واضح آرشیو وب فارسی:ایران ویج: کودکان خود را تشویق کنید اما باج ندهید
بدون شک بی توجهی والدین در تربیت فرزندان، از عوامل مهم بزهکاری آنها در دوره جوانی است.
نقش تربیتی والدین در تربیت کودکان را تا سن شش سالگی، بویژه در پسران بسیار مهم می دانند. در واقع تقلید پسران در کودکی و نوجوانی از پدر خود بیشتر از مادر است.
جالب اینکه دخترانی که ارتباط مناسب با پـدرانشان دارند، در هنگام ازدواج تمایل بیشتری به همسرانی با خصوصیات پدر خود دارند.
از سوی دیگر پسران از پدران خود مرد بودن و پدر بودن را می آموزند. اگر پدر به فرزند، خانواده و همسر خود بی توجه باشد، در این صورت الگوی صحیحی از سوی پدر انجام نمی شود و پسران از نظر شخصیتی دچار مشکلات بسیاری می شوند. در واقع مسئولیت پدری، مسئولیت بسیار سنگینی است که با آگاهی، خلاقیت، فداکاری و اخلاق همراه است.
الاندا کرستی محقق دانشگاه الاباما در این باره معتقد است که تصوری که فرزندان در کودکی از پدرشان دارند، فردی مقتدر و شجاع است به گونه ای که شغل، موقعیت پدر، پایگاه اقتصادی، نظریات و تحصیلات پدر در زندگی فرزندان نقش بسزایی ایفا می کند. اگر پدری دچار مشکلات اخلاقی شود، بر شخصیت کودک تاثیر می گذارد و کودک با سر افکندگی به زندگی ادامه می دهد.
به همین دلیل والدینی که بین عمل و گفتارشان تفاوت است و پدرانی که فرصت کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند، الگوی مناسبی برای آینده فرزندان نیستند. با این همه فرزندان در مسیر رشد از افراد بسیاری تاثیر می گیرند که در این میان نقش پدر بسیار پررنگ تر و با اهمیت تر است.
نحوه زندگی والدین و به کارگیری وسائل برای ارتباط با کودکان تاثیر مستقیمی روی رفتار کودک در جوانی دارد. آنها با رفتار و حرکات خود به کودک جهت می دهند و موجب رشد و یا سقوط شخصیت فرزند خود می شوند.
والدین در خانواده دارای جایگاه ویژه ای هستند. بار عاطفی ه و رهبری و مدیریت خانه برعهده پدر و مادر است.
همواره فرزندان پدر را نماد اقتدار و تکیه گاه خانواده می بینند، تحقیقات روی خانواده هایی که دارای پدر با مشکلات روانی هستند، نشان می دهد کودکان این خانواده ها همواره احساس تحقیر می کنند. چرا که اقتدار پدر را از بین رفته می بینند و همیشه پدر را از دوستان و اطرافیان خود پنهان می کنند.
بسیاری از مشکلات خانوادگی و ارتباطات اجتماعی خانواده مربوط به جایگاه پدر است. مطالعات نشان می دهد فرزندان در خانواده نسبت به شغل، رفتار و ارتباطات اجتماعی پدر بسیار حساس هستند، این در حالی است که این حساسیت نسبت به مادران تحصیل کرده و دارای پایگاه اجتماعی بالا، بسیار کمتر است.
تاثیر حضور پدر در خانواده و تشویق های او در خانه سبب می شود که فرزندان در فعالیت هایشان بسیار جدی تر عمل کنند. یک پدر در جایگاه پدر بودن برای تربیت فرزندش باید روان شناسی مربوط نوجوانی و جوانی را به خوبی بداند و خود را به الگوهای جوانان نزدیک کند.
در واقع والدین باید باتوجه به وضعیت اجتماعی امروز، آموزش های غیرمستقیمی که از سوی رسانه ها به فرزندان داده می شود، سعی کنند دیدگاه های قدیمی را برای تربیت فرزندان خود به کار نبرند.
والدین مخصوصاً پدرها باید شناخت مناسبی از ویژگی های دوران جوانی و نوجوانی فرزندان خود داشته باشند و خود را به وضعیت رفتاری آنان نزدیک کنند.
خانواده ها باید مسافرت و تفریحات خانوادگی را هر چند وقت یک بار در برنامه زندگی خود داشته باشند؛ مسافرت به خانواده ها فرصت گفت وگو و تعامل بیشتر را می دهد و به ویژه برای پدران زمینه ای را ایجاد می کند که فارغ از مشغله کاری خود در محیطی صمیمی با فرزندان خود تعامل داشته باشند.
تحقیقات نشان می دهد هنگامی که حضور پدر در خانواده به دلیل فشار کاری یا هر وضعیت دیگر کمتر باشد، ویژگی شخصیتی و اخلاقی فرزندان نیز دچار تنزل می شود.
این مسئله به این دلیل است که پدر به عنوان واسطه بین دنیای بیرون و خانواده، نقش اصلی در شکل گیری ارزش های اخلاقی و وجدانیات فرزند دارد.
تاثیر حضور مادر در یک سال و نیم ابتدای زندگی کودک بسیار مهم است و محبت مادر برای یک سال و نیم ابتدای زندگی کودک بسیار ضروری است و احساس اعتماد به نفس کودک نیز به دلیل همین محبت مادر شکل می گیرد.
پسران در سنین نوجوانی، نیاز بیشتری به پدر دارند و پدران نیز باید برنامه ریزی لازم را برای حضور بیشتر در منزل داشته باشند.
گاهی مادر بیش از حد به فرزندش محبت می کند که منجر به تربیت فرزندان زیاده خواه و بی مسئولیت می شود. بعضی وقت ها هم مادر از همان ابتدا به کودک بی توجهی می کند. این امر هم سبب می شود تا کودکان عزت نفس کافی نداشته باشند. در واقع اگر پدر خود را ملزم به رعایت اصول اخلاقی بداند، کودک الگوپذیری بسیار خوبی از پدر می کند، اما گاهی وقت ها پدر رفتارهای مناسبی از خود نشان نمی دهد، در نتیجه فرزندان هم بدون توجه به اصول اخلاقی پرورش پیدا می کنند. بی توجهی به نوجوانان و مشغله زیاد والدین موجب می شود کودکان بدون توجه به ارزش های اجتماعی و اخلاقی و غیرمتعهد بزرگ شوند. هرچقدر والدین در تربیت فرزندان خود هماهنگ و همگام باشند، آنها در جوانی از تعادل روحی شخصیتی بیشتر برخوردار می شوند. والدین باید نسبت به شرایط روحی روانی فرزندان خود توجه داشته باشند. والدین نباید از قدرت خود برای کنترل جوانشان استفاده کند. شخصیت پدر، تحصیلات، دیدگاه وی، شغل، نگرش و سطح درآمد پدر متغیرهایی است که کودک در آینده از آنها تاثیر می پذیرد. براساس تحقیقات پدران بیکار نسبت به پدران شاغل بیشتر رفتارهای خشن از خود نشان داده اند که تاثیر این موضوع در رفتار کودکان در جوانی و نوجوانی مشخص شده است.
اگر والدین نسبت به روحیه فرزندان خودآگاه باشند، توانمندی نوجوان خود را بشناسند، او شرایط رشد مناسبی را طی خواهد کرد و رفتارهای پرخطر او در سال های آینده نیز کاهش پیدا می کند. والدین با توجه به توانایی هایشان خود در خانواده، برای هدایت اعضا تلاش می کنند تا آرامش و آسایش در خانه و خانواده فراهم شود. تشویق به مرقع و تنبیه ابزارهایی است که خانواده ها برای تربیت فرزندانشان به کار می گیرند. خانواده ها هر کدام راهکارهای ویژه ای برای تنبیه و تشویق کودکان دارند. برخی از پدران تنها راه تربیت کودکانشان را تنبیه بدنی می دانند؛ اما باید در نظر داشت که به جای تنبیه و اعمال خشونت فیزیکی راه های بهتری هم می توان پیدا کرد. تنبیه بدنی عوارض متعددی در رفتار و روحیه کودک دارد.
تحقیقات نشان می دهد کودکانی که تنبیه بدنی می شوند بیشتر از سایر جوانان مضطرب و پرخاشگر هستند. برای تربیت کودکان نباید از تنبیه بدنی استفاده کرد زیرا موجب اختلالات رفتاری آنها در بزرگسالی می شود. کارشناسان اثرات تنبیه بدنی را بسیار تاثیرگذار در روح و شخصیت فرزندان می دانند.
پدر و مادرها وقتی از مسئله ای ناراحت و در حالی که بسیار خشمگین هستند نباید کودک را تنبیه کنند. زیرا در هنگام عصبانیت قدرت تصمیم گیری مناسبی ندارند. تنبیه بدنی کم اثرترین و بدترین نوع تنبیه است. تنبیه بدنی مسئولیت را از دوش کودک برمی دارد. هنگامی که می خواهید کودکی را تنبیه کنید رفتار و عمل زشتش را نکوهش کنید نه صفت او را.
اگر کودکی فعالیت مهمی انجام داد بهتر است او را تشویق کنیم چرا که کودک تلاش می کند تا آن کار را دوباره تکرار کند. تشویق کودک موجب رغبت و دلگرمی و نشاط و تحرکش می شود و او را به جدیت وادار می کند. باید توجه داشت که تشویق به سن و درک و نوع عمل او بستگی دارد. ما باید با توجه به سن و سطح درک فرزندمان و اوضاع و شرایط خاص زندگی و ارزش و اهمیت کار او، نوع تشویق و میزان آن را انتخاب کنیم. تشویق برخلاف تنبیه که از عوامل بازدارنده است، عاملی ترغیب کننده است که به انسان نیرو می دهد. شخصی که تشویق می شود از کار و زحمت خود احساس رضایت می کند و همین رضایت خاطر است که جلو خستگی و بی میلی او را می گیرد.
تحسین جوانان موجب می شود که اعتماد به نفس در آنها افزایش یابد و استعدادهای نهفته اش شکوفا شوند و قوای درونی اش به فعالیت برسند. تشویق، شخصیت جوان را احیا می کند، او را از یاس و بدبینی نجات می دهد و به زندگی دلگرم می کند و گاهی یک تحسین ساده، مسیر زندگی فرد را دگرگون می سازد.
هنگامی که فرزندمان را تشویق می کنیم فرصتی فراهم می شود تا او به توانایی، ظرفیت و ارزشمندی های خود پی ببرد و در نتیجه تصویر مثبت و ارزنده ای از خود در ذهنش ایجاد شود که دوره جوانی شکل دهنده حرمت نفس او خواهد بود.
تشویق بدون علت در کودکی به مرور ممکن است به صورت رشوه درآید و اعمال کودک به پاداش وابسته شود و پرتوقع و طلبکار پرورش یابد و در همه جا انتظار پاداش عملی یا معنوی داشته باشد، از همه کس طلبکار شود ولی خودش احساس مسئولیت نکند. او حتی در برابر انجام وظایف قانونی یا اجتماعی خود نیز توقع پاداش خواهد داشت. انجام بیش از حد، این مسئله، جوان را به غرور و خودبینی مبتلا می کند و در درازمدت مانع پیشرفت او می شود.
۶ آبان ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران ویج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]