واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: جزاي اختصاصي براي سهولت در مطالعه، جرايم به دسته.هاي مختلفي همچون جرايم عليه اشخاص، جرايم عليه اموال و مالکيت، جرايم عليه امنيت و آسايش عمومي و جرايم عليه عفت و اخلاق عمومي تقسيم مي.شوند. در مورد جرايم عليه اشخاص، قتل(آدم.کشي) جزو مهم.ترين جرايم است. قتل در نظام.هاي حقوقي دنيا انواع مختلفي را شامل مي.گردد که از جمله در نظام حقوقي ايران به قتل عمد، در حکم عمد، شبه عمد، در حکم شبه عمد، خطاي محض، در حکم خطاي محض و غيرعمد تقسيم مي.شود. عمل خودکشي (انتحار) نيز نوعي از قتل نفس است. در واقع جرم قتل کشتن يک نفر توسط شخصي ديگر به ناحق است و خودکشي نيز کشتن فردي توسط خود او. بدين ترتيب در قتل نفس قاتل (جاني) و مقتول (مجني.عليه) متفاوت بوده؛ اما در خودکشي قاتل و مقتول يکي هستند. به عبارت ديگر، خودکشي قتلي است با وحدت قاتل و مقتول.
قتل از روي ترحم Euthanasie(. يا )Mercy Killing.نيز نوعي قتل است که از جهاتي به خودکشي و از جهاتي نيز به قتل شباهت دارد. بنابراين قتل از روي ترحم را مي.توان مرز بين قتل و خودکشي دانست. اين نوع مرگ در حال حاضر در دنيا به يک مسئله چالش.برانگيز تبديل شده .است که داراي مخالفان و موافقاني مي.باشد و هر يک به.شدت از عقيده خود دفاع مي.کنند. بر اين اساس نظام.هاي حقوقي کشورهاي مختلف نيز تحت تأثير قرار گرفته.اند؛ به طوري که برخي با ذکر مواد صريحي قتل از روي ترحم را جرم.انگاري کرده، بعضي ديگر از آن جرم.زدايي نموده و گروهي نيز درخصوص اين مسئله سکوت اختيار کرده.اند. به اين. ترتيب بررسي قتل از روي ترحم از ديدگاه جامعه.شناختي، اخلاقي، ديني و همچنين حقوق جزا حايز اهميت بسيار است.
قتل از روي ترحم عبارت از نوعي قتل نفس است که با درخواست و تقاضا يا موافقت و رضايت مقتول (مجني.عليه) توسط قاتلي که داراي انگيزه رحم يا شفقت يا انسان.دوستي است، انجام مي.گيرد. بنابراين قتل از روي ترحم را مي.توان تا حدودي با قتل و خودکشي مقايسه کرد. در جرم قتل نيز همچون قتل از روي ترحم، مقتول شخصي غير از قاتل (جاني) است؛ اما در خودکشي فاعل جرم مفعول جرم نيز مي.باشد. به عبارت ديگر، هرگاه مجني.عليه قتل خود قاتل باشد، خودکشي تحقق يافته .است؛ اما در قتل از روي ترحم، مقتول به کشتن خود رضايت و موافقت دارد؛ ولي به دلايل مختلف همچون عدم قدرت و توانايي جسمي براي انجام خودکشي يا نداشتن جرأت و جسارت براي عملي کردن آن يا قرار گرفتن در حالتي که امکان خودکشي وجود ندارد (مانند کما) قادر به عملي کردن مقصودش نيست. ازاين.رو فرد ديگري اين عمل (کشتن) را انجام مي.دهد. بدين ترتيب، در قتل از روي ترحم مقتول (مجني.عليه) قصد کشتن خود را دارد؛ اما عمل کشتن توسط فرد ديگري انجام مي.شود. در اين نوع قتل، مقتول داراي عنصر رواني قتل (قصد کشتن) است؛ اما عنصر مادي (عمل کشتن) توسط او انجام نمي.شود؛ بلکه از سوي فرد ديگري صورت مي.گيرد که داراي انگيزه شفقت يا رحم يا انسان.دوستي بوده و داعي خيرخواهانه دارد. .
در واقع مي.توان گفت در قتل از روي ترحم، مقتول در قتل خود معاونت مي.کند؛ به اين معنا که او قصد کشتن خود را دارد و از اين نظر با قاتل داراي وحدت قصد است؛ اما در عنصر مادي جرم (عمل کشتن) مشارکتي نکرده و داخل در عمليات اجرايي جرم نمي.شود؛ در حالي که در خودکشي مقتول در قتل خود مباشرت کرده و عنصر مادي جرم (عمل کشتن) را خود انجام مي.دهد. به بيان ديگر، در خودکشي مقتول علاوه بر داشتن عنصر رواني (قصد کشتن خود) مرتکب عنصر مادي (کشتن خود) هم مي.شود.
قتل از روي ترحم با عناوين ديگري همچون "قتل ترحمي"، "قتل از روي شفقّت"، "مرگ آرام"، "مرگ شيرين" و "اتانازي" نيز ناميده مي.شود. .
طرفداران و موافقان قتل از روي ترحم
بحث قتل از روي ترحم گاهي از نظر عاطفي و انساني موجب توجيه عمل مي.شود و همين امر طرفداري عدّه زيادي از مردم و موافقت آنان با اين نوع از قتل را به دنبال داشته است. روز به روز بر تعداد کساني که معتقدند مردن يا زنده ماندن حق هر فردي است و ديگران نبايد در آن دخالت کنند، افزوده مي.شود. ريشه اين چالش مهم در وضعيت بيماراني نهفته است که دردهاي کشنده و غيرقابل تحمل و غيرقابل علاج دارند يا در وضعيّت بي.هوشي طولاني (کما) به سر مي.برند. عدّه زيادي از مردم معتقدند که بايد به پزشکان و خانواده.هاي اين.گونه افراد اجازه داده شود تا با قطع وسايل و ابزاري که ادامه حيات اين بيماران را باعث مي.شود، به آنان کمک کنند تا به جاي ادامه زندگي بسيار دشوار خود در چنين وضعيّت.هايي، به صورت محترمانه بميرند و به درد و رنج خود خاتمه دهند.
مخالفان و منتقدان قتل از روي ترحم
قتل از روي ترحم داراي مخالفاني نيز هست. گروه عظيم مخالفان حق مردن و قتل ترحمي بر حق زنده ماندن افراد به عنوان نشانه تقديس زندگي پافشاري مي.کنند و معتقدند خودکشي از نظر اخلاق همان قدر ناپسند است که ديگرکشي و اساساً اين دو با هم تفاوتي ندارند. .
نکته اصلي رويکرد حق زنده ماندن اين است که کيفيّت زندگي را به عنوان شاخص مرگ يا حيات عنوان کردن، خطر برپاشدن کوره.هاي آدم.سوزي را نه فقط براي بيماران داراي بيماري.هاي غيرقابل علاج؛ بلکه براي معلولان جسمي و رواني و فقرا و طرد يا تحقيرشدگان جامعه نيز که زندگي.شان کيفيّت دلخواه و مطلوبي ندارد، افزايش مي.دهد. رواج قتل.هاي ترحمي و انديشه کيفيّت حيات، زندگي اين.گونه افراد را بي.ارزش تلقي خواهد کرد و خاتمه دادن به آن را نه فقط توجيه.پذير مي.کند؛ بلکه حتي مرحمتي به آنها خواهد دانست. اگر اين. افراد بي.ارزش تلقي شوند، حتي اگر براساس قانون هم مجبور به مردن نباشند، تحت فشارهاي زياد اجتماعي خويشتن را سربار جامعه دانسته و خود را خواهند کشت تا مرگ آنها هزينه.ها و درد و رنج.هاي خانواده و جامعه را کاهش دهد.
قتل از روي ترحم در حقوق جزاي ايران
پرسش مهمي که مطرح مي.باشد اين است که وضعيت قتل ترحمي در حقوق جزاي ايران چگونه است؟ فرض کنيد شخصي که مبتلا به مرض غيرقابل علاجي است يا غصّه.اي او را آزار مي.دهد، از يکي از بستگان يا دوستان يا حتي پزشک معالج خود تقاضا کند که به رنج.هاي او خاتمه داده و وي را بکشد و اين درخواست مورد اجابت قرار گيرد. در اين صورت آيا شخصي که اقدام به قتل ديگري کرده .است، مرتکب قتل نفس شده يا اين که اقدامش مجاز بوده. است؟
پرسش.هايي شبيه اين سؤال نيز هـمـواره مطرح است: آيا اقدام فردي که در اثر اصرار شخص محتضر، او را از زندگي مشقّت.بار خود مي.رهاند و به قتل مي.رساند، جرم است؟ در مواردي که فردي به دليل بيماري صعب.العلاج يا فقدان درمان، رضايت به قتل خود مي.دهد، آيا فاعل عمل قابل مجازات است؟ آيا در اين موارد رضايت مجني.عليه موجب رفع تقصير مرتکب مي.شود؟ .
آنچه مسلم مي.باشد اين است که رضايت مجني.عليه بـاعـث سـلـب مسئوليت مرتکب قتل در اين.گونه موارد نمي..شود. در واقع قوانين جزايي از قواعد مربوط به نظم عمومي جامعه هستند و مجني.عليه نمي.تواند با رضايت خود، اعمال آنها را عقيم يا وابسته به اراده و نظر خويش کند. پس رضايت مجني.عليه در رابطه با جرايم عليه جان و تماميت جسمي اشخاص (قتل، قطع، سقط جنين و جرح و ضرب) مؤثر نبوده و به.خصوص در قتل در صورت تقاضا و حتي اصرار مقتول همچنان قابل مجازات است؛ هرچند انگيزه ارتکاب جرم خيرخواهانه باشد. بـنـابـرايـن شـخـصـي کـه بـه دلـيـل احساسات نوع.دوستانه و رحم و شـفـقّـت، بـيـمار مبتلا به بيماري لاعـلاجـي را مـي.کـشـد، مـرتکب عـمــل مـجــرمــانــه شــده و داراي مـسـئوليت کيفري مي.باشد؛ زيرا هـرچـنـد کـه انگيزه او عاطفي و انساني بوده .است؛ اما انگيزه يا داعي )Motive(.در حقوق کيفري مؤثر نبوده و تأثيري در ماهيّت عمل مجرمانه ندارد. .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 580]