تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آن‏اند و كوشش در عمل به آن است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815159574




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقد و پژوهش، حلقه گم شده تئاتر ايران


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: "نقد و پژوهش"، حلقه گم شده تئاتر ايران
از: "مجيد امرايي" - به اعتقاد كارشناسان نبود فضاي نقد نويسي منصفانه و كم توجهي به حوزه هاي تحقيقي و پژوهشي از جمله معضلات حوزه تئاتر كشور است كه در طول تاريخ ، همواره اين عرصه فرهنگي را با چالش رو به رو كرده است.


كارشناسان از جمله مهمترين معضلات عرصه تئاتر كشور را نبود فضاي نقد نويسي منصفانه و كم توجهي به فعاليت هاي پژوهشي و تحقيقي در اين عرصه مي دانند.
به اعتقاد كارشناسان پرداختن به " نقد " و" پژوهش" دو محور اساسي و مهم درعرصه فعاليت هاي تئاتري كشور است كه براي پيشرفت دراين حوزه همواره بايد به عنوان محوري ترين فعاليت ها درنظر قرار گيرند.
كارشناسان معتقدند در عرصه تئاتر توجه به حوزه هاي تحقيقي و پژوهشي و ايجاد فضاي انتقادي ازجمله ملزومات مهم فرهنگ پويا و زنده تئاتري است كه متاسفانه در كشور ما در طول سال هاي گذشته همواره مورد بي مهري قرار گرفته است .
به باور صاحب نظران يكي از مهمترين معضلات حوزه تئاتر كشور كه همواره ما را در رسيدن به تئاتري با رنگ و بوي ايراني و ملي درعرصه جهاني ناتوان معرفي كرده است، كم توجهي به موضوعات تحقيقي و پژوهشي و نبود فضاي مناسب براي نگارش نقد هاي منصفانه وعلمي است.
به اعتقاد آنها ضعف پژوهش در اين حوزه به اندازه اي است كه ظرف يكصد سال گذشته كمترتحقيق علمي و قابل اعتنا و معتبري در عرصه داخلي نگاشته شده است كه درآن ، به معرفي تكنيك هاي خاص تئاتر ايراني ، آسيب شناسي مسائل اين حوزه، شناخت نقاط ضعف و قوت و بطور كلي، مسائل حوزه نمايشي كشور را در قالب تحقيقي مورد ارزيابي قرار داده باشند.
به اعتقاد كارشناسان آنچه كه ظرف يكصد سال گذشته تئاتر ايران را دچار بحران كرده است نگاه وارداتي به هنر نمايش و كم توجهي نويسندگان و پژوهشگران به ريشه هاي فرهنگي و آييني و مذهبي هنر تئاتر در فرهنگ هزاران ساله ايران زمين است.
دراين بين فضاي انتقادي ونقد نويسي هم در حوزه هاي اجرايي تئاتر وعرصه نگارشي همواره هنر نمايش را به عنوان هنري سهل الوصول غير ايراني و وارداتي معرفي كرده است وكمتر به دنبال ريشه هاي ايراني آن بوده اند.
اين مشكل از آنجا ناشي شده است كه به دليل عدم آگاهي از مشخصه هاي نمايشي، تكنيكي و محتوايي تئاتر نوع ايراني همواره آثار را با معيارهاي اروپايي سنجيده اند و در اين رهگذر چه استعداد هايي كه به دليل ناآگاهي به بيراهه رفته اند و چه خلاقيت هاي تئاتري كه به خاموشي گراييده اند.
آنچه كه ظرف يكصد سال گذشته جامعه نقد نويس تئاتر را به سرمنزل مقصود نرسانده است عدم آگاهي از ظرفيت هاي پژوهشي، تحقيقي و نمايشي ، تكنيكي و محتوايي تئاتر نوع ايراني است.
نبود معيار مناسب و متناسب با تكنيك و محتواي آثار ايراني و بي توجهي به معيار هاي ارزيابي تئاتر نوع ايراني از ديگر معضلات حوزه نقد تئاتري دركشور است .
هر چند دراين رهگذر نپرداختن به امور پژوهشي و تحقيقي هم مزيد برعلت است اما سنجش هنرهاي نمايشي داخلي با معيارهاي اروپايي ظرف اين سال ها بسياري ازاستعداد هاي جوان را به بيراهه كشانده و رنگ بوي خلاقيت و نوآوري را از هنر نمايشي كشور ربوده است .
به طوري كه درعرصه نمايش نامه نويسي، نويسندگان هم بيشتر به تقليد از تئاتر نوع اروپايي چشم و گوش بسته اقدام به كپي برداري آثار اروپايي كرده اند.
اين در حالي است كه هرگز پژوهشگران ما هم به دنبال ثبت و ضبط مشخصه هاي تكنيكي و محتوايي نمايش هاي ايراني كه در نوع خود كم نظير و منحصر به فرد هستند نبوده اند و درهردو عرصه نقد و پژوهش به دنباله روي فرهنگ اروپايي گرايش داشته ايم .
اما هنر تئاتردر يكصد سال گذشته به دليل تلقي وارداتي وغير خودي درطول عمرخود در فضاي فرهنگي ايران هرگز نتوانسته است آنگونه كه شايسته است رشد نمايد و به عنوان هنري محوري پذيرفته شود و بيشتر وجهه تزييني و سرگرمي داشته است تا رويكرد هاي اصلاحي ، روشنگري و فلسفي، فرهنگي، اجتماعي و هنري و اين تظلمي تاريخي است كه اهل تئاتر برخود پذيرفته اند كه در سايه سار آن تئاتر كشور را به هنري خاص و ويژه طبقه مرفه تعريف كرده اند.
اين ظلمي آشكار به هنر انسان محور و تئاتر است كه به دليل كم توجهي به حوزه هاي پژوهشي و انتقادي، تئاترما را به "شير بي يال و دم و اشكمي" تبديل كرده كه نه ايراني است و نه اروپايي .
در اين رهگذر و با گذشت سال ها اين هنر وارداتي، لوكس و تزييني در منظر عوام چندان جايگاهي براي خود باز نكرده است و در طول عمر صد ساله خود همواره هنر خواص محسوب شده است و اين اشتباهي تاريخي در حق هنر نمايش ايران زمين است .
دراين بين نمايشنامه نويسان و كارگردانان تئاترهم كمتر به دنبال خلق اثري با رنگ وبوي ايراني و برخاسته از فرهنگ وهنر خود بوده اند، هر چند گهگاه جرقه هايي زده شده است اما به دليل عدم استمرار و پشتيباني، هرگز ماندگار نشده است و خيلي زود به خاموشي گراييده اند.
به جرات مي توان گفت تا كنون به تعداد انگشتان دست هم پژوهش هاي علمي كه به آسيب شناسي ساختاري تئاتر ملي پرداخته باشد نگاشته نشده است و نمايشنامه هاي خوش ساخت و قابل رجوع با موضوعات فرهنگ ايراني و ملي بسيار اندك اند.
مسائلي همچون دلايل ركود مقطعي تئاتر در ايران، تئاتر و ارتباط آن با هويت ايراني ، تئاتر بومي و جايگاه آيين هاي نمايشي در اين عرصه ، ضعف درحوزه نگارشي نمايشنامه ، تئاتر اجتماعي و مسائل اين عرصه، مسائل و مشكلات مديريتي ، تئاتر دولتي و تئاتر خصوصي، تكنيك هاي خاص تئاتر ايراني ، تئاتر ملي و راه هاي رسيدن به هنري با رنگ و بوي ايراني و تئاتر شهرستان و ريشه هاي آن درخرده فرهنگ هاي هر منطقه و چگونگي اداره تئاتر كشور و اقتصاد تئاتر از جمله مسائلي است كه هرگز بطور جدي از سوي هيچ پژوهشگري به آن پرداخته نشده است.
هر چند در اين عرصه هرگز نبايد نام افرادي چون داود فتحعلي بيگي، عباس جوانمرد ، اسماعيل خلج ، اردشيرصالحپور ، محمود عزيزي ، بابك احمدي ، حميد امجد ، ناصر آقايي ، سهيلا قزل اياق ،نغمه ثميني ، قطب الدين صادقي و ... را از ياد برد چرا كه اگر تلاش هاي دلسوزانه آنها و گروهي پيش از آنان در دهه هاي 40 و‎30خورشيدي نمي بود اكنون تئاتر ما روزگاري به مراتب بغرنج تر از اين داشت .
كارشناسان، ضعف در شناخت تكنيك هاي خاص تئاتر ايراني هم درحوزه نگارش و هم درعرصه اجرا را از جمله مهمترين معضلات حوزه نمايشي كشورمي دانند كه ظرف سال هاي گذشته كمتر پژوهشگري به سمت آن حركت كرده است .
به اعتقاد آنان، عدم ثبت و ضبط تكنيك هاي اجرايي نمايش هاي ايراني چون تعزيه و تخت حوضي كه نمايش هايي ايراني و كامل در تكنيك و محتوا هستند در نپرداختن به قالب هاي تعريف شده و مكتوب اين گونه نمايش ها يكي ازمهمترين مسائلي است كه همواره ما را در رسيدن به تعريفي مستقل و جهاني از تئاتر ايراني ناتوان معرفي كرده است.
* پيامدهاي دوري از پژوهش و نقد علمي
كارشناسان معتقدند تكنيك هاي نمايشي كه بنا بر ساختارهاي اجرايي ونگارشي درتئاتر ايراني در گذشته تاريخي هنر نمايش اين مرز و بوم وجود داشته اند امروزه ديگر به فراموشي سپرده شده اند و در مقابل، به دليل تفكرات شبه روشنفكري و خودباختگي فرهنگي برخي دست اندركاران اين عرصه، در مقاطعي از تاريخ بيشتر به سمت تئاترهاي غربي حركت كرده اند.
به عقيده كارشناسان پرداختن به نقد درعرصه هاي هنري باعث پويايي و تحول در اين عرصه مي شود اما متاسفانه به دليل كم توجهي ودوري از تفكرات دموكراتيك، نقد تئاتري ما هم درگير چرخه تكرار و روزمرگي شده است .
آنها معتقدند در حوزه نقد نمايشي به دليل عدم آموزش ها مناسب و نگاه هاي غير منصفانه و در مواردي نابخردانه به عرصه تئاتر باعث شده است تا نقد هاي نمايشي ما هم حالتي احساساتي وغير منصفانه به خود گيرد و نقد ها چندان كمكي به اصلاح حوزه تئاتري كشور نكرده است ، بطوري كه اين نقد ها بيشتر حالت توصيف آنچه كه اجرا شده است را در قالبي گزارشي با خود داشته است و نگارندگان دردايره اي بسته پيشينيان خود را سرلوحه قرار داده و در دايره اي محدود اين چرخه تكراري همواره ادامه داشته است.
درعرصه نقد نگارشي هم كه به جرات مي توان گفت هيچ اثر تاليفي وجود ندارد وكمتر پژوهشگري به نقد اثري مكتوب مبادرت كرده است.
دوري ازمطالعه و نبود آگاهي علمي درعرصه نقد نويسي (هم اجرايي وهم نگارشي) ضعف درحوزه آموزشي، عدم ارتباط با اتفاقات و رويداد هاي شيوه هاي مدرن اجرايي روز تئاتر جهان و دوري از منطق نوشتاري باعث شده است تا عرصه نقد نويسي تئاتر كشورهمچون حوزه پژوهش هاي تئاتري وضعيت چندان مناسبي نداشته باشد.
هرچند درحوزه نمايش نامه نويسي وشخصيت پردازي تئاتري يك اثر نمايشي خود مي تواند اثري پژوهشي تلقي شود اما ضعف درعرصه نمايش نامه نويسي معاصر را به ضعف درحوزه پژوهشي ارتباط داده اند واين بي انصافي است و نگاهي علمي تلقي نمي شود زيرا نمايشنامه به عنوان گونه اي ادبي داراي ساختاري مستقل درنگارش است و نيازمند اطلاعات جامعي است كه " درام نويس" بايد برآنها احاطه كامل داشته باشد.
اطلاعاتي چون جامعه شناسي ،روانشناسي ، سياسي و فرهنگي درهر مقطع زماني خاص و تاريخي از جمله ملزومات فعاليت درحوزه نمايش نامه نويسي است كه نويسندگان كمتر به اين سمت رفته اند .
صاحب نظران تاكيد مي كنند كه كم توجهي و دوري از مقولات تحقيقي و پژوهشي موجب شده است تا تكنيك هاي خاص تئاتر ايراني در گذر زمان يا به فراموشي سپرده شوند و يا هرگز درقالب تئوري هاي تئاتر ايراني ثبت و ضبط نشوند.
اين در حالي است كه برخي از تكنيك هايي كه امروزه در قالب هايي غير ايراني و از زبان تئوريسن هاي خارجي با عناويني خاص در اختيار ما قرار گرفته است، همچون تكنيك تئاتر روايي و تكنيك فاصله گذاري در نمايش هاي اروپايي، در اصل با الهام از هنر نمايش شرقي و ايراني خلق شده اند .
اين گونه تكنيك هاي اجرايي از گذشته دور تاكنون بخش لاينفك نمايش هاي اصيل ايراني بوده و به عنوان مشخصه هاي تئاتر ايراني در بطن اجراهاي اصيل ديده شده است اما امروز به نام ديگران در دنياي نمايش به ثبت رسيده و ترويج مي شوند واين غفلتي بزرگ درعرصه تاريخي هنر نمايشي اين مرز و بوم است .
كارشناسان معتقدند تئاتر ايران در صورت مداومت و تحقيقي يودن هرگز از نظر محتوايي و پرداخت داستاني دچار ضعف نيست بلكه معضل مهم اين شاخه هنري، عدم توجه به تكنيك هاي خاص تئاتر ايراني و بي توجهي به موضوعات پژوهشي ونگارشي است.
به اعتقاد آنها، تكنيك هاي منحصر به فردي كه در برخي نمايش هاي ايراني چون تعزيه و نمايش هاي سنتي سياه بازي و تخت حوضي و خرده نمايش هايي چون نقالي ،پهلواني و پرده خواني وجود دارد مختص تئاتر اين مرز و بوم و هنر ملي ايران است كه اكنون كمتر تحصيل كرده اي آنها را به عنوان تكنيك هاي تئاتر ايراني مي شناسد .
به باور كارشناسان، به دليل اين كم توجهي ها و مصرف گرايي در توليدات هنري اين تكنيك ها هرگز بطور مكتوب و در قالب تئوري هاي نمايشي از سوي صاحب نظران داخلي ثبت و ضبط نشده اند و اين معضلي است كه نيازمند كالبد شكافي كارشناسانه است .
روايتگري نمايشي، بازي خاطره ، نقل گويي نمايشي ، داستان گويي آوازي ، نگاه نمادين به ابزار صحنه ، نقالي، حماسه سرايي و رجز خواني از جمله مشخصه هاي اجرايي است كه هر كدام به تنهايي مي توانند به عنوان ويژگي تئاترهاي ايراني محسوب شود.
نمايش هاي سنتي و آييني چون سياه بازي ،حاجي فيروز، تخت حوضي، پرده خواني ، پهلوان بازي، تعزيه و شبيه خواني ازجمله نمايش هايي است كه مختص فرهنگ ايراني و اسلامي ما هستند اما تاكنون ظرفيت هاي تكنيكي آنها به درستي شناخته نشده است .
صاحب نظران عقيده دارند به دليل اين كم توجهي در طول تاريخ، تئاتر ايران در مجامع علمي و جهاني هويت ايراني اسلامي خود را به درستي معرفي نكرده و همواره دست خوش دگرگوني و تغييرات شده است.
داستان هاي كهن، اساطير متنوع، حماسه ها ، روايات، و مثل هاي رنگارنگي كه در فرهنگ هاي مختلف جاي جاي اين سرزمين وجود دارد، رشادت ها و سلحشوري هاي مردمان ظلم ستيز ايران بزرگ در يكصد سال گذشته ، انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و جنگ هشت ساله و مقاومت ملت ايران درمقابل دشمن متجاور همه وهمه موضوعاتي است كه اهل تئاتر كمتر به سمت نگاه علمي و پژوهشي به آنها نگريسته اند و همچون خود تئاتر كه به عنوان هنري وارداتي تلقي مي شود منتظر طرح ها و تحقيقات پژوهشي مولفين خارج از مرزها به اين رويداد هاي مهم فرهنگي و اجتماعي هستيم.
به اعتقاد كارشناسان اين موضوعات مطرح شده مويد قدرت بالاي محتوايي فرهنگ نمايشي اين مرز و بوم است كه هنوز هم قدرت آن را دارد كه فرهنگ تئاتري ايراني را سرآمد فرهنگ جهاني معرفي كند.
اما اين كه چرا هنر نمايشي دراين سرزمين با گذشت ساليان متمادي هنوز در رسيدن به گونه اي ايراني و ملي ناتوان مانده و تلقي وارداتي بودن تئاتر را سرلوحه فعاليت هاي خود ساخته است ، مساله اي است كه شايد نيازمند آسيب شناسي و تحقيقات بسيار در زمينه هاي مختلف فرهنگي، هنري ، تاريخي ، اجتماعي و سياسي است .
* درد بزرگ هنر نمايش در ايران
با اين نگاه، به روشني پيداست كه نخستين هسته هاي نمايشي در درون همين مراسم آييني، رقص ها و خرده نمايش هاي قومي و محلي شكل گرفته است.
با اين وجود، در ايران به عنوان كشوري كه تمدني كهن و تاريخي چند هزار ساله با رسوم و سنت هاي گوناگون دارد، متاسفانه به دليل گسست هاي فرهنگي از احوالات هنر نمايش آن در دوران پيش از اسلام آگاهي چنداني در دست نيست.
امروزه هم كمتر سازمان يا گروهي به سمت كشف شواهد تاريخي نمايشي در گذشته اين مرز و بوم در قالبي تحقيقي و پژوهشي حركت مي كند و اين خود دردي بزرگ در حوزه نمايشي كشور و شايد در عرصه فرهنگ و هنر اين سرزمين باشد.
* تئاتر مقاومت و دفاع مقدس موضوعي معاصر، ملموس و باور پذير
دراين رهگذر پرداختن به تئاتر مقاومت و دفاع مقدس و موضوعات ملموس و باور پذير اين حماسه بزرگ و معاصر به عنوان بخشي از تئاتر اجتماعي ما اگر به دليل كم توجهي همچون موضوعات تاريخي و حماسي پيشين به فراموشي سپرده شود ظلمي مضاعف به تئاتر قهرمان پرور ما است .
مقاومت هشت ساله ملت ايران در مقابل دشمن متجاور و داستان رشادت ها و سلحشوري هاي مردماني از جنس بلور و فولاد در بطن خود موضوعات دراماتيك و باور پذيري را نهفته دارد كه نيازمند كالبد شكافي هنرمندانه و تكنيكي اهل تئاتر است.
رشادت ها و از خود گذشتگي هاي جوانان، زنان و مرداني كه خصلت سلحشوري خود را از گذشتگان به ارث برده اند و مقاومت و دفاع از كيانشان را در اعماق وجود خود و اعتقادات ديني و مذهبي شان نهفته دارند .
داستان مقاومت مرزنشينان ،مادران وپدراني كه از دنيا دل كندند و فرزندان خود را فداي ميهن خويش ساختند شايد در كمتر فرهنگ و تمدني به اين زيبايي وقدرت دراماتيك در تاريخ نقش بسته باشد و حال زمان آن فرا رسيده است تا اهل هنر خصوصا هنر تئاتر با موشكافي به بررسي و بيان اين حماسه در قالب تئاتري بپردازند.
* نمايش، هنري به قدمت تاريخ
اما علت هر چه باشد، واقعيت آن است كه هنر نمايش در هر كشوري از جمله قديمي ترين هنرها است. بشر اوليه از همان ابتداي خلقت و حضور در مجموعه هاي انساني به جهت خصلت ذاتي تقليدگري از طبيعت و محيط پيرامون خود، تلاش كرده است تا با استفاده از حركات نمايشي ،رقص ها و آيين ها و مناسك مخصوص براي جلب نظر خدايان و احاطه بر طبيعت و ارتباط با همنوع تلاش كند و در نتيجه چنين روندي، اقدام به توليد بازي ها، آيين ها وحركات نمايشي كرده است.
گاه اين بازي هاي نمايشي به صورت جمعي اتفاق افتاده و گاه بصورت انفرادي در جهت جلب نظر جنس مخالف يا تسلط بر طبيعت و تنازع بقا و در برخي موارد هم براي سرگرمي، تفريح ، تفنن و تفرج رخ مي نموده است .
بنا به شواهد تاريخي، آغاز هنر نمايش در هر سرزمين را بايد در آداب، رسوم ،آيين ها و مناسك ديني و مذهبي آن سرزمين و اقوام ساكن در آن جستجو كرد كه اين آثار توام با حركت در قالب هاي ديداري و شنيداري با الهام از رفتارها، منش ، تعارضات و كشمكش ها و تعاملات قومي، بومي و منطقه اي هر محل شكل اجرايي به خود گرفته و در فعاليت هاي انساني با تعاريف مشخص و قالب هاي تعريف شده در طول زمان به جوامع بشري معرفي شده اند.
به گواه تاريخ، انسان بدوي براي تسلط بر طبيعت و غلبه بر محيط پيرامون خود ارتباط با خدايان و كنترل نيروهاي سركش طبيعي به كمك ابزاري كه عمدتا از پوست ،چوب و گل ساخته مي شدند شروع به خلق شخصيت هاي جادويي و نمايشي كرد تا بدين طريق مفاهيم مد نظر خود را به ديگران منتقل كند .
انسان اوليه با اين تصور كه با خلق اين شخصيت ها و اجراي مراسم و سحر و جادو مي تواند بر مشكلات طبيعي و حيوانات وحشي، جانوران و گياهان و به طور كلي، بر خشم و قهر طبيعت مسلط شود اقدام به خلق مراسمي آييني و نمايشي مي كرد كه برخي از اين آيين ها با گذشت زمان سير تكاملي در پيش گرفته و در قالب هايي چون نمايش هاي غم انگيز و شادي آور تعريفي خاص به خود گرفتند.
انسان اوليه مي پنداشت با اين مراسم نمايشي مي تواند طبيعت را در خدمت خود بگيرد. از آنجا كه انسان بدوي در بيان افكار و عواطف خود ناتوان بود حركت و اعمال نمايشي را به خدمت مي گرفت تا از طريق حركات موزون به تقليد از طبيعت پرداخته و از طريق آن بر حيوانات وحشي غلبه كند. او در عين حال در قالبي متفكرانه از هنر نمايش براي درك لذت و سهيم كردن ديگران و انتقال آن به همنوعان بهره مي برد و حتي آن را شيوه اي مناسب براي جلب رضايت خدايان و توجه همنوعان خويش مي دانست.
زمان آن رسيده است تا باا ديدي روشنفكرانه ومتفكرانه به بازشناسي ريشه هاي تاريخي هنر نمايشي خود بپردازيم وتئاتر را به عنوان هنري بومي ملي وميهني وابزاري اصلاحي واموزنده در بطن جامعه خود مورد استفاده قرار دهيم .
حال چگونه ممكن است فرهنگ ايراني كه از بدو تاريخ، الهي بوده و آيين ها و مناسك ديني و مذهبي به وفور در آن ديده مي شود آيين هاي نمايشي خود را از ياد برده باشد؟ اين سوالي است كه اهل فرهنگ و هنر خصوصا اهل تئاتر بايد به آن پاسخ گويند .
 يکشنبه 17 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن