تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 16 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809724109




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: محمدحكيمي ‌جهاني‌سازي‌ اسلامي، ‌جهاني‌سازي‌ غربي‌


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدحكيمي ‌جهاني‌سازي‌ اسلامي، ‌جهاني‌سازي‌ غربي‌
خبرگزاري فارس: اگر هدف‌ و انگيزه‌ از «جهاني‌سازي»، سوق‌ دادن‌ انسان‌ها و جامعه‌ها به‌ شرايط‌ واحد و اقتصادي‌ عادلانه‌ و سطح‌ معيشتي‌ يگانه‌ و دانش‌ و بينش‌هايي‌ فراگير و همگاني‌ و رفع‌ تبعيض‌ و نابرابري‌ در سطح‌ همه‌ جامعه‌هاي‌ انساني‌ مي‌باشد؛ آرماني‌ ارزشمند و مثبت‌ است.


مصلحان‌ اجتماعي‌ و صاحب‌نظران‌ فلسفه‌ سياسي، درمان‌ دردهاي‌ جامعه‌ بشري‌ و برطرف‌شدن‌ تضادها، استثمارها، استبدادها، استعمارها، فاصله‌ ناهنجار كشورها و انسان‌ها و... را در پرتو برپايي‌ نظام‌ واحد و جهاني‌سازي‌ مديريت‌ اجتماعات‌ انساني، امكان‌پذير دانسته‌اند. مديريت‌ واحدي‌ كه‌ از هر گونه‌ جانبداري، نژادگرايي، طبقه‌پروري‌ و... به‌ دور باشد و بر پايه‌ قانون‌ عدل‌ و مساوات‌ با همگان‌ رفتار كند. و نه‌ تنها در روابط‌ فردي‌ و ساختارهاي‌ گروهي؛ بلكه‌ در روابط‌ كشورها و روابط‌ ميان‌ ملل، قانون‌ عدل‌ و معيارهاي‌ انساني‌ را حاكم‌ سازند. انديشمنداني‌ كه‌ به‌ چنين‌ اصولي‌ رسيدند به‌ انديشه‌ جهان‌وطني‌ گرائيدند، و به‌ شكستن‌ مرزهاي‌ جغرافيايي‌ و نژادي‌ و زباني‌ و... فراخوانند و تلاش‌ كردند هر چه‌ را مانع‌ يكي‌شدن‌ و يگانگي‌ عالم‌ انسان‌ها مي‌شود از سر راه‌ اجتماعات‌ انساني‌ بردارند.

بنابراين‌ تئوري‌ جهاني‌سازي‌ شايد در اصل‌ و در انديشه‌ متفكران‌ اجتماعي‌ و سياسي، از اين‌ خاستگاه‌ انساني‌ ريشه‌ گرفته‌ باشد. ممكن‌ است‌ در اجتماعي‌ روابط‌ انساني‌ برقرار گردد و سامان‌ لازم‌ پديد آيد؛ ليكن‌ اگر اين‌ اجتماع‌ مورد تهاجم‌ اجتماعات‌ ديگر قرار گرفت‌ چه‌ بايد كرد؟ بهترين‌ گواه‌ اين‌ موضوع، ستم‌هاي‌ بي‌حد و مرز بيرون‌ از شماري‌ است‌ كه‌ انسان‌ها از جنگ‌ها، تهاجم‌ها و درگيري‌هاي‌ ملت‌ها، مليت‌ها، كشورها و قاره‌هاي‌ ديگر ديده‌اند و هم‌اكنون‌ در دوران‌ شكوفايي‌ تمدن‌ جديد نيز اين‌ ستم‌روايي‌ها آشكارا و پيش‌ از هر دوره‌ ديگر ديده‌ مي‌شود و ظلم‌ها و حق‌كشي‌ها بيشتر بلوكي‌ و قاره‌اي‌ گشته‌ و استوار بر انديشه‌ پوچ‌ نژادي‌ و ملي‌ و امتيازهاي‌ اقتصادي‌ است. از اين‌ رو جهان‌ به‌ دو قطب‌ تقسيم‌ شده‌ است‌ جهان‌ «فرادست» سرمايه‌داري‌ و قاره‌ اروپا و امريكا و نژاد سفيد و جهان‌ «فرودست» آسيايي‌ و آفريقايي‌ و نژاد رنگين.

بنابراين‌ مي‌توان‌ گفت‌ موضوع‌ جهاني‌ انديشيدن، پيشينه‌اي‌ به‌ درازاي‌ تاريخ‌ تمدن‌ و فرهنگ‌ انساني‌ دارد و اين‌ شايد از همين‌ ديدگاه‌ انساني‌ ريشه‌ گرفته‌ و در ضرورت‌ اين‌ نگرشي‌ برخاسته‌ باشد. گرچه‌ اصل‌ «جهاني‌ شدن» پديده‌اي‌ است‌ كه‌ روندي‌ طبيعي‌ دارد و دنياي‌ انسان‌ها جهاني‌ يگانه‌ و داراي‌ شرايطي‌ همسان‌ است‌ و آدميان‌ حتي‌ گونه‌هاي‌ حيواني‌ و گياهي‌ در آن‌ زيستي‌ -- از حيث‌ تنفس، رشد، فرسايش‌ و ميرش‌ -- برابر دارند، و انسان‌ها همه‌ در فضا و اتمسفر زمين‌ زندگي‌ مي‌كنند و از پديده‌هاي‌ آن‌ بهره‌ مي‌گيرند و به‌ دستاوردهاي‌ كار و تلاش‌ ديگر انسان‌ها نياز دارند، بنابراين‌ به‌ جهاني‌ مي‌انديشند كه‌ ديگر انسان‌ها چون‌ آنان‌ در آن‌ زندگي‌ مي‌كنند.

ليكن‌ «جهاني‌سازي» موضوع‌ ديگري‌ است‌ كه‌ به‌ مجموعه‌ انگيزه‌ها، هدف‌ها و انديشه‌ها و تلاش‌هاي‌ كساني‌ بستگي‌ دارد كه‌ در راه‌ اين‌ برنامه‌ مي‌كوشند و براي‌ تحقق‌ آن‌ بسترسازي‌ مي‌كنند و به‌ زمينه‌سازي‌هاي‌ فرهنگي، سياسي، اقتصادي‌ مي‌پردازند.

در اين‌ نقطه‌ است‌ كه‌ نگرش‌ مثبت‌ و منفي‌ نسبت‌ به‌ جهاني‌سازي‌ رخ‌ مي‌نمايد و ممكن‌ است‌ حركت‌ جهاني‌سازي‌ مفيد، انساني‌ و رهايي‌بخش‌ باشد و يا منفي، غيرانساني‌ و سلطه‌طلب. اگر هدف‌ و انگيزه‌ از «جهاني‌سازي»، سوق‌ دادن‌ انسان‌ها و جامعه‌ها به‌ شرايط‌ واحد و اقتصادي‌ عادلانه‌ و سطح‌ معيشتي‌ يگانه‌ و دانش‌ و بينش‌هايي‌ فراگير و همگاني‌ و رفع‌ تبعيض‌ و نابرابري‌ در سطح‌ همه‌ جامعه‌هاي‌ انساني‌ مي‌باشد؛ آرماني‌ ارزشمند و مثبت‌ است.

چنانكه‌ پيامبران‌ الهي‌ با چنين‌ انگيزه‌اي‌ به‌ تشكيل‌ «امت‌ واحدة» و خانواده‌ «خدايي‌ -- انساني» دست‌ يازيدند و همه‌ مرزها و حدود سياسي، اقتصادي، نژادي، جغرافيايي‌ و هر چه‌ را مانع‌ اين‌ حركت‌ بود از ميان‌ برداشتند و بشريت‌ را با تمام‌ توان‌ در همه‌ زمينه‌ها به‌ سوي‌ يگانگي‌ و برابري‌ و برادري‌ سوق‌ دادند.
اما در برابر اين‌ آرمان، انگيزه‌هاي‌ سياستمداران‌ يا اقتصاددانان‌ و يا حقوق‌دانان‌ و يا جامعه‌شناساني‌ است‌ كه‌ در روند «جهاني‌سازي»، به‌ جهان‌ ديگري‌ يعني‌ به‌ جهاني‌ نابرابر به‌ محوريت‌ و برتري‌ نظام‌هاي‌ فكري‌ و اقتصادي‌ و سياسي‌ غرب‌ مي‌انديشند و در راه‌ سلطه‌بخشي‌ و گسترش‌ قلمرو و نفوذ آن‌ انديشه‌ هستند و هدفشان‌ از جهاني‌سازي، تسلط‌ يك‌ قاره‌ يا بلوك‌ بر كل‌ بشريت‌ است. چنين‌ انگيزه‌هايي‌ كه‌ آنها نيز در پشت‌ طرح‌ «تئوري‌ جهاني‌سازي‌ وجود دارد كه‌ از نظم‌ نوين‌ جهاني‌ و از سلطه‌ و برتري‌ و قيموميت‌ خود بر كل‌ جهان‌ انساني‌ سخن‌ مي‌رانند.

قرن‌ها است‌ كه‌ از سوي‌ مصلحان‌ و انديشمندان، طرح‌ اداره‌ اجتماعات‌ انساني‌ از يك‌ مركز و توزيع‌ عادلانه‌ منابع‌ ميان‌ همه‌ افراد انساني، داده‌ شده‌ است‌ و شايد انديشه‌ سازمان‌هاي‌ منطقه‌اي‌ و فرامنطقه‌اي‌ چون‌ سازمان‌ ملل، بانك‌ جهاني، تجارت‌ جهاني‌ (گات) و برخي‌ سازمان‌هاي‌ فرهنگي‌ چون‌ يونسكو و يا اقتصادي‌ چون‌ سازمان‌ خواروبار جهاني‌ سازمان‌ بهداشت‌ جهاني‌ و... همه‌ با استفاده‌ از همين‌ زمينه‌ قبلي‌ و تمسك‌ به‌ همين‌ منطق، مطرح‌ شد ليكن‌ در عمل، اين‌ نهادها در خدمت‌ هدف‌ دوم‌ -- استيلاي‌ جهاني‌ غرب‌ -- به‌ كار آمد و از هدف‌ اصلي‌ اعلام‌ شده، دور افتاد. درباب‌ ريشه‌يابي‌ و تحليل‌ طرح‌ «جهاني‌سازي»، به‌ تفكيك‌ دو جريان‌ منادي‌ «جهاني‌شدن» بايد توجه‌ داشت:

1. انگيزه‌ كلي‌ دعوت‌گران‌ غرب‌ و نظام‌ سرمايه‌داري‌ كه‌ خاستگاهي‌ سودطلبانه‌ دارد و بر منافع‌ و رشد روزافزون‌ سرمايه‌داري‌ جهاني‌ استوار است‌ كه‌ جز به‌ خود و دارودسته‌ خود به‌ چيزي‌ نمي‌انديشد، و همواره‌ و همه‌ روزه‌ از مقدس‌ترين‌ شعارها و آرمان‌ها سوءاستفاده‌ مي‌كند، و جنگ‌طلبي‌ را «صلح‌دوستي» و نابودكردن‌ انسان‌ها را «حقوق‌ بشر» مي‌نامند و به‌ بردگي‌ كشيدن‌ را «آزادي» و «آزادسازي»، نام‌ مي‌گذارد.
حتي‌ موسسات‌ جهاني‌ چون‌ بانك‌ جهاني، شعبه‌ حقوق‌ بشر سازمان‌ ملل، تجارت‌ جهاني‌ و... را براي‌ گسترش‌ سلطه‌ روزافزون‌ خويش‌ تشكيل‌ مي‌دهد. و بدينسان‌ ديگر شعارها و آرمان‌هاي‌ زيبا و انساني، واژگونه‌ و از محتوي‌ تهي‌ مي‌گردد و از جهاني‌سازي‌ نيز مفهومي‌ ضدآن‌ اراده‌ مي‌شود، يعني‌ «جهاني» مي‌گويند و منظور آنان‌ سلطه‌ بلوك‌ غرب‌ بر ديگر بخش‌هاي‌ جهان‌ است.

2. انسان‌هاي‌ صادق‌ و عدالت‌خواهي‌ نيز بوده‌ و هستند كه‌ به‌ راستي‌ از اين‌ همه‌ فاصله‌ها و تبعيض‌ها و بلوك‌بندي‌ها و جهاني‌ فرادست‌ و جهاني‌ فرودست‌ و درگيري‌هاي‌ ميان‌ آنان‌ و.. به‌ ستوه‌ آمده‌ و درصدد چاره‌ دردهاي‌ همه‌ انسان‌ها برآمدند و با طرح‌ شعار جهاني‌سازي، و مديريت‌ يگانه‌ براي‌ همه‌ انسان‌ها و اقتصاد واحد و دادوستدي‌ جهاني‌ و بهداشتي‌ جهاني‌ و... در اين‌ انديشه‌ بودند كه‌ تبعيض‌ها را محو كنند و تضادها و درگيري‌ها و سلطه‌طلبي‌ها و سلطه‌پذيري‌ها را به‌ كنار زنند، و انسان‌ درمانده‌ اعصار و قرون‌ را به‌ سر منزل‌ آرامش‌ و آسايش‌ برسانند.

مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ اگر انسان‌ها از زير سلطه‌ تبليغات‌ و فرهنگ‌سازي‌هاي‌ امپرياليستي‌ و انگيزه‌سازي‌هاي‌ تحميلي‌ رهايي‌ يابند به‌ طور طبيعي‌ به‌ انسان‌هاي‌ ديگر گرايشي‌ دارند و به‌ هم‌ نوع‌ خود مي‌انديشند و با رشد فكري‌ و فرهنگي‌ و عقيدتي‌ به‌ ويژه‌ ايمان‌ الهي، اين‌ گرايش‌ رشد مي‌يابد و انسان، انساني‌ و فراتر از حد و مرزهاي‌ جغرافيايي‌ و نژادي‌ فكر مي‌كند و كره‌ زمين‌ را خانه‌ انسان‌ها مي‌شناسد. بهترين‌ تعبير در اين‌باره‌ و آموزش‌ اين‌ معيار والا سخن‌ امام‌ صادق(ع) است:

«فانك‌ اذا تأملتَ‌ العالَم‌ بِفكركَ‌ و ميزته‌ بعَقلِك، وَجدتَه‌ كالبيت‌ المبني‌ المُعَد‌ فيه‌ جميعُ‌ مايحتاج‌ اليه‌ عباده... الانسانُ‌ كالمُمَلك‌ ذلك‌ البيت‌ و اِلمُخَوَّل‌ جميع‌ ما فيه...(1)؛ چه‌ اگر در انديشه‌ خود درباره‌ جهان‌ تامل‌ كني‌ و به‌ عقل‌ خود درصدد شناخت‌ آن‌ برآيي، آن‌ را همچون‌ خانه‌اي‌ خواهي‌ ديد كه‌ ساخته‌ و پرداخته‌ شده، و هر چه‌ مورد نياز بندگان‌ بوده‌ در آن‌ فراهم‌ آمده‌ است... و انسان‌ همچون‌ مالك‌ اين‌ خانه‌ شده‌ است‌ كه‌ همه‌ آنچه‌ در آن‌ است‌ به‌ خواست‌ خدا به‌ اختيار وي‌ قرار گرفته‌ است.»

در اين‌ تعليم‌ اسلامي‌ از كره‌ زمين، به‌ «بيت‌ و خانه، تعبير شده‌ و انسان‌ به‌ طور مطلق‌ از هر نژاد و رنگ‌ و زبان‌ و مليت‌ و طبقه‌اي، مالك‌ اين‌ خانه‌ به‌ حساب‌ آمده‌ است.

اين‌ تعبير، آموزش‌ نگرش‌هاي‌ فرامنطقه‌اي‌ و فراقاره‌اي‌ و آموزش‌ اصل‌ جهان‌وطني‌ و جهان‌گرايي‌ با اهداف‌ انساني‌ است.

باري‌ انسان‌ها در طبيعت‌ سَره‌ و زلال‌ خود چنين‌ گرايش‌هايي‌ دارند و اين‌ دست‌ انسان‌ها در طول‌ تاريخ‌ فرياد برآوردند و بر يگانگي‌ ابنأ نوع‌ انساني‌ تاكيد كردند و بر يكي‌بودن‌ خانه‌ انسان‌ها، و يك‌سويي‌ حركت‌ آدمي‌ و برابري‌ حق‌ها و حقوق‌ها و يك‌ جهت‌ شدن‌ همه‌ مهرها و عاطفه‌ها اصرار ورزيدند، و بر همه‌ عوامل‌ امتيازطلبي‌ و جدايي‌ و بيگانگي‌ از رنگ‌ و زبان‌ و قوميت‌ و فرهنگ‌ و ثروت‌ و فقر و... خط‌ سرخ‌ كشيدند و با تمام‌ هستي، سر در راه‌ تشكيل‌ «جهان‌ واحد» و «سياست‌ يگانه» و «خانواده‌ واحد» يعني‌ خانواده‌ انساني‌ نهادند و «اقتصاد واحد» و «معيشت‌ همسان» و «باورهايي‌ همانند» را خواستار گرديدند. پيامبران‌ الهي‌ از پيشتازان‌ اين‌ طرح‌ در انديشه‌ و عمل‌ بودند. به‌ ويژه، اسلام‌ كه‌ مترقي‌ترين‌ اديان‌ است‌ چنين‌ خطمشي‌ كلي‌ را از آغاز برگزيد و با تعاليمي‌ استوار و بلند، موضوع‌ جهاني‌انديشيدن‌ و جهاني‌سازي، و جهان‌وطني‌ را به‌ همه‌ انسان‌ها آموزشي‌ داد. و خانواده‌ بشري‌ را خانواده‌ خدايي‌ ناميد و مديريت‌ و رهبري‌ جهاني‌ را از اهداف‌ خويش‌ شمرد و اقتصاد و تجارت‌ جهاني‌ را مطرح‌ ساخت. از اينها بالاتر به‌ جهاني‌سازي‌ احساس‌ها و عواطف‌ انساني‌ نيز فراخواند و برابري‌ و برادري‌ انساني‌ را در ميان‌ همه‌ انسان‌ها و سرزمين‌ها بگسترد و مرزهاي‌ فاصله‌افكن‌ و بيگانگي‌ را به‌ رسميت‌ نشناخت.

تعبير ژرف‌ و انساني‌ امام‌علي(ع) در نهج‌البلاغه‌ بيانگر اين‌ حقيقت‌ جاوادنه‌ در فرهنگ‌ اسلامي‌ است:

امام‌ علي(ع):... «اشعر قلبك‌ الرحمة‌ للر‌عية‌ و المحبة‌ لهم!... فانهم‌ صنفان: اما اخٌ‌ لك‌ في‌الدين‌ و اما نظيرٌ‌ لك‌ في‌الخلق...(2)؛ در «دستور نامه‌ حكومتي» مالك‌ اشتر: مهرورزي‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ و دوست‌داشتن‌ آنان‌ را در خود نهادينه‌ كن... زيرا كه‌ مردمان‌ دوگروهند: يا برادران‌ ديني‌ تواند، يا برادران‌ نوعيِ‌ (انسانيِ) تو»

اكنون‌ اندكي‌ گسترده‌تر به‌ اين‌ موضع‌ در تعاليم‌ اسلامي‌ مي‌پردازيم‌ و به‌ برخي‌ از آموزش‌هاي‌ اسلامي‌ در اين‌ زمينه‌ اشاره‌ مي‌كنيم:

در تفكر قرآني، انسان‌ -- از هر نژاد و جنسيت‌ و طبقه‌اي‌ -- نماينده‌ و خليفه‌ خداوند در زمين‌ است:

«و هو الذي‌ جعلكم‌ خلائف‌ في‌الارض‌ (انعام/165)؛ اوست‌ خدايي‌ كه‌ شما را جانشين‌ (خليفگان) قرار داد.»

اين‌ مضمون‌ دستكم‌ در سه‌ آيه‌ ديگر در سوره‌هاي‌ يونس‌ [آيه‌هاي‌ 14و73] و فاطر [آيه‌ 39] نيز آمده‌ است‌ كه‌ رسالت‌ كلي‌ همه‌ افراد انساني‌ را در اين‌ زيستگاه‌ كه‌ زمين‌ نام‌ دارد، تبيين‌ مي‌كند. پيامبران‌ و رسولان‌ الهي‌ نيز راهنمايان‌ براي‌ همه‌ انسان‌ها هستند و تعليم‌ و تربيت‌ و نظام‌ بخشي‌ به‌ زيست‌ فردي‌ و گروهي‌ انسان‌ها را بر عهده‌ دارند تا مديران‌ جامعه‌ بشري‌ در همه‌ ابعاد باشند.

قرآن‌ كريم‌ در رسالت‌ اولين‌ رسولان‌ الهي‌ چنين‌ گفته‌ است:

«اذ قال‌ ربك‌ للملائكة‌ اني‌ جاعلٌ‌ في‌الارض‌ خليفةً‌ (بقره/30)؛ و چون‌ پروردگار توبه‌ فرشتگان‌ گفت: من‌ در زمين‌ جانشيني‌ خواهم‌ گماشت.»

و در خطاب‌ به‌ داود پيامبر(ع) چنين‌ آمده‌ است:

«يا داود انا جعلناك‌ خليفةً‌ في‌ الارض‌ (ص/26)؛ اي‌ داود، ما تو را در زمين‌ به‌ خلافت‌ و جانشيني‌ گمارديم.»

مي‌نگريم‌ كه‌ رسول‌ حق‌ و نماينده‌ و مدير منصوب‌ الهي‌ در كل‌ پهنه‌ زمين، ماموريت‌ مي‌يابد و نه‌ بخش‌ خاص‌ يا نژادي‌ ويژه.

درباره‌ پيامبر اسلام، اين‌ رسالت‌ جهاني‌ و فراگير با صراحت‌ بيشتري‌ مطرح‌ گرديده‌ است:

1- «قل‌ يا ايها الناس‌ اني‌ رسول‌ الله‌ اليكم‌ جميعاً‌ (اعراف/158)؛ بگو: اي‌ مردم، من‌ پيامبر خدا به‌ سوي‌ همه‌ شما هستم.»

2-«و ما ارسلناك‌ الا‌ كافةً‌ للناس‌ بشيراً‌ و نذيراً‌ (سبا/28)؛ و ما تو را جز مژده‌آور و هشدار دهنده‌ براي‌ همگي‌ مردم‌ نفرستاده‌ايم.»

3- «تبارك‌ الذ‌ي‌ نزل‌ الفرقان‌ علي‌ عبده‌ ليكون‌ للعالمين‌ نذيراً‌ (فرقان/1)؛ بزرگ‌ (و خجسته) است‌ كسي‌ كه‌ بر بنده‌ خود، فرقان‌ (كتاب‌ جداسازنده‌ حق‌ از باطل) را نازل‌ فرمود، تا براي‌ جهانيان‌ هشدار دهنده‌اي‌ باشد.»

از اين‌ رو پيامبر اسلام، حكومت‌ها و دولت‌هايي‌ را كه‌ ميان‌ ملت‌ها فاصله‌ افكنده‌اند و سرزمين‌ها را ميان‌ خود تقسيم‌ كرده‌اند، به‌ رسميت‌ نمي‌شناسد، و همه‌ آنها را به‌ يك‌ دين‌ و دولت‌ واحد و مركزيتي‌ يگانه‌ فرا مي‌خواند و به‌ پادشاه‌ ايران‌ و مقوقس‌ حاكم‌ مصر و حارث‌ غساني، پادشاه‌ حيره، و حارث‌ عميري، پادشاه‌ يمن‌ و نجاشي‌ شاه‌ حبشه‌ و... نامه‌ مي‌نويسد و آنان‌ را به‌ يگانگي‌ و تن‌دادن‌ به‌ مديريت‌ واحد در جامعه‌ انساني‌ دعوت‌ مي‌كند. براي‌ تبيين‌ اين‌ اصل‌ محوري، واژه‌هاي‌ «الانسان» و «الناس» در قرآن‌ بارها و بارها به‌ كار رفته‌ است. نزديك‌ به‌ 240 بار كلمه‌ «الناس» در قرآن‌ آمده‌ است‌ و نزديك‌ به‌ 65 بار كلمه‌ «الانسان» تكرار شده‌ است‌ كه‌ واژه‌اي‌ عام‌ براي‌ همه‌ افراد انساني‌ مي‌باشد و در بسياري‌ از موارد، عموميت‌ و كليت‌ خطاب‌ها بسيار روشن‌ است‌ چون:

«قل‌ يا ايها الناس‌ انما انا لكم‌ نذيرٌ‌ مبينٌ‌ (حج/49)؛ بگو: اي‌ مردم! من‌ براي‌ شما فقط‌ هشداردهنده‌اي‌ آشكارم.»

«...اني‌ جاعلك‌ للناس‌ اماماً‌ (بقره/124)؛ من‌ تو را پيشواي‌ مردمان‌ قرار دادم.»

مسير كلي‌ انسان‌ در اين‌ زندگي، عروج‌ و فرازگرايي‌ و سقوط‌ و نشيب‌گرايي‌ وي‌ نيز به‌ تصوير كشيده‌ شده‌ و سرنوشت‌ عمومي‌ انسان‌ تبيين‌ گشته‌ است‌ و هدايت‌ الهي‌ و آموزش‌هاي‌ پيامبران‌ براي‌ همه‌ انسان‌ها ضروري‌ شمرده‌ شده‌ است، و فرق‌ها و امتيازهاي‌ موهوم‌ كه‌ ممكن‌ است‌ يگانگي‌ و يكساني‌ و يكپارچگي‌ جامعه‌ انسان‌ را بگسلد، باطل‌ و پوچ‌ معرفي‌ گشته‌ است. و بدين‌گونه‌ نگرشي‌ قرآني‌ به‌ انسان‌ و رهبران‌ الهي‌ جامعه‌ انساني، فراگير و جهاني‌ است‌ كه‌ هيچ‌ حد و مرز و مانعي‌ نمي‌شناسد.

همچنين‌ در قرآن‌ كريم، زمين، خانه‌ همه‌ انسان‌ها دانسته‌ شده‌ است.

«و الارض‌ وضعها للانام‌ (الرحمن/10)؛ و زمين‌ را براي‌ مردم‌ نهاد.»

در بهره‌برداري‌ از مواهب‌ و منابع‌ و فلسفه‌ خلقت‌ پديده‌ها نيز خطاب‌ به‌ همه‌ انسان‌ها و بهره‌برداري‌ از آن‌ همه‌ انسان‌ها شمرده‌ شده‌ است‌ و نه‌ ويژه‌ طبقات‌ برتر و ثروتمند:

«و انزل‌ من‌ السمأ مأً‌ فاخرج‌ به‌ من‌ الثمرات‌ رزقاً‌ لكم‌ (ابراهيم/32)؛ و از آسمان‌ آبي‌ فرستاد، و به‌ وسيله‌ آن‌ از ميوه‌ها براي‌ روزي‌ شما برآورده‌ است.»

خطاب‌هاي‌ قرآني، همه‌ عام‌ و به‌ صورت‌ جمع‌ و به‌ همه‌ بشريت‌ است‌ و اين‌ نوع‌ واژه‌ها يك‌ خانه‌ و يك‌ خانواده‌ بودن‌ و يگانگي‌ جامعه‌ انساني‌ را روشن‌ مي‌سازد:

«هو انشأكم‌ من‌ الارض‌ و استعمركم‌ فيها (هود/61)؛ او شما را از زمين‌ پديد آورد و شما را به‌ آباداني‌ آن‌ واداشت.»

پيامبر اكرم‌ (ص): «الخلق‌ كلهم‌ عيال‌الله، فاحبهم‌ الي‌ الله‌ عزو جل‌ -- انفعهم‌ لعياله(3) ؛ آفريدگان‌ همه، خانواده‌ و نانخور خدايند، پس‌ محبوبترين‌ آنان‌ در نزد خدا كسي‌ است‌ كه‌ براي‌ عيال‌ خدا (خانواده‌ خدا) سودمندتر باشد.»

امام‌ علي(ع): «كلكم‌ عيالُ‌ الله‌ والله‌ سبحانه‌ كافل‌ عياله(4)؛ همه‌ شما خانواده‌ (و نانخور) خداييد، و خداوند سبحان‌ كفيل‌ عيال‌ خود خواهد بود.»

زيربناهاي‌ عقيدتي‌ اين‌ يگانگي‌ و جهاني‌ انديشي‌ در تعاليم‌ اسلامي‌ نيز نيك‌ روشن‌ گشته‌ است‌ و آن‌ خلقت‌ همه‌ افراد نوع‌ انساني‌ از يك‌ پدر و يك‌ مادر است.

«و هو الذي‌ انشأكم‌ من‌ نفسٍ‌ واحدةٍ‌ (انعام/98)؛ و او همان‌ كسي‌ است‌ كه‌ شما را از يك‌ تن‌ پديد آورد.»

«كنت‌ مع‌الرضا(ع) في‌ سفره‌ الي‌ خراسان، فدعا يوما بمائدة‌ له‌ فجمع‌ عليها مواليه‌ من‌ السودان‌ و غيرهم. فقلت: جعلت‌ فداك، لوعزلت‌ لهولأ مائدة؟ فقال: مه‌ ان‌ الرب‌ -- تبارك‌ و تعالي‌ -- واحد، والام‌ واحدة، و الاب‌ واحد و الجزأ بالاعمال.»(5)

عبدالله‌ بن‌ صلت‌ گويد، مردي‌ از اهل‌ بلخ‌ گفت: در سفر خراسان‌ با امام‌ رضا(ع) بودم، روزي‌ سفره‌اي‌ انداختند و غلامان‌ سياه‌ و غيرسياه‌ را بر سفره‌ گرد آوردند (و همه‌ با هم‌ و با خود امام‌ غذا خوردند).

گفتم: كاش‌ براي‌ اينها سفره‌اي‌ جداگانه‌ مي‌انداختيد! فرمود: خاموش! خداي‌ همه‌ يكي‌ است، و مادر يكي، و پدر يكي‌ (پس‌ تفاوتي‌ نيست)، و پاداش‌ هر كس‌ بسته‌ به‌ كردار او است.

بنابراين‌ هدايت‌ نيز جهاني‌ است:

«هذا بيانٌ‌ للناس... (آل‌ عمران/138 و 187)؛ اين‌ (قرآن) براي‌ مردم‌ بياني... است.»

«و اذا اخذالله‌ ميثاق‌ الذين‌ اوتوالكتاب‌ لتبيننه‌ للناس‌ (آل‌ عمران/138 و 187)؛ و (ياد كن) هنگامي‌ را كه‌ خداوند از كساني‌ كه‌ به‌ آنان‌ كتاب‌ داده‌ شد، پيمان‌ گرفت‌ كه‌ حتما بايد آن‌را آشكارا براي‌ مردم‌ بيان‌ كنيد.»

قرآن، كتاب‌ آخرين‌ الهي‌ نيز براي‌ راهنمايي‌ همه‌ انسان‌ها، هدايتي‌ جامع‌ و جهانشمول‌ دارد:

«شهر رمضان‌ الذي‌ انزل‌ فيه‌ القران‌ هُديً‌ للناس‌ (بقره/185)؛ ماه‌ رمضان‌ (همان‌ ماهي) است‌ كه‌ در آن، قرآن‌ فرو فرستاده‌ شده‌ است، براي‌ هدايت‌ (و راهنمايي) مردمان.»

بيم‌رساني‌ و هشدارهاي‌ رهبران‌ الهي‌ نيز به‌ همه‌ انسان‌ها است:

«هذا بلاغ‌ للناس‌ و لينذروا به‌ (ابراهيم/52)؛ اين‌ پيام‌رساني‌ براي‌ مردم‌ است‌ تا به‌ آن‌ هشدار يابند.»

و خانه‌ خدا در زمين‌ نيز خانه‌ همه‌ انسان‌ها و مركز امن‌ و انسجام‌ و آشنايي‌ و يگانگي‌ همه‌ ابنأ انساني‌ شمرده‌ شده‌ است:

«جعل‌ الله‌ الكعبة‌ البيت‌ الحرام‌ قياماً‌ للناس‌ (مائده/97)؛ خداوند كعبه‌ را كه‌ بيت‌الحرام‌ است‌ مايه‌ قوام‌ (استواري‌ و برپايي‌ دين‌ و دنياي) مردم‌ قرار داده‌ است.»

«و اذا جعلنا البيت‌ مثابةً‌ للناس‌ و امناً‌ (بقره/125)؛ و چون‌ خانه‌ كعبه‌ را براي‌ مردم‌ محل‌ اجتماع‌ (و جاي) امني‌ قرار داديم.»

از ويژگي‌ها و امتيازهاي‌ «جهاني‌سازي‌ اسلامي»، تبيين‌ روشن‌ اصول، معيارهاي‌ و انديشه‌هاي‌ فرامرزي‌ و جهاني‌ و انسان‌گرايي‌ راستين‌ در عين‌ جهان‌نگري‌ و جهاني‌سازي‌ و كنارزدن‌ هدف‌ها و انگيزه‌هاي‌ غيرانساني‌ در آن‌ است.

معيارهاي‌ «جهاني‌سازي‌ اسلامي»

جهاني‌ سازي‌ اسلامي‌ بر محور حق‌ و عدل‌ در رابطه‌ با انسان‌ دور مي‌زند و با هر گونه‌ مانعي‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ حقوق‌ انسان‌ها مي‌ستيزد، همه‌ زنجيرها و پاي‌بندها را از دست‌ و پاي‌ انسان‌ها برمي‌دارد و بشر و حقوق‌ او محوريت‌ مي‌يابد و نه‌ هيچ‌ چيز ديگر.

در نتيجه، امت‌ واحده‌ و اجتماعي‌ يگانه‌ از همه‌ افراد انساني‌ تشكيل‌ مي‌گردد.

جهاني‌سازي‌ اسلامي‌ راهي‌ به‌ ميانه‌ در پيش‌ مي‌گيرد، و فردگرايي‌ افراطي‌ سرمايه‌داري‌ را پايه‌ نمي‌داند و آزادي‌هاي‌ عنان‌ گسيخته‌ در مالكيت‌ فردي‌ را تنها معيار نمي‌شناسد و اجازه‌ نمي‌دهد كه‌ اكثريت‌ جامعه‌ها به‌ صورت‌ بردگاني‌ براي‌ صاحبان‌ زر و زور جهاني‌ در آيند و بايد استثمارشدگان، صاحبان‌ سرمايه‌ گردند.

همچنين‌ جامعه‌گرايي‌ مطلق‌ سوسياليستي‌ را نيز نمي‌پذيرد كه‌ ويژگي‌هاي‌ فردي‌ و رقابت‌هاي‌ سالم‌ و حركت‌ هوشمندانه‌ افراد ناديده‌ گرفته‌ شود و زمام‌ امور همه‌ انسان‌ها به‌ دست‌ دولت‌هاي‌ خودكامه‌ و مطلق‌العنان‌ بيفتد و كاروان‌ ترقي‌ و استعدادها و خلاقيت‌هاي‌ فردي‌ دچار ايستايي‌ گردد؛ بلكه‌ با گرايشي‌ بنيادي‌ و اصولي‌ به‌ محور حق‌ و عدل‌ در حيات‌ انسان، زيان‌هاي‌ هرگونه‌ يك‌سونگري‌ و يك‌جانبه‌گرايي‌ را كنار مي‌زند و رشد و تعالي‌ هويت‌ فردي‌ و آزادي‌هاي‌ انساني‌ را همراه‌ و همگام‌ با ارزش‌هاي‌ جمع‌گرايي‌ و منافع‌ و حقوق‌ اجتماعي‌ منظور مي‌دارد.

1. «جهاني‌ سازي» اسلامي‌ و فرهنگ‌سازي‌ جهاني: اسلام‌ در گام‌هاي‌ نخست‌ جهاني‌ سازي، به‌ فرهنگ‌سازي‌ اقدام‌ مي‌كند و وحدت‌ انديشه‌ و نظر را در اين‌ زمينه‌ ميان‌ همه‌ انسان‌ها پديد مي‌آورد، عوامل‌ تفرقه‌افكن‌ چون‌ طائفه‌گرايي، نژادپرستي، امتيازخواهي‌ و تبعيض‌طلبي‌ را نفي‌ مي‌كند و اين‌ انديشه‌ زيربنايي‌ را حاكميت‌ مي‌دهد كه‌ همه‌ انسان‌ها برادرند و برابر، و كسي‌ را بر كسي، برتري‌ و امتيازي‌ نيست. قرآن‌ كريم، معيارهاي‌ يگانگي‌ و برابري‌ انساني‌ را آموزش‌ مي‌دهد:

«لا يسخر قومٌ‌ مِن‌ قومٍ‌ عَسي‌ اَن‌ يكونوا خيراً‌ منهم‌ و لانِسأٌ‌ و مِن‌ نسأٍ‌ عَسي‌ اَن‌ يكن‌ خيراً‌ منهن‌ و لاتلمزوا انفسكم‌ و لاتنابزوا بالالقاب‌ (حجرات/11)؛ مبادا كه‌ گروهي‌ از مردمان‌ گروه‌ ديگر را مسخره‌ كند شايد آن‌ مسخره‌شدگان‌ بهتر از آنها باشند و مباد كه‌ گروهي‌ از زنان‌ گروه‌ ديگر را به‌ نيشخند بگيرد شايد آن‌ به‌ نيشخند گرفته‌ شدن‌ بهتر از آنها باشند و از هم‌ عيبجويي‌ مكنيد و يكديگر را به‌ لقبهاي‌ (نامها و عنوانهاي) زشت‌ مخوانيد.»

پيام‌ ديگر اسلام، آن‌ است‌ كه‌ خود و نژاد خويش‌ را برترين‌ نژادهاي‌ انساني‌ ندانيد و به‌ معيارهاي‌ پوچ‌ امتيازخواهي‌ و خودبرتربيني‌ نگرائيد؛ بلكه‌ به‌ انسانها بنگريد و انسانيتها را معيار راستين‌ بدانيد:

«يا ايها الناس‌ انا خلقناكم‌ من‌ ذكر و انثي‌ و جعلناكم‌ شعوبا و قبائل‌ لتعارفوا اِنَّ‌ اكرمكم‌ عِندا اَتقياكُم؛ (حجرات/13)؛ اي‌ مردمان! ما شما را از مردي‌ و زني‌ آفريديم، و به‌صورت‌ ملتها و قبيله‌ها درآورديم، تا با يكديگر آشنا شويد (و يكديگر را با اين‌ تمايزها بشناسيد نه‌ آنكه‌ تفاخر كنيد و بزرگواري‌ فروشيد كه‌ بزرگواريِ‌ انسان‌ به‌ مليت‌ و قبيله‌ و رنگ‌ و نژاد نيست) و همانا بزرگوارتر از ميان‌ شما در نزد خدا آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ پرهيزكارتر باشد.»

پيامبر اكرم(ص): «ان‌ الناس‌ مِن‌ عَهد آدم‌ الي‌ يومنا هذا مثل‌ اسنان‌ المشط‌ لافضل‌ لِلعَربي‌ علي‌ العَجَمي‌ ولا لِاحمرَ‌ عَلي‌الاسود ألا‌ بِالتقوي(6)؛ مردمان! از زمان‌ حضرت‌ آدم(ع) تاكنون‌ چون‌ دندانه‌هاي‌ شانه‌ برابرند، و عرب‌ بر غير عرب‌ (و نژاد) سرخ‌ بر سياه‌ برتري‌ ندارد مگر به‌ تقوا (و ارزشهاي‌ انساني).»

2. گسترش‌ آگاهي‌ و دانايي‌ جهاني: اسلام‌ به‌ جهاني‌سازيِ‌ علم، دانش، دانايي، فنآوري‌ و بيداري‌ مي‌انديشد و پيامبران‌ الهي‌ به‌ گسترش‌ دانايي‌ و بيداري‌ احساسهاي‌ خفته‌ در همة‌ انسانها مي‌پردازند و در آغازِ‌ دعوت‌ خويش‌ خطوط‌ حركت‌ انساني‌ و راههاي‌ سعادت‌ جامعه‌هاي‌ انساني‌ را تبيين‌ مي‌كنند:

«كِتابٌ‌ انزَلناهُ‌ اليكَ‌ لِتُخرِجَ‌ الناسِ‌ مِن‌ الظُلُماتِ‌ اليَ‌ النورِ‌ (ابراهيم/1)؛ اين‌ كتابي‌ است‌ كه‌ آن‌را بر تو نازل‌ كرديم‌ تا مردم‌ را از تاريكيها (ي‌ ناآگاهي‌ و ناداني) به‌ سوي‌ روشنايي‌ بازبري...»

در پرتو آموزشهاي‌ الاهي‌ پيامبران، همة‌ انسانها به‌ قدر و منزلت‌ و كرامت‌ خويش‌ آگاه‌ مي‌شوند. و فطرت‌ زلال‌ آنان‌ از زير لايه‌هاي‌ رسوبات‌ فكري‌ نادرست‌ قومي، قبيله‌اي، و تنگناهاي‌ ملي‌ و نژادي‌ و جغرافيايي، بيرون‌ مي‌آيد و احساسهاي‌ خفته‌ آنان‌ بيدار مي‌گردد و همه‌ به‌ درست‌انديشي‌ و ژرفنگري‌ روي‌ مي‌آورند و به‌ خوديابي‌ و بازشناسي‌ نظام‌ فكري‌ و فرهنگيِ‌ مي‌پردازند، همچنين‌ با محيط‌ زندگي‌ خود و چگونگي‌ بهره‌برداري‌ عادلانه‌ از آن‌ آشنا مي‌شوند و بار رسالتي‌ را كه‌ فردفردِ‌ جامعه‌ انساني‌ بر دوش‌ دارد مي‌شناسند، پوچي‌ و دروغين‌ بودن‌ مرزها و فاصله‌ و امتيازات‌ را نيك‌ درمي‌يابند و به‌ انسان‌ و جهان‌ انساني‌ برابر و يكسان‌ مي‌نگرند:

امام‌ علي(ع): «فَبَعثِ‌ فيهم‌ رُسُلَه، و و‌اتَر اليهِم‌ أنبِيأَه، لِيَستأدوُ‌هم‌ مِيثاقَ‌ فِطرتِه، و يُذَكِروُ‌هم‌ مَنِسي‌ نِعمَتِه... و يُثيروا لَهم‌ دَفائِن‌ العُقُول‌ و يُروُ‌هم‌ الاياتِ؛ مِن‌ سَقفٍ‌ فُوقَهُم‌ مَرفُوع، و مِهادٍ‌ تَحتَهم‌ مُوضُوع‌ و مَعايِشَ‌ تُحيِيهِم(7)؛ خداوند فرستادگان‌ خود را در ميان‌ مردمان‌ برانگيخت، و پيامبران‌ خويش‌ را پياپي‌ روانه‌ كرده‌ تا آنان‌ را به‌ رعايت‌ ميثاق‌ فطري‌ (الاهي) وادارند، و نعمتهاي‌ فراموش‌شدة‌ خدا را به‌ ياد آنان‌ درآورند... و گنجينه‌هاي‌ (نيروهاي‌ پوشيدة) خرد آدمي‌ را آشكار سازند، و آيات‌ بهنجار آفرينش‌ را به‌ مردمان‌ بنمايانند، يعني‌ سَقف‌ افراشتة‌ آسمان، و مَهد گسترده‌ زمين، و راههاي‌ معيشت‌ كه‌ حيات‌ مردمان‌ را تامين‌ مي‌كند.»

پيامبران‌ هيچگاه‌ نعمت‌ دانايي‌ را ويژه‌ نمي‌ساختند و گروههايي‌ را ناآگاه‌ و نادان‌ نگاه‌ نمي‌داشتند تا بر آنان‌ سلطه‌ يابند و از آنان‌ كار بكشند و به‌ آساني‌ حقوقشان‌ را چپاول‌ كنند، چنانكه‌ در خودكامان‌ بشري‌ همواره‌ چنين‌ شيوه‌هايي‌ را مي‌بينيم.

3. نفي‌ نظامهاي‌ سلطه‌ جهاني: نفي‌ هرگونه‌ سلطه‌طلبي‌ و خودكامگي‌ و برتري‌طلبي‌ و تشكيل‌ طبقة‌ حاكمِ‌ فرادست‌ و طبقة‌ محكوم‌ و فرودست‌ و برده‌ ساختن‌ انسانهاي‌ مظلوم‌ در سطح‌ جهان‌ و همة‌ جامعه‌هاي‌ انساني، از اصول‌ جهاني‌سازي‌ وحياني‌ و انبياي‌ الاهي‌ است:

«ما كان‌ لِبَشَرٍ‌ أن‌ يُؤ‌تِيَهُ‌ اُ‌ الكِتابَ‌ والحُكمَ‌ والنُبُّوةَ‌ ثُم‌ يَقولُ‌ لِلناسِ‌ كُونُوا عِباداً‌ لي‌ مِن‌ دُونِ‌ا (آل‌عمران/79)؛ كسي‌ را كه‌ خدا به‌ او كتاب‌ و حكومت‌ و پيامبري‌ بخشد، نرسد كه‌ به‌ مردمان‌ بگويد: به‌جاي‌ خدا بندگان‌ من‌ باشيد.»

«قُل‌ يا اهلَ‌ الكِتاب‌ تَعالوُ‌ا الي‌ كَلمةٍ‌ سَوأٍ‌ بَينَنا و بَينكُم... و لا يَتَّخِذَ‌ بَعضُنا بَعضاً‌ أرباباً‌ مِن‌ دُونِ‌ ا (آل‌عمران/64)؛ بگو اي‌ اهل‌ كتاب! بياييد به‌ كلمه‌اي‌ (باورِ‌ درستي) كه‌ ما و شما يكسان‌ بدان‌ معتقديم‌ گردن‌ نهيد... و برخي‌ از ما برخي‌ ديگر را ارباب‌ و خدايگان‌ قرار ندهند.»

4. گسترش‌ عدل‌ جهاني: از معيارهاي‌ بسيار اصولي‌ در جهاني‌سازي‌ اسلامي، «جهاني‌سازي‌ عدل» در روابط‌ ميان‌ افراد و ميان‌ ملتها و نژادها و گروه‌ها است. اصول‌ عدالت‌ در اسلام، جهاني‌ است‌ و هيچ‌يك‌ از حد‌ و مرزها و فاصله‌هاي‌ ساختگي‌ دستِ‌ زمامداران‌ و منافع‌طلبان‌ را به‌ رسميت‌ نمي‌شناسد، و در جهاني‌سازي‌ اسلامي، موازين‌ عدالت‌ ميان‌ انسانها به‌دقت‌ عملي‌ مي‌گردد.

«لَقَد ارسَلنا رُسُلُنا بالبَيٍّناتِ، و أنزَلنا مَعهُم‌ الكِتابَ‌ والميزانَ، لِيَقُومَ‌ الناسَ‌ بالقسطِ‌ (حديد/25)؛ بيگمان‌ پيامبران‌ را با نشانه‌هاي‌ آشكارا برانگيختيم، و با آنان‌ كتاب‌ و ميزان‌ فرستاديم، تا مردمان‌ به‌ قسط‌ و دادگري‌ برخيزند (و همه‌چيز بر پاية‌ داد و دادگري‌ باشد).»

عدالت‌ در همة‌ مسائل‌ و همه‌ روابط، فردي، گروهي‌ و روابط‌ بين‌الملل‌ و با دوست‌ و دشمن‌ و خودي‌ و بيگانه:

«انا أنزَلنا اليكَ‌ الكِتابَ‌ بالحَقٍّ‌ لِتَحكُم‌ بَينَ‌ الناسِ‌ بما أراكَ‌اُ؛ ما كتاب‌ آسماني‌ را به‌ راستي‌ و درستي‌ بر تو نازل‌ كرديم‌ تا ميان‌ مردم‌ به‌ (موجب) آنچه‌ خدا به‌ تو آموخته‌ داوري‌ كني.»

«ولا يجرمنكم‌ شنأنُ‌ قَومٍ‌ علي‌ اَن‌ لاتَعدِلُوا اعدِلوُ‌ا؛ دشمني‌ با گروهي‌ شما را بر آن‌ ندارد كه‌ با آنان‌ به‌ عدالت‌ رفتار نكنيد، به‌ عدالت‌ رفتار كنيد.»

جهاني‌سازي‌ با گفتماني‌ منطقي‌ بايد صورت‌ گيرد، و در هنگام‌ اختلاف‌ انسانها و ملتها و شهرها و كشورها در چهارچوب‌ عدالت‌ داوري‌ شود:

«و ما أنزَلنا عَليكَ‌ الكِتابِ‌ الا‌ لتُبيٍّنَ‌ لَهُم‌ الذي‌ اختَلفُوا فِيه؛ و قرآن‌ را جز براي‌ اين‌ بر تو فرونفرستاديم‌ كه‌ (حقيقت) آنچه‌ را اختلاف‌ دارند، برايشان‌ روشن‌ كني.»

5. ريشه‌سوزي‌ استثمار جهاني: مشكل‌ بشريت‌ در گذشته‌ و اكنون، و در همة‌ اجتماعات‌ انساني، روابط‌ استثماري‌ بوده‌ است‌ كه‌ عامل‌ تضادها و درگيريهاي‌ گوناگوني‌ شده‌ است. هر مرام‌ و ايدئولوژي‌ و آرماني‌ اگر به‌ انسانها بينديشد، بايد با اين‌ پديدة‌ ويرانگر، نه‌ در سطحي‌ محدود، بلكه‌ در سراسر جهان، به‌ ستيزي‌ درنگ‌ناپذير برخيزد، و همة‌ انسانها را از اين‌ پديدة‌ كشنده، رهايي‌ بخشد و زمينه‌ها و علل‌ و عوامل‌ ناسازگاريها و دشمنيها را نابود كند، و طبقة‌ ظالم‌ و مظلوم‌ و ملت‌ مسلط‌ و سلطه‌پذير و آكل‌ و مأكول‌ اقتصادي‌ را از كرة‌ خاكي‌ محو سازد و به‌ حق‌خواهي‌ همة‌ انسانها قيام‌ كند، و اين‌ معيار كار و روش‌ او در جهاني‌سازي‌ و جهان‌ وطني‌ باشد، و چون‌ مدعيان‌ دروغين‌ جهاني‌سازي‌ در زمانة‌ نابهنجار ما نباشد كه‌ شعارها و عملكردها به‌ منافع‌ قدرتمندان‌ نظر دارد. پيامبران‌ در دعوتهاي‌ خود، انسانها را از استثمار حقوق‌ ديگران‌ بيم‌ دادند، و در كنار دعوت‌ به‌ اصل‌ توحيد، هرگونه‌ استثمار را محكوم‌ كردند:

«قَد جائتكُم‌ بَيٍّنَةٌ‌ مِن‌ رَبٍّكُم‌ فاوفوا الكَيلَ‌ والميزانَ‌ ولا تَبخَسُوا الناسَ‌ أشيأَ‌هم‌ ولا تُفسِدوا في‌الارض؛ اي‌ مردم‌ دليل‌ آشكاري‌ از پروردگارتان‌ به‌سوي‌ شما آمد، پيمانه‌ و ترازو را به‌ تمام‌ دهيد و به‌ چيزهاي‌ (كار و كالاي) مردم‌ كم‌ بها مدهيد و در زمين‌ فساد مكنيد.»

مفسران‌ گفته‌اند:

«و لا تبخُسوا الناسَ‌ أشيأَ‌هم‌ اي‌ ولاتنقصوا الناسَ‌ حقوقَهم‌ و لا تمنعوها(8)؛ حق‌ مردم‌ را كم‌ مكنيد و ايشان‌ را از حقوقشان‌ محروم‌ مسازيد.»

اينها قطره‌اي‌ از تعاليم‌ اديان‌ آسماني‌ بود كه‌ پيامبران‌ براي‌ بشريت‌ به‌ ارمغان‌ آوردند و مي‌خواستند آنها را جهاني‌ سازند، و انديشة‌ آن‌ را در پهنة‌ زمين‌ و در جامعه‌هاي‌ انساني‌ گستراندند. بنگريد به‌ انديشه‌ها و معيارها و عملكردهاي‌ نظامهاي‌ مسلط‌ جهاني‌ و بلوك‌ سرمايه‌داري، كه‌ از جهاني‌سازي‌ دم‌ مي‌زنند، و تجارت‌ جهاني‌ (گات) راه‌ انداختند و سازمان‌ ملل‌ را تشكيل‌ دادند و بانك‌ جهاني‌ پول‌ را پديد آوردند و... چه‌ اهدافي‌ را پي‌ گرفتند؟!

اكنون‌ بايد ژرف‌ نگريست‌ كه‌ آيا موازيني‌ را كه‌ پايگاههاي‌ زر و زور و قدرت‌ ارائه‌ داده‌ و در عمل‌ آشكار ساخته‌ است، ماية‌ سامان‌يابي‌ كار بشريت‌ است‌ و يا مشكلات‌ انسانهايِ‌ دردكشيده‌ و مظلوم‌ را افزون‌ ساخته‌ است؟! تميز و تشخيص‌ اين‌ دو شيوه‌ بر بينش‌گرايان‌ چندان‌ دشوار نيست.

اهداف‌ و انگيزه‌ها در «جهاني‌ سازي» غربي‌
با بررسي‌ تئوريهاي‌ فرامنطقه‌اي‌ و جهاني‌ رائج، به‌ اين‌ نقطه‌ دردناك‌ مي‌رسيم‌ كه‌ چنين‌ طرحهائي‌ به‌ سود توده‌هاي‌ انساني‌ نبوده‌ بلكه‌ نابساماني‌ها را صد چندان‌ كرده‌ است. از مجموعة‌ اين‌ بررسيها و عملكردها، نظرية‌ بدبينان‌ تقويت‌ مي‌شود كه‌ اصولاً‌ جهاني‌ سازي‌ كه‌ در دوران‌ ما تبليغ‌ مي‌شود مفهومي‌ سلطه‌ طلبانه، امپرياليستي، استكباري‌ و استعماري‌ دارد.

«... جهاني‌شدن‌ با هدف‌ بسط‌ و تحميل‌ گفتمان‌ مسلط‌ بر جهان‌ - كه‌ عمدتاً‌ غربي‌ و آمريكائي‌ است‌ - طراحي‌ شده‌ و مجريان‌ آن‌ عمدتاً‌ قدرتهاي‌ مسلط‌ و صاحبان‌ ثروتند...»(9)

همچنين‌ با نگرش‌ به‌ عملكرد نظامهاي‌ سرمايه‌داري‌ درباره‌ جهان‌ سوم، ماهيت‌ اين‌ طرحها بيشتر آشكار مي‌شود.

«تكامل‌ تاريخي‌ نظام‌ سرمايه‌داري‌ و همزيستي‌ اين‌ نظام‌ در يك‌ نظام‌ بين‌المللي‌ با كشورهاي‌ جهان‌ سوم، هر تلاشي‌ را در راستاي‌ استقلال‌ و خودكفايي‌ غير مقدور مي‌سازد...»(10)

بويژه‌ با توجه‌ به‌ اينكه‌ بسياري‌ از انديشمندان‌ بر اين‌ باورند كه‌ جهاني‌شدن‌ بيشتر صبغة‌ اقتصادي‌ دارد و باهمگرايي‌ و ادغام‌ اقتصادهاي‌ ملي‌ در اقتصاد جهاني‌ تحقق‌ مي‌يابد. اكنون‌ برخي‌ از طرحها و شاخه‌هاي‌ جهاني‌ سازي‌ را بررسي‌ مي‌كنيم، و اندكي‌ ره‌آوردهاي‌ آن‌ را مي‌كاويم:

آ- تجارت‌ جهاني: «تجارت‌ جهاني»، از نوع‌ غربي‌ و كنوني‌ آن‌ اين‌ اهداف‌ را پي‌مي‌گيرد:

1. لغو محدوديتهاي‌ گمركي: در پي‌ اجراي‌ اين‌ شيوه، صنايع‌ داخلي‌ كشورهاي‌ جهاني‌ سوم، دچار ركود و ورشكستگي‌ مي‌شود و بسياري‌ از صنايع‌ جوان‌ محلي‌ از ميان‌ مي‌رود.

2. ترويج‌ اقتصاد سرمايه‌داري: شركتهاي‌ بزرگ‌ و فرامنطقه‌اي‌ در كشورهاي‌ تابع، از اقتصاد آزاد ترويج‌ مي‌كنند و دولتها را از دخالت‌ در امور اقتصادي‌ باز مي‌دارند و به‌ تقويت‌ بخش‌ خصوصي‌ و سرمايه‌داري‌ داخلي‌ و وابسته‌ مي‌پردازند. اين‌ موجب‌ مي‌شود كه‌ شركتها و مراكز اقتصادي‌ جهاني‌ با دست‌ باز عمل‌ كنند و كفة‌ ترازو را به‌ سود خويش‌ بچرخانند و اقتصاد كشورها وابسته‌ به‌ سرمايه‌داري‌ غرب‌ و تحت‌ امر آن‌ قرار گيرد.

3. انحصارات: شركتهاي‌ بزرگ‌ با عناويني‌ فرامنطقه‌اي‌ تشكيل‌ مي‌شود و بطور كلي‌ حدود 70 درصد تجارت‌ جهاني‌ در اختيار گروهي‌ معدود قرار مي‌گيرد. بدين‌ ترتيب، با كنترل‌ بخش‌ اعظم‌ توليد جهاني‌ مواد اوليه‌ و كشاورزي‌ توسط‌ كارتل‌هاي‌ بزرگ، كشورهاي‌ متوسط‌ و فقير ناگزيرند بخش‌ عمدة‌ توليدات‌ خود را به‌ قيمت‌ ارزان‌ بفروشند (نفت‌ يك‌ نمونه‌ آن‌ است).

با تشكيل‌ شركتهاي‌ بزرگ، كشورهاي‌ صنعتي‌ از انحصار خريد نيز برخوردار شده‌ سودهاي‌ كلاني‌ نصيب‌ كارتلهاي‌ غربي‌ مي‌شود.

همچنين‌ شركتهاي‌ جهاني‌ در تمام‌ مراحل‌ توليد و خريد از امكانات‌ زيادي‌ برخوردار گشته‌ و در فرآيند قيمت‌ گذاري‌ قدرت‌ ويژه‌اي‌ دارند. از اينرو مي‌نگريم‌ كه‌ دنياي‌ صنعتي‌ كالاهاي‌ جهان‌ سوم‌ را با قيمت‌ پايين‌ مي‌خرد. انحصار حمل‌ و نقل‌ را نيز شركتهاي‌ جهاني‌ در دست‌ دارند.(11)

4. كنترل‌ افكار عمومي: افكار عمومي‌ را براي‌ حفظ‌ منافع‌ خود با چنين‌ شيوه‌هايي‌ در دست‌ مي‌گيرند:

-1 تبليغات‌ و مخارج‌ هنگفتي‌ كه‌ صرف‌ آن‌ مي‌شود.

-2 نفوذ در شبكه‌هاي‌ تلويزيوني.

-3 تبديل‌ وسائل‌ ارتباطي‌ جمعي‌ از محلي‌ به‌ بين‌ المللي.

-4 سانسور انتقادات.

نوشته‌هاي‌ انتقادآميز را كه‌ پرده‌ از جنايات‌ آنان‌ برمي‌دارد و افكار عمومي‌ را عليه‌ اين‌ شركتها مي‌شوراند از بين‌ مي‌برند. اين‌ عمل‌ از راههاي‌ گوناگون‌ صورت‌ مي‌گيرد.

«... شركتها با استفاده‌ از نام‌ فرامليتي‌ از منسوب‌ ساختن‌ خود به‌ كشور خاص‌ اجتناب‌ مي‌كنند، در حالي‌ كه‌ اعضاي‌ اصلي‌ شركتها از كشورهاي‌ خاص‌ هستند. اين‌ نامگذاري‌ به‌ آنان‌ امكان‌ مي‌دهد در كشورهاي‌ مختلف‌ با كمال‌ آسايش‌ به‌ فعاليت‌ بپردازند بي‌ آنكه‌ از طرف‌ گروههاي‌ ناسيوناليست‌ مورد تهديد قرار گيرند»(12)

براستي‌ مي‌توان‌ باور داشت‌ كه‌ طرح‌ تئوريهاي‌ جهاني‌ سازي‌ درهمه‌ زمينه‌ها (فرهنگي، اقتصادي، سياسي‌ و...) از همين‌ دست‌ انديشه‌ها و انگيزه‌ها ريشه‌ مي‌گيرد كه‌ موانع‌ بر سر راه‌ غارت‌ جهان‌ سوم‌ را بردارند و در درون‌ اقتصاد و صنعت‌ و بازرگاني‌ و نوع‌ مصرف‌ جهان‌ عقب‌ نگه‌ داشته‌ شده، نفوذ كنند و سلطة‌ خود را به‌ همه‌ جهان‌ گسترش‌ دهند تا سودهاي‌ ناعادلانه‌ و سرشاري‌ روانه‌ كشورهاي‌ سرمايه‌داري‌ سازند. اين‌ تئوريهاي‌ جهاني‌ سازي، هيچگاه‌ به‌ چارة‌ دردهاي‌ انسانها نمي‌انديشد، و فقر و گرسنگي‌ بيش‌ از يك‌ ميليارد گرسنه‌ در روي‌ كره‌ زمين‌ برايشان‌ مطرح‌ نيست.

5. دامپينگ: يكي‌ از شيوه‌هايي‌ كه‌ شركتهاي‌ بزرگ‌ و كارتلها، براي‌ از بين‌ بردن‌ رقبا و جلوگيري‌ از رشد صنايع‌ بومي‌ و انحصاري‌ كردن‌ باز در مصرف‌ در كشورهاي‌ مختلف‌ انجام‌ مي‌دهند «دامپينگ» است‌ يعني‌ براساس‌ توافق‌ قبلي، كالاي‌ مرغوب‌ خود را با قيمتي‌ بسيار نازل‌ مي‌فروشند و از اين‌ راه‌ توليد كنندة‌ محلي‌ را كه‌ توانايي‌ رقابت‌ با اين‌ كالا را از دست‌ مي‌دهد، از ميدان‌ بيرون‌ مي‌رانند.

اينها برخي‌ از انگيزه‌ و گرايشها در تئوريهاي‌ گوناگون‌ جهاني‌ است‌ و روشن‌ است‌ كه‌ اين‌ نوع‌ شعارهاي‌ جهاني‌ سازي‌ و تئوريهاي‌ فرامليتي، ره‌ آوردي‌ ويرانگر براي‌ بشريت‌ داشته‌ و هيچگاه‌ در انديشه‌ و عمل، رفاه‌ حال‌ توده‌هاي‌ انساني‌ را در نظر نگرفته‌ است.

«البرت‌ استريد برگ» از متخصصان‌ تبليغات‌ تجاري‌ بين‌ المللي‌ مي‌نويسد:

«ما بايد خود از شر‌ يك‌ سلسله‌ عقايد متعارفي‌ درباره‌ اينكه‌ چه‌ چيزهايي‌ براي‌ رفع‌ احتياجات‌ مادي‌ فقرا لازم‌ است‌ خلاص‌ كنيم»(13)

و به‌ گفتة‌ ويلي‌ برانت:
«يك‌ جنگ‌ تمام‌ عيار چريكي‌ در حوزه‌ امور بازرگاني‌ كه‌ هميشه‌ پيامدهاي‌ ناگوار براي‌ جهان‌ سوم‌ به‌ همراه‌ داشت‌ به‌ وجود آمد...».(14)

ب‌ - تكنولوژي، دانش‌ و جهاني‌ سازي: تردستهاي‌ بين‌ المللي‌ در كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ در چهارچوب‌ ويژه‌اي‌ فعاليت‌ مي‌كنند:
1- انتقال‌ تكنولوژي‌ را شديداً‌ كنترل‌ مي‌كنند تا تكنولوژي‌ و فنآوري‌ دست‌ اول‌ به‌ دست‌ اين‌ كشورها نيفتد.
2- از مهارتهاي‌ فني‌ يا كالاهاي‌ ساخته‌ شده‌ سرمايه‌اي، آن‌ نوعي‌ را به‌ كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ منتقل‌ مي‌كنند كه‌ براي‌ اهداف‌ آنها بي‌زيان‌ باشد و به‌ رشد و توسعه‌ بيشتر كشورهاي‌ صنعتي‌ كمك‌ كند؛ هر چند براي‌ جهان‌ سوم‌ مشكل‌ آفرين‌ باشد.
3-در عرضة‌ مصنوعات‌ به‌ جهان‌ سوم‌ شيوة‌ انحصاري‌ در پيش‌ مي‌گيرند بويژه‌ كالاهاي‌ ضروري‌ را به‌ قيمت‌ دلخواه‌ به‌ فروش‌ مي‌رسانند.(15) مي‌نگريم‌ كه‌ داده‌هاي‌ دانش‌ بشري‌ كه‌ بايد در اختيار همه‌ انسانها قرار گيرد و در سطح‌ جهاني‌ براي‌ رشد و تكامل‌ جامعه‌ها به‌ كار رود، چگونه‌ در نظام‌ انحصارات‌ قدرتهاي‌ اقتصادي‌ و سياسي‌ قرار مي‌گيرد و پروژه‌ جهاني‌سازي‌ نيز در همين‌ راستا عمل‌ مي‌كند و انحصارات‌ علمي‌ و فنآوري‌ را نمي‌شكند و گاهي‌ در راه‌ جهاني‌سازي‌ دانشها و تكنولوژيها و پيشرفتهاي‌ علمي‌ در سطح‌ جامعه‌هاي‌ انساني‌ برنمي‌دارد؛ بلكه‌ شركتهاي‌ چند مليتي‌ و فرامنطقه‌اي‌ تكنولوژيها را در انحصار خود در مي‌آورند و از انتقال‌ آن‌ به‌ كشورهاي‌ ديگر جلوگيري‌ مي‌كنند.(16)
ج‌ - بانك‌ جهاني‌ و صندوق‌ بين‌ المللي‌ پول: اين‌ بانكهاو نهادهاي‌ مالي‌ فراملي‌ نيز با ساز و كارهاي‌ ويژه‌اي‌ پول‌ در اختيار كشورهاي‌ نيازمند مي‌گذارند و با اعطاي‌ وامهاي‌ مشروط‌ و به‌ كشورهايي‌ كه‌ در راستاي‌ منافع‌ آنان‌ قرار دارند، موجب‌ گسترش‌ روز افزون‌ فقر و بدهي‌ كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ مي‌گردند. هدف‌ اصلي‌ بانكهاي‌ چند مليتي‌ و جهاني، كسب‌ سود و كنترل‌ امور مالي‌ جهان‌ است‌ و با شيوه‌هاي‌ خاص‌ سودهاي‌ فراواني‌ از طريق‌ اعطاي‌ وام‌ به‌ كشورهاي‌ ديگر به‌ دست‌ مي‌آورند. سودهاي‌ هنگفتي‌ كه‌ اين‌ بانكها كسب‌ مي‌كنند، بيشتر در فعاليتهاي‌ خارجي‌ آنها است. بطوري‌ كه‌ «سيتي‌ بانك» حدود 80 درصد سود خود را از كشورهايي‌ خارجي‌ آنهم‌ در كشورهايي‌ كه‌ بتواند براحتي‌ و بدون‌ محدوديت‌ فعاليت‌ كند به‌ دست‌ آورد.

به‌ نظر برخي‌ متخصصان‌ اين‌ بانكداري‌ در ايجاد تورم‌ در سطح‌ بين‌ المللي‌ و دادن‌ اعتبارات، بسياري‌ از كشورها را كه‌ در بحرانهاي‌ مالي‌ و مشكل‌ تراز پرداختها قرار دارند به‌ سبب‌ قرضهاي‌ بي‌ حساب‌ و عدم‌ توانايي‌ در پرداخت‌ آن‌ در شرايط‌ نامساعدتري‌ قرار مي‌دهد(17)

بنابراين‌ به‌ هر يك‌ از زير مجموعه‌هاي‌ جهاني‌ سازي‌ كه‌ بنگريم‌ اغراض‌ سلطه‌ طلبانه‌ و سود جويانه‌ را آشكار مي‌بينيم‌ و در آنها اصول‌ اخلاقي‌ و ارزشي‌ و معيارهاي‌ انساني‌ يا هيچ‌ وجود ندارد و يا بسياري‌ كم‌ رنگ‌ و فورماليته‌ و ظاهرسازي‌ و فريب‌ افكار عمومي‌ جهانيان‌ است‌ و چون‌ جهاني‌ سازي‌ گر چه‌ طبق‌ نظر برخي‌ به‌ قلمروهاي‌ فرهنگي، سياسي، حقوقي، نظامي، فنآوري‌ و محيط‌ زيست‌ نيز گسترش‌ داده‌ شده‌ ليكن‌ بيشتر بُعد اقتصادي‌ دارد و قطبهاي‌ سرمايه‌داري‌ بر اساس‌ فعاليت‌ بي‌ قيد و شرط‌ بنيان‌ نهاده‌ شده‌ است. از اينرو اصول‌ انساني‌ در محورهاي‌ اصلي‌ جهاني‌ سازي‌ يعني‌ اقتصاد، بي‌ معنا است.

سرمايه‌داري‌ جهاني‌ به‌ محيط‌ زيست، رحم‌ نكرد و زيست‌ بوم‌ را كه‌ جايگاه‌ مناسب‌ زندگي‌ همه‌ انسانها (و خود طبقات‌ سرمايه‌دار) ساخت؛ بلكه‌ با شيوه‌هاي‌ تبليغي‌ «امپرياليسم‌ تبليغاتي» و با نفوذ در مراكز فرهنگي‌ و رسانه‌اي‌ كشورها، الگوي‌ مصرفي‌ زيانبار و آلايندة‌ سرمايه‌داري‌ را به‌ سراسر جهان‌ صادر كرد و توده‌هاي‌ انساني‌ را مصرف‌زده‌ بارآورد(18) و كل‌ بشريت‌ را گردونة‌ ويرانگرِ‌ حرث‌ و نسل‌ قرارداده‌ «رشد توليد براي‌ رشد مصرف‌ و رشد مصرف‌ براي‌ رشد توليد» و همه‌ اين‌ فجايع‌ براي‌ رشد سود و سرمايه‌ و توان‌ اقتصادي‌ و نظامي‌ بلوك‌ سرمايه‌ داري‌ صورت‌ گرفت. باري‌ «جهان» نيمي‌ مسلح‌ و نيمي‌ گرسنه» است‌ و «ديكتاتوري�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن