واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
گستردگی رسوم و خصلت های فرهنگی گیلانیان با توجه به تعدد قومی و گوناگونی لهجه ها به حدی است که حتی آشنایی مختصر با آن در این مختصر نمی گنجد. بعضی از آداب و آیین های مردمی گیلان به مرور در همهمه زندگی شهری رو به فراموشی و برخی دیگر کم رنگ شده است. اینک شرح مختصر و موجز برخی از این آداب و رسوم خواهد آمد:
آب بازی ( آب پاشان، آبریزان، تیرماسیزه)
از مراسم متداول گیلان در گذشته، آب بازی بود که امروز کمتر اثری از آن می توان یافت. این جشن در شرق گیلان و غرب مازندران به "تیرماسیزه" به معنی سیزدهم ماه تیر مشهور شده و احتمالاً همان تیرگان است. در فرهنگ ایران پیش از اسلام روز سیزدهم هر ماه تیر نام داشت و روز سیزدهم تیر را جشن می گرفتند. این مراسم به "آبریزان" یا "آب پاشان" نیز معروف بود. جشن آبریزان تا عهد شاه عباس در طبرستان و گیلان برقرار بود و سپس به تدریج از یاد رفت.
کتاب "عالم آرای" عباسی با توجه به این که در تقویم دیلمی سال 360 روز بود و 5 روز آخر به حساب نمی آمد، مراسم آبریزان را با محاسبه ایام "خمسه مسترقه" یعنی همان 5 روز آخر سال و افزودن آن پس از پایان سه ماه بهار، در روز 13 ماه تیر محاسبه می نماید و می افزاید "در میان عجم یعنی ایرانیان، این روز به روز آب پاشان معروف است. در این مراسم بزرگ و کوچک، مذکر و مونث به کنار دریا می رفتند آب بازی می کردند و به طرب و خرمی می پرداختند و به راستی مراسمی تماشایی به وجود می آمد". این رسم در بعضی از نقاط کشور مانند یزد، کرمان و اصفهان نیز معمول بود و در 13 تیرماه هر سال مردان و زنان در حالی که هر یک ظرفی همراه داشتند، به کنار رودخانه می رفتند و به سرو روی یکدیگر آب می پاشیدند.
زکریا قزوینی نویسنده کتاب "عجایب المخلوقات" نیز از جشنی به نام "آب پاشان" یاد کرده و انگیزه آن را به قحطی شدید و توسل فیروز (جد انوشیروان) به خداوند و دعای او برای باریدن باران و رفع قحطی و گرسنگی نسبت داده است. در این باره آمده که مردم در این روز به تبرک باران، از شدت شادی به یکدیگر آب می ریختند و این کار از آن زمان متداول شد.
از مراسم دیگر این روز فال گیری و "لال شوش زنی" است. در این مورد، بزرگ خاندان بر بدن اهل خانه و دام ها و نیز به در و دیوار و همه چیز چوب می زد و خاموشی اهل خانه در برابر ضربات ترکه چوب، به باور آنها باعث برکت و رونق اقتصادی و معیشتی آنان می شد.
آینه تکم
یکی دیگر از مراسم قبل از سال نو، اجرای یک نمایش عروسکی به نام "آینه تکم" است که در نواحی غربی استان گیلان انجام می شد. "تکم چی ها" از آذربایجان به نقاط هشتپر و حتی انزلی و رشت می آمدند و پیام آور رسیدن سال نو و نوروز می شدند.
بندبازی (لافندبازی)
از نمایش های سنتی گیلان که بیشتر در جشن هایی مثل عروسی، عید نوروز و یا در بازارهای هفتگی اجرا می شد، بندبازی است. در گیلان به آن "لافندبازی" نیز گفته می شود و مانند همان بندبازی در سیرک است. نمایش بر روی طنابی که از روی دو میله فلزی و چوبی محکم و ضربدری شکل گذشته و در دو طرف مهار شده، انجام می شود. اصلی ترین فرد نمایش "پهلوان" نام دارد که بر روی طناب ها با پای برهنه راه می رود و برای تعادل خود چوبی بزرگ به نام لنگر در دست می گیرد. پهلوان با ایستادن داخل تشت و یا قابلمه بر روی طناب راه می رود. گاه با دوچرخه ای که لاستیک آن را برداشته اند فواصل دو تیر را می پیماید. قرار دادن صندلی داخل یک سینی و نشستن روی صندلی و حفظ تعادل در همان حالت، از جمله عملیات دشوار این افراد است. در پایین طناب شخصی که لباس مسخره ای پوشیده و به "یالانچی پهلوان" مشهور است با لودگی و مسخرگی به تقلید از پهلوان می پردازد. نقاره چی و سرناچی نیز با نواختن آهنگ، تماشاگران را در فضای شاد این نمایش سهیم می سازند.
کشتی گیله مردی
این کشتی که امروزه همچنان پای برجاست، یادگار صلابت و دلاوری مردم این خطه است. کشتی "گیله مردی" ریشه در تاریخ دارد. "مقدسی" در قرن چهارم هجری از این کشتی یاد کرده است.
"ظهیرالدین مرعشی" در مورد آن می گوید رسم مردم دیلم است که جوانان روغن بر خود بمالند و پس از استراحت و خوراک کافی و لذیذ از گوشت، روغن، عسل و ... زور آنها زیاد شده و قدرت می یابند که با فرد دیگری کشتی بگیرند.
کشتی گیران گیله مرد مراتب خاصی نظیر تنگوله یا نوچه، پهلوان، سرپهلوان یا میداندار دارند. این کشتی در محوطه ای محصور به نام "سیمبر" یا "سبزه میدان" برگزار می شود. کشتی گیله مردی معمولاً در تابستان و اعیاد و عروسی ها انجام می شود. کشتی گیران که شلوارهایی به نام "لاسپار" به پا دارند با بالاتنه لخت، ابتدا به حضار احترام می گذارند و سپس با حرکات نمایشی قدرت خویش را به رخ حریفان می کشانند. این حرکات نمایشی "فوزوما" یا "فزّومما" خوانده می شود.
پس از رجزخوانی، حریف با کف زدن به او پاسخ می دهد. نبرد ابتدا با حواله کردن مشت ها آغاز می شود. این بخش در موارد بسیار منجر به مجروح شدن و شکستگی استخوان یکی از طرفین می شود. در این کشتی هرگاه دست یکی از طرفین با زمین برخورد کند بازنده محسوب می شود. جایزه این مسابقات به صورت غیر نقدی و شامل پارچه، آینه، پیراهن، گوسفند و گاو و ... است. به این جایزه "برم" می گویند.
ورزا جنگ
از رسوم و نمایش های دیرین گیلان و بعضی از نقاط ایران، جنگ گاوهای نر است. در گیلان به آنها "ورزا" یا "ورزو" گفته می شود. گاوهای جنگی معمولاً توسط ملاکین یا روستاییان مرفه نگهداری می شدند و فقط به درد مبارزه و جفت گیری می خوردند. این گاوها از شاخ های محکم برخوردارند که وسیله دفاع و حمله آنهاست. کوهان پشت ورزاها به آنها صلابتی می بخشد که هنرمندان سفالگر هزاران سال قبل را به الهام و ساخت شمایل سفالی آنان واداشته است. ساخت سفالینه های قرمز رنگ ملهم از این گاوهای نر زورمند از مشخصه های هنر باستانی گیلان است.
این فرمان که تاریخ 1106هـ. ق را دارد مردم را از کبوتر پرانی، گرگ دوانی و نگهداری گاو و قوچ و سایر حیوانات به منظور جنگ با یکدیگر بازداشته و این اعمال را ممنوع شمرده است.
چوگان بازی
این بازی که توسط اسب سواران انجام می شد اولین بار در زمان شاه عباس صفوی به هنگامی که لاهیجان را فتح نمود در گیلان مورد توجه قرار گرفت. پس از فرار "خان احمدحان" آخرین حاکم کیای بیه پیش، ملک موروثی او به دست صفویان افتاد. به دستور شاه عباس باغ بزرگ او را برای ایجاد زمین این بازی خراب کردند و از آن پس این محل به سبزه میدان مشهور شد. پولو(polo) کلمه ای انگلیسی مأخوذ از واژه ای تبسی و به معنی چوگان است.
چاه نخجیر
حکام قدیم گیلان به شکار علاقه فراوان داشتند. در عملیات شکار که "چاه نخجیر" نامیده می شد، ابتدا قسمتی از جنگل به عنوان شکارگاه انتخاب می شد. سپس با در هم پیچیدن شاخه های درختان دو رشته پرچین محکم به مساحت یک یا دو فرسخ درست می کردند. این دو پرچین طوری تهیه می شد که به تدریج بر یک نقطه متمرکز می شدند به گونه ای که در آخرین مرحله به زحمت گذرگاهی برای عبور یک شکار باقی می ماند. این دالان در انتها، به محوطه ای در عرض ده متر با پرچین های محکم و لانه هایی موسوم به چاه، محصور می شد. در روز شکار مردان گیل و دیلم پشت پرچین ها جمع می شدند و عده ای فریاد زنان با ساز و نقاره هیاهوی وحشت انگیزی ایجاد می کردند. این گروه بین دو پرچین پیش می آمدند و به آرامی شکار را به طرف محوطه مورد نظر می راندند. اطراف محوطه و کمی بالاتر، صفه کوچکی ایجاد می شد که در آنجا مردان جای می گرفتند و هنگامی که حیوان به دام می افتاد درهای لانه ها را می بستند.
وقتی که گرازها، گرگ ها، شغال ها و ... در این لانه ها محبوس می شدند، گوزن ها که نمی توانستند از دالان به لانه ها راه یابند با ضربات پیکان و تبر کشته می شدند. والی و بزرگان دولت آنگاه روی صفه آمده و برای گشودن در لانه ها فرمان می دادند، به نحوی که تنها یک گراز می توانست در آن واحد خارج شود. در این موقع مردی جوان برای ورود به محوطه انتخاب می شد و هنگامی که گراز به طرف جوان حمله ور می شد او با یک ضربه گراز را از پای در می آورد.
شاه عباس صفوی پس از تسخیر گیلان چند بار چنین شکارهایی را ترتیب داده بود. در سال 1003هـ.ق عملیات شکاری توسط او با 10هزار مأمور تعقیب شکار انجام شد. در 1023 هـ.ق شاه عباس بار دیگر به گیلان آمد و به فرمان او30 هزار نفر مأمور تعقیب شکار از نواحی بیه پس و بیه پیش گرد آمدند و برای تعقیب شکار به جنگل رانکوه اعزام شدند. در این شکار تعداد بسیار زیادی از حیوانات وحشی کشته شدند. این شکار چنان مقبول طبع شاه افتاد که با وجود مرگ 2700 نفر از ماموران، از پایان دادن شکار امتناع ورزید. پس از سقوط فرمانروایان گیلان و ترک بازدیدهای شاهانه، این گونه کشتارهای وسیع پایان گرفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]