واضح آرشیو وب فارسی:قدس: قدس بررسي مي كند؛ پذيرفتن واقعيت، راهكار پذيرش فرزند ناتوان در خانواده است
* علي ابراهيمي
اكثر والدين از اين كه رؤياهاي خويش را در مورد سلامت و آينده فرزندشان از دست رفته مي بينند احساس ناتواني مي كنند، زيرا
انتظار داشته اند صاحب كودكي سالم با آينده اي درخشان شوند از همين روي بسياري از آنها در مواجهه با اين واقعيت كه كودكشان داراي نوعي نقص جسماني است دچار ماتم مي شوند و اين مسأله زمينه ساز ماتم زدگي والدين است.
روان شناسان معتقدند، بدون فرآيند ماتم زدگي، شخص نمي تواند از شي يا شخص مورد علاقه از دست رفته اش جدا شود، در واقع اين عمل به فرد قدرت مي دهد با ايجاد تغييراتي در خود به نگرش مثبت برسد، ضمن اينكه ماتم زدگي به طور خود انگيخته شروع مي شود و به نظر مي رسد به يادگيري نياز نداشته باشد.
ماتم زدگي موفقيت آميز، به ارتباط انساني ويژه اي بستگي دارد، به طوري كه شخص نمي تواند در تنهايي ماتم زده شود، جاي انتقاد است كه افرادي كه بايد ماتمزدگي را تسهيل كنند، اغلب فرد را نسبت به ماتم زدگي بي رغبت مي كنند. آنان كه به فرد داغديده نزديكترند، دوستان، نزديكان و والدين كودك معلول، به جاي قبول اين واقعيت كه حالتهاي انكار، احساس گناهكاري، افسردگي، خشم و اضطراب اين والدين بخش طبيعي فرايند ماتم زدگي است، از آنها به عنوان آسيب رواني ياد مي كنند، در حالي كه جدا شدن فرد از رؤياهاي قبلي باعث ايجاد رؤياهاي جديدي مي شود كه با مشكل جسمي كودك آميخته است.
* انكار:
انكار، اولين حالت انفعالي است كه اغلب والدين در فرآيند ماتم زدگي از خود بروز مي دهند به عنوان نمونه والدين كودكان ناشنوا به شيوه هاي گوناگون مشكل را انكار مي كنند. پدر و مادري كه در قبول تشخيص ناشنوايي فرزندشان مشكل دارند معمولاً با فرد متخصص مشاجره مي كنند.
آنها اغلب از دستورها پيروي نمي كنند، يا در همياري به توانبخشي كودك كوتاهي مي ورزند.
در حقيقت اين انكار به والدين فرصت مي دهد تا نيروي دروني و ساز و كار بيروني براي مواجهه با داشتن كودك ناشنوا را به دست آورند، در نهايت زماني كه به اين نيرو دست يافتند انكار نيز متوقف مي شود.
* احساس گناهكار بودن:
والدين كودك داراي نقص جسمي احساس گناهكاري خود را با يكي از اين سه حالت آشكار مي كنند.
1- والديني كه معتقدند نقص كودكشان ناشي از تنبيه عادلانه و عقوبت اعمال خاصي است كه در گذشته مرتكب شده اند.
2- والديني كه خود را عامل اصلي معلوليت فرزندشان مي دانند. به عنوان نمونه، اختلالهاي ژنتيكي، استفاده از دارو، اعتياد، ضربه و... از جمله اين موارد است.
3- والديني كه اساساً معتقدند امور خوب براي افراد خوش اقبال و اتفاقهاي ناگوار براي افراد بدشانس رخ مي دهد. چنين اعتقادي تنها به اين سبب كه نقص وجود دارد پدر يا مادر را در احساس گناهكاري باقي مي گذارد. در اين شرايط والدين قادرند باورهاي خود را از نو ارزيابي كنند.
* افسردگي:
اين حالت عموماً همراه با ماتم زدگي تشخيص داده مي شود. اكثر متخصصان به انسان افسرده به عنوان فردي مي نگرند كه بايد با جداسازي و مراقبت ويژه مداوا شود.
معمولاً چنين نگرشي با آنچه واقعاً والدين ماتم زده با آن روبرو هستند مغايرت دارد.
افسردگي به عنوان «خشم جهت يافته به سوي درون» تعريف شده است، به اين معني كه اين خشم، خشمي است عليه خود فرد.
اما بايد پرسيد كه والدين كودك معلول به چه دليل نسبت به خود خشمگين هستند؟ گاهي والدين از پيشگيري آنچه براي فرزندشان رخ داده ناتوان بوده اند و به علت اين ناتواني نسبت به خود خشمگين هستند.
بعضي از والدين هم به اندازه كافي توان پيشگيري از آنچه رخ داده را داشته اند اما چون قبل از آنكه خيلي دير شود، دست به اقدام نزده اند نسبت به خود خشمگين هستند.
* خشم:
روانشناسان نشان داده اند كه ناكامي به احساس پرخاشگرانه منتهي مي شود. پدر يا مادري كه از طريق تولد كودك معلول كه در بسياري از جنبه هاي زندگي دچار محدوديت شده است احساس خشم مي كند، به گمان چنين فردي اين از هم گسيختگي و درد از كودك ناشي شده است.
از آنجا كه خشم نسبت به فرزند امري ناپسند است، بنابراين والدين اغلب چنين احساساتي را به ديگران منتقل مي كنند. به نظر مي رسد والديني كه مي توانند با افراد مورد علاقه شان درباره خشم خود صحبت كنند كمتر كج خلق مي شوند.
اگر به خشم اجازه بروز داده شده و يا پذيرفته شود كه اين حالت بخشي از فرايند عادي ماتم زدگي است، والدين كودكان معلول با بهره گيري از اين حالت مي توانند باورهاي خود را از نو بسازند.
* اضطراب:
پدر و مادري كه به سبب داشتن فرزند معلول در ماتم از دست دادن يك رؤيا به سر مي برند در زمينه اضطراب، احساسات گسترش يافته اي دارند. به عنوان مثال والدين كودكان ناشنوا اغلب بيان مي كنند كه در سر و سامان دادن به امور آموزشي فرزندشان دچار مشكل هستند. كودكشان بسيار آسيب پذير است. چيزهاي زيادي براي يادگرفتن وجود دارد. اما يادگيري صحيح كودك ملاك است و چون اين امر از توان والدين خارج است آنها را با فشارها و مسؤوليتهاي جديدي رو به رو مي كند كه بر فشارها و مسؤوليت هاي قبلي زندگي اضافه مي شود.
در نتيجه آنها به شخص مورد علاقه اي نياز دارند كه موقعيت و احساس شان را درك كند.
پس اينكه به پدر يا مادري فقط گفته شود: «آرامش خود را حفظ كنيد»، مفيد نخواهد بود زيرا در اين دوران آرامش نه تنها ناممكن بلكه تطبيق نادرست با موقعيت است. به اين سبب كه اضطراب باعث مي شود والدين نگرشهاي خود را در مورد مسؤوليت بازسازي كنند.
* استمداد از فرد مورد اعتماد:
براي آسان كردن فرآيند ماتم زدگي بهتر است والدين با فرد معتمد و مورد علاقهشان مشاوره داشته باشند. چه بهتر كه اين فرد متخصص نيز باشد. متخصصي كه بتواند حالتهاي انفعالي (انكار، احساس گناهكاري و...) را پذيرفته و آنها را به والدين منتقل كند. چنين فردي مي تواند ضمن كمك به والدين در بازسازي نگرشها و بهبود وضعيت روحي سبب شود تا كودك معلول نيز به احساس امنيت دست يابد . در سايه اين آرامش، كودك مي تواند به آموزشهاي لازم در زمينه تحصيلي، فردي، اجتماعي و ... كه معادل توانبخشي موفقيت آميز است، برسد.
* منابع
1- آموزش و توانبخشي كودكان دچار نقص شنوايي- دكتر استفن پ- گويگلي و همكاران- ترجمه: ابوالفضل سعيدي
2- روان شناسي كودكان و نوجوانان استثنايي- بهروز ميلاني فر
سه شنبه 12 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]