تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834691685
هميشه به پدر و مادر و زادگاهم افتخار مي كنم
واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: هميشه به پدر و مادر و زادگاهم افتخار مي كنم
ساده و صاف و صميمي است، مثل روستا! اين را از همان خوش و بش هاي اوليه مي شود فهميد از تعارف كردن هاي بي ريا، حرف هاي بي منظور و مستقيم و خنده هاي شفاف و آني و سلامي كه به همه مي رساند...
نمي دانم مردم در روستا خوراكشان چيست؟ شايد همين كه از درخت محبت خدا، سيب صفا مي چينند و از قنات بي نيرنگ روستا سيراب مي شوند و در نگاه پر نور آفتاب و مهتاب كار و زندگي مي كنند باعث شده اين همه قشنگي را با هم و يك جا ذخيره كنند قشنگي هايي كه در دنياي پر دوز و كلك امروزي مثل كيميا، بي نظير و كم پيدا است!... و اين هفته مريم حسيني كه در فروردين 1363 در روستاي چرمه از توابع شهرستان سرايان به دنيا آمده و بزرگ شده و مدرسه رفته و دانشگاه رفته و يك سال پيش هم اختراعي را به ثبت رسانده كه قرار است همين روزها با تلاش و پيگيري خودش اختراعش كاربردي شود ميهمان صفحه جوان است اگر مايليد براي چند لحظه هم كه شده از دود و ترافيك و اصطكاك شهر فاصله گرفته و به يك روستاي زيبا سري بزنيد و توصيه مي كنم خواندن گفتگوي ما با مريم حسيني را به هيچ وجه از دست ندهيد!
*مريم از تحصيلاتت بگو؟
مريم: مهندسي كشاورزي، زراعت و اصلاح نباتات دارم كه در دانشگاه زاهدان قبول شدم و يك سال هم زاهدان بودم ولي بعدش انتقالي ام جور شد و به بيرجند آمدم!
*در حال حاضر جايي مشغول به كار شدي يا نه؟
مريم: بله من يك قرارداد پاره وقت با بانك كشاورزي سرايان دارم.
*پس سر و كارت با پول و وام و اين جور چيزاست؟
مريم: نخير، من در واقع در قسمت بيمه محصولات كشاورزي بانك كشاورزي مشغلوم و دسترسي به پول و وام ندارم.
*اتفاقا من خيلي دلم مي خواد درباره اين موضوع (بيمه محصولات كشاورزي) اطلاعات بگيرم توضيح بيشتري مي دهي؟
مريم: ببينيد بانك كشاورزي صندوقي به نام صندوق بيمه محصولات كشاورزي دارد كه كشاورزان در فصل كاشت محصولاتشان مراجعه مي كنند و با پرداخت مبلغي به عنوان حق بيمه، محصولاتشان را در برابر خسارات احتمالي بيمه مي كنند كه اگر خسارتي به محصولاتشان وارد شد طبق بيمه نامه و نظر كارشناس بيمه كه به محل مي رود و خسارت را بررسي مي كند به كشاورز خسارت پرداخت مي شود.
*كارشناس بيمه ميزان خسارت را تعيين مي كند اين كاريه كه شما انجام مي دهي؟
مريم: نخير من در قسمت ديگري كار مي كنم كه مربوط به بيمه نامه هاست.
*مردم وكشاورزان منطقه اي كه شما هستي از اين اتفاق استقبال كرده اند و به نظر شما به عنوان كارشناس بيمه اين طرح چيز خوب و مفديديه؟
مريم: استقبال كشاورزان منطقه سرايان خيلي خوب بوده و مردم راضي اند.
*معمولا مردم چه جور محصولاتي را بيمه مي كنند؟
مريم: پنبه، گندم و جو، پسته و بادام و...
*از كارت راضي هستي؟
مريم: چون رضايت خدا و رضايت مردم تويش هست بله خيلي راضي ام.
*ما شما را اين جا دعوت نكرده ايم كه درباره بيمه محصولات كشاورزي حرف بزني خودت مي داني براي چه موضوعي دعوت شده اي؟
مريم: بله، فكر مي كنم براي دستگاهي كه اختراع كرده ام.
*خب تعريف كن، اين دستگاه چيه، چه كارايي و استفاده اي داره...
مريم: دستگاه يا بهتر بگويم شير فلكه تغيير دهنده مسير سيالات كه طرح اوليه فقط براي آب طراحي شد و در سيستم هاي تحت فشار و در حالت صنعتي يعني لوله هاي 4 تا 6 اينچ قابليت اجرا داشت كه بعدها با كار بيشتري كه روي اين اختراع صورت گرفت قابليت آن براي تمام سيالات ثابت شد كه در حال پياده كردن طرح در ابعاد كاربردي و روزمره مردم هستيم.
*خود طرح و دستگاه يا همون شير فلكه را بيشتر تشريح مي كني تا با اصل قضيه آشنا شويم.
مريم: يك موتور پمپاژ آب را در نظر بگيريد كه آب از يك ورودي به دو خورجي مستقل مي رود.
كه اين دو خروجي حالت قائمه با همديگر را دارند هر وقت قرار بود يكي از خروجي ها بسته و ديگري را باز كنيم معمولا آب پس مي زند و مشكلاتي را براي موتورپمپ و ديگر قسمت هاي تاسيسات به وجود مي آورد، در ضمن به طور همزمان يك نفر بايد يكي از خروجي ها را ببندد و يك نفر ديگر هم بايد آن خروجي ديگر را باز كند كه دستگاه و اختراع من مشكل را حل كرده به طور خودكار و بدون نياز به نيروي انساني كار اين دو نفر را انجام مي دهد با صرف هزينه و وقت كمتر.
*گفتي كه به همين زودي طرح كاربردي خواهد شد، قرار است اين اختراع تو به چه قشري از مردم كمك رساني كند و كدام مشكل مردم را حل كند؟
مريم: طرح اوليه براي موتورها و پمپ آب كشاورزي ساخته شد كه بيشترين كاربردش هم در بخش كشاورزي است اما باز هم جاي كار بيشتر و استفاده ديگر غير صنعتي و غير كشاورزي هم دارد كه ان شاء ا... در آينده و بعد از انجام مطالعات مشخص مي شود اما در حال حاضر قرار است اين اختراع كه ارديبهشت 86 به ثبت رسيده در هزينه پمپ و صرف زمان كه هر دو براي كشاورزان خيلي اهميت دارد صرفه جويي كنيد به خصوص با وجود كم آبي ها و منطقه نيمه خشك كه ما در آن قرار داريم كه يك ثانيه آب شايد به هدر دادنش به چشم نيايد اما براي كشاورز يك ثانيه آب اهميت زيادي دارد.
*فكر اين اختراع چه جوري اونو توي سرت به هر حال بايد مشكل را ديده باشي درسته؟
مريم: براي پاسخ به چند چيز اشاره كنم و اول از همه به روستايي بودنم كه هميشه گفته ام به پدر و مادر خودم و روستايي بودنم افتخار مي كنم و بعد هم به برادر خودم خيلي مديونم كه دبير آموزش و پرورش است و 5 اختراع ثبت شده هم دارد، ايشان بود كه مشكل پمپ هاي آب را از نزديك نشانم داد و در همه مراحل كار با من همكاري نزديكي داشت كه اگر راهنمايي ها و پشتيباني برادرم نبود شايد كار من به جايي نمي رسيد كه دوست دارم از همين جا بار ديگر از ايشان تشكر كنم.
*چرا هميشه به پدر و مادر و روستايت افتخار مي كني؟
مريم: منطقه ما يك منطقه محروم است و پدر و مادر من در نهايت كمبودها من را بزرگ كرده اند، پدر و مادرم هميشه زحمت كشيده اند و من را به مدرسه و دانشگاه فرستادند و من به آن ها افتخار مي كنم البته اين جا بايد به اين موضوع هم اشاره كنم كه بيش از يك سال است كه حمايت هاي امداد هم شامل حال خانواده من شده كه جا دارد از همه اين دلسوزان هم تشكر كنم هر چند ثبت اختراع من به قبل از زمان وارد شدن به امداد بوده اما در اين مدت كمك و هدايت خيلي خوب خوبي از سوي امداد صورت گرفته كه موفقيت خودم را بعد از تلاش و پشتكار خودم مديون حمايت هاي امداد مي دانم.
*منظورت از حمايت در مورد اختراعت هست يا نه؟
مريم: بله طرح من از طريق امداد شناسانده شده و در جشنواره هاي مختلف حضور يافتم و با نظريه كارشناسان از اين طريق آشنا شدم و طرحم پيشرفت كرد و همين باعث شده تا امروز به حالت كاربردي و استفاده عموم نزديك شود.
*فكر مي كني بزرگ ترين مشكل مخترعان استان چيه؟
مريم: اولا كه حمايت كننده مالي نداريم و اين مهم ترين بخش كار را با شكست و نااميدي رو به رو مي كند و بعدشم ما تبديل به مخترعان كاغذي شده ايم يعني فقط تا ثبت اختراع پيش مي رويم و كار را رها مي كنيم چوم حمايتي نمي شود.
*به عنوان يك مخترع چه موقع از خودت راضي هستي؟
مريم: وقتي كه اختراع من وارد زندگي مردم شود و مردم از اختراع من استفاده كنند و راضي باشند در اين صورت من هم احساس رضايت مي كنم.
*ابداع و اختراع با هم يكي هستند يا فرق مي كنند؟
مريم: اختراع چيزيه كه تا به حال كسي نساخته اما ابداع يعني كامل كردن يا تغيير دادن كل يا قسمتي از يك چيزي كه قبلا اختراع شده!
*در حال حاضر كار خاصي يا اختراع تازه اي د دست داري؟
مريم: فعلا در حال تدارك براي نمايشگاه سي سال دستاوردهاي وزارت علوم در تهران هستم كه دارم اختراعات خودم و برادرم را آماده مي كنم.
*گفتي به برادرت مديوني و اون جمله ات چي بود؟ به چي افتخار مي كني؟
مريم: به اين پدر و مادر و زادگاهم! كه برايم محترم هستند.
*براي ما تعريف كن زادگاه تو چه جور جايي است؟ كجاي نقشه استان است؟ چه جور خوردني هايي دارد؟ چه جاهاي ديني دارد؟
مريم: از روستاي خودمان بگويم يا سرايان؟
از سرايان شروع كن و ما را به روستاي خودت ببر!
مريم: سرايان يكي از شهرهاي شمال استان خراسان جنوبي است توي جاده فردوس قرار دارد البته از مسير قاين بيرجند هم راه دارد كه بايد از سه راهي روم به طرف فردوس بياييد.
*تا بيرجند چند ساعت فاصله دارد؟
مريم: با اتبوس 2 ساعت و 20 دقيقه ولي با شخصي يك ساعت و نيم!
و در 12 كيلومتري شمال سرايان روستاي چرمه قرار دارد كه همه جور محصولات كشاورزي و باغي مثل انگور، سيب زرد و قرمز، انار، بادام و پسته و.. دارد.
*مردم روستاي چرمه چه ويژگي خاصي دارند منظورم اينه كه به چي معروفند؟
مريم: اتفاقا از هر كسي بپرسيد در كنار اسم چرمه يك چايي زوركي هم اضافه مي كنند يعني توي چرمه مردم آن قدر مهمان نواز هستند كه هر طور شده علاوه بر تعارفات معمول همه جا تعارفات زوركي هم دارند و دعوت مي كنم يك روز حتما به روستاي ما بياييد يا تنها يا با همكارانتان.
*چه جالب، چرمه يعني چايي زوركي ! خب ديگه:
مريم: در چرمه، مردم خيلي رفتارهاي محترمانه با هم دارند مثلا معروف است كه مي گويند مردم چرمه شما دعوا مي كنند.
*يعني كه حتي موقع دعوا كررن هم احترام همديگر را نگه مي دارند! خب بهتر است اصلا دعوا نكنند.
مريم: به ندرت اين اتفاق مي افتد زود هم حل مي شود البته چرمه يك روستاي باستاني و ييلاقي با زمستان هاي سرد و تابستان هاي خنك و زيبا.
*الان برف و باران توي چرمه چطور است؟
مريم: خدا رو شكر نسبت به سال گذشته بهتر است و اميدوارم مثل سال قبل نباشد.
*از واژه چرمه آدم ياد چرم و پوست و دباغي و اين جور چيزها مي افتد رابطه اي هست؟
مريم: توي فرهنگ لغت چرمه يعني اسب سفيد آمده و پدرم و ريش سفيدها مي گويند در زمان هاي قديم خان هاي چرمه اسب هاي سفيد سوار مي شده اند. شايد علت نامگذاري چرمه همين باشد.
*جاهاي ديدني چرمه را به ما معرفي كن به خصوص كه گفتي يك روستاي باستاني است؟
مريم: يك آسياب آبي قديمي داريم و خانه هاي قديمي با تزئينات سنگ و ستون هاي قطور داريم و كمي دورتر از روستا يك يخدان معروف است كه مي گويند همه سال يخ دارد.
*حالا چي توي چرمه باز هم اسب سفيد پيدا مي شود؟
مريم: نه اصلا اسبي نداريم.
*فرض كن من يك آدم ميلياردر هستم و تو هم مالك تمام روستاي چرمه مثل يكي از همان خان ها با اسب سفيد! فرض كن من آمده ام كه روستاي شما را بخرم تو به عنوان فروشنده چه قيمتي را براي فروش چرمه پيشنهاد مي كني؟
مريم: اصلا چرمه فروشي نيست!
*خب معاوضه هم مي كنم با ماشين هاي چند ميليون دلاري ام با هتل هاي چند ستاره ام.
مريم: نه اصلا، هيچ كدام براي من برابري با چرمه را نمي كند و مطمئن باشيد براي فروش قيمتي روي آن نمي گذارم كه هيچ كس نتواند آن را بخرد.
*خب چه جوري مي تونم تو را راضي به فروش چرمه كنم؟
مريم: هيچ جوري راضي نمي شوم چون اصولا آدم لجبازي هستم خيلي وقتا ممكن است در مورد اشتباه بودن يك چيز هم مطمئن باشم اما دست از لجبازي برنمي دارم.
*بزرگ ترين حس مريم حسيني چيست؟
مريم: اين كه هميشه با روحيه و شوخ طبع هستم و هيچ وقت ناراخت نمي شوم چون آدم سخت گيري نيستم و هميشه به دنبال يك زندگي خوب مي گردم.
*زندگي خوب يعني چه جوري؟
مريم: يعني بدون دغدغه و توام با راحتي و آرامش.
*به شانس هم اعتقادي داري؟
مريم: خيلي زياد!!! و خودم را آدم خوش شانسي مي دانم.
*اين صراحت و صداقت ستودني است ولي چرا خودت را خوش شانس مي بيني؟ با اين همه خوش شانسي چشم نخوري؟!
مريم: من آدم خوش شانسي هستم چون به همه چيز راضي هستم و اين هميشه راضي بودن است كه به من احساس خوش شانسي مي دهد براي همين است كه كمتر از چيزي ناراحت و دلخور مي شوم و خيلي وقت ها هم از طرف مردم چشم خورده ام ولي اين هم چاره دارد و چاره اش صدقه دادن است.
*توي روستاي شما كه حاضر نشدي به هيچ قيمتي بفروشيش روزنامه ما يعني خراسان جنوبي چقدر خواننده دارد؟
مريم: متاسفانه هيچ روزنامه اي به روستاي ما نمي آيد.
*يعني مردم چرمه هيچ علاقه اي به روزنامه خوندن ندارند؟
مريم: اتفاق همين چند وقت پيش يك پيرمرد روستايي يك برگ روزنامه را با همان دستاي پينه بسته اش بر عكس گرفته بود و دوست داشت بداند توي آن صفحه چي نوشته! منظورم اين است كه آن پيرمرد با همه دغدغه هايش و با وجود بي سوادي اش هنوز علاقه مند بود اطلاعات بگيرد چيزي كه ما جوان ها و تحصيل كرده ها با سوادها كمتر به فكرش هستيم.
*چرا اين طوري شد؟ يعني ما تحصيل كرده ها و باسوادها فكر مي كنيم همه چيزهايي را كه توي روزنامه ها مي نويسند را مي دانيم؟
مريم: نه دليلش اين يكي نيست ولي من يكي اگر كسي سفارش كند كتاب يا مطلبي را بخوانم حتما مي خوانم.
*يعني اگر من سفارش كنم كه روزنامه خراسان به خصوص صفحات جوان روزهاي يكشنبه و پنجشنبه را بخواني اين كار را مي كني؟
مريم: حتما تا حالايش هم چند شماره را خوانده ام اما اگر روزنامه شما به روستاي ما بيايد خيلي بهتر مي شود.
*خب من از طرف مريم حسيني از مسئولان محترم روزنامه خواهش مي كنم ترتيب يك اشتراك براي روستاي چرمه و مريم حسيني را بدهند.
*خب از پول داري كه كه چيزي عايدم نشد دوباره فرض كن من يكي از مسئولان مهم كشوري هستم و تو هم يك جوان و نماينده جوان هاي بخش سرايان كه از نزديك با مشكلات جوانان سرايان در ارتباطي، مهم ترين درخواست تو از من كه يك مقام مهم كشوري هستم چيه؟
مريم: چيزي كه در سرايان خيلي ناراحت كننده است اين كه روستاها و حتي شهر از نيروي جوان و فعال خالي شده و جوان ترها به شهرهاي بزرگ رفته اند چون توي سرايان كار زيادي نيست و اغلب جوان ها بيكارند و خشكسالي هاي پي در پي خيلي از كشاورزان حتي پول بيمه محصولشان را هم ندارند و آب كافي هم ندارند و درآمدها خيلي پايين است.
اگر مسئولان به فكر باشند و از همين پنبه و كلزايي كه مردم مي كارند استفاده كنند و كارخانه نساجي يا روغن كشي بسازند خيلي از آن هايي كه رفته اند برمي گردند و افراد زيادي مشغول به كار مي شوند و مسئولان را دعا مي كنند.
*توي مسيري كه داشتي مي آمدي دفتر روزنامه صحنه خاصي ديدي كه فكرت را مشغول كرده باشد؟
مريم: دو صحنه است كه هميشه توي ذهنم مي ماند يكي زحمت هايي و سختي هايي است كه پدر و مادرم براي من كشيده اند و دلم مي خواهد كه بدانم من قدردان زحمت هايشان هستم و صحنه ديگر مربوط به تصاويري است كه روايت فتح نشان مي دهد.
نوجوان هاي كم سن و سال اسلحه به دست مي گرفتند و به جنگ مي رفتند واقعا آدم متحير مي ماند.
*دوست داري براي اين گفتگو چه تيتري بزنيم؟
مريم: خودتان بهتر مي دانيد، من مصاحبه هاي قبلي شما را خوانده ام و دوست دارم مثل همان ها يك تيتر قشنگ و جذاب بنويسيد.
*مصاحبه هفته پيش ما با سمانه احساني را خوانده ايد؟
مريم: بله، همين امروز كه اين جا آمده ام خواندم و بايد بگويم واقعا اين دختر يك معجره است، آدرس خدا را خيلي خوب شناخته و به ما هم آدرس مي داد من برايش آرزوي سلامتي مي كنم!
*اگر خداي نكرده زبونم لال، يك روز مشكل سمانه احساني را پيدا كردي يعني كاملا قطع نخاع شدي چي؟
مريم: من براي خودم نگران نيستم و حتما تحمل مي كنم ولي نه به زيبايي و خوبي سمانه اما دوست دارم اگر هم در تقدير من اين موضوع قرار دارد به عمر پدر و مادرم نباشد چون نمي توانم غصه خودرن آن ها را ببينم و آن ها هم تحمل اين موضوع را ندارند.
*صحبت خاصي براي سمانه و افرادي كه مشكلي شبيه سمانه دارند داري؟
مريم: سمانه روي ويلچرش به چيزي رسيده كه ما با پاهاي سالممان حتي اگر هميشه بدويم نمي توانيم به دستش آوريم و به سمانه به خاطر اين روحيه تبريك مي گويم و برايش دعا مي كنم.
*صحبت خاص ديگري داري؟
مريم: نخير، صحبتي نيست گفتني ها را گفتم و از حوصله و وقتي كه به من داديد تشكر مي كنم.
صفحه شما خيلي مفيد است دست شما و همه همكارانتان درد نكند.
پنجشنبه 21 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 939]
-
گوناگون
پربازدیدترینها