واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: راز ازدواج پنهان یک تازه داماد زمانی فاش شد که تازه عروس وارد صفحه فیس بوک دوست صمیمی شوهرش شد.
سارا می دانست که همسرش دوستی به نام «کیومرث» دارد و آن دو مانند برادر هستند. چندی پیش مردی در مراجعه به دادسرای رسالت ادعا کرد از سوی برادران همسرش کتک خورده و خواستار مجازات آنان است.
این مرد که دستش شکسته و گچ گرفته و سرش را باندپیچی کرده بود وقتی پیش روی دادیار پرونده ایستاد، گفت: ۲ ماه نمی شود که من و سارا با هم ازدواج کرده ایم، همدیگر را خیلی دوست داشتیم و من احترام ویژه ای برای خانواده همسرم می گذاشتم.
وی افزود: راننده آژانس هستم و چون چند باری خانواده سارا را جابه جا کرده بودم، می دانستم دختر نجیبی است به خاطر همین از مادر و پدرم خواستم پا پیش بگذارند. آنها هم که همیشه دوست داشتند من سروسامان بگیرم، پذیرفتند و به خواستگاری سارا رفتیم».
تازه داماد که رضا نام دارد، ادامه داد: خیلی زود قرار عروسی گذاشته شد و ۲ ماه پیش سر سفره عقد نشستیم، خانه ای اجاره کرده و سر زندگی مان رفتیم، روزهای فراموش نشدنی ای بود اما چند روز پیش ناگهان اخلاق سارا عوض شد. او که دانشجوی رشته هنر است، بدون اینکه به من حرفی بزند قهر کرد و به خانه مادرش رفت. هرچه به خانه شان زنگ می زدم مادرش نه اجازه می داد با سارا حرف بزنم و نه خودش می گفت علت چنین برخوردها یی چیست؟!
وی گفت: یک هفته نگذشته بود که برادرزن بزرگ ترم تماس گرفت و من را به خانه پدرش دعوت کرد. احساسم این بود که برنامه آشتی کنان است اما وقتی به آنجا رفتم ۲ برادر سارا با چوب و چماق به جانم افتادند و کتکم زدند. هرچه می پرسیدم چه شده است؟! می گفتند خودت بهتر می دانی! و با بدنی خرد و خمیر من را از خانه بیرون انداختند.
سریع به بیمارستان رفتم؛ دستم شکسته بود و سرم زخم داشت که با گچ گرفتن و بخیه زدن ترخیص شدم، هنوز نگفته اند علت این رفتارشان چه بوده است، پدر و مادرم نیز بی جواب مانده اند و سارا طلاق می خواهد.دادیار پرونده پس از مطالعه پرونده پزشکی تازه داماد، دستور داد تا ۲ برادرزن وی احضار شوند تا انگیزه شان از این اقدام مشخص شود. وقتی ۲ مرد ۲۵ و ۲۷ ساله پیش روی دادیار پرونده ایستادند با ناراحتی ادعا کردند خواهرشان در ازدواج فریب خورده است و دامادشان از ماجرای قبلی ازدواجش و اینکه سارا همسر دوم وی است، حرفی نزده بود.
به همراه ۲ برادر عصبانی، سارا نیز در دادسرا حاضر بود، وی با گریه گفت: من رضا را مرد بسیار خوبی می دانستم وقتی به خواستگاری ام آمد با وجود اینکه پدر و مادرم شغل وی را نمی پذیرفتند، من برای ازدواج با رضا ابراز تمایل کردم. روزهای نخست همه چیز به خوبی و خوشی گذشت.
در برخی از برخوردها متوجه رفتارهای غیرعادی رضا شدم اما مهم نبودند. مادرش وقتی من در میهمانی هایشان بودم همیشه استرس داشت و سعی می کرد من کنارش بنشینم، من توجهی به این کارها نداشتم غافل از اینکه کاسه ای زیر نیم کاسه است».
تازه عروس افزود: «شوهرم یک دوست صمیمی به نام کیومرث دارد؛ یک هفته پیش در اینترنت وارد فیس بوک شدم و با دیدن اسم و عکس کیومرث وارد آلبوم عکس هایش شدم و از دیدن تصاویر وحشت کردم. شوهرم با لباس دامادی در کنار یک عروس خانم ایستاده بود و کیومرث و یکی دیگر از دوستانش نیز در عکس دیده می شدند.
باورم نمی شد چندباری عکس ها را نگاه کردم و مطمئن شدم شوهرم قبلا ازدواج کرده است. با این وجود وقتی به حالت قهر به خانه پدرم برگشتم برادر کوچک ترم مامور شد تا اصل ماجرا را مشخص کند. رضا زنگ می زد اما جواب نمی دادم چرا که می خواستم مطمئن شوم. تا اینکه برادرم خبر داد رضا قبلا با دختری در شهرستان ازدواج کرده و ۲ ماه بعد وی را طلاق داده است. شوکه شدم و فهمیدم علت رفتارهای غیرعادی خانواده همسرم چیست؟!
آنقدر گریه کردم که برادرانم ناراحت شدند و تصمیم گرفتند تلافی کنند. از نقشه شان خبر نداشتم و گرنه اجازه نمی دادم رضا را کتک بزنند و به این روز بیندازند.برادران تازه عروس ادعا کردند، تنها انگیزه شان تلافی گریه های خواهر یکی یکدانه شان بوده است و گرنه هیچ مشکلی با دامادشان نداشته اند.تازه داماد که فهمیده بود علت این اختلاف پنهان کاری های خودش است، گفت: من می خواستم بگویم، مادرم خواست خاموش بمانم.
یک سال پیش با دختری به نام سمیه ازدواج کردم هنوز خانه یکی نشده بودیم که فهمیدم بیماری صرع دارد و طلاقش دادم. مشخصات سمیه از شناسنامه ام پاک شد و این کار کاملا قانونی بود و بعد از بررسی مدارکم صورت گرفت. من هیچ زندگی ای با سمیه نداشتم و سارا باید وقتی عکس من را در فیس بوک می دید با من حرف می زد تا سوءتفاهم حل شود نه اینکه باعث شود تا آخر عمرم کینه به دل بگیرم.
بنا به این گزارش، سارا نیز پذیرفت تندروی کرده است و برادرانش با بوسیدن داماد خواستار عفو و بخشش شدند و رضا قول داد هیچگاه نزد تازه عروس پنهان کاری نکند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]