تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837554839
گزارش همشهريآنلاين از نشست نقد و بررسي آموزش موسيقي در دانشگاهها
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: گزارش همشهريآنلاين از نشست نقد و بررسي آموزش موسيقي در دانشگاهها
نشست- همشهريآنلاين:
برنامههاي آموزشي موسيقي در هنرستانها و دانشگاهها با حضور پوتراب، ضرابي و اسعدي مورد نقد و ارزيابي قرار گرفت.
به گزارش همشهريآنلاين در اين ميزگرد كه دومين نشست با موضوع برنامههاي آموزشي در سي سال اخير بود، بابك خضرائي، پژوهشگر و كارشناسارشد موسيقي، به عنوان مجري و گرداننده جلسه گفت: «براي بررسي وضعيت آموزشي در سي سال اخير سه نسل از استادان امروز ميهمان ما هستند. استاد مصطفي كمال پورتراب با 70 سال سابقه تدريس، استاد تقي ضرابي با 45 سال سابقه و دكتر هومان اسعدي با 15 سال سابقه تدريس. وجه اشتراك اين سه نفر سابقه تدريس در دانشگاهها و مراكز مختلف آموزشي كشور است كه باعث ميشود نظر قاطعتري در اين زمينه داشته باشند.»
در ابتداي بحث دكتر مصطفي كمال پورتراب با اشاره به تاريخ تدريس موسيقي در ايران به صورت آكادميك گفت: «زماني كه آموزش موسيقي در هنرستان عالي موسيقي آغاز شد. با توجه به سفري كه رضاشاه به تركيه داشت ، تحت تاثير ديدگاههاي آتاتورك دستور داد تمام مدرسان از خارج از كشور با دستمزد بالايي استخدام شوند. يادم نميرودكه دستمزد يك كارمند عاليرتبه 40 تومان بود دستمزد استاد موسيقي 600 تومان در ماه. هيچ مدرس ايراني وجود نداشت. اجازه نميدادند كه ايرانيها تدريس كنند اما من به عنوان اولين نفر با وساطت يكي از استادانم اين كار را آغاز كردم و به عنوان مدرس سلفژ در كلاس چهارم ابتدايي مشغول شدم. البته به اين شرط كه در نهايت ميزان درك و دريافت شاگردانم را در پايان يكي از همين اساتيد مورد بررسي قرار دهد.سالهاي بعد به كلاس پنجم و ششم منتقل شدم.
بعد از سال 1320 متفقين وارد ايران شدند، قرارداد آنها فسخ شد و علينقي وزيري رئيس هنرستان شد. كم كم استادان موسيقي ايراني به مدرسه راه يافتند و قرار شد دانشآموزان يك ساز ايراني هم بزنند. پرويز محمود رئيس هنرستان شد و عقايد چپي باب شد. اين موضوع به تدريج ادامه پيدا كرد تا اينكه روح الله خالقي هنرستان ملي موسيقي را راه انداخت و يك مدرسه هم براي موسيقي ايراني درست شد.»
تقي ضرابي عضو هيئت مديره خانه موسيقي ورئيس كانون آهنگسازان اين نهاد مدني نيز با اشاره به اينكه در گذشته بهترين استعدادها در آموزش و پرورش رشد پيدا ميكردند گفت: «در گذشته فارغالتحصيلان هنرستان از سطح بالائي برخوردار بودند و براي تعليم سرود و موسيقي به دبستانها ميرفتند. آنها خود در كشف استعدادهاي جوان و تشويق و راهنمائي براي ادامه كار بسيار موثر بودند به اين معني كه اگر ميديدند دانش آموزي استعداد در موسيقي يا هنري ديگر دارد ، به والدينش توصيه ميكردند كه فرزندشان را به هنرستان مورد نظر بفرستند. امروز هم اگر ما از نيروي متخصص استفاده كنيم وضعيت بهتري خواهيم داشت. حتي اگر مديريت تخصص لازم را نداشته باشد، با مشاوره و برنامهريزي ميتواند روش درستي براي تدريس اتخاذ كند اما اگر اساس كار بر وجود بي تخصص استوار باشد كاري از پيش نميرود. اگر ما بعد از سي سال هنوز در جايگاهي قرار نگرفتيم كه بتوانيم يك مسئول متخصص داشته باشيم به خاطر تناقضگويي و شيوه نادرست است.»
هومان اسعدي پژوهشگر موسيقي و عضو هيئت علمي نيز چالش سنت و تجدد را يكي از مسائل و چالشهاي آموزش دانشگاهي دانست: «در قديم استادان به شيوه سنتي آموزش ميدادند، اما از زماني كه موسيقي غربي در شعبه موسيقي دارالفنون راهاندازي شد معادلات قديمي به هم خورد. به تدريج شاخهاي از آموزش موسيقي ايراني با ديدگاهي تجددطلبانه، ملهم از شيوههاي آموزش غربي، شكل گرفت. آموزش موسيقي ايراني از سويي به شيوه سنتي (در قالب مكتبهاي خصوصي) و از سويي ديگر به شيوههاي تجددطلبانه يا به اصطلاح مُدرن (در قالب نهادهاي نوپاي آكادميك) در كنار هم وجود داشت.
از سوي ديگر، بهتدريج، در نهادهاي جديد آكادميك نيز دو ديدگاه نسبت به مقوله موسيقي ايراني شكل گرفت كه يكي طرفدار ايده جايگزيني (به رهبري مينباشيان) و ديگري طرفدار ايده مدرنشدن موسيقي ايراني (به رهبري وزيري) بود. اين دو ديدگاه در طي چند دهه مدام در تعارض با يكديگر بودند و مسئولين هنرستانهاي موسيقي هركدام با توجه به سياستهاي فرهنگي و نيز خواست و سليقه خود در زمان روي كار آمدن يكي از اين دو شيوه را اتخاذ ميكردند. مثلاً زماني كه رضاشاه نوع برخورد آتاتورك در جهت حذف موسيقي سنتي در تركيه را ميبيند، دستور بركناري علينقي وزيري صادر ميشود و ديدگاه مينباشيان روي كار ميآيد. آموزش موسيقي در كشور ما مدتها تحت تأثير اين دو ديدگاه بوده است.
در اواسط دهه 1340 با تشكيل گروه موسيقي دانشگاه تهران ديدگاه و شيوه تفكر ديگري، با هدف حفظ و احياء موسيقي سنتي، به صحنه معادلات وارد ميشود كه با تشكيل مركز حفظ و اشاعه موسيقي ايراني اين رويكرد سنتگرايانه تقويت ميشود. بعد از انقلاب مدتي در آموزش آكادميك موسيقي وقفه ايجاد شد و بعد از آن هم مسائلي پيش آمد كه بيشتر به دوران معاصر ارتباط دارد.»
سپس خضرائي با طرح اين مبحث كه كداميك از اين شيوهها براي آموزش آكادميك مي تواند مناسب باشد از پورتراب خواست تا درباره شيوههاي تدريس استاداني چون مينباشيان، وزيري و شهنازي صحبت كند. پورتراب نيز با اشاره به اينكه در برخي از موضوعات موسيقي چون بحثهاي فيزيك و رياضي و يا تئوري ميتوان به قوانين كلي حاكم بر جهان تكيه كرد اما در موارد ديگر بايد شيوه مناسب خود را اتخاذ كنيم گفت: «قوانين رياضي و فيزيك در همه جا يكسان است و مثلاً قانون ارشميدس شامل همه كشورها ميشود. ما در اصول رياضي و فيزيك ميتوانيم به قوانين كلي رجوع كنيم اما از آنجائي كه موسيقي ما سينه به سينه و شفاهي است، همه ريزهكاريها را بايد در نظر بگيريم و نميتوانيم همان قوانين را اعمال كنيم. علم خيلي به ما كمك ميكند، در زمان حاضر به نتنويسي نياز داريم اما اصالتهاي موسيقي ايراني را هم بايد در نظر بگيريم. به نظر من بايد شيوهاي ميانه را در نظر بگيريم و موسيقي ايراني را بر اساس علم امروز ارائه كنيم.»
ضرابي نيز با تاكيد بر اينكه خطكشي شيوههاي تدريس به اين شيوه چندان درست نيست گفت: «هر نوع موسيقي مخاطب خود و شيوههاي دستيابي خاصي دارد. مهم اين است كه هر كدام به خوبي اجرا شود و در محدوده خود حرف اول را بزند. چه روش گوشي، چه سينه به سينه يا نگارش نت فرقي نميكند، مهم نتيجهاي است كه در هر شيوه حاصل ميشود. شب گذشته اجراي موسيقي كلاسيك دانشآموزان هنرستان موسيقي را ديدم و بايد بگويم كه بسيار لذت بردم. اجراي خوبي داشتند و مهم اين است كه نتيجه بگيريم. به نظر من سليقهاي عمل كردن مديران سم است و آن وقت است كه بايد شاهد مرگ موسيقي در آن بخشها باشيم.»
اسعدي با اشاره به اينكه بايد سنت و هويت خود را پاس بداريم اما بايد بپذيريم سنت در مواقعي با تحولات روز همگام نيست، گفت: «بايد بپذيريم كه موسيقي قاجار، به عنوان نوع اصلي موسيقي، در فضاي امروز قابل ارائه نيست. به نظر من حفظ هويت و اصالت از سويي و نوآوري بر بستر سنت، از سوي ديگر، دقيقترين و بهترين چيزي است كه ميشود براي آموزش موسيقي ايراني ترسيم كرد. ديدگاه درست در بين اين دو حركت ميكند، اما متأسفانه در بيشتر موارد شاهد افراط و تفريط بودهايم. برخي خواستهاند موسيقي ايراني را غربي كنند و برخي خواستهاند در همان كوچه باريك سنت قدم بزنند. اين در حالي است كه تاريخ ما نشان ميدهد سنت ما پويايي داشته و ما بايد تلاش كنيم تا اين پويايي را حفظ كنيم.»
«به نظر من بهتر بود در هنگام ورود گروه هنرهاي سنتي به دانشگاه بحثي در مباني صورت ميگرفت و ديدگاهي كه قرار بود وارد دانشگاه شود بررسي ميشد. به عنوان مثال ارتباط استاد و شاگردي در دانشگاه با ارتباط استاد و شاگرد در هنرهاي سنتي متفاوت است. شاگرد در دانشگاه نگاه نقادانه دارد در حالي كه در حوزه هنرهاي سنتي انتقاد و چرايي چندان جايگاهي ندارد. يادم است روزي در دانشگاه از يكي از استادانم سئوالي كردم و استادم پاسخي به اين مضمون گفت كه اين خروج از سنت است به خاطر اينكه تفكر عقلاني و انتقادي را وارد سنت كردي. معمولاً اين تقسيمبندي در دنيا حاكم است كه كنسرواتوار و هنرستان بيشتر به تربيت نوازنده، آهنگساز و خواننده ميپردازند و دانشگاه عمدتاً به تربيت كساني ميپردازد كه به دنبال مسائل تحقيقاتي، و رشته هايي چون موزيكولوژي و جنبه هاي نظري موسيقي، هستند.»
پس از آن ضرابي درباره اينكه هنرستانها و دانشگاهها فعاليتهاي تفكيكشدهاي در حوزه آموزش ندارند و كار يكديگر را انجام ميدهند گفت: «متاسفانه گزينش دانشگاه به گونهاي است كه دانشجوياني با رشتههاي غير مرتبط وارد دانشگاه ميشوند و به ناچار دانشگاه ناچار است دروس هنرستان را براي اين دسته دوباره تدريس كند.»
پورتراب نيز در اين باره گفت: «در كشورهاي ديگر دانشگاه وظيفه تربيت نوازنده و خواننده ندارد. كنسرواتوارها اين كار را انجام ميدهند و دانشگاهها رشتههاي غير نوازندگي و آهنگسازي را تدريس ميكنند تا سطح علمي هنرجويان بالا برود. در دانشگاه بايد تئوري موسيقي را ياد بگيرند و در هنرستانها و كنسرواتوار اجراي موسيقي.»
پس از آن خضرائي با توجه به مباحث مطرح شده از سوي هومان اسعدي پرسيد آيا بهتر نيست موسيقي ايراني به هنرستانها و كنسرواتوارها منتقل شود و تئوري و بحثهاي آكادميك و موسيقي غربي در دانشگاه تدريس شود؟ اسعدي در پاسخ اين پرسش گفت: «مسئله تنها داشتن تفكر انتقادي در حوزه مباحث نظري نيست، بلكه در ساز زدن هم چه در هنرستان چه در دانشگاه اين تفكر ميتواند وجود داشته باشد.
مثلاً دانشجو يا هنرجو ميتواند بپرسد چرا در رديفهايي كه ياد ميگيرد بعد از درآمد ماهور گوشههايي با تأكيد روي بعضي درجات (مثلاً دوم، چهارم و پنجم) اجرا ميشود، ولي برخي ديگر كه اين امكان را دارند (مثلاً با تأكيد بر درجه سوم) اجرا نميشود، يا چرا نمودي از دستگاه شور (مانند گوشه دلكش) در رديفِ دستگاه ماهور اجرا ميشود ولي نمودي از، مثلاً، دستگاه نوا اجرا نميشود. اتفاقاً من موافق جدايي كامل مباحث نظري و عملي و ارجاع آنها به دو حوزه منفك از هم نيستم، چون موسيقي غربي از پشتوانه سالها تجربه آكادميك برخوردار است اما موسيقي ايراني هنوز در حال تجربهاندوزي و نيازمند تعامل بيشتر بين مباحث نظري و عملي است. در موسيقي ايراني ما هنوز مشكل تفكري داريم. پيوند بين علم و هنر است كه ما را ميتواند نجات دهد و در اين وضعيت نميتوانيم موسيقي ايراني را در هنرستانها و صرفاً در قالب نوازندگي و اجرا، بدون توجه به مباحث فكري و نظري، رها كنيم. موسيقي ايراني به مباحث علمي بسيار نياز دارد. امروز دوراني است كه علم و عمل در اين زمينه بايد تعامل داشته باشند.»
ضرابي در پاسخ به نظر اسعدي گفت: «روش كار اين است كه هنرجويان در هنرستانها رديفها را بزنند، با سنتها آشنا شوند و وقتي نوبت به بداههنوازي رسيد آن موقع اين كار را انجام دهند. اما اگر هر هنرجويي قبل از آنكه به آن جايگاه برسد اين كار را بكند، تمرين خرابكاري كرده است. اميدوارم هر كس در جايگاه خودش باشد. دانشگاههاي ما با سيستم آموزشي پيشرفته كار ميكنند اما بايد خودمان را مقايسه كنيم. ما پيشرفت مي كنيم اما بايد ببينيم در چه جايگاهي قرار داريم. امروز پيشرفت سرعت گرفته و بايد به اين موضوع اعتقاد داشته باشيم و نگوييم داريم پيشرفت ميكنيم بايد ببينيم خودمان را مقايسه كنيم. مشكل ما اين نيست كه تغيير كنيم و مشكل اين است كه چه چيزي بايد جايگزين بخش قبلي شود كه مورد تائيد بيشتر اساتيد باشد.»
در ادامه اسعدي با توضيح اينكه هر كس بايد بعد از عبور از سنت به نوعي مدرنيته برسد گفت: «اگر ما شيوه آموزشي خودمان را با شيوه آموزشي كشورهاي همجوار مقايسه كنيم ميبينيم كه شيوه آموزشي آنها در سرمنشاء انعطافپذيري دارد. در موسيقي ايراني رپرتوار بسته آموزش داده ميشود، به اصطلاح هنرجويان اين رپرتوار را حفظ ميكنند. اما مثلاً در موسيقي هندي رپرتوار باز، با آزادي بيشتري، آموزش داده ميشود. به نظر من در آموزش نوازندگي بايد آموزش نظري را با جديت بيشتري همراه كنيم. براي هنرجو توضيح بدهيم و بگوئيم يك نمونه اين است، نمونه ديگر اين و نمونههاي بالقوه ديگري هم وجود دارد. به نظر من در دوره آموزش بايد عنصر خلاقيت نيز پرورش پيدا كند، اما با شرايط فعلي آموزش متأسفانه خلاقيت در سطحي نامطلوب سير ميكند.»
پور تراب نيز در اين باره گفت: «عدهاي موسيقي ايراني را موزهاي در نظر ميگيرند كه بايد به همان صورت حفظ شود و معتقدند در ابتدا بايد روشهاي سنتي را ياد بگيرند و بعد در زمان بداههنوازي تكنيكها و روشهايي را آموزش ميدهند كه بتوانند خلاقيت را استفاده كنند. درست مثل آموزش زبان است كه در ابتدا كودك از پدر و مادر تقليد ميكند و بعد حرف زدن را مي آموزد. موسيقي هم همين طور است. پوياست و بايد متناسب با زمان پيش برود.»
نويسنده كتاب تئوري موسيقي همچنين درباره سليقههاي مختلف استادان در تدريس گفت: «اگر متخصصان هر رشتهاي دور هم جمع شوند، بالاخره به نقاط مشتركي ميرسند كه بتوان آنها را به طور جامع در دانشگاهها تدريس كرد. درست مثل كاري كه در تاليف كتابهاي هنرستان موسيقي صورت گرفت. و خوشبختانه آموزش و پرورش وقت و معاونت هنري توانستند با دعوت از كارشناسان فن و برگزاري بيش از يك ونيم سال جلسه منظم دو هفته يكبار اين سه كتاب را تدوين و منتشر كنند.به گمان من اگر همين كار در دانشگاه هم ا تقاق بيفتد خيلي مناسب خواهد بود. البته هر استادي سليقه خود را در تدريس دارد و اتفاقا اين كار را بهتر مي كند. مسئله ديگر روشن نبودن آينده دانشجويان در بازار كار است.»
ضرابي نيز با تاكيد بر ايجاد اشتغال براي فارغالتحصيلان گفت: «بايد ببينيم كه بستر مناسب براي ايجاد كار كجاست. با برنامهريزي و بررسي ميتوان به نتايج مثبتي رسيد.»
در پايان ميز گرد پرسش و پاسخي ميان سخنرانان و حاضران انجام شد.
داوود گنجهاي، نوازنده كمانچه و عضو هيئت مديره خانه موسيقي درباره بحث آموزش موسيقي به شيوه سنتي و اشاره به نظريات هومان اسعدي گفت: «ما بايد شيوهاي كه برخي استادان كه تعداد اندكي هم هستند و به صورت بسته عمل ميكنند را از شيوه معمول آموزش سنتي موسيقي جدا كنيم. واقعيت اين است آنچه بايد در دانشگاههاي چه در گزينش و چه در تدريس انجام نميشود. شاگرد سال آخر كارشناسيارشد وقتي پيش من كمانچه ميزند ميبينم كه هنوز به اندازه سال دوم دبيرستان هم نميداند. اين انتقاد به مديريت كلان هنري در كشور برميگردد كه وضعيت روشني را ارائه نكرده است. بايد ببينيم روش تدريس سنتي موسيقي كدام است و چطور در دوره اي كوتاه در مركز حفظ و اشاعه توانست آنقدر تاثيرگذار باشد. اگر موسيقي همان باشد كه در سالها قبل بوده موسيقي نيست و اگر درآمد ماهور را در كنار گوشهاي نمي نوازند به اين دليل است كه قرابتي ندارد. اتفاقا در شيوه سنتي استادان هيچ وقت نميگفتند اجرا فقط همين است.»
اسعدي نيز در توضيح بحث مطرح شده گفت: «انتقاد من به شيوه تدريس استادان موسيقي ايراني در گذشته نيست. منظور من از مُدگردي اين نيست كه هر نوازندهاي از هر كجا كه خواست به هر كجا برود. منطور من اين است كه استاد بايد اجازه دهد پرسش در ذهن دانشجو ايجاد شود و او به آن پاسخ دهد نه اينكه اجازه طرح هيچ پرسشي ندهند آن هم به نام سنت. استادان گذشته هر كدام راوي رديفي بودند و آن را به شيوه خود اجرا ميكردند، اما استادان امروز رديفهاي استادان خود را تكرار ميكنند.»[عليزاده؛ريشه در سنت،انديشه در خلاقيت]
جمعه 22 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]
-
گوناگون
پربازدیدترینها