واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: به بهانه شهادت سومين شهيد محراب دستغيب صد پاره شد ديگر نمىآيد
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: حضرت حجت الاسلام و المسلمين شهيد حاج سيد عبدالحسين دستغيب را كه معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوري اسلامي بود با جمعي از همراهانشان به شهادت رساندند ......
وصيت مي كنم فرزندان خود را به تقوي،در هر حال خدا را حاضر بدانند، دنيا را محل عبور و آخرت را محل قرار بدانند و اين ضعيف را از دعا فراموش نكنند
حضرت حجت الاسلام و المسلمين شهيد حاج سيد عبدالحسين دستغيب را كه معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوري اسلامي بود با جمعي از همراهانشان به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابر جنايتكار زمان ايفا كردند، به گمان آنكه به ملت رزمنده ايران آسيب رسانند و آنان را در راه اهداف به سستي بكشند. اين كوردلان نمي بينند كه در هر شهادتي و در هر جنايتي ملت متعهد به اسلام و كشور مصم تر و حاضرتر در صحنه مي شوند.
اين بيانات ، بخشي از پيام بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، امام خميني (ره) است كه در سال 1360 و بعد از شهادت حاج سيد عبدالحسين دستغيب صادر كردند.
ايشان در قسمت ديگري از اين پيام خطاب به دشمنان تصريح كردند: شما فرضا شهيد بهشتي را گناه كار بدانيد شهداي ديگر مثل شهيد مدني و شهيد دستغيب كه جز تربيت محرومان و هدايت مردم گناهي نداشته اند را با چه انگيزه شهيد مي كنيد شما در زعم خود اگر اينان را به جرم وفاداري به اسلام و طرفداري از محرومان و مظلومان مستحقق قتل مي دانيد، اطفال معصومي كه در گهواره جاي دارند و زبان باز نكرده اند چه گناهي دارند، جز آنكه اطفال مسلماني هستند كه مخالف سلطه امريكا به جان و مالشان هستند.
روز جمعه بيستم آذرماه 1360 ، روز نماز و عبادت، با دست جنايتكار امريكاييان، يك شخصيت ارزشمند كه مربي اي بسزا و عالمي عامل كه گناهش فقط تعهد به اسلام بود، از دست ملت ايران و اهالي محترم فارس گرفته شد و حوزه هاي علميه و اهالي ايران را به سوگ نشاند.
اين عالم عارف و الگوي تقوا و فضيلت در سال 1288 هجري شمسي در شيراز متولد شد.
در سالهاى كودكى، از بركت هوش سرشار و استعداد شكوفايى كه خداوند در ذاتش به وديعه نهاده بود، دروس مقدماتى را خواند و پس از اتمام دروس سطح، امامت جماعت مسجد باقرخان را عهده دار شد و پس از گذراندن سالها رنج و مشقت و فقر شديد مادّى، در سال 1314 پس از پرورش صحيح و خواندن ادبيات و سطوح به نجف اشرف كنار قبر اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام شهيد محراب مهاجرت و در آنجا از محضر ايات عظام استفاده كرد و با دريافت اجازات عديده اجتهاد و غيره به شيراز مراجعت ودر مسجد جامع (عتيق) به اقامه جماعت و تبليغ دين پرداخت.
شهيد دستغيب در خانهاى محقر و ساده كه بىشباهت به خانه اجداد طاهرينش نبود، زندگى را بسر مىبرد و از هر گونه تجمّلات و مظاهر فريبنده دنيا پرهيز مىنمود. ارادت به اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، تقوى، زهد، صبر، اخلاق حسنه، قدرت بيان و قلم از صفات بارز وى بشمار مىرفت. خوراكش كمتر از يك چهارم نان جوين بود كه آن را با مقدارى پياز، نمك و گاه مختصرى پنير مىخورد و از خوردن گوشت پرهيز مىنمود؛ چنانكه رياضتهاى شرعى مداوم، مجاهدات و ترك شهوات او را ضعيف و رنجور ساخته بود. شبها را باعبادت و تهجّد به صبح مىرسانيدو بسيار روزه مىگرفت. عشق به روضه حضرت اباعبداللَّه (عليه السلام) ريشه در جانش داشت و شبهاى عاشورا لباس سياه عزا به تن مىكرد. غالباً اول وقت به نماز مىايستاد و در آن هنگام گويى كه ديگر در اين دنيا نبود. اوقات ايشان يا به عبادت و تلاوت قرآن و ذكر مىگذشت و يا به نگارش و يا به كمك و همدردى با نيازمندان.
به مردم علاقه زيادى داشت و سر و كار ايشان با افراد طبقه 3 جامعه بود كه همواره به يارى و حلّ مشكلات آنها مىشتافت. معمولاً خاموش بود و با دقّت به سخنان افراد گوش مىداد و سخنان درست آنها را مىپذيرفت. با دشمنانش نيز رفتارى شايسته داشت و به هيچكس اجازه نمىداد كه از مخالفين ايشان بدگويى كند. حتّى گاهى با تعريف از مخالفين خود، آنها را به شگفت مىانداخت.
مبارزات سياسى اين شهيد بزرگوار از هنگامى شروع شد كه اساس دين را با روى كار آمدن رضاخان در خطر ديد. بنابراين در منابر و سخنرانيها مردم را از توطئه آگاه مىنمود؛ بويژه در مورد كشف حجاب كه از نخستين برنامههاى ضد اسلامى و زمينه ساز نشر منكرات مفاسد در سطح جامعه و در نهايت نفوذ و سلطه هرچه بيشتر اجانب و بيگانگان بر همه شئون ميهن اسلامى بود، به شدّت مخالفت مىكرد. هنگامى كه رضاخان بناى مخالفت با روحانيون را گذاشت، باز هم او در صف اوّل مبارزه قرار داشت. تفنگ بدستهاى رضاشاه مانع از منبر رفتن و سخنرانى وى مىشدند و به قول خود شهيد، كار اين مزاحمتها و اخلالگرىها به جايى رسيد كه او ناگريز بر روى زمين مىنشست و مردم را موعظه مىكرد. در جواب اعتراض مأمورين هم پاسخ مىداد: «مرا از منبر رفتن منع كردهاند، نه از سخن گفتن بر روى زمين».
حضرت آيت الله شهيد دستغيب رئيس حوزه علميه فارس و نمايندگي امام خميني را در آن آستان به عهده داشت.
كتاب قلب سليم در رشته اخلاق كه بسيار زيبا نوشته شده است، حقايقي از قرآن، معراج، ماه خدا، صديقه كبري، كتاب داستانهاي شگفت، هشتاد و دو پرسش، گناهان كبيره در دو جلد، سوره نجم، سيدالشهدا عليه السلام، معاد، صلوه الخاشعين، قلب قرآن، شرح حاشيه بررسايل شيخ مرتضي ( چاپ نشده) از جمله تاليفات شهيد دستغيب هستند.
با شروع نهضت روحانيت در سال 1341 مبارزه ايشان با رژيم شاه كه از زمان رضاخان ادامه داشت، علني وآشكار شيد و شب هاي جمعه پس از دعاي كميل سخنراني سياسي و تهييج كننده ايشان تا نيمه خرداد 42 در جمع انبوه شنوندگان نقش بزرگي در پيشبرد انقلاب داشت و نوار سخنراني هاي ايشان تا اقصي نقاط ايران منتشر مي شد. در خرداد 42 بازداشت و به تهران اعزام و پس از آزادي اززندان مدتي نيز تبعيد و در سال 43 نيز مجددا زنداني و تبعيد شدند و در سال 56 نيز مدتي زنداني و يا در منزل محاصره و تحت نظر بودند و با تمام اين فشارها حاضر به مذاكره و مصالحه با رژيم پهلوي نشدند و پرچم مبارزات مردم فارس را در اين مدت پانزده ساله بر دوش داشتند.
پس از پيروزي انقلاب به نمايندگي اول فارس در مجلس خبرگان انتخاب شده و همزمان به درخواست اهالي شيراز و فرمان امام خميني امامت جمعه را عهده دار شدند و مشغول خدمت به مردم مستضعف بودند كه در تاريخ بيستم آذرماه 1360 مطابق با 14 صفرالخير 1402 هنگامي كه راهي نماز جمعه بود به دست منافقين از خدا بي خبر به درجه رفيع شهادت نايل و به اجداد طاهرينش پيوست.
فرازي از وصيتنامه اين شهيد بزرگوار: وصيت مي كنم فرزندان خود را به تقوي، و سعي در اينكه واجبي از آنها فوت نشود، و مرتكب حرامي نشوند و در هر حال خدا را حاضر بدانند، دنيا را محل عبور و آخرت را محل قرار بدانند و اين ضعيف را از دعا فراموش نكنند.
چهارشنبه 20 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]