تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816398641




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با اولين.هاي جمال ميرصادقي نويسنده.


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: جنگ با روزمرگي.







نوشتن برايش يك مسكن است؛ او مي.نويسد تا دردهاي زندگي را حس نكند و به همين خاطر نوشتن در طول اين سال.ها او را صبور و شكيبا كرده است. نوشتن سال.هاست كه به زندگي او معنا داده. او نوشته تا به جنگ روزمرگي برود و هر وقت ننوشته احساس آدم.هاي چرك گرفته را داشته است.
جمال ميرصادقي از نويسندگان نسل دوم است، نويسنده.اي كه همچنان فعال است و هر بار كتاب تازه.اي براي انتشار آماده دارد. اين سال.ها دلخوشي.اش تربيت داستان.نويسان نسل جديد است. او به اين موضوع افتخار مي.كند كه از ميان آنها كه در كلاس داستان.نويسي او حضور داشته.اند خيلي.ها نويسنده شده.اند و چرخ روزگار آنها را به سمت فراموشي نبرده است. اين هفته رفته.ايم سراغ اولين.هاي جمال ميرصادقي.

اولين كتاب؟

هميشه گفته.ام كشف دنياي داستان، غم.ها را از ياد آدم مي.برد و حسابي او را سرگرم مي.كند. وقتي كلاس چهارم ابتدايي بودم، براي اولين بار وارد دنياي داستان شدم، آن هم در يك روز گرم تابستاني. يادم هست كه مادرم بعد از دعوا با پدرم از خانه قهر كرده بود و من تنها شده بودم، به همين خاطر در زيرزمين خانه پناه بردم و آنجا بود كه اولين بار كتاب «اميرارسلان» را خواندم، اين داستان دريچه.اي شد براي ورود من به دنياي عجيب داستان.

اولين جرقه نوشتن؟

از كلاس نهم بود كه يواش يواش سعي كردم انشاهايم را به صورت داستان بنويسم. 16 يا 17..ساله بودم، بيژن مفيد هم دوست من بود، نمايشنامه و داستان مي.نوشتيم و به هم مي.داديم و مي.خوانديم. آنچه كه در آن سال.ها مي.نوشتم تحت تاثير داستان.هاي رمانتيك مجلات بود كه بعدها همه را پاره كردم و ريختم دور.

تاثير كودكي؟

من به دوران كودكي وابستگي زيادي دارم، اين مساله در بعضي از آثار من (بويژه در سال.هاي اوليه حضور جدي.ام در عرصه ادبيات). ديده مي.شود. اين مساله شايد ناشي از آن بوده كه دوران كودكي سختي داشته.ام و به نوعي با خلق اين آثار به آرامش مي.رسيدم.

اولين مسابقه ادبي؟

در سال دوم دانشكده (يادم نيست كه دوم يا سوم بود). حدود سال.هاي 37 كه 26 ساله بودم، مجله سخن يك مسابقه داستان.نويسي راه انداخت. من آن سال.ها داستان.هاي زيادي نوشته بودم، مهرداد بهار كه يك كلاس از من بالاتر بود، گفت تو هم براي مسابقه داستان بفرست، من هم داستاني به اسم «شك.ها، برف.ها، كلاغ ها» داشتم كه دستي به سر و رويش كشيدم، درستش كردم و تغييراتي در آن به وجود آوردم، بعد همان داستان را براي مجله سخن فرستادم. در شماره بعدي ديدم كه اسمم جزو شركت.كنندگان در مسابقه منتشر شده است.

اولين محفل ادبي كه شركت كرديد؟

6 ماه بعد رفته بودم كفش بخرم، ديدم اسمم در مجله چاپ شده است. پرويز ناتل خانلري آن وقت.ها مدير مجله سخن و استاد من بود. رفتم دانشكده، خودم را به او معرفي كردم. گفت بيا جلسه.اي كه در سخن تشكيل مي.شود. در جلسه.اي كه رفته بودم همه بزرگان ادبيات آن دوره بودند. داستان مرا خواندند و تشويق كردند، اين شد مشوق من براي ادامه نوشتن. در آنجا با بهرام صادقي آشنا شدم.

بعد از اين ماجراها بود كه خانلري مرا وارد تحريريه سخن كرد. شماره.اي يك داستان از من و شماره.اي يك داستان از صادقي چاپ مي.شد. گاهي خوانندگان ما را اشتباه مي.گرفتند و مي.پرسيدند فلان داستان شما را خواندم، خيلي خوب بود. در حالي كه آن داستان به بهرام صادقي تعلق داشت، من آنها را از اشتباه درمي.آوردم؛ اما صادقي كه طنز خاصي داشت اگر اشتباه مي.كردند، آنها را از اشتباه در نمي.آورد.

اولين كتابي كه نوشتيد؟

وقتي دانشكده.ام تمام شد، «شاهزاده خانم سبز چشم» را در سال 47 منتشر كردم. اين اولين مجموعه.اي بود كه از من مننتشر مي.شد. در چاپ بعدي ناشر خواست كه اسمش را عوض كنم و در چاپ دوم به اسم «مسافرهاي شب» منتشر شد. بهمن فرسي آن موقع.ها انتشاراتي راه انداخته بود كه چاپ دوم را او منتشر كرد؛ ولي الان ديگر ناياب است.

نوشتن چه حسي به شما مي.دهد؟

بهتراست بگوييد چه حسي را از من گرفته است. يك حالت كسالت كه بر همه هست، من با نوشتن به جنگ روزمرگي مي.روم، هر وقت ننوشتم احساس كرده.ام مثل آدم.هايي شده.ام كه حمام نرفته.اند و چرك گرفته.اند. اين باعث مي.شود كه افسرده شوم. مبارزه با اين كسالت، مبارزه براي اين است كه به زندگي معنا دهم، دليل تمام سال.هاي نوشتنم همين بوده است. مي.گويند كه در زندگي معنا و هدفي نداريم، ولي خود ما مي.توانيم اين زندگي را معنا دهيم و نوشتن به زندگي من معنا داده است و به همين خاطر هنوز هم مي.نويسم.

اولين شغلي كه انتخاب كرديد؟

اولين شغلي كه داشته.ام آموزگاري بوده است. از كلاس هفتم خودم كار مي.كردم، پدرم به درس.خواندن من معتقد نبود؛ به اين دليل پول تو جيبي.ام را از راه درس دادن تامين مي.كردم، تا اين كه وقتي ديپلم گرفتم، رفتم رشته ادبيات، در عين اين كه در دانشگاه درس مي.خواندم، تربيت معلم هم امتحان دادم و قبول شدم. همان موقع بود كه هم معلم بودم و هم درس مي.خواندم. بعد از آن معلمي را ول كردم تا مدتي بعد كه انقلاب شد، مرا به عنوان مدرس داستان نويسي به دانشگاه دعوت كردند. تا سال.هاي سال درس مي.دادم؛ اما بعد ديدم كه دانشجويان تنها به فكر نمره هستند. اين شد كه اين شغل را رها كردم. البته غير از معلمي مشاغل گوناگوني داشته.ام، از كارگري گرفته تا كتابدار دانشسراي تربيت معلم، كارشناس آزمون سازي در سازمان امور اداري و استخدامي كشور و مسوول اسناد قديمي در سازمان اسناد ملي ايران؛ اما معلمي اولين شغل رسمي.ام بوده است.

اولين مشوق شما در داستان نويسي؟

دوستم مهرداد بهار و ناصر پاكدامن اولين مشوق.هايم در نوشتن بودند. نوشتن به من حسي مي.دهد كه زندگي.ام با ديگران فرق مي.كند، شوق نوشتن باعث مي.شود كه با ديگران فرق كني، داستان بازتاب زندگي است. واقعيت داستان را بشناسي، زندگي را بيشتر بشناسي. وقتي داستان مي.خوانيم، زندگي را بهتر مي.شناسيم. اين روزها خيلي چيزها عوض شده است، اما تنها چيزي كه نسبت به ذهنيت اوليه آدم.ها عوض نشده، داستان است. امروز هم با خواندن داستان همان احساس كنجكاوي را كه اول داشته.ايم، پيدا مي.كنيم.

بهترين تجربه از نوشتن؟

بهترين تجربه از نوشتن تسكين خودم بوده است. تجربه نوشتن به من ياد داده كه صبور و شكيبا باشم. به اين دليل از آغاز داستان.نويسي، توانسته.ام 31 نويسنده داستان.نويس تربيت كنم. هرچند كه بقيه را چرخ تاريخ به فراموشي سپرد، اما تعداد كساني كه در كلاس.هاي داستان.نويسي من، داستان.نويس شده.اند، زياد است.

آدم.هاي صبورتر در عرصه نوشتن توانستند خود را از آب و گل درآورند.

به نظرم نوشتن چندان به استعداد ربط ندارد، بلكه بيشتر به صبوري ربط دارد. داستان.نويسي راه ميانبر ندارد، بايد مراحل آن را سپري كرد. زندگي.ام هميشه پر از رنج بوده است. وقتي به گذشته مي.انديشم، مي.بينم كه بسيار سختي كشيده.ام تا به اينجا رسيده.ام. اين سختي.ها باعث شد كه در مراحل بعدي زندگي پيروز شوم. تجربه ديگرم اين بود كه آدم.ها را بيشتر شناختم. در داستان.نويسي با آدم.ها سر و كار داريم، تجربه من از داستان، شناخت آدم.ها بود كه در زندگي قدري مدارا كردم و خشونت.ها و خشم.ها در من كم شد.

چرا نوشتن؟

خلق بعضي از اين آثار به خاطر نياز دروني بود كه من را وادار به نوشتن مي.كرد و جهان داستاني من را شكل مي.داد. شايد يكي از خصوصيات من به عنوان نويسنده اين باشد كه تا بخشي از وجود خودم را در داستاني حس نكنم، هرگز آن را نمي.نويسم.

نويسنده همه فن حريف.

در 19 ارديبهشت 1312 خورشيدي در تهران به دنيا آمد. فارغ التحصيل دانشكده ادبيات و علوم انساني از دانشگاه تهران در رشته ادبيات فارسي است. جمال ميرصادقي مشاغل گوناگوني داشته است. كارگري،معلمي، كتابدار دانشسراي تربيت معلم، كارشناس آزمون سازي در سازمان امور اداري و استخدامي كشور و مسوول اسناد قديمي در سازمان اسناد ملي ايران. در دوره طولاني كار نويسندگي، داستان.هاي كوتاه و بلند بسيار و 9 رمان نوشته است كه برخي از آنها به زبان.هاي آلماني، انگليسي، ارمني، ايتاليايي، روسي، رومانيايي، عبري، عربي، مجاري، هندو و اردو ترجمه شده.اند.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن