واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: مدتی در کار «مد» فعالیت داشتم، اما به آن شکل که مستمر باشد، نبود.... اشپیتیم آرفی می گوید: «ایرانی ها، آنقدر خونگرم و مهمان نواز هستند که من به هیچ عنوان احساس غریبی نمی کنم» او در این گفتگو از خانواده و زندگی اش در ایران برایمان گفت: اصلیت؛ یوگسلاو از آرفی خواستیم که خودش را برای ما معرفی کند «در آلمان به دنیا آمدم، اما پدر و مادرم در یوگسلاوی قدیم در منطقه مرزی دو استان صربستان و کوزوو زندگی می کردند که البته الان صربستان، خود یک کشور مستقل است. البته من ملیت آلبانیایی دارم. زمانی در فوتبال آلمان و در لیگ دسته سوم این کشور بازی می کردم، اما مصدومیت در آن زمان اجازه نداد که به بازی در لیگ آلمان ادامه دهم، البته خانواده ام، یعنی همسر و دخترم در آلمان زندگی می کنند و مدتی قبل به تهران آمده بودند». زبان فارسی و آشپزی آرفی به دلیل سابقه حضور در ایران با زبان فارسی آشنایی بیشتری دارد و به راحتی با هم تیمی های خود ارتباط برقرار می کند.او آشپز ماهری است و ضمن مهارت در پختن غذاهای سنتی کشور خود، در طبخ غذاهای ایرانی هم نیز تبحر خاصی دارد. به عنوان مثال برنج آبکش درست می کند، قورمه سبزی می پزد و…! جوجه کباب و کباب کوبیده را نیز به بهترین کیفیت درست می کند. زمانی که تنهاست علاقه چندانی به گردش و تفریح ندارد، اما زمانی که همسر و فرزندش به ایران می آیند، پای ثابت نقاط دیدنی ایران است. آرفی در حال حاضر در منطقه سعادت آباد تهران زندگی می کند. چرا پرسپولیس پرسپولیس پرطرفدارترین تیم آسیا است، درست روز پس از بازی پیام با استقلال، آخرین بازی لیگ دو سال گذشته، مدیرعامل پرسپولیس با مدیر برنامه هایم تماس گرفت و پیشنهاد حضور در تیم پرسپولیس را به من داد. ضمن اینکه، پیام به دسته پایین تر سقوط کرد و متاسفانه شرایط به گونه ای شده بود که دیگر نمی توانستم بازی ام را با پیام ادامه دهم، ضمن اینکه قرارداد من هم با پیام به اتمام رسیده بود. نکته دیگر که پرسپولیس را انتخاب کردم، به خاطر تماشاگران پرشورش بود، امیدوارم شایستگی های خود را ثابت کنم، دوست دارم هر چه زودتر با پرسپولیس قهرمان شوم، گرچه رقیبان هم بیکار نیستند. ازدواج با نیکول نه سال پیش ازدواج کردم، نام همسرم نیکول است، ثمره ازدواج من با او، یک دختر هفت ساله به نام «سوئا» است. یک دختر بانمک و دوست داشتنی که امسال به مدرسه می رود. سوئا از کودکی ژیمناستیک را به شکل حرفه ای آغاز کرده است. همچنین شنا را، این ورزش را به شکل حرفه ای ادامه می دهد و دو سالی است که «باله» هم به این جمع اضافه شده، اما می دانم با رفتن به مدرسه، کمی این کلاس ها کمتر می شود، ضمن اینکه پای ثابت بازی های من است، در این مدتی هم که در ایران بودم، نیکول می گوید: هر وقت فوتبال تو از ماهواره پخش می شود، او از پای تلویزیون تکان نمی خورد. او دائم از من می خواهد گل بزنم، پارسال که زیاد گل می زدم بازی هایم مستقیم پخش نمی شد، امسال که بازی هایم پخش می شود، این مصدومیت باعث شد که کمی مشکل برایم به وجود بیاید. ایرانی های آلمان زمانی که در فوتبال آلمان بازی می کردم، از بازیکنان ایرانی شاغل در بوندس لیگا، شناخت کامل داشتم. مهدی مهدوی کیا که نزدیک یک دهه در هامبورگ بازی می کرد، علی دایی که در بایرن مونیخ و هرتا برلین، گل های خوبی به تیم های بزرگی زد، کریم باقری در آرمینیا یا خداداد در کلن… که به این نام ها باید «علی کریمی» را هم اضافه کنم، به نظر من کریمی می توانست در فوتبال آلمان موفق تر عمل کند. به شرطی که به تیم هایی چون؛ شالکه، دورتموند یا اشتوتگارت می رفت، شاید بایرن مونیخ یک فصل جزء مدعیان نباشد، اما فشار در این تیم زیاد است، درست مثل پرسپولیس… اگر علی کریمی در تیم هایی دیگر بازی می کرد، هنوز هم در آلمان به سر می برد، اما ای کاش «علی کریمی» را در پرسپولیس داشتیم، او به واقع یک ستاره است. ایرانی های مهربان زمانی که ایران را برای بازی انتخاب کرده بودم، این موضوع را با همسرم در میان گذاشتم، او اطلاعات زیادی از ایران نداشت، اما خیلی سریع از طریق اینترنت اطلاعات زیادی از ایران جمع آوری کرد، به ویژه اینکه ایران یکی از سرزمین های کهن و تاریخی دنیاست. او به من گفت: خودت باید انتخاب کنی، زمانی که وارد ایران شدم، اطمینان حاصل کردم که انتخابم درست بود. ایرانی ها، فوق العاده هستند، مهمان نواز، دوست داشتنی و مهربان و از همه مهم تر خونگرم، من به کشورهای زیادی سفر کردم، اما به نظر من ایرانی ها از خونگرمی فوق العاده هستند، شما در ایران با همان سلام اول، دوستی تان آغاز می شود، برعکس جاهای دیگر دنیا… وقتی اینها را برای نیکول تعریف می کردم، او تعجب می کرد، اما زمانی که خودش به ایران آمد، متوجه شد که من بی جهت نمی گفتم. من و همسرم را یکی از همسایه ها برای صرف شام دعوت کرده بود، وقتی همسرم در مورد برنج خوشمزه ای که آنان درست کرده بودند، پرسید، فردای آن روز زن همسایه برایمان یک پلوپز آورد و گفت: آن برنج خوشمزه در این پلوپز درست شده است، آن هدیه برای ما بسیار غافلگیرکننده بود، شما در هیچ جای دنیا، به چنین مسائلی برخورد نمی کنید، فقط در ایران شاهد چنین اتفاق هایی هستید، شاید آن پلوپز یک وسیله ساده بود، اما من جنبه دیگر آن را نگاه می کنم که یک دنیا محبت را در خودش جای داده بود، این اتفاق نیکول را خیلی تحت تاثیر قرار داد. از میان حرف ها غذاهای ایرانی مثل مردم آن فوق العاده هستند، پاتوق من در مشهد، رستوران هایی بود که «شیشیلیک» داشتند، من از خوردن این کباب خوشمزه هیچ وقت سیر نمی شوم. اما نباید از علاقه ام به پیتزا و لازانیا صرف نظر کنم.مدتی در کار «مد» فعالیت داشتم، اما به آن شکل که مستمر باشد، نبود. دخترم «سوئا» عاشق دوربین است، من و همسرم چندی پیش برای او یک دوربین عکاسی دیجیتال خریدیم تا از همین حالا با عکاسی آشنا شود. به دخترم وابسته هستم، به همین خاطر از طریق اینترنت و «وب کم» با هم صحبت می کنیم. مجله خانواده سبز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 684]