محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829384161
گزارشي از حضور «ابوالعينين شعيشع» در ايران
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: گزارشي از حضور «ابوالعينين شعيشع» در ايران
گروه گزارش: شعيشع در مراسم تجليل خود ميگويد: در ميان كشورها مرسوم است كه مردگان را تكريم ميكنند اما در ايران قبل از آنكه عزيزي را از دست بدهند وي را مورد تجليل و تقدير قرار ميدهند و اين اولين باري است كه در حالي كه در قيد حيات هستيم در جمهوري اسلامي ايران از ما تجليل ميشود.
آن زمان كه در ابتداي راه تلاوت قرآن كريم آيات نوراني وحي را به سبك مرحوم استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» زمزمه ميكردم، چهره نوراني پيرمردي كه با صداي ملكوتي خود در كنار مقام معظم رهبري در حال تلاوت بود و تلاوتش به طور مستقيم از تلويزيون پخش ميشد توجه من را به خود جلب كرد.
شايد در آن لحظات تحقق اين امر كه روزي با اين پير قرائت جهان اسلام همنشين شوم و ساعاتي از تجربه، صفا و اخلاق زيباي وي رهآوردي كسب كنم، حتي در رؤيا نيز برايم غير ممكن مينمود، اما دست تقدير به گونهاي ديگر رقم خورد و من توانستم دو بار با اين استاد روبهرو شوم.
اولين بار آن مربوط به زماني بود كه در افتتاحيه پانزدهمين دوره مسابقات بينالمللي قرآن كريم ايران در سال 77 در سالن كنفرانس سران اسلامي و در حضور اين استاد به تلاوت قرآن پرداختم و آياتي از سورههاي «فتح» و «علق» را تلاوت كردم.
آن زمان البته نميدانستم كه در حين تلاوت من آن هنگام كه آيه «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ ...» را با مقام «حجاز» تلاوت ميكردم استاد چه حركاتي را با دست خود در تأييد تلاوت من انجام ميدهد، حركاتي كه به تيتر همه بخشهاي خبري تلويزيون و روزنامهها بدل شد.
البته بعد از تلاوت با اينكه قصد داشتم به حضور استاد برسم و وي را از نزديك ببينم اين امر برايم محقق نشد و فقط توانستم اخبار حضور وي و مصاحبههايش را با شبكههاي تلويزيوني مشاهده كنم.
اما كار به اينجا ختم نشد، به طور دقيق 10 سال بعد از اين ماجرا در مردادماه سال 87 از طريق اخبار مطلع شدم كه استاد «ابوالعينين شعيشع» قرار است به عنوان مهمان ويژه در بيست و پنجمين دوره مسابقات بينالمللي قرآن كريم جمهوري اسلامي ايران حاضر شود.
البته اين اتفاق همزمان بود با زماني كه من در خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) به مناسبت سالروز تولد اين استاد مصاحبههايي با استادان و كارشناسان قرآني ترتيب داده بودم و اين مصاحبهها از طريق خبرگزاري ايكنا منتشر ميشد.
هر چه به روزهاي آغازين مسابقات بينالمللي قرآن نزديك ميشد اشتياق و شعف من نيز براي ديدن استاد شعيشع دوچندان بيشتر ميشد، اما گويا برخي مناسبات بين دو كشور مصر و ايران اجازه نداد اين استاد به ايران سفر كند و چنانكه شنيدم استاد شعيشع و همراهانش از فرودگاه مصر به منزل خود بازگردانده شدند.
اما دست تقدير بر اين بود كه اين استاد در آبانماه 87 به عنوان مهمان ويژه و اين بار در دومين دوره مسابقات بينالمللي قرآن كريم دانشجويان مسلمان حاضر شود و قرار شده بود از شخصيت قرآني وي نيز تجليل شود.
اين بار پرانرژيتر از قبل اخبار حضور وي در اين مسابقات را پيگيري ميكردم و حتي پيشنهاد دادم مصاحبههايي كه براي سالروز تولد وي با استادان قرآني كشور ترتيب داده بودم به صورت مجلهاي درآيد و در مراسم تقدير از اين استاد بين حاضران توزيع شود كه اين پيشنهاد با موافقت مسئولان خبرگزاري قرآني ايران روبرو شد.
البته من نيز به عنوان همراه اين استاد در مدت حضورش در ايران و در دومين دوره مسابقات بينالمللي قرآن دانشجويان مسلمان انتخاب شدم تا بتوانم در قالب گفتگوهايي ضمن بهرهگيري از تجربيات اين استاد در زمينه فن تلاوت قرآن كريم اين تجربهها را از طريق خبرگزاري ايكنا به ديگر علاقهمندان نيز منتقل كنم.
ورود استاد «شعيشع» و همراهان وي به ايران
بالاخره استاد «ابوالعينين شعيشع» به همراه «احمد احمد نعينع»، «فرجالله شاذلي» و «حلمي جمل» سه تن از ديگر قاريان مشهور مصر بامداد دوشنبه، 20 آبانماه وارد فرودگاه امام خميني(ره) شد و از آنجا راهي هتل استقلال تهران شد.
حدود ساعت 11 صبح روز 20 آبانماه عازم محل اقامت استاد شعيشع و همراهان او ميشوم، جلسه هماهنگي داوران دومين دوره مسابقات بينالمللي دانشجويان مسلمان در محل هتل استقلال در حال برگزاري است، استاد شعيشع نيز در اين جلسه حاضر است و با متانت خاصي به صحبتهاي حاضران گوش ميدهد و البته اگر سئوالي نيز درباره مسابقات برايش پيش بيايد ميپرسد.
بعد از اتمام جلسه به سراغ استاد ميروم و با زبان عربي با او احوالپرسي ميكنم، استاد نيز با چهرهاي متبسم از من ميپرسد پسرم خيلي خوب زبان عربي را بلدي، تو اهل ايراني؟ من نيز ميگويم آري، من از اهالي استان خوزستانم.
خاطرات «شعيشع» از سفر با «مصطفي اسماعيل» و «عبدالفتاح شعشاعي»
بعد از اتمام نهار بار ديگر با استاد همنشين ميشوم، شعيشع در حال صحبت گفتن از خاطرات خويش است، از سفر با «مصطفي اسماعيل» و «عبدالفتاح شعشاعي»، از قضيه وفات استاد مصطفي اسماعيل سخن ميراند و اينكه او در آن زمان كجا بوده و چه ميكرده و البته اشارهاي هم به نبود استعدادهاي گذشته مصر در زمينه قرائت قرآن كريم ميكند.
وي خطاب به نعينع و شاذلي و حلمي جمل ميگويد: ببينيد ما الان ديگر آن دورهاي كه امثال مصطفي اسماعيل و عبدالباسط را داشتيم، نداريم و الان اكثر قاريان جوان مصر توانايي اينكه بتوانند روزي مانند اين قاريان تلاوت كنند، ندارند.
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ»، اين آيه 9 سوره قصص است كه با صداي استاد شعيشع از تلفن همراه يكي از حاضران در محل حضور ما به گوش ميرسد، حلمي جمل با لبخندي معنادار به استاد شعيشع ميگويد، گوش كنيد استاد، اين صداي قرائت شما است و شعيشع نيز سر خود را به نشانه تأييد تكان ميدهد.
پس از لحظاتي استاد شعيشع رو به من ميكند و ميپرسد گفتي اهل خوزستان هستي درست است؟ و من نيز حرفش را تأييد ميكنم، وي سخنش را ادامه ميدهد و ميگويد با خوزستان آشنا هستم، آنجا دوستي دارم به اسم مهدي ( اشاره به «مهدي دغاغله» سرپرست گروه تواشيح ثقلين اهواز) كه گروه تواشيح دارد، من نيز حرف استاد را تأييد ميكنم و ميگويم آري، هم مهدي دغاغله و هم گروه تواشيح ثقلين را ميشناسم.
استاد شعيشع سخنانش را ادامه ميدهد و ميپرسد آيا قاري هم هستي؟ و من در جواب ميگويم بله استاد، در نوجواني از استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» تقليد ميكردم و اكنون نيز از سبك تلاوت استاد «مصطفي اسماعيل» بهره ميبرم، شعيشع نيز به نشانه تأييد سرش را تكان ميدهد و مرا تشويق ميكند كه قرائت قرآن را ادامه دهم.
صبح زود از خواب بر ميخيزم، همه قاريان و حافظان شركتكننده در مسابقات، همچنين تعدادي از داوران نيز در لابي هتل حضور دارند، استاد شعيشع نيز به همراه نعينع و حلمي جمل و شاذلي به جمع اضافه ميشوند، همه منتظر عزيمت به سالن همايشهاي برج ميلاد براي حضور در مراسم تجليل از شخصيت قرآني «ابوالعينين شعيشع»، قاري برجسته جهان اسلام هستند.
شعيشع با چهرهاي متبسم و با وقار و متانت در حال گفتوگو با نعينع است، عقربههاي ساعت 7:45 صبح را نشان ميدهد كه هتل را به مقصد محل برگزاري مراسم تجليل از استاد شعيشع ترك ميكنيم، هوا در عين اينكه ابري است اما مطبوع و دلپذير است.
از در ورودي سالنهمايشهاي برج ميلاد كه وارد ميشوي اولين چيزي كه نظرت را جلب ميكند ويژهنامههايي تحت عنوان «رايحه» است كه بهمناسبت بزرگداشت استاد شعيشع در خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا) تهيه شده است، عكس زيباي استاد شعيشع نيز بر روي جلد اين ويژهنامه خودنمايي ميكند.
شعيشع و همراهانش زودتر به محل رسيدهاند، نعينع كه يكي از ويژهنامههاي بزرگداشت استاد شعيشع را در دست دارد در حال خواندن بخشهايي از آن از جمله مصاحبه خود درباره اين قاري است، شعيشع نيز خيلي آرام به سخنان و توضيحات وي گوش ميدهد.
سالن همايشهاي برج ميلاد مملو از جمعيتي است كه براي حضور در مراسم تجليل از استاد شعيشع به اين سالن آمدهاند، در حالي كه يكي از ويژهنامههاي بزرگداشت استاد شعيشع را در دست دارم به طرف آنها ميروم، شعيشع با ديدن من ميگويد اينجا را نگاه كن اين عكس من است و اين مجلهاي كه براي من درست شده، كار بسيار زيبايي است، من نيز ميگويم اميدوارم توانسته باشيم آن چيزي كه در خور شأن شما است را تهيه كرده باشيم.
شاذلي و حلمي جمل نيز دست من را ميگيرند و ميگويند اگر زحمتي نيست براي ما نيز از اين ويژهنامهها بياور تا ببينيم، شعيشع ميگويد آيا اين ويژهنامه در بين همه حاضران در اين مراسم پخش ميشود و من نيز ميگويم استاد اين ويژهنامه نه تنها در اينجا پخش ميشود بلكه از طريق شبكه اينترنت در سرتاسر جهان قابل دسترسي است.
مجري برنامه، استاد ابوالعينين شعيشع را به جايگاه دعوت ميكند تا در كنار آيتالله «تسخيري» دبيركل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي قرار گيرد و مراسم تجليل از اين دو بزرگمرد عرصههاي قرآني رنگ ديگري به خود بگيرد.
مجري برنامه ميگويد اجازه بدهيد الان تلاوتي از استاد شعيشع را كه تاكنون در ايران پخش نشده گوش كنيم و آنگاه ببينيم كه آيا استاد ميداند كه اين تلاوت را در چه زماني و در كجا اجرا كرده است؟
صداي ملكوتي استاد شعيشع تمام فضاي سالن همايشهاي بينالمللي برج ميلاد را پر كرده است، تلاوتي از سوره نساء كه مربوط ميشود به سال 1948 يعني 50 سال قبل، شعيشع وقتي تلاوت خود را كه در زمان جواني اجرا كرده ميشنود با چهرهاي خندان ميگويد، اين صداي من است...
مجري برنامه از شعيشع ميپرسد كه آيا به ياد دارد كه اين تلاوت را در چه زماني و در كجا اجرا كرده است و استاد شعيشع نيز پاسخ ميدهد الان به طور دقيق يادم نميآيد ولي مطمئنم كساني كه تلاوت را پخش كردند از من هم بهتر ميدانند كه تلاوت را كجا اجرا كردهام و مجري نيز ميگويد درست است، اين تلاوت را شما در حضور استاد «حجاج السويسي» در سال 1948 در قاهره مصر اجرا كردهايد.
مجري برنامه از شعيشع ميخواهد تا چند دقيقهاي براي حاضران سخنراني كند، شعيشع نيز ميگويد من در واقع امروز بسيار خوشحالم كه در اين مراسم حضور دارم و حتي اشكهاي شوق نيز بر گونههايم جاري شد.
شعيشع ميافزايد: در ميان كشورها مرسوم است كه مردگان را تكريم ميكنند اما در ايران قبل از آنكه عزيزي را از دست بدهند وي را مورد تجليل و تقدير قرار ميدهند و اين اولين باري است كه در حالي كه در قيد حيات هستيم در جمهوري اسلامي ايران از ما تجليل ميشود.
كشورهاي اسلامي در كارهاي قرآني ايران را سمبل خود قرار دهند
شعيشع با شوق خاصي به صحبتهاي خود ادامه ميدهد: اين بسيار كار خوبي است كه تا وقتي فردي زنده است از وي تجليل شود و من از همه كشورهاي اسلامي ميخواهم كه اين كار ايران را سمبل خود قرار دهند.
شيخالقراء مصر در مراسم تجليل خود چنين ادامه ميدهد: من امروز گريه كردم به خاطر اين همه احساس و شعور و فهمي كه در جمهوري اسلامي ايران براي بزرگداشت و تكريم از بزرگان وجود دارد و از تمام كساني كه اين مراسم را اجرا كردند تشكر ميكنم.
شعيشع افزود: با اين كاري كه عزيزان امروز در اين سالن انجام دادند و اين مراسم را برپا كردند من پيشنهاد ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران بهنام جمهوري اسلامي قرآني ايران نامگذاري شود، زيرا اين نام به طور واقعي زيبنده آن است.
«اللهم لا تحرمني من خدمه كتابك حتي القاك»
شعيشع از انس خود با قرآن ميگويد و عنوان ميكند: در طول زندگي خودم و اين 80 سال كه با قرآن بودم دعاي دائمي كه شبانهروز در نمازهايم از خداوند ميخواهم اين است كه «اللهم لا تحرمني من خدمت كتابك حتي القاك»، خدايا من را از خدمت به كتابت محروم نكن تا وقتي كه تو را ملاقات كنم.
مجري برنامه از استاد شعيشع ميپرسد استاد اكنون در سن هشتاد سالگي چه آرزويي داريد؟ و ابوالعينين نيز پاسخ ميدهد: آرزو دارم كه روزي كشورهاي اسلامي دست در دست هم اشغالگران را از كشورهاي خود بيرون كنند، كشورهاي اسلامي قدرت و منابع فراواني دارند و از لحاظ نيروي انساني و مادي نيز در شرايط بسيار خوبي به سر ميبرند.
من هر روز پنج جزء از قرآن را تلاوت ميكنم
شعيشع درباره كارهاي روزانه خود نيز ميگويد: من در هر شبانه روز بعد از نماز صبح پنج جزء از قرآن كريم را تلاوت ميكنم و بالطبع علاوه بر كارهاي ديني به ساير امور شخصي و منزل نيز رسيدگي ميكنم.
در اين هنگام مجري برنامه از شعيشع ميخواهد تا به اشتياق عاشقان صدايش كه در مجلس حاضر هستند پايان بخشد و آياتي از قرآن را براي آنها تلاوت كند، استاد شعيشع در ابتدا عنوان ميكند كه دكتر من را از تلاوت قرآن منع كرده است اما با اصرار فراوان مجري برنامه به يكباره و در حالي كه در سني بيش از 80 سال قرار دارد با صدايي رسا شروع به تلاوت ميكند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ...»
به طور واقعي براي هيچكس باور كردني نبود كه استاد شعيشع در آن سن با آن صداي رسا و قوي و با تحريرهاي دوران جواني بتواند تلاوت كند، حتي همراهان استاد شعيشع نيز بهت زده هستند، استاد «حلمي جمل» مرتب از جاي خود بر ميخيزد و استاد را تشويق ميكند.
حركتهاي «احمد نعينع» و «فرج الله شاذلي» نيز دستكمي از حركتهاي حلمي جمل ندارد، آنها به شيوه رايج در مصر براي تشويق قراء قرآن در هنگام تلاوت، مبادرت به اين كار ميكنند و به طور واقعي نيز تلاوت بسيار زيباي شعيشع، اين پيرمرد 80 ساله عصر طلائي تلاوت مصر شايسته تقدير بود.
«شعيشع» شهروند افتخاري تهران شد
پس از پايان تلاوت شعيشع و در هنگام تجليل از اين استاد، «محمدباقر قاليباف» شهردار تهران عنوان «شهروند افتخاري تهران» را به همراه لوح تقدير و تنديس به اين استاد تقديم ميكند و بر اين اساس شعيشع يكي از شهروندان افتخاري تهران ميشود، شعيشع بسيار مسرور و شادمان است، همه دور تا دور او را گرفته و خواهان اين هستند كه لحظاتي را با اين استاد صحبت كنند يا با او عكس يادگاري بگيرند، اما حال مزاجي استاد اين اجازه را نميدهد.
با پايان يافتن مراسم تجليل و تقدير از استاد شعيشع همراه با اين استاد و استاد احمد نعينع به طرف هتل حركت ميكنيم، هوا هنوز هم مانند صبح با طراوت و مطبوع است، نعينع به شعيشع ميگويد فكر نميكردم با چنين پرده صوتي بخواهي شروع كني! به طور واقعي برايم مايه شگفتي بود.
شعيشع نيز در جواب نعينع عنوان ميكند نفسم مرا ياري نميكند، دو دقيقه پس از آغاز تلاوت حس كردم كه ديگر نميتوانم نفس بكشم، قرائت در اين سن تا حدودي برايم مشكل است، نعينع هم ميگويد ولي به نظر من شما هنوز هم توانايي اين را داريد كه به همان صلابت سابق به تلاوت آيات الهي بپردازيد.
شعيشع: ايرانيها هنردوست و اهل ذوقاند
شعيشع بسيار نكتهسنج و ريز بين است و هيچ چيزي از چشمش دور نميماند، وي به جلوههاي هنري و زيباييهاي شهر تهران بسيار علاقهمند است، در بين راه بارها شده بود كه با اشاره به نقش و نگارهاي به كار رفته در پلها و ديگر اماكن عمومي تهران به نعينع ميگفت: ببين ايرانيها چقدر هنردوست و اهل ذوق هستند، آنها نه فقط در تلاوت قرآن هنرمند هستند بلكه اين هنر در جاجاي فضاهاي شهري آنها نيز مشهود است.
بعد از خواندن نمازظهر قرار بر اين است كه شعيشع و همراهانش براي صرف نهار به رستوران رز هتل استقلال بروند، شعيشع از من نيز دعوت ميكند كه به همراه آنها بروم، از استاد شعيشع ميپرسم استاد نميدانم يادتان هست يا نه، من در زمان خردسالي در سال 1377 در افتتاحيه پانزدهمين دوره مسابقات بينالمللي در سالن اجلاس در حضور شما تلاوت قرآن كردم، سوره فتح و علق را خواندم و آنگاه كه آيه «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ...» را با مقام حجاز و «...وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ...» را با تركيب بيات و نهاوند خواندم شروع به تكان دادن دستتان كرده و از تلاوتم ابراز رضايت كرديد.
شعيشع لبخند زنان ميگويد: آري يادم هست، از گفتارت نيز ميتوان فهميد كه صداي قشنگي داري، آن زمان تو كودك بودي، آري يادم ميآيد، شعيشع اما به اين حرف قانع نميشود و ميخواهد كه برايش قرآن بخوانم و من نيز گفتم به روي چشم استاد در اولين فرصت براي شما تلاوت خواهم كرد.
در حين گفتوگو با شعيشع، نعينع نيز به جمع ما ميپيوندد، وي جملهاي به زبان فارسي ياد گرفته و با آن جمله با من شوخي ميكند، به من ميگويد «ببخشيد» و من نيز طبق عادت از آنجايي كه فكر ميكنم احتياج به چيزي دارد ميگويم «خواهش ميكنم بفرماييد» و نعينع نيز خندان به شعيشع ميگويد ببين، وقتي به يك ايراني ميگويي ببخشيد ميگويد خواهش ميكنم! نعينع اين كار را در آن روز چندين و چند بار تكرار ميكند و به شاذلي و حلمي جمل نيز ميگويد كه عكس العمل ايرانيان در برابر كلمه ببخشيد چيست!
شعيشع به سس سالاد بسيار علاقهمند است و بارها از من ميخواهد كه در غذايش سس بريزم، وي البته به ميگو و غذاهاي گوشتي نيز علاقهمند است، در حين نهار خوردم از وي ميپرسم استاد به نظر شما من كه خصوصيات صدايم كمتر از حالات بم برخوردار است و صدايي زير است اين قدرت را دارم كه از رفعت تقليد كنم؟
شعيشع در جواب سؤالم ميگويد: ببين پسرم، يك قاري خود بايد بداند كه صدايش چگونه است و به خصوصيات صدايي خود واقف باشد، البته به نظر من صداي تو با محمد رفعت مطابق است و تو ميتواني از او تقليد كني.
فرجالله شاذلي و نعينع در حال صحبت كردن از فاميلي استاد حلمي جمل (كه جمل است) هستند، (جمل در زبان عربي به معناي شتر است)، شاذلي ميگويد: البته از اين نوع فاميليها در مصر كم نداشتيم، به عنوان مثال استاد «حصان» (به تشديد صاد) نيز قبلاً «حصان» و بدون تشديد بود. (حصان بدون تشديد بر صاد در زبان عربي به معناي اسب است)
بعد از نهار قرار ميگذاريم كه ساعت 30/14 براي عزيمت به محل مسابقات در لابي هتل باشيم، شعيشع از من ميخواهد كه وي را تا اتقاش مشايعت كنم، آنگاه رو به نعينع و شاذلي و حلمي جمل ميكند و ميگويد من ميروم تا كمي استراحت كنم، اما شاذلي و حلمي جمل به شوخي به او ميگويند كه وقت براي استراحت نيست و بايد پيش ما بماني، شعيشع نيز به شوخي به آنها ميگويد من پيرمردي خستهام و شماها جواناني شاداب، پس چرا من را اذيت ميكنيد!
ساعت 30/14 را نشان ميدهد، نعينع و شاذلي و حلمي جمل در لابي حضور دارند اما هنوز از شعيشع خبري نيست، اما دقايقي بعد شعيشع را ميبينم كه در حال گفتوگو با يكي از مترجمان به طرف ما ميآيد، شعيشع به من ميگويد هوا بيرون سرد است، من نيز ميگويم آري و او نيز شالگردن خود را بر دهان و صورت خود ميپيچد تا هنگام خروج از هتل در معرض سرماخوردگي قرار نگيرد.
بعد از اتمام مرحله فينال دومين دوره مسابقات بينالمللي قرآن دانشجويان مسلمان شعيشع به من ميگويد كه خيلي خسته است و با توجه به اينكه قرار است بامداد روز بعد تهران را به مقصد قاهره ترك كند ترجيح ميدهد كه زودتر به محل اقامت خود برگردد و پس از استراحت كوتاهي خود را مهياي رفتن كند، من نيز اين امر را به مسئولان برگزاري مسابقات اطلاع ميدهم و همراه با شعيشع به سمت هتل به راه ميافتيم.
سوره «عصر» مديران همه بلاد را به انجام عمل صالح دعوت ميكند
در هنگام خروج از محل مسابقات تعدادي از بچههاي كانونهاي تخصصي قرآن كريم سازمان فعاليتهاي قرآني دانشجويان كشور از من ميخواهند تا نظر استاد شعيشع را درباره پيامهاي مديريتي سوره «عصر» جويا شوم، من نيز اين مطلب را به استاد ميگويم و اعضاي كانونهاي تخصصي قرآن كريم را نيز به او معرفي ميكنم، استاد البته در ابتدا عنوان ميكند كه خسته است اما از آنجا كه اصرار بچهها را ميبيند با عطوفت و نرمي خاصي ميگويد: در باره سؤالي كه درباره پيامهاي مديريتي سوره «عصر» پرسيديد بايد بگويم اين سوره همه مديران را در همه بلاد و كشورها دعوت به انجام امور خير و عمل صالح ميكند و اشاره دارد، شيطان بر انسانهاي ضعيف حاكم است و تنها انسانهايي كه ايمان قوي دارند و در حال تواصي به انجام حق و عمل صالح هستند، سعادتمندند.
شعيشع سخنش را اينگونه ادامه ميدهد: ايمان و عمل صالح در موفقيت مديران مهم است، درباره درك مفهوم تواصي نيز بايد بگويم كه من هميشه در نمازهاي روزانه خود با ذكر دعاي «اللهم لاتحرمني من خدمة كتابك حتي القاك»، از خدا ميخواهم مرا تا آخرين نفس از خدمت به قرآن محروم نكند.
در بين راه محل مسابقات تا هتل تلاوت سوره «قصص» استاد شعيشع را كه در زمان جواني اجرا كرده پخش ميكنم و استاد نيز با تكان دادن سر به ياد دوران جواني خود ميافتد، از شعيشع ميپرسم استاد اين مقامي كه در انتهاي تلاوت سوره شمس قبل از آنكه به مقام بيات وارد شويد خوانديد چه بود، استاد نيز ميگويد فكر كنم در يكي از گوشههاي بيات اجرا كردهام.
لحظه وداع
لحظات آخر بودن با استاد شعيشع را حس ميكنم، امروز آخرين روزي بود كه در كنار استاد بودم و نميدانم آيا باز هم در آيندهاي نزديك ميتوانم او را ببينم يا نه؟ و به طور واقعي چه افتخار بزرگي است بودن در كنار بزرگان قرائت جهان اسلام.
شعيشع از من ميخواهد كه همراه او در اتاق بمانم و در جمع كردن وسايلاش او را ياري كنم، او مرا با لفظ پسرم صدا ميكند و من نيز تمام وسايل او را در چمدان بزرگي كه به همراه خود آورده قرار ميدهم، شعيشع چند بار به من تأكيد ميكند كه مجلههايي كه براي بزرگداشتاش در ايران چاپ شده را حتماً در چمدان بگذارم و فراموش نكنم، لحظه خداحافظي فرا رسيده است، استاد شعيشع را در آغوش ميگيرم و براي وي آرزوي موفقيت و سلامتي ميكنم و با گفتن شب بخير از اتاقش خارج ميشوم در حالي كه عقربههاي ساعت يك بامداد را نشانه گرفتهاند.
گزارش از: سيد جاسم موسوي
چهارشنبه 20 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 192]
-
گوناگون
پربازدیدترینها