تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كسى، به هدايتى راهنمايى كند، پاداشى را كه براى پيروان هدايت وجود دارد، براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848298566




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رسالت رسانه ملي در كلام رهبر انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رسالت رسانه ملي در كلام رهبر انقلاب
خبرگزاري فارس: خبرگزاري فارس: مقام معظم رهبري در سال 83 در جمع مديران سازمان صدا و سيما بياناتي ايراد فرمودند كه در آن نكات متعدد و مهمي به مديران رسانه ملي گوشزد شد كه تاكنون نيز محورهاي مختلف اين بيانات مورد استناد فعالين فرهنگي و دانشجويي در مطالبه از مديران صدا و سيما قرار دارد.


بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

* كارزارِ تمام عيار تبليغي‏
خيلي خوشحاليم كه بحمداللَّه يك‏بار ديگر توفيق پيدا كرديم خدمت شما برسيم. اگر من اين مجال را مي‏داشتم كه با جمعي كه اين‏جا تشريف دارند، يك‏به‏يك گفتگو كنم و نقاط نظر شما را - كه مي‏دانم در زمينه‏هاي مختلف، نظرات خوبي در مجموعه‏ي شما وجود دارد - بشنوم، مطمئناً اين كار را مي‏كردم. متأسفانه مجالهاي ما كم است؛ اين هم يكي از محروميتهاي ماست كه نتوانيم از امثال شماها بهره ببريم. در جلسه‏ي چند ماه قبل از اين، كه با جمع شما در صدا و سيما داشتيم - و علي‏الظاهر خيلي از شما آقايان هم در آن‏جا تشريف داشتيد - راجع به رسانه‏ي ملي و صدا و سيما كلياتي را عرض كرديم؛ مسأله‏ي پيام و رساندن و پردازش و همه‏گير كردن آن، و اين‏كه امروز ما در يك پيكار و كارزارِ تمام عيارِ تبليغي در دنيا هستيم.
امروز شايد يك مقدار ريزتر و جزئي‏تر وارد برخي از مسائل شويم. البته من عذرخواهي مي‏كنم از اين‏كه شماها روي زمين نشسته‏ايد و ممكن است پاهايتان درد بيايد و خسته شويد؛ اين هم يكي از محدوديتهاي ماست. اي كاش شما روي صندلي راحتي لميده بوديد و ما نگران نبوديم كه اگر جلسه طول كشيد، خسته مي‏شويد. به‏هرحال تحمل كنيد.

* جايگاه رسانه‏ي ملي‏
مسأله‏ي اصلي اين است كه ما جايگاه كشور و نظام جمهوري اسلامي را در جغرافياي بشري عالم بشناسيم و ببينيم در جبهه‏بندي‏هاي بسيار وسيع و متنوع و پيچيده‏يي كه در دنيا وجود دارد، ما كجا قرار داريم. وقتي به اين نكته توجه شد، نقش رسانه‏ي ملي در اين مجموعه، بيشتر بارز و آشكار خواهد شد.

* چگونگي برخورد مردم با اشغالگر
من تشبيهي مي‏كنم: يك شهر اشغال شده يا در حال اشغال را در نظر بگيريد - فرض كنيد بصره يا كابل - شهري كه نيروهاي نظامي دشمن و بيگانه‏يي يا وارد آن شده و آن‏جا را اشغال كرده، يا در حال اشغال آن است و دارد پيشروي مي‏كند. مردمي كه در اين شهر هستند، به‏طور منطقي چند دسته خواهند شد:
يك دسته كساني هستند كه از پيش با اشغالگر تفاهم كرده‏اند؛ الان هم به استقبالش مي‏روند؛ از آمدن او هم براي خودشان سودي تصور مي‏كنند و با او همكاري مي‏كنند. اسم اينها را مثلاً گروه خائنين بگذاريم.
يك دسته كساني هستند كه اين كار را نكرده‏اند؛ استقبال نمي‏كنند، اما الان كه دشمن دارد مي‏آيد يا آمده است، فرصت‏طلبي مي‏كنند و مي‏روند خود را به او نزديك مي‏كنند و به او كمك مي‏رسانند؛ به اميد اين‏كه از او كمكي، سايه‏ي دستي و توجهي دريافت كنند. اسم اين گروه را فرصت‏طلبان بگذاريم.
يك گروه به‏طور طبيعي حال و حوصله‏ي اين كارها را ندارند؛ يا ترسو هستند، يا جبان هستند، يا آگاهي لازم را ندارند؛ بنابراين در خانه‏ها مي‏مانند و تسليم سرنوشت مي‏شوند.
يك گروه احتمالاً يا منطقاً كساني هستند كه تحت تأثير تبليغات اشغالگر قرار مي‏گيرند؛ چون اشغالگر بالاخره با خودش تبليغاتي دارد، كاغذهايي پخش مي‏كند، بلندگوهايي روشن مي‏كند و به نحوي حضور خود را توجيه مي‏كند. اين افراد تحت‏تأثير قرار مي‏گيرند و مي‏گويند حضور ديگران چه عيبي دارد. بنابراين آنها هم اين‏گونه تسليم مي‏شوند.
يك گروه هم، احتمالاً يا مي‏توان گفت غالباً كساني هستند كه ايستادگي مي‏كنند. ايستادگي آنها ناشي از اين است كه مي‏دانند اشغالگري به زيان آنهاست؛ مي‏دانند از بين رفتنِ هويت ملي چه معناي مصيبت‏باري براي يك مجموعه‏ي ملي دارد؛ مي‏دانند كه اشغالگر وقتي خوب مسلط شد، به هيچ كس و به هيچ چيز رحم نخواهد كرد؛ بنابراين عشق به خانه و شهرِ خودشان، آنها را از خانه بيرون مي‏كشاند و مشغول مقاومت مي‏شوند. البته بعضي‏ها فقط از خانه‏ي خودشان دفاع مي‏كنند؛ بعضي‏ها همتشان بيشتر است و از محله يا كل شهر دفاع مي‏كنند؛ طبعاً اين گروه مي‏شوند آماج اصلي دشمن. دشمن همه‏ي امكاناتش را بسيج مي‏كند براي اين‏كه اين گروه را از سر راه خود بردارد.

* واقعيت‏هاي تاريخي‏
مطالبي كه عرض مي‏كنيم، تخيل نيست؛ واقعيتي است كه تقريباً در سراسر دنيا اتفاق افتاده. نمي‏خواهيم گذشته‏هاي خيلي دور را در تاريخ كاوش كنيم؛ اما در يكي دو قرن اخير شما ماجراهاي فراواني را شنيده‏ايد. در آسيا، در آفريقا، در قاره‏ي امريكا و در كشور كنوني امريكا، همين اتفاق افتاد. به تعبير خودشان كُت‏سرخ‏ها - يعني سربازان انگليسي اشغالگر - آمده بودند و كشور در اختيار آنها بود؛ عده‏يي تسليم و سازگار و كمك‏كار آنها بودند، يك عده هم ايستادگي مي‏كردند - ماجراهاي جورج واشنگتن و وقايعي كه لابد در تاريخ و رمانها خوانده‏ايد يا در فيلمها ديده‏ايد - و بالاخره هم پيروز شدند.

* ايستادگي هند در برابر انگليس‏
در آسيا، هندوستان از همين قبيل است؛ نود سال - از 1857 تا 1947 - با انگليسي‏ها جنگيدند و مبارزه كردند. آن‏جا هم يك عده سازشكار بودند، يك عده مسالمت‏آميز برخورد مي‏كردند، يك عده در خانه‏ها بودند؛ اما يك عده هم جنگيدند و بالاخره پيروز شدند؛ گاندي رهبر كشور شد؛ جواهر لعل نهرو رئيس مقتدر دولت استقلال شد و تا امروز هند يكي از كشورهاي سرافراز در دنياست؛ كشوري است كه با يك ميليارد جمعيت دارد حركت و پيشروي مي‏كند و مشكلات خودش را يكي پس از ديگري پشت سر مي‏گذارد.
در جنگ جهاني دوم، در پاريس و اروپاي شرقي و روماني هم اين اتفاق افتاد؛ در جاهاي ديگر هم اين اتفاق افتاده است؛ در آسيا هم فراوان اين اتفاق افتاده است.

* برتري قدرت مقاومت‏كننده‏
در مقابل نيروي اشغالگرِ مسلطي كه قدرت او با قدرت نيروي مقاومت كننده‏ي داخل شهر يا داخل كشور قابل مقايسه نيست و اشغالگر خيلي قوي‏تر است، در عين‏حال ايستادگي و غيرت و ايمان آن جمعيت بر قدرت ظاهري اشغالگر فائق مي‏آيد و بُرد را آنها مي‏كنند، نه آن چند گروهي كه فرصت‏طلب بوده و با دشمن سازش و همكاري كرده‏اند؛ اينها جزو اولين كساني خواهند بود كه توي سرشان مي‏خورد.

* اولين ضربه‏ي اشغالگر
رمان‏نويس معروف رومانيايي - زاهاريا استانكو(1) - كتابي دارد؛ نمي‏دانم شماها خوانده‏ايد يا نه. من اين كتاب را سالها پيش خوانده‏ام. داستان، مربوط به اشغال بخارست به‏وسيله‏ي آلماني‏هاست. يك عده به جنگل مي‏روند و مبارزه مي‏كنند و بالاخره هم پيروز مي‏شوند - البته به دنبال شكست آلمان در كل جنگ - يك عده هم در داخل فرصت‏طلبي مي‏كنند و اشغالگر اولين ضربه را به اينها مي‏زند. ماجرايي در آن‏جا نقل مي‏شود كه واقعاً هيچ وقت يادم نمي‏رود.

* تكرار وقايع گذشته‏
اين، تصوير نه چندان دور از ذهني است كه همه‏ي ما در مقابل خود داريم. شما اين تصوير را در سطح بين‏المللي توسعه دهيد؛ واقعه‏يي است كه در حال حاضر هم دارد اتفاق مي‏افتد. الان منطقه‏ي خاورميانه، يا بگوييد منطقه‏ي اسلامي - خاورميانه و شمال آفريقا - حكم همان شهري را دارد كه دشمن آن را اشغال كرده يا در حال اشغال است.

* تفاوت اشغال سنتي و جديد
البته اين نوع اشغال با اشغالِ سنتي نظامي قديم تفاوت دارد؛ سيطره‏ي فرهنگي و اقتصادي و سياسي كامل است؛ حتّي در مواردي ممكن است بدون حضور اشغالگر باشد؛ مگر اين‏كه حضور نظامي يا حضور فوق‏العاده لازم باشد؛ اين اتفاق الان دارد مي‏افتد. اين‏كه من منطقه را مثال مي‏زنم، چون نمي‏خواهم ماجرا را باز كنم؛ والّا اگر ما به سمت اقصاي آسيا يا امريكاي لاتين برويم، آن‏جا هم همين قضايا با كم و بيش تفاوتهايي وجود دارد؛ منتها من مي‏خواهم منطقه‏يي كه مورد ابتلاي خودمان است و وحدت خاصي دارد، مطرح كنم.

* زرسالاران اقتدارطلب‏
الان اشغالگر - مثل همان اشغالگري كه بخارست يا پاريس يا فلان كشور را تصرف كرده بود - در حال اشغال تدريجي است. اين اشغالگر كيست؟ پاسخ اين نيست كه اين اشغالگر دولت امريكا يا فلان دولت ديگر است؛ نه، اين اشغالگر يك طبقه‏ي اجتماعي است؛ طبقه‏يي كه دولت امريكا و دولتهاي ديگر را به قدر توانايي و قدرت خود و آمادگي آنها دارد هدايت مي‏كند. البته در بافت و ساخت اين دولتها هم بدون شك افراد اين طبقه حضور دارند؛ اما هدايت، هدايت يك دولت نيست؛ هدايت يك مجموعه‏ي طبقاتي است، كه اگر بخواهيم در يك عبارت براي اينها اسم معين كنيم، بايد بگوييم "زرسالارانِ اقتدارطلب". هدفشان هم سيطره بر منابع حياتي و مالي همه‏ي دنياست.

* الزامات سلطه‏ي جهاني‏
البته اين سيطره، يك الزامات سياسي دارد كه همان نظم نوين جهاني است؛ يك الزامات علمي و اداري دارد كه بتدريج خود را به آن نزديك مي‏كنند. مسأله‏ي جهاني‏سازي كه امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبكه‏هاي فرهنگي - مثل اينترنت و مانند آن - مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت اين مجموعه‏ي طبقاتي است. البته تحليل جامعه‏شناختي اينها خيلي دقيق، ريز و مفصل است.

* ايستادگي جمهوري اسلامي‏
جمهوري اسلامي همان گروه مقاوم است. خيلي‏ها فرصت‏طلبي كردند؛ خيلي‏ها خيانت كردند و از پيش با دشمن ساختند - نظامها را مي‏گوييم؛ فعلاً به ملتها كاري نداريم - خيلي‏ها خودشان را كنار كشيدند و به بستر عافيت رفتند، به خيال اين‏كه زندگي را بگذرانند؛ خيلي‏ها فريب خوردند و شعارها و حرفها و تبليغات را پذيرفتند. يك گروه هم ايستاده و مي‏داند اين سيطره به زيان اوست؛ مي‏داند اين سيطره، او و منطقه را مصيبت‏زده و بدبخت خواهد كرد؛ مي‏داند اگر اين سيطره كامل شود، صد سال - شايد هم بيشتر - مجموعه‏ي بشري عظيمي كه در اين منطقه زندگي مي‏كند، از كاروان علم و تمدن و معرفت و خوشبختي دور خواهد ماند؛ مي‏داند كه اين سرآغاز و دهليز يك استعمارِ تعريف نشده است.

* استعمارِ فرانو
استعمار را براي ما تعريف كردند، استعمار نوين را هم در كتابهاي گوناگون براي ما تعريف كرده‏اند؛ اما استعمار را وقتي تعريف كردند كه سالهاي متمادي از آن گذشته بود. استعمار نو را هم جامعه‏شناس‏هاي دنيا زماني براي ما تعريف كردند كه سالهاي متمادي از آن گذشته بود. استعماري كه امروز مطرح است، بالاتر از نو است؛ كاملاً جديد است؛ استعمار تازه‏يي كه ملتها را در چنبره‏ي خودش گرفتار مي‏كند و مجال تكان خوردن را به آنها نمي‏دهد و دقيقاً بايد طبق ميل همان مجموعه عمل شود. در اين ذيلِ بشري - كه ميلياردها انسان در آن‏جا حضور دارند - گرسنگي و فقر و بيسوادي و ناكامي و محروميت در حد اعلي‏ وجود خواهد داشت. در رأس، حد اعلاي كاميابي و سلطه و اقتدار زر و زور وجود خواهد داشت؛ قدر متوسطي هم وجود دارند كه به نحوي زندگي خود را مي‏گذرانند. چشم‏انداز و چيزي كه در نهايتِ اين سيطره و سلطه پيش‏بيني مي‏شود، اين است. لذا مجموعه‏ي غيور ِ با ايمانِ تواناي آگاه از جوانب امر كه مقابل اين حادثه ايستاده، ايران اسلامي است.

* ايستادگي در برابر سيطره و تجاوز
البته اين صرفاً يك تشبيه است؛ يعني جمهوري اسلامي به عنوان يك نظام، با همراهي اكثريت بزرگي از مردم، داخل اين تعريف است؛ اما در جاهاي ديگر، نظامها مشمول اين حُكمند؛ مردم غالباً يا بي‏خبرند و يا احساسات دگرگونه‏يي دارند؛ بنابراين بحث مردم نيست. البته در آرايش و نظم و ساخت علمي، اين كلمات معاني قوي‏تر و شكل روشن‏تري پيدا مي‏كند. امروز وضع جمهوري اسلامي اين است: ايستادگي در مقابل يك حركت متجاوزانه‏ي سيطره‏خواهانه‏ي همه‏جانبه.

* پيروزي در همه‏ي ميدانه
اين ايستادگي فقط مربوط به امروز نيست؛ ما بيست‏وپنج سال است كه ايستاده‏ايم. آن روز به آقاي چاوز(2) هم گفتم، اعتقاد من اين است كه در همه‏ي ميدانهايي كه آنها با ما پنجه درافكندند و مقابله كردند، ما پيروز شديم. پيروزي به يكي از دو معنا؛ يا ما فائق آمديم و غلبه كرديم، يا نگذاشتيم طرف مقابل پيروز شود و او را ناكام گذاشتيم. در همه‏ي تجربه‏هاي بيست‏وپنج سال گذشته، وضعيت از اين قرار است.

* من سر تا پا اميدم‏
امروز هم وقتي به خودمان نگاه مي‏كنيم، من سر تا پا اميدم. من با جزئيات مسائل كشور آشنايم و ضعفها و كاستي‏ها و ضعف مديريت‏ها و ضعف تصميم‏گيري‏ها را مي‏شناسم؛ اما در مقابل آن آنقدر نقاط قوت و رويش‏زا وجود دارد كه احساس مي‏كنم ما در بسياري از موارد فقط يك "بسم‏اللَّه" و يك حركت لازم داريم. گاهي در همين زمينه‏ها كوتاهي مي‏كنيم؛ حركت نمي‏كنيم يا دير حركت مي‏كنيم؛ لذا پديده‏يي پيش مي‏آيد؛ ليكن در همه‏ي زمينه‏ها ما توانايي اقدام و حركت داريم.

* تمام آفاق روي ما گشوده است‏
ما از لحاظ انسانهاي با فكر، سرمايه‏يي غني داريم. استعدادها در ميان ما خيلي زياد است؛ از لحاظ مديران و مديريت‏هاي كلان. ما انسانهاي باتجربه و قابل اعتمادي داريم. از لحاظ ابتكار و نوآوري، انسانهاي بااستعداد و شجاعي داريم. تمام اين آفاق روي ما گشوده است؛ لذا ما اعتماد به نفس داريم، ما روحيه داريم، ما احساس مي‏كنيم مي‏توانيم. ما مي‏توانيم گره‏هاي خود را باز كنيم؛ ما مي‏توانيم مشكلات اقتصادي را برطرف كنيم؛ ما مي‏توانيم صداي رساي خود را با محتواي درست در همه‏جا مطرح كنيم؛ اينها توانايي‏هاي ماست. بايد "بسم‏اللَّه" بگوييم و دست به زانو بگيريم و راه بيفتيم.

*جنگ رسانه
در اين وضعيت، رسانه‏ي ملي چه جايگاهي دارد؟ ببينيد نقش رسانه‏ي ملي در چنين وضعيتي چقدر اهميت پيدا مي‏كند. آن روز بنده در آن جلسه گفتم،(3) شماها هم خودتان بهتر از من مي‏دانيد؛ امروز جنگ دنيا، جنگ رسانه‏هاست. پيشرفت كارها و سياستهاي بين‏المللي دستگاه‏هاي مختلف و جبهه‏هاي گوناگون، به‏وسيله‏ي تبليغ، خبرسازي، مفهوم‏سازي و تبيين‏هاي درست و نادرست - يعني راست و دروغ - دارد انجام مي‏گيرد. تبليغات، هم قبل از يك حركت نظامي و اقتصادي، هم در اثناي آن، هم بعد از آن، نياز وافر دستگاه‏هايي است كه مي‏خواهند در دنيا فعال باشند؛ لذا سرمايه‏گذاري هم مي‏كنند، فكر هم مصرف مي‏كنند و دانش هم به‏كار مي‏برند، براي اين‏كه بتوانند اين را گسترش دهند.

* ما آماج تهاجم دشمن هستيم‏
يكي از كارهاي بسيار مهمي كه امروز در دستور كار آنهاست، تهاجم خبري، تبليغي، فرهنگي و اخلاقي به كشور ماست. امروز اين تهاجم، اوج تهاجم فرهنگي است. البته مخصوص كشور ما نيست؛ در همه‏جا اينها دارند كار فرهنگي مي‏كنند؛ منتها ما آماج هدف آنها هستيم. بسياري از هدفهاي استكبار جهاني در زمينه‏هاي تبليغي و فرهنگي و رسانه‏يي متوجه به ماست؛ ما بايد در مقابل اينها خود را مجهز كنيم.

*نقش دوگانه‏ي رسانه‏ي ملي‏
رسانه‏ي ما، هم بايد ناظر باشد به خنثي كردن كار دشمن در داخل، هم بايد ناظر باشد به ضربه‏زدن به دشمن در فضاي عمومي. مي‏بينيد رسانه ملي چه نقش مهمي دارد. به‏نظر من همه‏ي تلاشها و كارهايي كه در كشور صورت مي‏گيرد، به يك معنا، يك طرف؛ كار رسانه‏ي ملي - يعني صدا و سيما - طرف ديگر. اينها دو جريان هستند؛ والّا اگر خيلي كار انجام بگيرد، اما رسانه‏ي ملي فعال نباشد، تأثيرش بسيار كمتر از چيزي خواهد بود كه بايد باشد. بنابراين نقش رسانه، به همين ترتيبي كه عرض شد، بسيار مهم است.

* مأموريتِ محوري رسانه‏ي ملي‏
ما يك مأموريتِ محوري براي رسانه‏ي ملي قائل هستيم، كه الزاماتي دارد و اين مأموريت ملي اهداف كلاني را هم با خودش همراه دارد. به‏نظر ما آن مأموريتِ محوري عبارت است از مديريت و هدايت فكر، فرهنگ، روحيه، اخلاقِ رفتاري جامعه، جهتدهي به فكر و فرهنگ عمومي، آسيب‏زدايي از فكر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشويق به پيشرفت - يعني روحيه‏دادن - و زدودن احساس عقب‏ماندگي.

* القاء احساس عقب‏ماندگي‏
امروز يكي از شگردهاي مهم دشمن، تزريق و القاء احساس عقب‏ماندگي و ناتواني است. ما در كشور سي‏وپنج ميليون جوان داريم. نخير؛ بدانند ما به‏هيچ‏وجه عقب نمانده‏ايم. آن روز آقاي رئيس‏جمهور براي من مي‏گفت - البته گزارش عمومي نبود؛ بنده خودم گزارشهاي زيادي دارم - مجموعه‏ي دستاوردهاي ما در ده، بيست سال اخير، از همه‏ي آنچه در كشورهاي شبيه خودمان - از جمله همه‏ي كشورهاي منطقه - اتفاق افتاده، بالاتر است. اين، مسأله‏ي خيلي مهمي است. البته گزارشهايي هم كه به بنده داده شده، همين را تأييد مي‏كند. راجع به يك كشور از كشورهايي كه ايشان ذكر مي‏كردند، فقط يك مورد به عنوان سؤال و ابهام براي من مطرح بود، كه بنا شد آن را هم تحقيق كنند و به من بگويند. ما به‏هيچ‏وجه نبايد اين احساس را داشته باشيم، و جوان ما نبايد احساس كند كه عقب‏مانده است؛ بايد احساس كند كه دارد حركت مي‏كند، مي‏تازد و جلو مي‏رود؛ عملاً به اين كار، به اين پيشرفت، به اين تازش و به اين رو به جلو حركت كردن تشويق شود.

* الزامات مأموريت رسانه‏ي ملي‏
اين مأموريت الزاماتي دارد. رسانه‏ي ملي اگر بخواهد به عنوان مهمترين ابزار فرهنگي در كشور، از عهده‏ي اين كار بربيايد، بايد اين چيزها را در خودش تأمين كند: امين نظام باشد، مورد اعتماد مردم باشد، برخوردار از مزيتهاي رقابتي باشد. امروز رقباي ما زيادند؛ چه رقباي منطقه‏يي، چه رقباي بين‏المللي. ما بايد در مقابل اين رقبا خود را از مزيتهاي رقابتي برخوردار كنيم. ظرفيت بالا در كمّ و كيف محصولات، هر دو مورد نظر است. نبايد كميت، كيفيت را تحت‏الشعاع قرار دهد، و بعكس.

* آرايش رسانه‏يي كارآمد
الزام ديگر اين مأموريت، داشتن آرايش رسانه‏يي كارآمد در عرصه‏ي استاني و ملي و بين‏المللي است؛ همين نكته‏يي كه آقاي ضرغامي اشاره كردند و گفتند در جاهايي از كمترين حقشان نمي‏توانند برخوردار باشند؛ يعني شنيدن صداي انقلاب و ديدن چهره‏ي انقلاب. در اين‏جا آرايش ما ضعيف است. البته بسياري از اين ضعف‏ها به بيرون از سازمان مربوط مي‏شود، كه آن هم موضوع ديگري است و بايد جداً تعقيب كنيم.
آرايش سازماني و رسانه‏يي ما بايد به‏گونه‏يي باشد كه بتوانيم همه‏ي كشور را در همه‏ي ابعاد بپوشانيم. اين آرايش بايد كارآمد باشد؛ داراي قدرت انعطاف براي انطباق با شرايط گوناگون و پيش‏بيني نشده باشد؛ در برخورد با مسائل گوناگون، توانايي، سرعت و چالاكي داشته باشد؛ بتواند موضع خودش را اتخاذ كند و كارساز باشد.
اگر اين چيزها تحقق پيدا كند - كه هر كدام از اينها شرايط و مقدماتي دارد و بايد هم اين مقدمات فراهم شود و تحقق پيدا كند - آنگاه شما خواهيد توانست هدايت و مديريت افكار عمومي را از لحاظ فرهنگ و اخلاق و رفتار و روحيه و امثال اينها كاملاً در دست داشته باشيد؛ هيچ‏كس نمي‏تواند با شما در اين زمينه رقابت كند.

* هدفهاي كلان رسانه‏ي ملي‏
هدفهاي كلان ما در اين زمينه چيست؟ اول، ارتقاء معرفت ديني روشن‏بينانه. من روي عنوان "روشن‏بينانه" تكيه مي‏كنم. معرفت ديني بايد ارتقاء و گسترش پيدا كند؛ اما يك معرفت روشن‏بينانه و آگاهانه.
دوم، رفتار ديني مخلصانه. باز روي كلمه‏ي "مخلصانه" مي‏خواهم تكيه كنم. رفتارهاي ديني مي‏تواند رياكارانه و متصنعانه و ظاهرسازانه باشد، مي‏تواند مخلصانه باشد. ما بايد مردم را به رفتار و عمل ديني - يعني عمل صالح - بكشانيم و اين عمل، مخلصانه از آنها صادر شود.
سوم، ريشه‏دار كردن شناخت و باور به ارزشها و بنيانهاي فكري انقلاب و نظام اسلامي. صرف اين‏كه ما در زمينه‏ي انقلاب و نظام، چيزهايي را كليشه‏يي و شعاري تكرار كنيم، كافي نيست؛ بايد نسبت به اين شعارها در مردم باور حقيقي به‏وجود بيايد؛ اين، كار رسانه‏ي ملي است.
چهارم، مصونيت دادن به ذهن جامعه از تأثير مخرب تهاجم فرهنگي و ارزشي دشمن، كه اشاره شد.
پنجم، باور به كارآمدي نظام.
ششم، ايجاد همگرايي عمومي و فضاي همكاري و محبت و وحدت در درون كشور و ميان مردم. بايد روحيه‏ي محبت، وحدت، همگرايي و ارتباط و پيوند در ميان مردم تقويت شود.
هفتم، آگاه‏سازي نسبت به مقوله‏هاي حساس؛ مثل علم. مسأله‏ي علم در كشور خيلي مهم است. با مطالعه‏ي دقيق و همه‏جانبه، انسان به چند سرفصل معدود مي‏رسد، كه يكي از آنها علم است. ما براي آينده به علم احتياج داريم. نهضت نرم‏افزاري و توليد علم و انديشه و فكر كه مطرح شد، بايد جدي گرفته شود. خوشبختانه زمينه‏ها كاملاً آماده و استقبال هم خيلي خوب است. مردم را نسبت به مقوله‏ي علم، امنيت، پرورش نخبگان، اقتدار ملي، كار و ابتكارِ گره‏گشا و پيشبرنده و مقولاتي از اين قبيل حساس كنيد.

* برنامه‏ريزي و ايجاد چشم‏انداز
اين مأموريت و اين اهداف كلان تا چه مدتي بناست تحقق پيدا كند؟ اعتقادم اين است كه بايد برنامه‏ريزي كرد و چشم‏انداز درست كرد و آماده شد براي حركتي كه اهدافش اينهاست. اين اهداف ممكن است در طول ده سال تحقق پيدا كند؛ هيچ مانعي ندارد. براي اين كار، ده سال، زمان زيادي نيست؛ مثل چشم به‏هم‏زدني مي‏گذرد. گاهي انسان در مدت ده سال، هشت سال يا پنج سال، تلاش و فعاليتِ لازم و برنامه‏ريزي شده را انجام نداده؛ بعد وقتي به اواخر دوره مي‏رسد، مي‏بيند دستش خالي است. اگر برنامه‏ريزي شود، انسان پيشرفت را به چشم خودش مشاهده مي‏كند؛ مثل رويش يك درخت.
من در اين‏جا چند سرفصل مهم را عرض مي‏كنم تا مشخص شود نسبت رسانه با اين موضوعات چيست. خوب است نسبت رسانه با اين موضوعات مورد تأمل قرار گيرد. من اينها را مطرح مي‏كنم؛ شما رويش فكر و مطالعه و كار كنيد:

1- صدا و سيما و اخلاق‏عمومي‏
هويت حقيقي جامعه، هويت اخلاقي آنهاست؛ يعني در واقع سازه‏ي اصلي براي يك اجتماع، شاكله‏ي اخلاقي آن جامعه است و همه چيز بر محور آن شكل مي‏گيرد. ما بايد به اخلاق خيلي اهميت بدهيم. صدا و سيما در زمينه‏ي پرورش و گسترش و تفهيم و تبيين فضيلت‏هاي اخلاقي بايد برنامه‏ريزي كند؛ يكي از اهداف صدا و سيما در همه‏ي برنامه‏ها بايد اين باشد.
اخلاق‏هاي رفتاري افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعي، وجدان كاري، نظم و برنامه‏ريزي، ادب اجتماعي، توجه به خانواده، رعايت حق ديگران - اين‏كه ديگران حقي دارند و بايد حق آنها رعايت شود، يكي از خلقيات و فضايل بسيار مهم است - كرامت انسان، احساس مسؤوليت، اعتماد به نفس ملي، شجاعت شخصي و شجاعت ملي، قناعت - يكي از مهمترين فضايل اخلاقي براي يك كشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخي زمينه‏ها دچار مصيبت هستيم، به‏خاطر اين است كه اين اخلاق حسنه‏ي مهم اسلامي را فراموش كرده‏ايم - امانت، درستكاري، حق‏طلبي، زيبايي‏طلبي - يكي از خلقيات خوب، زيبايي‏طلبي است؛ يعني به دنبال زيبايي بودن، زندگي را زيبا كردن؛ هم ظاهر زندگي را و هم باطن زندگي را؛ محيط خانواده، محيط بيرون، محيط خيابان، محيط پارك و محيط شهر - نفي مصرف‏زدگي، عفت، احترام و ادب به والدين و به معلم.
اينها خلقيات و فضايل اخلاقي ماست. صدا و سيما خودش را متكفل گسترش اين خلقيات بداند. شما در هر برنامه‏يي كه مي‏سازيد، در هر سريال تلويزيوني، در هر محاوره، در هر ميزگرد، در هر گفتگوي تلفني و در هر گزارش، متوجه باشيد كه اين فضايل تقويت شود؛ اين چيزها نقض و زير پا انداخته نشود.

2- صدا و سيما و دين‏
راجع به دين مردم، صدا و سيما چه نقش و چه موضع و چه مسؤوليتي دارد؟ طبيعتاً از وظايف صدا و سيما، ارتقاء معرفت ديني و ايمان ديني است. معرفت و ايمان با هم تفاوت دارد. هم ايمان مردم بايد تقويت شود، هم معرفت و شناخت آنها. بايد توجه داشت ايماني كه مردم پيدا مي‏كنند، سست، عوامانه، سطحي و قشري نباشد؛ بشدت از اين پرهيز شود. اكتفا نشود به تغليظ احساسات مردم و تشريفات افراطي. تأكيد بر اين چيزها به‏طور افراطي، اصلاً مفيد نيست و به‏هيچ‏وجه تبليغ دين محسوب نمي‏شود. اين را پايه‏ي كار قرار دهيد و حالا برگرديد به برنامه‏هاي ديني صدا و سيما؛ ببينيد چه كار بايد بكنيد و چه كار بايد نكنيد.
برنامه‏ي ديني بايد نسبت به دين شبهه‏زُدا باشد، نه شبهه‏زا. من گاهي بعضي از بيانات ديني را از تلويزيون يا از راديو گوش مي‏كنم و مي‏بينم شبهه ايجاد مي‏كند! حديث سستي، حرف نامعقولي، مطلبي كه در جمع مثلاً بيست نفري يا پنجاه نفره‏ي يك عده مؤمنِ مخلص، گفتنش خوب است و ايمان آنها را زياد مي‏كند، در سطح ميليوني مردم به زبان آوردن، جز اين‏كه ايمان عده‏يي را سست و در ذهنشان ترديد ايجاد كند، هيچ فايده‏ي ديگري ندارد. از اين چيزها بايد پرهيز كرد. بيان ديني و تبيين ديني بايد شبهه‏زدا، روشن، قوي، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبهه‏زا و كليشه‏يي نباشد. بيان ديني بايد در همه‏ي سطوح، صحيح باشد. درست است كه ما تبيين ديني را در سطح نخبگان، در سطح متوسط، در سطح پايين و در سطح كودكان داريم، اما همان چيزي كه در سطح كودكان است، مطلقاً بايد صحيح باشد. شما در كلاس اول به بچه ياد مي‏دهيد دو بعلاوه‏ي دو، مي‏شود چهار؛ وقتي هم كه بچه به منتهااليه قله‏ي رياضيات و دانش رياضي مي‏رسد، باز هم دو بعلاوه‏ي دو، مي‏شود چهار؛ تغيير پيدا نمي‏كند. بنابراين آنچه در زمينه‏ي دين به كودك يا به انسانِ عامي تفهيم مي‏كنيم، مطلقاً نبايد غلط باشد تا بعد در ارتقاء معرفت ديني ببيند آن حرف، نادرست بوده است؛ نه، بايد درست گفت؛ منتها ساده. بنابراين، حرف ديني در همه‏ي سطوح بايد صحيح باشد.
براي مراسم ديني، اعياد و عزاداري‏ها برنامه‏ريزي هوشمندانه بشود. بعضي از برنامه‏هايي كه اجرا مي‏شود، كاملاً ناهوشمندانه است. راجع به حضرت جواد چه صحبتي در تلويزيون يا راديو مي‏كنيد؟ راجع به امام جواد، امام هادي، امام عسكري، امام رضا و ديگر ائمه مطالب خيلي خوبي نوشته شده است. بنده كه عمرم را در اين زمينه‏ها گذرانده‏ام، وقتي به اين مطالب نگاه مي‏كنم، استفاده مي‏كنم و لذت مي‏برم؛ چرا از اينها استفاده نمي‏شود؟ نوشته‏هاي خوب، تحقيقات خوب و مطالب شيوا و ايمان‏آور در اين زمينه‏ها فراوان است. گاهي انسان برنامه‏يي را مي‏بيند كه شخصي با شدّ و مدّ و در قالب يك قطعه‏ي ادبي، فرضاً راجع به امام موسي‏بن‏جعفر حرف مي‏زند كه هيچ معنا ندارد. اين‏گونه برنامه‏ها نه ايمان كسي را زياد مي‏كند، نه لذتي دارد و نه در آن، هنر نويسندگي - به معناي حقيقي كلمه - به‏كار رفته. چرا ما اين برنامه‏ها را پخش مي‏كنيم؟ يك نفر با صداي نرم و ملايم و معصومانه - شماها متخصص اين كارها هستيد؛ هر صدايي براي هر برنامه‏يي مناسب نيست - به‏جاي صداي آن‏طوري، چند فضيلت ِ با سند درست و منطقي از امام موسي‏بن‏جعفر نقل كند و زندگي آن حضرت را شرح دهد؛ انسان گوش مي‏كند، لذت مي‏برد؛ معرفت و محبتش زياد و دلش از شنيدن مناقب اين بزرگواران روشن مي‏شود. اگر برنامه‏هاي ديني خوب ادا شود، فايده دارد؛ اما اگر بد ادا شود، خنثي نيست؛ نتيجه‏ي بد دارد؛ مثل داستان آن مؤذن بد صدا.
مولوي مي‏گويد: دختر يك مرد مسيحي بشدت عاشق اسلام و دلباخته‏ي معارف اسلامي شد و اسلام آورد. اين مرد مسيحي خيلي ناراحت بود. در آن شهر، يك عده مسيحي بودند و يك عده مسلمان. آن شهر، هم مسجد داشت و هم كليسا. يك روز اين مسيحي پيش مؤذن آمد و بعد از اين‏كه خيلي به او احترام گذاشت، پول و هديه هم به او داد و گفت از شما خيلي متشكرم. مؤذن تعجب كرد كه او از چه تشكر مي‏كند. مرد مسيحي گفت تو من را نجات دادي؛ چون دختر من عاشق و علاقه‏مند به اسلام شده بود؛ اما يك روز وقتي صداي اذان تو را شنيد، از اسلام زده شد و گفت اسلامِ اين مؤذن را نمي‏خواهم!
ما اگر بد اذان بگوييم، عشاق اسلام را از اسلام مي‏رمانيم. ما بايد خوب و خوش‏صدا اذان بگوييم. اذان ما همين معارفي است كه مي‏گوييم؛ همين صدا و سيماي ماست.

3- صدا و سيما و مديريت كشور
به نظر من سياست كلي صدا و سيما بايد تقويت مديريت‏هاي اجرايي كشور باشد. من توصيه نمي‏كنم كه صدا و سيما ضعف‏ها و نارسايي‏ها و كمبودها و خداي نكرده خيانتها را پوشيده بدارد؛ نه، ضعف‏ها را هم بگويد؛ دردهايي كه جلوي چشم مردم است، عيبي ندارد صدا و سيما به آنها بپردازد؛ منتها طرح اين دردها و ضعف‏ها و نارسايي‏ها بايد به‏گونه‏يي باشد كه اولاً مردم را مأيوس نكند، ثانياً مديريت را تضعيف نكند.
توفيقات دولت را بگوييد. نشان دادن توفيقات و پيشرفتهاي كشور حتماً نبايد از زبان مسؤولان و دست‏اندكاران باشد. فرضاً رئيس‏جمهور مي‏رود و طرحي را افتتاح مي‏كند. اين افتتاح، گنگ است و معلوم نيست چيست. وقتي آسفالت خياباني خراب مي‏شود و مي‏خواهيد آن را در خبر منعكس كنيد، مثلاً مي‏رويد با تاكسي‏دار مصاحبه مي‏كنيد و او مي‏گويد چرخ ماشينم در اين چاله افتاد؛ يكي ديگر مي‏گويد زمستان در اين‏جا آب جمع شده بود و ترشح كرد به لباس مردم. خلاصه با ده نفر مصاحبه مي‏كنيد تا مشخص شود اين چاله چقدر چيز بدي است. پس در مورد پيشرفتها و توفيقات هم همين ميكروفون را بگيريد جلوي كساني كه از اين پيشرفتها بهره‏مند و برخوردار مي‏شوند. صِرف اين‏كه مدير مربوطه بيايد بگويد در راه‏اندازي فلان طرح براي پانصد نفر، هزار نفر يا پنج‏هزار نفر شغل ايجاد شد، كافي نيست؛ بايد موضوع را تبيين كرد.
هدف ما بايد تقويت مديريت اجرايي كشور باشد. گفتم و تكرار هم مي‏كنم: ضعف‏ها و نقص‏ها هم بايد گفته شود تا مردم تصور نكنند اين‏جا بوقي است كه بنا دارد فقط از حكومت تعريف كند؛ منتها گفتنِ علاج‏جويانه و دلسوزانه، نه ستيزه‏جويانه. طرح غلط مشكلات، مضر است. طرح سؤالهايي كه پاسخ ندارد، مضر است. البته گاهي شگردهاي قشنگي زده مي‏شود. همين چند روز قبل ديدم كه پس از جلسه‏ي رؤساي سه قوه، راجع به مفاسد اقتصادي با آنها مصاحبه كردند. كار قشنگِ جالبِ تميزِ همه‏جانبه و هوشمندانه و زِبل‏واري از آب درآورده بودند؛ خوب بود و اتفاقاً تأثير هم كرد. آدم از اين‏طور كارها لذت مي‏برد. خيلي خوب، الان دارند همان كار شماها را دنبال مي‏كنند؛ اينها هم به نحوي منعكس شود. البته شما مي‏توانيد با همين نحوه‏ي طرح، به شكل هوشمندانه مديران را هم هدايت كنيد. مديران گاهي نقص كار خودشان را نمي‏دانند. طرح نواقص كار از زبان منصفانه و بيطرفانه‏ي شما مي‏تواند به آنها كمك كند.

4- صدا و سيما و علم‏
اشاره كردم كه علم مقوله‏ي بسيار مهمي است. امروز انسان وقتي به راه‏هاي مختلف براي پيشرفت كشور نگاه مي‏كند، مي‏بيند همه منتهي مي‏شود به علم. لعنت خدا بر كساني‏كه در طول ده‏ها سال كشور را از پيشرفت علمي باز داشتند. وقتي پيشرفت علمي وجود داشته باشد، پيشرفت فناوري را هم با خودش مي‏آورد، و پيشرفت فناوري هم كشور را رونق مي‏دهد و در جامعه نشاط به‏وجود مي‏آورد. اگر علم نباشد، هيچ‏چيز نيست؛ و اگر فناوري هم باشد، فناوري عاريه‏يي و دروغي و وام‏گرفته‏ي از ديگران است؛ مثل صنعت‏هاي مونتاژي كه وجود دارد. علم را بايد رويانيد. به‏نظر من رسانه مي‏تواند در نهضت توليد علم و فكر و نظريه و انديشه در زمينه‏هاي مختلف - چه در زمينه‏ي فني و چه در زمينه‏ي انساني و غيره - نقش ايفا كند. شما مي‏توانيد خط توليد علم و فكر و نظريه را برنامه‏ريزي‏شده دنبال كنيد؛ به بحثهاي منطقي و مفيد دامن بزنيد؛ كرسي‏هاي نوآوري را تلويزيوني كنيد و چهره‏هاي علمي نوآورِ خوب را مطرح نماييد.
خدا رحمت كند آقاي احمد بيرشك را - نمي‏دانم شماها با ايشان آشنا بوديد يا نه - پيرمرد جالبي بود. ما پيري ايشان را ديديم و درك كرديم؛ اگرچه از نوجواني با اسم و كتابهاي ايشان در مدرسه آشنا بوديم. پيرمرد در نود و چند سالگي، پُر تحرك و پُرتلاش بود. من از او خيلي خوشم مي‏آمد. ايشان با من هم ملاقات كرده بود. از جمله چيزهايي كه من از اين پيرمرد ديدم و خيلي لذت بردم، اين بود كه چند سال قبل تلويزيون به مناسبتي با او مصاحبه كرد و گزارشگر به او گفت توصيه‏يي به جوانها بكنيد. اين پيرمرد مثل يك جوان، جوانها را توصيه كرد به درس خواندن و علم آموختن. من خيلي خوشحال شدم. گفتم از طرف من به‏خاطر همين دو كلمه توصيه، از آقاي احمد بيرشك تشكر كنيد. ببينيد يك پيرمردِ معتقد به علم و پيشرفت علمي و تحرك جوانها، يك جمله حرفش مي‏تواند يك عالم تأثير بگذارد. به‏نظر من شما در مقوله‏ي علم، مطلقاً بي‏طرف نيستيد؛ جزو مسؤوليتهاي مهم شماست كه بايد مسأله‏ي علم را دنبال كنيد.

5- صدا و سيما و سرگرمي و تفريح‏
يكي از مقوله‏هاي بسيار مهم و يقيناً يكي از ضرورتهاي جامعه، لبخند است. لبخند يكي از نيازهاي زندگي انسان است. زندگي بي‏شادي و بي‏لبخند، زندگي دوزخي است. زندگي بهشتي، زندگي با لبخند است. حضرت علي فرمود: "المؤمن بشره في وجهه و حزنه في قلبه"؛ اگر غصه‏يي داريد، بايد در دلتان نگه داريد؛ مؤمن اين‏طوري است. لبخند و شادي مؤمن در چهره‏ي اوست. اصلاً چهره‏ها بايد شاد باشد. اگر با چهره‏ي خودتان مي‏توانيد به جامعه شادي بدهيد، بايد اين كار را بكنيد. شادي لازم است و بايد آن را براي مردم تأمين كرد؛ منتها اين كار برنامه‏ريزي مي‏خواهد. البته شماها برنامه‏ريزي كرده‏ايد. اين مواردي كه من مي‏گويم "بايد"، معنايش اين نيست كه شما نكرده‏ايد. شما كارهاي زياد و خوبي كرده‏ايد و من مي‏خواهم بر ادامه‏ي آنها تأكيد كنم. مراقب باشيد شادي در مردم با لودگي و ابتذال و بي‏بندوباري همراه نشود؛ از اين طريق به مردم شادي داده نشود. همه‏جور مي‏شود به مردم شادي داد؛ از نوع صحيح آن شادي داده شود. گاهي اوقات يك لطيفه يا يك تعبيرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال مي‏كند؛ گاهي هم ممكن است يك آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‏طور شادي را ايجاد كند. شادي كردن و شادي دادن به مردم، به‏معناي لودگي نيست. يكي از آقاياني كه در صدا و سيما گاهي صحبت مي‏كند و مصاحبه‏هاي خوب و صحبتهاي خوبي دارد - من گاهي گوش كرده‏ام - اصلاً شوخي نمي‏كند؛ اما تعبيرات و كيفيت بيانش طوري است كه انسان گاهي بي‏اختيار لبخند به لب مي‏آورد؛ اين‏طور خوب است.
طنز فاخر و برجسته، يكي از هنرهاست. طنز، هنر خيلي بزرگي است. بنده با مرحوم صابري شوخي مي‏كردم و مي‏گفتم "طنازها"!
طنازهاي واقعي را تقويت كنيد، پرورش دهيد و كمك كنيد تا طنز بياورند. طنز، يعني مطلب مهمِ جدي كه با زبان شوخي بيان مي‏شود؛ محتوا و معنايي در آن هست، منتها به زبان شوخي.
از جمله‏ي سرگرمي‏ها، مسابقات است. مسابقات، خوب است؛ منتها بايد مراقب بدآموزي‏هاي قولي و عملي در آنها بود. گاهي در زبان، گاهي اصلاً در كيفيت رفتار، گاهي هم در خنده‏هاي بيخودي، سبكي ديده مي‏شود؛ و البته گاهي اوقات هم اين چيزها نيست.
يكي از مسابقه‏ها، مسابقه‏ي تلفني است. شخصي تماس مي‏گيرد و به‏خاطر هيچي، به او جايزه مي‏دهند! يك روز من ديدم در يك برنامه‏ي تلويزيوني پنج ميليون تومان به يك نفر جايزه دادند؛ براي اين‏كه به چند سؤال جواب داد! اين سرگرمي خيلي جالبي نيست. پنج ميليون تومان، تقريباً حقوق دو سه سال يك كارمند متوسط است. ممكن است بگويند اين‏كار ترويج علم است. ترويج علم را از يك راهِ بهتر بكنيد؛ اين راه ضرر دارد. عده‏يي كه اين‏گونه مسابقات را نگاه مي‏كنند، بي‏منطقي به ذهن‏شان مي‏آيد و از اين بي‏منطقي سوءاستفاده مي‏كنند. اين كار منطقي ندارد كه مثلاً بنده بدانم انجيل عربي است يا يوناني است يا لاتيني است؛ بعد بگويند حالا كه شما دانستيد، اين پانصدهزار تومان يا فلان مبلغ مال شما! اين كار معني ندارد. بنابراين، مقوله‏ي سرگرمي و تفريح، لزومش يك مسأله است؛ با برنامه‏ريزي بودن آن يك مسأله است؛ بامحتوا بودنش يك مسأله است؛ پرهيز از جهات منفي هم در آن يك مسأله است.

6- صدا و سيما و مقوله‏ي عدالت اجتماعي‏
به فضاي همدردي با فقيران دامن بزنيد. خوشبختانه صدا و سيما در چند سال گذشته برنامه‏هاي بسيار خوبي در اين زمينه داشته، كه درخور تقدير است. دغدغه‏ي عدالت را در ذهنها و دلهاي مردم دامن بزنيد؛ اين كار بسيار خوب است. البته سعي شود به جماعت فقير و تهيدست اهانت نشود و كرامت انساني آنها از بين نرود. من مي‏بينم در بعضي از كارهايي كه در اين زمينه صورت مي‏گيرد، به‏طور دقيق اين معنا رعايت مي‏شود. آن پسربچه يا دختربچه‏يي كه مي‏آيد هديه‏يي به فلان صندوق مي‏دهد، حرفي از او پخش مي‏شود كه خيلي خوب و شيرين و لطيف است و در آن اهانت نيست؛ منتها در كنار دامن زدن به دغدغه‏ي عدالت اجتماعي و رسيدگي به فقرا، زندگي اشرافي و تجملاتي پوچ و بيهوده را هم تخريب كنيد؛ اين زندگي واقعاً در خور تخريب است. زندگي تجملاتي نبايد به‏هيچ‏وجه ترويج شود؛ بلكه بايد تخريب شود و نقطه‏ي منفي به‏حساب بيايد. چرا بيخود تجمل‏گرايي رواج پيدا كند؟ اگر يك نفر دلش مي‏خواهد متجمل باشد، ما چرا بايد آن را ترويج كنيم؟ توجه كنيد كه ما به فقير بايد عزت‏نفس و حس مناعت بدهيم و به غني بايد كمك به فقير را بياموزيم. به‏هرحال در كل زندگي جامعه، بايد از زندگي اشرافي و تجملاتي الگوسازي نكنيم.

7- صدا و سيما و نهضت بيداري در جهان اسلام‏

8- صدا و سيما و توجيه افكار عمومي در زمينه‏هاي مختلف‏
مثلاً الان مسأله‏ي انرژي اتمي مطرح است. افكار عمومي در اين قضيه بايد توجيه شود. شنيدم ظاهراً پريشب سيما برنامه‏ي خيلي خوبي داشته و با دست‏اندركاران قضيه در تهران و وين تماس گرفته و موضوع را بررسي كرده است؛ اين‏طور كارها بسيار مفيد است. افكار عمومي بايد در جريان مسائل قرار گيرد و به شكل صحيح و منطقي توجيه شود.

9- صدا و سيما و مشاركت عمومي در همه‏ي زمينه‏ها
الحمدللَّه در اين زمينه هم صدا و سيما فعاليتهاي خيلي خوبي داشته است.
لازم مي‏دانم چند راهبرد اجرايي مهم را هم عرض كنم:

* نگرش به محتوا را الزامي كنيد
اولين نكته اين است كه شما در همه‏ي برنامه‏ها نگرش به محتوا را الزامي كنيد؛ همه‏ي برنامه‏هاي شما بايد پيام داشته باشد. پيام داشتن، لزوماً به معناي دلگير بودن و خسته‏كننده بودن نيست، كه انسان بگويد مردم خسته مي‏شوند؛ نه، ممكن است اين پيام در ضمنِ يك برنامه‏ي كاملاً شيرين و سرگرم كننده باشد؛ اما پيام داشته باشد. برنامه‏هاي ما نه فقط نبايد پيام منفي داشته باشد، بلكه بايد بدون پيام هم نباشد؛ يعني خنثي هم نباشد. سريالي كه توليد مي‏كنيد، ميزگردي كه مي‏گذاريد، فيلمي كه مي‏سازيد، مسابقه‏يي كه ترتيب مي‏دهيد؛ بالاخره مي‏خواهيد محورهاي مهمي را كه مسؤوليت شماست، در بين مردم توسعه دهيد؛ شما كدام محور را مي‏خواهيد به اين وسيله تبيين كنيد؟ اين بايد روشن شود. به‏وسيله‏ي برنامه‏هاي خوب و برنامه‏سازي‏هاي خوب، گفتمان‏هاي مورد نياز جامعه را - كه گاهي بايد موضوعي را به شكل گفتمان عمومي درآورد - تأمين و تضمين كنيد.

* پيامهاي ما نبايد متناقض باشد
نكته‏ي دوم اين است كه دادن پيامهاي گوناگون بايد جرياني انجام بگيرد و به شكل يك روند دربيايد؛ مقطعي و موردي فايده‏يي ندارد. همه‏ي برنامه‏هاي ما بايد يكديگر را كمك كنند تا اين فكر و اين انديشه در جامعه مطرح شود. ممكن است گاهي ما پيامهاي متناقض بدهيم. مثلاً از يك طرف درباره‏ي عدالت اجتماعي برنامه‏ي خيلي خوبي توليد مي‏كنيد؛ اما از آن طرف در خلال يك برنامه‏ي ديگر، عملاً عدالت اجتماعي را نقض مي‏كنيد! اين درست نيست؛ بايد آهنگ كلي برنامه‏ها يكي باشد و در بين آنها تناقض ديده نشود. در مقوله‏ي عدالت اجتماعي فيلمها و سريالهايي ساخته مي‏شود كه غالباً خانه‏هاي مورد استفاده‏ي شخصيت‏هاي اين فيلمها اعياني و اشرافي است! واقعاً وضع زندگي مردم ما اين‏طوري است؟ آيا يك زوج جوان يا يك زن و شوهر در چنين خانه‏هايي زندگي مي‏كنند؟! اين كار چه لزومي دارد؟ سالها قبل بعضي از سريالهايي كه از سيما پخش مي‏شد، هرچند كيفيت آنها مثل سريالهاي الان نبود - عقب‏تر بود - ليكن فضاي زندگي در آنها، متواضعانه و در يك خانه‏ي معمولي بود؛ آن‏طوري خوب است. زندگي را لزوماً نبايد اعياني و اشرافي و متجملانه معرفي كرد. فضاي تبليغي صدا و سيما اين‏طوري باشد. البته گاهي در اين خصوص هم به ما تذكر مي‏دهند و مطالبي مي‏گويند. تبليغات رسانه‏يي و گاهي تبليغ‏هاي خيلي پُررنگ كه مردم را به طرف مصرف‏گرايي سوق مي‏دهد، با برنامه‏يي كه فرضاً شما ساخته‏ايد تا مصرف‏گرايي را تقبيح كنيد، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نيست.

* بر محتوا هم نظارت كيفي كنيد
نكته‏ي سوم، نظارت كيفي است. من مي‏دانم يكي از كارهاي اجرايي شما نظارت كيفي بر برنامه‏هاست؛ منتها نظارت كيفي را فقط به ملاحظات فقهي و شرعي محدود نكنيد؛ مثلاً مراقبت كنيم دو هنرپيشه‏ي پسر و دختر در خلال بازي دست‏شان به هم نخورد؛ يا وقتي روي صندلي مي‏نشينند، فاصله‏يي بين‏شان باشد؛ اينها حتماً لازم است و به شكل هوشمندانه‏تر و دقيق‏تري هم لازم است؛ اما فقط اينها نيست؛ بايد بر محتوا هم نظارت كيفي باشد. فيلمي كه به تهيه‏كننده داده‏ايد تا براي شما بسازد و بياورد، نظارت كنيد چقدر از محتوا برخوردار است.
از جمله كارهاي بسيار خوب اين است كه بخصوص در حين توليد، نظارت و سركشي كنيد تا پولِ زياد و بيهوده‏يي مصرف نشود و بعد مجبور باشيد اشكالاتش را برطرف كنيد. به‏هرحال بايد در نظارت كيفي بشدت سعي شود پيامهاي منفي در كارها نباشد.

* تأثير برنامه بر مخاطب‏
نكته‏ي چهارم اين است كه تأثير برنامه را در مخاطب درنظر بگيريد، نه فقط افزايش بيننده را. البته يكي از سياستهاي درست صدا و سيما اين است كه بينندگان خود را افزايش دهد، كه خوشبختانه موفق هم شده و آمارها نشان مي‏دهد كه هم درصد بينندگان تلويزيون و هم درصد شنوندگان راديو در اين چند سال خيلي خوب افزايش پيدا كرده است؛ اين سياستِ درست و صحيحي است؛ همه‏ي رسانه‏هاي دنيا هم هدفشان اين است و شما هم مي‏توانيد با اين كار حتّي قصد قربت كنيد؛ منتها فقط اين كار نبايد هدف باشد، بلكه بايد ببينيد تأثير اين برنامه در مخاطب چيست. گاهي اوقات افزايش مخاطب به قيمتي است كه نمي‏ارزد. آنها جذب مي‏شوند، اما به چه جذب شده‏اند؟ به چيزي كه يا منفي است و يا خنثي.

* جذب مخاطب به هر قيمت؟
مرحوم سيدقطب جرياني را در يكي از كتابهايش مي‏نويسد، كه من پيش از انقلاب آن كتاب را ترجمه كردم. مي‏گويد به يكي از شهرهاي امريكا رفتم و ديدم دم درِ يك كليسا اطلاعيه‏يي نصب كرده‏اند: "امشب يك برنامه‏ي رقص و شادي و شام سبك و موسيقي اجرا مي‏شود."! تعجب كردم كه كليسا به چه مناسبت اينها را اعلام كرده! مي‏نويسد: كنجكاو شدم در آن ساعتِ معين بروم ببينم چه خبر است. ديدم بله، يك سالن رقص در كنار سالن كليساست؛ زوجهاي جوان مي‏آيند و مي‏رقصند؛ موسيقي‏هاي محرك و شهواني هم پخش مي‏شود! افرادِ يك‏خرده مسن‏تر هم كنار نشسته‏اند و تماشا مي‏كنند و از نگاه كردن لذت مي‏برند! كشيش هم اواخر شب روي سن ظاهر شد و با رفتار خيلي آرام و ملايم رفت نور چراغها را تنظيم كرد! مي‏گويد فردا رفتم سراغ كشيش؛ گفتم شما كشيش هستيد يا كاباره‏دار؟! اين‏جا كليساست يا سالن رقص؟! كشيش گفت من به اين وسيله مي‏خواهم جوانها را به كليسا جذب كنم! اين‏طوري مي‏شود جوانها را به كليسا جذب كرد؟! جوانها به كليسا جذب نشدند، بلكه به سالن رقصِ متعلق به كليسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به كليسا مگر امتيازي دارد؟
اگر بناست فيلم يا برنامه‏يي پخش شود و تأثير سوئي بگذارد، چه فرقي مي‏كند كه من پخش كنم يا رقيب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش كنم؟ به نظر من اين منطق مهمي است و بايد به آن توجه داشت.

* برنامه‏هاي فاخر در راديو قرآن و معارف‏
نكته‏ي پنجم، راجع به برنامه‏هاي راديو قرآن و راديو معارف قم است. اين دو راديو واقعاً يكي از نعمتهاي بزرگ و از جمله اقدامهاي بسيار خوب و باارزش است. چون بخصوص اين دو راديو صبغه‏ي مذ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن