واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: مشكلات پزشكی برای سیما یكی پس از دیگری میآیند، اما کامران نمیتواند به صحبتهای او گوش دهد. آیا این زندگی را میشود نگه داشت؟ مشكلات پزشكی برای سیما یكی پس از دیگری میآیند، اما کامران نمیتواند به صحبتهای او گوش دهد. آیا این زندگی را میشود نگه داشت؟ صحبتهای زن"من تعجب میكنم كه او به هیچ وجه از من مواظبت نمیكند." "من تنها هستم" این جمله را سیما 41 ساله با آه كشیدن گفت. زنی با ژاكت جین و بسیار جذاب. من ماهها است كه افسرده ام ، هرگاه كه برای صحبت با کامران تلاش میكنم او از آن محل بیرون میرود. اخیرا من احساس میكنم كه او كاملا از من دوری میكند. و یا به صورت ساختگی یا واقعا وانمود میكند كه خسته شده است.. به محض این كه من شروع به صحبت میكنم کامران چشمهایش را از از من بر میگرداند و من نمیتوانم درباره بعضی چیزها صحبت كنم، یا بعضی مسائل را برای او فاش كنم و مجبورم حرف نزنم. من از این حال او برای نسبت به خودم خشمگین میشوم و جیغ میزنم. من یك مشكل عادی دار كه هر كس میتواند داشته باشد،و من احساس میكنم كه او با خون سردی بر خود میكند. ما 15 سال است كه ازدواج كردیم و این حیرت انگیز است كه او به من توجه نمیكند. شما میدانید من از چه چیزی میترسم؟ من بیشتر از مادرم میترسم چون او به ندرت حرف میزند، و فقط برای درد مفاصلش یا انتقاد و یا تعریف دااستانهای قدیمی دهان خود را با میكند و حرف می زند. من همیشه احساس میكنم كه مقصرم ما خانواده ای نسبتا خوب داریم، در ظاهر ما موفق، متعهد، بچههای زیبا با یك سبك زندگی خاص هستیم. اما در داخل كاملا متفاوت هستیم پدر من استاد دانشگاه بود مادرم خانه داراست . من همیشه فكر میكردم كه نمیتوانم یك انسان خوب باشم به همین دلیل من همیشه فكر میكنم كه گناه كارم. من 2 خواهر و برادر خیلی بزرگ تر از خودم دارم كه گویی من بچههای آنها هستم. من آدم برون گرایی بودم و در حال حاضر هم هستم. من در سیاست اجتماعی و مدیریت مهارت زیادی دارم، به همین به من یك كار دولتی پیشنهاد شد. بعد از 5 سال من کامران را زمانی كه در یك پروژه برای یك كنگره كار میكردیم ملاقات كردم. کامران از مجموعه ی آدمهایی كه دیده بودم متفاوت بود. او خوب به نظر میآمد ساكت و خجالتی بود. ما مدت دو سال را برای قبل از ازدواج برای شناخت همدیگر انتخاب كردیم و بعد از ازدواج از محل خود به تهران نقل مكان كردیم. کامران اهل همین جاست. کامران در یك شركت به عنوان تحلیل گر سیستم انرژی شروع به كار كرد و من هم شروع به مشاوره ی روابط عمومی و نویسندگی كردم. مشكلات ازدواج ما از 2 سال قبل شروع شد و به سرعت افزایش یافت. برای من 2 حادثه ناگوار اتفاق افتاد و پس از آن بند آمدن قاعدگی من بود كه زود شروع شده بود. من به دكتر متخصص زنان مراجعه كردم و او با قرار دادن هرمون درمان من را شروع كرد. هنگامی كه من هنوز تحت نظر و آزمایش بودم درد مفاصلها ران پا و دستهایم شروع شد. من به یك جراح ارتوپد مراجعه كردم، او نسخههایی را تجویز كرد اما این تجویز او باعث شد تا تنگی نفس به بیماریهای من اضافه شد. من میدانم كه تحمل من و این وضعیت برای او سخت است به این دلیل من آدم افسرده ای هستم. من معتقدم كه ما زندگی زناشویی خوبی داریم. ما همدیگر را دوست داریم. با این كه من درد زیادی دارم، نمیخواهم از او دوری كنم اما او از من دوری میكند، من از هر راهی وارد میشوم او دوری میكند. صحبتهای مرد همسر ناسازگار "سیما آدمی با لیاقتی است " این جمله را کامران 35 ساله، قد بلند، دراز و باریك گفت. او به آرامی صحبت میكند و كلمات را با دفت انتخاب میكند. من از او خیلی حمایت نكردم. بعد از 2 سال شكایتهای او را یكی پس از دیگری شنیدم، دیگر صبر خود را از دست دادم. او یك آدم افسرده است و من بیشتر از این نمیتوانم از او مواظبت كنم. سیما برای هر دردی با دكتر صحبت میكند، من فكر میكنم این مسخره است. دردهای كم ، چیزهایی هستند كه بخواهیم با دكتر آن را مطرح كنیم. او همیشه باید 25 شیشه دارو تجویز شده در كشوی كنارش داشته باشد. ما از یك خانواده بزرگ هستیم كه 6 فرزند دارد كه شامل 2 جفت دوقلو است. پدر من دكتر شهر بود، اما نه پدرم و نه مادرم خیلی مریض نشدند. اگر شما بیمار باشید بدنتان ضعیف میشود. اگر من عسل خود را كه هر روز میخورم قطع كنم والدینم هرگز به من تذكر نمیداند. ما یاد گرفتیم در بیرون سفت و محكم باشیم. پدر من آدم بسیار خوبی بود و هر اتفاق بدی را به چشم خوب به آن نگاه میكرد. از سوی دگر من پسر بزرگ بودم و محبوب پدر ، و من این موضوع را میدانستم. من عاشق او بودم او كاملا بر عكس پدر سیما بود. البته ما هرگز عینا این كلمه را به زبان نیاوردیم، اما این را میدانستیم. پدر او هرگز در بیرون به كسی ناسزا نمیگفت اما در خانه به مادر او مرتبا فحش میداد و فریاد میزد. زمانی كه سیما را دیدم انرژی اش تمام بدنم را فرا گرفت. او خیلی خندان بود. من نمیتوانستم باور كنم كه او مرا به خود علاقه مند كرده است. او خوب، غیر متداول و تا حدی آماتور بود. در سالهای كم اول زندگی هردوی ما خوشحال بودیم اما زمانی كه مشكلات پزشكی او شروع شد، او دوست داشت برای هر درد كوچك به دكتر مراجعه كند. یك شب زمانی كه از سر كار برگشتم او فورا شروع كرد به تعریفی طولانی درباره نفس تنگی اش كرد و این كه دكتر به او گفته كه بیماری او غیر قابل تشخیص است. حالا به من بگویید كه غیر قابل تشخیص بودن بیماری مشكل بزرگی است؟ من میدانم كه او به مقدار زیادی به دلسوزی و هم دردی نیاز دارد. این موضوع برای من بسیار دردناك است چون 15 سال پیش هم مادر من در اثر نفس تنگی فوت كرد. پدرم هم یك سال قبل از او مرد. و هیچ كدام ما خبر نداشتیم كه وضعیت مادرم وخیم است چون راجع به آن به كسی چیزی نمیگفت. اما سیما بیماریش را برای شاگردان من هم تعریف كرده. من نمیتوانم گفتههای خود خواهانه ی او را تحمل كنم. من هم به تنهایی او هستم، اما من درباره ی هیچ چیز صحبت نمیكنم. او مشكلات زیادی دارد، من نمیخواهم این مشكلات به من هم برسد. آخر هفته برای ما واقعا سخت است. ما نمیتوانیم یك تصمیم بگیریم، من میخواهم كه بیرون برویم اما او همه دقایق آن را میخواهد پر كند. ما به سختی با هم صحبت میكنیم. اما در شنبه و یكشنبهها مرتبا برای هم استدلال میآوریم. من سیما را دوست دارم اما من از این نا سازگاری كه او شروع كرده متعجبم. نظر مشاور روشهای جدید برای ارتباط سیما نسبت به مشكلات پزشكی سر سخت است، او احساس درد میكند، نا امید و بی حامی است. این جمله را مشاور گفت. او تلاش میكند كه شوهرش را متقاعد كند تا در سختیها با او باشد. به هر حال به زودی موانع و مشكلات سیما و کامران به وسیله ی شیوههای ارتباط و تلاش آنها حل خواهد شد. مشكلات سلامتی سیما همیشه سر منشا همه ی اختلافات است. هر دوی آنها باید یاد بگیرند كه با مشكلات دردناك كنار بیایند. و وانمود كند كه همه چیز خوب است. سیما و کامران راهها ی متفاوتی برای كنار آمدن دارند. سیما همیشه به طور پیوسته و سطحی صحبت میكند، اما شوهرش در هنگام صحبت كردن بارها مكث میكند. و برای ارتباط بهتر در كلمات جستجو میكند. او به جای حل كردن مشكل سیما بیشتر او را خشمگین میكند. سیما سكوت کامران را نمیپذیرد. در حقیقت حمایت یا دوری كردن از یك شخص ممكن است نا خود آگاه باشد. کامران برای حمایت و امید دادن به سیما عقب نشینی كرده و برای بهتر شدن احساسات او تلاش نمیكند. کامران به خوبی میداند تنها راه حمایت صحبت كردن به صورت شفاهی است. نتیجه ای كه ما در یك ازدواج انتظار داریم، گفتگو و حمایت از یك دیگر است. سیما باید یاد بگیرد كه چگونه از شوهرش سؤال بپرسد كه او ، هم بشنود و هم پاسخ دهد. اما کامران مرتبا ساكت بود. یك زوج باید یاد بگیرند تا در نحوه ی ارتباط، صحیح میكند. یك تكنیكی وجود دارد كه نفر اول درباره یك چیز میگوید چه احساسی دارد و نفر دوم پس از گوش كردن اطلاعاتی را جزء به جزء به آن اضافه میكند، زمانی كه شروع به مكالمه با همسر خود میكنید به جای استفاده از عباراتی مثل "من میخواهم"، "من دوست دارم كه بخواهم"، بهتر است از عبارتی مثل "من علاقه مندم..." استفاده كنیدو به جای "من متنفرم" از عبارت "من احساس میكنم كه..." استفاده كنید. برای مثال اگر سیما میگفت كه "سقف چكه میكند، من نگرانم كه شاید ما به یك سقف جدید احتیاج داشته باشیم" کامران یاد گرفته بود كه بگوید " من اول به آن نگاه میكنم بعد میبینیم كه چه راه حلی دارد." به جای این كه با او مخالفت كند یا با خنده بگوید "فقط یك تكه كوچك چكه میكند." تكنیكهای دیگری وجود دارد كه آنها در ارتباط با یك دیگر یاد گرفتند این بود كه الگویشان در بیشتر "بله و..." باشد به جای این كه از "بله، اما..." استفاده كنند. هروقت شما بر حسب عادت از كلمه ی اما استفاده كنید، در طرف مقابل یك نگرانی ایجاد میشود. کامران همچنین در آخر هفته از یك تكنیك استفاده میكند ، وقتی سیما میگوید برای آخر هفته یك دعوت شام را قبول كرده ، کامران میگوید : نقشههای تو برای آخر هفته جالب است اما به شرطی كه ما زمان اضافی داشته باشیم. او هیچ وقت این در خواست را به صورت روك رد نكرد. او میتوانست بگوید كه من در این باره فكر میكنم. چیزی كه سیما را عصبی میكند. حدود یك سال بعد دكتر سیما متوجه شد كه او به یک عمل جراحی نیاز دارد. سیما و کامران بعد از یك سال و نیم مشاوره ی خود را تمام كردند. و آنها یاد گرفتند كه مشاجره باید به اندازه باشد. تهیه و تدوین:گروه سبک زندگی - نعیمه عارفی زاده /lifestyle اختصاصی مطالب پیشنهادی: سوال و جوابهای روابط همسران درون ذهن یک شوهر! آزمون تازه عروس و دامادها من از خیانت همسرم مطلع هستم، چکار باید بکنم؟ از بیکاری شوهرم خسته شده ام! آيا شما به مشاوره زناشویی احتياج داريد؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 750]