قاتلاني كه مثل آب خوردن آدم مي كشند

واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: قاتلاني كه مثل آب خوردن آدم مي كشند
هنس بكرت
ظاهر شده در: ام (1931)

ايفاكننده نقش: پيتر لوره

وسيله حمل كننده: يك چاقو

هنس بكرت قاتل بچه هاست، جنايتكاري كه حتي بي رحم ترين جنايتكاران زيرزميني نيز، حاضرند او را از بين ببرند. حتي امروز نيز M آشفتگي و هيجان خاص خود را به وجود مي آورد. بخشي از اين آشفتگي وابسته به موضوع آن است و در حقيقت كمتر بر روي خود قاتل تمركز شده است و بيشتر به هرج و مرجي كه هنس به دنبال خود دارد، توجه مي كند و ما نيز، به نوعي به عنوان تماشاگر شريك جرم محسوب مي شويم. در اين فيلم، جزئيات قتل ها هرگز نشان داده نمي شود و تنها به طور خلاصه از آن ها صحبت مي شود. يعني ما مجبوريم كه خودمان تصور كنيم كه هنس بكرت چگونه قتل هايش را انجام داده است.

هانيبال لكتر
ظاهر شده در: شكارچي انسان (1986)/ سكوت بره ها (1991)/ هانيبال (2001)/ اژدهاي سرخ (2002)/ خيزش هانيبال (2007)

ايفاكننده نقش: برايان كاكس/ آنتوني هاپكينز

وسيله حمل كننده : -----------

قاتلان زنجيره اي واقعي زيادي هستند كه از اعمال وحشتناك شان تجربه هاي زيادي كسب كرده اند، اما قاتلان داستاني و در حقيقت خلق شده بسيار كمي هستند كه اين ادعا را داشته باشند. اين موضوع درباره بازيگران نيز صادق است.

بسياري از بازيگران حرفه اي هم در دوران زندگي هنري خود نمي توانند در قالب هاي منفي فرو بروند، چه رسد به اين كه بتوانند نقشي كاملا شيطاني بازي كنند اما بايد گفت آنتوني هاپكينز در نقش دكتر هانيبال لكتر توانايي اين كار را داشته است. در فيلم شكارچي انسان برايان كاكس مفهوم ترس مطلق را در هاپكينز پيدا كرد.

در اين فيلم ويل گراهام مسئول پرونده قتل هاي دكتر لكتراست كه يك قاتل انگليسي پرحرف تصوير شده كه گرايش هاي رواني او به زيبايي در زير ظاهر آرامش پنهان شده است. قاتلي كه مي تواند كبد مقتول هايش را بپزد و با لذت تمام نوش جان كند.

در سكوت بره ها، هانيبال لكتر با لباس هاي سياهش علاقه مند پي گيري هاي مامور F.B.I به نام كلاريس استارلينگ مي شود و بايد گفت كه يكي ازعميق ترين و بامفهوم ترين ديالوگ هاي تمامي دوران در صحنه مكالمه لكتر و استارلينگ گنجانده شده است و جالب اين است كه بجاي اين كه استارلينگ، دكتر لكتر را مورد بررسي قرار دهد، ذهن قدرتمند لكتر است كه از بررسي روان شناسانه استارلينگ لذت مي برد. در فيلم هانيبال، او هويت تازه اي براي خود ايجاد و بي نام و نشان در فلورانس زندگي مي كند، جايي كه حس زيبايي شناسي او نسبت به معماري، ادبيات، اپرا و غذاهاي ايتاليايي كاملا مشهود است.

اين فيلم بيشتر از سكوت بره ها ديالوگ دارد ولي اعمال و رفتار لكتر بسيار وحشيانه تر و در عين حال در كمال خونسردي انجام مي گيرد. به عنوان مثال، خوراندن مغز يك انسان زنده به خودش، دلي مانند شير مي خواهد تا بتوان آن را تماشا كرد.

لكتر با اين كه ذاتا پليد و شيطاني است، اما درگير شدن احساسي او با كلاريس استارلينگ در پايان فيلم خيال ما را تا حدي راحت مي كند زيرا اگر يك قاتل بالفطره بتواند احساسات خود را نمايان كند، پس جاي اميدواري است كه رفتارهايش نيز تغيير كند. اين را بايد در قسمت هاي بعدي هانيبال ديد البته اژدهاي سرخ اين بينش را نشان نمي دهد. خيزش هانيبال بيان كننده دوران گذشته هانيبال لكتر و چگوني شكل گرفتن چنين شخصيت از هم گسيخته اي يك شروع موفق ديگر بود.

نورمن بيتس
ظاهر شده در: رواني (1960)/ رواني 2 (1983)/ رواني 3 ( 1986)/ رواني 4 : آغاز ( 1990)/ رواني ( 1998)

ايفاكننده نقش: آنتوني پركينز/ هنري توماس/ ونس ونگ

وسيله حمل كننده: يك كارد نه چندان تيز

جد بزرگ همه رواني هاي تاريخ سينما و قطعا جايگاه اول متعلق به اوست. به طور قطع روان پريشان رذل و شرور قبل از دهه 60 نيز در فيلم ها وجود داشته اند، اما هيچ يك از آن ها يك رواني واقعي نبوده اند و يا به بيان بهتر، هيچ يك از آن ها مانند نورمن بيتس نبوده اند. از موضوع فيلم رواني در مي يابيم كه نورمن بيتس تربيت درستي نداشته است. او توسط مادرش بزرگ شده است، زني كه از هر نظر وابسته پسرش است.

اما نورمن با دختري ملاقات مي كندكه دلبسته او مي شود و ماجرا تازه از اين جا آغاز مي شود. اين دختر كه ماريون نام دارد ظاهرا توسط مادر نورمن كشته مي شود اما بعدا در مي يابيم كه اين خود نورمن است كه ماريون را به خاطر اين كه توانسته بين او و مادرش فاصله ايجاد كند از بين برده است .

نورمن جنازه مادرش را قبل از دفن شدن دزد و تابوت خالي اش دفن كرد. او از فا سد شدن بدن مادرش جلوگيري كرده و او را دراتاق خواب قديمي اش نگهداري مي كند. او براي اين كه خاطره مادرش را زنده نگه دارد حركات او را تقليد مي كند و بعضي اوقات نيز لباس و كلاه گيس مادرش را به سر مي گذارد و در اطراف متلي كه در بيرون شهر در جايي دورافتاده خريده است، پرسه مي زند.

بگ بي
ظاهر شده در: (1995 Trainspotting)

ايفاكننده نقش: رابرت كارلايل

وسيله حمل كننده: بطري شكسته

بگي خود ماليخوليا ست. او مي نشيند و با حالتي استثنايي سيگار مي كشد و عصبانيتش را گاهي با خوردن چيپس و گاهي با خرد كردن دندان هاي ديگران كنترل مي كند. تصور كنيد اگر او دوست شما بود چگونه با شما رفتار مي كرد؟ در صحنه اي ازفيلم او با خونسردي تمام يك بطري را مي شكند و صورت يك دختر معصوم را با آن زخمي مي كند.

جداي از اعتياد بيش از حد او به خشونت، بگي نمي تواند استرس خود را كنترل كند. وقتي كه او تحت فشار قرار مي گيرد يك رواني غير قابل پيش بيني و نفرت انگيز مي شود. او فاقد توانايي ايجاد ارتباط با ديگران است و به هيچ كس و حتي به دوستانش نيز اعتماد ندارد. در پايان فيلم تنها چيزي كه از شخصيت او د ستگير ما مي شود اين است: ذات خشن انساني.

استنس فيلد
ظاهر شده در: لئون ( حرفه اي) (1994)

ايفاكننده نقش: گري اولدمن

وسيله حمل كننده: اسلحه، قرص و البته نشان پليس

گري اولدمن كسي است كه حالا همه روي او به عنوان يك بازيگركاملا حرفه اي حساب مي كنند. اما او از آن دسته بازيگراني است كه به هيچ وجه در قالب مثبت نمي تواند فرو برود. به همين دليل است كه هيچ كس نمي تواند ابليس نهفته در وجود استنس فيلد اين پليس مبارزه با مواد مخدر كه خود معتاد به استفاده از مواد مخدر است را انكاركند. استنس فيلد دقيقا در نقطه مقابل لئون (با بازي ژان رنو) اين قاتل خونسرد و آرام است.

لئون ظاهرا درگير شغلي بي رحمانه و كثيف است اما از انجام آن احساس افتخار مي كند و با احساسات اخلاقي از كار خود نتيجه مي گيرد و اين درحالي است كه استنس فيلد با صداقت تمام در راه قانون قدم بر مي دارد اما هيچ گونه احساس قانون مندي در او نمي يابيم. به علاوه او يك قاتل ساديستيك است كه از هر وسيله اي براي رسيدن به اهدافش استفاده مي كند.

گري اولدمن با موفقيت تمام توانسته وحشت نهفته در عمق شخصيت استنس فيلد را نشان دهد. اعمال او بسيار شيطاني و اهريمني هستند.

آسامي
ظاهر شده در: آزمون (2000)

ايفاكننده نقش: ايهي شينا

وسيله حمل كننده: يك سرنگ

در اين فيلم آيو ياما مردي است كه پس از جدايي از همسرش يك سري مصاحبه تلفني براي يافتن بازيگر براي يك پروژه سينمايي غير واقعي انجام مي دهد كه هدفش از اين كار پيدا كردن همسر مورد علاقه اش است. برنده اين آزمون فردي به نام آسامي است. او مهربان، با اعتماد به نفس و از هرنظر كامل است. نيمه اول فيلم، ارتباط در حال گسترش بين آن دو را به تصوير مي كشد اما رفته رفته ماهيت دروني آسامي آشكار مي شود، ابتدا آيوياما را معتاد مي كند، سپس تمام بدن او را با سوزن سرنگ سوراخ سوراخ و در نهايت يكي از پاهاي او را با ساطور قطع مي كند. در اين فيلم آسامي نوعي فرشته انتقام است و اين انتقام را از طرف همه زناني مي گيرد كه شخصيت شان ملعبه دست عده اي مرد سودجو شده است.

مكس كيدي
ظاهر شده در: تنگه وحشت (1962) ، (1991)

ايفاكننده نقش: رابرت ميچم / رابرت دنيرو

وسيله حمل كننده : -------------

هر دو رابرت ها ميچم و دنيرو شخصيت كينه توز و ترسناك مكس كيدي را به نحو احسن ايفا كرده اند. در نسخه اصلي ساخته جي لي تامپسون در سال 1962 (فيلمي بسيار قوي در زمان خود)، مكس كيدي ( با بازي رابرت ميچم) كه تازه از زندان آزاد شده كينه بسيار نفرت انگيزي نسبت به وكيلي به نام سام بودن (با بازي گري گوري پك) پيدا كرده است كه با از بين بردن مدارك بي گناهي او باعث حبس شدن او شده است.

به همين دليل او وحشت بسياري را براي سام و خانواده اش به وجود مي آورد.

او با مطالعاتي كه درباره قانون در مدت زمان حبسش كرده است به طرق كاملا قانوني مزاحمت هايي بسيار شديد براي سام به وجود مي آورد و حتي به دختري كه يكي از همكاران نزديك سام است چنان صدمه وحشيانه اي مي زند كه آن دختر از ترس زياد، جرات اعتراف و شكايت را پيدا نمي كند.

اين مسئله تا جايي ادامه پيدا مي كند كه سام در تنگه وحشت با مكس درگير مي شود كه اين نزاع بواسطه ريتم بسيار زيباي فيلم فوق العاده ديدني است. در بازسازي مارتين اسكورسيزي در سال 1991، مكس كيدي با بازي رابرت دنيرو نه تنها رواني است، بلكه علاقه ديوانه واري به انجيل نيز دارد به طوري كه تمام بدنش را با جملاتي از انجيل خالكوبي كرده است سام با بازي (نيك نولتي) وكيل اوست كه گناهش مخفي كردن شواهدي است كه امكان تبرئه شدن او از اتهام وارده به مكس را ايجاد مي كند و همين دليل است كه مكس را به نابودي خانواده وكيلش ترغيب مي كند.

بازي رواني دنيرو بسيار قوي تر از ميچم است كه به همراه يك فيلم برداري فوق العاده بسيار ديدني است.

اسكورپيو ي قاتل
ظاهر شده در: هري كثيف

ايفاكننده نقش: اندي رابينسون

وسيله حمل كننده : -------------

يكي از سنگدل ترين قاتلاني كه تابه حال به تصوير كشيده شده است، اسكورپيو (با بازي اندي رابينسون) است كه تصويري منجمدكننده از يك رواني لجام گسيخته است. عامل اصلي جنايت هايش فقط پول است. در اين فيلم او 100هزار دلار از شهردار سانفرانسيسكو طلب مي كند تا به جنايت هايش پايان ببخشد كه بعدا اين ميزان را به 2برابر افزايش مي دهد.

اما او ذاتا از كشتن لذت مي برد و تنها پول نمي تواند اميال دروني او را التيام ببخشد. هري كالاهان (با بازي كلينت ايستوود) كه پليسي بسيار وظيفه شناس است به اين نتيجه مي رسدكه اگر پرداخت پول به اسكورپيو ادامه داشته باشد، اسمش نيز بر سر زبان ها باقي خواهد ماند.

اگر چه اين تريلر وحشيانه، فيلمي صرفا براي ايجاد سرگرمي بوده است اما به وضوح اختيارات قانوني و آزادي يك قاتل در انجام اعمال خلاف را به تصوير مي كشد.

اسكورپيو، يكي از به ياد ماندني ترين رواني هاي تاريخ سينماست و جالب اين است كه ما در فيلم هيچ يك از پس زمينه هاي اجتماعي و يا ارتباطات و يا سرگذشت او را نمي بينيم و تنها چيزي كه از گذشته او دستگيرمان مي شود اين است كه او قبلا در استاديوم فوتبال دست فروشي مي كرده است.
چهارشنبه 13 آذر 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]

[مشاهده در: www.khorasannews.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]