واضح آرشیو وب فارسی:پیام نور: ويژه دهمين سالگرد تاسيس جبهه مشاركت - مشاركت و كارويژههاي تحت فشار
ويژه دهمين سالگرد تاسيس جبهه مشاركت - مشاركت و كارويژههاي تحت فشار
«عليرضا رجايي» معتقد است كه جبهه مشاركت، حزبي است كه براي پاسخ دادن به نياز عمومي شكل گرفته پس از دوم خرداد 76 تشكيل شد. اين تحليلگر مسائل سياسي بر همين مبنا اعتقاد دارد كه كارويژه مشاركت يك كارويژه منحصر به فرد است كه مشابه آن در احزاب و جريانات سياسي ديگر ايران وجود ندارد و به اين علت، مشاركت در ايفاي فعاليتهاي حزبي خود با دشواريهاي زيادي روبهرو بوده است.
آقاي رجايي! ارزيابي شما از تجربه فعاليت حزبي جبهه مشاركت در 10 سال اخير چيست و فكر ميكنيد شرايط ساختار سياسي ايران چه در بخش جامعه و چه در نظام سياسي، چه تاثيراتي بر روي اين حزب داشته است؟
جبهه مشاركت پس از دوم خرداد 76 و بر حسب پاسخگويي به يك ضرورت تشكيل شد. در واقع فضاي جنبشي كه در آن مقطع شكل گرفته بود، نيازمند يك تشكيلات سياسي- حزبي بود كه مطالبات ناشي از آن فضا را به ساختار سياسي منعكس كند و در عين حال، تلاش كند اين مطالبات سازماندهي شود. از اين منظر، مشاركت يك وضعيت دو سويه داشته است كه اصلاح ساختار سياسي و صورتبندي مطالبات اصلاحي در جامعه مدني و سازماندهي آنها در حكومت، اصليترين اهداف آن بوده است.
ميزان موفقيت يا عدم موفقيت جبهه مشاركت در تحقق اين اهداف را چگونه ميبينيد؟
با توجه به اينكه جبهه مشاركت به سرعت تشكيل شد، زمينههاي از پيش تداركشدهاي براي تحقق اين اهداف وجود نداشت. از سوي ديگر، اين حزب در 10 سال گذشته تحت فشارهاي فوقالعادهاي قرار داشته است. اين فشارها از يك طرف از سوي جريانات راديكالتر فعال در جامعه مدني شكل گرفته پس از دوم خرداد بود كه انتظار كنشها و واكنشهاي راديكالتري از مشاركت داشتند و از سوي ديگر، بخشهايي از حاكميت هم بهطور مستمر اين حزب را به ساختارشكني و تلاش براي براندازي متهم ميكردند و سنگينترين فشارهاي امنيتي و سياسي را بر آن وارد ميكردند. اوج اين فشار را ميتوان در ماجراي ترور آقاي حجاريان مشاهده كرد. اما در يك ارزيابي كلي ميتوان گفت تجربه جبهه مشاركت با توجه به بحرانهاي 10 سال اخير و فشارهاي موجود، كارنامه اين حزب از نمره قابل قبولي برخوردار است و توانسته در فضاي غير و حتي ضدحزبي حاكم بر كشور توجهات را به سمت فعاليت حزبي جلب كند.
يكي از انتقاداتي كه به جبهه مشاركت وارد ميشود، اتخاذ راهبرد حضور همزمان در جامعه و دولت است. منتقدان ميگويند كه اين راهبرد باعث حركت كجدار و مريز ميشود و در نهايت نه تكليف آن حزب در جامعه معلوم ميشود و نه در حكومت. اين نقد تا چه حد مقرون به صحت است؟
شخصا اين نقد را به هيچ عنوان قبول ندارم. آنهايي كه چنين ايرادي را به مشاركت يا هر حزب سياسي ديگري وارد ميكنند، احتمالا هيچ آشنايي با تعريف كلاسيك و علمي احزاب ندارند. وظيفه تمام احزاب فعاليت همزمان در سطح دولت و جامعه است و اگر حزبي بتواند اين وظيفه را به درستي انجام دهد، در انجام كار ويژه اصلي خود موفق است.
اصليترين موانع پيشروي جبهه مشاركت براي فعاليت سياسي را چه ميدانيد؟
مشكلات پيشروي مشاركت، مشكلاتي است كه تمام جريانات حزبي متعارف براي فعاليت سياسي در ايران با آنها دست به گريبانند. بيعلاقگي به فعاليت تشكيلاتي منضبط، فقدان استمرار در كار حزبي، مقاومت سياسي در برابر دموكراتيزاسيون ساختار سياسي كه باعث استهلاك احزاب ميشود و موارد بيشمار ديگر از اين جملهاند. اما همانطور كه پيش از اين اشاره شد، موقعيت جبهه مشاركت به علت كارويژههاي خاص آن و نيازهايي كه مبناي تشكيل آن شده، يك موقعيت خاص در ميان تمام جريانات سياسي و حزبي داخل كشور است كه در بين ديگر احزاب متعارف كشورمان، مشابهي ندارد.
آيا ميتوان به جبهه مشاركت عنوان يك حزب دولتساخته را اطلاق كرد يا اينكه تجربه سه سال گذشته نشان داده كه اين اتهام وارد نيست؟
مفهوم دولت براي برخي از جريانات راديكالتر آنقدر مذموم است كه از آن بهگونهاي صحبت ميكنند كه گويا يك عده يا جريان نامطلوب هستند كه بايد از آنها پرهيز كرد. اما نيروهاي دموكراسيخواه بايد بدانند يكي از اولويتهاي اصلي آنها تبديل دولت از بنگاههاي خصوصي به ملك مشاع است و لازمه آن تقويت احزاب از جانب نيروهاي ترقيخواه است. زيرا اين احزاب واسط هستند كه دموكراسي را ميسازند.
پنجشنبه 14 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پیام نور]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]