تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860696011
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها د زير ميآيد.
كيهان
«ذخيره پايان ناپذير» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان است كه در آن مي خوانيد؛ خبر ساعت 11.30 ديروز راديو پيام، مصاحبه يك دانشجوي نخبه بسيجي بود. كسي كه از دل يك خانواده 8 نفره روستايي درخوزستان توانسته بود به مدارج عالي دانشگاهي، اختراعات متعدد، درج مقالات بين المللي و كسب رتبه ها، تنديس ها و لوح هاي افتخار بسياري از داخل و خارج كشور نايل شود. او با افتخار از بسيجي بودن خود ياد مي كرد و موفقيت هايي كه تاكنون به آنها نايل شده بود را حاصل تفكر بسيجي مي دانست...
امروز بسيج يك تفكر است. اين شجره طيبه و پرثمر انقلاب اسلامي، امسال وارد سي سالگي خود مي شود. سال هايي كه سرشار از مبارزه و مجاهدت و ايثارگري و شهادت طلبي مردان و زناني است كه در بستر تفكر و انديشه اي مطهر و نهادي انقلابي و برخاسته از دل مردم و برگرفته از آرمان هاي بلند حضرت امام(ره)، اقتدار و ثبات نظام جمهوري اسلامي را بدست خود رقم زدند. بدون شك بسيجيان سلحشور طلايه داران عرصه دفاع مقدس و سازندگي و آباداني ايران اسلامي اند، هماناني كه فارغ از نشانه ها و تابلوهاي سياسي و حزبي، عمل به تكليف منشور آنان بوده و همواره گوش به فرمان ولي امر خويش سپرده اند.
رهبر معظم انقلاب، بسيج را محصول ابتكار و نوآوري حضرت امام(ره) مي شمارند و تأكيد مي كنند: «انقلاب اسلامي درعرصه هاي مختلف دفاعي، علمي، فرهنگي و اجتماعي و ديگر زمينه ها، همواره نيازمند بسيج و مجموعه جوانان مؤمن، با انگيزه و پاك دامن است...اين ظرفيت تحسين برانگيز نشان مي دهد، حضور بسيج به عرصه هاي دفاع از كشور و پاسخگويي به تهديدات سياسي، اقتصادي و نظامي دشمن منحصر نيست، بلكه هرجا اسلام و انقلاب به حضور پرانگيزه و كارساز مردمي نياز دارد آن ميدان عرصه حضور بسيج است.»
امروز بسيج از يك رويكرد واحد فراتر رفته و توانسته است با اجتماع نخبگان در اين نهاد مقدس در زمينه علم و دانش و عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي نشانه هاي بارز و روشني از خود برجاي گذارد. انقلاب اسلامي وارد دهه چهارم عمر خود مي شود و طبعاً بسيج بايستي رويكرد محوري خود را مبتني بر آموزه هايي قرار دهد كه رهبري انقلاب آن را براي آينده كشور هدف گذاري كرده اند.
رسالت بسيج، پاسخ به نيازهاي انقلاب و پركردن خلأهايي است كه بعضاً در امور جاري كشور وجود دارد. مقام معظم رهبري در ترسيم مشي نظام جهت پشت سر گذاشتن تهديدها، انقلاب را به سوي ساختن كشوري مستقل، آباد و برخوردار از نيروهاي معنوي و علمي سوق مي دهند. آينده ايران با پيشرفت در عرصه هاي علمي و فناوري و رشد فرهنگي عجين شده است؛ لذا يكي از محورهاي اصلي و جديد بسيج بايد رويكرد علمي و پژوهشي باشد. نهضت نرم افزاري و توليد علم ، دكترين پايدار و اصلي نظام است. بسيج با نيروي بالقوه و جواني كه در خود ذخيره دارد -خصوصاً در بسيج دانش آموزي، دانشجويي و اساتيد- مي تواند نقش محوري و كارسازي در دستيابي به افق هاي ايران 1404 برعهده گيرد.
بسيج داراي ظرفيت هاي بزرگي به وسعت ايران اسلامي است. از اين ظرفيت و پتانسيل مي توان در سازندگي و آباداني كشور و رفع محروميت ها نهايت بهره را برد. خوشبختانه طي سال هاي پس از جنگ، بسيج سازندگي توانسته است با استفاده از نيروهاي جوان و خلاق كارهاي بزرگ و بي نظيري دراين زمينه صورت دهد. تصويب قانون بسيج سازندگي در سال گذشته توانست بستري قانونمند براي فعاليت هاي بسيجيان دراجراي طرح هاي دولت فراهم آورد. جوانان دانش آموز و دانشجوي بسيجي اين آب و خاك براي پر كردن اوقات فراغتشان با هدف سازندگي ايران اسلامي وارد اين عرصه شده و فصل جديدي از فعاليت بسيج را آغاز كرده اند. به تعبير زيباي مقام معظم رهبري «بسيج امروز داروي شفابخش است» بايد اذعان كرد كه بسياري از مشكلات كشور و نظام چه در گذشته و چه حال به همت بسيجيان و فرزندان انقلاب گره گشايي شده و مي شود.
حاكميت تفكر بسيجي كه به مدد برافراشته شدن پرچم اصولگرايان گفتمان غالب كشور شده و شكل گيري دولت نهم كه برخاسته از اصولگرايي بوده و ريشه در نگاه بسيجي گونه و مردمي به مسائل كشور دارد، نعمتي است كه بايستي بيش از اين قدر آن دانسته شود. سال هاي زيادي از روزهايي كه فريادهاي منحوس «توپ، تانك، بسيجي ديگر اثر ندارد»!! در خيابان هاي شهر و زير بيرق مدعيان اصلاحات شنيده مي شد، نمي گذرد. روزهاي سختي كه سرنخ هاي عروسك گرداني اين خيمه شب بازي در دست ضدانقلاب هاي داخلي و خارجي ديده مي شد و بالاخره نيز غائله آن فتنه شوم به دست همان بسيجيان سرافراز برچيده شد.
امروز حاكميت تفكر بسيجي بر جامعه باعث بركاتي شده كه بايستي هم مسئولان و هم مردم از فرصت به دست آمده نهايت استفاده را در راه پيشبرد اهداف انقلاب و پيشرفت كشور ببرند. تفكر بسيجي موجب شناسايي استعدادهاي جوان و تازه اي در عرصه مديريت و اداره امور كشور شده و از طرفي مرز عناصر غيرفعال و سست اراده را از اين گروه مشخص كرده است. در تفكر بسيجي كه مدل حكومتي نظام اسلامي شده، سره از ناسره به خوبي تشخيص داده مي شود و كساني كه در مسير خلاف آن حركت مي كنند و يا توان همپايي با اين حركت پوينده را ندارند، لاجرم از جرگه صاحبان قدرت و مصادر حاكميت كنار مي روند.
در تفكر بسيجي، سخت ترين كارها در ناهموارترين مسير بايستي در كوتاه ترين زمان و كمترين هزينه و البته در نهايت مطلوبيت به انجام برسند. نگاه برخاسته از اين تفكر و روحيه و اراده اي كه بنايي جز سازندگي ندارد، اگر در بدنه متصديان امور اجرايي و برنامه ريزان و تصميم گيران كشور جاري و حاكم شود، بدون ترديد باعث خواهد شد روش ها و بينش ها در اداره امور به نفع مصالح مردم و مملكت تمايل بيشتري پيدا كند.
از سوي ديگر در تفكر بسيجي، باندبازي ها، حزب بازي و جناح گرايي جايي ندارد. با آنكه حضور و فعاليت جريان هاي سياسي در جامعه امري طبيعي و البته ضروري است، اما سال هاي پس از انقلاب اسلامي گواهي مي دهند كه بسيجيان هيچگاه زير عًلًم هيچكدام از سياست مداران و احزاب و گروه هاي سياسي سينه نزده اند. آنان همواره خود را سرباز نظام و تابع ولايت مي دانند. در زمانه اي كه شايد بخش زيادي از فرصت ها و توانمندي مسئولان در كشاكش گروه گرايي سياسي و عزل و نصب هاي باندي ممكن است از دست برود، مي توان با ميدان دادن به تفكر چاره ساز و راهگشاي بسيجي شرايط را براي بهبود عملكردها در جهت رضايت مندي بيشتر مردم، مهيا كرد.
بسيج كه وارد سي سالگي خود مي شود، درخت تنومندي است كه بايد ميوه ها و ثمراتي جديد و نو داشته باشد. بسيج كه حاصل نو آوري امام راحل(ره) است ، بايد همواره نوآوري و طرح ايده هاي جديد را در دستور كار خود داشته باشد. خلاقيت و ابتكار و نوآوري بايد محور تفكر يك بسيجي قرار گيرد. بسيج نبايد اسير تكرار و يكنواختي شود. اگر اينگونه باشد مي توان در بستر اين تفكر، ميدان هاي بزرگ و جديدي براي رشد و شكوفايي جوانان بنا نهاد تا استعدادها و توانايي هاي آنان در مسير سازندگي و پيشرفت كشور متبلور شود.
مدل هاي بومي و ساختارهايي كه متناسب با فضاي فكري، فرهنگي و اجتماعي جامعه و مناطق مختلف كشورند، مي توانند محصول نوآوري در بسيج باشند، نهاده هايي كه امروز مورد نياز شديد دستگاه هاي برنامه ريز و اجرايي كشور به حساب مي آيند.
البته در كنار رويكردهاي جديد بسيج، نكته اي كه نبايد از آن غافل شد، حفظ آمادگي دفاعي و رزمي بسيجيان است. بسيج امروز بايد متناسب با تهديدات احتمالي دشمن، توانمندي هاي دفاعي خود را با تمرينات نظامي به صورت گسترده اي افزايش دهد. هرچند با توجه به معادلات سياسي حاكم بر منطقه و پيشرفت توليدات نظامي و افزايش قدرت رزمي ايران و هم چنين حضور گسترده مردم در صحنه حمايت از نظام و انقلاب، احتمال حمله نظامي دشمنان كاهش يافته، اما اين امر به معناي منتفي شدن كامل اين موضوع نيست و بايد همواره در برابر اين تهديدات هوشيار و آماده بود. «بسيج» به فرموده رهبري انقلاب «ذخيره پايان ناپذير براي انقلاب و اسلام» است. مردم چه در سال هاي دفاع مقدس و چه روزگار پس از آن نشان داده اند كه قدر ذخاير انقلاب را به خوبي مي دانند.
آفتاب يزد
«انتخابات و دو رئيس؛حق با كدام است؟!» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ روز 26 ارديبهشت سال 76 - مصادف با تاسوعاي حسيني - اكبر هاشمي رفسنجاني كه آخرين روزهاي رياست جمهوري خود را پشتسر ميگذاشت در خطبههاي نماز جمعه تهران به طرح علني بـعضي نگرانيها در مورد مراحل انتخابات هفتم رياست جمهوري پرداخت. اين اظهارات كه دقيقاً يك هفته قبل از دوم خرداد - روز انتخاب خاتمي - بيان شد واكنشهاي متفاوتي به دنبال داشت. رفسنجاني ابتدا به انتقاد از كساني پرداخت كه اتهاماتي را متوجه كانديداهاي رياست جمهوري ميكنند. اين سخنان رفسنجاني، واكنش به اظهارات برخي مدعيان ارزشگرايي بود كه در آن روزها اتهاماتي را نسبت به خاتمي بيان ميكردند. اما مهمترين هشدار رفسنجاني، متوجه دستاندركاران اجرايي و نظارتي انتخابات بود. رئيس دولت ششم كه خود را براي تحويل دولت به رئيس جمهور بعدي آماده ميكرد، عليرغم آنكه مسئوليت مستقيم اجراي انتخابات را به عهده داشت صراحتاً هشدارهايي خطاب به همكاران اجرايي خود بيان كرد.
وي از جمله خطاب به مجريان انتخابات اظهار داشت: »مسئولان واقعاً بايد كاري كنند كه راي دقيق مردم وارد صندوق شود و همان نيز خوانده و اعلام شود«. رئيس جمهور اسبق ايران همچنين اظهار داشت: »هيچ مقامي از رئيس جمهور گرفته تا شوراي نگهبان، وزارت كشور، ائمه جمعه و ناظران، حق قانونشكني ندارند... ضعيفكردن اعتماد مردم، بزرگترين جنايت است.« هاشمي رفسنجاني با اشاره به اينكه »ما هر كاري كه بكنيم ميگويند تقلب شده است« گفت: »اما اين كه ما خودمان كاري كنيم و سند بدهيم، بايد پيش خدا جواب بدهيم، امروز هيچ گناهي را بدتر از اين نميدانم كه كسي به خودش حق بدهد در آراي مردم دست ببرد و جريان را منحرف كند. اين خيانت، قابل بخشش نيست.« اين اظهارات منحصر به فرد، نخستين نمونه از اظهار نگراني بالاترين مقام اجرايي كشور نسبت به احتمال تخلف در انتخابات بود كه البته حاشيههايي نيز داشت. از جمله، تنها روزنامه حامي خاتمي در آن دوران، صدا و سيما را به خاطر پخش اظهارات رفسنجاني در آخرين ساعات شب، مورد انتقاد قرار داد اما اين حاشيهها نتوانست از اهميت هشدارهاي رئيس اجرايي كشور نسبت به احتمال تخلف در يك موضوع اجرايي بكاهد.
از آن روز تاكنون - كه بار ديگر هاشمي رفسنجاني دغدغههاي انتخاباتي خود را با شفافيت اعلام ميكند- دو انتخابات رياست جمهوري، سه انتخابات مجلس، دو انتخابات براي گزينش خبرگان رهبري و سه انتخابات براي انتخاب اعضاي شوراهاي شهر و روستا برگزار شده است كه در هيچ يك از آنها رفسنجاني مسئوليت اجرايي نداشته است. اما او در دو انتخابات از مجموع 10 انتخابات فوقالذكر، به صراحت اظهارنظر كرده است. نخستين اظهارنظر رفسنجاني پس از تحويل مسئوليت رياست جمهوري، مرتبط با انتخابات مجلس هفتم - زمستان 83 - بود. او كه در آن انتخابات ذينفع نبود، برخلاف ديدگاه اصلاحطلبان، به تمجيد از مراحل برگزاري انتخابات و ميزان حضور مردم پرداخت. اما در سال 84 و در حالي كه كانديداي رياست جمهوري بود، حواشي انتخابات را مورد انتقاد قرار داد ودر عين حال تاكيد كرد كه حاضر به شكايت رسمي نيست زيرا به ادعاي او، دخالتها در انتخابات، با استفاده از امكانات نظام و به صورت سازماندهي شده و نامشروع صورت گرفته بود. همچنين به اعتقاد رفسنجاني »برخي داوران نميخواستند يا نميتوانستند نسبت به شكايت او كاري انجام دهند«.
او اكنون بار ديگر و در حالي كه خود كانديداي انتخابات آينده رياست جمهوري نيست به صورت شفاف، هشدارهايي را بيان مينمايد. هشدارهاي رفسنجاني در حالي مطرح ميشود كه رياست جمهوري كشور به عهده محمود احمدينژاد است و او در يكسال گذشته، حداقل دوبار با قاطعيت از عملكرد دولت خود در انتخابات دفاع كرده است.
سال گذشته كه برگزاري اولين انتخابات مجلس در دوره مسئوليت احمدينژاد در دستور كار دولت او قرار داشت، رد صلاحيت كانديداها، اعتراضات سنگيني را به دنبال داشت تا جايي كه مسئول مستقيم برگزاري انتخابات - مصطفي پورمحمدي - اعلام كرد: »برخي رد صلاحيتها براي خود ما هم سئوالاتي ايجاد كرده است«اما احمدي نژاد به دفاع از هيئتهاي اجرايي پرداخت و به گونـهايكه گويي نتايج انتخابات مشخص و معترضان به رد صلاحيتها،در صندوقهاي راي شكست خوردهاند، اظهار داشت: »كساني كه انتخابات و سلامت آن را زير سوال ميبرند خودشان را خراب ميكنند. هر گاه مردم به آنها راي دهند انتخابات صحيح است اما هرگاه به كس ديگري راي بدهند، ناگاه انتخابات مخدوش ميشود.« احمدي نژاد در حالي در روز سوم بهمن 86 اينگونه منتقدان دولت خويش را مورد حمله قرار داد كه 8 سال قبل از آن، پس از شكست خود و همفكرانش در انتخابات مجلس ششم اظهار داشته بود: »48 ساعت در اعلام نتايج تاخير كردند كه در بعضي صندوقها اقداماتي انجام دهند.«
البته در زمستان 86 كه انتخابات مجلس توسط دولت احمدينژاد برگزار شد اعلام نتايج، بسيار بيشتر از 48 ساعت به طول انجاميد و تغييراتي كه در بعضي ليستهاي اعلامي به وجود آمد موجب واكنش چند روزنامه و سايت اصولگرا شد!
احمدينژاد در سال 87 نيز بار ديگر به دفاع مطلق از انتخاباتي پرداخت كه قرار است توسط دولت او در خرداد 88 برگزار شود و سرنوشت جانشين رئيس جمهور فعلي را مشخص كند. آخرين دفاع احمدي نژاد كه با هشدارهاي اخير رفسنجاني همزمان شده است پس از آن به سطح رسانهها كشيد كه تعدادي از نمايندگان مجلس- از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب- از احتمال دخالت گرايش سياسي و شخصي محصولي به احمدينژاد در انتخابات سال 88 اظهار نگراني كردند.
احمدي نژاد براي آنكه اين دغدغهها را غيرواقعي جلوه دهد در جلسه راي اعتماد به صادق محصولي اظهار داشت: اين اظهارات رئيس جمهور، بار ديگر ادعاهاي او نسبت به متولي برگزاري انتخابات مجلس ششم - وزارت كشور در دولت سيد محمد خاتمي- را يادآوري كرد. احمدينژاد بلافاصله پس از اعلام نتايج آن انتخابات، با اشاره به گرايش سياسي مجريان انتخابات، مدعي شده بود:
اكنون دولت احمدي نژاد در حالي به استقبال برگزاري انتخابات رياست جمهوري ميرود كه هشدارها و اظهار نگرانيها تنها به يك طيف سياسي تعلق ندارد. چهرههايي همچون هاشمي رفسنجاني كه در انتخابات آينده ذينفع نيستند نيز از چند ماه قبل هشدارهايي نسبت به اين موضوع دادهاند و اظهارات اخير نشان ميدهد كه تصميمي براي سكوت در اين مورد ندارند. همچنين سخنان احمدينژاد در زمستان سال78 هنوز از يادها نرفته است كه گفته بود:
كمتر از دويست روز ديگر، مشخص خواهد شد كه دغدغه امروز رفسنجاني كه شباهت زياد به اظهارات سال 78 احـمدي نژاد دارد بـه واقـعـيت نزديـكتر است يا ابراز اطمينانهاي مكرر احمدي نژاد كه در تضاد كامل با ادعاهاي خود او پس از شكست در انتخابات مجلس ششم است؟
رسالت
«اولويت يك نظام اسلامي چيست؟» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمدمهدي انصاري كه در آن ميخوانيد؛ قراراست در سال 2010 ميلادي، شهر استانبول تركيه، كه جزء خاك اروپا محسوب ميشود، به عنوان «پايتخت فرهنگي اروپا» برگزيده شود. علاوه بر سابقه تاريخي و فرهنگي و موقعيت استراتژيك اين شهر و وجود نمادها و سمبلهاي فرهنگ اسلام در آن، دولت تركيه تلاش گستردهاي براي ارتقاي مظاهر فرهنگي و ... اين شهر آغاز نموده است. به هر حال همين كه اين شهر با منارهها و مساجد و آثار و ابنيه تاريخياش كه غالبا متعلق به تاريخ تمدن اسلامي است به عنوان پايتخت فرهنگي اروپا شناخته شود، جاي خرسندي و غرور براي ما مسلمانان خواهد بود.
آناني كه به شهر استانبول سفر كرده باشند ميدانند در هر كجاي شهر كه بايستند بالاخره نمادي از اسلام چون منارهاي يا گنبدي ازمسجد و مصلي را خواهند ديد. البته اين نمادها در طول چندين قرن ساخته شده و موجب عظمت و جذابيت اين شهر گرديدهاند. در طول روز هم 5نوبت اذان در شهر طنينانداز است آن هم نه صداي ضبط شده موذن كه راديويي را پشت بلندگو بگذارند، بلكه موذناني خوش الحان با برنامه مشخص و گردشي بالاي مناره ميايستند و اذان سر ميدهند!! شايد برخي بگويند در تركيه و مثلا در شهر استانبول به ظواهر توجه شده و باطن امر خيلي مورد توجه نيست اما به هر حال نداي اذان و دعوت به برپايي نماز- ولو به ظاهر - و وجود نشانههاي نماز (مسجد، گنبد، مناره و ...) از برخي شهرهاي ما حتي شهري چون اصفهان و ... به مراتب موثرتر و بالاتر است. يك روز كه به بالاي برج ميلاد يا ارتفاعات شمال تهران رفتيد حتما نگاهي به اطراف و اكناف پايتخت جمهوري اسلامي بيندازيد. انصافا چند نماد و مظهر اقامه نماز و دين و ... ملاحظه خواهيد كرد؟ آيا واقعا با ديدن چشمانداز شهر تهران به ياد يك شهر اسلامي و ديني خواهيد افتاد يا اينكه ناخودآگاه با ديدن ساختمانها و برجهاي بلند و ... از پيشرفتهشدن و اروپايي شدن شهر سخن خواهيد گفت؟!
البته شايد دو مناره نيمه ساخته مصلاي تهران جلب توجه كند كه بيش از 20 سال است ميخواهيم آن را افتتاح كنيم و نماز جمعه را از لابه لاي درختها و جدولهاي دانشگاه تهران و خيابانهاي اطراف آن به اين محل انتقال دهيم؟! صوت اذان از راديو هم در برخي نقاط شهر طنينانداز است آن هم به نحوي كه مبادا براي همسايهها و ادارات و مراكز آموزشي ايجاد مزاحمت كند... !
... تذكرات هفته گذشته رهبري نظام مبني بر بسط فرهنگ اقامه نماز و پيشبيني ساخت مساجد در پروژههاي شهرسازي بايد به طور جدي در سرلوحه فعاليتهاي دولتمردان جمهوري اسلامي قرار گيرد. البته فقط با ساختن مساجد با عظمت و منارههاي رفيع، نميتوان نماز و برپايي با شكوه آن را انتظار داشت بلكه ضرورت دارد بسياري از مقدمات و موخرات امر، از سوي همه اركان و اجزاي نظام به عنوان تمهيدات اقامه نماز لحاظ شوند. اگر «اقامه نماز» اولين ثمره حاكميت و مكنت صالحان است پس بايد همه امكانات براي اين مهم بسيج شوند. در اين راستا چند مرحله بايد لحاظ گردند:
-1 پيش از هر چيز بايد طعم و شيريني آموزههاي قرآن را به آحاد جامعه بچشانيم. متاسفانه بايد گفت اين كتاب مقدس ما مسلمانان در ميان ما مظلوم مانده و طعم آن را نه چشيدهايم و نه به جوانان و نسلهاي جديد كه در فضاي فرهنگي جمهوري اسلامي رشد كرده و ميكنند، چشاندهايم!!
-2 در مرحله دوم بايد از متوليان اصلي دين و معنويت در جامعه كه همانا روحانيت معظم و حوزههاي علميه است، انتظار داشت به گونهاي فعالانه و موثر در عرصههاي اجتماعي حضور داشته باشند و براي ايمان و اعتقادات لايههاي جامعهساز و كارهاي عملي و دقيق ارائه دهند. تربيت طلاب جوان، مسلط به مسائل ديني، باهوش و مستعد كه هر كدام در يك حوزه از مسائل ديني و اجتماعي تخصص ويژه داشته باشند و توجه به كيفيت در خروجي حوزههاي علميه ميتواند رهگشاي امر باشد. مثلا تعدادي از طلاب در حوزهها علاوه بر ساير تحصيلات ديني فقط براي بحث اقامه نماز جماعت تربيت شوند و عدهاي فقط براي تربيت ديني كودكان، عدهاي براي مباحث اخلاقي، گروهي براي مباحث حقوق اسلامي، و قس علي هذا ... علاوه بر اينها به روز سازي شيوههاي تبليغ دين، افزايش فعاليتهاي چهره به چهره علما و روحانيون، اعتماد سازي بين روحانيت و مردم، ساده زيستي و موارد ديگر در زمره كارآمد سازي نقش اين گروه مرجع سنتي در جامعه خواهد بود كه قطعا يكي از اولين ثمرات آن، اقامه با شكوهتر نماز خواهد بود.
-3 در مرحله سوم بايد نهادهاي متولي فرهنگ در نظام جمهوري اسلامي از لحاظ جايگاه، ساختار، شرح وظايف و ضرورت تاسيس باز تعريف شوند. با وجود بيش از سي، چهل نهاد و سازمان فرهنگي، هنوز تذكر و هشدار رهبر معظم انقلاب مبني بر مظلوميت فرهنگ باقي است. به راستي چرا؟! آيا بايد باز هم نهاد و سازمان فرهنگي تاسيس كرد تا اين مظلوميت زدوده شود يا اينكه بايد نهادهاي موجود را تقويت نمود؟ شايد هم بايد برخي از آنها منحل شوند؟ به نظر ميرسد راهكار سوم بسيار سودمندتر باشد. معالاسف برخي از سازمانهاي فرهنگي در كشور ما فقط براي صرف هزينههاي بيهوده- آن هم نه براي موارد ضروري و حياتي- كه براي همايشها و سمينارها و كنگرهها و ...، موازي كاري و حتي دفع آثار فعاليتهاي مثبت و سودمند نهادهاي فرهنگي ديگر مشغول به كار هستند منتهي مگر كسي جرات دارد بگويد اين سازمان بايد منحل شود!! زيرا مثلا در طول 10 سال فعاليت يك نكته مثبت و ماندگار در فعاليتهاي آن مشهود نيست. نهايتا اينكه اگر با مهندسي مجدد در قبال اين نهادها ميتوان از چهره فرهنگ اصيل اسلامي- ايراني مظلوميت را پاك كرد و آن گاه با تقويت بنيههاي ايماني و اعتقادي جوانان و دختران و كودكان و دانشجويان و كارمندان و شهريها و روستاييها و ...، شيريني نماز و عبادت را گسترش داد.
-4 در مرحله چهارم بايد با هويت سازي و هويت بخشي به جوانان، آنان را از افتادن به دام بيهويتي و جذابيتهاي كاذب و شهوات شيطاني مصون داشت. البته بسياري از جوانان ما هم كه به دام اين ورطههاي فرهنگي نميافتند و با اينكه به تحصيل و كار مشغولند، انگيزهاي و شوقي براي ديندار بودن و معتقد بودن ندارند. چه بسيارند دانشجويان دختر و پسر كه درس ميخوانند، امتياز و رتبه ميآورند و در خانوادههاي خوبي هم تربيت شدهاند اما نمازخوان نيستند! مبادي آداب شريعت و احكام دين نيستند... !! به راستي مشكل كار كجاست؟! براي اين مسائل هم بايد چارهانديشي شود و در دانشگاهها و رسانهها و محافل نخبگي نسبت به مقوله جوان و جواني راهكارهاي دقيق و عميق انديشيده شوند كه اولا به جوان هويت بخشي كند، ثانيا او را از انحراف مصون بدارد و ثالثا براي تربيت ديني و اسلامي او برنامه مشخص و قابل اجرا ارائه دهد.
به هر روي بايد گفت: «جمهوري اسلامي» پس از 30 سال حاكميت در مسائل خرد و كلان سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي كشور و گام نهادن به دهه چهارم از عمر خود در حالي چشمانداز 1404 ايران اسلامي را پيشروي دارد كه بايد اولويت اول آن «تعميق فرهنگ ديني و قرآني» در همه شئون و اركان جامعه باشد. آيا همه چيز براي اين اولويت يك مهياست؟ آيا اصولا همه اركان نظام و نخبگان و مديران كشور به اين اولويت يك اعتقاد دارند؟!
جمهوري اسلامي
«بسيج آگاهي و استقلال» عنوان سرمقاله ي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ هفته بسيج هر سال فرصتي پديد مي آورد تا از يكطرف صاحبنظران درباره اين نهاد اصيل انقلابي و خدوم اظهارنظر كنند و عملكرد آنرا ارزيابي نمايند و از طرف ديگر خود بسيج نيز به محاسبه نفس بپردازد. براساس حديث « حاسبوا قبل ان تحاسبوا » قبل از ديگران خود بسيج بايد درصدد محاسبه نفس برآيد كه اگر چنين كند از ارزيابي صاحبنظران واقع بين و منصف سربلند بيرون خواهد آمد و البته به ثمرات ديگري نيز خواهد رسيد كه اين مقاله درصدد بيان اجمالي بخشي از آنهاست .
1 ـ در اصالت و انقلابي بودن نهاد بسيج همين بس كه بنيانگذار آن بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي است . امام خميني رضوان الله تعالي عليه به بسيج با عنوان « بسيج مستضعفان » به اين ديد نگاه مي كردند كه زمينه سازان حاكميت صالحان برروي زمين هستند و اين قدرت را به صورت بالقوه دارند كه وعده قرآني « ان الارض يرثها عبادي الصالحون » را تحقق بخشند.
نهادي كه چنين رسالتي را برعهده دارد طبعا بايد در افقي بسيار بالاتر از انديشه هاي جناحي سير كند و خود را درگير امور جزئي ننمايد. براي بيان صحيح اين نكته حتي عبارت فراجناحي عمل كردن نيز قاصر است زيرا در اين افق انتظار از بسيج اينست كه فرامرزي بيانديشد همان انديشه اي كه راه را براي حكومت عدل جهاني حضرت ولي عصر امام زمان عليه السلام هموار مي كند.
2 ـ بسيج چه در دوران 8 سال دفاع مقدس و چه بعد از آن كاملا نشان داده است كه به معناي واقعي كلمه « خدمتگزار ملت » است . رمز اين واقعيت را نيز در جوهر وجود خود بسيج مي توان يافت . بسيج متشكل از آحاد مردم و جوشيده از دل جامعه است و فلسفه وجودي خود را چيزي غير از خدمت به مردم نمي داند.
3 ـ به دليل برخورداري از همين ويژگي ها ترديدي وجود ندارد كه بسيج دشمن هم دارد . دشمنان بسيج را نبايد فقط در آنسوي مرزها و يا در ميان معاندان نظام جمهوري اسلامي جستجو كرد. قطعا كساني كه با انقلاب و نظام جمهوري اسلامي دشمني دارند چه در داخل كشور باشند و چه در خارج مرزها دشمنان سرسخت بسيج هستند و هر كاري كه بتوانند عليه بسيج انجام مي دهند. اما محدود ساختن دشمنان بسيج به اين جماعت معاند ساده لوحي است . گروه ديگر از دشمنان بسيج كساني هستند كه در لباس دوست ظاهر مي شوند وتلاش مي كنند از بسيج استفاده ابزاري كنند تا به اهداف قدرت طلبانه و مطامع مادي و زياده خواهي هاي خود برسند. قطعا خطر اين گروه از دشمنان بسيج بسيار بيشتر از گروه اول است . گروه اول با چهره اي آشكار به جنگ بسيج مي آيد و به همين دليل بسيج تكليف خود را با او ميداند و بدون آنكه دچار ترديد شود با او وارد نبرد مي شود. ولي گروه دوم به دروغ و حيله و تزوير و اطلاعات غلط به صحنه مي آيد و در لباس دوست ظاهر مي شود و اگر افراد بسيج نتوانند به موقع به ترفندهاي آنها پي ببرند بدون آنكه خود بدانند و بخواهند طبق نقشه آنها عمل مي كنند و به راهي مي روند كه خواست آنان است نه منفعت و مصلحت بسيج و ملت و انقلاب و نظام و كشور.
4 ـ دشمنان نقاب دار خطرناك ترند زيرا مي توانند بسيج را به درگيري هاي حاشيه اي مشغول كنند و فرصت هاي طلائي را از اين لشكر مخلص خدا بگيرند و آنرا صرف تحقق اهداف قدرت طلبانه خود كنند. اين دشمن شكار خود را بيش از همه در ميان قشر جوان جستجو مي كند قشري كه در سالهاي انقلاب در صحنه حضور نداشته تاريخ انقلاب را از روايت ها خوانده يا شنيده و با واقعيت هاي آن دوران سرنوشت ساز بطور ملموس آشنائي ندارد. دشمنان نقاب دار با آدرس هاي غلطي كه مي دهند مي توانند با سواستفاده از خلوص و پاكي جوانان آنها را حتي نسبت به اركان انقلاب و نظام بدبين كنند كاري كه درصدر اسلام صورت گرفت و دشمنان نقاب دار توانستند مسلمانان بي خبر ولي خوش نيت را حتي به مولي الموحدين حضرت علي عليه السلام آنچنان بدبين كنند كه قتل او را واجب و تنها راه حل مشكلات جامعه اسلامي تصور كنند!
5 ـ راه گريز از كيد دشمنان نقاب دار بالا بردن سطح آگاهي هاست . بسيج همانگونه كه اصيل و انقلابي و خدوم است بايد آگاه ترين قشر جامعه هم باشد. اين آگاهي فقط از راه آزادانديشي و پرهيز از تحليل هاي سفارشي حاصل مي شود. اينكه عده اي در محافل سياسي گروهي و جناحي خود براي ديگران تصميم بگيرند و تحليل بدهند و مقرر كنند كه اين را بخوانيد و آنرا نخوانيد بجاي آگاهي بخشي موجب سلب آگاهي مي شود و با « الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه » كه فرموده خداي متعال است منافات دارد. آگاهي از طريق عمل به اين توصيه قرآني به دست مي آيد و با اين آگاهي است كه بسيجي در برابر انواع تهاجم هاي بيروني و دروني مصونيت پيدا مي كند و قدرت مقابله با همه آنها را به دست مي آورد و در همه ميدان هاي فكري پيروز و سربلند خواهد بود.
6 ـ آگاهي همواره مقدمه « استقلال فكري » است و « استقلال فكري » سرمايه اصلي بسيج است . ايمان و تقواي بسيج كه شاكله اصلي آنرا تشكيل ميدهند هنگامي كارساز خواهند بود كه با « استقلال فكري » همراه باشند. بدون استقلال فكري براي دشمن آسان است كه حتي ايمان و تقوا را به نفع خود مصادره كند و با استفاده از آن اهداف قدرت طلبانه خود را تامين نمايد. ايمان تقوا آگاهي و استقلال فكري از روشن ترين اصول اسلام و انقلاب هستند و بدون آنها نمي توان اصولگرا بود.
7 ـ پرچمدار اصولگرائي رهبر معظم انقلاب است . خط را بايد از رهبري گرفت و فقط با درك صحيح آنچه از رهبري به ما مي رسد مي توان به صحيح بودن راهي كه مي پيمائيم اطمينان داشته باشيم . به واسطه هائي كه اهداف و اغراض خود را پيوست مي كنند و خود را مفسر خط رهبري جا مي زنند نبايد اعتماد كرد. در بسياري موارد غرض آلود بودن اين پيوست ها آشكار شده و حتي خود رهبري براي تصحيح آنها به ميدان آمده اند. بنابر اين يكي از مهمترين اصول صيانت از تفكر بسيجي كنار گذاشتن واسطه ها و بهره گيري مستقيم از خط ترسيم شده توسط امام خميني و خلف صالح ايشان حضرت آيت الله خامنه اي است . با عمل به اين اصل است كه بسيج همچون گذشته مي تواند اصيل و انقلابي و خدوم باقي بماند و استقلال فكري خود را حفظ كند و در نبرد با دشمنان نقاب دارو بي نقاب همواره پيروز ميدان باشد.
ابتكار
«بسيج و مقوله فرهنگ» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم سعيد همداني است كه در آن مي خوانيد؛ با دو روش و دو مكانيسم مي توان روح يك فرهنگ را مورد تاخت وتاز قرار داد و آن را تخريب كرد. امكان اول، زنداني كردن فرهنگ است و از فرهنگ زندان ساختن و مكانيسم دوم زماني است كه فرهنگ به صورت پرده هاي نمايشي سرگرم كننده درآيد و طي آن آلوده گشته و سرانجام ويران و مضمحل شود. چهره دنياي معاصر را زندان هاي فرهنگي فراواني كريه و ناپسند ساخته اند. انهدام و تخريب فرهنگ در عصر تكنولوژي غالبا در پوشش تلاش و رشد و با ماسكي كه پوزخندي بر لب دارد صورت مي پذيرد نه در قالب چهره اي بدگمان و ظنين و نمودار نفرت و كينه. وقتي ملتي عنان شعور و انديشه خود را به دست روزمرگي مي سپارد، هنگامي كه حيات فرهنگي معنا و مفهومي نو پيدا مي كند و عبارت مي شود از يك سلسله نمايش هاي شادي زا و خيمه شب بازي هاي سرگرم كننده و وظيفه حراست و حفظ ارزش هاي فرهنگي را سازمان هاي عريض و طويل توليد خوشي و بي غمي و هلهله زا عهده دار مي شوند، زماني كه مقوله اي به نام شعور اجتماعي و محاورات عامه و مناظرات و گفتگوهاي مردم به اشكال بي تفاوت و يك دست قهقهه و شادي هاي جمعي درآمده و در اين قالب تجلي پيدا مي كند، زماني كه از شهروند متعهد، تماشاچي بي خيال ساخته مي شود، آن وقت است كه مجموعه فرهنگ ملت در خطر است و اسير بحران.
در چنين حالتي است كه مرگ تدريجي فرهنگ و زوال آن تهديدي واقعي به شمار مي آيد.واقعيت اين است كه كساني كه موصوف به تفكر بسيجي اند و به بحث پيرامون اين موضوعات مي پردازند و نگراني هاي خود را نسبت به مقوله فرهنگ و كاهش مقاومت فرهنگي ابراز مي دارند غالبا از فرط بيم و نگراني، لحني عصباني و پريشان دارند و آكنده از هيجان و عواطف اند. آنچه آنان را به اين چنين واكنشي وا مي دارد آن است كه ديگران بيش از اندازه احساس بي خطري و بي تهديدي و بي ضرري مي كنند تا جايي كه به وادي بي خيالي كشيده شده اند.تفكر بسيجي در مقوله فرهنگ اقتضا دارد كه مجموعه روابط و ارتباط هاي فرهنگي ما و تمامي گذشته فرهنگي ما، ما را آماده سازد تا چنين زندان هايي را باز شناسيم و در برابر آن مقاومت كنيم. اگر ديواره هاي تهاجم به فرهنگ را به قصد اسارت ما بالا كشيده اند و بر آنند تا ما را در آن محبوس سازند، بايد خوب فرا گرفت كه چگونه به مقاومت و تدبير برخاست. بايد به نسبت احساس خطر به نبرد فرهنگي روي آورد. اگر در نقطه اي ظلم و بي عدالتي يورشي آغاز كند بايد براي مبارزه دست به طراحي هاي متعدد زد. اما چه بايد كرد زماني كه نه احساس خطري بشود، نه بيم و هراسي وجود دارد، و نه فريادي از سر درد شنيده مي شود؟ چه كسي آماده است عليه پراكندگي و از هم گسيختگي روح فرهنگي به پيكار ومبارزه برخيزد؟ كجا، چه وقت و به چه كسي بايد شكايت برد؟ با چه لحني و با چه كسي بايد سخن گفت؟ وقتي گپ عاميانه و شعور اجتماعي و وجدان مردمي و گفتگو ها در اشكال پوزخند، قهقهه و بي تفاوتي فرو مي رود؟زماني كه عناصر فرهنگ در جامعه در قالب لذت وسرگرمي در آيد و بر سرسفره مصرف زدگي به يغما مي رود ونابود مي شود چه تدابيري بايد انديشيد و به چه چيزي بايد توسل جست؟ نبايد از رسانه غفلت ورزيد.
اكنون يكي از ابزارهاي جدي ارتباط جمعي رسانه است. رسانه ما را به شيوه و رفتار ديگري در زندگي فردي و اجتماعي و نيز به روابط متقابل انسان ها با يكديگر بر اساس راه و رسم ديگري و ارزيابي و دريافت آرا» و عقايد در چهارچوب و قالب ديگري و خلاصه فكر و انديشه و راي و عمل و زندگي و رفتار ديگري فرا مي خواند; و آن هم بدون جلب رضايت و موافقت ما و بدون بحث و مذاكره و بدون آنكه اعتراض يا اشكال و ايرادي مجال بروز و حضور پيدا كند. اين تحول و دگرگوني كه در سطح رسانه هاي رقيب و دشمن شكل گرفته، فقط يك چيز را طلب مي كند و آن تسليم بدون قيد و شرط است. اكنون رسانه ها به حريم خصوصي افراد وارد شده اند. چه بايد كرد؟ به نظر مي رسد جدي ترين راه حل بيداري فرهنگي است. كنترل و نظارت هوشمندانه و خردمندانه بر رسانه مي تواند به چند شكل باشد.
1) تحليل عميق و به دور از خود فريبي، شناخت تاثيرهاي متفاوت اطلاعات و آگاهي ها.
2) بايد به مردم آموخت كه چگونه مي توان از رسانه بهره برداري كرد.
3) استفاده از نهادهاي ارتباط جمعي نظير مدرسه، اشخاص و مراكز مورداعتماد. مدرسه و مراكز مورد اعتماد مي توانند هنگام بروز مشكلات خاص و تنش ها و حتي بحران ها در جامعه نقش هدايت كننده و كار ساز داشته باشند. البته بايد اذعان داشت كه هنوز مدارس و مراكز آموزشي ما نتوانسته اند و نكوشيده اند كه در نشان دادن و شكل دهي و سازندگي فرهنگي جامعه به دانش آموزان و جوانان گام هاي موثري بر دارند.
4)ايجاد خودآگاهي نسبت به مسايل پيراموني
5)فهم سياست گذاري ها و معرفت شناسي هاي رسانه و پيش رو قرار دادن آنها.
6) تبيين و تشريح فرهنگ خودي و هويت اسلامي ايراني.
و در نهايت نيز بايد ابراز داشت كه در دنياي قشنگ نو انسان ها از اين در رنج نيستند كه به جاي انديشيدن مي خندند، بلكه اندوه آنان از آن جهت است كه نمي دانند به چه چيزي مي خندند و چرا انديشيدن را يكسره به كناري نهاده اند.واقعيت اين است كه براي مانايي فرهنگ و تفكر بسيجي هم بايد به تبيين گزاره هاي عقلاني دست زد و هم جريان عاطفي و احساسي را بر شمرد تا تركيبي از عاطفه و عقلانيت را در عنصر تفكر بسيجي رصد و اصطياد نمود.
دنياي اقتصاد
«اولويت سياستهاي اقتصادي در شرايط كنوني» عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دكتر سيد احمد ميرمطهري است كه در آن ميخوانيد؛ به دنبال بروز بحران كمسابقه مالي در بورسهاي اصلي جهان، اكنون تمامي شواهد حاكي از آغاز دوره ركود و كسادي در اقتصاد جهاني است.
نرخ رشد توليد ناخالص داخلي در بسياري از كشورها و حتي در اقتصادي مانند چين، بهشدت كاهش يافته، بيكاري و عدماشتغال گسترش يافته و دولتها در سرتاسر جهان در تكاپوي يافتن راهكارهايي براي مقابله با بحران هستند.اين بحران در وهله نخست از طريق كاهش قيمت نفت به سطوحي كه تا چندي پيش باورنكردني به نظر ميرسيد، بر اقتصاد ايران تاثير گذاشته است. كاهش بهاي نفت، كاهش درآمدهاي دولتي و به تبع آن تحت تاثير قرار گرفتن هزينههاي عمراني و جاري دولت را به دنبال خواهد داشت. از سوي ديگر، با كاهش بهاي نفت و افت صادرات غيرنفتي به سبب كاهش بهاي صادرات ايران، ميزان دسترسي ايران به دلار و ساير ارزهاي خارجي كاهش مييابد. همين امر زمينه بروز تلاطمها در بازار ارز را فراهم ميسازد، اما به موازات كاهش ناگزير هزينههاي عمراني و جاري دولت، بخش خصوصي نيز از دامنه فعاليتهاي خود خواهد كاست.
بخشي از آن به سبب كاهش تقاضاي دولت براي خدماتي است كه بخش خصوصي ارائه ميكند و بخش ديگر نيز ناشي از كاهش حاشيه سود در بسياري از فعاليتهاي اقتصادي متاثر از بازار جهاني و نيز انقباض تقاضاي داخلي براي محصولات است. طبعا در چنين شرايطي بخش خصوصي ترجيح ميدهد با سرعت آهستهتري دست به فعاليت اقتصادي بزند تا بتواند در برابر آسيبهاي احتمالي ناشي از زيست در شرايط بحراني با مخاطرات كمتري مواجه شود.در اغلب كشورهاي جهان براي مقابله با بحران مجموعه سياستهاي گسترده و متنوعي اتخاذ شده است. در اين ميان، به نظر ميرسد تاكنون، تزريق پول به بخش مالي مهمترين اين سياستها بوده است. بنابراين، اين كشورها به مجموعه متنوعي از سياستهاي انبساطي براي برانگيختن اقتصاد و ايجاد انگيزه در اقتصاد مبادرت كردهاند. آنچه شرايط ايران را دشوار ساخته است، اين است كه از سويي امكان كاربرد گسترده سياستهاي انبساطي به سبب تورم كنوني وجود ندارد و از سوي ديگر، ركود اقتصادي هرلحظه پررنگتر ميشود.
وضعيت معاملات در بورس اوراق بهادار شاخصي است كه بهخوبي نگراني فعالان اقتصادي را از چشماندازهاي كنوني اقتصاد و احتمال بروز ركود نشان ميدهد. افزايش شتاب كاهش شاخص بورس اوراق بهادار طي هفتههاي اخير، به رغم محدوديتهاي متعددي كه در برابر افت شاخص وجود دارد، از محدوديتهايي مانند بستهبودن نمادها تا محدوديتهاي نظارتي بازار مانند حجم مبنا و دامنه نوسان، نشاندهنده نگراني فعالان اقتصادي از چشماندازهاي اقتصاد كشور است.
در چنين شرايطي، سياستهاي انقباضي به ركود دامن ميزند و تزريق پول و نقدينگي به اقتصاد و اجراي سياستهاي انبساطي ميتواند آتش تورم را شعلهورتر سازد، بنابراين با توجه به شرايط نامساعد محيطي، سياستهاي اقتصادي در چنين شرايطي از جنس سياستهاي متعارف اقتصادي نخواهد بود و از اين رو، به نظر ميرسد اختلافنظري كه در ماههاي گذشته بر سر مسايلي مانند ارائه تسهيلات، نرخ بهره و در يك كلام اتخاذ سياستهاي انقباضي يا انبساطي در دولت وجود داشته يا حتي بحثها و اختلافنظرها بر سر اجراي طرح تحول اقتصادي اكنون تاحدودي با توجه به شرايط جديد اقتصاد ايران سالبه به انتفاء موضوع است، چرا كه تحولات بينالمللي اقتصاد ايران را در برابر تنگناها و محدوديتهاي هرچه بيشتري قرار داده، تورم مرزهاي جديدي را درنورديده است و ركود بيش از هر زمان ديگر اقتصاد را تهديد ميكند.
از اين رو است كه طرحهايي مانند برنامه تحول اقتصادي در اين شرايط خواه موافق آن باشيم يا مخالف، در وضعيت كنوني با محدوديتهايي اجرايي فراواني روبهرو خواهد بود، چرا كه بستر اجراي اين برنامه، يعني مجموعه اقتصاد ايران شرايط متفاوتي را از ماهها و سالهاي قبل تجربه خواهد كرد و متغيرهاي اصلي اقتصاد دستخوش تغييرات بسياري شده و خواهد شد.
با توجه به اين نكات، سياستگذاري درست اقتصادي در چنين شرايطي قبل از هر چيز تدوين و اتخاذ سياستهايي براي مهار بحران و به حداقل رساندن آسيبهاي احتمالي آن است. محور چنين سياستهايي بايد بر مديريت بحران، چگونگي غلبه بر آثار ناشي از كاهش قيمت نفت و تقليل درآمدهاي ارزي ايران، افزايش نرخ سرمايهگذاري و نيز اتخاذ راهكارهايي براي حمايت از گروههاي آسيبپذير باشد. در مقطع كنوني، شايد اين توصيهها اندكي اغراقآميز بنمايد و بدان سبب ضرورت اتخاذ چنين رويكردي چندان محسوس نباشد، اما تنها پس از گذشت زمان اندكي، هنگامي كه آسيبهاي ناشي از كاهش درآمدهاي ارزي و ركود اقتصاد جهاني به شكل عيانتري اقتصاد ايران را تحت تاثير قرار داد، اهميت سياستگذاري بحران را بيش از پيش درمييابيم. فراموش نكنيم كه بياعتنايي به مسايل منجر به حل آن نخواهد شد، بلكه تنها مساله را پيچيدهتر و راهحل آن را دشوارتر ميسازد.
مردم سالاري
«آمار هشدار دهنده مصرف مخدرهاي جديد» عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم پژمان موسوي است كه در آن ميخوانيد؛ مروري بر اخبار مرتبط با حوزه اعتياد در طول هفته گذشته، نتايج هولناكي را پيش روي افكار عمومي جامعه ايراني قرار مي دهد. «گرايش به ماده مخدر صنعتي شيشه» و آمار بالاي اعتياد به «كراك» به عنوان دو خبر تكان دهنده در هفته گذشته، ضمن اينكه نگراني گسترده فعالين اجتماعي - مدني را به دنبال آورده است، اين پرسش اساسي را در پيش روي افكار عمومي قرار داده است كه چگونه با وجود روش هاي مختلف و گاهي متفاوت، مبارزه با مواد مخدر، گرايش جوانان با اين بلاي خانمان سوز نه تنها كاهش نيافته كه حتي شكل متنوع تري نيز به خود گرفته است؟
با مروري بر ميزان مصرف مواد مخدر در تهران و شهرستان ها از يكسو و ميزان كشفيات مواد مخدر، حدود 2 تن برآورد روزانه آن، از سوي ديگر، به اين نتيجه ساده اما منطقي مي رسيم كه روش هاي امتحان شده در حوزه مبارزه با مواد مخدر نه تنها جوابگوي اين نياز نبوده، سهل است حتي بعضا بر ميزان اعتياد جامعه نيز افزوده است و جوانان بيشتري را به كام آلودگي كشانده است; براي بررسي اين موضوع ضروري است تا به ميزان پژوهش هاي انجام شده براي انتخاب «بهترين راه مبارزه» توجه خاص مبذول داشته شود اما دريغ و صد افسوس كه تعداد پژوهش هاي انجام شده و مورد توجه قرارگرفته شايد به تعداد انگشتان يك دست نيز نرسند زيرا از يكسو برخي از مقامات ارشد مسوول در اين حوزه در خيلي از موارد از امر پژوهش غافلند و از سوي ديگر اراده خاصي براي آزمودن روش هاي كمتر مورد توجه قرار گرفته وجود ندارد و اينگونه مي شود كه ما همه روزه شاهد پرپر شدن جمعي از جوانانمان در اثر ابتلا به اين بلاي خانمان سوز هستيم. واقعيت اينجاست كه اعمال فشار و خشونت هاي رواني كه تاكنون و در مواجهه با معتادان جامعه روا داشته شده است، نتيجه عكس داده اند و از همين رو به نظر مي رسد ضمن الزام به سپردن مسووليت ترك اعتياد به تشكل هاي غيردولتي فعال در اين حوزه، ارائه الگوي تازه اي از رفتار همراه با مهر و عطوفت با اين قشر از جامعه نيز ضرورتي است انكار ناپذير كه رعايت آن بر هر فردي واجب است; اگر همگان معتاد را قرباني شرايط ناهنجار اجتماعي ببينند كه وي را به اين حال و روز انداخته است، ديگر با وي مانند مجرم رفتار نخواهند كرد بلكه تلاش خواهند كرد تا با ارائه مشاوره هاي جسمي و رواني لازم، ضمن فراهم آوردن زمينه بازگشت وي به روند زندگي سالم و طبيعي انرژي هاي فراوان ذخيره شده در وي را نيز آزاد سازند تا او نيز پس از گذار از مرحله تعيين كننده ترك اعتياد، كار و تلاش براي ساختن آينده اي بهتر را براي خود و خانواده اش در پيش گيرد. اميد كه چنين شود...
قدس
«مجلس عراق- تعيين سرنوشت» عنوان يادداشت روز روزنامهي قدس به قلم محمد ملازهي است كه در آن مي خوانيد؛قرار است امروز توافقنامه امنيتي عراق و آمريكا در مجلس ملي عراق به بحث گذاشته شود.تشديد اختلاف نظرها و افزايش مخالفتها چند بار به تعويق بحث در مجلس عراق منجر شده است اما مقامهاي دولتي اظهار اميدواري كرده اند زمينه براي به بحث گذاشتن توافق امنيتي عراق و آمريكا مساعد شده باشد.
مخالفان اما اميدوارند نمايندگان مجلس اين كشور قانع شده باشند كه توافق ياد شده منافع ملي عراق را تضمين نمي كند و از تصويب آن خودداري مي كنند.در سوي ديگر، موافقان انتظار دارند اصلاحات انجام شده در متن اوليه موجب تشويق نمايندگان به تصويب آن شود. جدا از آنچه رخ دهد اين پرسش مهم مطرح است كه اين توافق، نيازهاي كدام طرف، آمريكا يا عراق را برطرف مي كند؟
هر چند پاسخ روشن و قابل قبول همگان وجود ندارد، ولي باور عمومي اين است كه توافق امنيتي عراق و آمريكا بيش از آنكه نيازهاي عراقي ها را برطرف سازد، تضمين منافع آمريكاست.علت آن است كه عراق با مجوز شوراي امنيت به اشغال آمريكا درآمد و اين مجوز ماه هاي پاياني اش را سپري مي كند، بنابراين پس از پايان مهلت مجوز شوراي امنيت، اين سازمان يا بايد مجوز جديدي براي ادامه حضور ارتش آمريكا در عراق صادر كند كه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]
-
گوناگون
پربازدیدترینها