واضح آرشیو وب فارسی:مهر: تلويزيون - غروب تلخ يك استعداد شگرف
تلويزيون - غروب تلخ يك استعداد شگرف
مازيار معاوني :شامگاه روز يكشنبه 3/9/87 جامعه هنري ايران يكي ديگر از بزرگان هنر نمايش خود را از دست داد. احمد آقالو بازيگر تواناي كشورمان كه سابقه فعاليت در هر چهار مديوم راديو، تلويزيون، تئاتر و سينما را در كارنامه هنري خود داشت پس از ماهها مبارزه با بيماري سرطان لوزالمعده سرانجام تسليم مرگ شد و بدين ترتيب يكي ديگر از نوابغ بيتكرار عرصه نمايش ايران كه البته بنا به دلايل مختلف دستكم به نام چندان شناخته شده نبود براي هميشه با اين عرصه خداحافظي كرد. آقالو درمهرماه سال 1328 در شهر قزوين چشم به جهان گشود و پس از طي دوره تحصيلات متوسطه به دانشگاه هنرهاي دراماتيك راه يافت. در كارنامه تئاتري اين هنرمند باارزش سابقه چندين سال فعاليت مستمر درگروه تئاتر پياده(به سرپرستي داريوش فرهنگ و مهدي هاشمي) كه به عنوان يكي از مطرحترين گروههاي تئاتري كل تاريخ نمايش ايران شناخته ميشود به چشم ميخورد. علاوه بر اين او در عرصه تئاتر با هنرمنداني همچون علي رفيعي، حميد سمندريان، محمد رحمانيان، آتيلا پسياني، مجيد جعفري و. . . همكاري كرده بود كه حاصل آن اجراي نمايشهايي همچون «ازدواج آقاي ميسيسيپي» به كارگرداني حميد سمندريان، «يادگار سالهاي شن» به كارگرداني علي رفيعي، «شهادتخواني قدمشاد مطرب، مصاحبه، خروس و پل از آثارمحمد رحمانيان»، «آئورا» اثرآتيلا پسياني، (تراژدي كسري با هدايت مجيد جعفري) و... است. او از سال 1357 به راديو راه يافت و تا يكماه پيش از مرگ در بيش از 100 نمايش راديويي از جمله نمايشهاي «رمان»، «ميزبان صادق»، «جوان»، (پابرهنه در پارك)، (پرونده عجيب آقاي پالهام)، (انتقام پيلهور)، (پوشاك پست مدرن)و (ستاره كن سولوقون) ايفاي نقش نمود. از آخرين نمايشهاي راديويي كه اين هنرمند پيشكسوت كشورمان در آن ايفاي نقش كرده است ميتوان«نمايش صف رندان» به كارگرداني ژاله علو، «ستاره خاك» به كارگرداني آشا محرابي و «خورشيد پنهان نميماند» به كارگرداني صدرالدين شجره اشاره كرد. همچنين آخرين كلام بهجا مانده از آقالو مونولوگهاي نمايش فيزيكدانها بود كه او در آن نقش شاهسليمان را ايفا ميكرد. اگرچه احمد آقالو در طول چهار دهه فعاليت هنري در هفت فيلم سينمايي نيز ظاهر شده كه دادشاه به كارگرداني حبيب كاوش اولين و پاداش ساخته كمال تبريزي آخرين آنها به شمار ميرود و آثاري همچون تمام وسوسههاي روي زمين(حميد سمندريان)، بيبيچلچله (كيومرث پوراحمد)، پاتال و آرزوهاي كوچك، مجنون(رسول ملاقليپور)، گاهي به آسمان نگاه كن و يك تكه نان، هر دو به كارگرداني كمال تبريزي نيز در طول اين بازه حدودا 25 ساله توليد شده بودند ولي از منظر مخاطب عام او بيشتر به عنوان بازيگر تئاترهاي تلويزيوني يا همان تلهتئاترها شناخته ميشد. بازي سرزنده و باكيفيت آقالو در تلهتئاترهاي متعددي از بازپرس وارد ميشود(1369) تا همين تلهتئاتر پسران طلايي كه هنوز از شبكه دوم سيما در حال پخش است در رديف بازيهاي معمولي و پيش پاافتاده تلويزيوني جاي نميگيرد كه به اين زوديها ازخاطره بينندگان تلويزيوني پاك شود. او با آن ريتم منحصر به فرد تند ادا كردن كلمات و كنش و واكنشهاي نابي كه با بازيگران مقابلش داشت چنان اوجي را در عرصه بازيگري تلهتئاتر رقم زده بود كه بسيار بعيد است به اين زوديها بازيگر ديگري توان پركردن جاي خالي او در اين عرصه را داشته باشد. تا آنجا كه حافظه اجازه ميدهد او در مجموع در پنج تلهتئاتر ايفاي نقش نمود كه به غير از دو تلهتئاتر ذكر شده در سطور بالاتر ميتوان به تلهتئاترهاي تلهموش (حسن فتحي-1376)، همه پسران من و نيز دل سگ(1387-محمد يعقوبي) اشاره نمود. تلهتئاترهايي كه به جرأت ميتوان گفت حضور پرقدرت آقالو در بطنشان، آنها را يك سروگردن بالاتر از اغلب ديگر آثار تئاتر تلويزيوني سيما قرار ميداد. شايد به عنوان مصاديق عيني اشاره به دو بازي تاثيرگذار او در نقش بازپرس در تلهتئاتر بازپرس وارد ميشود و مهمانخانهچي در تله موش، خالي از لطف نباشد. آن دسته از بينندگاني كه اين دو تلهتئاتر نسبتا قديمي سيما را به ياد ميآورند مطمئنا تصديق خواهند نمود كه قسمت عمدهاي از جذابيت و كشش اين دو تئاتر تلويزيوني به بازي منحصر به فرد آقالو باز ميگشت. بازي منحصر به فرد و بكري كه استاد حميد سمندريان كه در فيلم سينمايي تمام وسوسههاي روي زمين تجربه همكاري با آقالو را نيز داشته از آن تحت عنوان يك سبك بازيگري نام ميبرد. اما گذشته از تلهتئاترهاي شبكههاي دوم و چهارم سيما كه بيشتر آقالو با آنها شناخته ميشد و مجموعههاي تلويزيوني هواي تازه(1375- محمد رحمانيان) و يك مشت پر عقاب (اصغر هاشمي(1385) او يك نقش به ياد ماندني نيز از خود به يادگار گذاشته كه به مجموعه تلويزيوني سلطان و شبان مربوط ميشود. در اين مجموعه كه در سال 1363توسط داريوش فرهنگ نوشته و كارگرداني شده بود، آقالو نقش كاتب قصر پادشاه (با بازي مهدي هاشمي) را بازي ميكرد. در مقايسه با ساير نقشهاي آن سريال كه توسط مهدي هاشمي، گلاب آدينه (سلطان بانو)، محمدعلي كشاورز(خوابگزار) و محمد مطيع (وزير اعظم) بازي ميشدند نقش كاتب واقعا جاي كار كمتري داشت. اما آقالو در نخستين حضور تصويري خود كاري كرد كه آن نقش براي هميشه به يكي از ماندگارترين نقشهاي تاريخ مجموعههاي تاريخي- افسانهاي سيما تبديل شود و هنوز كه هنوز است و ربع قرن از پخش آن مجموعه گذشته، بينندگان تلويزيوني همچنان نقش كاتب را به خوبي به خاطر داشته باشند. بيجهت نبود كه خانم شبنم مقدمي بازيگر باتجربه راديو، تئاتر و تلويزيون و همكار او در چندين نمايش صحنهاي و راديويي در متن زيبايي كه به مناسبت درگذشتش خطاب به ياران راديويي او ارسال نمود از آقالو تحت عنوان كاتب افسانه بردباري و غرور ياد كرده و ياد كاتب افسانه سلطان و شبان را در آن لحظات تلخ اوليه خاموشي آقالو اين چنين زنده كرد.
به اعتقاد بسياري از اهل فن او قابليتهاي بالقوه زيادي داشت كه اگر همه آنها به منصه ظهور ميرسيدند جايگاه او از منظر عمومي و نه فقط در ميان همكاران بسيار بالاتر از آني بود كه او هنگام مرگ داشت. علي ميلاني بازيگر باسابقه تئاتر و راديو و يكي از دوستان نزديك آقالو در مورد او ميگويد: آقالو از قابليت عجيب و فوقالعادهاي در آوردن آواي لهجهها و زبانهاي مختلف برخوردار بود. براي او تنها يك تمركز ساده چند دقيقهاي كافي بود تا هر لهجهاي را به گونهاي تقليد كند كه تشخيص اصلي و تقليدي بودن آن بسيار دشوار باشد. حكايت انگليسي صحبت كردن آقالو در اجراي لندن نمايش مصاحبه (محمد رحمانيان-1382) كه براي انگليسي زبانهاي حاضر در سالن نمايش درمورد مليت او شبهاتي را به وجود آورده بود و عدهاي حتي او را يك انگليسي زبان خالص پنداشته بودند، بيگمان مهر تاييدي است بر ادعاي آقاي علي ميلاني و بر تواناييهاي منحصر به فرد اين بازيگر توانا. البته سينماروها نيز نمونهاي از اين توانايي احمد آقالو را در فيلم سينمايي گاهي به آسمان نگاه كن(كمال تبريزي-1382) مشاهده كرده بودند كه او آنچنان مسلط به لهجه كرمانشاهي صحبت ميكرد كه حتي براي كرمانشاهيهاي اصيل هم تشخيص اصلي و يا تقليدي بودن لهجه بسيار دشوار بود. ارزش كار آقالو وقتي نمايانتر ميگردد كه شيوه گويش محلي او را با اجراي ضعيف و دور از لهجه اصيل كرمانشاهي بازيگران مختلف در مجموعههاي متفاوت تلويزيوني مقايسه كنيم( نمونه بارز آن شيوه كرمانشاهي صحبت نمودن مهدي صباحي در مجموعه روزگار جواني بود كه بسيار ضعيف و اغراق شده از كار درآمده بود).
از جمه ديگر ويژگيهاي آقالو درك عميق او از متون نمايشي و اجرايي فراتر از آنچه بود كه تنها در صفحات نمايشنامه به عنوان نقش درج شده بود. استاد محمدامير ياراحمدي نويسنده با سابقه راديو و خالق نمايش تيغ كهنه (1377)كه آقالو در اين نمايش به ياد ماندني يكي از نقشهاي اصلي را ايفا كرده بود در مورد آقالو ميگويد او آنچنان در پرداخت و در آوردن سايه روشنهاي پيچيده كاراكترهايي كه نقششان را ايفا ميكرد موفق بود كه در بسياري از موارد از اصل نوشته پيشي ميگرفت و نويسنده نمايش در مقام خالق اصلي اثر آرزو ميكرد كه اي كاش آن كاراكتر را دوباره و بر اساس فهم عميق و بازي تاثيرگذار آقالو خلق نمايد.
از جمله خصوصيات اخلاقي ديگر آقالو كه هنرمندان پيشكسوتي چون استاد ياراحمدي، ميكائيل شهرستاني و علي ميلاني نيز بر آن صحه گذاشتهاند شجاعت اخلاقي او و ضمير صافي بود كه آقالو از آن برخوردار بود. ميلاني اضافه ميكند كه آقالو حتي در سختترين شرايط هم از اصولي كه به آنها اعتقاد داشت عقب نمينشست و به خاطر ميآورد كه او جمعي از آنهايي را كه در درجهبندي ناعادلانه بازيگران راديويي دست داشتند براي هميشه بايكوت كرده و حتي در سختترين شرايط مالي هم ديگر با آنها همكاري نميكرد. و اما يك ويژگي ديگر او كه بياختيار انسان را به ياد بازيگر بزرگ سينماي ايران زندهياد خسرو شكيبايي مياندازد خضوعي بود كه به گفته همكارانش در رفتار او به چشم ميآمد. شبنم مقدمي كه در نمايش پُل به كارگرداني محمد رحمانيان (سالن چارسو-1382) با آقالو همبازي بوده در مورد او ميگويد: خيلي بيادعا بود. اصلا برايش فرق نميكرد كه در مقابلش چه كسي بازي ميكند. بازيگر مقابل هر چقدر هم كه ضعيف و بيتجربه بود آقالو خودش را تا سطح او پايين ميآورد تا برقراري ارتباط راحتتر شود. شهرام گيلآبادي رئيس مركز هنرهاي نمايشي راديو نيز با تاييد گفتههاي خانم مقدمي ميافزايد او از كاركردن با جوانها و ميداندادن به آنها ابايي نداشت و اين از اخلاقيات منحصربهفرد او بود.
بي ترديد خبر درگذشت آقالو به اندازه كافي غمانگيز است اما اين خبر زماني حزنانگيزتر ميشود كه متوجه شديم شبكه چهارم سيما در ماههاي اخير درصدد تهيه مستندي در مورد سريال خاطرهانگيز سلطان و شبان برآمده و قرار بر اين بوده كه داريوش فرهنگ به عنوان نويسنده و كارگردان آن مجموعه به اتفاق بازيگران اصلي كار از جمله احمد آقالو به لوكيشنهاي ضبط سلطان و شبان رفته و با هم تجديد خاطرهاي كنند و حالا در غياب كاتب (آقالو) آن مستند براي هميشه يك جاي خالي بزرگ خواهد داشت. جاي خالي كاتبي كه تنها يك كاتب معمولي نبود كه در اين سالها مجموعه تاريخي و كاتب كم نديده بوديم اما او با سبك خاص بازيگري خود چنان جاني به نقش ميبخشيد كه خاطره آن به سادگي از اذهان پاك نخواهد شد.
پس از درگذشت او شهرام گيلآبادي رئيس مركز هنرهاي نمايشي راديو اعلام كرد كه از اين پس هر شنبه يكي از نمايشهاي راديويي آقالو براي پاس داشتن نام و ياد اين هنرمند بزرگ پخش خواهد شد. اگرچه اينگونه پاسداشتن هنرمندان سرزمينمان به جاي خود ارزنده است ولي چه نيكوتر بود اينگونه پاسداشتنها در زمان حيات اين بازيگر بيتكرار( به قول بهزاد فراهاني) برگزار ميشد.
حال كه آقالو رفته و جز مراسم بزرگداشت و طلب مغفرت براي او كار ديگري از دست ما برنميآيد اما هنوز آقالوهاي ديگري هستند كه كماكان در جامعه هنري ما قدر نديده ماندهاند. بازيگراني مانند محمد مطيع كه او نيز يكي از اركان مجموعه خاطرهانگيز سلطان و شبان بود و امسال پس از سالها غربت به كشور بازگشته و آنگونه كه بايد و شايد قدر نديده است. نگذاريم حسرت پاس داشتن احمد آقالو در زمان حيات او باز هم براي ديگر هنرمندان بزرگ سرزمينمان تكرار شود.
چهارشنبه 13 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]