تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 27 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1865781066




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهان - با اوباما؛ آيا چپ آمريكايي نويي در راه است؟


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: جهان - با اوباما؛ آيا چپ آمريكايي نويي در راه است؟
جهان - با اوباما؛ آيا چپ آمريكايي نويي در راه است؟

خسرو طالب‌زاده :پيروزي اوباما در انتخابات رياست جمهوري آمريكا بي‌شك تاريخ ديگري را براي اين ابرقدرت جهاني رقم مي‌زند. اوباما ترجمان روياي مارتين لوتركينگ شده است،‌ روياي رئيس جمهور شدن يك سياه‌پوست در آمريكا. آمريكا نماد مدرنيته است. مدرنيته در زمان و مكان آمريكا محقق شد و به تماميت رسيد. آمريكا خود مدرنيته است و تمامي نشانه‌ها و روياهاي انسان مدرن را با خود به ظهور رسانيد، آزادي،‌ عقل، دموكراسي، تكنولوژي، تسخير فضا، هنر به ويژه سينما، معماري و شهرسازي، ارتباطات و جهان رسانه‌اي و اطلاعاتي شده، اقتصاد آزاد، دانشگاه و علم و... آمريكا بهشتي است كه انسان مدرن روي زمين در جست‌و جوي آن بوده است. آمريكا سرزميني است كه هر كسي كه به ضرورت جلاي وطن رسيده باشد،‌ آنجا آغاز و انجام مهاجرت است و تمامي نيروهاي گريز از وطن را در مركزيت خود جذب مي‌كند. آمريكا مركز جهان امروز است. آمريكا كشور مهاجرنشينان و معني كامل و تام مهاجرت است. گويي مدرنيته و مهاجرت ترجمه‌ يكديگرند و در دوره جديد اساسا يك چيزند. مهاجر و بي‌وطن مي‌تواند مدرن باشد،‌ با وطن و تاريخ و نياكان و در جايي سكني داشتن و به زميني وابسته بودن و دل در گرو آسماني فرهنگي سپردن مخل مدرنيته و نافي مدرن بودن است. آمريكا كشور مهاجران است و نقطه پايان درد و رنج انسان مدرن بودن. آمريكا خودِ زندگي مدرن است و كشورهاي ديگر نوع تقليدي و ورژن تصنعي و ريخت ناقص آن. اگر در كشورهاي ديگر حتي اروپايي؛ مانند انگلستان، فرانسه، ايتاليا و آلمان و... تمدن مدرن آميخته با تاريخ چند هزار ساله و ملغمه‌اي از ميراث فرهنگي و سنت‌هاي تكه پاره و شيوه‌هاي نوگرايي است، آمريكا مدرنيته ناب است،‌ همان اتوپيايي كه بشر در آرزوي دست‌يافتن به آن بوده و فلاسفه و متفكران غرب از آن خبر داده بودند. در اين‌ مكان، تاريخ و فرهنگ و تمدن با تاسيس كشور آمريكا و با سرمشق و در زمانه مدرنيته آغاز مي‌شود و نيز به انجام مي‌رسد. ايدئولوژي در آمريكا بايد پراگماتيسيم و عمل‌گرايي ناب باشد، زيرا هر ايدئولوژيي ديگر در كشور بي‌تاريخ،‌ بي‌گذشته و بي‌آينده، بي‌معنا است همچنان كه عبارت «حفظ ميراث فرهنگي» و كوشش براي تحقق «هويت تاريخي و ملي» در آمريكا بي‌معنا است مگر بتوان تاريخ را به چهار قرن تقليل داد. در آمريكا تاريخ با مدرنيته آغاز مي‌شود و هويت تاريخي با سوداي زندگي بهتر،‌ جلاي وطن و كسب سود و بهترين و آسان‌ترين و سريع‌ترين راه براي تملك ثروت و منزلت اجتماعي گره مي‌خورد و با آن معنا مي‌شود و پراگماتيسم براي كسي كه دردي جز در زمان حال زيستن ندارد و در قيد گذشته و نياكان نيست و برايش آينده در حال محقق و زمان متوقف شده است،‌ بهترين روش و اقتضايي‌ترين تفكر است. براي بسياري از متجددان و نوگرايان، افق جهان مدرن در اين زمان و جهان در آمريكا ميسور و ممكن شده است. اگر آمريكاييان تصور مي‌كنند كه مسووليت آزادي و دموكراسي در تمامي جهان و در افغانستان،‌ عراق، فلسطين، كره و شرق و غرب جهان برعهده آنان است،‌ رسالتي است كه از موضع تعلق داشتن به مدينه فاضله مدرنيته و شهروند بهشتي بودن احساس مي‌كنند و از ناب بودن و برتر بودن و خوي اتوپيايي داشتن اين سرزمين نسبت به ديگران نشات مي‌گيرد. آنان معلم تاريخ و جهان‌اند چون مدرنيته ناب به آنان تعلق دارد و مدرنيته يعني آزادي و دموكراسي و حقوق بشر. اين اصول در نظر آمريكاييان مانند هر كالاي ديگري در اقتصاد آزاد و بازار كالاها، كالايي است كه بايد به بالاترين قيمت فروخته و صادر شود حتي اگر خريدار نخواهد. نخواستن هم جزيي از عقب‌ماندگي و نشانه‌اي از تمدن فرسوده است كه آن نيز بايد درمان و با كالاي ديگري معالجه شود؛ كالاي صنعت فرهنگي و سينماي هاليود كه نماد تام آن است. آيا مدرنيته همين است؟ اوباماي سياهپوست و دورگه آفريقايي- آمريكايي رئيس جمهور چنين كشوري شده است اما خود نشانه روياي لوتركينگ؛ روياي رئيس جمهور شدن يك سياهپوست در بهشت و اتوپياي مدرنيته. اينكه چرا اين قدر دير (قرن‌ها بعد از استقرار دموكراسي آمريكايي ) سياهپوستان در بهشت مدرنيته به آرزوي خود مي‌رسند و از حقوقي برابر با سفيدپوستان در رئيس جمهور شدن برخوردار مي‌شوند،‌ عجيب نيست، مدرنيته ذاتا پراگماتيسم است و پراگماتيسم تاكنون چنين اقتضايي و مصلحتي نداشته است. در اين نظريه، حق فرع بر اصل پراگماتيسم و حدِ حقِ ديگري، سود و مصلحت خودي است. به همين دليل، به قول نشريه لوموند ديپلماتيك «قانون اساسي آمريكا كه به حذف آشكار سرخپوست‌ها از ساختار سياسي تاكيد دارد، توسط آناني نوشته شده بود كه از «حق طبيعي استفاده از مواهب آزادي سود مي‌بردند» (نوامبر 2008). همچنان كه تا دهه‌ 20 قرن بيستم و بعد از حدود چهار قرن از تاسيس نظام آمريكا،‌ به اقتضاي مصلحت، زنان بايد منتظر مي‌ماندند تا حق راي و شركت آنان در انتخابات به رسميت شناخته شود. مدرنيته شأن و مرتبت است و اين مرتبت در آفرينش انسان‌ها نيست بلكه در قابليت آموزش‌پذيري و سازگار بودن با مركز و اتوپيا است. سياهان و زنان بايد براي رسيدن به اين مرتبت در مكتب مدرنيته به انتظار مي‌ماندند. زيرا مدرنيته با تفارق ميان متمدن و نامتمدن،‌ گسسست ميان ناآگاهي و آگاهي،‌ تعارض ميان خرد و جهل مي‌آغازد و آدم و عالم را به دو نيم مي‌كند و تاريخ را در حذف و غيبت «نيمه‌ ديگر» تدبير و تقدير مي‌كند؛ نيمه‌ سياه،‌ زرد و سرخ،‌ نيمه‌ زن،‌ نيمه شرق، نيم مستعمره،‌ نيمه‌ توسعه نيافته و... اما اوباما بر سياه‌بودن پوست خود در تبليغات رياست ‌جمهوري تاكيدي نداشت. ديگران و به ويژه مردمان سياهپوست با پيروزي اين رنگ، مي‌خواستند ننگ تاريخي «شهروند اتوپيايي» نبودن خود را براي هميشه پاك كنند. اما اوباما نمي‌خواست انتخابات را دو قطبي،‌ از نوع سياهپوستي و سفيدپوستي، كند. اين هم از سر درايت تبليغاتي بود و هم از سر نخواستن كشاندن مبارزه تبليغاتي به جانب سويه‌هاي تندروانه و متهورانه آن. به هرحال اوباما هم يك آمريكايي ناب و پراگماتيست است و چنين دوقطبي كردن انتخابات خلاف منافع فردي،‌ حزبي و ملي و جهاني بود. چندان فرقي نمي‌كند كه پيروزي اوباما را نتيجه شايستگي،‌ اراده، توان و كوشش او بدانيم،‌ يا تجربه و دورانديشي و بيم‌پذيري و درايت و اعتبار حزب دموكرات،‌ يا جمع‌بندي نهايي مراكز و نهادهاي ساختاري نظام آمريكا كه در هر شرايطي منافع ملي و سرمايه‌داران و كاپيتاليسم را در چهره‌ها و روش‌هاي جديد و مرسوم باز‌مي‌جويند و اجازه نمي‌دهند هر رخدادي، نظام را از راه سرمايه‌داري و منافع صاحبان قدرت و ثروت در آمريكا منحرف يا بر ضد آن عمل كند. آمريكا در هر صورت آمريكا است. به هر حال، پيروزي اوباما نتيجه هر تصميمي باشد، اكنون او نماد و نشانه است و سخن و برنامه‌هايش هم الزامات آن تصميم. تاريخ مشخص مي‌سازد اوباما آمده است تا طرحي را پي‌افكند يا طرحي پي‌افكنده شده بوده كه اوباما مي‌تواند آن را اجرا كند. در هر صورت، اوباما طرح است و طرح هم اوباما. اين طرح و پروژه چيست؟ اگر طرح همان روياي لوتركينگ باشد،‌ پروژه لوتركينگي اوباما در همان روز اعلام نتايج انتخابات آمريكا به ثمر نشست و پايان يافت. اوباما با پيروزي‌اش بر مك‌كين، روياي سياهپوست بودن رئيس جمهور آمريكا را محقق كرد. اوباما به نام خود اين پروژه را به ثبت رسانيد و در تاريخ نام خود را حك كرد،‌ چه چهار يا هشت سال رئيس جمهور باشد يا نباشد،‌ ترور شود يا با اين افتخار باقي بماند،‌ رئيس جمهور موفقي باشد يا نباشد. با نام او، سياهپوست بودن رئيس جمهور آمريكا ممكن شد و از اين پس ديگر مهم نيست رئيس جمهور آمريكا چه رنگي است. اين تحولي تاريخي در آمريكا است و شايد اروپاي مقلد و پيرو سياست آمريكا و تابع اين راه مدرنيته ناب و سرمشق جهان مدرن از هم اكنون به صرافت افتد تا اين راه نرفته را هم بيازمايد. اين رويا، براي بخش مهمي از مردم آمريكا روياي كوچكي نيست. به قولي از اين پس كودكان سياهپوست آمريكايي نكته تازه‌اي را در دفتر خاطرات و آرزوهاي خود يادداشت مي‌كنند و براي اين پرسش كه در آينده مي‌خواهند چه‌كاره شوند، پاسخ تازه‌اي يافته‌اند؛ رئيس جمهور شدن. اما پروژه اوباما همچنان كه خود تاكيد داشت، اين يا تنها اين نبوده است. اوبامائيسم نظريه‌اي است كه در راه است و امروز تنها نشانه‌هاي كلامي آن را مي‌توان شنيد و ضرورت آن را تشخيص داد و در طول هشت سال آينده هم امكان تحقق آن فراهم مي‌شود. اوبامائيسم چيزي است شبيه ريگانيسم و اساسا‌ ناقض و در چالش با آن. آنچه سيستم آمريكا و استراتژيست‌ آمريكايي را به اوباما متقاعد كرد،‌ خشنودي كودكان و مردمان سياهپوست نبوده است. اما آن چه طرحي است كه راه نجات آمريكا در اوباما جسته مي‌شود؟ آن، همان بزرگترين اتهام تبليغاتي از سوي مخالفان برضد اوباما است؛ «سوسياليسم» و زنده شدن سخن ماركس در كلام و شعار اوباما؛ «تغيير». ماركس در كتاب تز‌هايي درباره فوئر باخ اين نكته تاريخي و سرمشقي را اعلام و تمايز خود را با تاريخ و ديگران تبيين كرد و بر آن ايستاد كه تاكنون «تفسير» جهان مدنظر بوده است اما از پس «تغيير» جهان مهم است. در انتخابات اخير آمريكا دو طرف مبارزه (مك‌كين و اوباما) هر كدام بخشي از اين كلام ماركس را به نمايش‌گذاردند، مك‌كين سويه تفسيري جهان و تداوم راه بوش به سياق و تفسيري ديگر و اوباما سويه ضرورت تغيير جهان. امروز در ادبيات سياسي آمريكا و جهان اينترنتي، واژه اوباما با واژه‌هاي ماركس، سوسياليسم و كمونيسم و چپ معادل شده است. در منوي جست‌وجوي گوگل،‌ براي عبارت «Marx, Obama»، هزاران سايت و لينك ترتيب داده مي‌شود. واژه‌هاي نفرين شده ماركس و سوسياليسم به ادبيات سياسي آمريكا بازگشته است. گويي جنگ سرد ديگري شكل گرفته است و شبح ماركس اين بار در كاخ سفيد پرسه ‌مي‌زند. برنامه‌ و پروژه‌اي كه اوباما در مبارزه انتخاباتي خود اعلام و آن را تبيين كرد،‌ همه رنگ و بويي از سوسياليسم داشته است. نقش و مسووليت دولت در ‌‌رفع بيكاري،‌ آموزش همگاني،‌ كنترل و برنامه‌ريزي نظام مالي، بيمه و مسكن و... و در يك كلام؛ مهم بودن ميين‌استريت (مردم؛mainstreet ) به جاي وال‌استريت (wallstreet؛ سرمايه‌داران). در طرح اوباما مفهوم دولت قوي و نيرومند است و دولت رفاه يا دولت مقتدري كه ريگانيسم و تاچريسم آن را در تاريخ دفن كردند، احضار روح شده يا در كالبد ديگري تناسخ يافته است و اوباما مي‌كوشد تا به مفهوم دولت جان تازه‌اي بخشد و آن را دوباره نبش قبر و بازاحيا كند. شاخك‌هاي حسگر رسانه‌هاي آمريكايي و اروپايي به اين نكته مهم بيشتر توجه نشان دادند و روي آن متمركز شدند. واژه ماركس و سوسياليسم و چپ با اوباما به ادبيات رسانه‌ها و سياستمداران بازگشته و دوباره درباره آن به بحث نشستند و مي‌كوشند تا روشن سازند كه اوباما تا چه حد ماركسي است و چه نشانه‌ها و دلالت‌هايي بر سوسياليست بودن اوباما وجود دارد. در كاوشي معلوم شده است يكي از معلمان او در دوران نوجواني فردي به نام فرانك مارشال ديويس، كمونيست بوده است و اوباما با حزب كمونيست آمريكا (CPUSA) سر و سري دارد و رازهاي تيره‌اي (secret smoker) در زندگي سياسي او وجود دارد. اوباما با بحران اقتصادي مالي در غرب مصادف شده است و اين دو گويي نسبتي با هم دارند، اوباما دالي بر بحران اقتصادي است يا بحران اقتصادي دالي بر اوباما. اما هر چه باشد اوباما در زماني ظهور كرده است كه خواندن دوباره ماركس آغاز شده است و مي‌كوشند تا با خوانش دوباره ماركس راه‌هايي براي برون‌رفت از اين ورطه بحران يافت شود. كتاب كاپيتال ماركس دوباره در اروپا فروش كم‌مانندي به دست آورده است. رسانه‌هاي آلمان گزارش داده‌اند كه فروش كتاب كاپيتال در سرتاسر آلمان 300 درصد افزايش داشته است. يورن شوترومپف مدير بنگاه انتشاراتي «كارل – دييتز»، ناشر آثار كارل ماركس در برلين، مي‌گويد: «ماركس دوباره بازگشته است و ما شاهد علاقه بي‌سابقه‌اي به آثار او هستيم و انتظار مي‌رود كه فروش كتاب‌هاي او در ماه‌هاي آينده رو به افزايش باشد.» به گفته ناشران، پرفروش‌ترين اثر كارل ماركس، جلد اول كتاب او، به نام «كاپيتال» است. به گفته يورن شوترومپف، بخش اعظم خريداران آثار ماركس، «نسل جوان، دانش پژوهان و پژوهشگران هستند كه اخيرا دريافته‌اند وعده‌هاي نئوليبرايسم (ليبراليسم نو) براي به ارمغان آوردن خوشبختي براي بشريت، حقيقت ندارد.» اگر اوباما به ماركس و سوسياليسم علاقه و توجهي داشته باشد،‌ بي‌شك اين گرايش و علاقه را بايد در شاكله‌ نظام پراگماتيستي آمريكا تعريف و معنا كرد. اوباما در هر صورت در ساختار سيستماتيك آمريكا خودي است و دگر‌انديش (outsider) محسوب نمي‌شود. همچنان كه به قول لزلي جانسون در كتاب ارزشمند منتقدان فرهنگ، ماركسي بودن روشنفكران بريتانيايي را در شاكله تاريخي روشنفكري اين ديار كه همواره روشنفكرانش چسبيده به پارلمان و بر مبناي اصل پارلمانتاليسم عمل مي‌كرده‌اند و جزيي‌نگري و تعمق در جزئيات روش تاريخي آنان بوده و همچنين ماركسي بودن روشنفكران آلماني و ايتاليايي را در شاكله تاريخي كلي‌نگري و هويت‌جويي آنها بايد تعريف كرد(1).

به اين سياق،‌ ماركسي بودن اوباما از جنس و نوع آمريكايي است. اما اين چپ و ماركسي بودن هم آن‌چنان راست نيست كه چپ نباشد. اما اگر در بهشت مدرنيته بر خلاف جريان رايج و سرآمد، نسيم سوسياليسم‌ از نوع آمريكايي وزيدن گرفته است،‌ شايد معلم مدرنيته تقدير ديگري را در پيش گرفته است. به قول جان گري در مقاله «پايان تاريخ يا پايان ليبراليسم»(2):
«مرگ سوسياليسم يك واقعيت است، واقعيتى پذيرفته شده از سوى بسيارى از انديشمندان. اما نكته طنز اخير اينجاست كه سوسياليسم به عنوان يك دكترين يا مشرب فكرى نه در پاريس- كه كاملا از مد افتاده و منسوخ تلقى مى شود- و نه در لندن- كه حزب كارگر هر لحظه سعى در افزايش فاصله خود با آن دارد- بلكه در دانشگاه‌هاى ايالات متحده، كشورى كه نماد كاپيتاليسم قلمداد مى‌شود، به حيات خود ادامه مى‌دهد. آيا سوسياليسم بازگشته تا با رفع بحران اقتصادي و مالي جهان، كاپيتاليسم را به زباله‌‌دان تاريخ بدرقه كند و انتقام شكست ماركسيسم در جهان در دهه 80 و در كشورهاي سوسياليسم موجود و بلوك شرق را به نمايش بگذارد؟ آيا نداي شكست ليبراليسم دموكراسي نه در شرق و اروپاي شرقي سابق و توسط روشنفكران چپ و سوسياليست بلكه توسط يك سناتور دموكرات آمريكايي طنين يافته است؟ آيا به قول رسانه‌هاي آمريكايي اوباما همان زورويي است كه از دل نظام سرمايه‌داري برخاسته تا از سرمايه‌داران و وال‌استريت‌نشينان زر و سيم بستاند و به بيكاران و بيمه‌نشدگان و ميين‌استريت‌ها بدهد؟ چنين تفسيرهاي آشنايي در دهه 80 در مورد ماركسيسم و سوسياليسم هم رواج داشت. بي‌شك ماركسيسم به مثابه آنچه در بلوك شرق و شوروي سابق موجود بود، تكرارناپذير است (لاتكرار في‌ الخلق). در جهان هستي و طبيعي هيچ صورتي و شكلي تكرارپذير نيست. نه صورت سرمايه‌داري قرن هجدهم كه استثمار كارگران و دهقانان را در بهره‌كشي بي‌حق و بي‌حد تا پاي مرگ تعريف مي‌كرد، تكرارپذير است و نه ماركسيسمي كه به اتكاي قدرت زورمدارانه و به نام طبقه كارگر و در نقش ماماي تاريخ ‌مي‌خواست تغيير را به ملت‌ها يا كشور‌ها حقنه كند و تنها از منظر تنگ و تاريك تغيير در ساخت مناسبات و روابط توليد ‌مي‌خواست طبقه محروم و ستمديده پرولتارياي جهان را رهايي بخشد. ملت‌ها و دولت‌ها در تجربه آموزي از تاريخ، از رخداها و نظريه‌هاي گذشته فاصله مي‌گيرند و هيچ رسمي و سنتي را در تاريخ دوبار تكرار نمي‌كنند. بر اين اساس هر قدر هم اوباما به سوسياليسم گرايش يابد،‌ سوسياليستي آمريكاي و چپ آمريكايي نويي است كه صورت و صيرت اين زماني (هزاره سوم) و آنجايي (آمريكا) دارد.
اما آيا صورت‌هاي دوگانه‌ها و دوئيت‌هاي ماهيتي جهان مدرن و مدرنيته مانند؛‌ فردگرايي و جمع‌گرايي، سوسياليسم و كاپيتاليسم، دموكراسي و سانتراليسم، آزادي و استبداد و... به قرار و انجام نمي‌رسند؟ تا زماني كه جهان مدرن وجود دارد، اين صورت‌هاي دوگانه با هم وجود و در جوف هم حضور خواهند داشت و ضرورت بقاي هر كدام از ديگري نشات مي‌گيرد و اين چرخش و دوران‌ها ابدي است. نماد جهان مدرن،‌ ساختار آونگي است. مدرنيته يا تجدد اساسا در تداوم و پروسه نو شدن است. تجدد يعني نو به نو شدن. آونگ هم حركت دائمي و بي‌وقفه‌اي است كه در هيچ نقطه‌اي از زمان و مكان از حركت بازنمي‌ايستد. اما قطب و افق اين حركت لايتناهي نيست. ميان اين صورت‌هاي دوگانه‌ محدود و مقيد است؛ ميان فردگرايي و جمع‌گرايي، ميان سوسياليسم و كاپيتاليسم،‌ ميان ليبراليسم و كمونيسم و... هر وضعيتي كه حاكم شود، وضعيت ديگر در تقدير مي‌ماند تا نوبت آن فرارسد. هر پوزيسيوني،‌ ماشين اپوزيسيون ديگري را به راه مي‌اندازد و به قول فوكو،‌ هر پوزيسيوني، اپوزيسيون خود را سامان مي‌بخشد. آلترناتيو سرمايه‌داري، سوسياليسم است و آلترناتيو سوسياليسم،‌ سرمايه‌داري. هر كدام در ديگري معنا مي‌يابد. بنابراين تا كاپيتاليسم وجود دارد،‌ وجود سوسياليسم يك ضرورت است و وجودش در تقدير و امكان موجود شدن. اين دو نافي هم نيستند بلكه مثبت هم‌اند. در عملِ ليبراليسم، صحت و صدق نظرِ سانتراليسم تاييد مي‌شود و در عملِ سوسياليسم، درستي و راستي نظرِ كاپيتاليسم. اين دو مقوم هم‌اند و حاكميت هر كدام تاييد ديگري است. با اوبامائيسم مي‌توان ابعاد وخيم ريگانيسم را دريافت و با ماركس مي‌توان درك كرد كه چقدر سلطه سرمايه‌داري در عراق و افغانستان و فلسطين گرگ‌خوي و درنده‌طبع و غارتگر است. و با استالين و برژنف مي‌توان فهميد كه وقتي قدرتِ بي‌ناظر و بي‌مهار در فرد تعين مي‌يابد چقدر مردم و انسان‌ها حقير و پست و بي‌ارزش و بي‌چيز مي‌شوند و دروغ و فريب كالاي رايج و مرغوب بازار سياست و دربار كاخ كرملين. اما به هر سمت كه سوق يافته شود، سويه ديگر به جبر و قهر زمامه در پيش است. هر جامعه و گروه و فردي كه به راستي و صداقت به چپ يا راست (به معناي دقيق و تام كلمه)، به سوسياليسم يا ليبراليسم و صورت‌ها و گونه‌هاي آن گرويده و معتقد شده باشد،‌ بايد براي بازگشت آن به سويه ديگر به انتظار نشست، آينده چپ،‌ راست است و آينده راست،‌ چپ. رهايي از اين وضعيت دوگانه هيچ‌گاه ممكن نخواهد بود،‌ مگر بيرون رفتن از اين چرخه فردگرايي و جمع‌گرايي، ليبراليسم و كمونيسم، سوسياليسم و كاپيتاليسم. چپ‌گرايي قابل صرف‌ نظر كردن نيست. كساني‌ كه از چپ‌گرايي به جانب ليبراليسم مي‌گرايند،‌ بايد بدانند،‌ كه چپ‌ آلترناتيو بعدي است و افق پيش رو. ليبراليسم پايان و انجام چپ نيست،‌ بلكه آغاز چپ‌گرايي است. ليبرال‌ دموكراسي،‌ هم آلترناتيو است و هم ضد آلترناتيو. مگر قدم زين هر دو بيرون زد و در عالمي ديگر آرامش و قرار جست. در اين جهان مدرن، امن و آسايش خطاست. سنت‌گرايي متداول كه معنويت منهاي سياست و اجتماع و ضد دموكراسي و آزادي است، هم در دام همين دوگانگي است و بيرون از اين چرخه نيست. سنت‌گرايي در گذشته مانده و بي‌حال و بي‌آينده نه نجات‌بخش و مروج دين است نه انسان را به سعادتي‌ دلالت و رهنمون مي‌كند. جهل مركبي‌ است كه در حاشيه اقطاب حاكم و مسلط و هژموني‌ آنان (سرمايه‌داري و سوسياليسم) در پوست خود مي‌زيد. سنت‌گرايي حاشيه‌نشين و حاشيه‌پرور، نه تنها دين را،‌ بلكه اخلاق را هم قرباني نظام سلطه مي‌كند و اميد به سعادت‌بخش بودن دين و جانبداري آن از حق را مي‌ستاند و بلكه با آن مي‌ستيزد. طرح سوسياليستي امروز و اوبامائيسم در آمريكا، با هر مشخصه‌اي از چپ‌گرايي است، نتيجه ريگانيسم است و در پس اوبامائيسم امروز ماشين ريگانيسم ديگري از امروز به راه افتاده است. زماني كه همه چيز در نگاه بي‌دولتي و بازار آزاد تعريف مي‌شد، معلوم بود كه نوبت به دولت مقتدر خواهد رسيد و عدالت نسلي و جنسيتي و نژادي و... در دولت عدالت‌خواه و برنامه‌ريز تفسير مي‌‌شود. جهان اين‌گونه نمي‌ماند، هم‌چنانكه در پس ميين‌استريت اوبامايي،‌ وال‌استريتي نو در انتظار است. چپ به تاريخ نمي‌رود، صورتي از آن منسوخ مي‌شود و صورتي‌ تازه از آن در انتظار مي‌ماند تا راست در خطاي قهري و جبري خود راه را براي آن بگشايد. اين آونگ جهان مدرن هيچ نقطه پايان و قراري ندارد، برخي همين تعادل در بي‌تعادلي و قرار در بي‌قراري را حسن و مزيت مدرنيته فرض كرده‌اند و معتقدند چنين قابليتي و انعطافي راه فروپاشي غرب را بسته است.
بي‌شك ساختارهاي بسته و مستبد و متصلب بيشتر از ساختارهاي باز و منعطف آسيب مي‌بينند و دچار فروپاشي مي‌شوند. سوسياليسم موجود در بلوك شرق و شوروي سابق از ساختار استاليني بيشترين زيان را ديد و آنگاه كه استالينيست‌ها تفكر ماركسيسم و سوسياليسم را در حصار منافع و مصالح قدرت حاكمه و تفسير خود از منافع ملي دربند و محصور مي‌كردند، نمي‌دانستند ايدئولوژي رهايي بخش ماركس فقط انسان را به بند نمي‌كشد و سركوب و تحقير نمي‌كند،‌ بلكه حاكم را هم نسبت به خود و وضع مردم و آينده كور و ناشنوا مي‌كند. قدرتِ بي‌ناظر و بي‌مهار خيانتي است محتوم و محكوم به خود صاحب قدرت. اما امروز نگراني سياستمداران و كارشناسان آمريكايي از اوبامائيسم، ظهور آن در قالب لوتركينگي و حتي كنديسم (تغيير اقتصادي) نيست،‌ اين تغيير در ساختار آمريكا قابل تحمل و بلكه ضروري است اما نگراني اين است كه جرقه‌ اوبامائيسم در خرمن كاپيتاليسم آتش برافروزد و «تغيير» پراگماتيستي و آمريكايي به تغيير ماركسي تحويل شود. اين نگراني در رسانه‌هاي آمريكايي مشهود است. زيرا نظامي كه با تغيير عهد و پيمان مي‌بندد،‌ معلوم نيست اين عهد همواره در سويه‌هاي مطلوب و دلخواه تغيير كند و بدان هم چندان نمي‌توان اعتبار داشت. اما آيا تغيير اوبامايي و اوبامائيسم كودكان عراقي و افغاني را به اندازه كودك امروز سياهپوست آمريكايي به جهان آينده اميدوار مي‌كند؟
پي‌نوشت:
1- منتقدان فرهنگ، لزلي جانسون، ضياء‌ موحد، تهران؛ طرح‌نو، 1376. ص 17.
2- پايان تاريخ يا پايان ليبراليسم. ترجمه: مهران قاسمي
 پنجشنبه 7 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 192]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن