تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837945595
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
كيهان
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان «براى امروز» به قلم حسام الدين برومند آورده است:
درهم تنيدگى و قرين گشتن «روز دانشجو» با استكبارستيزي، عدالت خواهى و استقلال طلبى و همچنين نقش آفرينى دانشگاه و جنبش دانشجويى در 55 سال گذشته از دوران مبارزه با طاغوت و امپرياليزم تا ايستادگي و پايدارى بر سر اصول و آرمان ها در تمامى سال هاى پس از انقلاب اسلامي، نشان از اهميت فوق العاده اين روز و البته مسئوليت بزرگ و سترگ امروز دانشجويان و دانشگاهيان دارد. دانشجو و دانشگاه در دهه هاى گذشته بنابر اقتضائات زمانى و با شناخت و آگاهى از وضعيت موجود كشور رسالت اصلى خود را به درستى تشخيص داده و به سلامت از گذرگاه هاى پرپيچ وخم عبور كرده اند.
در دورانى كه حكومت فاسد و وابسته پهلوي، فضايى را تحميل كرده بود كه دانشگاه نه تنها در علم و دانش بلكه در فرهنگ و انديشه مقلد و مريد غرب باشد؛ رسالت دانشجو و دانشگاه چيزى جز نبرد و مبارزه در راه استقلال و آزادى خواهى نبود. در دهه چهل و پنجاه نيز كه نهضت بزرگ مردمى به رهبرى امام خميني(ره) براى براندازى طاغوت شكل گرفته بود، دانشگاه رسالت خود را در همراهى با نهضت و آنهم با تاثيرگذارى برجسته به انجام رساند.
با پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى بار ديگر دانشجو و دانشگاه چه در مقابله با فتنه گروهك ها و چه در ميدان جنگ و مبارزه در دوران دفاع مقدس، نقش آفرينى بى بديل خود را به اثبات رساند و از عهده رسالت خطير و حساس خود سربلند بيرون آمد. اما درباره رسالت امروز دانشگاهيان و خطرات احتمالى پيش رو گفتنى هايى هست كه ذكر برخى از آنها لازم و ضرورى به نظر مى رسد: 1-امروز به بركت انقلاب اسلامى و دم مسيحايى امام راحل(ره) در بيدارى ملت و شعله كشيدن اعتماد به نفس ملي، جهت گيرى دانشگاه و مراكز علمى كشور به سوى خودباوري، ابتكار و جهاد علمى است؛ از همين روى رسالت اصلى دانشگاه علاوه بر حفظ و نگهدارى اين جهت گيري، حركت در دالان توليد علم و به حركت در آوردن جنبش نرم افزارى است.
برطرف نكردن موانع توليد علم و در جا زدن در اقتباس و ترجمه، خطر بزرگى است كه جامعه را با ركود علمى مواجه مى سازد و طبعاً حاصلى جز مصرف كنندگى به بار نخواهد داشت. پشت پا زدن به مصرف كنندگى و حركت در مسير توليد علم نيازمند شناسايى نقاط ضعف و آسيب هايى است كه در پيكره دانشگاه وجود دارد و بدون تعارف و محافظه كارى بايد از سر راه برداشته شود در اين ميان نقش نخبگان علمى و فكرى كشور و متصديان عرصه انديشه و فرهنگ و مسئولان ارشد سياسى نقشى تعيين كننده و حياتى است.
از سويى ديگر؛ مقدمات و شرايط اوليه براى «توليد علم» و شكل گيرى جنبش نرم افزارى بايد به دور از تصميماتى كه در بورو كراسى و سازمان ادارى كشور معمولا دچار مرور زمان مى شود؛ به صورتى ويژه در دستور كار نهادهاى ذى ربط قرار گيرد تا با بسترسازى مناسب اميدوار به ارتقاى كميت و كيفيت در توليد علم و نظريه و نهضت نرم افزارى بود. تا زمانى كه «توليد علم» و «جنبش نرم افزاري» در جامعه عينيت نيابد نمى توان انتظار داشت دانشگاه تأثيرگذارى خاصى در حوزه هاى مختلف از صنعت، اقتصاد و كشاورزى گرفته تا حوزه هاى فكري، فلسفى و فرهنگ داشته باشد.
از آفت دانشگاه تبديل شدن آن به مركزى صرفاً براى اخذ مدارك علمى است و در اين صورت به عنوان مثال ديگر نيروى متخصصى از دانشگاه به صنعت تزريق نمى شود. در حوزه فكر و انديشه و علوم انسانى هم تا موقعى كه دانشگاه فراتر از علم اندوزى به اجتهاد و توليد فكر همت نگمارد با سير قهقرايى و توقف در تكرار و ترجمه روبرو خواهد شد. 2- كمتر از سه ماه ديگر دهه چهارم انقلاب- كه از سوى رهبر معظم انقلاب دهه پيشرفت و عدالت نام گرفته است- آغاز مى شود. در اين دهه نيز همچون دهه هاى گذشته دانشجو و دانشگاه نقش آفرينى خواهد كرد، اما آنچه كه رسالت دانشگاه را در اين برهه حساس برجسته تر و پررنگ تر از گذشته مى نمايد توجه دقيق و عميق به مقوله پيشرفت و عدالت توأمان است.
دانشگاه بايد در تدوين، طراحى و مهندسى مدل پيشرفت در كشور مبتنى بر نگرش و انديشه اسلامي- ايرانى پيشقراول باشد و آمادگى به چالش كشيدن الگوهاى غربى كه نسبت به الگوى اسلامى - ايرانى فاقد مرحجات ارزشى و منطقى است را داشته باشد. همچنين در اين پيشگامى در مسير پيشرفت كشور، دانشگاه بايد همزمان منادى «عدالت» در جامعه نيز باشد. ورود به ميدان عدالتخواهى و مبارزه با فساد با توجه به روحيه آزادگى و انقلابى دانشجويان مورد انتظار و خواست رهبر انقلاب است.
همچنانكه «آقا» مى فرمايند مطالبه عدالت بايد گفتمان غالب در محيط هاى دانشجويى باشد و از هر مسئولى عدالت را بخواهند. 3- در عين حالى كه دانشگاه و محيط هاى دانشجويى از پتانسيل بالايى در توليد علم برخوردارند و به تبع آن اين ظرفيت رادارند كه پيشگام در تحقق پيشرفت و عدالت در دهه چهارم انقلاب باشند و در اين ميانه جنبش دانشجويى هم با خصايصى چون «آرمانگرايي»، «صداقت»، «شور جواني» ، «عدالت طلبي» و... مى تواند بر شتاب اين حركت بيفزايد؛ اما آنچه نبايد مورد غفلت يا تغافل قرار بگيرد سوء استفاده برخى از افراد و جريان هاى به كمين نشسته و عناصر و مجموعه هاى خود باخته و غربگرايى است كه خود را به جنبش دانشجويى متصل مى كنند و هدفى جز انحراف اين جنبش از مسير اصلى و رسالت واقعى دانشگاه ندارند.
فلسفه اصلى روز دانشجو- مقابله با آمريكا و اعتراض به حضور نيكسون در تهران در 16 آذر 32- حكايت از روح استكبار ستيزى دارد، حال چطور جريان ها و عناصرى در قامت و غالب روشنفكرى و ژست آگاهى و دانايى در بدنه جنبش دانشجويى رخنه مى كنند و از گفتمان ها و شعارهايى دم مى زنند كه برخلاف حركت 16 آذر 32 به مسيرى جز گرايش به غرب و تسليم در برابر زورگويى هاى آمريكا و همپيمانانش منتهى نمى شود؟ بى شك گمارده هاى داخلى دشمنان نظام درصددند ماهيت روز دانشجو را در راستاى اربابان خود مصادره به مطلوب كنند و با سياسى كارى و شلتاق و پرداختن به حواشى و موضوعات بى ارزش فضاى دانشگاه را سياست زده و سرد و نااميد كنند تا از سويى مانع رسالت دانشگاهيان در توليد علم و جنبش نرم افزارى بشوند و از سوى ديگر؛ ماهيت و چهره اصلى جنبش هاى دانشجويى - كه همانا استكبارستيزى و طرد خودباختگى است- را وارونه جلوه دهند.
البته لازم است كه دانشگاه در كنار اصالت دادن به علم آموزي، تلاش در توليد علم و جلوگيرى از فضاى هياهو و موج سوارى جريان هاى معاند با نظام، در عين حال سياسى باشد؛ چرا كه به بيان رهبر معظم انقلاب: «معناى سياسى شدن دانشگاه ها در اين است كه در محيط هاى دانشجويى هيچ فرد عوامى وجود نداشته باشد و يكايك عناصر دانشجو از قدرت تحليل مسايل سياسى جامعه برخوردار باشند.
دانشجويان امروز صاحب منصبان فرداى كشور هستند و قدرت تحليل و جهت گيرى صحيح آنان مى تواند خطر خيانت خواص و دنباله روى عوام را به مراتب كم كند.» پيوند توليد علم و جنبش نرم افزارى با كياست و بصيرت سياسى در مسير «پيشرفت و عدالت» رسالت خطير و حساس امروز دانشجو و دانشگاهيان است و در اين صورت دست هوچيگران و حاميان دروغين دانشجو برملا خواهد شد.
____________
* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله خود با عنوان « تاملاتي در تعامل با همسايه شرقي» آورده است:
خبر شهادت تمامي گروگان هاي پاسگاه سراوان به دست گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي علاوه بر اينكه ناگوار و موجب تاثر و تاسف است از دو نظر قابل تامل نيز هست .
اول آنكه نيروهاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي ما بايد از عملكرد خود در جريان فعال شدن گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي تاكنون ارزيابي جامع و دقيقي بعمل آورند و با مشخص نمودن نقاط قوت و ضعف خود تلاش نمايند از نقاط قوت براي توفيق در برنامه ريزي هاي آينده استفاده كنند و با شناسائي عوامل پديد آمدن نقاط ضعف براي جبران آنها اقدام نمايند.
ترديدي وجود ندارد كه دستگاه هاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي ما موفقيت هاي زيادي در مهار تروريسم و برخورد با عناصر و عوامل ناامن كننده كشور بويژه در مناطق شرق كشور داشته اند و از اين بابت بايد از آنها قدرداني شود. با اينحال از اين دستگاه ها در نظام مقتدر جمهوري اسلامي كه علاوه بر قدرت و صلابت خود حاكميت پشتوانه مهم و كارساز مردمي را نيز در اختيار دارد انتظار بيشتري وجود دارد. واقعه تاسوكي مي بايست زنگ خطر را براي اين دستگاه ها بگونه اي به صدا درآورده باشد كه اصولا حوادثي از قبيل پاسگاه سراوان و موارد مشابه رخ ندهد. بعد از چنين وقايعي نيز از دستگاههاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي جمهوري اسلامي ايران اين انتظار وجود دارد كه با تدبير و كارداني لازم بتوانند مانع گسترش دامنه عوارض اين حوادث شوند.
بركسي پوشيده نيست كه بعضي مشكلات دستگاه هاي اطلاعاتي امنيتي و انتظامي كشور و محدوديت ها و نارسائي هائي كه وجود دارد امكان انجام فعاليت هاي دلخواه را به آنها نمي دهد. انتظار عموم مردم اينست كه مسئولان نظام براي رفع اين محدوديت ها و موانع و نارسائي ها بكوشند تا اين دستگاه ها كه در دلسوزي و وظيفه شناسي شان ترديدي وجود ندارد بتوانند به وظايف خود آنگونه كه ميخواهند و در خور اين نظام است عمل كنند.
تامل دوم مربوط به كشور همسايه ما پاكستان و چگونگي تعامل وزارت امور خارجه كشورمان با اين همسايه شرقي است .
آنچه در دوران حاكميت ژنرال مشرف بر پاكستان در زمينه عملكرد تروريست ها عليه ايران گذشت خود پرونده جداگانه اي دارد كه نبايد آنرا با پرونده حاكميت جديد پاكستان مخلوط كرد. از حكومت مردمي انتظاراتي است كه از حكومت كودتا نيست . در آن دوران تعامل با سازمان هاي جاسوسي و تروريستي امري طبيعي براي استمرار حيات آن دولت بود ولي اكنون دوام و بقا حاكميت به تعامل سالم و قانوني با دولت ها بويژه همسايگان و همكاري و تلاش مشترك براي سركوب تروريسم بستگي دارد. بنابر اين طبيعي است كه ملت ايران از دولت كنوني پاكستان انتظار مقابله با تروريست ها و همكاري با جمهوري اسلامي ايران براي مهار گروهك هاي تروريستي را داشته باشد.
در حسن نيت دولت فعلي اسلام آباد ترديدي نداريم ولي انتظارات ملت ايران از اين دولت در قبال حوادث ماه هاي اخير برآورده نشده است . روشن است كه دولت كنوني پاكستان مشكلاتي دارد كه موجب مي شود نتواند آنچنان كه مورد انتظار است عمل كند لكن ادامه وضعيت كنوني كه تروريست ها و نفوذي هاي سازمان هاي جاسوسي بيگانگان به راحتي در پاكستان عمل مي كنند نيز قابل قبول نيست .
درست است كه ماجراي ربوده شدن كاركنان پاسگاه سراوان مربوط به خرداد ماه است و ادامه جنايات گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي در اين زمينه كه در خاك پاكستان ادامه يافت چيزي است كه به اين دولت به ارث رسيده است ولي تلاش براي مهار اين گروهك توسط دولت كنوني انتظار بجائي است كه بي پاسخ مانده است . علاوه بر اين ربوده شدن حشمت الله عطارزاده ديپلمات ايراني و كشته شدن محافظ وي توسط تروريست ها در پيشاور در تاريخ 22 آبان گذشته در دوران حاكميت اين دولت رخ داده و تاكنون كه قريب يكماه از اين واقعه مي گذرد خبري از او دردست نيست . اينها نشان مي دهند دولت كنوني پاكستان به وظايف خود در قبال تامين امنيت اتباع ايراني در آن كشور عمل نمي كند و در زمينه مقابله با تروريسم نيز كوتاهي مي نمايد.
وزارت امور خارجه كشورمان نيز بايد در پي گيري مطالبات ايران از پاكستان تلاش نمايد . از 22 آبان تاكنون درباره ديپلمات ايراني و از 24 خرداد تاكنون درباره كاركنان ربوده شده و به پاكستان برده شده پاسگاه سراوان اطلاعات چنداني از عملكرد وزارت امور خارجه در اختيار افكار عمومي قرار نگرفته است . قطعا وزارت امور خارجه تلاشهائي بعمل آورده ولي اين گمان وجود دارد كه اگر اين وزارتخانه تلاش بيشتري مينمود در اين هر دو زمينه اكنون وضعيت بگونه ديگري بود.
در مجموع به نظر مي رسد دستگاه هاي اطلاعاتي انتظامي و سياست خارجي ما بايد تحرك بيشتري براي حفظ منافع جمهوري اسلامي ايران در داخل و خارج نشان دهند تا در آينده شاهد وقايع تاسف باري از قبيل شهادت 16 نفر از كاركنان ناجا توسط تروريست ها نباشيم .
_________________
*مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله خود با عنوان «16 آذر و رسالت دانشگاه» به قلم ميرزابابا مطهري نژاد آورده است:
16 آذر روزي است كه به مناسبت سفر نيكسون رئيس جمهور وقت آمريكا دانشجويان دانشگاه تهران با درك رسالت تاريخي، اجتماعي، اسلا مي وملي دست به روشنگري زدند و مردم را از اهداف شوم پشت پرده اين سفر آگاه كردند و آنقدر به اين رسالت خود پا فشردند كه 3 دانشجوي قهرمان پيشتاز اين آگاهي بخشي با شليك گلوله هاي آتشين سر سپردگان رژيم طاغوت و آمريكا به شهادت رسيدند. زنده ياد دكتر علي شريعتي در نوشته اي تحت عنوان وصيتنامه، به زيباترين بيان اين واقعه را توصيف كرده است او در فرازي از نوشته تاريخي خود، شهادت اين دانشجويان را «قرباني به پاي نيكسون» مي نامد و اوج سرسپردگي طاغوت به آمريكا و غايت بي توجهي به مردم كشور را بيان مي كند. شريعتي در فرازي ديگر از نوشته خود براي آن كه عمق فاجعه را به خواننده منتقل كند مي گويد:« اگر به لحاظ شرعي مجاز بود، خودم را وسط دانشگاه به آتش مي كشيدم.» گرامي مي داريم ياد و خاطره حماسه سازان 16 آذر به خصوص 3 شهيد گرانقدر اين روز، شهيد شريعت رضوي، شهيد قندچي و شهيد بزرگ نيارا.
اما شايسته است به مناسبت سالگرد اين رويداد، از خود بپرسم، 16 آذر نماد چيست؟ آيا نام گذاري روز دانشجو مي تواند تبيين كننده موضوع باشد؟
چرا حادثه اي به اين عظمت، تنها با درج در تقويم و نامگذاري يك خيابان در تهران و احتمالا چند خيابان در ساير نقاط كشور محدود شده است، حتي رسانه ها به ويژه رسانه ملي نيز از پرداختن به ابعاد و اهميت آن غافل مي ماند؟ شايد يكي از علت هاي آن اين باشد كه يكي از شهداي اين رويداد «شهيد شريعت رضوي»، برادر همسر دكتر شريعتي است كه برخي را خوش نمي آيد و هر كس به آن بپردازد، بايد هزينه سياسي پرداخت كند، اما اين نمي تواند تمام موضوع باشد، بايد علت ديگر را جست وجو كرد. اين روز، نماد آگاهي بخشي است و آگاهي بخشي رسالت همه كساني است كه احساس مسووليت اجتماعي دارند و اين احساس موتور محركه تاريخ است و با حركت تاريخ است كه همه كف ها، پوچي ها، عوام فريبي ها و عوام زدگي ها و جهالت ها از ظرف جامعه بيرون مي ريزند و دانايي، آگاهي، فهم درست و جوهر انسانيت نمايان مي شود و اين همان چيزي است كه جامعه انقلابي، اسلامي ما را در خدمت اهداف بلند و عميق امام(ره) قرار داد و پتانسيل وسيعي را در جامعه به وجود آورد كه نه تنها جنگ تحميلي 8 ساله را با افتخار و سربلندي به نتيجه رساند كه افتخارات فراواني را به جامعه ارزاني داشتند و خواهند داشت.
چه نيكوست 16 آذر را به نماد آگاهي بخشي دانشگاه تبديل كنيم و از دانشجو و استادي كه اين رسالت را در قالب سخنراني، مقاله، تدريس، تحقيق، رفتار، كردار و انديشه به جامعه ارزاني داشته تقدير كنيم و در اين روز علاوه بر تجليل از حماسه آفرينان آن، موانع آگاهي بخشي را شناسائي و چاره جوئي كنيم و به آسيب شناسي شرايطي كه اين موانع را سبب شده اند بپردازيم تا حق مطلب به جاي آورده شود. انشا»الله.
_____________________
*آفتاب يزد
روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله خود با عنوان «مردم سالها صرفهجويي كردهاند مسئولان چطور؟»آورده است:
در آسـتـانه فصل زمستان، رئيس دولت و بعضي همكاران او سخناني را آغاز كردهاند كه نشان ميدهد از توصيههاي قبلي خود در مورد صرفهجويي، به نتايج مطلوب نرسيدهاند. در ميان اين توصيهها برخي اظهارنظرهاي عجيب نيز به چشم ميخورد. مثلاً چند روز پس از فرارسيدن ناگهاني سرما در بسياري از شهرستانها، بعضي از مسئولان «دستگاههاي تخصصي» در يك »مقايسه غيرتخصصي» تعجب خود را از افزايش غيرمتعارف مصرف گاز نسبت به هفتههاي گذشته - قبل از آغاز سرماي ناگهاني - اعلام كردند. در حالي كه كمتخصصترين افراد نيز ميدانند هر نوع مقايسه، بايستي در شرايط مساوي صورت گيرد.
البته مواردي از توصيههاي موجه براي صرفهجويي نيز وجود داشته و دارد اما به نظر ميرسد بسياري از مسئولان در قانع كردن مردم براي اجراي صرفهجويي به موفقيت لازم دست نيافتهاند. بر همين اساس مدتي است كه دولتمردان روشي جديد در پيش گرفتهاند و مصرف برخي كالاها از جمله انواع سوخت و گونههاي مختلف انرژي در ايران را با ساير كشورها مقايسه ميكنند تا ثابت نمايند در ايران، »اسراف« جاي »صرفهجويي« را گرفته است. از جمله اخيراً يك مقام عاليرتبه ايراني ميزان مصرف انرژي 70 ميليون جمعيت ايران را با انرژي مصرف شده توسط يك ميليارد نفر مساوي دانسته است.
اين مقام دولتي مشخص نكرده است شرايط آب و هوايي كشورهايي كه صرفهجويي آنها به رخ ايرانيان كشيده ميشود - تابستان و زمستان - تا چه حد شبيه ايران است، اما بر فرض كه شرايط مقايسه فراهم باشد بهتر است اين سوال نيز مطرح گردد كه در افزايش مصرف، مردم چقدر تقصيركار هستند و دولتمردان چه سهمي دارند؟ مثلاً آيا در كشورهاي اروپايي هم مردم مجبورند از خودروهايي استفاده كنند كه مصرف سوخت آنها گاه تا چند برابر خودروهايي است كه بازار شرق و غرب عالم را تسخير كردهاست؟ آيا در آن كشورها نيز بعضي مديران نورچشمي صنعت خودروسازي داخلـي، مـيتـوانـند مقامات تصميمگير را براي حمايت بي چون و چرا از توليد برخي خودروهاي پرمصرف قانع كنند؟ آيا مديران آن كشورها نيز به بهانه حمايت از توليد داخلي، تعرفههايي در برابر واردات وضع ميكنند كه ارزانترين خودرو وارداتي نتواند با خودروهاي داخلي - كه برخي از آنها نسبت به نمونهمشابه خارجي، بسيار پرمصرف هستند - رقابت نمايد؟
البته جالب است كه غيرت حمايت از صنايع داخلي ظاهراً تنها متوجه صنعت خودرو است كه با وضع تعرفههاي سنگين، رقابت خودروهاي وارداتي كم مصرف را با بعضي خودرونماهاي داخلي، مشكل ميسازد. اما در همين زمان، انواع محصولات صنعتي و كشاورزي، با تعرفه صفر يا نزديك به صفر وارد كشور ميشود و هيچ كس به فكر ورشكستگي و به خاك سياه نشستن كشاورزان، كارخانجات توليد شكر، توليد كنندگان فولاد و ... نيست.
مسئولان ايراني اخيراً بر حجم اظهار نگرانيهاي خود به خاطر عدم رعايت الگوي مصرف انرژي در ايران افزودهاند و اظـهـار تـأسـف مـيكـنند كه »چرا ايرانيان چند برابر استانداردهاي جهاني، انرژي مصرف ميكنند؟« اما همين مسئولان در يكي از عرصههاي مهم مصرف انرژي يعني حمل و نقل، حاضر نيستند ايران را با كشورهاي پيشرفته مقايسه كنند. هيچ يك از كساني كه به خاطر مصرف انرژي در ايران غصهدار هستند نميگويند »در كدام يك از كشورهاي پيشرفته، درگيريهاي مديريت شهري با مديريت سياسي و كلان كشور، تعيين تكليف سيستمهاي حمل و نقل شهري را ماهها و سالها به عقب مياندازد؟« آيا كسي ترديد دارد كه تأخير در تخصيص اعتبارات مصوب مترو، راهي جز استفاده از وسايل نقليه پرمصرفتر براي مردم باقي نميگذارد؟ آيا همين مسئله به معناي مصرف اضافي انرژي نيست؟ آيا ضعف سيستمهاي دولتي در جايگزيني خودروهاي فرسوده و تأخيرهاي مكرر در عملي ساختن اين ايده مطلوب، مفهومي جز مصرف چند برابري سوخت در ايران دارد؟ كساني كه مصرف غيراستاندارد انواع انرژي در ايران را همچون چـمـاقـي بر سر هموطنان خود ميكوبند آيا در مورد سيستمهاي اداري كشورهاي پيشرفته نيز مطالعه كردهاند؟ آيا در آن كشورها هم مردم براي يك كار كوچك اداري، ناچارند دهها بار از يك نقطه به نقطه ديگري در شهر تردد كنند يا از شهري به شهر ديگر بروند؟ آيا در محاسبه انرژي مصرفي ايرانيان، به اين نكات بديهي و آزار دهنده نيز توجه شده است؟ كساني كه نگران اتلاف منابع انرژي در ايران هستند و ولي نعمت هاي خود را به صرفه جويي دعوت ميكنند آيا از اتلاف گرانبهاترين سرمايه همين مردم يعني وقت آنها نگراني ندارند؟ آيا مسئولان عالي مقام نميدانندكه از آغاز سهميه بندي بنزين هر روز ميليونها ساعت از وقت صاحبان كشور در صف هاي سوخت گيري- بنزين و گاز - تلف مي شود؟
البته ترديدي وجود ندارد كه صرفه جويي به معناي مصرف صحيح و خودداري از اسراف، هم يك توصيه ديني است و هم مبتني بر تدبير مي باشد. اما براي نهادينه كردن فرهنگ صرفه جويي، بسياري از مردم بايد قانع شوند كه »منفعت« در »صرفهجويي« است . اين ضرورت از آنجا ناشي ميشود كه »منفعت جويي« از ويژگي هاي عمومي انسان ها است و آنها براي انجام يا عدم انجام هركار، مجموعه منافع و خسارت ها - مادي و معنوي- را ميسنجند و سپس تصميم گيري مي كنند. حتي براي تشريح برخي احكام در كتاب آسماني ما نيز اشاره به نفع و زيانها مورد توجه قرار مي گيرد .*
اما متاسفانه به نظر ميرسد مجموعه حاكميت ايران هم در سالهاي اخير و هم در سالهاي گذشته براي نهادينه كردن صرفه جويي، دو مشكل اساسي در برابر خود داشته است .
نخستين مشكل، سايه افكندن بحث هاي سياسي بر اين مسئله بوده است كه ذكر سه نمونه مي تواند به روشن تر شدن موضوع، كمك كند . نخستين نمونه، مرتبط با قيمت انواع سوخت خودرو مي باشد. چند سال قبل، دولت خـاتـمي به دنبال تنظيم مصرف سوخت با استفاده از سياستهاي قيمتي بود. در آن زمان عده اي از اصولگرايان، پرچمداري مخالفت با اين كار را بر عهده گرفتند و از اينكه دولت خاتمي بنزين25 توماني را به قيمت 80 تومان به مردم مي فروشد ابراز تاسف مي كردند!با موضع گيري آن روز اصولگرايان، امروز سخن گفتن از قيمت تمام شده 500 - 400 توماني براي بنزين و توصيه مردم به صرفه جويي در مصرف سوخت براي عدم تحميل هزينه اضافي به دولت، كار ساده اي نيست .
نمونه ديگر، موضوع تغيير ساعت بود كه به ادعاي برخي اجزاء حاكميت - در مجلس و قوه قضائيه - عدم تغيير ساعت ، موجب افزايش مصرف و تحميل زياني معادل حداقل سيصد ميليارد تومان در سال - به نرخ سه سال قبل - ميشد. در همان زمان، بخش ديگري از حاكميت به اعتراضهاي مجلس و قوه قضائيه، اين گونه پاسخ ميداد كه اخيراً نيز در قضيه بنزين، از يك سو مسئولان دولتي از موفقيت خود در طرح سهميهبندي و صـرفـهجـويـي چند ميليارد دلاري سخن ميگويند و از سوي ديگر نمايندگان مجلس مدعي هستند كه دولت مرتكب تخلف شده و بنزين مازاد، وارد كرده است!
مشكل ديگر برخي اقدامات و اظهارات دولتمردان در دو سه سال اخير است. اين اقدامات و اظهارات بسياري از مردم را دچار اين توهم كرده است كه همه توصيهها به كاهش مصرف، با هدف ترويج فرهنگ صرفه جويي و ايجاد منافع بلند مدت براي نسل فعلي و نسلهاي آينده، صورت نميگيرد بلكه مقصود از اين توصيهها، كاهش مصرف داخلي براي ايجاد بازارهاي صادراتي است! در همين سالها، مردم سخنان مختلفي از زبان برخي مسئولان فعلي و پيشين شنيدهاند كه خلاصه آن، ادعاي ارزان فروشي هاي غيرمتعارف در بعضي قراردادهاي صادراتي است. همين ابهامها و شائبهها، منفعت آميز بودن صرفه جوييها را براي بسياري از مردم در هالهاي از ابهام قرار داده است.
به هرحال اگر مسئولان دولتي، واقعاً نگران مصرف غيراستاندارد انرژي در ايران هستند براي رفع اين نگراني، بايستي گامهاي بلندي در سيستم مديريت خود بردارند. اگر اين گامها برداشته شود به طور طبيعي برخي مصارف كه در بخشهاي ابتدايي اين يادداشت به آنها اشاره شد، كاهش خواهد يافت.
از سوي ديگر، حتي اگر بخشي از مصرف مازاد انرژي در گذشته، ناشي از مصرف همراه با اسراف بعضي از هموطنان بود امروز وضعيت درآمدي اكثريت قابل توجهي از ايرانيان به گونهاي است كه حتي اگر بخواهند، نميتوانند در مصرف انرژي دچار اسراف شوند.
اگـر هـم كـسـانـي در كـشـور هـسـتند كه به خاطر برخورداري از درآمدهاي غيبي يا ثروت ناشي از زحمت، ميتوانند انرژي گران را خريداري و مصرف كنند، قاعدتاً مسئولان دولتي نبايد نگران باشند. زيرا قطعاً استحقاق و صلاحيت هموطنان ثروتمند خودمان براي مصرف انرژي- به قيمتي كه به خارجي ها پيشنهاد مي شود- بيش از كساني است كه قرار است از هند تا اروپاي غربي و از تركيه تا بحرين و كويت، از گونههاي مختلف انرژيهاي توليدي ايران بهرهمند شوند.
در يك كلام، مردم در گذشته به صورت داوطلبانه يا ناگزير، گام هاي بسياري در راه كاهش مصرف برداشته اند. اينك نوبت دولتمردان است كه با قدري صرفه جويي در اظـهـارنـظـرهـاي غيرضروري و درگيريهاي سياسي- مديريتي و نيز برداشتن گام هاي ضروري مديريتي، امكان استاندارد شدن ميزان مصرف را فراهم نمايند. آنها همچنين بايد به مردم ثابت كنند كه صرفهجويي به معناي نيست بلكه اجراي يك توصيه ديني و عقلي در راستاي است كه البته همانطور كه در ابتداي مقاله آمد اولاً دولت بايد بستر مصرف صحيح براي حذف مصارف غيرضروري را فراهم نمايد ثانياً مردم بايد قانع شوند كه تلاش آنها براي كاهش مصرف، منافع دراز مدت براي نسل فعلي و نسل هاي آينده دارد.
*پينويس:
سوره بقره آيه 219 : درباره شراب و قمار از تو سوال مي كنند. بگو
__________________
*قدس
روزنامه قدس در سرمقاله خود با عنوان «دانشجو ؛ محور جنبش نرم افزاري»به قلم غلامرضا قلندريان آورده است:
امروز نكوداشت يكي از وقايع تاريخ معاصر ايران از سوي دانشجويان در عرصه هاي سياسي است؛ دانشجوياني كه با بصيرت و شناخت از تحولات داخلي و پيوند آن با سياستهاي جهاني، در اعتراض به عملكرد نظام ستم شاهي در ارتباط با گسترش مناسبات با نظام سلطه، به ميدان آمدند تا پايه گذار جنبشي تاريخي و به يادماندني در تحولات معاصر باشند.
دانشگاه و دانشجويان مؤثرترين ساختارهاي تأثيرگذار بر روند تحولات و هدايت رخدادهاي سياسي- فرهنگي جوامع، بويژه جهان سوم و كشورهاي در حال توسعه اند و در مديريت و جهت دهي صحيح به آنها، نقشي محوري و كليدي را ايفا مي كنند.
دانشگاه به عنوان مرجع و منبع تأمين نيازهاي تئوريك و نظري، جايگاه قابل اعتنايي را در ميان ديگر ساختارهاي فرهنگي به خود اختصاص داده است و در اين ميان نقش دانشجويان به عنوان ظرفيتهاي قابل اهتمام مراكز علمي، با توجه به ويژگيهاي پويايي و پايايي آنان، اهميت دو چندان دارد.
دانشجويان واجد خصوصياتي هستند كه آنها را از ديگر طيفهاي جامعه متمايز مي سازد. فصل تمايز اين گروه فرهنگي از ديگران، آرمان خواهي و حق جويي آنهاست كه در كنار بهره مندي از شور و نشاط جواني، با بهره گيري از آموزه هاي ديني، انجام وظيفه مي كنند.
اكنون يكي از انتظارها از دانشگاهيان و بويژه دانشجويان، شتاب بخشيدن به جنبش نرم افزاري و توليد علم است؛ زيرا جايگاه و وزن سياسي كشورها، بر اساس مختصات علمي آنها ارزيابي مي شود. از سوي ديگر، روند تعاملهاي جهاني بر مبناي جايگاه علمي كشورها قابل تعريف است. «الوين تافلر» با ارائه موج سوم با رويكرد «دانايي محوري» رقابت كشورها را از حوزه هاي سخت افزاري به نرم افزاري سوق داد، به نحوي كه امروزه پارامتر مهم ارزيابي توانمندي كشورها با اعتنا به دستاوردهاي علمي مورد سنجش قرار مي گيرد. مقام معظم رهبري در ارتباط با نقش علم در مناسبات بين المللي فرمودند: «امروز بايد كشورهاي جهان سوم تلاش كنند رابطه شمال و جنوب را از طريق پيشرفت علمي از بين ببرند.» تحقق اين مهم، رسالت دانشجويان را سنگين تر مي كند.
افزون بر تلاش علمي، بصيرت دانشجو و آگاهي توأم با شناخت و آناليز پديده هاي پيراموني، از مهمترين ويژگيهاي اين قشر است. دانشجويان با توجه به خصوصيات شخصيتي نمي توانند نسبت به رخدادهاي سياسي داخلي و بين المللي بي تفاوت باشند، بلكه ناگزير از جهت گيري اند تا بهتر بتوانند در ارتباط با حوادث سياسي، قرابت نظري و فكري خود را مشخص كنند.
دانشجو اگر نسبت به جريانهاي سياسي و فرهنگي بي تفاوت شود و اين بي تفاوتي را بر هرگونه موضعگيري ترجيح دهد، اين رفتار نمي تواند از وي يك شأنيت اهل علم و دلسوز ارائه نمايد. نبايد فراموش نمود، يكي از هدفهايي كه بيگانگان براي عملياتي شدن خواسته هايشان تعقيب مي كنند، انفعال سياسي نسل جوان بخصوص دانشجويان است تا از اين منظر يكي از مهمترين موانع را براي تحقق خواسته هايشان از ميان بردارند.
آنان به بهانه درس خواندن و نياز به فراغت براي امور تحصيلي، اين بعد كاري و تلاش را از برخي دانشجويان سلب نموده اند، ولي واقعيت اين است كه مي توان ضمن اهتمام و جديت براي تحصيل، مسير تحولات جامعه را نيز رصد كرد و جايگاه و نسبت خود را با برخي از جريانها مشخص نمود.
از سوي ديگر، عده اي با پر رنگ كردن اين موضوع به گونه اي در مسير افراط قرار گرفتند كه دچار سياسي كاري شدند، به نحوي كه بعضي گروه هاي دانشجويي به ابزار جريانها و گروه هاي سياسي مبدل گرديدند كه اين نيز نمي تواند براي دانشجو مفيد باشد.
برخي جريانها با اذعان به اين موضوع كه پايگاه حزبي آنها در دانشگاه مستقر است، اين قشر را به عنوان پياده نظام مطالبات حزبي خود تعريف نموده اند و تلاش مي كنند مطالبات خويش را به نام آنها پيگيري نمايند. در اين شرايط، دانشجو بايد با درك صحيح اتفاقهاي سياسي، سره را از ناسره تشخيص دهد.
بدين ترتيب، انتظار مي رود قشر فهيم جامعه و نخبگاني كه آينده كشور با فكر و انديشه آنها مديريت خواهد شد، جنبش دانشجويي را از خطر انحراف و مستمسك قرار گرفتن، با بيداري حفظ نمايند و ضمن در صحنه بودن، تعاملات احزاب و گروه ها را با شناخت صحيح تبيين نمايند تا وظيفه خويش را به نحو احسن عملي نموده باشند.
جنبش دانشجويي نبايد توزيع كننده و مصرف كننده كالاهاي سياسي - فرهنگي احزاب قرار گيرد، بلكه بايد با آناليز و جمع بندي صحيح حوادث، اعلام موضع نمايد و ضمن توليد مفاهيم كاربردي و كاركردي، در غني سازي ادبيات سياسي و بين المللي سهيم باشد.
عدالت خواهي اين جنبش و آرمانگرايي آن، مي تواند به عنوان دو عنصر كارآمد اين حركت، جوانان دانشگاهي را با خروجي قابل اعتنايي توأم سازد. وجود روحيه انقلابي و تعلق نداشتن به منافع مادي، بستر عدالت خواهي و مطالبه از دولتمردان را براي اين قشر به نحوي فراهم مي كند كه مي توانند در اين زمينه حتي پيشگام نيز باشند.
حركت درست و قابل دفاع در حوزه رفتارشناسي اين طيف نسبت به حضور عيني در بطن تحولات سياسي و فرهنگي جامعه، بصيرت و بينش مبتني بر همراهي با سياستهاي نظام و پيروي از منويات مقام معظم رهبري است كه بيش از پيش بر غناي رفتاري آنها خواهد افزود. به عبارت ديگر، دانشجو مي تواند ضمن اجتناب از موضع خاكستري، در حالي انجام وظيفه كند كه بازيچه جريانهاي سياسي نيز قرار نگيرد كه تشخيص اين مهم بر عهده افراد است. معيار و ملاك مسير در اين زمينه، راهبردهاي ولايت مي باشد كه با شفافيت اين تكليف را چنين بيان فرمودند:
«... اصل اينكه دانشجو حرفش را روشن و صريح و آشكار بزند و دچار سياسي كاري نشود، چيز مطلوبي است. بدترين اشكال وارد بر محيط دانشجويي اين است كه دانشجو دچار محافظه كاري شود و حرفش را با ملاحظه موقع و مصلحت خيالي بيان كند؛ نه، دانشجو بايد حرفش را صريح بزند. البته در كنار اين صراحت در بيان، صداقت در نيت هم بايد وجود داشته باشد و در كنار او، سرعت در پذيرش خطا؛ اگر ثابت شد كه خطاست. فرق شماي جوان و دانشجو و صادق و پاكيزه دل، با يك آدم سياسي كار بايد در همين باشد.»
شايسته است اين حركت دانشجويي كه نمايانگر روح استكبارستيزي، استقلال خواهي، عدالت طلبي و آزادي خواهي دانشجويان ايران در پرتو اسلام عزيز است، همچنان فعال و در صحنه باقي بماند و با شتاب بيشتري به حركت رو به جلو ادامه دهد. اين جنبش ميمون و مبارك تاكنون سرمايه هايي همچون چمران، علم الهدي و... را به عنوان خروجي به جامعه معرفي كرده است. اين چهره هاي فرهيخته كشوري با جد و جهد علمي و اعتقادي خويش در دفاع از مرزهاي ژئوپلتيك و ارزشهاي نظام جانفشاني نمودند، تا امروز جنبش دانشجويي همچنان قلب تپنده دفاع از باورهاي اسلامي در مقابل زور گوييهاي سلطه گران باشد.
شنبه 16 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]
-
گوناگون
پربازدیدترینها