رسانده بود كه حتماً شخصيت مهمي بايد در پارلمان حضور يابد. دالايي لاما، رهبر جداييطلبان تبت مهمان ويژه پارلمان بود و البته براي گروه تا حدودي جالب؛ از اينكه يك رهبر نهضت آزاديبخش را از نزديك ببينند و همچنين پارلمان اروپا را. به هر صورت آنچه مهم است اينكه حتي به قيمت آزادي، خيانت معنا ندارد، شايد البته اين قضاوت سطحي من باشد ولي مخالفين حمايت شده از سوي دول بيگانه نيت خدمت ندارند، اگر نگوييم خيانت كارند.
جلسه بعدي كه همراه با ناهار مختصر و البته كاري بود، با گروههاي كاري خاورميانه كميسيون اروپا بود كه در حقيقت مشاوريني بودند كه به كميسيون اروپايي در مورد موضوعات مختلف كشورهاي حوزه خليج فارس مشاوره ميدادند.
رئيس جلسه با رئيس كميته حقوق بشر كميسيون اروپايي، آقاي فرانسوا بود كه اتفاقاً آگاهي نسبي از مسايل ايران داشت. در جلسه نمايندگان 27 كشور اتحاديه اروپايي حضور داشتند كه البته جلسه خوبي برگزار نشد. اگرچه فرصتي يافتم تا در خصوص اين موضوع كه نگاه ايرانيان به اروپا چگونه است، صحبت كنم. در جلسه گفتم كه نگاه ايران به اروپا در دو سطح افكار عمومي و نخبگان قابل تحسين و تميز است. نخبگان به اروپا نه به عنوان دشمن بلكه در برخي مواردي يك دولت و شريك سياسي - تجاري خوب ياد ميكنند؛ اگرچه در دوران اخير موضع اتحاديه اروپا در مساله هستهاي را كاملاً نادرست و دنبالهروي از آمريكا ميدانند؛ اگرچه همه نخبگان ميدانند حل موضوع هستهاي ايران به چالش رابطه تهران - واشنگتن بستگي دارد.
گفتم كه رويكرد دوگانه اروپا به مسائل خاورميانه كاملاً نخبگان را ناخشنود كرده است، اگرچه در دورههايي مانند دولت آقايان هاشمي و خاتمي ارتباطات خوبي بين اروپا و ايران برقرار شد ولي در سطح افكار عمومي هيچگاه اروپائيان در باور ايرانيان خصم و دشمن تلقي نشدهاند بلكه در بعضي موارد دوست هم محسوب شدهاند، مانند آلمان و فرانسه، اگرچه انگليسيها نماد استعمار در ايران تلقي ميشوند.
جلسه نتيجه خاصي نداشت چون مخاطبان ما جواناني كم سواد و كم تجربه بودند كه هيچ جوابي براي پرسشهاي گروه نداشتند. حضور در مقر كميسيون اروپايي و جلسه با كارشناس ارتباطات كميسيون ادامه حضور چند روزه ما در بروكسل بود.
گويا آقاي لِفلِر LEFFLER سخنران جلسه آنچنان كه خودش ميگفت، در روند گفتوگوهاي ايران و اروپا كه به موافقتنامه سال 2004 منتهي شد بسيار مؤثر بوده است. از او پرسيدم كه به نظر شما مانع واقعي ايجاد ارتباط با ايران چيست؟ من گفتم كه نميخواهم پاسخ بشنوم موضوع هستهاي و حقوق بشر و تاكيد كردم كه آيا رفتار دولت ايران مؤثر است يا چالش رابطه تهران و واشنگتن؟ و پاسخ شنيدم كه اروپا از آمريكا خيلي تبعيت نميكند. كمي پاسخ داد كه ما اعتقاد به گفتوگو با ايران داريم، همان پاسخ هميشگي.
آقاي "رالف تيمنس" ROLF TIMANS رئيس بخش حقوق بشر و دموكراسي كميسيون اروپايي آخرين فردي بود كه قرار شد براي ما صحبت كند. در بدو ورود يكي از اعضاي گروه پس از معرفي سخنران پرسيد آيا ايشان همان كسي است كه قطعنامه عليه ايران صادر ميكند؟ و اگرچه آقاي TIMANS تلاش كرد از سؤال بگذرد ولي ناچاراً پذيرفت كه نقش مؤثري در تنظيم بيانيهها و قطعنامهها دارد. آقاي TIMANS گفت كه از جمله افرادي است كه در آخرين دور مذاكرات حقوق بشر در تهران در سال 2004 حضور داشته ولي آن مذاكرات ادامه نيافت. آقاي TIMANS ابتدا تاكيد كرد كه دشمني با ايران ندارد و حتي در زمان دانشجويي بهترين دوستانش ايراني بودهاند ولي داشتن ارتباط خوب مسلماً لحاظ كردن همه مسائل است.
او گفت كه سال 2005 مذاكراتي شروع شد ولي مجدداً متوقف شد.
او اظهار تاسف كرد كه ادامه مذاكرات حقوق بشر تحت تاثير موضوع هستهاي قرار گرفته است ولي همچنان منتظر علائم مثبت ايران هستند.
او البته گفت كه اروپا در صدد است تا گفتوگوهاي حقوق بشري با عربستان سعودي را آغاز كند ولي مطمئن به آغاز مذاكرات نيست.
و ما همچنان پاسخ واضحي به اين پرسش اساسي نگرفتيم كه واقعاً "حقوق بشر" يك ابزار سياسي است و يا براي حفظ حقوق واقعي ابناء بشر! سخنران جلسه اظهار اميدواري كرد كه انتخابات آينده رياست جمهوري وضعيت حقوق بشر را بهتر كند. البته من متوجه منظور او نشدم. جلسات كاري ما تمام شد و البته به نظرم چند روز سخت و پر كار و پرباري را سپري كرديم.
پايان جل
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]
-
گوناگون
پربازدیدترینها