تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 28 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن بازگشت كننده به خدا، آمرزش خواه و توبه كننده است و منافق نيرنگباز، زيانبار و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854216582




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آل بویه


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: «320-447 ق / 932-1055 م»
در سالهای ضعف و انحطاط بغداد که امراء ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با احیاء سنت باستانی در خاطر بسیاری از داعیه داران عصر، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، تحقق این رویاء آن هم در یک مدت کوتاه، تا حدی فقط برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به تقلید از دعوت زیدیان، و برخورد با انقلابات خراسان خیلی زود مثل یک رویای صبحگاهی پایان یافت .
مع هذا بنیانگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زاده‏اش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن حکومتشان و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای احیاء فرهنگ فارسی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت از دست رفته قرنهای دور نشان دادند.
هر چند دولت آنها به رغم انتسابی که بر وفق رسم عصر به یک پادشاه باستانی مثل بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، ولی طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت اخلاف سعد بن ابی وقاص و مروان و معتصم، نقش فعالی را که پیش از آن در سرنوشت مردم ایران داشت به نقش انفعالی مبدل ساخت و بدینگونه عناصر تازه‏یی از طوایف و اقوام مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران طی سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند.
نسب آل بویه
آل بویه که ظاهراً در اوج اقتدار و شهرت، نسب خود را به ساسانیان رساندند، اولاد بویة بن فنا خسرو دیلمی بودند که گفته می شد در بین طوایف دیلم به قبیله‏یی موسوم به شیر زیل آوند «= شیر دل وند» منسوب بوده‏اند.
صحت این انتساب که آنها را به بهرام گور، پادشاه ساسانی منسوب می‏دارد، مثل آنچه در مورد آل زیار و حتی آل بویه در عهد عضدالدوله انتشار یافت و خود بویه و پسرانش چنان ادعایی نداشتند، نیز این تردید را توجیه می‏کند، هر چند نام فنا خسرو در مورد پدر بویه حاکی از تازه مسلمان شدن او دارد.
باری، دعوت انتساب به پادشاهان قدیم در نزد آل بویه، پیش از عهد عضد الدوله به نحو جدی مطرح نشد و اولاد بویه قبل از ورود به خدمات لشکری، ظاهراً در ناحیه گیل در محلی از ساحل دریا که بعدها به نام کیا گلیش خوانده می‏شد زندگی ساده‏ای آمیخته به فقر و فاقه، و در خور معیشت ماهیگیران داشتند، و بدین گونه آرزوی نیل به قدرت و ثروت هم برای آنها رویایی بوده است که می‏توانسته خاطره دوران فقیرانه را در آنها باقی گذاشته باشد. خاطره‏هایی هم که از زبان احمد بن بویه - معز الدوله - نقل شده است، محنت و فاقه خاندان آنها را از حدی که تصور یک نسبت شاهانه را در مورد آنها قابل قبول سازد، با تردید جدی مواجه می‏کند.
آغاز فعالیتهای سه برادر آل بویه
به هر حال ابو شجاع بویه با پسرانش که هیزم کشی و ماهیگیری در نواحی ساحلی گیلان نمی‏توانست آنها را خرسند سازد، ظاهراً در سال های جوش و خروش گیل و دیلم که ماکان و اسفار و مرد اویج بین خراسان و جرجان و ری در جستجوی قدرت، تلاش آغاز کرده بودند، به خدمات لشکری وارد شدند. خود او در این گونه خدمات به خراسان افتاد و ظاهراً از حدِ سپاهی ساده‏ای تجاوز نکرد.
اما پسر بزرگش ابو الحسن علی بن بویه که بعدها از دوران خدمت خویش در سپاه نصر بن احمد امیر بخارا یاد می‏کند، ظاهراً در بین دسته دیلمان سپاه آل سامان موقعیت و مقامی به دست آورد. مع هذا، بعدها به همراه برادران کوچکتر خویش - حسن واحمد - که آنها نیز جزو سپاه آل سامان بودند، از سپاه بخارا به ملازمان ماکان کاکی که خود در آن زمان در خدمت آل سامان بود، پیوستند و به تدریج ستاره اقبال آنان رو به درخشیدن گذاشت.
سه برادر آل بویه:
ابوالحسن علی بن بویه :
«320-338ق / 932-949 م»
ابوالحسن علی بن بویه پسر بزرگ ابو شجاع بویه که با پیوستنش به سپاه نصر بن احمد سامانی، شهرتی به هم زد و در طی مدت اندکی، شالوده حکومتی را در نواحی غرب و مرکزی ایران بنا نهاد که به دیلمیان یا آل بویه شهرت یافتند و حدود یک صد و بیست سال، کمابیش بر این نواحی حکمروایی کردند.
آغاز کار ابوالحسن علی بویه ولایت کرج به علی واگذار شد علی بن بویه از همان آغاز کار و به همراه برادرانش حسن و احمد از سپاه آل سامان به ملازمان ماکان کاکی که خود نیز در آن ایام در خدمت سپاه سامانیان بود پیوست و در اختلاف بین ماکان کاکی و مرداویج، از نزد ماکان و خدمت مرداویج که خود از طوایف گیل بود و با دیلمان اهل گیلان تجانس بیشتر نشان می‏داد، درآمد و در ری به عنوان فرمانده یک دسته از سپاه دیلم به خدمت پرداخت.
چندی بعد، از جانب مرداویج و ظاهراً به پایمردی کاتب قمی او؛ ابو عبدالله حسین بن محمد، معروف به کله «= کوتاه» که خود او بعدها در دستگاه آل سامان عهده دار دیوان رسایل شد و به شیخ عمید معروف گشت، ولایت کرج - کرج ابی دلف - به ابوالحسن علی بن بویه واگذار شد.
واگذاری کرج به پسر بویه ظاهراً بدان سبب بود که عامل آن ناحیه، مقارن آن اوقات موجبات ناخرسندی و بی اعتمادی مرداویج را فراهم آورده بود و هر چند سردار گیل، بلافاصله از این اقدام خویش پشیمان هم شد، اما پسر بویه، که ابو عبدالله قمی او را به موقع از عزیمت فوری آگاه کرده بود، پیش از آن که حکم لغو مأموریت از جانب مرداویج را دریافت کند، از ری حرکت کرد و با برادرانش احمد و حسن به همراه عده‏ای که تعدادشان به زحمت به یک صد تن بالغ می‏شد به کرج وارد گشت.
در آن جا با محتشمان ناحیه با لطف و رفق بی سابقه رفتار کرد و به آسانی موفق شد مالی را که اهل ولایت از بابت خراج به عامل مرداویج مدیون بودند، وصول نماید. به علاوه چون پاره‏ای قلعه‏های مجاور را که از مدتها قبل به دست خرم دینان این نواحی افتاده بود، از آنها باز ستاند و اموال و غنایم قابل ملاحظه‏ای در این میان عایدش گردد. علی بن بویه، قسمتی از این غنایم را با سخاوت بین سپاهیان خویش تقسیم و بخشی را برای جلب سپاه جدید صرف نمود. آوازه این سخاوت به زودی در میان جنگجویان گیل و دیلم پیچید و آنها را به خدمت وی کشاند.
واگذاری کرج و گرفتن اصفهان
مرداویج که از واگذاری کرج به وی پشیمان بود و توفیق پسر بویه را در تقویت موضع خویش، برای خود مایه نگرانی می‏یافت، از این اقدام اخیر او که تعداد سپاهیانش را بیش از اندازه افزایش داده بود، به شدت ناخرسند شد.
در واقع پسر زیار که ظاهراً می‏خواست پسر بویه را در حکومت کرج در مضیقه مالی قرار دهد، پرداخت مواجب عده‏ای از سرکردگان سپاه خود را به خزانه کرج حواله داد. علی بن بویه هم در حق آنها چندان گشاده دستی به خرج داد که سپاه یاد شده ترجیح داد در نزد پسر بویه باقی بماند.
عده‏ای از دیلمان هم که در این نواحی به خدمات سپاهی اشتغال داشتند، به سرکردگی شیرزاد از جرفاذقان «= گلپایگان» به نزد علی آمد و بدین گونه تعداد یاران وی به سیصد تن بالغ شد که در آن اوضاع آشفته و برای آن ناحیه بی دفاع، نیروی قابل ملاحظه‏ای به شمار می‏رفت.
در این بین، مرداویج که بسط قدرت و تحکیم موضع پسر بویه را برای خود خطرناک دید، در صدد برآمد به هر وسیله‏ای که شده او را از سر راه بردارد.
علی بن بویه که به موقع از سوء نظر مرداویج آگاه شد، خدمت او را ترک گفت و به همراهی یاران مورد اعتماد خویش عازم اصفهان شد.
در اصفهان، علی بن بویه، کوشش کرد تا به خدمت ابوالفتح که تعداد کثیری دیلمی در سپاه خویش داشت، در آید ولی به وی اجازه ورود به اصفهان را نداد و حتی با چهار هزار تن از سپاهیانش از شهر بیرون آمد تا از ورود پسر بویه ممانعت کند.
در جنگی که به ناچار روی داد، سپاه بزرگ مظفر، ناباورانه مغلوب و منهزم شد و اصفهان به دست پسر بویه افتاد.
خروج از اصفهان و گرفتن فارس
با این همه، علی بن بویه که با دویست سیصد تن مرد جنگی، اصفهان را از دست چند هزار سپاهی منسوب به خلیفه بیرون آورده بود، ظاهراً برای اجتناب از درگیری با سپاه مرداویج، در پایان دوباره توقف در اصفهان و پس از جمع آوری یک خراج بی هنگام، اصفهان را رها کرد و با عده‏ای که به زحمت به چهار صد تن می‏رسید، عازم فارس شد.
در بین راه هنگامی که سپاهیان علی بن بویه به ارجان رسید، ابوبکر، برادر مظفر که در آن جا فرانروایی داشت، از پیش او به رامهرمز گریخت و قلمرو حکومت وی به دست پسر بویه افتاد «ذی الحجه 321 ق / نوامبر - دسامبر 923 م». این اقدام پسر بویه، از سوی خلیفه عباسی به مثابه طغیان و شورش علیه دستگاه خلافت تلقی شد.
علی بن بویه به منظور جلوگیری از اتحاد سپاه مرداویج که در این هنگام در اصفهان بود، با سپاه یاقوت در شیراز، ضمن آن نامه‏ای به خلیفه نوشت و نسبت به وی اظهار انقیاد و اطاعت کرد، به تحریک ابوطالب نوبندجانی از اعیان فارس که نوبندجان بین راه ارجان به شیراز از وی استقبال کرده بود، عازم فتح شیراز شد. سپاه علی بن بویه در جنگی با سپاه دو هزار نفره یاقوت رو به رو شد و آنها را منهزم ساخت.
جنگ برای فتح شیراز
با شکست جلو دار سپاه یاقوت، اتحاد وی با مرداویج به سرعت شکل گرفت و پسر بویه که همواره از این اتحاد بیم داشت، به منظور ممانعت از برخوردش با سپاه مرداویج، از درگیری با یاقوت خودداری ورزید و حتی به فکر عزیمت به کرمان افتاد.
اما در حدود بیضاء، سپاه یاقوت راه را بر بویه بست و جنگ برای دو طرف ناگزیر شد و یاقوت با سپا عظیم خویش که عده‏ای از سپاه خاص خلیفه مثل ساجیه و حجریه هم در میان آن بود، در مقابل سپاه علی بن بویه که تعداد سپاهش به یک دهم سپاه یاقوت هم نمی‏رسید، مغلوب و منهزم شد «جمادی الثانی 322 ق / جون - جولای 934 م» .
علی به دنبال این پیروزی در تعقیب دشمن عازم شیراز شد. در راه زرقان به شیراز پسر بویه خبردار شد که یاقوت از شیراز هم گریخته و شهر را بی دفاع رها کرده است. با آن که در بین راه بعضی از اعیان ولایت و عمال خلیفه به وی پیوستند و او آنها را با محبت و تکریم پذیرفت، ورود وی به شیراز بی حادثه نماند. عده‏ای از دیلمیان سپاه بویه به دست غلامان یاقوت کشته شدند و به فرمان علی، برادرش ابوالحسین احمد با شدت و خشونتی که خاص او بود، از این غلامان انتقام کشید.
ورود به شیراز و تشکیل دولت آل بویه
ورود سپاه فاتح به شیراز، به وجود آمدن دولت تازه‏ای را که دولت آل بویه خوانده شد اعلام کرد. خلیفه الراضی بالله هم خلعت و لوای امارت فارس را در مقابل سالانه هشت میلیون درهم که پسر بویه تأدیه آن را تعهد کرد، برایش فرستاد «شوال 322 ق / سپتامبر 934 م».
تدابیری جهت حفظ دولت نو پای آل بویه
مقابله با مرداویج و یاقوت
در این میان، کار یاقوت و مرداویج نیز به اختلاف و سوء ظن کشید. اهواز و رامهرمز و ایذه و عسکر مکرم به دست مرداویج افتاد و یاقوت به واسط بازگشت. علی بن بویه هم که وجود سپاه گیل و دیلم را در اهواز برای قلمرو نفوذ خود مایه تهدید یاقوت، کوشید با مرداویج از در صلح درآید،
هر چند قتل ناگهانی مرداویج، دلنگرانی علی را برطرف ساخت. یاقوت هم که برای رفع سوء ظن خلیفه و جلب رضای او، در حدود اهواز دوباره در صدد مبارزه با سپاه بویه برآمد، توفیقی نیافت و قتل او در 324 ق / 935 - 6 م« فارس را برای علی بن بویه از دغدغه و خطر ایمن کرد. اصفهان هم پس از قتل مرداویج، به دست حسن بن بویه که از حبس او گریخته بود، افتاد. احمد هم پس از یک لشکرکشی نافرجام به اهواز، عاقبت در 326 ق / 938 م، اظهار طاعت و انقیاد کرد و بدین گونه نواحی اهواز وخوزستان نیز در قلمرو آل بویه درآمد.
مع هذا بر خلاف خطه فارس که استیلاء علی بن بویه در آن جا، از امنیت بالایی برخوردار بود، قلمرو آل بویه در اصفهان و اهواز بی منازع نماند و به تناوب شاهد درگیریهای مدعیان تازه قدرت و تهاجم خارجی بود.
برگزیدن جانشین
با ورود احمد به بغداد، خلیفه مستکفی برادران بویه را هر یک به لقبی مفتخر ساخت و ابوالحسن علی بن بویه را عمادالدوله لقب داد «جمادی الثانی 334 ق / ژانویه 946 م». سلطه برادران بویه بر بغداد هم قلمرو دولت آل بویه را در فارس و جبال استحکام بیشتری بخشید.
عمادالدوله علی که امیر الامراء خاندان محسوب می‏شد و برادران دیگر از وی همچون پدری مشفق و ناصح فرمانبرداری می‏کردند، چون در این ایام خود را پیر و رنجور می‏یافت در صدد برآمد برای حفظ استحکام آل بویه، هم ارتباط برادرانش را بر اساس اتحاد و احترام متقابل مبتنی سازد و هم در باب جانشینی خود که آن را به فنا خسرو، پسر رکن الدوله، می‏سپرد زمینه را فراهم سازد.
از این رو در ملاقاتی که با برادرش معزالدوله که اکنون امیرالامراء بغداد بود، روی داد، معزالدوله حداکثر تکریم و احترام را نسبت به عمادالدوله به جای آورد «336 ق / 947 م» و سال بعد هم، فنا خسرو پسر رکن الدوله را به شیراز خواند و با آن که خود رنجور و بیمار بود، با جمیع سپاه خویش از وی استقبالی شاهانه کرد.
برادر زاده چهارده ساله خویش را در سرای امارت بر تخت نشاند و در حق وی تکریم و احترام به جای آورد و چندی بعد با تصفیه‏هایی که در سپاه خویش صورت داد، سپاه را در طی آن از هر گونه امکان مخالفت با امیر جدید عاری ساخت. امارت را پیش از مرگ به فنا خسرو سپرد و خود چندی بعد در سن 59 سالگی دار فانی را وداع گفت «جمادی الثانی 338 ق / دسامبر 949 م».
ویژگی های اخلاقی علی عمادالدوله
عمادالدوله را مورخان مردی حلیم و کریم خوانده‏اند و آن چه از احوال وی نقل کرده‏اند این دعوی را نفی نمی‏کند که عقل و تدبیر او را هم در آن چه به امور کشور داری مربوط است، ستوده‏اند و ظاهراً در برخورد با اتباع و رعایا نیز نشانه‏هایی از این تدبیر و درایت می‏توان سراغ گرفت.
در خاندان بویه، وی امیرالامراء و ارشد امراء خاندان محسوب می‏شد و امیرالامرایی معزالدوله در بغداد هم از لحاظ خانوادگی، در واقع به نیابت او بود و هرگز موجب آن نشد که تفوق وی عرضه تزلزل و تردید قرار گیرد.
تسامح عمادالدوله که با وجود تشیع با اهل سنت هم می‏توانست کنار آید نشانه اخلاق عالی وی بود. این هم که کاتب مسیحی او به نام؛ اسرائیل بن موسی، معروف به ابو سعد را مرتبه مزارت داد حاکی از همین روح تسامح بود.
شیوه علی عمادالدوله در جلب سپاهیان
شیوه عمادالدوله در جلب سپاهیان که از آغاز کار همواره از طریق سخاوت و بخشش و گشاده دستی بود، قلوب آنها را به خود مایل می‏ساخت و اساس قدرت و دولت آل بویه را استحکام می‏بخشید،
اما عادت سپاه به دریافت این بخششها که در پایان عهد آل بویه با ضعف خزانه رو به رو بود، غالباً منجر به شکایت سپاهیان و ایجاد مزاحمت و بروز شورشهای نظامی و تزلزل امنیت در قلمرو اخلاف وی شد.
ابو علی حسن بن بویه
«366-324ق / 976-945م» آغاز کار ابوعلی حسن بن بویه
تصرفات حسن رکن الدوله ابو علی حسن, برادر کوچک تر علی بن بویه بودکه هم زمان با تسلط علی بن بویه بر شیراز و به دنبال حادثه قتل مرداویج، از زندان وی گریخت و اصفهان را متصرف شد, اما امارت وی بر اصفهان, او را با هجوم سپاه وشمگیر مواجه ساخت
و چون قدرت مقاومت نداشت آن جا را رها کرد و به استخر فارس رفت «327 ق / اواخر 938 و اوایل 939 م» و مدتی طول کشید تا به دنبال کمکی که به احمد برادر دیگرش در رهایی از تهدید عمال خلیفه کرد، در رامهرمز از فرصتی مناسب استفاده نمود و اصفهان را که بی احتیاطی وشمگیر به جهت اعزام قسمت عمده سپاهش به کمک ماکان کاکی، تقریباً بی دفاع باقی گذاشته بود، از دست سپاه آل زیار خارج ساخت «328 ق / 939 م».
پس از چندی بر ری نیز غلبه کرد «330 ق / 941 م» و بدین ترتیب موجب استحکام هر چه بیشتر موضع آل بویه در جبال را فراهم آورد. با ورود برادر حسن بن بویه به بغداد، خلیفه مستکفی او را به لقب رکن الدوله مفتخر کرد.
جانشینی فنا خسرو و مرگ علی عمادالدوله
عماد الدوله، امیرالامراء آل بویه، پسر رکن الدوله، فنا خسرو را به جانشینی خود برگزید و وی را که در زمان امارت بیش از چهارده سال سن نداشت در شیراز بر تخت نشاند.
با مرگ عمادالدوله، پسر رکن الدوله, امیر تازه آل بویه شد. هر چند مقام امیرالامراء این خاندان به رکن الدوله منتقل گردید و وی نیز کم و بیش همان سیره عمادالدوله و تسامح وی را با مخالفان در پیش گرفت.
در سوگ عمادالدوله، رکن الدوله ک در جرجان و در میدان جنگ از آن آگهی یافت، کارزار را رها کرد و ری را به سردار دیلمی خود، علی کامه سپرد و با قسمتی از سپاه با عجله به شیراز که پسرش فنا خسرو در آن جا امارت داشت، عزیمت کرد.
رکن الدوله به مجرد ورود به شیراز، خود و همراهانش با سر و پای برهنه بر سر خاک عمادالدوله رفتند. رکن الدوله مویه و زاری بسیار کرد و سه روز مراسم عزاداری بر پا داشت. بعد ازآن به تمشیت امور مربوط به حکومت پرداخت و چند ماه در شیراز توقف کرد.
پس از آن که دستگاه امارت فنا خسرو را قاعده وو نظم لازم داد، بهره‏ای از میراث عمادالدوله را نزد برادرش معزالدوله فرستاد و خود با ابو جعفر صمیری - وزیر معزالدوله - که در مراسم شرکت کرده بود و در این مدت در تنظیم و تنسیق امور فارس به فنا خسرو کمک کرده بود، شیراز را ترک نمود و در قلمرو خود درگیریهایی را که با وشمگیر و آل سامان داشت دنبال کرد.
ادامه ی جنگهای حسن رکن الدوله
در بازگشت از شیراز ناچار شد با سپاه خراسان که به سرداری منصور بن قراتکین، ری و اصفهان را عرصه تاخت و تاز خود ساخته بود، مقابله کند.
بالاخره در نبردی که در نزدیک اصفهان روی داد و هفت روز به طول کشید «محرم 340 ق / ژوئن 951 م»، رکن الدوله موفق شد با کمک سپاهی که معزالدوله برای او فرستاده بود، سپاه خراسان را مغلوب و با تلفات بسیار وادار به عقب نشینی کند.
همچنین در نزدیک ری با تهدید سپاه ابو علی چغانی، سپهسالار خراسان «342 ق / 953 م» که به سعی و تحریک وشمگیر به حدود قلعه طبرک آمده بود, مواجه شد و در نبردی دیگر در حوالی اصفهان، نزدیک بود که اصفهان را به پسر ماکان ببازد.
بالاخره عبور غازیان خراسان از ری «رمضان 355 ق / سپتامبر 966 م» که ورود آنها به آن دیار، نظم و امنیت ولایت و حتی امارت و حیات وی را هم عرصه تهدید ساخت، یک چند برای وی مایه گرفتاری شد.
چندی بعد و پس از وفات معزالدوله «356 ق / 967 م»، قلمرو رکن الدوله مورد تعرض تحریکات وشمگیر و حمله سپاه آل سامان واقع شد و تنها مرگ ناگهانی وشمگیر «محرم 357 ق / دسامبر 967 م» وی را از تهدید جدی رهایی بخشید.
آرامشی نه چندان پایدار
مقارن همین ایام، اقدام عضدالدوله فنا خسرو به تسخیر کرمان «رمضان 357 ق / آگوست 968 م» خشم آل سامان را از قلمرو ری متوجه فارس و عضدالدوله ساخت و یک چند مایه آسودگی خاطر رکن الدوله شد. با قرار مصالحه‏ای که بین عضدالدوله و سامانیان منعقد گشت، سالهای پایانی رکن الدوله از منازعات آل سامان تا حدی آسودگی یافت.
اما این آسودگی خاطر با وصول خبر اختلاف بین برادر زاده‏اش عزالدوله بختیار و پسرش فنا خسرو، دیری نپایید و سال های پیری رکن الدوله را قرین اندوه و نگرانی ساخت. در این ماجرا رکن الدوله به دفاع از برادر زاده‏اش در مقابل پسرش عضدالدوله برخاست و خشم و ناخرسندی خود را ابراز داشت.
با آن که در واپسین روزهای زندگیش، عضدالدوله را از هر گونه اقدام ایذایی بر علیه عزالدوله بر حذر داشت، اما دو پسر دیگرش؛ فخرالدوله و مؤید الدوله را به اطاعت از عضدالدوله الزام کرد «365 ق / 975 م». رکن الدوله چندی بعد در محرم 366 ق / سپتامبر 976 م، در حالی که افزون بر هفتاد سال سن داشت، چشم از جهان فرو بست.
احمد بن بویه
«356-334 ق / 967-9457 م»
ابو الحسن احمد بن بویه، کوچکترین برادر عمادالدوله - ابوالحسن علی بن بویه - بود که مقارن با فتح فارس توسط عمادالدوله در 324 ق / 936 م و تسلط ابو علی حسن - رکن الدوله - بر اصفهان، هنوز قلمروی خاصی برای خود دست و پا نکرده بود.
در آن هنگام رکن الدوله برادرش را در رأس سپاهی انبوه از تُرک و دیلم به تسخیر کرمان فرستاد «324 ق / 936 م».
احمد هر چند در آغاز، در کرمان کرّ و فرّی کرد و بر سیرجان و نواحی مجاور دست یافت، اما در برخوردی که با سرکردگان و طوایف کوچ «= قفص» و بلوچ آن حدود برایش پیش آمد، دست چپ خود را هم در جنگ از دست داد و بالاخره با الزام به قبول صلح، بدون نتیجه به استخر فارس بازگشت.
به احتمال قوی این شکست و نقص عضو، از اسباب عمده تندخویی و زود خشمی او شد و بعدها او را به خشونتهایی که احیاناً به پشیمانی هم منجر می‏شد، وا داشت.
در هر حال به دنبال اقامتی کوتاه در استخر فارس که در عین حال فرصتی برای بازسازی «روحیه» جنگی بود، عمادالدوله از وی دلجویی کرد و این بار، به دنبال قراری که با ابو عبدالله بریدی، حاکم اهواز داشت، وی را با سپاه قابل ملاحظه‏ای به دفع ابن رائق و بجکم، که تجاوز آنها به آن حدود، بریدی را وادار به التجاء به امیر دیلمی و وعده انقیاد و طاعت بدو کرده بود، فرستاد «326 ق / 938 م». احمد هم بر سرداران خلیفه و قلمرو بریدی غالب آمد به دین ترتیب نواحی اهواز و خوزستان نیز جزو قلمرو آل بویه شد.
تدبیر حمله به بغداد
در اهواز، احمد بن بویه یک چند با تحریکات توطئه آمیز ابو عبدالله بریدی و هم با تهدیدات بجکم، امیرالامراء ترک خلیفه عباسی مواجه شد و فقط در اثر بروز منازعات و اختلاف بین آنها بود که توانست در امان بماند «328 ق / 939 م».
با این حال به دنبال استقرار حسن بویه در اصفهان و غلبه وی بر ری «330 ق / 941 م» که موجب استحکام موضع آل بویه در جبال شد، احمد بن بویه با توجه به ملاحظه ضعف و فتور دستگاه خلافت بغداد و نیز منازعات ویرانگر و پایان ناپذیر امراء ترک که عزل و نصب خلفا به دست آنها بود، توانست خود را برای تسخیر بغداد آماده سازد.
فتح بغداد که هیچ گاه خاطر او و برادرانش را ترک نکرده بود، در واقع متضمن تحقق آرزوهای دیرینه زیدیه و شیعه دیلم و طبرستان شمرده می‏شد.
در این ایام، قتل بجکم «329 ق / 940 م» و ابن رائق «330 ق / 941 م» و به دنبال آن مرگ توزون، امیرالامرای ترک «324 ق / 945 م» بغداد و دستگاه خلافت را با اغتشاشهای چاره ناپذیر مواجه ساخت و این همه از اسباب و عللی بود که احمد را در اقدام به چنین کار جسورانه‏ای تشویق می‏نمود.
بیعت با خلیفه
بدین ترتیب، احمد بن بویه، فرمانروای اهواز که یک بار دیگر به همین قصد تا واسط پیش رفته بود و به دنبال شکست از توزون مجبور به عقب نشینی به شوش شده بود «332 ق / 934 م»، در هرج و مرج حاکم بر بغداد پس از مرگ توزون و با توافق یا درخاست خلیفه، این بار در ورود به بغداد، تقریباً با هیچ مانعی رو به رو نشد. خلیفه مستکفی که با ورود احمد به بغداد، از دست امراء ترک خلاص شده بود، بیعت او را با علاقه و خرسندی پذیرفت. «جمادی الثانی 334 ق / ژانویه 945 م» و خلیفه به امیر فاتح خلعت و عنوان امیر الامرایی با لقب معزالدوله داد.
احمد معزالدوله قدرتی در مقابل خلیفه
اما این گونه القاب که از مدتها پیش در قلمرو خلافت به ابتذال افتاده بود، برای آل بویه که هیچ عامل اعتقادی آنها را به دوستی با خلیفه پای بند نمی‏کرد، البته چندان مایه مباهات و خرسندی نبود.
معزالدوله امیرالامراء جدید که در همان آغاز ورود به بغداد، در صدد نقل خلافت از آل عباس به آل علی افتاد، تنها با هشدار مشاورانش از این اقدام منصرف شد.
وی که بر تمام امور خلافت مسلط شده بود، برای خلیفه که تنها عامل دست نشانده اش بود جز ذکری که از او در خطبه می‏برد، تقریباً هیچ مزیتی باقی نگذاشت. چندی بعد هم به سبب سوء ظنی که بر او یافت، خلیفه را خلع و مطیع را با عنوان المطیع بالله به خلافت نشاند «جمادی الثانی 324 ق / فوریه 945 م».
سلطه بر بغداد و خلیفه به وسیله معزالدوله، دولت آل بویه را در فارس و جبال استحکام فوق العاده‏ای بخشید.
در خارج از بغداد، حشمت و عظمت معزالدوله از همان آغاز فتح دارالخلافه، وی را در رفع دشواریهایی که گه گاه برای برادرانش در فارس و جبال پیش می‏آمد، کمک می‏کرد.
چنان که بعد از ملاقات با عمادالدوله در ارجان فارس، خلیفه را واداشت تا ولایت خراسان را به رکن الدوله واگذارد «337 ق / 948 م».
مشکلات احمد معز الدوله در بغداد
تحریکات داخلی
معزالدوله از همان اوایل ورود به بغداد با مشکلات مالی و تحریکات داخلی رو به رو شد که درگیری با ناصرالدوله حمدان، برادر سیف الدوله در شمال عراق و با عمان بن شاهین در بطایح در جنوب عراق، از آن جمله بود.
ناصر الدوله حمدانی
مصالحه با عران بن شاهین
تحریکات دیلیمان
وزیرانش ابو جعفر صیمری که اندک زمانی پس از مراجعت از شیراز درگذشت «حدود ربیع الثانی 339 ق / سپتامبر 950 م» و جانشین او ابو محمد صهلبی «وفات 352 ق / 963 م»، غالباً در رفع دشواریهای وی صمیمانه اهتمام کردند، اما رفع این مشکلات با خزانه خالی و با سرکشی سپاهیان و اسیران، غالباً زمان بسیار می‏خواست که با حوصله تنگ احمد خوانایی نداشت.
ناخرسندی مردم بغداد از معزالدوله
مصادره ی اموال رجال دولت آل بویه توسط احمد معز الدوله نزد عامه مردم شهر موجب ناخرسندی نمی‏شد و گه گاه حس تشفی را هم در آنها بر می‏انگیخت.
اما ناخرسندی عموم مردم که معزالدوله در بغداد با آن مواجه شد، ناشی از اقامه شعایر تازه بود که اهل تسنن را ناراضی می‏ساخت که به ویژه پس از مرگ وی باعث برخی مشکلات برای جانشینان و اخلاف معزالدوله شد.
توجه معز الدوله به بندر سیراف و خلیج فارس
معزالدوله فتح عمان و بندر سیراف را در خلیج، ظاهراً برای تأمین تجارت در قلمرو خود و هم برای تضمین امنیت قلمرو برادر زاده‏اش فنا خسرو در فارس، ضروری می‏دید. از این رو، چند بار «حدود 352 - 4 ق / 963 - 65 م» در صدد تسخیر عمان برآمد و سرانجام با کمک نیروی نظامی فنا خسرو، از طریق دریا بر سیراف و عمان دست یافت «355 ق / 966 م» و با این اقدام خود را برای دفع عمران بن شاهین در نواحی شمال بصره، بیشتر آماده ساخت.
اما مقارن اقدام به حمله، بیماریش عود کرد و ناچار به بغداد بازگشت و چندی بعد به دنبال توبه‏ای صادقانه و بذل اموال و رد مظالم، در سن 53 سالگی جان سپرد «ربیع الاول 356 ق / فوریه 967 م». بعد از وی پسرش عزالدوله بختیار با عنوان امیرالامرایی بغداد جانشین او شد.
قدرت گیری سه برادر آل بویه و ایجاد دولت
برادران بویه در فاصله چند سال «320 - 327 ق / 932 - 939 م» توانستند اصفهان و فارس و اهواز را در تصرف خویش گیرند و دامنه نفوذ خود را فراگیر نمایند تا بدان حد که خلیفه بغداد را دست نشانده خویش سازند و به مدت چهل سال تا پایان دوره فرمانروایی عضدالدوله «وفات محرم 372 ق / 982 م» نمونه‏ای از یک دولت با ثبات و متحد و عاری از خلل را به منصه ظهور برسانند. دولتی که قلمرو وسیع آن از جرجان و طبرستان و جبال و اهواز تا فارس و کرمان و عراق و عمان را شامل می‏شد و تفوق امیر الامرایی خاندان این همه را از لحاظ دفاعی وحدت می‏بخشید و آن را از آسیب تفرقه و تجزیه مصون نگه می‏داشت.
تفرقه و تجزیه در دولت آل بویه پس از مرگ عضد الدوله دیلمی
اما با مرگ عضد الدوله بزرگ امیر خاندان بویه، ثبات و امنیت و وحدت و اتفاق بی‏نظیر آن دچار آسیب تفرقه و تجزیه و مقدمه انحطاط و انقراض شد. به هر حال به دنبال پایان عصر عضد الدوله و مؤید الدوله، دوران تفرقه آل بویه که بعد از طلوع درخشان عهد عماد الدوله «322 ق / 934 م» و معز الدوله «334 ق / 945 م»، افول غمناک و تیره‏ای را در فرجام حال مجد الدوله «420 ق / 1029 م» و الملک الرحیم «447 ق / 1055 م» نشان داد، آغاز شد و فخر الدوله و صمصام الدوله در جبال و عراق نتوانستند دوران قدرت و اعتلاء گذشته را دیگر بار تجدید کنند.
دوره‏ای که با انقراض آل بویه پایان یافت در فارس و عراق «= جبال» برای مردم ایران تجربه جدایی از سلطه بی واسطه خلافت عباسی را در پرتو نهضت تشیع مجال تحقق داد، اما فشار حساب نشده عناصر ترک و ترکمان از خارج و اختلاف مهار ناپذیر عناصر سپاهی از داخل، این تجربه جالب را سرانجام با بحرانهای دشوار اقتصادی و تعصبهای شدید فرقه‏ای مواجه کرد و هرج و مرج ناشی ازاین عوامل آن را به شکست کشاند.
دولت آل بویه احیاگر سنت های ایرانی
مع هذا تصویری که از این تجربه برای تاریخ باقی ماند، تصویر جامعه‏ای پر تحرک و زنده و پر تنوع و محیط بالنسبه باز و آزاد، آکنده از استعدادهای سازنده بود که در آن شوق به احیاء سنتهای ایرانی، علاقه به شعایر و آداب عربی و اسلامی را نفی نکرد و محدودیت به نواحی غربی و مرکزی فلات ایران، ارتباط و تبادل میراث فرهنگی را با نواحی شرقی آن غیر ممکن نساخت.
تسامح فکری هم تا حدی بود که به اهل ذمه نیز در کارهای حکومت مجال همکاری می‏داد و از اختلافات فرقه‏ای هم مانعی برای رشد و توسعه افکار فلسفی به وجود نمی‏آورد.
دوره شصت ساله نخستین سلاطین آل بویه را دوره رنسانس ایرانی می‏دانند هر چند نتایج آن بهره ترکمانان شد که همین امر باعث جلوگیری و رشد و درخشندگی بیشتر آن گردید. چنین مقدر بود که این تجربه، با حوادث تلخ بعدی و هجوم ترکان و مغولان، پژمرده شودو در زیر رگبار خشونت و خرابی، برگهای لطیفش از شاخه جدا و شکوفه‏های زود رسش پرپر گردد و ایرانیان تجربه‏ای جدید را در میدان حوادث بیازمایند.
روابط برادران بویه
عمادالدوله علی که امیرالامراء خاندان بویه محسوب می‏شد در ملاقاتی که بامعزالدوله، امیرالامراء بغداد، در ارجان فارس داشت «336 ق / 947 م»، معزالدوله نسبت به برادر ارشد، کمال تکریم و تواضع را به جای آورد و عمادالدوله از بروز هر گونه اختلاف بین او و رکن الدوله منع نمود.
در مراسم عزاداری عمادالدوله نیز ظاهراً به پاس احترام نصایح عمادالدوله و احترام به رکن الدوله و به نشانه اعتماد تام و تسلیم کامل به اراده و تصمیم برادر، از آمدن به فارس و شرکت در مراسم خودداری ورزید و وزیرش ابو جعفر صیمری را به نمایندگی خود به آن جا فرستاد.
بیماری معزالدوله و ساختن سرای معزی
بازگشت دوباره بیماری معزالدوله، وی را از حیات مأیوس و به جزع و بی تابی کشاند «350 ق / 961 م»، و او را به این اندیشه انداخت که ترک بغداد گوید و در اهواز اقامت کند.
اما مهلبی وزیر، او را از این اقدام که مغایر شأن نظامی او بود منصرف کرد و در عوض پیشنهاد نمود که خارج از شهر بغداد در حدود دروازه شماسیه که از محله‏های خوش آب و هوای عراق بود، برای خود کاخی تازه بسازد و از هوای سالم آن جا استفاده کند.
بنای این قصر طولانی شد و معزالدوله ناچار پیش از اتمام بنا بدانجا نقل مکان کرد «ذی القعده 350 ق / دسامبر 961 م»، اما هزینه اتمام کاخ چنان سنگین شد که برای پرداخت آن، امیرالامراء به اشارت مهلبی وزیر، لازم دید، تا داراییهای تعدادی از نزدیکان خود را مصادره کند و در مطالبه و اخذ آن از هیچ خشونتی فرو گذاری نکرد.
این کاخ که معزالدوله یک ملیون دینار خرج آن کرد در بغداد به سرای معزی «= الدار المعزیه» شهرت یافت و در شکوه و عظمت انگشت نما شده هر چند پس از وفاتش دیری نپایید و رو به ویرانی گذاشت و مصالح آن صرف ساختن بناهای دیگر شد.
در عین حال رسم مصادره اموال نزدیکان که به توصیه مهلبی وزیر صورت گرفت، او را هم از این عمل در امان نگه نداشت و پس از وفات مهلبی «شعبان 352 ق / سپتامبر 963 م»، تمام اموال او و کسانش هم با نهایت خشونت به امر معزالدوله مصادره شد.
قلمرو ی عضدالدوله دیلمی
دولت آل بویه در عهد عضدالدوله که اوج دوران شکفتگی آن بود از دریای خزر تا بحر عمان و از دشت کرمان تا ماوراء فرات را شامل می‏شد و هر چند از این جمله، ولایات طبرستان و جبال تنها مع الواسطه در حیطه تصرف وی بود در تمام این قلمرو وسیع، نظارت و مراقبت دقیق این امیرالامراء بزرگ آل بویه به طرز شگفت آوری محسوس و مرئی به نظر می‏رسید و در خارج از قلمرو وی نیز، هم در سیستان و هم حتی در سند به نام وی خطبه خوانده می‏شد.
امیر یمن برای وی هدیه می‏فرستاد و امیر حلب گه گاه خود را به اظهار طاعت نسبت به وی موظف می‏دید. العزیز بالله خلیفه فاطمی مصر برای مقابله با تهدید بیزانس از وی درخواست کمک می‏کرد و وی با امپراتور بیزانس و سرداران آن دیار برای واگذاری قلعه‏های سرحدی و مبادله اسیران و گروگانها روابط سیاسی داشت.
دیلمیان فارس
«448-338 ق / 1055-949 م»
حکومتی را که عضدالدوله دیلمی پسر رکن الدوله - ابو علی حسن بویه - در فارس بنیاد گذاشت به دیلمیان فارس مشهور گشت و تا یک سده بر این منطقه وی و اخلافش حکمروایی داشتند.
جانشینان عضدالدوله به ترتیب عبارت بودند از:
شرف الدوله
بهاءالدوله ابو کالیجار مرزبان پسر عضدالدوله ملک رحیم.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن